ماهان شبکه ایرانیان

ناگفته هایی از یک غزل حافظ

شروح متعدّدی، چه درگذشته و چه در حال، بر غزلیات حافظ شیرازی نوشته شده است، و امروز آن چه در توضیح و تشریح شعرهای او بایسته است، تبیین ظرائف، و تعیین زوایای پنهانِ ابیات وی است، و در مقاله حاضر، به یکی از این موارد پرداخته شده است

چکیده

شروح متعدّدی، چه درگذشته و چه در حال، بر غزلیات حافظ شیرازی نوشته شده است، و امروز آن چه در توضیح و تشریح شعرهای او بایسته است، تبیین ظرائف، و تعیین زوایای پنهانِ ابیات وی است، و در مقاله حاضر، به یکی از این موارد پرداخته شده است. نویسنده مقاله در شرح و توضیح نخستین بیت غزل سوّم حافظ (اگر آن ترک شیرازی...) نخست، واژه «ترک» و ترکیبات آن را در غزلیات حافظ بررسی کرده، سپس توضیحات حافظ پژوهانی چون بهاءالدّین خرمشاهی، قاسم غنی و زریاب خویی را درباره واژه «ترک» آورده، و در ادامه، نظریات و استنباطات خود را درباره واژه «ترک»، شیراز مذکور در بیت یاد شده، و توضیح آن ابراز داشته است. بر نظر نویسنده و طبق ادراکات و تحقیقات او، مراد حافظ از «ترک» و «ترکان» در اشعارش، نه قوم و نژاد ترک است، که به زبان ترکی تکلّم می کنند، بلکه منظور وی، معشوقه زیبا روست. نیز شهر شیراز، که در بیت مذکور آمده، نه شیراز ایران، بلکه شهری است به این نام در ماوراءالنهر، میان تاشکند و سمرقند.

در مقاله حاضر به موضوع های زیر پرداخته شده است:

1. شرح غزل سوم حافظ (اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را...)؛ که در آغاز به بررسی واژه «ترک» و ترکیبات آن و معانی برخاسته از آن در غزل های حافظ پرداخته می شود و سپس شرحی که شارحان بر این غزل نوشته اند و به دنبال آن مطالبی را که در این باب نگارنده نوشته است. در پایان این بحث معلوم می گردد که مراد از آن «ترک شیرازی» آن معشوقه زیبا روی اهل شیراز نزدیک شهر سمرقند است.

2. دو شهر شیراز؛ منظور از دو شهر شیراز یکی همین شیراز فارس است و دیگری شیراز نزدیک سمرقند، که با استناد به شواهد معتبر معرفی شده است.

3. سه شمس الدین محمدحافظ ؛ از این سه شمس الدین محمد حافظ، دو نفر اهل شیراز فارسند و نفر دیگری از شیراز نزدیک سمرقند. از این سه حافظ یکی از همه معروف تر است حافظ شیرازی شاعر است و دیگری که خوشنویس و حافظ قرآن و موسیقی دان بوده و اندکی پیش از درگذشت یا بعد از درگذشت حافظ شاعر در شیراز دیده به جهان گشوده و در نوشتن خط ثلث مهارتی تمام داشته و به سال 862 ه. ق. در یزد درگذشته است. شخص سوم که همزمان با حافظ شاعر بوده اهل شیراز نزدیک سمرقند است و اثری که از او برجاست کتاب خمسه امیرخسرو دهلوی به سال 756 ه . ق به خط اوست که نسخه آن در کتابخانه آکادمی علوم اوزبکستان در تاشکند موجود است.

4. واژه ترک و ترکیبات آن در غزل های حافظ

حافظ نوزده بار واژه «ترک» را در هفده غزل از مجموع غزل های خویش، که بخشی از آن واژه به صورت مفرد و بخشی دیگر به صورت جمع، یعنی «ترکان» است به کار برده. ترکیبات مفرد واژه «ترک» چنین است: ترک شیرازی، ترک سیه دل، ترک پری چهره، ترک مست، ترک لشکری، ترک عاشق کش، ترک قباپوش، ترک ما، ترک شهر آشوب، چشم ترک، ترک سمرقندی، ترکم (= ترک من).

ترکیبات واژه مزبور: شاه ترکان (سه بار در سه بیت)، غمزه ترکان، بچّه ترکان، ترکان سمرقندی؛ که این ترکیبات برخاسته از ابیات زیر است:

غزل 3:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

غزل 47:

دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست

غزل 82:

آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

غزل 124:

چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر ترک مستی است مگر میل کبابی دارد

غزل 131:

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد هلال عید به دور قدح اشارت کرد

غزل 145:

به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم که حمله بر من درویش یک قبا آورد

غزل 205:

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز تا دگر خون که از دیده روان خواهد شد

غزل 282:

نگاری، چابکی، شنگی کله دار ظریفی، مهوشی، ترکی قباپوش

غزل 302:

ترک ما سوی کس نمی نگرد آه از این کبرو جاه و جلال

غزل 346:

بازکش یکدم عنان ای ترک شهر آشوب من تا ز اشک و چهره راهت پُر زر و گوهر کنم

غزل 412:

غلام چشم آن تُرکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

غزل 105:

شاه ترکان، سخن مدعیان می شنود شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد

غزل 180:

حافظ چوتَرک غمزه تُرکان نمی کنی دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند

غزل 185:

یارب این بچّه ترکان چه دلیرند به خون که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

غزل 345:

شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت دستگیر ار نشود لطف تهمتن چکنم

غزل 440:

به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

غزل 470:

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما، کو رستمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی1

اکنون به ذکر سه مورد از نظریه شارحان حافظ که در باب معنی «ترکان...» ابراز کرده اند می پردازم:

الف مرحوم دکتر غنی2 در باب «ترکان پارسی گو» نوشته است: «جاحظ می گوید خودِ لحن هم بر نمک معشوق افزاید (لحن یعنی کسی که عربی را غلط حرف بزند)»

ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را3

ب مرحوم استاد دکتر زریاب خویی در کتاب آیینه جام شرحی تحت مدخل «ترکان پارسی گو» یا «خوبان پارسی گو» آورده و به بحث اختلاف نسخ دیوان حافظ در باب مرجح بودن «ترکان پارسی گو» یا «خوبان پارسی گو» در بیت:

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت پیران پارسا را

پرداخته و در نهایت ضبط «ترکان پارسی گو» را برگزیده که ماحصل شرح آن شادروان در این باب چنین است:

... ترکان پارسی گو که حتما در آن زمان در شیراز بوده اند و داشتن لهجه خاص در تلفظ کلمات پارسی برای ترکان برجسته و نمایان بوده است و شاید در نظر فارسی زبانان حسن و نمکی داشته است...4.

ج دانشمند محترم آقای بهاءالدین خرمشاهی در کتاب ارزشمند حافظ نامه نوشته اند: «در بعضی نسخ به جای «خوبان»، «ترکان» آمده است» و به دنبال آن آمار ضبط های «خوبان» و «ترکان» را در نسخ دیوان چاپی حافظ را به دست داده اند. در ادامه به دو دلیل ترجیح ضبط «ترکان پارسی گو» را بر «خوبان پارسی گو» بیان داشته اند که خلاصه نظریه مشارالیه چنین است:

الف) خوبان فارسی و ایرانی، خواه ناخواه پارسی گو هستند و این فی نفسه فضیلتی برای آنان نیست، بلکه نوعی حشو است. لطف معنی در این است که سخن از زیبا رویانی باشد که علاوه بر هنر زیبایی، از هنر پارسی گویی نیز برخوردار باشند. ترک فارسی گو همان ترک شیرازی است که ذکر خیرش گذشت....

ب) دلیل دوم در کلمه (پارسا) در همین بیت یعنی (رندان پارسا) نهفته است. در اینجا پارسا به معنی پرهیزکار و پاکدامن نیست. زیرا با صفاتی که درحافظ دارد... نمی تواند پارسا باشد؛ بلکه به معنی پارسی، یعنی فارسی (اهل فارس) است... و علامه قزوینی تصریح کرده است: (پارسایان یعنی اهل پارس در مقابل تازیان)...5

هر چند شارحان بر معنی واژه «ترک» به معنی قوم و نژاد ترک اتفاق نظر دارند. نظر نگارنده درست مخالف و نقطه مقابل نظریه های ابراز شده است و چنین نمی دانم که مراد از «ترک» و «ترکان»، کسانی هستند که به زبان ترکی سخن می گویند. بلکه واژه به کار رفته در تمامی ابیات هجده گانه همگی حکایت از معنی «معشوقه زیبارو» می نماید. در شرح غزل مورد بحث و نکاتی که به دنبال آن باز نموده خواهد شد هر چه بیشتر به معنی مورد نظر دست خواهیم یافت.

در بیت غزل 47، ترکیب «ترک سیه دل» به معنی معشوقه زیبارویی که دل سیاه دارد، همچنین در بیت غزل 82 ترکیب «ترک پری چهره» به معنی معشوقه ای که چهره اش مانند پری است... و یا در ابیات غزل های 105، 345، 470، ترکیب «شاه ترکان» آمده و در این ابیات «شاه ترکان» به معنی زیباترین معشوقه ها، شاه زیبارویان؛... و الخ.

البته این نکته را هم نمی توان از نظر دور داشت که صنعت ایهام در اکثر ابیات حافظ موج می زند و در بعضی از ابیات حافظ ایهام چندگانه را هم افاده کرده است. در شواهد مورد بحث کلاً باید معنی اول ایهامی واژه «ترک» که معنی نزدیک آن است به معنی «معشوقه زیبارو» پنداشت و معنی دوم یعنی معنی دور آن را با توجه به عناصر به کار رفته در بیت تحلیل و تفسیر نمود. برای مثال در بیت غزل 124، این معنی از ترکیب «ترک مست» ایفاد می شود که «معشوقه زیباروی مست با چشم خمار؛ و در معنی دوم «ترک مست» یعنی ترک مست خونخواری که می خواهد مرا بکشد و کباب کند.

شرح غزل سوم حافظ

آنچه شارحان در شرح غزل شماره 3 حافظ نوشته اند به صورتی خلاصه به ذکر آرای مطرح شده در باب غزل مذکور پرداخته می شود. چنین است غزل مورد بحث با مطلع:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

نظر شارحان در باب این غزل تقریبا یکسان است که در آغاز به شرح سودی اشاره می کنم. سودی در باب واژه «ترک» در بیت آغازین غزل چنین شرح و معنی کرده است:

ترک در اصل لغت به معنای تاتار است یعنی به صنف تاتار ترک گویند. چون این قوم فطرتا خونخوار و ظالم و بی رحم اند شعرای عجم معشوق ها را در بی رحمی و سنگدلی نسبت به عشاق خود به قوم ترک تشبیه کرده و آن ها را ترک لقب داده اند6.

به دنبال شرح مزبور شرحی با مدخل «ترک شیراز» آورده است:

ترک شیراز بنا به قول بعضی شیرازی ها، از سپاهیان هلاکو عده زیادی در شیراز توطن جسته اند و در آنجا تولید نسل نموده اند، پس به اولاد آن ها، ترک شیراز گفتن صحیح می باشد. در این صورت مراد از ترک شیرازی تشبیه و استعاره نیست و بلکه مراد ترکانی است که در شیراز اقامت گزیده اند.

و بعد سودی به شرح و معنی واژه های بیت مذکور و همچنین ابیات دیگر غزل، می پردازد.

در این غزل، مفاهیم سه بیت در اثبات عبارت «آن ترک شیرازی» مدّ نظر نگارنده است که یکی همین بیت مطلع غزل است و دیگری که در اکثر نسخ بیت پنجم غزل قرار گرفته بجز در حافظ قزوینی غنی که بیت پیش از مقطع است و به نظر می رسد که از نظر توالی ابیات، ضبط قزوینی غنی بر دیگر ضبط ها مرجح است، زیرا شاعر پس از مغازله در ابیات متعدد، در بیت مذکور به طرح معمای خویش پرداخته و اندیشه خواننده یا شنونده را برای یافتن این «شیراز» کدام «شیراز» است معطوف می دارد. در بیت مقطع که حافظ تخلص خویش را آورده در آن به وجهی هنرمندانه و مفاخره آمیز طرح معمای خود را بیان نموده است. آن بیت و بیت مقطع چنین است:

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

در باب بیت «حدیث از...» مترجم از ما حصل شرح سودی تحت عنوان «محصول بیت» چنین نوشته است:

سخن از مطرب و می گو و خیال آگهی از اسرار افلاک و عناصر را به کل ترک کن زیرا تاکنون کسی نتوانسته و هیچکس نیز نخواهد توانست این معما را با علم و حکمت حل کند. فقط حق تعالی است که از اسرار دهر مطلع است و بس.

و برای بیت مقطع، سودی معنی تحت اللفظیی به عمل آورده است.

شادروان دکتر حسینعلی هروی در کتاب شرح غزل های حافظ، تقریبا با اندکی تغییر و با شرح و بسط بیشتر همان نظریات سودی را در باب شرح غزل مذکور آورده است.7

خرمشاهی در کتاب حافظ نامه این غزل را شرح کرده اند و شرح مشارالیه قانع کننده تر از شروح دیگر شارحان است اما به مقصود کامل نرسیده اند. در باب «ترک شیرازی» می نویسند.

ترک شیرازی: دکتر معین می نویسد: غلامان و کنیزان ترک نژاد زیبا بودند بدین مناسبت ترک به معنی معشوق زیباروی به کار رفته است (حاشیه برهان قاطع). در عین حال (ترک شیرازی) می تواند ناظر به نژاد هم باشد یعنی ترک زیبا روی مقیم شیراز یا متوطن در آنجا.8

سپس شارح محترم به دنبال مطلب مزبور، شرح سودی را در این باب آورده و بعد از آن شواهدی متقن از شیخ اجل سعدی نقل کرده که می توان آن را تفسیری از بیت حافظ در باب «ترک شیرازی» دانست یا بیت حافظ را به گونه ای تفسیر مضمون بیت سعدی به شمار آورد بیت شاهد که از سعدی نقل شده این است:

ز دست ترک خطایی کسی جفا چندان نمی برد که من از دست ترک شیرازی

و یا در شاهد بعدی که شارح بدان توجه مبذول داشته بیت دیگری است از سعدی، و این بیت نیز گویای واقعیتی است که نگارنده را به مقصد کمال رساند. آن بیت این است:

آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می برد ترک از خراسان آمده از پارس یغما می برد

با عنایت به عناصر به کار گرفته شده، بی گمان سعدی نیز همچون حافظ به قلمرو و جغرافیای ماوراءالنهر اشراف کامل داشته و با رمز در بیت خویش از ترکان شیرازی، سخن گفته است. در بیت مزبور کاملاً موضوع را محقق می سازد که «ترک شیرازی» مربوط به همان «شیراز» نزدیک سمرقند است و تناسب تامیّ هم با «ترک خطایی» دارد زیرا این دو مکان در منطقه جغرافیایی ماوراءالنهر است وتقریبا نزدیک به هم قرار دارند، به ویژه اینکه شیراز، در شمال خراسان بزرگ آن زمان بوده نه خراسان کنونی در جغرافیای امروز ما. مراد سعدی در بیت دوم از «ترک خراسان» یعنی (= ترکان سمرقندی و شیرازی) که با همه زیبارویی از خراسان آمده اند و دل مردم فارس را به یغما می برند. برای دو بیت پایانی یعنی ابیات هشتم و نهم بجز مدخل های «مطرب و می»، «دُر سفتن»، «بیا و خوش بخوان» و «عقد ثریا» شرحی دیگر در حافظ نامه نیامده و به بحث موضوع های: «راز دهر کمتر جستن» و «به حکمت معما را گشودن» پرداخته نشده است.

دراین غزل محور کلام، «آن ترک شیرازی»؛ «کمتر جستن راز دهر» و «به حکمت معما را گشودن»، که هر سه، موضوعی است که شرح آن ها در سطور پیشین آمد.

نکته ای که در آغاز مقاله درباب ترکیبات واژه «ترک» از غزلیات هفده گانه حافظ بحث شد در خور اهمیت بود و تکمله آن نکته ای است که در اینجا بدان اشاره می گردد. آن نکته این است که این غزلیات را حافظ برای وصف زیبارویان و مناطق جغرافیایی شمال خراسان سروده و در این غزل ها از اعلامی نام برده که تمامی مربوط به آن خطّه است این اعلام عبارتند از: جوی مولیان، چگل، خجند، خطا، خوارزم، آموی (= جیحون)، سمرقند، بخارا؛ و می توان بر این غزل ها، غزل های ماوراءالنهریه نام نهاد.

دو شهر شیراز

چنین پنداشته شده و می شود که هر کس نسبت شیرازی داشته باشد مربوط به همین شهر شیراز فارس است. نگارنده ضمن تحقیق به شواهدی دست یافته که غیر از شیراز فارس، شیراز دیگری هم وجود داشته و دارد که متأسفانه اغلب بل اکثر بل همه شارحان و مصححان دیوان های شعری به ویژه دیوان غزلیات حافظ آن دو را یکی دانسته اند.البته در لغت نامه دهخدا بجز از شیراز فارس از دو مکان دیگر تحت ماده «شیراز» ذکر شده که یکی «شیراز» دهی است از بخش رضوانده طوالش و دیگری دهی است از بخش عجب شیر شهرستان مراغه که هیچکدام مورد نظر نگارنده نیست.

شیراز دیگر

چنانکه پیشتر اشاره شد شیراز مورد نظر در نزدیکی سمرقند واقع است و در باب معرفی آن علاوه بر آن که مؤلف کتاب دیاربکریه9 در چندین جای آن به مناسبت از این شیراز نام برده است. مشاهدات شخصی نگارنده از این شهر هنگام بررسی آثار مشترک فرهنگی ایران و ورارود10 (= ماوراءالنهر) هر تردیدی را در این موضوع از بین می برد. به این شیراز، دشت شیراز هم گفته می شود. ساکنان آنجا همه تاجیکند و فارس زبان و مردمش نیز به حسن و زیبایی چهره شهره اند.

کتاب دیاربکریه در تاریخ حسن بیک قراقوینلو و اسلاف اوست و قسمت اول کتاب رامؤلف به سال 861 ه . ق به پایان برده. در مأخذ مذکور در دو موضع نام «شیراز» آمده که به نقل آن پرداخته می شود. موضع اول:

... و قزاق وار به هر طرف می رفت چون امرای شیراز دست تطاول و تقلب دراز کردند و اقوام را از آن حال، ملال و کلال روی نمود. سلطان ابوسعید میرزا، لشکری کثیر فراهم آورده باز متوجه بخارا شد. چون اکابر و اصاغر آنجا از تجبّر و تسلط شیرازیان در مضیق حیرت و غیرت افتاده بودند وسلطان ابوسعید میرزا به جان خواهان گشته، مردم بیرون شهر از ترکمانان و سایر اقوام امداد نموده بدو پیوستند و سلطان عبداللّه به چهار فرسخی شهر به موضع شیرکند باتمام امرای شیراز و لشکریان معدّ و مرتب نشسته بودند...

سلطان ابوسعید مغلوب و مضروب گشته به بخارا رفت و سلطان عبداللّه فائزا غانما به سمرقند عاید گشتند...11

در موضع دوم چنین آمده:

... و مشعله حشمت امیرزاده عبدالله به باد خمود، انطفا پذیرفت. امرای شیرازیه، چون زنان، پنهان گشته روی به فرار آوردند و تا به بلخ در منزلی توقف ننمودند...12

با عنایت به شواهد مزبور، کاملاً روشن است که پس از شکست لشکریان امرای شیراز و فرار آن ها به بلخ، بخارا و سمرقند و حتی نزاعی که در موضع شیرکند اتفاق افتاده همگی حکایت از شیراز نزدیک سمرقند می کند. و هیچگاه نمی تواند موضوع مرتبط با شیراز فارس باشد.

سه شمس الدین محمد حافظ

دو تن از این سه شمس الدین محمد حافظ از شیراز فارسند و یک تن دیگر از شیراز ماوراءالنهر؛ که در زیر به معرفی آن ها می پردازیم. یکی حافظ، شاعر معروف است و دیگر همشهری وی نیز که به این اسم نامیده شده و هنرمندی خوشنویس در خط ثلث و هم عالم به علم ادوار موسیقی و حافظ قرآن بوده وی حدودا بایدمقارن درگذشت حافظ شاعر و یا چند سالی بعد دیده به جهان گشوده باشد. این خوشنویس و هنرمند به سال 862 ه . ق. بنا به دعوت حاکم وقت یزد از شیراز به آنجا رفت و بنا به خواسته حاکم کتیبه ای به خط ثلث برای مسجد جامع در میدان میر چخماق نگاشت و چون عمر وی نیز در این زمان به پایان رسید در همانجا درگذشت، تنها منبعی که به ذکر و ثبت شرح احوال وی پرداخته مؤلف کتاب تاریخ جدید یزد به سال 862 ه . ق است و در آن چنین آمده است:

و در سال اثنین و ستین و ثمانمائه (= 862 ه . ق) حضرت معدلت شعاری، امارت پناهی بفرمود که بر درگاه مسجد جمعه شهر (= یزد) القاب همایون پادشاه عالم پناه، به خط مولانای اعظم، شمس الدین محمد الحافظ به کاشی تراشیده تمام کردند و مولانای اعظم سعید غیر از این، کتابه دیگر ننوشت و چون این تمام کرد به جوار حق پیوست در جمعه غرّه محرم سنه مذکور غفراللّه له.

و مولانای مشارالیه مقتدای هنرمندان زمان خود بود و اکثر بزرگزادگان مملکت تعلیم از او گرفته اند و در خط، ثانی یاقوت بود بلکه فرق میان خط یاقوت و خط او نبود و درعلم اصول و مقامات و قرائت کلام اللّه ماهر بود13.

قطعه ای به خط ثلث از همین حافظ حدودا دوازده سیزده سال پیش نزد دوست ارجمند و بزرگوار و هنرمند بی مانند جناب آقای مهدی عتیقی مقدم دیده ام با امضای: «شمس الدین محمدالحافظ الشیرازی».

حافظ سوم همان حافظی است که کاتب خمسه امیر خسرو دهلوی است به سال 756 ه . ق، که نسخه آن در کتابخانه تاشکند موجود است.

به نظر نگارنده این حافظ که همزمان با حافظ شاعر معروف است دو حافظ هستند که مسلما این حافظ، اهل شیرازی است که درمنطقه وسیع نزدیک شهر سمرقند قراردارد و دستنوشته وی نیز در همین منطقه محفوظ مانده.

نکته ای دیگر در باب این شیراز آن که، در تابستان 1371 ش. نگارنده به همراه هیئتی برای بررسی آثار مشترک فرهنگی ایران و ورارود به کشورهای ترکمنستان، تاجیکستان واوزبکستان سفر کردم. زمانی که در سمرقند به بررسی این قبیل آثار می پرداختم در منتهی الیه مزار شاه زنده سمرقند، حظیره «قثم ابن عباس» پسر عم پیامبر اسلام(ص) قرار دارد که بنایی است مجلّل و باشکوه از دوره تیموری. آرامگاه قثم ابن عباس به صورت پله ای با کاشی های زرین فامِ منقوش، پوشیده شده است. در ورودی این حظیره، در دولنگه منبت کاری شده ای است بسیار نفیس از جنس چوب و مربوط است به زمان مرمت حظیره در دوره تیموری. بر روی دماغه آن امضای سازنده در و تاریخ اتمام آن چنین نقر گردیده: عمل استاد یوسف شیرازی فی سنه 842.

این نکته هم شایان تذکار است که در ساخته شده حظیره قثم بن عباس(ع) به شیوه منبّت کاری و کنده کاری روی چوب آن مناطق است که نظیر و مشابه آن بعد از گذشت قریب به شش سده، هنوز هم به دست هنرمندان آن دیار ساخته می شود و با منبّت کاری و کنده کاری های هنرمندان ما بر روی چوب چه از قدیم و چه جدید بسیار متفاوت و از یکدیگر متمایز است.

بنابراین مسلّم است که هم هنرمند مذکور استاد یوسف شیرازی و هم کاتب خمسه امیر خسرو دهلوی از منطقه شیراز نزدیک سمرقند برخاسته اند.

شادروان دکتر محمد معین طی مقاله ای نسخه خطی خمسه امیرخسرو دهلوی را به خط حافظ شیرازی، محفوظ در کتابخانه تاشکند معرفی نموده و با دلایلی علمی و قابل قبول، انتساب آن را به حافظ شاعر رد می کند و گفته خاورشناس شوروی، استاد آ. آ. سیمونوف را که نسخه خمسه را خط حافظ شاعر می داند نیز مردود دانسته و چنین می نویسد:

استاد آ.آ. سیمونوف خاورشناس شوروی در مقاله ای که در روزنامه دولت ایران (شماره 46، مورخ شنبه 19 آذر 1322 شمسی) نوشته این سه منظومه را به خط خواجه حافظ شاعر مشهور دانسته است و بعض فضلای ما نیز از عقیده او پیروی کرده اند، ولی با آنکه کاتب معاصر خواجه حافظ و اسم خود او و محل اقامتش با حافظ تطبیق می کند، به دلایل ذیل بعید است که این منظومه ها به خط حافظ شاعر باشد:

اول با توجه به قول نویسنده مقدمه دیوان حافظ که بیهوده به نام محمدگلندام شهرت یافته حافظ با وجود تقاضاهای معاصران خویش، حتی به جمع آوری دیوان خود اقدام نکرده است.14

نویسنده مقاله چند مورد دیگر در باب اشکالات جملات عربی در پایان هر منظومه را برشمرده و خلاصه این که با استناد به بیت خواجه:

اگر چه عرض هنرپیش یار بی ادبی است زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است

او را شخصی مسلط به زبان عربی می داند و چگونه است که خواجه حافظ شیرازی دچار چنین خطای فاحشی گردیده است؟ مشابه این مطلب را مرحوم دهخدا نیز در لغت نامه ذیل ماده «حافظ شیرازی» در باب خمسه امیر خسرو دهلوی که کاتب آن حافظ شاعر است مردود دانسته است.

مرحوم دکتر معین در مقاله مذکور از یک «حاجی محمد الحافظ» نام می برد که کاتب منشآت فارسیه فی مصطلحات العلوم است و در عصر حافظ شاعر می زیسته و انتساب نوشته مذکور را نیز با دلایلی منطقی به حافظ شاعر مردود می داند. مع الوصف مرحومین دهخدا و دکتر معین نفرموده اند که این حافظان شیرازی که بوده اند و در کجا می زیسته اند؟

با عنایت به مستندات ارائه شده در باب دو شهر شیراز به طرح موضوع بیت مورد نظر از حافظ بپردازیم که با ایهامی هنرمندانه به شیراز حوالی سمرقند اشاره می کند. آن بیت این است:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

حال ببینیم نکته بیت مزبور در چیست که حافظ به صورت معما آن را در این غزل طرح کرده؟ و به نظر نگارنده باید در آن عنوان «غزل معماییه» داد که بسیار مناسب و بجا خواهد بود. حافظ معمایی شاید مشکل باشد که حافظ را در شعر معمایی بدانیم و حتی ادیبان و حافظ شناسان هم بر این امر اتفاقی ندارند و در این باب بحثی نکرده اند. بر پایه مقطع غزلی از گفته حافظ:

وجود ما معمایی است حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه15

از معمایی بودن حافظ در شعر حکایت می کند و بدین اعتبار می توانیم او را معمایی بدانیم. در این بیت واژه «معما» ایهامی لفظی16 دارد و بر این پایه، دو معنی را به ذهن متبادر می نماید؛ یکی آنکه اگر واژه «معمایی» را با «ی» نکره در نظر بگیریم معنی چنین خواهد شد که وجود و شخصیت حافظه معمایی است که با افسون و افسانه باید به تحقیقش پرداخت؛ دیگر آنکه اگر واژه «معمایی» را به صورت صفت در نظر بگیریم در آن صورت «حافظِ معمایی» خواهد بود و برای پی بردن به ذهن و اندیشه معما ساز حافظ باز باید سخنش را با همان افسون و افسانه تحلیل کرد تا بتوان به رمز و راز گفته او دست یافت. به جرأت می توان گفت که هر دو معنی گفته شده درباب بیت مذکور در مورد حافظ که خود گفته صدق می کند.

در فرهنگ واژه نمای حافظ تحت ماده «معما»، مؤلف کاربرد هشت مورد واژه «معما» را در اشعار حافظ آورده و ذکرکرده است. البته در تحت ماده «لغز» هم دو مورد کاربرد این واژه را با ذکر شاهد آن به دست داده است.17

«معما» یکی از صناعات ادبی است که شمس قیس رازی در کتاب خویش، به تعریف آن پرداخته و شواهدی را برای آن آورده است.18 مسلم است که حافظ ضمن اینکه عالمی آگاه به علوم متداول زمان خویش بوده به علم معما نیز آگاهی کامل داشته، علمی که بعد از شمس قیس رازی تا زمان حافظ و حتی وسیع تر و گسترده تر در دوره صفویه، شاعران به طرح معمیات می پرداخته اند و نظایر گوناگونی از آن ها را در دواوین سرایندگان مذکور به روشنی می توان مشاهده نمود.

غزل مذکور سراسر مغازله است و شاعر معشوق خویش را وصف نموده. در بیت پیش از مقطع می فرماید:

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

در این بیت حافظ آگاهانه، ذهن مخاطب خویش را بدین موضوع معطوف داشته و به اندیشه وا می دارد. که «آن شیراز» کجاست؟ و در بیت مزبور می گوید: آنقدر معما و راز دهر (= راز جهان) را دنبال مکن، مگر این که به حکمتی و دانشی آگاه باشی تا بتوانی این «شیراز» مطروحه در بیت مطلع غزل را بیابی که در کجاست.

مسلم است که حافظ به علم اقلیم شناسی یا به اصطلاح امروزی علم جغرافیا آگاهی داشته و بااستفاده از این دانش، غزل خود را به صورت معما ساخته است. چه بسا مردم روزگار حافظ از وجود «شیرازی» دیگر آگاه نبوده اند، همچنانکه تا این زمان هم این غزل به وجهی معما گونه و بدون کالبدشکافی باقی مانده و کسی در باب شرح ابیات این غزل به ویژه بیت مطلع و بیت پیش از مقطع چیزی ننوشته اند و اگر هم مطلبی نوشته شده وافی به مقصود نبوده است.

نکته مهم در بیت مطلع، ضمیر «آن» است. تا آنجا که نگارنده، نسخ خطی و بلکه چاپی دیوان حافظ را دیده ام متفقا تمام کاتبان و مصححان بدون هیچ تغییری، ضمیر «آن» را ضبط کرده اند بی آنکه به شیراز نزدیک سمرقند که مورد نظر حافظ بوده پیوسته با توجه به ضمیر اشاره به نزدیک «این»، شیراز فارس را در نظر داشته اند. حال آن که اگر شیراز فارس مد نظر حافظ بود به راحتی می توانست ضمیر «این» که هیچ تغییری در هجای کلمه و وزن شعر به وجود نمی آورد لفظ «این» را به کار می برد.

مقاله ای نیز در شرح و تفسیر این غزل در روزنامه اطلاعات، تحت عنوان «ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است» منتشر گردیده که همانند مقالات دیگر به این موضوع پرداخته نشده است.19

به هر حال شروح متفاوت و زیادی از سوی اندیشمندان و حافظ پژوهان منتشر شده و می شود. نگارنده در حدّ منابع محدود خویش و آنچه دیده و خوانده به این موضوع پرداخته؛ امید است مطالب ارایه شده مقبول دل آگاهان و صاحبنظران قرار گیرد.

پی نوشت ها

1. ابیات منقول از غزل های حافظ، تمامی از دیوان حافظ تصحیح قزوینی غنی است.

2. یادداشت های دکتر غنی در حواشی دیوان حافظ، به کوشش اسمعیل صارمی، انتشارات علمی، 1366 ش. چاپ دوم، ص 70.

3. در غزل شماره 5 دیوان حافظ تصحیح قزوینی غنی، این بیت بدین سان ضبط شده: «خوبان پارسی گو...»

4. آیینه جام، دکتر عباس زریاب خویی، انتشارات علمی، 1368 ش، ص 120 121؛ گفتنی است در بیت مورد استناد مرحوم زریاب خویی «پیران» آمده که در ضبط قزوینی غنی «رندان» ضبط شده است.

5. حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1372 ش. چاپ چهارم، ص 135 136.

6. شرح سودی بر حافظ، ترجمه دکتر عصمت ستارزاده، انتشارات زرین و انتشارات نگاه، چاپ هفتم، 1372 ش. ص 24 32.

7. شرح غزل های حافظ، دکتر حسینعلی هروی، نشر سیمرغ با همکاری نشر نو، 1375 ش، چاپ چهارم، جلد اول، ص 14 20.

8. همان، ص 102 117.

9. دیار بکریه، ابوبکر طهرانی، به تصحیح و اهتمام نجاتی لوغال، فاروق سومر، کتابخانه طهوری، چاپ دوم، 1356 ش.

10. اشاره مربوط است به سفر نگارنده با هیئتی برای بررسی آثار مشترک فرهنگی ایران و ورارود در تابستان 1371 ش. به جمهوری های تازه استقلال یافته، ترکمنستان، تاجیکستان و اوزبکستان.

11. دیاربکریه، ص 310 311.

12. همان، ص 315.

13. تاریخ جدید یزد، احمد بن حسین بن علی کاتب یزدی، تصحیح ایرج افشار، انتشارات ابن سینا، 1345 ش.، ص 285.

14. حافظ شناسی، جلد چهاردهم، ص 116 120، چاپ اول، 1370 ش.، انتشارات پاژنگ، گفتنی است آن شادروان در سال 1336 ش. به اتفاق شادروانان سعید نفیسی، دکتر خانلری و دکتر مهدی بیانی به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر شوروی بنا به دعوت دولت شوروی برای شرکت در مراسم مزبور به آن کشور رفته بودند که در این بین بعد از اتمام مراسم مذکور در مسکو، سفری به تاشکند و شهر دوشنبه داشته اند که دکتر معین این نسخه را در آنجا از نزدیک ملاحظه و مورد بررسی قرارداده و نیز نگارنده در کتابخانه عینی دوشنبه در پشت جلد نسخه خطی آثار دست خط و اظهار نظر و امضای دکتر بیانی را به آن تاریخ دیدم.

15. حافظ قزوینی غنی، ص 297.

16. حساب جمل در شعر فارسی، تألیف مهدی صدری، مرکز نشر دانشگاهی، 1378 ش.، ص 41 42 تحت عنوان تعمیه با ایهام لفظی.

17. فرهنگ واژه نمای حافظ، دکتر مهین دخت صدیقیان با همکاری دکتر ابوطالب میرعابدینی، انتشارات امیرکبیر، 1366 ش. تحت ماده معما.

18. المعجم فی معاییر اشعار العجم، به تصحیح محمد قزوینی با مقابله مدرس رضوی، مطبعه مجلس، 1314 ش.، ص 313 316؛ و نیز حساب جمل در شعر فارسی و فرهنگ تعبیرات رمزی، از سوی نگارنده، در آنجا مفصلاً به انواع معما و لغز و تعمیه پرداخته شده است ص 7 84.

19. روزنامه اطلاعات، شماره 2238، 13/10/1380، ص 6. دکتر سیدحبیب نبوی ایجی.



*. مصحح متون ادبی و تاریخی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان