ماهان شبکه ایرانیان

وحدت اجتماعی

ایدئولوژی ها، در ابعاد اجتماعی به پیوندهای اجتماعی انسجام و استحکام می بخشند . برای ایفای مسئولیت های اجتماعی و متعهد شدن نسبت به حقوق اجتماعی و وظایف و تکالیف آن، التزام به یک ایدئولوژی به عنوان منطق رفتارهای جمعی و اجتماعی، ضرورت پیدا می کند

ایدئولوژی ها، در ابعاد اجتماعی به پیوندهای اجتماعی انسجام و استحکام می بخشند .
برای ایفای مسئولیت های اجتماعی و متعهد شدن نسبت به حقوق اجتماعی و وظایف و تکالیف آن، التزام به یک ایدئولوژی به عنوان منطق رفتارهای جمعی و اجتماعی، ضرورت پیدا می کند . لذا نظام فکری و عقیدتی حاکم بر جریان عمل، همچون ملاطی است که قدرت ایجاد پیوند و وحدت بین توده ها دارا می باشد; چنان که «آلتوسر» (20) ایدئولوژی را ویژگی ثابت جامعه تلقی کرده، آن را یک عامل پیوند دهنده اجتماعی تلقی می کند . در نگاه آلتوسر، ایدئولوژی چهارچوب اساسی کنش های جمعی و اجتماعی است که روابط اجتماعی و مناسبات اجتماعی را شکلی خاص می بخشد . به این ترتیب ایدئولوژی ها جامعه را به هم پیوند می زند . ایدئولوژی در این صورت بندی، چهارچوب اساسی و حدود هر عملی است که ما انجام می دهیم تا زندگی اجتماعی را ممکن سازد . (21)
«گرامشی » (22) نیز با تفکیک میان ایدئولوژی های سازمند (23) و ایدئولوژی های که جنبه تصادفی دارند و غیرسازمند (24) هستند، ایدئولوژی های سازمند را دارای این ویژگی می داند:
توده های بشر را سامان می دهند و زمینه ای را ایجاد می کنند تا انسان ها بتوانند زندگی کنند، از موقعیت خویش آگاه شوند، پیکار نمایند و نظایر آن . (25)
اساسا نیازمندی به یک ایدئولوژی در فعالیت های اجتماعی و جمعی، یک ضرورت فطری بشر می باشد . لذا منحصر در مکان و زمان و محیط زندگی خاصی نیست . در حقیقت ریشه اصلی ایدئولوژی در سرشت بشر نهفته است . (26)
سید قطب در همین زمینه با تصریح به اینکه انسان بر حسب فطرت، در عالم هستی نیاز به نظام فکری خاصی دارد که موقعیت و مکان و نحوه استقرار وی را در این جهان معین کند، به رابطه میان ایدئولوژی و نظام اجتماعی که رابطه ای محکم و استوار است، می پردازد و بر این باور است که اساس نظام اجتماعی بر ایدئولوژی استوار است . وی می نویسد:
میان ایدئولوژی و نظام اجتماعی، طبیعتا «رابطه » یی محکم و ناگسستنی وجود دارد که به شرایط زندگی محیطی او مربوط نیست; بلکه نظام اجتماعی زاییده طرز فکر جامعه است و فرع بر جهان بینی آن . هر نظامی که بر اساس یک ایدئولوژی پایه گذاری نشود، نظامی ساختگی و ناپایدار است; و اگر چندی بپاید سرانجام برای انسان بدبختی به بار خواهد آورد و میان آن با فطرت انسانی قطعا تصادفی روی خواهد داد .
همچنان که بشر به یک نظام اجتماعی نیازمند است، به یک طرز فکر و عقیده و «ایدئولوژی » ثابتی نیز کمال احتیاج را دارد . (27)
ایدئولوژی ها، برای ایفای نقش وحدت در بین افراد یک جامعه، ساختارها و نهادهای اجتماعی که خود ایدئولوژیک هستند، به کار می گیرند . در همین زمینه «نورمن فرکلاف » (28) در بحث «زبان و ایدئولوژی » با تاکید بر اینکه زبان آغشته به بار ایدئولوژیک است، منطوی بودن ایدئولوژی در ساختار گفتمان های زبانی را مورد توجه قرار می دهد، و بر این باور است که این گفتمان ایدئولوژیکی می تواند موازنه نیروهای اجتماعی را تغییر دهد . به همین خاطر وی زبان را به عنوان یک نهاد اجتماعی که دارای کارآمدی خاص می باشد، تلقی می کند .
