محرومیت جهانی زن در روند توسعه

توسعه هنوز یک مفهوم مبهم است و هر نوع بحث درباره آن باید با موضوع نظامهای ارزشی آغاز شود: منظور از توسعه چیست؟ توسعه برای چه و برای چه کسی است؟ توسعه به مفهومی که در نیم قرن اخیر ارایه شده یک خرد گرایی ویژه غربی، یک اهرم سلطه جویانه و یک نوع سیاستگذاری و برنامه ریزی است که قدرتهای بزرگ جهانی در مشروعیت و ترویج آن کوشیده اند.(۱)

مفهوم کلی توسعه

توسعه هنوز یک مفهوم مبهم است و هر نوع بحث درباره آن باید با موضوع نظامهای ارزشی آغاز شود: منظور از توسعه چیست؟ توسعه برای چه و برای چه کسی است؟ توسعه به مفهومی که در نیم قرن اخیر ارایه شده یک خرد گرایی ویژه غربی، یک اهرم سلطه جویانه و یک نوع سیاستگذاری و برنامه ریزی است که قدرتهای بزرگ جهانی در مشروعیت و ترویج آن کوشیده اند.(1)

مفهوم توسعه به دنبال جنگ دوم جهانی رایج شد و مطالعه توسعه در دورانی مملو از خوشبینی و ترقی روزافزون کشورهای غربی، آغاز گردید.برخی از نظریه پردازان فرایند توسعه را نبرد بر ضد سنت گرایی، ساختهای فئودالی و ادیان آخرت گرا می دانند. (2) این فرایند از نخستین سالهای پس از جنگ به صورت انتقال جامعه از وضعیت سنتی به وضعیت نوین در کشورهای جهان سوم محسوس بوده است. در روند توسعه نظریه غالب متضمن مواردی از این قبیل است:

1- دنیوی کردن نظام ارزشی از طریق تزریق فرهنگ سیاسی - اجتماعی عقلانی و خود داری عملی از روی آوردن به القائات و اقدامات ایدئولوژیک.

2- نوسازی جامعه از طریق تنزل ارزش گذشته در تقلیل ارزش سنتهای تاریخی، اقتباس الگوهای رفتاری جدید از طریق آموزش، که به ناچار نقش یک اهرم را در انتقال ارزشها از غرب به کشورهای در حال توسعه ایفا خواهد کرد، شهری شدن به منزله ی خط سیر جهانی به سوی نوسازی و پذیرفتن گرایشهای جهان وطنی به مدد صنایع فرهنگی یعنی مطبوعات، تلویزیون و سایر رسانه های همگانی

3- رشد اقتصادی از طریق ترویج صنعتی شدن با نادیده گرفتن نسبی کشاورزی به عنوان یک بخش شدیدا سنتی.

4- انتخاب الگوی ملت سازی در سطح سیاسی و در نظر گرفتن دولت به عنوان نخستین محرک توسعه.

5- مقدم داشتن نخبگان شهری و به همان میزان نادیده گرفتن مازاد تولیدی توده های روستایی (3)

درست چهل سال قبل از این در سال 1985 میلادی در بحبوحه دهه به اصطلاح «توسعه» سازمان ملل، تعداد زیادی از استادان علوم سیاسی و جامعه شناسی آمریکا از جمله ساموئل هانتینگتون که این روزها معروفیت جدید را از نظریه برخورد تمدنهای خود کسب کرده و دانیل لرنر که کتابی تحت عنوان «گذر از جامعه سنتی» نوشت و تز نوگرایی غربی را ترویج کرد، یک نظریه عمومی از مدرنیسم را مطرح کردند که در آن «توسعه» با غربی شدن و صنعتی شدن و سکولار شدن جوامع مترادف بود، شیوه ای که جوامع با استفاده از آن، از مرحله سنتی به مرحله گذار و سپس نوگرایی می رسند.(4)

تاکنون غالب محققین و نویسندگان توسعه از میان اقتصاددانان بوده و شاخصهای توسعه یافتگی بیشتر مادی، کمی و بدون توجه به اخلاق، خلقیات، روحیات و ارزشهای انسانی بوده است. اهداف اساسی توسعه که غالبا به عنوان اصول پذیرفته شده و مورد قبول از آنها یاد می شود عبارتند از:

الف) افزایش امکانات و مواد مصرفی در زمینه های غذا، مسکن، بهداشت و اشتغال.

ب) دسترسی بیشتر و بالاتر به موضوعات و نیازهای روحی و روانی مانند آموزش، آزادی های سیاسی - اجتماعی و تأمین حقوق فردی و اجتماعی.

ج) کسب موفقیتهای برتری سیاسی و بین المللی و جذب احترام ملیتهای دیگر و همچنین برخورداری از امنیت اجتماعی و اقتصادی درحد بالای خود.(5)

به هر حال عوامل مادی زمینه ساز توسعه بوده است، البته قدرت تولید، قدرت علمی و فنی، الگوی مصرف و چگونگی توزیع ثروت تشکیل می دهد.(6) علاوه بر آن، تجربه کشورهای توسعه یافته اعم از سوسیالیستی و سرمایه داری و نیز تجربه شکستهای فراوان کشورهای در حال توسعه بیانگر این امر است که مجموع عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در دستیابی به توسعه نقش دارند.(7)

توسعه نیافتگی و جهان سوم

بلافاصله پس از جنگ دوم جهانی، تحت تأثیر رسانه های گروهی، عبارت «توسعه نیافتگی» پیش از آنکه مفهوم آن کلمه جا افتاده باشد به شکل گسترده ای منتشر شد. متخصصان رشته های مربوط به این امر نیز تحت تأثیر مطبوعات، مانند دیگران این اصطلاح را در معانی مختلف به کار بردند به این قصد که آن را با جهت گیری های تخصص علمی و پندار شناختی (ایدئولوژیک) خود تطبیق دهند. اصطلاح جهان سوم نیز که برای نخستین بار با عباراتی مانند دولتهای ثالث در سال 1952 توسط «آلفرد سووی» ابداع شد، چنین وضعی دارد.(8)

آنچه که در بررسی شرایط توسعه نیافتگی مورد توجه قرار می گیرد مقوله ای از روابط است که اصطلاحا آن را وابستگی می نامیم. پس وابستگی عبارت است از نوع رابطه جامعه توسعه نیافته با جوامع دیگری که ناگزیر بواسطه نیروی متکامل جامعه ی پیشرفته شکل گرفته به نحوی که این رابطه نیز ماهیتی پویا دارد. صریح تر اینکه توسعه نیافتگی و وابستگی به عنوان دو اصطلاح علمی به جنبه های معینی از یک پدیده خاص یعنی همان جامعه توسعه نیافته اشاره دارند.(9)

نظریه پردازان مدل وابستگی معتقدند، توسعه بر اثر تماس کشورهای عقب مانده با کشورهای توسعه یافته اتفاق نمی افتد؛ وانگهی الگوی جدیدی از توسعه که پس از جنگ، پیش پای کشورهای عقب مانده گذاشته شد، ملغمه ای بود از ایده آلیسم و پراگماتیسم روزولتی که در آن منافع ابرقدرت آمریکا لحاظ شده بود. ایالات متحده و اتحاد شوروی بر مبنای این اصل که هر کس قلمروی را به تصرف درآورد نظام اجتماعی خود را هم بر آن تحمیل می کند، حوزه نفوذ خود را گسترش دادند.(10)

با وجود رشد صنعتی در برخی از کشورهای جهان سوم، غربی شدن از همان آغاز دهه شصت سبب بروز تنشها و مشکلاتی در جهان سوم شده و توزیع ناعادلانه تولید ملی میان طبقات و مناطق موجب بالا گرفتن تنشهای اجتماعی گردید.

خلاصه آنکه ساخت مفهوم قابل درکی از توسعه نیافتگی در سطح مبانی بر این فرضیه متکی است که با وجود تفاوتهای بسیار زیاد و اوضاع جغرافیایی می توان به صفات مشترک و مهمی برای ترسیم خطوط یک وضع کلی یا مجموعه ای از وضع کلی دست یافت. عده ای از مؤلفان روش رده بندی کشورها را از روی بعضی صفات اجتماعی آنها تنظیم کرده اند و تعدادی «آزمون»، «معیار» و «نشانه» توسعه نیافتگی را بدین گونه پدید آورده اند:

1- کافی نبودن خواروبار ؛

2- کمبود شدید بهداشت مردم، بی سوادی اکثریت، شیوع بیماری و مرگ و میر بیش از حد کودکان ؛

3- غفلت از منابع یا اتلاف آنها ؛

4- رواج کشاورزی کم برداشت ؛

5- نسبت پایین شهرنشینان و ضعف طبقات متوسط ؛

6- صنعتی شدن محدود و ناقص ؛

7- رشد بی رویه و انگل شدن بخش سوم (فعالیتهای تولیدی در کشاورزی، صنایع و خدمات) ؛

8- کم بودن تولید ملی نسبت به تعداد جمعیت ؛

9- گسترش بیکاری و بیکاری پنهان، کارکردن اطفال ؛

10- وابستگی اقتصادی ؛

11- افزایش نابرابری های اجتماعی (اختلاف طبقاتی) ؛

12- از هم پاشیدگی ساختار اقتصادی و اجتماعی ؛

13- گستردگی رشد جمعیت؛

14- آگاهی یافتن بر بدبختی و فقر.(11)

توسعه و فرهنگ

در حال حاضردر برابر دگرگونیهای شتاب زده کشورهای صنعتی و غیر صنعتی مسئله هویت فرد و ملتها مطرح شده است. هویت از آن جهت حائز اهمیت است که در موقع و وضع خاص، سیطره ی فرهنگی واحدی به واسطه علم و تکنولوژی از جانب غرب به سراسر جهان اعمال شده است. پس جهان به مجموعه واحدی تبدیل شده که ناگزیر است به همان شیوه ای که اقتضای این سیطره جهانی است، زندگی کنند، بیندیشند و هویتهای ملی و قومی و هویت دینی خود را ترک کنند.(12) در همه کشورهای جهان سیاست فرهنگی باید در عمل با مشکلاتی مقابله کند که پیامد نوعی دوگانگی فرهنگی است. اقدام فرهنگی در کشورهای در حال توسعه باید همزمان، فرهنگ بومی را حفظ کند و توسعه دهد و شرایط دسترسی به فرهنگ جهانی تر را فراهم آورد. فرهنگ بومی و جهانی هر یک زبان ویژه خود را دارند و پیامد تلفیق آنها شیوه تفکر و ساختارهای فکری جدید است.(13)

بدیهی است که فرهنگ یک جامعه به عنوان زیرمجموعه ای اجتماعی دارای ساختار و کارکردهای مشخص است، به نحوی که این کارکردها در ساختار فرهنگی جامعه و ارتباط آن با سایر زیرمجموعه ها و خود مجموعه جامعه انتظام می یابند. زیرمجموعه فرهنگی مانند هر پدیده دیگری دستخوش تحول زمانی می شود و به واسطه کارکرد برونی خود، نقش خاصی را در ایجاد، تداوم یا تطور کیفیت عمومی جامعه ایفا می کند. این نقش ممکن است در مسیر تکاملی جامعه یا بالعکس عاملی بازدارنده یا حتی واپس گرایانه باشد. البته فرهنگ جامعه توسعه نیافته پیچیده تر از آن است که در الگوی ساده قابل ارائه باشد، اما می توان نتیجه گرفت که در داخل جامعه توسعه نیافته ما با دو زیرمجموعه فرهنگی مواجه می شویم. یکی از اینها به شبه جامعه سنتی تعلق داشته و با اجزای دیگر آن مجموعه سازگار است و دیگری همین نقش را در شبه جامعه نوین ایفا می کند.بین فرهنگ سنتی و جنبه های رفتاری شبه جامعه نوین سازگاری وجود ندارد و همین ناسازگاری بین فرهنگ نوین و شبه جامعه سنتی دیده می شود. در همان حال به این دلیل که هر دو شبه جامعه در غالب واحد حکومت ملی قرار می گیرند و از آنجا که تماس بین اعضای دو شبه جامعه می تواند وسیع باشد، بین خلقیات فرهنگی طبقات نوین سنتی نوعی خویشاوندی و گاه حساسیت وجود دارد که گاه باعث دوستی و قرابت و زمانی عامل خصومت و تنافر بین آنها می گردد.(14)

با این توضیح در واقع در جوامع سنتی حفظ بافت فرهنگی و هویت فرهنگی حائز اهمیت است و زمانی که سخن از حفظ هویت فرهنگی به میان می آید باید فرهنگ ملی را در برابر آنچه که آن را تهدید و مورد تجاوز قرار داده است حفظ و حراست نمود. مهم این است که این نیروی تهدید کننده از سوی همه ی کشورهای جهان سوم شناخته شده است اما آنها که از یکسو از حفظ هویت و فرهنگ ملی سخن می گویند، از سوی دیگر خویشتن را در بند تجاوزگر قرار می دهند که چیزی جز ایدئولوژی و مظاهر فرهنگ شرق و غرب نیست. کشورهای جهان سوم راه نجات خود را در بیرون آمدن از شرایط عقب ماندگی اقتصاد و تکنولوژیک می بینند پس عمده آنها راهی جز پیروی از شرق یا غرب فرا راه خود نمی یابند.(15)

زن در روند توسعه

با تغییرات ناشی از توسعه در الگوهای فرهنگی، سازمانها و نهادهای اجتماعی، روحیات و اخلاقیات، طبقات، پایگاه و قشر بندی اجتماعی زنان نیز وارد تغییرات اجتماعی و فرهنگی می شوند. تغییر اجتماعی عبارت است از تغییر قابل رؤیت و محسوس در طول زمان به صورتی که موقتی و یا کم دوام نباشد و بر روی ساخت و یا وظایف سازمان اجتماعی یک جامعه اثرگذار باشد و جریان تاریخ آن جامعه را دگرگون نماید. پس تغییر اجتماعی مفهومی بسیار کلی دارد و برای توجیه مضامینی چون تحول اجتماعی، انقلاب و دگرگونی اجتماعی بکار می رود. (16)

تغییر فرهنگی از پیکره دگرگونی و تغییر اجتماعی انفکاک ناپذیر است. این نوع تغییر با برجای گذاردن اثرات قابل توجه در زبان، آداب و رسوم، تشریفات، آموزش و پرورش و ... بروز می نماید.

مشارکت زنان در روند توسعه فرهنگی و اجتماعی همواره در تاریخ پیشرفت جوامع بشری مطرح بوده است. امروزه نقش زنان در توسعه چنان اهمیتی یافته است که بدون توجه بدانها این روند ره به مقصود نبرده و بار خود را به منزل نخواهد رساند. بدین سبب نهضتهای دفاع از حقوق زنان نیز که در ممالک توسعه یافته ظاهر شده اند در پی احقاق حق رأی، اشتغال برابر، ارتقای شغلی از مشاغل خدماتی صرف، برابری در حقوق مدنی و مشارکت در عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی وعلمی می باشد. زنان قلب توسعه فرهنگی هستند و ابعاد غیر مادی توسعه به واسطه مشارکت زنان، جامه ی عمل می پوشد. با این وجود در ترازنامه توسعه انسانی، زنان در ممالک صنعتی قید شده است که دستمزد زنان هنوز تنها دو سوم دستمزد مردان است. و فقط یک پنجم از نمایندگان مجلس زن هستند.(17)

در کشورهای جهان سوم طی دهه های اخیر زنان ناآگاهانه در جهت دگرگونی فرهنگ های سنتی خود اقدام کرده اند که این فرایند موجب پدید آمدن تغییراتی ناچیز در روند زندگی آنان شده است. زنان این کشورها به دلیل تأثیر پذیری شدید از فرهنگهای وارداتی تحت عنوان توسعه و پیشرفت نمی توانند بر طبق عادات و رسوم و زبان ویژه خود دست به انتخاب بزنند و خود تعیین کنند که چگونه بهترین عناصر فرهنگی در توسعه می تواند با آنها سازگار شود.

در ایران مشکل عمده ی تبیین سیاستهای توسعه زنان، عدم توجه به بافت و ساختارهای فرهنگی و بومی است. این مسئله خود نشأت گرفته از ایدئولوژی، جهان بینی، هنجارها و ایستارهای حاکم بر کشور است. در این راستا جایگاه زن در توسعه هنوز نامشخص و تعریف نشده است ولیکن فرایند شکل گیری نظریه توسعه ای زن را در پنج مرحله دانسته اند:

1- تنقیح و تبیین مبانی تئوریک و فکری (مبانی معرفت شناختی- روش شناختی و حوزه های علوم و معارف درون دینی و برون دینی ناظر بر پدیده تحول توسعه ای) ؛

2- طراحی و تدوین الگوی مطلوب فردی و اجتماعی از زن ؛

3- طراحی و تدوین الگوی عملی توسعه ای زن امروز ؛

4- برآورد تحلیلهای توصیفی از وضعیت موجود زن در دنیای معاصر ؛

5- ارایه راهبردها، سیاستها و برنامه های مدیریت و صنعت امروز زن و گرایش به رهیافتها و آرمانها و غایات توسعه ای نظام برای زن مسلمان.(18)

بنابراین در توسعه نمی توان فرهنگ را به کناری نهاد و از وجود نیمی از جمعیت جهان یعنی زنان چشم پوشید. اما چرا تاکنون جایگاه زنان جهان در توسعه جایگاه مطلوب و ایده آل نبوده است؟ پاسخ به این پرسش را در کلمات گهربار مقام معظم رهبری آیت اللّه خامنه ای می توان جست: «توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی یعنی چه؟ توسعه فرهنگی و سیاسی این است که انسانها در جامعه احساس کنند که می توانند درست بیندیشند، درست بفهمند، درست فرابگیرند. اگر کشوری بتواند خود را به اینجا برساند، توطئه ها و گمراه گریها در آن اثر نمی کند.»(19)

باید گفت عصر حاضر شاهد دگرگونی عظیمی در تفکر غرب بوده به طوری که می توان گفت تصویر جهان در نظر انسان کاملاً وارونه گشته است. این دگرگونی بزرگ را می توان بر مبنای دوگانگی های روح و جسم توضیح داد. نوسان میان این دو دیوار موازی و جدال بر سر اینکه کدام یک اصل، مرکز و بنیان است و کدام یک فرع، حاشیه، کم ارزش و حتی غیر موجود، تفکر غرب را به دو اردوگاه متخاصم تقسیم می کند که هر یک بر دوره ای از تاریخ سایه افکنده است.(20) این تفکر دیدگاههای توسعه ای را تحت شعاع قرار داده و نظریات توسعه از تأثیر و تأثر آن دور نمانده است. در حالیکه مجموع سنن، تاریخ و فرهنگ ما دیدگاههای ما را مشخص می نماید و در تفکر اسلامی چهارچوب و بنیادهای فکری و مدنی خاص خود وجود دارد که در آن قدرت ارزشیابی و پالایش یافته ها در حد بالایی بروز و ظهور یافته است. در این تفکر جامعه علاوه بر حرکت مادی حرکتی فکری و شعوری و جهان بینانه دارد، یعنی حرکتی بر مبنای ایدئولوژی و طرز تفکر و تصور. این حرکت، حرکتی است روحی و اعتقادی و همین حرکت است که همواره با تحولات سر و کار دارد و باور دارد که در طبیعت متحول با نوآوری و نوگستری باید به فکر نو، شناخت نو و شعور نو مسلح بود. در این شیوه تفکر باید نخست تحولات را به خوبی شناخت سپس برنامه ریزی نمود. اینجاست که امام صادق علیه السلام می فرماید: «العالم بزمانِهِ لا تهجم علیه اللوابس» یعنی هر کس زمان خویش را بشناسد مسایل غلط انداز (و افکار مرموز) نمی تواند او را مورد تهاجم قرار دهد.(21)

در تفکر اسلامی اصل پویایی و تلاش در امور مادی و معنوی مورد ستایش است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بهره مندی از بهره های مادی و دنیوی را یاوری برای بدست آوردن ارزشها دانسته و آن را راه رسیدن به پرهیزکاری برشمرده است. «نعم العون علی تقوی اللّه الغنی» برخورداری دنیوی یاور خوبی است برای تقوای الهی (22)

ناگفته روشن است که هر جامعه بر اساس باورها و جهان بینی ویژه ای که دارد زندگی مادی و معیشت خود را پایه ریزی می کند. اینک اگر رشد و توسعه را باور عمومی بدانیم می توان گفت توسعه نهالی است که ریشه در خاک باورها دارد و این خاک بستری است که زمینه ثمر بخشی هر بذر و نهالی را دارد. اما آنچه که امروز زنان و مردان جوامع کشورهای در حال توسعه را درگیر خود نموده است جاذبه دنیوی تکنولوژی و صنعت غرب و نبود اخلاق و معنویت و پیامدهای ویرانگر و فسادانگیز و فتنه ساز آن است، لذا ثمربخشی این نهال با دیدگاههای معنوی جوامع در حال توسعه بستگی تام دارد.(23)

سازمان ملل متحد، توسعه و زنان

پس از جنگ جهانی دوم سازمان ملل متحد که به دلیل جنگ سرد از مأموریت صلح خود بازمانده بود نقش منادی توسعه را در کشورهای به اصطلاح جهان سوم ایفا نمود. سازمان ملل می خواست از طریق شورای اجتماعی و اقتصادی خود و مجموعه های تخصصی اش از قبیل یونسکو، فائو (سازمان خواروبار و کشاورزی)، سازمان بهداشت جهانی، برنامه توسعه سازمان ملل، انکتاد (کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل)، یونیدو (سازمان توسعه صنعتی سازمان ملل متحد) نقش یک آموزگار و راهنما را در زمینه تولید ایفا کند.(24)

سازمان ملل متحد در دهه (1976-1985) تلاش کرد نقش قاطعی در آگاه سازی مردم نسبت به نقش پر اهمیت زن در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها ایفا نماید.(25) ناگفته نماند که در میثاق جامعه ملل در سال 1919 تساوی اشتغال زن و مرد مطرح شده و منشور سازمان ملل متحد به عنوان اولین سند بین المللی تساوی زن و مرد را برای دولتهای عضوذکر کرده بود و کنوانسیونهای بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان را بر اساس الگوهای فرهنگ غربی تنظیم کرده بودند.

از نظر سازمان ملل متحد یکی از شاخصه های توسعه در کشورهای مختلف میزان حضور زنان و نحوه ی ایفای نقش آنها در عرصه های گوناگون فعالیت است. نقشی که زنان فرآیند توسعه ایفا می کنند، تأثیر جدی بر دیگر اقدامات بر جای می گذارد. اما به رغم اهمیت و تأثیر به سزای زنان در توسعه انسانی، آنها نتوانستند تمام حقوق خویش را استیفا کرده و از امکانات لازم برخوردار شوند. زنان هم اکنون در پاره ای از نقاط جهان از تبعیضات فراوان رنج می برند، بازتاب این تبعیضات همچنان در لاینحل ماندن مسایل اجتماعی مشهود است.(26)

شایان ذکر است که از دهه ی 50 یعنی زمانی که طراحی توسعه برای اولین بار در سطح جهانی مورد توجه سازمان ملل قرار گرفت، روشهایی با عنوان «رفاه برای تربیت بهتر مادران»، «برابری اولین برنامه زنان در توسعه»، «برنامه ی ضد فقر برای فقر زدایی»، «کارآیی برای تضمین کارآیی توسعه» و «توانایی برای به قدرت رساندن زنان» آزموده شده است. اما بر اساس آخرین آمارهای بین المللی هنوز بیش از دو سوم یعنی 960 میلیون بی سواد کل جهان را زنان تشکیل می دهند و 60 درصد از کودکانی که تحت پوشش آموزش ابتدایی قرار نگرفته اند، دختر هستند. بر اساس نتایج یک بررسی تطبیقی که توسط سازمان همکاری توسعه اقتصادی در 1988 از وضعیت صنعتی ترین کشورهای جهان انجام شد، مشخص گردید که در مقایسه با سطح آموزش برابر، عموما درآمد جامعه مردان بالاتر از زنان است.(27)

در کنفرانس جهانی زن در نایروبی (1985)، دهه زن (1985-1994) با استراتژی اعتلای زنان تا سال 2000 تشکیل شد. در این کنفرانس «راهبردهای آینده نگر اعتلای زن تا سال 2000 اتخاذ شد. در این راهبردها سه هدف اصلی برابری، توسعه و صلح برای سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجراء پیشنهاد شد. در این سند هدف از توسعه، توسعه همه جانبه وضعیت زنان بود اما در اصل صد و سوم این سند آمده است: «عدم آگاهی و اطلاع از روابط پیچیده و چندگونه بین توسعه و پیشرفت زنان اتخاذ سیاست، برنامه ریزی و تنظیم پروژه را مشکل کرده است. در حالیکه در طی دوره اول دهه اعتقاد بر این بود که رشد اقتصادی که به طور اتوماتیک به زنان منفعت می رساند، در سطح وسیعتری تقسیم شده، بررسی و ارزشیابی تجربیات این دهه، سوء ظن قابل ملاحظه ای را در این مورد منطقی و بیش از حد ساده انگاشته شده بوجود آورد. در نتیجه نیاز به فهم ارتباط بین توسعه و پیشرفت زنان و گردهمایی، تشریح و پخش اطلاعات برای اتخاذ سیاست و تدابیر مؤثر، برنامه ریزی و پروژه ها بیشتر شده است» بنابراین با وجود تلاش برای تثبیت پروسه توسعه در کشورهای جهان پیشنهاد می شود. «اهداف جایگزین توسعه» مورد حمایت قرار گیرد. در اصل صد و یازده سند کنفرانس نایروبی آمده است: «زنان می بایستی سهم مهم جریان توجیه اهداف و روشهای توسعه، همچنین استراتژیها و ضوابط توسعه را برای تکمیل و اجرا داشته باشند. احتیاج به زنان برای مشارکت کامل در روند سیاسی و داشتن سهم قدرت برابر در پیشبرد اقدامات توسعه و استفاده از آنها بایستی به رسمیت شناخته شود. ابزار سازمانی و غیره برای توان بخشیدن به زنان جهت رساندن منافع و خواسته های آنها در ارزشیابی و انتخاب اهداف جایگزین توسعه و استراتژیهای مربوطه باید شناسایی و مورد حمایت قرار گیرد. این امر شامل ضوابط ویژه طراحی شده برای تقویت استقلال زنان، وارد نمودن زنان در جرگه روند توسعه بر اساس مساوات و برابری یا سایر ضوابط برنامه ریزی شده برای مداخله زنان به طور کامل در اقدامات کلی توسعه می باشد.»

ده سال بعد در سند کنفرانس پکن تصریح شد که اکثر اهداف مشروحه در استراتژیهای آینده نگر نایروبی برای پیشرفت زنان حاصل نگردیده و موانع توانمند سازی زنان، به رغم تلاش دولتها و سازمانهای غیر دولتی زنان و مردان سراسر جهان کما فی السابق بر جای مانده است.(28)

به دنبال عدم تحقق مفاد سندها، سازمان ملل متحد در صدد القای «جنسیت و توسعه» به جهان سوم است. البته این نظریه از سال 1989 طراحی گردیده و در سند کنفرانس پکن نیز احترام به حقوق و آزادی های جنسی منظور شده است اما در این رابطه نیز سازمان ملل دچار مشکل است. کارولین موزر می گوید: درحالیکه اخیرا همه به اهمیت نقشی که زنان در فرآیندهای توسعه در جهان سوم ایفا می نماید معترف هستند ولی هنوز آگاهی کاملی از موضوع «جنسیت و توسعه» که منجر به به وجود آمدن برنامه های عملی در این راستا بشود به دست نیامده است. بسیاری از دست اندکاران با مشکلات متعددی در اشکال مختلف برنامه ریزی در زمینه توسعه اقتصادی و اجتماعی روبرو هستند. بخصوص کمبود چارچوبهای عملی در این راستا مشکل آفرین می باشد»(29) بند (د)ماده 80 سند چهارمین کنفرانس جهانی زن در پکن تأکید می نماید اقداماتی که باید توسط دولتها اتخاذ گردد ایجاد یک نظام آموزشی حساس به جنسیت به منظور تضمین فرصتهای برابر آموزشی و پرورشی و مشارکت برابر و کامل زنان در سیاستگذاری یا تصمیم گیریهای آموزشی است. ذکر این نکته را ضروری می داند که در این سند دهها ماده دیگر بر اهمیت جنسیت در توسعه و صلح و برابری تأکید می نماید که باید منتظر ماند تا ببینیم این بار سازمان ملل به چه نتیجه ای دست می یابد.

رشد و برچسب توسعه

آیا لازم است هرگونه رشد، پیشرفت و ترقی در امور زنان و سایر امور کشور را توسعه بنامیم؟ دانش پژوهان، نطریه پردازان، دین شناسان و عهده داران هدایت منابع انسانی نظام، هنوز به گونه ای بایسته فرآیند و اصول و روش شکل دهی به سیاستها و برنامه های اجتماعی و موضوعات توسعه ای مربوط به زنان را ترسیم نکرده اند و اهمیت ارایه نظریه ی معین توسعه ای با رویکرد دین شناسانه و بومی رابه تناسب وضعیت اجتماعی کشور درنیافته اند.(30)

از طرفی، دهه ای که پیش رو داریم دهه ی محک و ارزیابی دیدگاههای کلان جهانی و دهه ی بازگشت بشر به سوی معنویت، عرفان و همگرایی فکری و عملی است. در این میان بدون شک، یکی از عرصه های اصلی چالشها، موضوع زنان و نحوه ی رسیدگی دولتها به این مسئله می باشد. در واقع موضوع زن در دهه ی قبل ملاک ارزیابی و میزان توسعه و عدالت جویی دولتها به حساب می آمد، گویا بشریت می خواست ظلم های روا داشته به زنان در طول قرنهای متمادی را سریعا برطرف کند تا آثار این ننگ بزرگ بشری در به اسارت کشیدن جنس مؤنث، دیگر وجدان بشر را نیازارد. اما در عمل، تنها اَشکال بردگی دگرگون شده و نفس بردگی و استضعاف در ابعاد جدید، به گونه ای مدرن و فریبنده ظهور کرده و زر و زور حاکم گردیده است، لیکن این بار به نام مردم سالاری، استیفای حقوق بشر، توسعه، تجدد و ...(31)

بهر حال باید گفت «توسعه»، «عدم توسعه» و «در حال توسعه» در ذهن ما رسوب کرده و بدتر آنکه این مفاهیم این روزها با مجموعه عملکردهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی و تکنولوژیک نیز مغایرت دارند. امروز به ندرت می توان شاهد یک شکل عملی اقتصادی، اجتماعی و یا سیاسی در جهان رو به توسعه بود. امروز ما شاهد پدیده بی سابقه دگرگونی سراسری جوامع هستیم. این پدیده صرفا با استفاده از نظریه های رایج سیاسی و اقتصادی مربوط به تغییرات اجتماعی قابل تبیین نیست و تجربه زندگی در محیط دنیوی را باید در همان جهان تکنولوژیک درک کرد. نوگرایی، آن گونه که ما می پنداریم اوج مرحله جبری توسعه و تکامل جوامع نیست، برخی آن را نادیده گرفته و برخی درصدد عبور از آن برآمده اند.(32)

فهرست منابع:


1- مقاله توسعه سیاسی برای چه و برای چه کسی؟ - پروفسور حمید مولانا - کیهان، 23 اردیبهشت 78

2- نطریات و اهداف توسعه - لوئیس بئک - انتشارات یونسکو - 1988 - (انگلیسی)

3- همان منبع

4- مقاله توسعه سیاسی برای چه و برای چه کسی؟ - پروفسور حمید مولانا - کیهان، 23 اردیبهشت 78

5- فرهنگ استقلال و توسعه - جواد منصوری - دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه - 1374

6- همان منبع

7- مجموعه نظریه ها - کتاب توسعه - جمعی از نویسندگان - نشر توسعه - 1370

8- کشورهای رو به توسعه - ایولاکوست - ترجمه دکتر غلامرضا افشار نادری - انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی - 1370

9- واقعیات توسعه نیافتگی - دکتر حمید الیاسی - شرکت سهامی انتشار - 1368

10- Back,Louis - shifts in cancepts and Goals of Development, in : Unesco, Goals of Development, paris. 1988, pp.33-35

11- کشورهای رو به توسعه - ایولاکوست - ترجمه دکتر غلامرضا افشار نادری - انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی - 1370

12- میزگرد بحران هویت - سید مرتضی آوینی - فصلنامه نامه فرهنگ - شماره 9 - بهار 1372

13- توسعه فرهنگی - آگوستین ژیرار - نشر مرکز پژوهشهای بنیادی - مرکز آمار و برنامه ریزی پژوهشهای فرهنگی و هنری

14- واقعیات توسعه نیافتگی - دکتر حمید الیاسی - شرکت سهامی انتشار - 1368

15- پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی - دکتر پرویز ورجاوند - شرکت سهامی انتشار - 1368

16- مقاله نقش زنان در تغییرات اجتماعی - نسرین رشیدی - روزنامه سلام - مورخ 4 اردیبهشت 1375

17- مقاله نگرش سیستمی در آموزش و مشارکت زنان در توسعه فرهنگی - علی طایفی - مجله کلمه - شماره 7 و 8 - 1372

18- مقاله زن در اندیشه اجتماعی امام خمینی (ره) - احمد آکوچکیان - مجله پیام زن - شماره 35 - بهمن 1372

19- روزنامه کیهان - 16 اردیبهشت 78

20- نقد کتاب قرآن و نظریه های نشان شناسی - عامر قیطوری - فصلنامه فرهنگ - بهار 1377

21- مقاله آفاق فکری برون حوزه ای شهید مطهری - محمد رضا حکیمی - فروردین و اردیبهشت 1378

22- مقاله توسعه و اخلاق - ابوالقاسم کارگزار - مجله حوزه - شماره 98 - مهر و آبان 77

23- همان منبع

24- نگاه کنید به 10

25- نقش زنان در توسعه - رفتر زنان ریاست جمهوری و صندوق کودکان سازمان ملل متحد - 1372

26- مقاله نقش آموزش در توسعه فرهنگی ایران - زیبا فرزین نیا - مجله سیاست خارجی - تابستان 1374

27- مقاله سهم یونسکو در بهبود وضعیت زنان و برگزاری چهارمین کنفرانس جهانی زن - سیمین دخت جهان پناه - مجله سیاست خارجی - تابستان 1374

28- اصل 42 - فصل سوم سند چهارمین کنفرانس جهانی زن - پکن 4- 15 سپتامبر 1995

29- نقش زنان در توسعه - دفتر زنان ریاست جمهوری و صندوق کودکان سازمان ملل متحد - انتشارات روشنگران - 1372

30-مقاله زن در اندیشه اجتماعی امام خمینی (ره) (قسمت چهارم) - احمد آکوچکیان - پیام زن - آبان 1373

31- مقدمه ترجمه سند کنفرانس جهانی پکن - دفتر زنان نهاد ریاست جمهوری - 1375

32- مقاله توسعه سیاسی برای چه و برای چه کسی؟ - پروفسور حمید مولانا - کیهان، 23 اردیبهشت 78

- پروفسور مولانا بیش از چهار دهه در آمریکا و در سطح جهان ناظر بر جریان توسعه بوده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان