سیاست حزب بعث
ستیز همه جانبه بر ضدّ ارزش های دینی
در سلسله بحث های گذشته، در رابطه با کودتاهای پی درپی در عراق که منجر بر سلطه بعثی ها گردیده و صدام حسین را به قدرت رساند، مورد بررسی قرار گرفت. و اینک (در این شماره) به سیاست کلی حزب بعث، همچنین ریشه های سیاسی، شکل گیری و اصول سه گانه استراتژی آن می پردازیم.
در این شماره به چگونگی روی کار آمدن صدام حسین پرداخته و جنگ تحمیلی او علیه ایران را بررسی می کنیم.
ریشه های سیاسی حزب بعث عراق
ریشه های حزب بعث را باید در سوریه جست و جو نمود و این موضوع مربوط می شود به سال های بین 1909 تا 1920میلادی که مجامع سرّی تحت عنوان فطاط، قحطانیّه و العهد به منظور مبارزه با سلطه عثمانی در کشورهای عربی ایجاد شد.
از سال 1920م که سرزمین های عربی خاورمیانه بر اساس تصمیمات کنفرانس سان ریمو تحت قیمومیّت انگلیس و فرانسه قرار گرفت، حزب دیگری به نام استقلال با زیربنای فکری ناسیونالیسم-عربیسم در سوریه، اردن و عراق در جهت مبارزه با استعمار و حیات بخشیدن به هویّت عرب تشکیل شد. از سال 1932م اتحاد ناسیونالیست که مرکب از طبقه خرده بورژوازی بود، در اکثر کشورهای خاورمیانه فعالیت خود را آغاز نمود.
شکل گیری حزب بعث در عراق
در سال 1939م به علت نفوذ عوامل استعمار فرانسه در حزب و ایجاد انشعابات، حزب به نابودی کشیده شد و از درون ویرانه های آن، دو حزب جدید یکی به نام حزب ناسیونالیستی عرب به رهبری زکی ارسوزی و دیگری حزب احیاءالعرب به رهبری میشل عفلق و صلاح الدین بیطار به وجود آمد. این حزب پس از چند سال به «حزب بعث عربی» تغییر نام داد. میشل عفلق، مسیحی و اهل سوریه و تحصیل کرده فرانسه بود که دکترای تاریخ فلسفه داشت؛ ولی صلاح الدین بیطار مسلمان سنی و سوری و دکترای فیزیک داشت. هر دو، تحقیقات وسیعی در زندگی و نظریات سیاسی، فلسفی و اقتصادی فلاسفه فرانسه خصوصا پرودون و فوریه کرده بودند. نخستین فعالیت پنهانی این دو شخص، تشکیل هسته های ایدئولوژیک با عضویت دانشجویان و دانش آموزان بود. هدف ایدئولوژیک حزب بعث عبارت بود از ناسیونالیسم عرب، آزادی، وحدت و سوسیالیزم و هدف آن ایجاد سوریه بزرگ شامل عراق، اردن، فلسطین، لبنان و سوریه بود. در سال 1921م عفلق کمیته سوری کمک به رشید عالی گیلانی در عراق را تشکیل داد. حزب بعث در سال 1948م در عراق شکل گرفت، دکتر سامی شوکت که یک ناسیونالیست افراطی بود، در هفتم آوریل این سال، کمیته حزب بعث را در عراق تشکیل داد و در کمتر از سه سال موفق به تأسیس شعبی در سراسر عراق گردید؛ ولی هنوز جرأت خودنمایی در صحنه سیاست کشور را نداشت تا این که در سال 1952م همزمان با تظاهرات مردم عراق بر ضدّ تجدید قرارداد دولت با شرکت نفت عراق، موجودیّت و فعالیّت خود را علنی ساخت.
در سال 1945م کمیته حزب بعث تحت رهبری فؤاد الرّکابی(فؤاد رقابی) و فیصل خیزوران به دنبال کسب موفقیّت های سیاسی ضمن علنی کردن اساس نامه حزب، رهبری و مرکزیّت حزب بعث سوریه را پذیرفت. به دنبال این اقدام، نوری سعید(نخست وزیر عراق) به طور گسترده، بعثی ها و خصوصا نظامیان آنها را دستگیر و گروهی را اعدام کرد. بنابراین حزب بعث به صورت مخفی و زیرزمینی در آمد و جزو احزاب غیرقانونی اعلام گردید؛ اما همراه با سایر احزاب مخالف دولت، جبهه متّحد ملی را پدید آورد. در 14 ژوئیه 1958م وقتی ژنرال عبدالکریم قاسم در اثر کودتا قدرت را در عراق به دست گرفت، فؤاد رقابی دبیر کلّ حزب بعث را به منظور جداساختن او از فعالیت های حزبی وارد کابینه کرد؛ اما در دسامبر همان سال، وی و رشید عالی را دستگیر و زندانی نمود.
در سال 1960م حزب بعث در چنان موضع ضعیفی قرار گرفت که فؤاد رقابی قصد داشت آن را منحل کند تا این که جمهوری متحد عربی در 28 دسامبر 1961م از هم پاشید و با ناتوان شدن طرفداران جمال عبدالناصر در عراق، راه فعالیت برای بعثی ها باز شد. حزب بعث، شروع به عضوگیری کرد و حسن البکر که رهبری کمیته های بعثی در ارتش را بر عهده داشت، کمیته های نظامی را توسعه داد تا مقدمات واژگونی قاسم را فراهم سازد.
با خاتمه دادن به رژیم عبدالکریم قاسم که سازمان اطلاعات و امنیت مخفی بعث در آن نقش مؤثری داشت، عبدالسلام عارف روی کار آمد تا این که حزب بعث تحت رهبری حسن البکر و صدام حسین و دیگران، رژیم عارف را سرنگون نموده و رژیم نظامی بعث را در عراق پایه ریزی کردند.
هشتمین کنگره ملی - منطقه ای حزب بعث از هشتم فوریه تا دوازدهم ژانویه 1972م تشکیل شد و یک گزارش سیاسی به اتفاق آرا به تصویب رسید. کنگره مزبور نکات مبهمی را که در سیاست بعثی ها تا آن زمان وجود داشت، روشن کرد. پس از این کنگره، رفته رفته حسن البکر دست از برخی مسؤولیت های خود برداشت و آن ها را به صدام حسین واگذار کرد. صدّام در حزب، حاکمیّت مطلق به دست آورد و اوضاع را به گونه ای فراهم ساخت که پس از مرگ حسن البکر با مشکلی بر سر جانشینی او مواجه نشود. نظام سیاسی عراق مشتمل بر دو بخش جداگانه حزب و دولت (تا قبل از فروپاشی دیکتاتوری صدام) بود؛ که البته در این دو بخش تضادهایی وجود داشت ولی برتری حزب نسبت به دولت، امر مسلّمی بود. به این مطلب در قانون اساسی آن روز عراق نیز تصریح شده است که حزب، صاحب اختیار وسیع در اعمال قدرت می باشد(1).
اصول سه گانه استراتژی حزب بعث
در نخستین جلسه شورای فرماندهی منطقه ای حزب بعث عراق تصمیم گرفته شد که در مورد سیاست داخلی، سه جنبه مهم در اولویّت قرار داده شوند:
1. از بین بردن روحیه دینی و علایق مذهبی مردم. در تعقیب این هدف مؤسسات و مراکزی که کتاب های دینی نشر و توزیع می نمودند و یا چنین آثاری را از بیرون عراق وارد می کردند، به تدریج بسته شدند و مطبوعات دینی زیر پوشش سانسور شدید قرار گرفت؛ حتی مدارس، بیمارستان ها و هیأت های وابسته به مراجع دینی و روحانیّت تا جایی که امکان داشت یا تعطیل شدند و یا حداقل تحت کنترل حزب بعث در آمدند.
2. از ورود افراد غیربعثی در وهله اول به دانشکده نظامی و انتظامی و سپس به دانشگاه های تربیت معلم و مؤسسات فرهنگی و در نهایت از ورود کلیّه افراد غیربعثی به دانشگاه ها جلوگیری به عمل آمد. چون بعثی ها پایگاه مردمی نداشتند و از کودتاهای ارتش بیم و هراس داشتند به عزل و نصب های گسترده ای دست زدند. سپس برای تسلط کامل بر ارتش، دوره های آموزشی فشرده ای تشکیل دادند که صرفا دانشجویان بعثی برای تحصیل در آنها پذیرفته می شدند. در کنترل اوضاع داخلی از شعار: «هرکه با ما نیست دشمن ماست» پیروی می کردند و بسیاری از مردم عادی بی گناه را فقط با احتمالی که در مورد آنان داشتند، دستگیر، شکنجه و اعدام می کردند. مردم زیادی به اتهام جاسوسی و مزدوری برای بیگانگان در زندان قصرالنهایة زیر شکنجه به شهادت رسیدند. روحانیّت شیعه و طرفداران آنها از نخستین اهداف حزب بودند و به همین جهت دائما در معرض شدیدترین آزارها و اختناق ها بودند. اموال بسیاری از بازرگانان شیعه را که با پرداخت وجوهات شرعی خویش پشتوانه روحانیّت بودند، به عنوان فئودال و سرمایه دار وابسته مصادره کردند و تنی چند از آنان را به اتهام جاسوسی برای بیگانگان دستگیر نموده و بعضا اعدام نیز کردند.
3. شعار همه چیز در راه تبلیغات باید تحقق عینی یابد. بنابراین هشتاد درصد کل برنامه های رادیو و تلویزیون و مطبوعات به برنامه سیاسی ایدئولوژیک حزب بعث اختصاص داده شد. ضمن این که نشریّات و جراید غیر بعثی تعطیل شدند.
دولت بعثی در جهت هرچه وابسته تر نمودن عراق، با به کاربردن روش هایی، صنعت و کشاورزی عراق را به پرتگاه نابودی کشانید. صنایع مونتاژ را تقویت کرد و به وارد نمودن وسایل و لوازم مصرفی، اولویّت داد. این شیوه مخرب موجب شد که ضمن نابودی صنایع مادر و اساسی، روحیه رفاه طلبی و مصرفی در بین مردم نفوذ نموده و گسترش یابد. در خصوص کشاورزی نیز به بهانه مکانیزاسیون و به کار بردن روش های مدرن و پیشرفته و با احداث مجتمع های کشت و صنعت، کشاورزی این سرزمین که خودکفا بود، به نابودی کشیده شد. ایجاد کمبودهای تصنّعی در زمینه های مایحتاج عمومی و به خصوص مواد غذایی با نقشه ای حساب شده برای تلف نمودن وقت مردم و سرگردان نمودن آنها از حربه های رژیم بعثی بر علیه شهروندان خود بود.
شدت بخشیدن به بوروکراسی اداری برای مستأصل نمودن ارباب رجوع، توسعه روزافزون سازمان امنیّت داخلی و اطلاعات و ضد اطلاعات، از راه های واردنمودن فشار سیاسی - اجتماعی به اقشار گوناگون عراقی بود. از ضد انسانی ترین روش های حزب بعث برای ارعاب مردم این بود که عُمّال آنها به خانه های مخالفین رژیم، یورش می بردند و تمامی اعضای آنان را قتل عام می کردند و رسما این جنایات را به باندهای موهوم و ساختگی، آن هم با انگیزه سرقت، نسبت می دادند. این رفتار آن قدر هراس انگیز شد که مردم بعد از غروب آفتاب از خانه های خویش بیرون نمی آمدند و این نهایت آرزوی بعثی ها بود. یکی از موارد اَعمال ددمنشانه بعثی ها اخراج شیعیان و عراقی های ایرانی الأصل از عراق بود که به تمامی معاودین مذکور اتهام جاسوسی می زدند و سازمانی های تبلیغات بعثی و خبرگزاری های غربی ضمن تبانی با هم چنان این مسایل را مطرح می نمودند که افکار عمومی، حکم بر برائت بعثی ها می دادند.
رژیم بعثی در مبارزه با اسلام و مسلمین هیچ تمایزی بین شیعه و سنّی قایل نمی گردید و جلوی فعالیت های مراجع تقلید را گرفتند و عده ای از روحانیون را به زندان افکندند. حتی اموال مخصوص احداث دانشگاه علمی کوفه را که از وجوهات شرعی و به دستور آیة اللّه حکیم جمع آوری شده بود، مصادره کردند و مسؤولین تأسیس دانشگاه را دستگیر نمودند. نارضایتی مردم در مقابل اعمال وحشیانه بعثی ها بر ضد اسلام و روحانیّت به زودی آشکار شد و به خصوص عشایر غیور در رمیثه بصره و شهرهای مذهبی، طی تظاهراتی اقدامات رژیم بعثی را محکوم کردند. حتی اخبار دستگیری و شکنجه روحانیون شیعه و سنّی، موج خشمی علیه بعثی ها در خارج عراق به وجود آورد و در هندوستان، پاکستان و لبنان برضدّ این اقدامات وحشیانه، تظاهراتی باشکوه برپا گردید. رژیم بعثی به موازات این جنایات برای درهم کوبیدن قدرت معنوی روحانیّت به خصوص پس از ورود میشل عفلق به عراق به حرکت های دیگری روی آورد از جمله: نشر اعترافات ساختگی بعضی از سیاست مداران که محور آن بر همکاری روحانیّت با این عده در امر جاسوسی و مزدوری برای ایران قرار داشت. دامن زدن به اختلافات موجود بین علماء و روحانیون، از برنامه های بعثی ها بود. عناصر نفوذی بعثی با کسوت روحانیّت، زمینه تشدید این حساسیت ها و تفرقه ها را فراهم می ساخت. به وجود آوردن تعداد زیادی از روحانی نماهای مزدور و جاسوس حزب بعث برای نفوذ در صفوف روحانیّت شیعه، فشار زیاد بر کسانی که با روحانیّت اصیل در تماس بودند و از نظر مالی، فکری و معنوی به آنان کمک می کردند، ترور روحانیونی که در خارج عراق برای مبارزه با رژیم بعثی فعالیت می کردند، تبلیغ، حول محور جدایی دین از سیاست و مانع شدن از دخالت روحانیون در امور سیاسی و اجتماعی، کنترل یا تعطیل نمودن مدارس و کتاب خانه های مذهبی از رؤوس برنامه های بعثی ها بود(2).
حزب بعث برای مردم عراق یک بلای خانمان سوز به شمار می رفت. وحدت، آزادی و سوسیالیزم شعار آن بود؛ ولی این اندیشه هیچ گاه در روابط این حزب با اکثریّت مردم عراق که به خصوص شیعه هستند و حتی شهروندان دیگر، مفهوم خود را به دست نیاورد. حزب بعث هرگز نظر مساعدی به آیین حیات بخش اسلام نداشت و به دلیل نفوذ عمیق و وسیع باورهای دینی در بین مردم، به تحریف روح واقعی اسلام و تفسیر نژادپرستانه و قومی از آن زد و از سوی دیگر کوشید از طریق تبلیغات مسموم به مردم چنین القا کند که گرایش های مذهبی نه تنها برای جوامع عربی نتیجه مثبتی نداشته، بلکه موجب عقب ماندگی فرهنگی و فنی عرب ها شده است. اصولاً بعثی ها بارها اسلام را دین تفرقه، درگیری و جنگ معرفی می کردند و با این مقدمه چینی تخیّلی مردم را به اجتناب از اسلام و مقررات آن فرا می خواندند و به تخریب زیرساخت های فکری و علمی فرهنگ دینی روی آوردند.
امام خمینی قدس سره در پیامی خطاب به مردم عراق فرمودند:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. سلام بر ملت مظلوم و شریف عراق که سال های طولانی در تحت سلطه رژیم سفّاک بعث متحمل انواع خیانت ها و خباثت های این حزب کافر و فاجر بوده و هستید و شاهد ستمگری ها و فشارهای جانفرسا نسبت به بزرگان و مراجع و مجاهدین کشورتان بوده اید. شما و ما شاهد بودیم که این حزب فاسد با مرحوم آیة اللّه حکیم قدس سره و آقازاده های معظم ایشان چه ها کردند و آن سید بزرگوار مظلوم در آخر عمر با چه خون دلی به اجداد بزرگوارش ملحق شد و شاهد حبس و زجر و فشار به فرزندان محترم ایشان بودید و شما و ما شاهد بودیم که با سید مجاهد بزرگوار آقای صدر و خواهر مظلومه اش چه کردند و با چه شکنجه ای آنان را به شهادت رساندند و شما و ما شاهد بودیم که با حوزه علمیّه نجف و سایر مشاهد مشرّفه چه ستم ها و چه وحشی گری ها کردند و گروه گروه، علما و طلاب را به حبس و شکنجه کشیدند و شما و ما شاهد بودیم که این سفّاکان جنایت کار چه اهانت ها به بُقعه های مطهر ائمه اسلام نمودند و دیدیم و دیدید که دژخیمان رژیم در صحن مطهر مولا امیرالمؤمنین علیه السلام ریخته و مردم مظلوم را با چه وضعی مضروب نمودند و بقعه شریفه را به مسلسل بستند و شما و ما شاهد بودیم که در اربعین حسینی چه جنایت ها نسبت به زوّار عزیز آن مظلوم کردند... . به پا خیزید و دست این جنایت کاران را از کشور اسلامی خود قطع کنید... . هان! ای علمای اعلام! و مشایخ اهل سنت! و خطبای عظام! و روشنفکران مسلمان عراق! مردم را بیدار کنید و برای اسلام و حفظ کشورهای اسلامی قیام کنید که خداوند معین شماست... . روزی که محتاج بسیج عمومی شویم دنیا خواهد دید که قدرت اسلام چیست و نیروی ایمان بر همه قوا پیروز است. سلام و درود فراوان بر ملت شریف عراق که قلبشان با ماست. امیداورم در بُقاع متبرّکه، پیروزی اسلام و قلع و قمع کفّار را بخواهند. انّه علی نصره لقدیر...».
(صحیفه نور، ج13، ص254 - 256).
مرد بی زن مثل کسی است که در زمستان کلاه خود را گم کرده باشد(ضرب المثل روسی).
زن تا نزاید دلبر است و چون بزاید مادر است زن دوست شوهر است نه کنیز او(ضرب المثل انگلیسی).
(سالنامه نادر، سال 1339، ص191).
1. تاریخ سیاسی و اقتصادی عراق، ص71 - 63، دو دولت(قدرت و جامعه در غرب و در سرزمین های اسلامی)، برتران بدیع، ترجمه دکتر احمد نقیب زاده، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ص201 - 200، تهران 1380.
2. تاریخ سیاسی عراق، ص278 - 275.