وضعیت کنونی حوزه مطالعات انقلاب

در این نوشتار سعی خواهد شد یک جمع بندی کلی از حوزه مطالعات انقلاب و جایگاه بررسیهای انقلاب اسلامی ایران ارائه شود. از آنجا که در مورد انقلاب اسلامی هنوز مقالات و کتابهای زیادی به رشته تحریر درمی آید و با انبوهی از مطالعات روبرو هستیم، فقط موضوعاتی که برجسته ترند و از اهمیت بیشتری برخوردارند مطرح می شود و به جزئیات پرداخته نخواهد شد.

در این نوشتار سعی خواهد شد یک جمع بندی کلی از حوزه مطالعات انقلاب و جایگاه بررسیهای انقلاب اسلامی ایران ارائه شود. از آنجا که در مورد انقلاب اسلامی هنوز مقالات و کتابهای زیادی به رشته تحریر درمی آید و با انبوهی از مطالعات روبرو هستیم، فقط موضوعاتی که برجسته ترند و از اهمیت بیشتری برخوردارند مطرح می شود و به جزئیات پرداخته نخواهد شد.

ابتدا به طور مختصر به گذشته مطالعات می پردازیم. در سال 1357 که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، دوره تسلط ساختارگراها بر حوزه مطالعات انقلاب بود. اسکاچپول با نوشتن کتاب معروف خود، سر و صدا و بحث زیادی در حوزه مطالعات انقلابها و جنبشهای اجتماعی به راه انداخت و کتاب او شاید یکی از پرفروش ترین کتابهای آکادمیک تاریخ معاصر، حداقل در جامعه شناسی و علوم سیاسی شده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی و انقلاب نیکاراگوئه تا حدودی سؤالات جدی در مقابل نظریه اسکاچپول مطرح شد و ساختارگرایی مورد چالش قرار گرفت و سؤالات اصلی تغییر شکل دادند.

از طرف دیگر، همان طوری که هانتینگتن، (Huntington) درباره توسعه سیاسی گفته است، علوم اجتماعی در طول عمر خود به جایی می رسد که بحث اصلی اش به جای موضوع علم، خود آن علم می شود. برای مثال توسعه سیاسی در دهه هشتاد چنین وضعی پیدا کرد. مثلا در مبحث توسعه به جای گفتگو در مورد مشارکت و حزب و...، بحث به این سو می رود که اصلا توسعه سیاسی یعنی چه؟ آیا مفهومی درست است یا نه؟ آیا ارزیابی مجدد می خواهد یا خیر؟ عده ای و از جمله هانتینگتن معتقدند که اصولا یک نسل طول می کشد تا چنین اتقافی بیفتد و خود علم مربوطه مورد ارزیابی قرار گیرد. وقتی می گوییم یک نسل، لزوما سی سال نیست شاید کمتر یا بیشتر باشد. به نظر اینجانب هم اکنون چنین سؤالاتی در حوزه مطالعات انقلاب بخصوص در مورد انقلاب اسلامی مطرح شده است و مفاهیم و نظریات مربوط به این حوزه، بسیار زودتر از آنچه انتظارمی رفت، مورد چالش قرار گرفته است. البته علت اینکه چرا اینقدر زود بحثها به این سمت کشیده شده است، هنوز بر راقم این سطور کاملا روشن نیست.

مطالعاتی که تاکنون انجام شده است، از دو بعد بر مطالعات انقلاب اسلامی تاثیر گذاشته است: بعد عملی و بعد نظری. در اینجا درصدد پرداختن به بعد عملی که شامل سیاست عملی و ملت داری و ژئوپلتیک می باشد، نیستیم و سعی می کنیم به بعد نظری بپردازیم. اما مهمترین درس عملی که از انقلاب ایران گرفته می شود، اهمیت و نقش سرکوب جهت جلوگیری از وقوع انقلابهاست. نکته دوم پی بردن به نقش تشکیلات و سازماندهی و اهمیت رهبران، نخبگان و روشنفکران که حاملان انقلابها و جنبشهای اجتماعی هستند، و هدف قرار دادن این گروهها به منظور جلوگیری از تحولات سریع و ناگهانی، می باشد.

در حوزه نظری، مهمترین رخداد، باز تفسیر و سؤال مجدد از نقش فرهنگ و ایدئولوژی است. در این حوزه سه گرایش عمده راجع به فرهنگ و ایدئولوژی شکل گرفته است. این سه گرایش عمدتا از تبعات حملاتی بود که به نظر اسکاچپول پس از وقوع انقلاب اسلامی صورت گرفته است. این سه گرایش عبارتند از:

1- تفسیر ساختارگرایانه از فرهنگ (اسکاچپول): این تفسیر الهام گرفته از انسان شناسی و مردم شناسی ساختارگرایانه دهه های 50 و 60 می باشد. نظر اسکاچپول آن است که باورها، ارزشها و نمادها و نگاهها، درون ساختارهای اجتماعی تعبیه شده است و تلاقی شرایط ساختاری دیگر با این ساختار فرهنگی است که نهایتا می تواند به انقلاب ختم شود. اسکاچپول به این ترتیب از فرهنگ، تفسیری ساختارگرایانه ارائه می دهد. اسکاچپول با تغییر دیدگاههای اولیه خود در مورد نقش ایدئولوژی، به گرایشهای اراده گرایانه نزدیکتر شده و با تحریر مقاله خود در مورد انقلاب ایران تا حدودی مسیر را برای عبور دیگران در این وادی فراهم می کند. در آن مقاله اسکاچپول به نقش ایدئولوژی به عنوان برنامه ای آگاهانه در خدمت انقلابیون که به وسیله آن انقلاب کم و بیش ساخته می شود اشاره می کند. البته در عین حال هنوز باور قبلی خود را مبنی بر نقش اصلی ایدئولوژی در جامعه و نظم به وجود آمده پس از انقلاب رها نکرده است. فرهی نیز نظرات اسکاچپول را همراه با کمی تغییر پذیرفته است. فرهی نیز به نقش محوری دولت در انقلاب اذعان دارد ولی به هر حال برای ایدئولوژی نقش بیشتری قائل است و سعی می کند کمی غیر مکانیکی تر و غیر ساختاری تر به شیعه بپردازد. این یکی از راههایی بود که نظریه پردازان برای رهایی از بن بستهای تئوریک انتخاب کردند.

2- تفسیر خرد یا فرهنگ گرایانه: این یک رهیافت فرهنگ گرایانه، (Culturalist) از ایدئولوژی یا باور است و رگه های روان شناسانه در آن غلظت زیادی دارد. مقاله بنوعزیزی در کتاب هانتینگتون سمبل این تفسیر است. از دیگر آثاری که در این حوزه قرار می گیرند، مجموعه تحقیقات امیر ارجمند درخصوص انقلاب می باشد. البته باید اذعان داشت کارهای ایشان بیشتر جنبه فرهنگ گرا و کمتر روان شناسانه دارد. نگاه خرد یا فرهنگ گرایانه به این معناست که ادراکات و باورها نقش کلیدی در استفاده از شرایط دارند و اگر این تغییرات ادراکی و شناختی شکل نگیرد، به هیچ وجه امکان استفاده از فرصت هایی که شرایط ساختاری فراهم می کند وجود ندارد. در این نوع دوم تفسیر، تلاش این است که نگاهی روان شناسانه به حرکتهای اجتماعی داشته باشیم. یعنی حتی اگر بخواهیم متغیرهای اصلی، نظیر دولت و سرکوب را جدی بگیریم، از نقش ادراکات، (Cognition) در این میان نباید غافل شد. یعنی چون همه چیز از فیلتر ادراکات می گذرد، اگر تغییری جدی در ساختار ادراکات صورت نگیرد، نمی توان تضمین کرد که تحول اساسی پیش بیاید. از آنجایی که نمادها، عناصر فرهنگی و ایستارهای الهام گرفته از مذهب شیعه در انقلاب ایران به طور بارزی حضور داشت، رهیافت مذکور برای تبیین انقلاب بیش از موارد دیگر اعتراضهای عمومی، مورد استفاده قرار گرفت. این دیدگاه که تا حدودی وارث نظریه های کلاسیک روان شناختی دیوپس و گر، است بر تعیین کننده بودن فرایندهای روانی و ذهنی در وقوع انقلابها تاکید دارد. به عبارت دیگر آن چیزی که کنش مردمی را فراهم می کند، تعبیر ذهنیت است و حتی می توان، با سوق دادن بحثها به انتهای منطقی طیف وقوع انقلاب را بدون وجود شرایط عینی متصور شد. برای این دو نظریه پرداز عوامل علی - بدون عبور از مسیر ساختارشناختی فرد بازیگر و روان شناسی جمعی گروههای اجتماعی - باعث وقوع انقلابهای اجتماعی نمی شوند. به طور مشخص عدم هماهنگی بین برداشت، (Perception) مردم از آن چیزی که مستحق آن هستند و واقعیت اجتماعی ای که گرفتار آن هستند، عامل اصلی شکل گیری اعتراضهای اجتماعی است.

3- رهیافت منازعات فرهنگی، :(Cultural Struggle Approach) این رهیافت شاخه های متفاوتی دارد:

1-3- تفسیر و یا رهیافت چند بعدی از فرهنگ:

گلدستون، فورن و گودوین که اخیرا (از 91-1992) به بعد به فرهنگ علاقمند شدند، به ایدئولوژی به عنوان ابزار فراکسیون مسلط تاکید دارند، یعنی ایدئولوژی را مهم و مؤثر می دانند و از اینجاست که می خواهند پیامدهای انقلاب را توضیح دهند. از نظر آنان پیروزی انقلابها عموما نتیجه ائتلاف جریانهای متفاوت است. چه چیزی پیروزی این ائتلاف و بعد (پس از انقلاب) از هم پاشیدگی این ائتلاف را توضیح می دهد؟

مطابق این دیدگاه، کسانی بر تعبیر و تفسیری از ایدئولوژی تسلط دارند که این تعبیر و تفسیر بر ائتلافی که وجود دارد مسلط می شود. به این ترتیب در این دیدگاه اصالت به فرهنگ داده نمی شود و فرهنگ یک متغیر کاملا مستقل نیست. اتفاقی که در اینجا می افتد مبارزه بر سر قدرت است و آن کسی که مسلط به این ایدئولوژی می شود، اگر مبارزه ای جدی را دنبال کند می تواند نهایتا ائتلاف را ببرد و نتایج انقلاب را شکل دهد.

2-3- فرهنگ به عنوان موضوع منازعه (جین برنز):

به نظر برنز برخلاف آنچه که گلدستون، گودوین و فورن اعتقاد دارند، ایدئولوژی یک برنامه سیاسی نیست. تفسیر برتر از ایدئولوژی آن است که فرهنگ و ایدئولوژی مجموعه ای مبهم و رازآلود از نمادها و باورها و مفاهیم است و کلید فهم قضیه نیز در همین رازآلود بودن نمادها و روشن نبودنشان است که مبارزه بر سر آنها را ایجاب می کند. در اینجا این نمادها و تفاسیر مختلف هستند که در فرایند انقلاب با هم مبارزه می کنند، نه افرادی که این نمادها را دارند. نمادها و مفاهیم هستند که با هم جنگ و دعوا دارند و در مسیر مبارزه، تفسیر و باز تفسیر می شوند. نه اینکه عده ای با دست یافتن به مجموعه ای از ایده ها و باورها و عقاید سعی دارند که این ائتلاف را به سمت خود سوق داده و آن را شکل دهند. بنابراین به نظر برنز نمادها در حال مبارزه با هم هستند و یکی بر دیگری ترجیح ندارد و در مسیر این مبارزه یکی به پیروزی می رسد. بنابراین در این دیدگاه، چالش بین نمادها و تفاسیر اصالت دارد. یکی از مهمترین مشخصه های این دیدگاه ویژگی ابهام آمیز بودن ایدئولوژی به عنوان یک کلیت است. در این برداشت هر اندازه که راز آلودگی و ابهام بیشتر باشد امکان تاسیس یک عنصر بسیار خاص هویت بخش، برای انقلاب کمتر می شود. که در اینجا تاکید بر لفظ «خاص » است. به عبارت دیگر ایدئولوژی انقلابی وحدت بخش کنشگران، متعلق به انقلابهایی است که گروههای سازمان یافته انقلابی در یک فرایند تاریخی نسبتا طولانی مدت به دنبال ایجاد نظام جدیدی بر اساس ایده ای منظم و منسجم هستند. ابهام و رمزآلود بودن ایدئولوژی و چهارچوب کلی فرهنگی محصورکننده آن، علت اصلی تداوم و بقا چنین نمادها و مجموعه های ایدئولوژیک است.

این دسته از تعابیر تا حدودی تحت تاثیر دیدگاههای اروپایی است. در اروپا در این دو سه دهه از یک سو و در عالم نظر با و فراساختارگرا، (Poststructuralist) مواجهیم و از سوی دیگر و در عالم عمل، جنبشهای جدید اجتماعی را می بینیم، به این ترتیب که شکل قدیم مبارزات کلاسیک طبقاتی تغییر کرده است. توضیح آنکه انقلابها در دهه های اخیر تنها در کشورهای جهان سوم اتفاق افتاده است و دیگر در اروپا و در مهد سرمایه داری و دنیای صنعتی، انقلابی به وقوع نپیوسته است و حتی از جنبشهای اجتماعی کلاسیک مثلا جنبش کارگری خبری نیست. آنچه که وجود دارد، شکل گیری جنبشهای جدید اجتماعی است که تک موضوعی هستند و در اروپا و مهد سرمایه داری نوین بسیار موفق بوده اند. مانند جنبش صلح، جنبش سبزها، جنبش زنان و جنبش اقلیتها. این تحولات و جنبشها در اروپا چه در عالم نظر و چه در عالم عمل، تاثیر خود را بر حوزه های مطالعاتی گذاشته ست به طوری که در حوزه جنبشهای اجتماعی دو پارادایم مسلط عبارتند از پارادایم بسیج منابع، (Resource Mobilization) و پارادایم رهیافتهای شناختی، .(Cognitive Approach)

3-3- فرهنگ متکی بر تعابیر و تفاسیر مختلف

از فرهنگ، تحت یک شرایط ساختاری و در طول زمان، به طور سینوسی تفاسیر مختلفی می شود و در هر دوره یک تفسیر حاکم می شود. همزمان با سیکل اعتراضات و همراه با خود جنبشها، تفاسیر جدید در شکل و هیات متفاوت ولی مرتبط با گذشته دیده می شود و در یک تلاقی ساختاری، تعبیری خاص مسلط می شود.

این سه نوع برداشت عمده هستند و اصولا فرهنگ و ایدئولوژی از عرصه های مهم تحقیقات موجود به شمار می آید. به نظر می رسد که تلاش بر این است که با این سه خرده برداشت که داخل آن برداشت عمومی از فرهنگ است، علل وقوع و پیامدهای انقلاب را تبیین کنند. حتی سعی بر آن است که با این رهیافتهای فرهنگی، جنبشها و انقلابهای کلاسیک را نیز توضیح دهند.

پیامدهای انقلاب

حوزه دیگری که مورد علاقه است و اسکاچپول از بانیان آن است، بحث دولت سازی و نهادسازی پس از انقلاب است. این حوزه، حوزه نتایج و پیامدهای انقلاب است. تا کنون توجه جدی مطالعات انقلاب، به علل انقلاب بوده است. اکنون شاهد چرخش و تحول در حوزه مطالعات انقلاب هستیم و توجه مطالعات، به بررسی دستاوردها و پیامدهای انقلاب معطوف شده است. بعضی معتقدند که باید یک نسل و در حدود سی سال صبر کرد تا بتوان نتایج و دستاوردهای انقلاب را بررسی کرد ولی امروزه بسیاری از محققین اصرار دارند که وقت آن رسیده که به نتایج و پیامدهای انقلاب پرداخته شود. بحث عمده ای نیز که مطرح می شود، بحث دولت سازی و نهادسازی پس از انقلاب است. در این زمینه، همان طورکه می دانیم هانتینگتن انقلابی را کامل و پیروز می دانست که در آن نهادسازی شود و گروههای جدید، به شکلی درون این سیستم جای گیرند و بتوانند دولت کاملا کارا و توانمندی را سر کار بیاورند و تاسیس کنند. اسکاچپول نیز عقیده دارد که پس از پیروزی انقلاب، دولتها گسترده تر و بوروکراتیک تر و قدرتمندتر می شوند. بنابراین یک حوزه علاقه، دولت سازی پس از انقلاب است که روی آن کار جدی نشده است. البته در این خصوص شواهد تجربی تقریبا مؤید قدرتمندتر شدن و گسترده تر شدن دولتهای انقلابی است. باید به این نکته اشاره شود که مفهوم بندی قدرت دولت در این مورد بیشتر ناظر بر تسلط، کنترل و نفوذ دولت در جامعه بوده تا کارایی، (Performance) آن. حتی کسانی معتقدند که ماهیت، نوع و ساختار دولتهای پس از انقلاب از مبارزات ایدئولوژیک قبل، در طول انقلاب و پس از آن تاثیر زیادی می پذیرند. بدون شک یکی از مهمترین حوزه های تحقیق با توجه به حساسیت مسائل توسعه و محدود بودن نقش دولت در فرایند توسعه و نظر به وقوع بیشتر انقلابها در جهان سوم، چگونگی تثبیت دولتهای پس از انقلاب و کارایی آن می باشد.

بحث دیگر این است که آیا شرایط پس از انقلاب شرایطی است که نظامی گری و جنگ را تشدید می کند یا خیر. یعنی بررسی رابطه دولتهای پس از انقلاب از یک طرف و گسترش جنگ و نظامی گری از طرف دیگر. خیلی ها اعتقاد دارند که با وقوع انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق و بحث پوپولیست بودن دولت و وصل بودن به طبقات پایین، دولت مجبور بود که چه در بعد مخارج و هزینه های اجتماعی و چه در بعد بوروکراسی و نیروی نظامی گسترش پیدا کند. دولتهای پس از انقلاب که از یک سو با نیروی ضد انقلاب داخلی و از طرف دیگر با معارضین و ضد انقلاب خارجی مواجه هستند، باید قدرت نظامی خود را گسترش بدهند و دولتهایی که بیشتر به سمت انباشت تسلیحات و قدرت نظامی می روند، احتمال بیشتری دارد که به سمت جنگ کشیده شوند. بنابراین به نظر می آید که دولتهای انقلابی معمولا پتانسیل بیشتری برای ورود به منازعات نظامی دارند. در عرصه های اجتماعی هم، دولت بوروکراتیزه می شود، چون حامیان اصلی دولت طبقات پایین بوده اند، دولت مجبور است هزینه های خودش را بالا برده و رفاه ایجاد کند و دولت کاملا مرفهی به وجود بیاورد و این به معنای گسترش دولت است.

بحث دیگر در حوزه مطالعه نتایج انقلاب، بحث رفاه پس از انقلاب است. چون انقلابها با شعار حمایت از طبقه محروم روی کار می آیند و نیات ابتدایی همه انقلابیون، از بین بردن ظلم و ستم وضع موجود است، پس بحث تبعات اقتصادی انقلابها مطرح می شود و اینکه وضعیت عمومی نیروهایی که به اسم آنها و برای آنها انقلاب انجام شده چگونه است.

سؤال مرتبط با بحث فوق این است که آیا پس از انقلاب نابرابریها افزایش می یابند؟ برخی سعی کرده اند که بر اساس مدلی که جاناتان کلی در مورد بولیوی انجام داد، شبیه سازی، (Simulation) کنند و ببینند که پس از انقلاب آیا نابرابریها بیشتر می شود یا کمتر؟ حدس اولیه این است که بر اساس نظریه کلی انقلابها نابرابری اجتماعی را بیشتر می کنند تا کمتر و حداقل اینکه نابرابریها در کل جامعه بیشتر و شکاف در جامعه عمیق تر می شود ولی شکاف در خود طبقات کمتر می شود. یعنی نابرابری مثلا در خود طبقه کارگر و محروم کمتر شده ولی در کل و درون جامعه افزایش می یابد. بعضی سعی کرده اند که این مدل را بر روی انقلاب ایران پیاده کنند.

در اینجا بحث را خلاصه می کنیم. دو حوزه جدی قابل سؤال و طرح است:

1- حوزه فرهنگ و چرخشی که از «توضیح علل » به «تبیین نتایج » اتفاق افتاده است و در نتیجه آن مطالعات انقلاب در حال انتقال از یک مدل دولت محور، (State Centeric) به یک رهیافت معطوف به فرآیند، (Process Oriented) است. در این معطوف به فرایند بودن است که بحث ایدئولوژی و فرهنگ مهم می شود. در اینجاست که هم این بحث که چگونه فرهنگ در به وجود آمدن انقلاب مهم است و هم اینکه فرهنگ چگونه در نتایج انقلاب تاثیر گذاشته است، مطرح می شود. این دیدگاه بر این باور است که فرهنگ علاوه بر مجموعه ای از ارزشها، هنجارها و نمادها، خود یک فرایند و محصول کنش و واکنش بازیگران در عرصه اجتماع است. البته این به معنای نفی نقش کلیدی دولت و فروپاشی آن در شکل گیری کنش جمعی نمی باشد. تاکید بر فرهنگ و بازگشت آن به عرصه مطالعات انقلاب، در اصل نشانگر ظهور تعادل بیشتر در تحلیل انقلابها به طور عموم و انقلاب اسلامی ایران به طور خاص می باشد.

2- وضعیت حوزه مطالعاتی در آینده چگونه خواهد بود؟ تا به حال اجمالی از وضع موجود که جهتگیریها در چه زمینه هایی باید باشد، بیان شد. اما هنوز تا رسیدن به گونه شناسی مطلوبی در مورد دولتهای جهان سومی بسیار مشکل داریم. آیا گونه شناسی های متعارف مثل دولت رانتیه، دولت پاتریمونیال و غیره برای توضیح مسائل کفایت می کنند؟ یا باید به سمت یک تمرکز تحقیقاتی در دولتهای جهان سومی و حتی دولتهای نفتی رفت؟

مساله ای که نباید فراموش کنیم این است که تمرکز روی فرهنگ باعث نشود که از نقش و اهمیت ساختارها کاسته شود. به عبارت دیگر ایدئولوژی را فقط رابطه مکانیکی و مجرد ندانیم بلکه آن را خیلی فعال و در ارتباط بین دولت و طبقات ببینیم.

از بحثهای دیگری که در آینده نیاز به تحقیق دارد، بحث شرایط بین المللی است که از مقوله های مشکل می باشد و تحقیق درباره آن کم شده است و کسی سراغ آن نمی رود. به هر حال بحث در اینجا آن است که تا مدتها علوم سیاسی و جامعه شناسی وقت را صرف بحث سطح تحلیل می کرده است. بحث این است که شرایط بین المللی چه تاثیری بر به وقوع پیوستن انقلابها دارد و انقلابها چه تاثیری بر شرایط بین المللی می توانند بگذارند و آیا تاثیری دارند یا خیر؟ بحث عمده در اینجا این است که شاید ما نیاز به سطوح تحلیل متداخل و چندوجهی، (Multi Level Analysis) داریم و روی و نظام خرد، (Subsystem) و بحث از فرد و دولت و نظام بین الملل دیگر کهنه شده است و این بحثها شاید دیگر نتوانند به نیازهای دنیای پیچیده امروز پاسخ دهند و ما در دنیای پیچیده امروز، نیازمند مفاهیم و ابزارهای نظری جدیدی هستیم که بتوانند چند سطح تحلیل را تلفیق کنند. ما باید شرایط بین المللی را تئوریزه کنیم و تاثیر متقابل انقلابها بر شرایط بین المللی و شرایط بین المللی را بر خود انقلابها، چه در حوزه نتایج و چه در حوزه علل، بررسی نماییم.

یکی از حوزه هایی که در این خصوص کمی فعالتر از گذشته شده، دیدگاه سیستم نوین جهانی والرستین می باشد. محققین وفادار به این نظریه به دنبال تبیین و تحلیل تاثیر سیکل های طولانی، (Long Cycles) بر شکل گیری و وقوع انقلابها و جنبشهای اجتماعی هستند. ایده اصلی مطالعات فوق وجود ارتباط معنادار بین سیکلهای کندراتیو، ( Kondratieff Cycles) و تحولات اجتماعی می باشد. به عبارت دقیقتر بسیاری در این پارادایم، بر این باورند که دوران تجاری شدن روابط اقتصاد جهانی رابطه متینی با بروز انقلابهای اجتماعی به خصوص در جهان سوم دارد.

موضوع دیگری که طی چند ساله اخیر مقالاتی درباره آن نوشته شده است بحث، (Micro Mobilization) یا سیج خرد است. بحثها تا کنون در پارادایم بسیج منابع، (Resource Mobilization) بوده است. بدین ترتیب مهمترین واحد بررسی، گروههای اجتماعی هستند. ولی در بحث بسیج خرد، این موضوع پی گرفته می شود که چه می شود که افراد خودشان را بسیج می کنند یعنی خودشان تظاهرات به راه می اندازند، پوستر تهیه می کنند، از سرکوب فرار می کنند و به خانه همسایه پناه می برند و همسایه را نیز با انقلاب هماهنگ می کنند؟ چه می شود که این اتفاقات می افتد؟ روان شناسی اجتماعی و علوم اجتماعی این حوزه را دارد خیلی گسترده می کند و مفهوم بسیج خرد، (Micro را در مقابل بسیج کلان، (Macro Mobilization) مطرح کرده است به این معنا که در مقابل این نظر که «جامعه یکباره در مقابل فشارهای ساختاری بسیج می شود»، این نظر را مطرح ساخته است که «ما نیاز داریم، بفهمیم که در ذهن تک تک افراد چه اتفاقی می افتد که وارد جنبش و مبارزه می شوند». بنابراین امروزه بحث بسیج خرد از بحثهای بسیار داغ جنبشهای اجتماعی است که در آن به چگونگی استفاده از فرصتها پرداخته می شود چون خیلی ها اعتقاد دارند که جنبشهای اجتماعی نتیجه استفاده از فرصتهاست. یعنی فرصتهایی که به وجود می آیند، تحت شرایط خاصی به وجود آمده و باید از آن استفاده کرد زیرا همه کس نمی تواند از آن استفاده کند. در این حوزه بیش از هر چیز به معناسازی در سطح فرد و چگونگی تبدیل آن به معنای مشترک جمعی عنایت می شود. تحقیقات اخیر در پی پاسخ به این سؤال هستند که کنشگران در نهایت با یک انتخاب معنادار تحت شرایطی به سیل خروشان جنبشهای اجتماعی می پیوندند.

انقلاب اسلامی ایران بدون تردید تاثیرات شگرفی در حوزه های مختلف علوم اجتماعی و سیاستهای منطقه ای و جهانی داشته است. علی رغم ادعای بسیاری که عصر انقلابها به پایان رسیده، مطالعات در این حوزه هنوز به پایان نرسیده است. منازعات گسترده ای در بین محققان و نظریه پردازان درخصوص چهارچوبهای نظری راهگشا در تبیین جنبشهای اجتماعی به طور عام وجود دارد. در سالهای پایانی هزاره دوم تغییرات چشمگیری در نگاه به پدیده های مزبور قابل مشاهده می باشد و انقلاب ایران به عنوان یکی از مهمترین موردهای قابل بحث و موشکافی، در متن این تحولات جای دارد و به نظر می آید که این موقعیت را تا سالهای آتی تا حد زیادی حفظ خواهد کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر