در دوران معاصر گسترش روزافزون دامنه دانش ها از یک طرف و محدود بودن فرصت ها از طرف دیگر، گرایش به تهیه و تدوین دایرة المعارف ها و فرهنگ های تخصصی را ضرورت و سرعت بخشید.
مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی در کنار هدف اصلی خودکه تدوین دایرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب شیعه است، به منظور دست یابی مخاطبان فارسی زبان به میراث غنی فقه شیعه، اقدام به تدوین «فرهنگ فقه» به زبان فارسی کرده است. فرهنگ فقه به عنوان منبعی معتبر و مشتمل بر اطلاعات فشرده فقهی، بیش از شش هزار عنوان فقهی را در بر دارد که با نظم الفبایی تنظیم گردیده است. تلاش شده این فرهنگ در عین اتقان علمی از نثری ساده و روان برخوردار باشد تا علاوه بر بهره برداری اهل فن، برای دیگر دانش پژوهان نیز قابل استفاده باشد.
فرهنگ های تخصصی، منابعی اند که در آن ها، واژگان واصطلاحات یک رشته خاص از معارف و علوم به همراه معانی آن ها و توضیحات لازم جمع شده است. سابقه تالیف این فرهنگ ها به زبان فارسی چندان طولانی نیست. نخستین فرهنگ های تخصصی مانند فرهنگ نظامی نگاشته سروان ضرغامی و سروان زرگر خوشنویسان، فرهنگ بازرگانی نگاشته نیکاراست، فرهنگ حقوقی نگاشته جعفری لنگرودی، از حدود شصت سال پیش به این طرف تالیف شده است.() امروزه فرهنگ های تخصصی بسیاری در دسترس دانش پژوهان هریک از علوم می باشد.
تفاوت عمده فرهنگ و دایرة المعارف در این است که هدف در فرهنگ نویسی، ارائه اطلاعات پایه و اساسی به طوراختصار است، اما در دائرة المعارف نویسی، ارائه اطلاعات گسترده تر، عمیق تر و دسته بندی شده تر است. از این رو، اگر دانش پژوهی، اطلاعات مختصر پیرامون یک واژه به لحاظ معنا و کاربرد آن در یک علم خاص بخواهد، به فرهنگ مراجعه می کند و اگر در باره همان واژه یا موضوع، اطلاعاتی فراتر از این بخواهد، به دائرة المعارف مراجعه می کند.
فرهنگ فقه
تعریف
فرهنگ فقه، فرهنگی تخصصی است که در آن، عناوین فقهی به همراه معنا و توضیحات لازم و مستند گرد آمده است.عناوین فقهی، واژگانی اند که در فقه کاربرد دارند، خواه ازاصطلاحات فقهی (واژگانی که در فقه معنایی خاص یافته اند)باشند یا نباشند. از این رو، عناوین فقهی، اعم از اصطلاحات فقهی اند. عناوین فقهی ای که به عنوان مدخل های فرهنگ فقه قرار گرفته اند، یا از قبیل موضوع و متعلق احکام شرعی هستند مانند نماز، زکات، احرام، یا از قبیل قید و وصف موضوعات فقهی می باشند مانند: واژه «سائمه» در ترکیب غنم سائمه و واژه «مضاف» در ترکیب آب مضاف، یا از قبیل احکام شرعی هستند مانند وجوب و حرمت و استحباب، یا عناوین قواعد فقهی می باشند مانند قاعده ید، قاعده اتلاف، یا از قبیل اسامی مکان هاو زمان هایی است که به نحوی مرتبط باحکم یا موضوع فقهی می باشند، مانند: عرفات، حرم، اضحی، ایام تشریق، یا از قبیل دیگر اصطلاحاتی هستند که درعلم فقه و علوم وابسته به آن متداول است مانند: خبر، اجماع، شهرت، اصول عملیه، برائت، نص، ظاهر و... .
در برابر هر مدخل ابتدا شناسه ای آمده است. شناسه،تعریفی کوتاه با عبارتی غالبا بدون فعل است که در برابر هریک از عناوین و مدخل ها می آید. در شناسه تنها، معنای کاربردی در فقه بیان می شود که ممکن است اصطلاحی یا لغوی باشد. اگر مدخلی بیش از یک معنای کاربردی در فقه داشته باشد، جملگی در شناسه ذکر می گردند. برای مثال، مدخل «استحلال» دارای سه معنا است که بدین صورت ذکرمی شوند:
استحلال: حلال شمردن / حلال کردن / حلالیت طلبیدن.
سپس توضیحات لازم در ذیل مدخل و شناسه به عنوان بدنه مقاله می آید، در هر مقاله به چند محور پرداخته می شود:
یک- تکمیل کننده شناسه: اگر مدخلی به توضیحی بیش ازشناسه نیاز داشته باشد، و یا تفاوت هایی با واژگان واصطلاحات نزدیک به آن داشته باشد، در نخستین بند مقاله بیان خواهد شد. همچنین اگر مدخلی به معنای خاص فقهی(اصطلاح فقهی) در آیه یا روایتی آمده باشد، در این بند به آن آیه یا روایت اشاره می شود.
دو- موطن مدخل: موطن، جایگاه بحث از مدخل در فقه است که بیان آن، دورنمایی کلی از نوع مباحث مربوط به مدخل را در فقه نشان می دهد. اگر شناسه مدخلی توضیحات تکمیل کننده داشته باشد، بیان موطن در ادامه همان بند وگرنه در بندی مستقل می آید. همچنین اگر مدخلی در چند باب فقهی آمده باشد، همگی به ترتیبی که در ذیل می آید بیان خواهد شد و اگر مباحث مدخلی دارای جایگاه اصلی وفرعی باشد، بدان اشاره خواهد شد.
سه- عناوین فرعی: اگر در تنظیم مباحث مدخلی، به عنوان بندی نیاز باشد، عناوین، بدون ذکر شماره در سر سطرمی آید و با تغییر قلم از متن متمایز می گردد. اگر عناوین فرعی دارای عناوین فرعی تری باشند، عناوین فرعی تر با شماره مشخص می گردند.
چهار- احکام: چون غرض در فرهنگ ذکر تمام احکام نیست، مهم ترین و کلی ترین احکام ذکر می شود و از ذکرفروع جزئی جز به مقدار نیاز و نیز ادله احکام جز در موارد خاص پرهیز می شود. در احکام اختلافی تنها، به بیان اختلافی بودن و در صورت مشهور بودن یکی از اقوال، به بیان نظر مشهور بسنده می شود. البته در صورتی که قول غیر مشهور، از بیان قول مشهور دانسته نشود، قول غیر مشهور نیز ذکرمی گردد.
پنج- ارجاعات: گاه در شناسه و بیشتر در بدنه مقاله، لازم است خواننده به مدخلی دیگر ارجاع داده شود تا اطلاعات بیشتر یا تکمیلی را در آن جا جستجو کند. این کار بر اساس ضوابطی که در شیوه نامه فرهنگ فقه آمده است، انجام می شود. ارجاع، درون کمانک پس از فلش و به مدخل اصلی خواهد بود مانند (نام مدخل). در مدخل های ارجاعی، پس از عنوان، ارجاع به مدخل های اصلی صورت می گیرد.
مطالبی که در فرهنگ فقه می آید از منابعی معتبر گردآوری وبرای اتقان و اعتبار فرهنگ و نیز تسهیل پژوهش گسترده تر وژرف تر برای خواننده گرامی در پایان هر مقاله به نام کتاب،جلد و صفحه اشاره شده است.
تدوین کتاب هایی در باره واژگان و اصطلاحات فقهی، چندان در گذشته متداول نبوده است. در این میان گاه به نام برخی ازکتاب ها بر می خوریم که نشان می دهد در باره اصطلاحات فقهی تدوین شده است. برای مثال در زمره کتاب های محقق حلی، کتابی با نام «المصطلحات الفقهیة» که ظاهرا هنوز به چاپ نرسیده است، وجود دارد.() در سال های اخیر، کتاب هایی در باره اصطلاحات و عناوین فقهی با نظم الفبایی نگارش یافته است که مشابهت ها و تفاوت هایی با فرهنگ فقه دارند. یکی از این کتاب ها که مشابهت بیشتری با فرهنگ فقه دارد، «مصطلحات الفقه» نوشته آیة الله علی مشکینی است. در این کتاب، بیش از شش صد عنوان گردآمده است ولی اصطلاحات فقهی به طور کامل جستجو نشده است. از این رو، جامع اصطلاحات و عناوین فقهی نیست، علاوه بر آن که کتاب یاد شده به عربی نگاشته شده و برای کسانی که با این زبان آشنایی ندارند، قابل استفاده نیست. همچنین، مطالب این کتاب مستند نشده است تا برای فقه پژوهانی که خواهان اطلاعات گسترده تر و مراجعه به منابع فقهی اند، سودمند افتد.()
کتاب دیگر، «الموسوعة الفقهیة المیسرة» نوشته محمدعلی انصاری است که به دائرة المعارف نزدیک تر است تا به فرهنگ، زیرا به لحاظ مطالبی که در ذیل عناوین و مدخل ها آورده است، از فرهنگ گسترده تر می باشد، علاوه بر آن که به زبان عربی نیز نگاشته شده است.
اثر دیگر، «معجم فقه الجواهر» است که در مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی به عنوان مقدمه تدوین دایرة المعارف فقه، سامان یافته و در شش مجلد دو بار به چاپ رسیده است. در این اثر، اصطلاحات فقهی کتاب ارزشمند جواهرالکلام، استخراج و به صورت الفبایی تنظیم شده است. در ذیل هر عنوان نیز خلاصه مسائل و آرای فقهی صاحب جواهر و اقوالی که وی از دیگر فقیهان نقل کرده، بیان شده است.
فرهنگ فقه با پیش رو داشتن این مجموعه ارزشمند که نخستین گام های عرضه فقه شیعه در قالب های جدید است،سعی بلیغ داشته که از محاسن فراوان آن ها به شایستگی سود جوید و از کاستی های محدودشان بکاهد.
منابع
از آن جا که جواهر الکلام گسترده ترین و جامع ترین متن استدلالی و تفریعی فقه شیعی است و عمده اقوال واستدلال های فقیهان را در خود دارد و نیز در حوزه های علمی شیعه از جایگاهی بس ارجمند برخوردار است، در فرهنگ فقه، به عنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار گرفته است، اما بی گمان، تدوین فرهنگی در باره فقه شیعه بدون بهره گیری از دیگر منابع معتبر فقهی که هر یک نمایانگر تلاش بی وقفه فقیهان شیعه و تحول فقه شیعی در مراحل مختلف است ونیز بدون استفاده از کتاب هایی که پس از جواهرالکلام نگارش یافته اند، کاری سنجیده و علمی نخواهد بود. از این رو، برای غنا و جامعیت فرهنگ فقه، از دیگر منابع معتبر نیز استفاده شده است که در این جا به برخی از مهم ترین آن ها اشاره می کنیم:
المبسوط، الخلاف، شرایع الاسلام، تحریر الاحکام، تذکرة الفقهاء، منتهی المطلب، جامع المقاصد، الروضة البهیة، مسالک الافهام، مجمع الفائدة و البرهان، مدارک الاحکام، الحدائق الناضرة، مفتاح الکرامة، العروة الوثقی، و شروح معروف آن مانند مستمسک، التنقیح و مهذب الاحکام، منهاج الصالحین، تحریر الوسیلة و توضیح المسائل مراجع تقلید.
مراحل تدوین
یک- مدخل گزینی: در این گام، نخست، با استفاده از منابع فقهی تمام واژگانی که در فقه کاربرد دارند، گردآوری می شوند. آنگاه از میان آن ها واژگانی که ملاک های مدخل رابر اساس شیوه نامه فرهنگ فقه دارا هستند، گزینش و به صورت الفبایی مرتب می شوند. همچنین، اصلی یا ارجاعی بودن، مستقیم یا معکوس بودن مداخل مشخص می گردد.
دو- تشکیل پرونده علمی: در این گام برای هر یک ازمدخل ها، پرونده علمی تشکیل می شود که در آن، با استفاده از نرم افزارهای تخصصی و با کمک عناوین و واژگان مترادف، متضاد و مانند آن، نشانی منابع به همراه تمام یابخشی از مطالب تهیه و در اختیار محقق و نویسنده قرار داده می شود.
سه- تدوین مقاله: در این گام، نویسنده با استفاده از پرونده علمی به منابع مراجعه و پس از گردآوری اطلاعات مورد نیازو تنظیم آن ها، مقاله را بر اساس حجم و ساختار مطلوب ونیز قواعد درست نویسی که در شیوه نامه فرهنگ فقه آمده است، تدوین می کند.
چهار- بررسی ساختاری و محتوایی: مقاله پس از تدوین ازدو بعد ساختاری (حجم ارجاعات داخل متن، رعایت قواعددرست نویسی، تنظیم و چینش مطالب و اعتبار منابع استفاده شده) و محتوایی (درستی مطالب و مطابقت آن ها با منابع،استناد و جامعیت) مورد بررسی قرار می گیرد.
پنج- بازنویسی: پس از حصول اطمینان از انجام اصلاحات،مقاله برای یکسان سازی، چینش مطالب، یکنواخت و یک قلم کردن و فشرده نویسی، بازنویسی می گردد.
شش- نظارت نهایی مقاله های بازنویسی شده به لحاظ صحت، جامعیت، تناسب حجم و انطباق مطالب با مدخل، به وسیله مسئول مؤسسه دائرة المعارف یا کارشناس مورد تاییدوی، بازبینی می شود.
هفت- ویرایش: پس از انجام اصلاحات نهایی درگروه، مقاله بر اساس شیوه نامه فرهنگ فقه ویرایش می گردد.
هشت- بازبینی نهایی: مسئول گروه پیش از ارسال مقاله برای حروف نگاری، برای اطمینان از انجام تمامی مراحل واصلاحات، آن را برای آخرین بار به دقت بازنگری می کند.
ویژگی های فرهنگ فقه
یک- نخستین فرهنگ فقه شیعی و نخستین تجربه فقه پژوهان شیعه در زمینه فرهنگ نویسی.
دو- نگارش به زبان فارسی.
سه- برخورداری از جامعیت و گستردگی عناوین فقهی،به گونه ای که تقریبا مشتمل بر تمامی عناوین فقهی موجود درمتون فقهی است به علاوه عناوین جدید که مورد ابتلای عموم مکلفین فارسی زبان است، اگر چه در متون فقهی گذشته نیامده باشد.
چهار- مستند بودن مطالب ارائه شده که امکان پژوهش بیشترو عمیق تر را برای خواننده پژوهشگر فراهم می کند.
پنج- روان و ساده بودن مطالب در عین علمی و متقن بودن آن ها.
شش- در بر داشتن مهم ترین اطلاعات فقهی مربوط به هرمدخل در عین رعایت اختصار.
مشکلات کار:
نگاشتن فرهنگی در باره فقه شیعه برای نخستین بار، کاری بس دشوار و طاقت فرسا است. فرهنگ فقه افزون برمشکلات عمومی فرهنگ نویسی، با مشکلاتی ویژه نیز روبروبوده است که چه بسا به طور ناخواسته، کاستی هایی را در پی داشته است.
برخی مشکلات که گروه تدوین فرهنگ فقه با آن روبرو بوده است، از این قرار است:
یک- مهم ترین مشکل تدوین فرهنگ فقه، کمبود متخصصان فرهنگ نویس در حوزه فقه است هرچند در حوزه های علمیه به ویژه حوزه پر برکت قم، عالمان و فرهیختگانی که فقه را به خوبی می دانند و عمری را در پژوهش های فقهی سپری کرده اند، بسیارند، اما آنان که با شیوه های فرهنگ نویسی یادائرة المعارف نویسی آشنا باشند یا به این کار رغبت نشان دهند، اندکند. گروه فرهنگ فقه برای تامین نیروی مورد نیازخود، اقدام به جذب طلبه های فاضل، مشتاق و مستعد فراگیری فرهنگ نویسی کرد. این کار هرچند در ابتدا پیشرفت کار را با کندی روبرو ساخت، اما به مرور زمان و باورزیدگی و تلاش محققان، بر سرعت و کیفیت کار افزوده شد.
دو- نگاشتن فرهنگ فقه به زبان فارسی در حالی که تقریباتمامی متون و منابع فقه به زبان عربی است و معادل یابی فارسی برای اصطلاحات و عناوین فقهی، از مشکلات تدوین فرهنگ فقه بوده است. تلاش شده با جستجوی فراوان درواژه نامه های متعدد عربی به فارسی، این مشکل تا اندازه زیادی مرتفع شود.
سه- استفاده از تمامی متون فقهی برای تدوین فرهنگ فقه ضرورت نداشت. همین امر، گزینش منابعی از انبوه متون فقهی را ناگزیر می ساخت و چنین گزینشی چندان آسان نبود.می بایست منابعی انتخاب می شدند که افزون بر غنا و جامعیت فقهی، نشانگر مراحل مختلف و تحولات فقه شیعی نیزباشند.
چهار- ارتباط تنگاتنگ برخی عناوین با یکدیگر و تکرار ودرهم تنیده شدن مباحث و مطالب مربوط به این عناوین درابواب مختلف متون فقهی، جدا کردن دقیق مباحث هر عنوان را از عنوان دیگر دشوار می ساخت. تلاش بر این بوده که مباحث اصلی مربوط به هر عنوان در ذیل همان عنوان بیاید ودر صورت نیاز، به عناوین مرتبط و مطالب مکمل ارجاع داده شود.
پنج- فزونی و فراوانی مباحث مربوط به برخی عناوین از یک سو و نبود یاکاستی مباحث مربوط به برخی عناوین همچون عناوین مستحدثه از سوی دیگر، از مشکلات کار بوده است.از آن جا که فرهنگ فقه در صدد طرح همه مباحث و فروع فقهی مربوط به یک عنوان نمی باشد، ناگزیر از میان مباحث فراوان و انبوه، دست به گزینش و تلخیص مطالب در خور فرهنگ فقه زده و مهم ترین مباحث و احکام آن آورده شده است.
* * *
و اینک چند مدخل از مطالب این فرهنگ را به عنوان نمونه تقدیم می کنیم:
آزادی
آزادی: رهایی انسان از سلطه دیگری/ رهایی ازبردگی.
آزادی به معنای نخست: آزادی فرد با ملت، رهایی از یوغ بردگی دیگری و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده وتصمیم گیری در عرصه های گوناگون اجتماعی اعم ازفرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است. از این رو،آزادی و استقلال ملازم یکدیگرند، یعنی نبود استقلال، نبودآزادی و نبود آزادی، نبود استقلال، نبود آزادی و نبود آزادی، نبود استقلال را به همراه دارد. این عنوان در مسائل مستحدثه فقهی مورد بحث قرار گرفته است.
اصل حریت: از اصول و قواعد معروف فقهی، اصل حریت (،اصل حریت) و آزاد بودن انسان ها در برابر یکدیگر است،یعنی هیچ انسانی از پیش خود بر دیگری ولایت و سلطنت ندارد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره می فرماید: بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است.()
همان گونه که اصل در انسان ها نسبت به یکدیگر، حریت است، نسبت به خداوند متعال، عبودیت و بندگی است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»() (جن و انس را جز برای آن که مرا بپرستند، نیافریده ام) از این رو، اطاعت از کسانی که خداوند انسان را به اطاعت از آنان فرمان داده است - مانند رسول او وصاحبان امر که در آیه «طیعوا الله وطیعوا الرسول واولی الامر منکم»() امر به اطاعت از ایشان کرده - واجب است.
حدود آزادی: آزادی از حقوقی نیست که در ابتدا بتوان به دیگری داد یا از وی ستاند، جز در موارد خاصی مانند به بردگی گرفتن اسیران جنگی با شرایط خاص و یا آزاد کردن برده از سوی مولا. تحقق آزادی انسان ها، نیازمند چارچوب وضوابطی است که از افراط و تفریط جلوگیری کند وگرنه، به هرج و مرج و استبداد و دیکتاتوری و در نتیجه سلب آزادی افراد منجر می شود.
اسلام با تشریع امر به معروف و نهی از منکر (، امر به معروف و نهی از منکر) و تحت عناوین «معروف» و «منکر» چارچوب آزادی را تعیین نموده است، یعنی انسان ها درحکومت و نظام اسلامی، تنها، در چارچوب «معروف» می توانند در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فعالیت کنند و باید از انجام هر فعالیتی که عنوان «منکر» بر آن صادق است، بپرهیزند.
انواع آزادی: آزادی به اعتبار فعالیت های گوناگون آدمی به انواع زیر تقسیم می شود:
1. آزادی عقیده: انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است وکسی نمی تواند دیگری را به انتخاب دینی مجبور کند همچنان که کسی بر باقی ماندن بردین منتخب خود نیز مجبور نمی شود ولی اگر با آزادی، اسلام اختیار کرد، حق تغییر دین خود را ندارد (، ارتداد).
کافرانی که در سرزمین اسلامی زندگی می کنند، براساس ضوابطی، در ابراز عقیده خود بدون فراخواندن مسلمانان به آن آزادند. همچنین در انجام مراسم عبادی و نیز عمل برطبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات، آزادی دارند، به شرط آن که آنچه را نزد مسلمانان منکر است، به طور علنی مرتکب نشوند. برای حل اختلافات خود نیزمی توانند نزد قاضی مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنندو دولت اسلامی تا جایی که به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامی منافات نداشته باشد، نمی تواند در شئون آنان دخالت نماید (، اهل ذمه).
2. آزادی بیان و قلم: براساس اصل حریت، آدمی در ابرازاندیشه ها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آن ها آزاد است، اماپرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یاجامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامی است،واجب و ارتکاب آن ها حرام می باشد.
از این رو، چاپ و نشر محصولات فرهنگی و کتاب های منحرف (کتب ضاله) جایز نیست و دولت اسلامی می تواند ازآن جلوگیری کند و یا در صورت نشر، آن ها را جمع آوری نماید.
دولت اسلامی همچنین در دوران جنگ می تواند ازفعالیت مطبوعاتی که باعث تضعیف روحیه رزمندگان اسلام می شوند یا اسرار را برای دشمن فاش می کنند، جلوگیری کند.
3. آزادی اجتماعات: براساس اصل حریت، مردم از حق برپایی اجتماعات و گردهمایی برای مشورت و تبادل نظر در موضوعات مورد علاقه تحت عنوان حزب، اتحادیه و مانند آن برخوردارند و دولت اسلامی نمی تواند از آن ممانعت کند، مگر این که برای نظام و امت اسلامی مضر باشد.
4. آزادی کار: هر انسانی در عمل خود آزاد است و کسی نمی تواند او را به انجام کاری مجبور کند. آدمی در انتخاب نوع، زمان، مکان، کمیت و کیفیت کار آزاد است، هرچند درچارچوب مقرر در شریعت اسلام برخی کارها مانند شراب سازی حرام شمرده شده است. همچنین می تواند این آزادی را با بستن عقد یا عهد با دیگری، از خود سلب کند مانند این که کسی خود را به مدت ده روز در مکانی مخصوص برای عملی خاص مثل بنایی اجیر دیگری کند.
5. آزادی تجارت: آدمی براساس اصل حریت، در انواع تجارت های داخلی و خارجی با این شرط که کسب حلال کند و به دور از اجحاف (fاجحاف)، اضرار، احتکار (fاحتکار) ومعاملات ربوی (fربا) باشد، آزاد است. در اسلام، فرد مالک آنچه از راه مشروع کسب کرده است، می باشد، هر چند براساس ضوابطی باید خمس (fخمس)، زکات (fزکات)، وخراج (fخراج) آن را بپردازد. بنابراین، دولت اسلامی حق جلوگیری از تجارت های مشروع داخلی و خارجی و نیز مصادره اموال مشروع منقول و غیر منقول مردم را ندارد.
6. آزادی سیاسی: تمامی افراد جامعه - جز در مواردی که نص خاص وارد شده است - از حق دخالت در سرنوشت واعمال حاکمیت ملی خود از راه انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردارند. بنابراین، اگر پیامبر(ص) یا امام منصوب ازجانب ایشان حاضر نباشد، مردم می توانند حاکم خود رابراساس موازین و معیارهای اسلامی انتخاب و در صورت تخلف وی از احکام شریعت، او را عزل نمایند. در صورت تعدد واجدان شرایط، رای اکثریت ملاک است (fآرای عمومی).
از مصادیق آزادی سیاسی، تشکیل احزاب و انجمن های سیاسی و برپایی اجتماعات است، با این شرط که مخل نظم عمومی و منافی با مصالح مسلمانان نباشد.
قانون و آزادی: چنان که بیان شد، اصل در هر انسانی، آزادی در تمامی شئون خود است، مگر این که برای خود فرد یادیگران اعم از فرد و جامعه ضرر دنیوی یا اخروی داشته باشد که در این صورت باطل و حرام است. از این رو، باید آزادی انسان ها در قانونگذاری در نظر گرفته شود و هر قانونی که آزادی افراد را در غیر موارد استثنا شده، محدود و مقید کند، باطل و وضع چنین قوانینی حرام است.()
آزادی به معنای دوم: آزادی به معنای رهایی از بردگی، درباب های مختلف فقهی اعم از عبادات مانند صلات، زکات، حج، جهاد و عقود، نظیر تجارت، وکالت، وقف، وصیت، نکاح، و ایقاعات هم چون عتق و نذر، و احکام مانند غصب، ارث و قصاص آمده و موضوع احکامی قرار گرفته است که به محورهای مهم آن اشاره می کنیم.
آزاد بودن: اصل در انسان آزاد بودن است.() فرزنددر آزاد یا برده بودن، تابع پدر و مادر خویش است، و به نظرمشهور، حتی اگر مادر به تنهایی آزاد باشد، فرزند نیز آزادمحسوب می گردد.()
از شرایط وصیت کننده()، وصی()، واقف()، موقوف علیه()، موکل()، وکیل()، اقرارکننده()، ولی() ویابنده گمشده (ملتقط)()، آزاد بودن است. همچنین وجوب نماز جمعه()، زکات()، حج()، نذر()، و جهاد() برمکلف، مشروط به آن است.
به قول مشهور، مادر در صورت آزاد بودن، تا هفت سال حق حضانت (fحضانت) دخترش را دارد.() آزاد بودن زن موجب اختلاف عده (fعده) او با کنیز() و نیزتعداد شب هایی که برای آن دو حق همخوابگی با شوهراست، می شود() (fهمخوابگی).
آزاد: انسان آزاد، مال محسوب نمی شود. از این رو، کسی نمی تواند از راه خریدن و مانند آن مالک وی گردد،() و چنانچه کسی او را غصب (fغصب) کند، از جهت غصب ضامن نیست،() همچنان که دزدیدن انسان آزاد موجب ثبوت حد سرقت (fدزدی) نمی شود (fآدم ربایی)، مگر آن که او را بفروشد()(fآدم فروشی).
انسان آزاد مالک منافع و کار خویش است و می تواند با اجیرشدن، آن را به کسی اجاره دهد (fاجاره)() وچنانچه کسی منافع و عمل او را غصب کند مانند آن که به ستم، او را به کار بگیرد ضامن مزد آن است.() برده از آزاد و آزاد از برده ارث نمی برد.() مرد آزاد بیش از دو کنیز و برده بیش از دو زن آزاد نمی تواند به همسری برگزیند.() آزاد در برابر برده قصاص (fقصاص) نمی شود.() به قول مشهور عزل (fعزل) از همسر آزاد در صورت رضایت نداشتن وی مکروه است.()
اسباب آزادی: اسلام برای آزادی برده اسباب ذیل را قرار داده است:
الف) اسباب اختیاری
1. عتق که از مستحبات مؤکد درباره برده مؤمن است(fعتق).
2. تدبیر (fتدبیر).
3. مکاتبه (fمکاتبه).
4. استیلاد (fاستیلاد).
ب) اسباب قهری
1. ملکیت: تملک پدر یا مادر و جد یا جده و هرچه بالا رود ونیز تملک فرزندان و نوادگان و هرچه پایین آید، سبب قهری آزادی آنان است.()
2. سرایت: به قول مشهور آزاد شدن بخشی از برده، موجب سرایت به همه برده و آزادی وی می شود.()
3. تنکیل: به قول مشهور بریدن گوش، بینی و دیگر اعضای مملوک توسط مولا، سبب آزادی وی می گردد (fتنکیل).
4. اسلام: چنانچه برده پیش از مولای خود اسلام آورد و ازقلمرو کفر به قلمرو اسلام در آید، آزاد می شود.()
5. بیماری: ابتلای برده به کوری، خوره و بیماری زمین گیر، سبب آزادی او می گردد.()
آزار
آزار: اذیت
از آن در باب های صلات، صوم، حج و صید و ذباحه به مناسبت سخن رفته است.
آزار رساندن به مؤمن() و نیز پدر و مادر - هرچند با گفتن اف -،() همچنین روزه مستحبی() یا سفر() اگر موجب اذیت پدر، مادر و جد شود، حرام است.
واجب است مرده به گونه ای به خاک سپرده شود که بوی آن به کسی آزار نرساند.()
رفتن به مسجد برای کسی که بوی دهانش به خاطر خوردن سیر و مانند آن دیگران را آزار می دهد، مکروه است.()
مستحب است کسی که سر حیوان را می برد، کاری کند که حیوان کمتر اذیت گردد مانند این که آلت ذبح را تیز نماید().
آس:
آس: درختی همیشه سرسبز و دارای برگ های ریز ومعطر.
در باب اطعمه و اشربه به مناسبت از آن نام برده شده است.
خلال کردن با چوب درخت آس مکروه است.()