از این رو ایدئولوژی هم در ساختاری نهفته است که حاصل رخدادهای گذشته و شرایط وقوع رخدادهای جاری است و هم درهم رخدادها نهفته است; چرا که رخدادها، ساختارهای متناسب با خود را باز تولید می کنند و آن را تغییر می دهند . (29)
در مطالعات زبان و ایدئولوژی، بایستی به تغییر در عمل و ساختارهای گفتمانی تکیه شود که خود به عنوان جنبه ای از تغییر در موازنه نیروهای اجتماعی تلقی می شود . (30)
در یک نظام اساسا برای تسهیل فرایند اجتماعی شدن توده های جامعه، می بایست ایدئولوژی را به نظام و سازمان اجتماعی تزریق کرد . با تزریق آن ما می توانیم شاهد باشیم که فعالیت اجتماعی تابع هنجارهای آشکار ایدئولوژیک می گردد . از این روی، برای اجتماعی کردن مداوم جامعه، ایدئولوژی با بهره مندی از مکانیسم های ویژه ای همچون نظام آموزشی و ابزارها و رسانه های ارتباط جمعی که به گفته «آلتوسر» دستگاه های ایدئولوژیک می باشد، بر پیکره اجتماعی نفوذ می کند تا بتواند فرایند اجتماعی شدن جامعه را آسان و ممکن سازد . چنان که: «بنا به گفته ولکایز (1975) هنگامی که یک رژیم جدید با ارزش های ایدئولوژیک متفاوتی به قدرت می رسد، می کوشد نه تنها نسل جدید را اجتماعی کند، بلکه نسل قدیم را نیز باز اجتماعی کند و ارزش هایش را از ایدئولوژی قدیم به ایدئولوژی جدید تغییر دهد . اما علاوه بر آن رژیم می کوشد کنترل ایدئولوژیک خود را به وسیله یک فرایند اجتماعی کردن و به ویژه در محل کار و رسانه ها تقویت کند . در چنین شرایطی تمام فعالیت های جامعه، اصولا به میزان قابل توجهی تابع ارزیابی ایدئولوژیک قرار می گیرند و بنابراین انتظار می رود که رفتار واقعا یا ظاهرا با هنجارهای آشکار ایدئولوژیک همنوا باشد» . (31)
چنانکه گفته شد، رسانه های ارتباط جمعی به عنوان ابزارها و دستگاه های ایدئولوژیکی، همانند کانونی هستند که حامل پیام ها و ارزش هایی ایدئولوژیکی اند و توانایی ایجاد نظم و حفظ نظام موجود یا بر هم زدن نظام موجود را دارند . از همین رواست که «مک کویل » نقش رسانه های جمعی غرب را، در راستای منافع و حفظ جامعه سرمایه داری ارزیابی می کند و نقش ایدئولوژیک رسانه ها را به صورت کلی این گونه برآورد می کند:
رسانه ها براساس ایدئولوژی خود، متعهدند که به عنوان حامل پیام هایی عمل کنند که می توانند انگیزه ای برای دگرگونی، حتی از نوع کاملا بنیادی باشند . آنها احتمالا فعالیت، هیجان و نگرانی زیادی را برمی انگیزند که نظم موجود را در محدوده نظام های که تا اندازه ای ظرفیت تولید دگرگونی دارند، آشفته می سازد . (32)
ایدئولوژی های اجتماعی، توده ها را در حول محور معین، منسجم و یکپارچه نگه می دارند . از این جهت، در بعضی جوامع، ایدئولوژی منجر به گرایش های ملی گرایی و وطن دوستی می گردد . این گرایش ناسیونالیستی (33) به عنوان یک ایدئولوژی، وحدت جامعه را در مفهوم و عنوان ملیت بازتاب می دهد . در رابطه با ناسیونالیست به عنوانی یک ایدئولوژی و در رابطه با کارکرد آن، «بشلر» معتقد است:
«مفهوم ناسیونالیستی قدرت دارای ظرافت بیشتری است . قدرت باید در این مکتب از یک سو وحدت درونی جامعه و نیرومندی آن را تضمین کند و از سوی دیگر در رابطه با خارج، خصلت تهاجمی و یا تدافعی بدان دهد ... .» (34)
«ناسیونالیسم، بدون شک نوعی ایدئولوژی است که اسطوره را راحت تر از همه در خود جذب می کند و تاریخی اسطوره ای به وجود می آورد ... . ناسیونالیسم، آداب و رسوم ملی را که بهترین نوع آداب و رسوم به حساب می آیند، ترویج و تحسین می کند; زیرا وحدت جامعه بر اساس دنباله روی مردم از آداب و رسوم جامعه بنیان گرفت است » . (35)
ایدئولوژی از آنجا می تواند منافع و غایت و مقاصد افراد و گروه های جامعه را نیز تامین کند، به میزانی که بتواند منافع و مقاصد ارزشی و دنیوی را برآورده کند، می تواند به وحدت گروه ها و طبقات جامعه منتهی گردد . گروه های اجتماعی و طبقات اجتماعی نیز بر اساس منافع و اعتقادات ایدئولوژیک مشترک شکل می گیرند . لذا سازمندهی و کنش های گروه های اجتماعی بر این مبنا قابل فهم و درک است .
اعتقادات ایدئولوژیک نه تنها به حفظ مناسبات اجتماعی یاری می رساند بلکه منافع گروهی را نیز پیش می برد ... . اعتقادات ایدئولوژیک در این گونه جوامع به حفظ نظم مستقر و موجود، یاری می دهند و کمتر متزلزل کننده و مخربند» . (36)
تاثیرگذاری ایدئولوژی بر وحدت اجتماعی، ناشی از تاکید اساسی آن بر ارزش ها و نظام ارزشی یک جامعه و حکومت می باشد; هر چند نظام ارزشی جوامع بر اساس نوع ایدئولوژی آنها متفاوت باشد . لذا توانایی انسجام گرایی منوط به میزان ارزش های مقبول آن جامعه می باشد . در این رابطه «تالکوت پارسونز» (37) استاد جامعه شناسی دانشگاه هاروارد ایالات متحده آمریکا (1930) با توجه به نگاه سیستمی که نسبت به جامعه دارد عوامل همگرایی و همبستگی و نیز استمرار نظام اجتماعی را عبارت می داند از: 1 . ارزش ها; 2 . هنجارها; 3 . نهادها; 4 . نقش ها . (38) ارزش ها و هنجارها نیز به عنوان دو عامل همبستگی، به وساطت ایدئولوژی احتیاج دارند . بدین رو:
«ارزش ها غایات زندگی را تعیین و کنش های افراد را به سوی آن هدایت می کنند . کارویژه نظام ارزشی هر جامعه ای، ایجاد مبانی همبستگی اجتماعی است . نظام ارزشی، عنصر اخلاقی و فرهنگ نظام اجتماعی به شمار می رود و به عنوان زیربنای اجتماعی تلقی می شود . هنجارها در سایه ارزش ها پدید می آیند و عمل می کنند و قواعد و روش های عمل اجتماعی را به دست می دهند ... . ایدئولوژی و قانون اساسی، کارویژه نخست (حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی) را اجرا می کند» . (39) در همین راستا «گی روشه » نیز در بیان خصوصیات و کارویژه ایدئولوژیک، یکی از ویژگی ها و کارکردهای ایدئولوژی را در عرصه اجتماعی به وجود آوردن نوعی پدیده، جمعی به نام «ما» می داند .
بنابراین ایدئولوژی به وجود آورنده پدیده جمعی خاصی به نام «ما» است . به این ترتیب که ایدئولوژی مردم را به گردهمایی در یک مجمع می خواند ... . در اینجا «ما» می تواند یک طبقه اجتماعی، یک حزب سیاسی، یک ملت، و یا یک نهضت اجتماعی ... باشد . (40)
به همین جهت، ایدئولوژی می تواند هم عامل دگرگونی اجتماعی گردد و هم عامل ثبات و حفظ اجتماعی باشد . م به بیان دیگر ایدئولوژی با کارکرد وحدت و انسجام آفرینی، هم عامل تحول و دگرگونی یک نظام محسوب می شود و هم عالم حفظ و ثبات و یکپارچگی یک نظام می گردد .
گی روشه می نویسد:
ایدئولوژی، افراد را به پیوستن به «ما» می خواند . منافع جمعی را طلب می کند، و کنش جمعی واحدی را پیشنهاد می کند ... . به هر صورت چه ایدئولوژی مربوط به گروه های خاص باشد و چه مربوط به جوامع کلی، هدف آن همیشه یکسان است: جمع شدن و پیوند یافتن افراد در سیستمی از ایده های پیشنهاد شده و به وجود آوردن هم آوازی و یگانگی در بین کسانی که دارای منافع و روحیه یکسانند . در این معنا، ایدئولوژی بیشتر عکس العمل ها و گرایش هایی از نوع اجتماعی ایجاد می کند، تا جامعه ای . (41)
با توجه به کارکردهایی که ایدئولوژی در حوزه اجتماعی دارا است، می توان به این نکته اذعان کرد که مفهوم ایدئولوژی بیشتر از هر چیز یک مفهوم جامعه شناختی است; هر چند به لحاظ کاربرد ایدئولوژی بیشتر در حوزه سیاست مطرح شده تا در حوزه جامعه; یعنی به لحاظ خاستگاه می توان گفت ایدئولوژی قبل از هر چیز در نظریه ها و مکتب های جامعه شناختی ارائه شده از سوی نخبگان جامعه شناسی، قابل فهم و درک است . لذا کارکردهای آن در این عرصه بیش از سایر عرصه ها جلوه گر است . این مطلب در نظام های ایدئولوژیکی غربی بسیار محسوس تر است; زیرا با خلا دین و نظام های سنتی در این نظام ها، تفکرات جامعه شناختی برای تبیین، تحلیل و توجیه افکار عمومی و روانکاوی توده ها، به منظور ایجاد مکانیسمی برای کنترل افکار و هدایت اندیشه ها و افکار عمومی به کار گرفته شد و نیز برای بسترسازی افکار و اندیشه های عمومی با شرایط و فضای دگرگون شده و ایجاد هماهنگی با روند رو به رشد علوم و فناوری های جدید، مکتب های جامعه شناسی، به عنوان ایدئولوژی هایی که با تحلیل ها و کندو کاو اجتماع، قوانین کلی و اصول کلی حاکم بر روند جامعه و اجتماع را استنباط می کنند، پدید آوردند، و آن را در راستای کنترل و جلوگیری از طغیان و جنبش های اجتماعی به کار می گرفتند . همچنین برای حفظ و استمرار نظام سلطه و هژمونی خود، آن را به کار می گرفته اند . با توجه به آنچه گفته شد با قاطعیت می توان گفت که مکتب های جامعه شناسی در غرب، ایدئولوژی های حافظ وحدت و انسجام درونی و برونی توده ها در راستای حفظ و برقراری نظام سرمایه داری و نظام کمونیستی می باشند .
البته کاربرد نظریه های جامعه شناسی به عنوان ایدئولوژی های اجتماعی که در جامعه سرمایه داری غرب، بیش از هر جامعه ای دیگر در راستای حفظ و تحکیم آن به کار گرفته می شود، قابل ملاحظه و توجه است . در این رابطه انتقاد بعضی از جامعه شناسان، نسبت به جامعه شناسی کثرت گرایی غرب، می تواند مطالب فوق را مدلل و مبین کند . سخن و تحلیل یکی از منتقدان جامعه شناسی غرب، در خور توجه است که می گوید: «لازم به یادآوری است که بسیاری از جامعه شناسان غربی، من جمله جامعه شناسان آمریکا، به سیاست هایی که جنبه لیبرال تر داشته باشد، گرایش دارند . پاره ای از آنها صمیمانه در جهت صلح جهانی و بهبود شرایط زندگی و کار، تلاش می کنند، ولی به رغم تمایلات ذهنی خود، تحقیقاتی انجام می دهند که در نهایت به سود بورژوازی انحصاری است . هدف آن تحقیقات «تعمیر، تقویت و تحکیم نظام سرمایه داری است ... . اغلب جامعه شناسان غرب .(.). خود را دانشمندانی آکادمیک تصور می کنند که به سود علوم خالص که کوچک ترین ارتباطی با سیاست ندارد، به تحقیقات نظری و تجربی مشغولند; اما تحقیقات علمی این کسان ... . خواه به وجود این رابطه بین تحقیقات خود و سیاست معتقد باشند و خواه نباشند، سرانجام در خدمت منافع گروه های حاکم بر جوامع سرمایه داری قرار می گیرد» . (42)
«رالوین گولدنر» تصریح می کند: «جامعه شناسی و نظریه های اجتماعی، ایدئولوژی فرهنگ سودانگاری (43) است که در نظام سرمایه داری به عرصه ظهور رسیده است .» به اعتقاد و باور وی، جامعه شناسی به عنوان ایدئولوژی بر مسند دین و متافیزیک تکیه زد .
افراد و اشخاصی همچون «اگوست کنت » (44) جامعه شناس فرانسوی، جامعه شناسی پوزیتویستی (45) را دین بشریت خواندند; زیرا با تضعیف تصویر سنتی نظم اجتماعی، ارزش ها، هویت های اجتماعی نیز به دنبال آن، رو به نقصان و افول گذاشت . در این مقطع موج کوشش ها و تلاش های نو برای یافتن طرح جدید و مدل جدید، برای جایگزینی نظم پیشین رشد کرد و نظرات و دیدگاه های مختلفی ارائه شده; اما آنکه بیش از هر کس دیگری نقش ایفاء کرد و اندیشه نو را بنیان نهاد، «اگوست کنت » است که با گرایش پوزیتویستی در حوزه جامعه شناسی، دین بشریت را با آیین و معانی و تعلیمات خاص خود تاسیس کرد . به اعتقاد و باور وی، ایدئولوگ های چنین دینی را دانشمندان، تکنولوژیست ها و صاحبان صنایع جدید تشکیل می دهند . (46)
جامعه شناسی پوزیتویستی در فرانسه، نمایشگر پیدایش ساختی از گرایش های جمعی است که در آن نیاز به طرح اجتماعی جدید، مورد تاکید است; زیرا اعتقاد به اصول اخلاق سنتی از میان رفته بود; در مقابل بر منزلت علم افزوده شده بود . پوزیتویسم، پاسخی بود به عدم اطمینان اخلاقی و فرسودگی ارزش های دوره بازسازی هدف فرار از بن بستی بود که در این دوره اشراف و طبقه متوسط ایجاد کرده بودند . (47)
در مقابل برخورد دو گرایش راستگر با یکدیگر، پوزیتویسم بر واکنش غیردینی نسبت به جهان تاکید می کرد و ضمنا کسب دانش اجتماعی را ارزشمند می دانست و مایل بود اجتباب از ارزش های دینی و اخلاقی را یک هنجار جهانی بسازد; آنگاه از این روش غیراخلاقی، برای طرح ریزی جدید جهان استفاده کند، و این طرح جدید، قانون اخلاقی نوینی گردد .
از یک نقطه نظر، پوزیتویسم در صدد یافتن علوم اجتماعی عملی و مفید و غیراخلاقی بود که وسیله ای برای ساختن طرح اجتماعی باشد .
با توجه به شکل گیری رویکردهای پوزیتویستی در این حوزه که همواره بر نقش علوم جدید و جایگاه ویژه آن تاکید داشتند، «الوین گولدنر» ، وظایف جامعه شناسی در عصر جدید را ایجاد نظم و نظام در اجتماع برای تکامل بخشیدن به روند رو به توسعه صنعتی و اتمام پروژه مدرنیته ارزیابی می کند . برای ایفای این ماموریت تاریخی، جامعه شناسی به عنوان ایدئولوژی جانشین، مشغول طراحی و ارائه مدل و الگوی رفتارها و عملکردها و هنجارهای اجتماعی است تا در آن هیچ گونه جنبش و ایدئولوژی استقلال طلبانه رشد نکند (48) و پروژه ناتمام مدرنیته در فضای آرام به ثمر نشیند .
«الوین گولدنر» در این زمینه می نویسد:
از جمله وظایف جامعه شناسی در دنیای مدرن، تنها مطالعه آن نیست; بلکه ایجاد نظم و ترتیب در آن و ارائه تصویری از آن است; یعنی تصویر مفهوم معینی از پدیدهای اجتماعی و مشخص کردن طرحی که رابطه آنها را با یکدیگر نشان دهد . بیشتر فعالیت آنها شامل فرمول سازی، استنتاج و ارائه تعداد منظمی از مفاهیم می گردد و لزوما بررسی قوانین و یا قضیه های قابل اثبات را از نظر تجربی در مورد رابطه پدیده ها با یکدیگر در بر نمی گیرد . به طور خلاصه بسیاری از کتاب های جامعه شناسی از کتاب های مقدماتی گرفته تا آثار پارسنز، همگی به جای اینکه جهان اجتماعی را مورد مطالعه قرار دهند، مشغول طراحی این جهان می باشند . (49)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان