برخی ویژگیهای پیامبر در قرآن
با استفاده از آیات قرآن، چند مورد از ویژگیهای شخصیت متعالی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را برمیشمریم: حقپذیری (بقره: 285)؛ تعبّد و خدامحوری (نمل: 91)؛ توکّل و خدا اتکایی (شعرا: 217)؛ دردمندی و احساس مسئولیت (آل عمران: 176)؛ مقاومت و پایداری (احقاف: 35)؛ دلجویی از یتیمان و مستمندان (ضحی: 6 ـ 12)؛ خلوص (انعام: 162)؛ شرح صدر (شرح: 1)؛ پیراستگی از هر گونه پلیدی (آلعمران: 161)؛ پرهیز از سلطهجویی (غاشیه: 22)؛ پرهیز از عوامزدگی (جاثیه: 18) و ... .[1]
یک جرعه آفتاب
شمیمی از گلستان نبوی
نماز
«بَینَ العَبدِ وَ بَینَ الکُفرِ تَرکُ الصَّلوهِ؛ میان بنده و کفر، ترک نماز فاصله است».[2]
«اَحَبُّ الأعمالِ إلَی اللهِ الصَّلاهُ لِوَقتِها، ثُمَّ بِرُّ الوالِدَینِ، ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛ بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آن گاه نیکی با پدر و مادر، آن گاه جنگ در راه خدا».[3]
عفّت
«العَفافُ زینَةُ النِّساءِ؛ عفّت، زینت زنان است».[4]
خانواده
«شَرُّ النَّاسِ المُضَیِّقُ عَلی اَهلِه؛ بدترینِ مردم آن کس است که بر اهل خانه خود سخت گیرد».[5]
بیم پیامبر از ...
«أخشی ما خَشیتُ عَلی اُمَّتی کِبَرُ البَطنِ وَ مُداوَمَةُ النَّومِ و الکَسَلُ وَ ضَعفُ الیقینِِ؛ بر امّت خویش، بیشتر از هر چیز، از شکمپرستی و پرخوابی و بیکارگی و بیایمانی بیمناکم».[6]
دانش
«لِکُلِّ شَیءٍ طریقٌ وَ طَریقُ الجَنَّهِ العِلمُ؛ هر چیزی راهی دارد و راه بهشت، دانش است».[7]
وفای به عهد
«ثَلاثٌ لَیسَ لِأَحَدِ النّاسِ فیهِ رُخصَةٌ: بِرُّ الوالِدَینِ مُسلِماً کانَ أو کافِراً، وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ أو کافِرٍ و الأَمانَةِ إلی مُسلِمٍ کانَ أَو کافِرٍ؛ سه چیز است که هیچ کس به ترک آن مجاز نیست: نیکی با پدر و مادر، مسلمان باشند یا کافر، وفای به عهد برای مسلمان یا کافر، و برگرداندن امانت مسلمان یا کافر».[8]
آفات زبان
«لاشَیءَ اَحَقُّ بِالسِّجِنِ مِنَ اللِّسانِِ؛ هیچ چیز به زندانی شدن شایستهتر از زبان نیست».[9]
گرفتاری خوبان
«مَن یُرِدِ اللهُ بِهِ خَیراً یُصَب مِنهُ؛ خدا برای هر که نکویی خواهد، مبتلایش کند».[10]
دل عارفان
«اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مَعدِناً وَ مَعدِنَ التَّقوی قُلُوبُ العارِفینَ؛ هر چیزی معدنی دارد و معدن پرهیزکاری دل عارفان است».[11]
«اِیّاکُم وَ الطَّمَعَ فَاِنَّهُ هُوَ الفَقرُ الحاضِرُ؛ از طمع بپرهیزید که فقرِ آماده است».[12]
داستان دنیا و بیاعتباری آن
«مَثَلُ هذِهِ الدُّنیا مَثَلُ ثَوبٍ شُقَّ مِن اَوَّلِه إلی آخِرِه فَبَقِی مُتَعَلِّقاً بِخَیطٍ فی آخِرِهِ فَیوشِکُ ذلِکَ الخَیطُ أن ینقَطِعَ؛ حکایت این دنیا چون جامهای است که از اول تا آخر آن دریده و شکافته شده و فقط به نخی از آخر آویخته باشد و چیزی نمانده که آن نخ نیز پاره شود».[13]
اشاره
خلاصهای از 23 سال
محمدکاظم بدرالدین
کارهای مهمی که پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ظرف مدت 23 سال نبوتش انجام داد، میتوان در این امور خلاصه نمود:
1. آوردن دین تازه و نشر آن دین ـ به شایستگی ـ در میان مردم آن عصر؛
2. تشکیل حکومتی نوین، مردمی و جامع الابعاد؛
3. قبایل پراکنده عرب آن روز را که قرنها بر اثر جنگهای خونین به دشمنی و خصومت عادت کرده بودند، به زیر خیمه اتّحاد و اتفاق گرد آورد و خوی خصومت آنها را به خوی برادری و اخوت مبدل ساخت؛
4. مجموعه قوانین دین خویش را ظرف مدتی کوتاه آنچنان در جامعه و حتی آن عصر پیاده کرد و قوانین اخلاقی، اجتماعی، عبادی اسلامی را به نحوی به اعماق دلهای سختِ مردم جاهلیت و به درون خانهها و خانوادهها رسانید که دین اسلام به صورت و شیوه و رسم مألوف درآمد و به عنوان سنت رسول شناخته گردید.[14]
پیامبر، عامل وحدت
اگر آن حضرت را «پیامبر وحدت» به شمار آوریم، بیراهه نرفتهایم.
تاریخ شاهد فراوان صحنه هایی در زمینه ایجاد الفت و مودّت بین مردم و زدودن کینهها و کدورتها در حیات پیامبر است. داستان تدبیرِ وحدتبخش او در نصب حجرالأسود در جای خود و جلوگیری از خونریزی میان قبایل قریش، یکی از آنهاست. ایجاد برادری بین مسلمانان پس از هجرت به مدینه، نمونه دیگر است. نهی آن حضرت از عیبجویی دیگران در حضورش نسبت به افراد غایب، تأکید بر مزیت نداشتن عرب بر عجم و سفید بر سیاه، مگر براساس تقوا، پذیرش یکسان دعوت فقیر و غنی و برده و آزاد برای رفتن به مهمانی و خانه آنها، جلوگیری از درگیری و حل نزاع دیرین میان اوس و خزرج در یثرب و ایجاد آشتی و الفت میان ایشان و... از این نمونههاست. حتی سخنان حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز مایه وحدت و الفت بود. امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ از قول امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ این روش پیامبر را چنین توصیف میکند: پیامبر خدا زبان خود را از حرف زدن نگه میداشت؛ مگر در جایی که برایش مفید بود و به او مربوط میشد. مردم را الفت و وحدت میبخشید و آنان را متفرق و بیزار از هم نمیساخت.[15]
پیامبر به تشکیل «امت واحده» پرداخت و براین اساس، عوامل جدایی و مرزبندی که در دیگر جوامع بشری بود، کنار رفت.[16]
اهمیت نماز
پیامبر عظیمالشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، نماز را نور چشم خود میدانست.[17] ایشان در سخنی به ابوذر میفرماید: «گرسنه هرگاه بخورد، سیر میشود و تشنه اگر بنوشد سیراب میشود، اما من از نماز سیر نمیشوم.»[18] پیامبر با اشتیاق تمام، انتظار وقت نماز را میکشیدند.[19] در مورد اهمیت دادن پیامبر به نماز اول وقت آوردهاند که: وقتی لشکر اسلام پس از جنگ خیبر به مدینه بازمیگشت، به ناحیهای به نام «وادیالقری» رسید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیروها را بسیج کرد و آمادهباش داد و به چهار تن از افرادِ سپاه خود پرچم داد و فرمود: ابتدا آنان را به اسلام دعوت کنید؛ اگر پذیرفتند خون و مالشان محفوظ و محترم خواهد بود، در غیر این صورت بر آنان یورش برید. اصحاب و یاران حضرت، سرگرم انجام دادن مأموریت خود بودند که وقت نماز فرا رسید. آن گاه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دستور داد کارها را تعطیل کنند. سپس نماز جماعت برپا نمود و پس از نماز به افرادش دستور داد که کار را از سر گیرند.[20]
پیامبر و الگوی مصرف
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ زندگی مسرفانه یک فرد را موجب فقر و تهیدستی خود او در پایان زندگیاش میداند:
«مَن بَذَّرَ اَفقَرَهُ اللهُ؛ کسی که ریخت و پاش کند، خدا او را فقیر میگرداند».[21]
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در یک پیشبینی، مسلمانانی را که در آب وضو و غسل، اسراف روا میدارند و از حدّی که آن حضرت معین فرموده است خارج میشوند، از سنّت خویش بیرون می داند و میفرماید: «آب وضو یک مُدّ (تقریباً 10 سیر) و آب غسل یک صاع (تقریباً 3 کیلوگرم) است و پس از من کسانی خواهند آمد که آن را اندک میشمارند؛ پس آگاه باشید که آنان برخلاف سنّت من هستند...».[22]
حکایت
روزی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از راهی عبور میکرد. یکی از یارانش به نام «سعد»، مشغول وضوگرفتن بود و آب زیادی میریخت. پیامبر فرمود: ای سعد! چرا اسراف میکنی؟ عرض کرد: آیا در وضو نیز اسراف هست. پیامبر فرمود: «بله، حتی اگر در کنار نهر آب باشی!»[23]
قدردانی از نعمات الهی، انسان را به پرهیز از اسراف سوق میدهد. نعمت در نظر پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، بزرگ بود اگرچه بسیار اندک بود.
حکایت
روزی در حجره یکی از همسرانشان خرده نانی بر زمین افتاده بود. آن را برداشتند و بوسیدند و میل کردند. سپس خطاب به همسرشان فرمودند: «این چیزی است که آسمان و زمین و موجوداتِ بین آنها در کار بودهاند تا این لقمه به دست تو رسیده است».[24]
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در بخش هایی از بیانات امام سجاد ـ علیه السلام ـ [25]
نور محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آسمانها عطیهای بود که طی روزها و روزگارها ذخیره مانده بود تا سرانجام در آخرالزمان به امت مرحومه ارزانی شود و روشنایی خاموشیناپذیرش بر دل و جان ما بتابد.
محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ امام رحمت و واسطه فیض و پیشوای خیرات و اصلاحات و کلید برکت و نعمت بود.
پروردگارا! روح مقدس محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در اعلی علیین به جوار خویش بپذیر و به پاداش رنجها و زحمتهایی که آن روح مقدس در راه رضای تو و سعادت بندگان تو به خود پذیرفته، قرین رضا و مسرتش فرمای. آنچنان بر منزلت و مرتبتش بیفزای که از آفریدگان تو، کس همسنگ و هموزن وی نباشد و بر فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل تو برتری و مهتری گیرد.
گفتار مجری
آموزههای عملی
نماز
زیاد نماز میخواند. پاهایش تاول زده بود. آیه نازل شد: «قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به زحمت بیفتی.»[26] وقت نماز، گریهاش میگرفت و بیحال میشد. به او میگفتند: تو پیامبر خدا هستی؛ تضمین شدهای! میگفت: آیا شکرش را نگزارم؟ وقت نماز، ناشناسِ ناشناس میشد. دیگر آدمِ چند لحظه پیش نبود. هیچ کاری او را از ملاقات خدا غافل نمیکرد. این را امام علی ـ علیه السلام ـ میگفت؛ جانش بود پیامبر.
قرآن
اگر پیامبر هم باشی، از تذکر بینیاز نیستی. به عبدالله بن مسعود ـ قاری قرآنش ـ گفته بود: برایم قرآن بخوان.
ـ من بخوانم؟! قرآن بر شما نازل شده، من برایتان بخوانم؟!
ـ آری، دوست دارم از دیگری بشنوم. عبدالله میخواند و پیامبر اشک میریخت.[27]
سادهزیستی
رفته بودند دیدنش. حصیر، بسترش بود و لیف خرما هم متّکایش . وقتی تعجب آنها را دید، گفت: مرا به دنیا چه کار؟ در گذرم؛ مسافری که ساعتی زیر درخت میآساید و میرود. برایش بستری از پشم آورده بودند. متوجه نبودند. به عایشه گفت: اگر میخواستم، خدا کوهها را برایم طلا میکرد.[28]
تشویق به کار
از تبوک برمیگشت، سعد انصاری به استقبالش رفت.
ـ دستان زبری داری، سعد!
ـ طناب و بیل، منبع درآمدم است.
باورش سخت بود. بر دستان سعد بوسه زد: «این دستی است که آتش دوزخ به آن نمیرسد».
یک بار از ذکر و دعا و قرآن و نماز کسی برایش گفتند. پرسید: چه کسی کارهایش را انجام میدهد؟
گفتند: البته ما با کمال میل! فرمود: شما از او بهتر هستید.[29]
خوشرفتاری با کودکان
دامان مبارکش نجس شده بود. کودک نتوانسته بود خودش را نگه دارد. پدر و مادر بچه ناراحت و شرمنده شدند. خواستند او را عتاب کنند؛ اما نگذاشت: «رهایش کنید؛ بگذارید راحت باشد. اثر نجاست میرود؛ اما اثر تندی میماند».[30]
رعایت حال همسایگان
برای همسایه حرمت قائل بود؛ مثل خون مسلمان. تا چهل خانه را هم همسایه اعلام کرد. برای وحدت و همیاری بیشتر؛ میگفت: اگر مریض شد باید عیادتش کنی، اگر مُرد باید تشییعش کنی، اگر قرض خواست باید بدهی و اگر حادثه تلخ و شیرینی رخ داد، باید شریکش باشی و تسلیت یا تبریکش گویی. حتی در خانهسازی هم مراعاتش را بکن؛ دیوار خانهات مانع باد نباشد. در جنگ تبوک گفت: هر کس همسایهاش را اذیت کرده، با ما نیاید.[31]
خوشخویی
عرب بیابانی چنان عبایش را کشید که ردّ آن روی گردنش ماند. میگفت: فرمان بده تا آنچه از مال خدا نزد توست، به من هم بدهند! به این جور رفتارها عادت کرده بود. تبسّم کرد و گفت: این همه درشتی لازم نبود. هرچه میخواهد، به او بدهید.[32]
نکتهها
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: نام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در صُحُفِ ابراهیم «ماحی[33]» است و در تورات موسی ـ علیه السلام ـ «حادّ» و در انجیل عیسی ـ علیه السلام ـ «احمد» و در قرآن «محمد».[34]
قبل از آنکه فرمانِ اذان برسد، معمولاً منادی پیامبر ندا میداد: «الصَّلاة جامِعَة» و مردم جمع میشدند، ولی وقتی که قبله تغییر کرد، آنگاه اذان معمول شد.[35]
یعقوبی مینویسد: نخستین نمازی که بر پیامبر واجب شد، نماز ظهر بود.[36]
ابن شهر آشوب روایت کرده است که حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «یا علی! به هر که مصیبتی برسد، مصیبتِ مرا یاد کند که آن عظیمترین مصیبتهاست».[37]
عبدالله بن عباس میگوید: به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عرض کردم: به من سفارش و وصیتی بفرما. فرمود: بر تو باد که پیوسته ملازم مودت و دوستداری علی بن ابیطالب باشی... .[38]
زلال قلم
یک دنیا تنهایی شعلهریز
محمدکاظم بدرالدین
پیالههای سیهگون زهر را به کامِ خاکستان دنیا ریختهاند. آن گونه که تمامت این وسعت غریب، تاول تاول، مرثیه آورده است. مدینه امروز، مدینه اندوه است که چشمهای حزینش به تعزیت نشسته است و با تمام جوارح، فریاد مصیبت سر میدهد.
به هر طرف که رو میکنی، بوی غمگنانه کوچِ رسول الله، ولولهای از ماتم را برپا کرده است. شعرهای تعهد، سوار بر توسن خیال، خود را کنار اشکهای مدینةالنبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رساندهاند. غزلها، قصیدهها، منظرههای پرلهیب را که آن سوی پنجره نگاهشان است، میبینند.
... و شکسته باد این قلم اگر تنها فراق را به تصویر کشد و خود در تن عزا به سر و سینه نکوبد! تیرهبخت باد صحیفه روزگار، اگر همچون حجرههای رسول، جامه سوگ نپوشد و نگرید!
بیست و هشتم صفر را میگرییم که پیامبری والا از جانبِ اشتیاقِ خاک پرکشیده است و ما با یک دنیا تنهایی شعلهریز، جا ماندهایم. آتشی عظیم در جان امروز رخنه کرده است که کسی نمیداند کجا پناه برد. فراق، روی سر لحظهها آوار شده است و کسی نمیداند سراغِ آن صدای مهربان را از کدام محله شهر پیغمبر باید گرفت. کسی نمیداند شمّهای عطر محمدی را کجا باید جست.
بیست وهشتم صفر، جانگدازترین بخش تاریخ است که ابیات سراسرسوز فاطمه(س) در رثای پدر، ارکان آسمان را به لرزه واداشته است و اشکهای یکریز علی نیز.
امروز وقتی همراه میشویم با پریشانحالی امابیها، شعله ای از آتش فراق را میچشیم. فاطمه چند روزی با غصه و ماتم پس از پیامبر باز مانده است تا حدیث از دست دادنِ خورشید ـ این مفصل ترین داغ ـ فروزان بماند.
به راستی الفتی گرفته بودند این سجاده و منبر و محراب به نور پیامبر مهربان، به بوی دلاویز صفا و عشق. اینک اما در اقیانوسی از زخمهای بیشمار، غوطهورند. اکنون نغمههای بی کسی از یک یکِ ستونهای مسجد النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برخاسته است. در گوشه و کنار مسجد پیامبر، گویی گَرد جدایی پاشیدهاند. اینک ماییم و پارههای دل و راه باقی مانده.
بیست وهشتم صفر را آه میکشیم و به یاد میآوریم حکایات شکیبایی پیامبر را روبه روی مجموعهای از بیوفاییها و نامردمیها و زخم زبانها.
اما حکایت همچنان باقی است و این بار نوبتِ علی ـ علیه السلام ـ است که روبه روی همان مجموعه قرار بگیرد.
شعر
کهکشان عشق
وقتی قدم به ساحت دلها گذاشتی
بر شب، امید روشن فردا گذاشتی
نم نم فرود آمدی از قله حرا
در هر قدم، تجلی سینا گذاشتی
تاریخ را که تشنة یک جرعهْ عشق بود
ناگاه در برابر دریا گذاشتی
با کهکشان عشق، به میقات آمدی
آیینهای از آن، به تماشا گذاشتی
رفتی، دوباره آدم غربت نصیب را
با زخم و خاک و خاطره، تنها گذاشتی
مصطفی محدثی خراسانی
او نابترین تجلّی سرمد بود
چون آینه روشناییاش بیحد بود
مجموعه اشعار خدا را خواندم
پرشورترین سرودهاش احمد بود
[محمدرضا روزبه]
بر جان ملول و خاطر سرگردان
حال دگری ببخش و دیگر گردان
این سینه ما کبوتری گمشده است
ما را به مدینةالنبی برگردان
[علی رضا قزوه]
در بین سرودهها اگر ناچیزم
از مدح دوبارهات نمیپرهیزم
دستم تهی از رشته تسبیح و صداست
تا در قدم رسول اعظم ریزم
[عبدالحمید رحمانیان]
گل کرد شمیم ابدی در دل من
اندیشه ذات سرمدی در دل من
با نام تو ای بهار خاتم، وا شد
یک باغ گل محمدی در دل من
[مرتضی امیری اسفندقه]
از جام نگاه تو وضو خواهم کرد
سوی تو و چشمان تو رو خواهم کرد
آن روز که روز سخت رسواییهاست
با نام تو کسب آبرو خواهم کرد
[سید حبیب حبیبپور]
ای از تو سلاله بهارستان سبز
هر نقش که بست این نگارستان، سبز
از گنبد سبزت چو شمیمی خیزد
یک لحظه شود هزار خارستان سبز
[سید ابوالقاسم حسینی (الف. ژرفا)]
وقت سحر از غصه نجاتم دادند
در ظلمت شب آب حیاتم دادند
نور غلبه بر ظلماتم دادند
آیینة ذکر صلواتم دادند
[مرتضی امیری اسفندقه]
تا داشتهام، فقط تو را داشتهام
با یاد تو قدقامتی افراشتهام
بوی صلوات میدهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشتهام
[سعید بیابانکی]
کوتاه و گویا[39]
محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، معجزه شرق بود؛ زیرا دینش دارای آموزههای بزرگی بود. اخلاقش، برجسته بود و ویژگی هایی پسندیده داشت. [الکساندر دوما (داستاننویس مشهور فرانسوی)]
محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، پیغمبری بزرگ و موحدی کامل بود که مانند نداشت و برای اصلاحِ بشر مبعوث شده بود. [ویل دورانت]
ارزشمندترین گوشه قلبم، مسخّر تصویری است از بهشتی که محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در کتابش، قرآن، نوید برخورداری از آن را داده است. [گوته (فیلسوف مشهور آلمانی)]
تنها سبب پیشرفت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، بزرگی شخصیت اوست. [زویمر]
پیامبر اسلام بهترین شکل حکومت و دموکراسی را ارائه داد. [راما کریشنا رائو]
در محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، یک جنبه عجیب و بدیع و بیمانند هست که هر کس را وادار به قدردانی و ستایش میکند. [لین پول (نویسنده مشهور انگلیسی)]
محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، یکی از عظیمترین شخصیتهای تاریخی است که در ایمان به وجود خدای یگانه غرق شده بود. [آلفرد گیوم]
اگر ارزش مردان را از روی کردار آنها بسنجیم، باید اعتراف کنیم که محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از بزرگترین مردانی است که تاریخ، آنها را شناخته است. [گوستاو لوبون]
خورشید خُلد، مهتر دنیا و آخرت
سلطان شرع، خواجه کونین، مصطفی
چشم و چراغ سنّت و نور دو چشم دین
صاحب قبول هفت قِران، صاحب لوا
(عطار نیشابوری)
جز به دست و دل محمد نیست
حل و عقد خزانة اسرار
چون دلت پر ز نور احمد بُوَد
به یقین دان که ایمنی از نار
(سنایی غزنوی)
محمد کآفرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
چراغ افروز چشم اهل بینش
طراز کارگاه آفرینش
ریاحین بخشِ باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی
(نظامی گنجوی)
آن نور مبین که در جبین ما هست
وان ضوء یقین که در دلِ آگاه است
این جملة نور بلکه نور همه نور
از نور محمّدٌ رسول الله است
(مولوی)
ثنا باد بر جان پیغمبرش
محمد فرستاده و بهترش
که بُد بر در دین یزدان، کلید
جهان، یک سر از بهر او شد پدید
بِدو داد دادار، پیغام خویش
بپیوست با نام او نام خویش
(اسدی توسی)
ماه، فرو مانَد از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدرِ با کمال محمد
(سعدی شیرازی)
ای آفتاب گردون، تاری شو و متاب
کز بُرج دین بتافت یکی روشن آفتاب
آن آفتابِ روشن شد جلوهگر که هست
ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب
شمس رسل، محمد مرسل که در ازل
از ما سِوَی اللَّه آمده ذات وی انتخاب
(بهار)
آوردهاند که...
محل دفن
فاطمه بختیاری
خبر رحلت پیامبر در مدینه پیچیده بود. حتی اعراب بادیهنشین که در اطراف مدینه زندگی میکردند، با عجله خودشان را به مدینه رسانده بودند. زنها شیون میکردند و مردها با نگرانی درباره آینده اسلام حرف میزدند. کوچهای که خانه پیامبر در آن بود، از جمعیت لبریز بود.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ آن حضرت را غسل دادند، کفن کردند و برایشان نماز خواندند. هر کسی درباره محل دفن پیامبر چیزی میگفت:
ـ میخواهند بدن مطهر را در بقیع مصلی دفن کنند.
ـ باید دید خود ایشان چه وصیت کردهاند.
ـ چه جایی بهتر از قبرستان بزرگ مدینه.
در خانه باز شد. حضرت علی ـ علیه السلام ـ بیرون آمدند. مردم ساکت شدند. امام فرمودند: «ای مردم، همانا رسول خدا در حال زندگی و مرگش امام و پیشواست. ایشان فرمودند: جنازهام در همان خانهای که قبض روح میشوم، دفن گردد».[40]
کتابستان
معرفی کتابهای مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
1. گذری بر سیره پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در منابع اهل سنت، علیاصغر قربانی؛ این کتاب پنجاه وهشت صفحهای هفت فصل دارد. نویسنده این اثر در دیباچه چنین مینگارد: اهل سنّت به تدوین و تألیف سیره و فضایل پیامبر پرداختهاند که از جمله مشهورترین آنها میتوان به طبقات ابن سعد، سیره ابن هشام، سیره ابن کثیر و سیره حلبی اشاره کرد. نمونهای از مطالب پربار این کتاب، «تشویق مؤمنان به زیارت اهل قبور» است که با این روایت از اهل سنت که: پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ قبر مادرشان را زیارت فرمودند و بر ایشان گریه کردند. همراهانشان نیز چنین کردند. پیامبر فرمود: از خدای خود اجازه خواستم قبر مادرم را زیارت کنم. پس اجازه داد. آنگاه فرمود: فَزُورو القُبُور فَاِنَّها تُذَکِّرُ المَوتَ؛ رفتگان را زیارت کنید (بر سرِ قبرشان حاضر شوید) زیرا یادآور مرگ است.
2. ملکوت اخلاق، سید حسین اسحاقی؛ این کتاب که در 326 صفحه تنظیم شده، گلگشتی در 114 جلوه رفتاری و گفتاری پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است. از جمله ویژگیهای این کتاب، روزشمار زندگی پیامبر از ابتدای تولد تا سال یازدهم هجرت و بیان اخلاق فردی و اجتماعی پیامبر عظیمالشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است.
3. نبوت و نوجوان، مرتضی بذرافشان؛ در این کتاب 164 صفحهای، نویسنده در دو بخش نبوت عامه و نبوت خاصه به بحث میپردازد. صاحب این اثر سعی دارد تا موضوعات ژرف و مهم همچون عصمت پیامبران و دلایل ختم نبوت را به زبان ساده و قابل فهم در سطح نوجوانان ارائه دهد.
در دیباچه این کتاب میخوانیم: نقش اساسی در تربیت دینی فرزندان، تنها بر عهده خانوادهها نیست. بلکه رسانههای گروهی بهویژه صدا و سیما تأثیرهای انکارناپذیری در روح و روان مخاطبان بهویژه نوجوانان دارند.
4. جمال جوان (جوانی و یاران جوان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ )، محمدباقر پورامینی؛ این کتاب در پاییز 1386، و در 104 صفحه به چاپ رسیده است. در صفحه 96 چنین آمده است: یکی از بهانههای جریان مخالف جانشینی، جوانی علی ـ علیه السلام ـ بود که پیشتر، پیامبر این دستاویز را از کار انداخته بود و بارها امیری مسلمانان را به جوانان سپرده بود. مهمترین آن نیز سپردن امیری سپاه اسلام به «اسامه» هجده ساله و بیتوجهی به اعتراض اصحاب نسبت به انتصاب وی بود.
5. دوستی و دشمنی از دیدگاه پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، سید محمد صفوی؛ برخی از فصول این کتاب نودوشش صفحهای، «معیار دوستی و دشمنی»، «قلمرو دوستی و دشمنی»، «شیوههای جلب دوستی» است. در صفحه شانزدهم آمده است: از جمله اموری که در سیره پیامبر گرامی اسلام بر آن بسیار تأکید شده، ولایت اهل بیت و بیزاری از دشمنان آنان است.
نویسنده این کتاب به لزوم پیروی عملی از اهل بیت و نیز پیروی نکردن از دشمنان اهل بیت و در ادامه به حدیث ثقلین و غدیر اشاره میکند.
6. پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از نگاه دیگران، گردآورنده: محمدکاظم جعفرزاده فیروزآبادی؛ این اثر پژوهشی که در هفتادودو صفحه، در زمستان 1385 به چاپ رسیده، به سخنان شماری از اندیشمندان و فرهیختگان غیرمسلمان درباره پیامبر عظیمالشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرداخته است. کتاب از پنج فصل تشکیل شده است و گردآورنده چنین مینگارد: باید دانست تمامی مطالب آورده شده در این مجموعه مورد تأیید ما نیست، بلکه هدف، تنها آگاهی از نظریههای خاورشناسان و اندیشمندان غیرمسلمان در این زمینه است.
7. سیره نبوی از نگاه استاد مطهری، حسن اردشیری لاجیمی؛ در این مجموعه هفتادویک صفحهای تلاش شده است نکات مربوط به سیره پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از لابهلای آثار استاد فرزانه مرتضی مطهری جمعآوری شود از (کتابهای سیری در سیره نبوی، ده گفتار، بیست گفتار، پیامبر امّی، حکمتها و اندرزها).
8 . زمزم هدایت (نگارینهای از سخنان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ )، اقبال حسینینیا؛ این کتاب در هشتاد صفحه و در دو فصلِ «اخلاق فردی» و «اخلاق اجتماعی» به چاپ رسیده است. نویسنده در هر فصل و در هر موضوع، ابتدا یک متن پژوهشی کوتاه و در پایان یک روایت نورانی از رسول خدا آورده است. این اثر برای گفتار مجری در رسانهها بسیار مناسب و سودمند است.
9. اخلاق زیستمحیطی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، تقی متقی؛ این اثر در 136 صفحه به زیور طبع آراسته شده است و خواننده این کتاب در بخش اول کتاب با برخی مطالب از جمله قواعد فقهی حفظ محیط زیست (قاعده لاضرر و...) و در بخش دوم کتاب با دستهای دیگر از مطالب ارزنده، از جمله جایگاه درخت و گل و گیاه در سیره رسول خدا، و نیز جایگاه حیوانات در سیره پیامبر اعظم روبهرو میشود.
در کتاب، این روایت نبوی را میخوانیم: «کسی که گیاه دارای گل و شکوفه را آب بدهد، مانند آن است که مؤمن تشنهای را سیراب کرده است».[41]
10. سفارشهای پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به خانواده، احمد رضوانفر؛ کتاب در 120 صفحه، در پاییز 1386 به چاپ رسیده است. بخش اول، «سیره پیامبر در رفتار با خانواده» است که در پنج فصل آمده است و بخش دوم، «پیامهایی از پیامبر» است در پنج فصلِ پیامهای «اقتصادی»، «عبادی»، «اخلاقی ـ تربیتی»، «اجتماعی» و «بهداشتی».
معرفی کتب دیگر
1. طباطبایی، سید محمد حسین، سنن النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، ترجمه: محمد هادی فقهی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ هفتم، 1378، 414 صفحه، وزیری.
2. علامه مجلسی، حیوة القلوب، تاریخ پیامبر اسلام (مکه)، انتشارات سرور، 1376، 814 صفحه، جلد چهارم (مدینه)، 1010 صفحه.
3. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ نوزدهم، 1383، 1047 صفحه، وزیری.
4. رسولی محلاتی، سیدهاشم، زندگانی حضرت محمد، خاتمالنبیین ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سیزدهم، 1379، وزیری.
5. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سی وچهارم، 1385، 272 صفحه، رقعی.
6. آیتی، محمد ابراهیم، تجدید نظر: دکتر ابوالقاسم گرجی، تاریخ پیامبر اسلام، دانشگاه تهران، 892 صفحه، وزیری.
7. فتحی، رضوان و محمد صبیح، محمد رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، ترجمه و اقتباس: محمدعلی خلیلی، انتشارات گوتنبرگ، 512 صفحه، رقعی.
8. سیدی، حسین، همنام گلهای بهاری، نشر نسیم اندیشه، چاپ اول، 1383، 295 صفحه، پالتویی.
9. هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، نگرشی کوتاه به زندگی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، انتشارات در راه حق، چاپ نهم،1380،160 صفحه.
10. انتخاب و گردآوری: حمید رضا کفاش، یک صدوبیست درس زندگی از سیره عملی پیامبر، نشر عابد، 1380، 79 صفحه.
11. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی: منطق عملی، تهران، انتشارات دریا، چاپ سوم، 1383، وزیری.
12. احمدی، حبیب الله، رسول الله، الگوی زندگی، قم، انتشارات فاطیما، چاپ دوم، 1379، 255 صفحه، رقعی.
13. صرفی، محمد تقی، زندگانی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، قم، انتشارات ناصر، چاپ اول، 1381، 152 صفحه، رقعی.
14. زهادت، عبدالکریم، سیمای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در نهجالبلاغه، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1383، 304 صفحه، رقعی.