«یک نظریه در باب نظام اخلاقی اسلام »
«قسمت اول »
چکیده
امروزه در بحث های نظری اخلاق، موسوم به فلسفه اخلاق، ساختارهای نوینی برای دسته بندی و طبقه بندی مکاتب و نظام های اخلاقی ارائه شده تا به صورت سازمان یافته تری آراء و اندیشه ها و نظام های اخلاقی شناخته، بررسی و نقادی شوند و نقاط قوت و ضعف هر کدام در مقایسه با دیگر نظام ها روشن گردد .
یکی از بهترین تقسیم ها در این باره از سوی ویلیام کی فرانکنا، در کتاب پرآوازه اش به نام . [Ethics] مطرح و مورد پذیرش فیلسوفان اخلاق قرار گرفته است . نگارنده در کتابی به نام «اخلاق هنجاری » که توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه انتشار یافت، براساس همان ساختار، مکاتب اخلاقی را معرفی و سپس نقد و بررسی کرده است .
در اینجا در پی آن هستیم که جایگاه نظام اخلاقی اسلام را در آن ساختار مشخص کنیم; به طور خلاصه نگارنده بر آن است که نظام اخلاقی اسلام یک نظام غایت گرا و خودگراست و غایت موردنظر در آن همان لذت است .
یکم . اگر دین (در این بحث اسلام) را مجموعه عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن، عقاید و دستورات (پیامبر اسلام و مسلمانان)، از سوی آفریدگار جهان می باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه هایی که راه و رسم زندگی کردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را می نمایاند، به خوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد . از این رو، سخن گفتن از اخلاق منسوب به اسلام، سخنی به جا، و بحث درباره نظام اخلاقی اسلام امری موجه و گفت و گو درباره ساختار کلی حاکم بر این نظام، امری در خور تامل و اندیشه خواهد بود .
چنین بحثی امروزه، تحت عنوان اخلاق هنجاری مطرح می شود . اخلاق هنجاری که بخش مهمی از فلسفه اخلاق را شکل می دهد، در پی تبیین نظامی از قواعد و اصول حاکم بر افعال اخلاقی است . اخلاق هنجاری دارای دوبخش است; دربخش نخست، معیارهای کلی اخلاق (2) مطرح می شود و خوب و بدهای کلی، ملاک کار درست و نادرست، رابطه خوبی و درستی و معیار خوبی و بدی کارها مطرح می شود و دربخش دوم از خوبی و بدی، و درستی و نادرستی، اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن افعال خاص (3) ، سخن به میان می آید . (4)
دوم . گزارشی اجمالی همراه با نقد و بررسی از رایج ترین مکاتب اخلاق هنجاری ارائه شد . چنانکه غالب آرای موجود در زمینه اخلاق هنجاری، استقلال اخلاق از دین را مفروض می گیرد و تلاش می کند، مستقل از خدا و دین، نظامی اخلاقی را بنیاد نهد; این مکاتب در واقع نوعی اخلاق سکولار را عرضه می کنند .
اینک بر اساس ساختار اصطلاحاتی که برای معرفی مکاتب اخلاقی رایج در مغرب زمین معهود است، می کوشیم جایگاه اخلاق اسلامی را در آن ساختار بیابیم .
سوم . مکاتب اخلاق هنجاری را فیلسوفان اخلاق، (5) در دو دسته کلی جای داده اند:
الف . نظریه های غایت انگارانه (6) .
ب . نظریه های وظیفه گرایانه (7) .
گروه نخست بازشناسی باید و نبایدها، درست و نادرست ها، و خوب و بدها را با توجه به نتیجه کار تعیین می کنند و اینکه میزان خیر و شر، مترتب بر آن چه اندازه است، اما گروه دوم بر آنند که ویژگی های خود عمل، قطع نظر از میزان خیری که در پی می آورد، می تواند آن عمل را صواب و لازم گرداند . برای مثال وفای به عهد، کاری عادلانه است، خداوند به آن فرمان داده است و نیز حکومت به آن امر کرده است . در نظر وظیفه گرا، هر یک از این ویژگی ها می تواند وفای به عهد را خوب درست و لازم گرداند، هر چند خیری بر آن مترتب نشود . بر خلاف او غایت انگار، تنها ویژگی مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل را میزان خیری که بدان می انجامد می داند .
حال می پرسیم که مکتب اخلاقی اسلام به کدام یک از این دو دسته تعلق دارد؟
پاسخ ما آن است که مکتب اخلاقی اسلام غایت انگار است، نه وظیفه گرا . این گفته ممکن است در بادی نظر، شگفت انگیز باشد، اما دلیل ما بر این مدعا آن است که در متون دینی ما، اعم از آیات و روایات، در مقام تشویق و دعوت به انجام کارهای خیر، بر این نکته تاکید شده است که این کارها موجب سعادت، آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن است; یعنی نکته اینکه این کارها بایستنی است و انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد، آن است که موجب سعادت او می شود، و این عین غایت انگاری است . انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه، در افعال خود غایت داشته، هر کاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام می دهد . (8) با توجه به آیات قرآن کریم دانسته می شود که غایت نهایی و مطلوب بالذات انسان در کارهای اخلاقی سعادت، فوز و فلاح نهایی است که به برخورداری او از بالاترین سرورها و ابتهاج ها، به لحاظ کمی و کیفی اشاره دارد . (9)
اگر قرآن کریم به تقوا فرا می خواند، برای آن است که موجب فلاح و رستگاری انسان می شود: «اتقوا الله لعلکم تفلحون » (10) ، و نیز اگر از مؤمنان می خواهد که فراوان خدا را یاد کنند، بدان سبب است که موجب فلاح ایشان می گردد: «واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون » (11) . ذکر دوزخ و فردوس، و تاکید بر نعمت های بهشتی و عذاب های دوزخی که در انتظار خوبان و بدان است، همه و همه حکایت از آن دارد که دیدگاه اخلاق اسلامی، دیدگاهی غایت انگارانه است، تا آنجا که گاه از تعبیر تجارت و خرید و فروش نیز در متون دینی استفاده شده است:
«یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم » (12) .
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة » (13) .
به بیانی دیگر، در نظام های اخلاقی غایتگرا، یک یا چند غایت و هدف، جهت و سمت و سوی افعال اخلاقی را مشخص می کند و خیر و شرهای اخلاقی خاص و موردی را معین می سازد . براساس غایت انگاری کاری دارای ارزش اخلاقی است که انسان را به آن غایت نهایی و مطلوب بالذات رهنمون شود . این مطلوب بالذات، هرچند خود واجد ارزش اخلاقی نیست و خیر اخلاقی ندارد (چرا که در این صورت محذور دور لازم می آید)، اما خیر بودن هر فعلی وابسته به آن است، مانند "واحد" که در نگاه فلسفی عدد نیست، ولی مقوم همه اعداد است . یک عدد نیست، ولی عدد ساز است . مطلوب بالذات و غایة الغایات نیز خود ارزش اخلاقی ندارد، ولی ارزش ساز است .
مدعای ما آن است که در نظام اخلاقی اسلام، چنین غایتی وجود دارد; یعنی غایتی هست که خوبی هر کاری، مطلوبیت اخلاقی هر عملی و ارزش هر فعلی به خاطر آن و به سبب آن است، و آن چیز همان سعادت فاعل فعل است . دستیابی به زندگی سعادتمندانه مرهون تلاش و کوشش آدمی است و دستورالعمل های اخلاقی سمت و سوی کارهایی را که ما را به آن سعادت می رساند، مشخص می سازد .
در زبان قرآن دو واژه فوز و فلاح، به همین غایت نهایی اشاره دارد . فلاح به معنای رستگاری است و کسی که با کوشش خود موانع رسیدن به سعادت را برداشته و به غایت نهایی خود باریافته، رستگار است . فوز نیز به معنای کامیابی و رسیدن به مطلوب است . قرآن کریم غایت کارهای نیک را فلاح و فوز که همان سعادت است می داند و برای این امور غایت دیگری را ذکر نمی کند، و این نشان می دهد که مطلوبیت این امور، بالذات است . برای روشن تر شدن مطلب، نمونه ای از این آیات را مرور می کنیم:
× «یا ایها الذین آمنوا لاتاکلوا الربا اضعافا مضاعفة و اتقواالله لعلکم تفلحون (14) ; ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را [با سود] چندین برابر مخورید، و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید» .
در این آیه، تقوا و پرهیزگاری که از برترین ارزش های اخلاقی اسلامی است، به فلاح تعلیل شده، و رستگاری، غایت آن معرفی شده است; یعنی از ربا بپرهیزید تا به تقوا دست یابید، و اگر بپرسید چرا باید به تقوا دست یابیم، می گوییم برای اینکه رستگار و سعادتمند شوید و در اینجا سخن پایان می یابد .
× «یا ایها الذین آمنوا ارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون (15) ; ای کسانی که ایمان آورده اید، رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که رستگار شوید» .
در این آیه مردم به عبادت خداوند و انجام هر کار خوب فراخوانده شده اند و اگر بپرسید که چرا ما باید خدا را بپرستیم و کار خوب بکنیم، پاسخ داده شده: برای آنکه در این صورت رستگار و سعادتمند خواهید شد . گویی رستگاری مطلوب بالذات آدمی است، و خود فی نفسه خواستنی است، نه آنکه خود مقدمه ای برای رسیدن به یک هدف بالاتر باشد; چنان که اشاره شد، در هیچ آیه ای برای فلاح و فوز و سعادت انسان غایتی ذکر نشده است که بکوشید رستگار و کامیاب و سعادتمند شوید تا چنین و چنان شود .
چهارم . نظام های اخلاقی غایت انگارانه، خود بر چند قسم هستند:
الف . نظام های خود گرا (16) : یک غایت انگار خودگرا همواره در پی به دست آوردن بیشترین خیر، سود و مصلحت است و در اعمال خود، پیوسته به نتایج نظر دارد (غایت انگار) . افزون بر آن، آنچه برای او مهم است، خیر و صلاح خودش است، نه دیگران . چنین نظامی را خودگروی اخلاقی می نامند .
ب . نظام های سودگرا (17) : در نظر اینان، ملاک خوب و بد، خیر و شر همگانی است، نه خیر و شر شخصی . البته ممکن است در این میان نیز مکاتبی باشد که خیر گروه، ملت یا حتی خانواده را مورد نظر قرار دهند که اهمیت آن کمتر از دو شاخه قبلی است . پرسش آن است که نظام اخلاقی اسلام، به کدام یک از این دسته ها تعلق دارد: خودگراست یا همه گرا، یا گروه گرا .
پاسخ آن است که با توجه به متون دینی ما، نظام اخلاقی اسلام یک نظام غایت انگار خود گرا است; معنای این سخن آن است که اولا، فعل اخلاقی در اسلام هدف و غرض (غایت) دارد و ثانیا، آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است .
دلیل این مدعا، با تامل در آیات پیش گفته، معلوم می شود; آنچه در آیات قرآن به عنوان غایت نهایی و مطلوب بالذات بیان شده، فوز و فلاح خود فاعل است و نه دیگران .
قرآن کریم از ما می خواهد که کار خوب انجام دهیم تا خودمان رستگار شویم . هرگز از کسی خواسته نشده است که کاری را انجام دهد تا مایه رستگاری دیگران شود .
اگر از ما خواسته شده است که در جهت هدایت دیگران گام برداریم، برای آن است که این کار، خود ما را به سعادت و رستگاری نزدیک می کند .
در منطق قرآن کریم، هر کس در گرو کرده خویش است: «کل امرء بما کسب رهین » (18) . اگر کسی کار شایسته ای انجام دهد، هرچند نیکی و احسان به دیگران و رساندن خیری به ایشان باشد، سرانجام به سود خود اوست، چنان که اگر کسی کار بدی کند، به زیان خود کرده است; «من عمل صالحا فلفسه و من اساء فعلیها» (19) .
همان گونه که کسی بار دیگری را بر دوش نمی کشد، از ثمره تلاش دیگران نیز بهره مند نمی شود، و جز از کوشش خود طرفی نمی بندد و ثمره کار خود را خواهد دید: «ان لاتزر وازرة وزر اخری و ان لیس للانسان الا ماسعی و ان سعیه سوف یری » (20) . حاصل آنکه، هرکس به وزن ذره ای نیکی کند، خود آن را خواهد دید، هرچند این نیکی، احسان به دیگران و ایثار و خدمت به مردم باشد، چنان که اگر به وزن ذره ای بدی کند، خود آن را خواهد دید، هرچند این بدی به دیگران باشد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره » (21) .
پنجم . در نظام های غایت انگار، امور گوناگونی به عنوان غایت فعل اخلاقی مطرح شده است، مانند: لذت، قدرت، معرفت، تحقق کمالات نفس و ... هر یک از این امور نیز به گونه های متفاوتی تفسیر شده و مصادیق مختلفی از آن مد نظر بوده است .
پرسش آن است که در مکتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟ باز هم با مراجعه به متون دینی دانسته می شود که غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذت های حسی دنیوی که ناپایدار، سطحی و توام با رنجها و آلام فراوان است، بلکه لذت های پایدار، عمیق و خالی از هر گونه رنج و سختی . با مروری بر آیات کریمه قرآن روشن می شود که خداوند از انسان خواسته خود را در لذت های دنیوی که گذرا و همراه با رنج های فراوان و بسیار پایین مرتبت هستند، محدود نساخته به آخرت و نعمت های جاودانه و ژرف تر آن نظر بدوزد .
قرآن کریم، انسان را نکوهش می کند که چرا زندگی دنیا را برمی گزیند، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است: «بل تؤثرون الحیاة الدنیا و الآخرة خیر و ابقی » (22) ، و یادآور می شود که در بهشت، هرچه دل بخواهد و دیده را خوش آید، هست و بهشتیان برای همیشه مقیم آن دارالسرور خواهند بود: «فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین و انتم فیها خالدون » (23) ; اهل بهشت نیز زبان به شکر الهی می گشایند و می گویند: «سپاس خدای را که اندوه را از ما زدود، به راستی او آمرزنده و پاداش دهنده است، او از فضل خویش ما را در سرای جاودان جای داد که در آن، نه رنجی و زحمتی به ما می رسد، و نه خستگی و ناتوانی: «و قالوا الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور الذی احلنا دارالمقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب » (24) .
چنان که ملاحظه می شود، در مقام تشویق و ترغیب انسان به ایمان و عمل صالح و انجام افعال اخلاقی، تاکید عمده بر خوشی ها و لذت هایی است که بر آن مترتب می شود، لذت هایی بی پایان و بی انقطاع که با هیچ غم و اندوه و رنجی آمیخته نیست .
البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که از نگاه قرآن، بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی که برای انسان حاصل می شود، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الهی است: «و رضوان من الله اکبر» (25) . از این رو می توان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است; یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است .
در قرآن کریم به تقرب پیامبر به خداوند اشاره می کند و اصل قرب الهی را به عنوان مقامی محمود و مطلوب یادآور می گردد: «ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین اوادنی (26) ; سپس نزدیک و نزدیک تر شد، پس [فاصله] به اندازه دو کمان یا نزدیک تر بود» . در مناجات های معصومین بر مسئله قرب به خداوند تاکید فراوانی رفته است و ایشان آن را مهم ترین خواسته و بالاترین مطلوب خود به شمار آورده اند: امیر مؤمنان از خداوند می خواهد که او را نزدیک ترین بنده و مقرب ترین ایشان نزد خویش قرار دهد: «واجعلنی من احسن عبیدک نصیبا عندک، و اقربهم منزلة منک و اخصهم زلفة لدیک » (27) .
امام سجاد (ع) خداوند را تنها مقصود خود معرفی می کند و دیدار او را مایه روشنی چشم و وصالش را آرزوی خود می شمارد و بیان می دارد که مشتاق خداوند و دلداده محبت اوست و اینکه نزدیکی و تقرب به خداوند، نهایت خواسته و خواسته نهایی او است: «فانت لاغیرک مرادی، و لک لالسواک سهری و سهادی، و لقاؤک قرة عینی، و وصلک منی نفسی و الیک شوقی و فی محبتک ولهی، و الی هواک صبابتی، و رضاک بغیتی، و رؤیتک حاجتی، و جوارک طلبتی، و قربک غایة سؤلی » (28) ، و در جای دیگر از خداوند می خواهد که او را از کسانی قرار دهد که برای قرب خود برگزیده است: «فاجعلنا ممن اصطفیته لقربک » (29) ، و بیان می کند که هیچ چیز، جز قرب به خداوند نمی تواند غم و اندوه وی را برطرف سازد: «و غمی لایزیله الا قربک » (30) ، و در مناجاتی دیگر، این حقیقت را بازگو می کند که اکرام فراوان الهی و نعمت زیبا و خوشایندی که خداوند وعده آن را داده و بندگان بدان امیدوارند و در پس کارهای نیک خود، رسیدن به آن را آرزو دارند، در پرتو نزدیکی و قرب الهی محقق می گردد: «اسالک ... ان تحقق ظنی بما اؤمله من جزیل اکرامک و جمیل انعامک فی القربی منک و الزلفی لدیک » (31) .
حکیمان مسلمان نیز با تاثر از منابع اسلامی، بر مفهوم قرب به خدا تاکید داشته، سعادت حقیقی و مطلوب بالذات را همان می دانند . برای نمونه، ابن سینا سعادت حقیقی انسان را «نزدیکی به حق اول » می داند تاکید می کند که مطلوب های دیگر در برابر آن ناچیز است . میل و رغبت حکمای الهی برای دستیابی به این سعادت بیش از رسیدن به سعادت جسم است: «و الحکماء الالهیون رغبتهم فی اصابة هذه السعادة اعظم من رغبتهم فی اصابة السعادة البدنیة، بل کانهم لایلتفتون الی تلک، و ان اعطوها، و لایستعظمونها فی جنبة هذه السعادة التی هی مقاربة الحق الاول » (32) .
باید توجه داشت که نظام اخلاقی اسلام به لحاظ غایی ثنوی نیست، هدف یک چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است که مفاهیم عدیده ای بر آن منطبق می گردد، مفاهیم متعددی که به عنوان غایت نهایی در نظام اخلاقی یاد می شود، یا اتحاد مصداقی دارند و یا اختلاف تشکیکی، نه آنکه دو امر مختلف در عرض یکدیگر، غایت نظام اخلاقی باشد .
ششم . واژه لذت، شاید به خاطر کثرت کاربرد آن در مصادیق نازل و پست، مانند لذت حاصل از خور و خواب و مانند آن که به ساحت فرودین وجود انسانی مربوط است، ممکن است خوشایند به نظر نرسد و از این رو، اگر گفته شود در نظام اخلاق اسلامی، هدف غایی لذت است، واکنشی منفی در شنونده پدید می آید و این گمان را برمی انگیزد که گوینده مرتبت والای اهداف اخلاقی اسلام را به ساحتی فرودین تنزل داده است . اما باید یادآور شد که حقیقت لذت، چنان که حکیمان یادآور شده اند، ادراک امر ملایم است از آن جهت که ملایم است . و به تعبیر بوعلی سینا: «ان اللذة هی ادراک و نیل لوصول ما هو عند المدرک کمال و خیر من حیث هو کذلک ; (33) لذت یک نوع رسیدن و ادراک است که از رسیدن به چیزی که برای ادراک کننده کمال و خیر است، از آن جهت که کمال و خیر است، حاصل می گردد» (34) .
از اینجا دانسته می شود که برای حصول لذت، دو امر لازم است و به دیگر سخن، لذت به دو چیز وابسته است; یکی رسیدن به واقعیتی که آن واقعیت، خیر و کمال است و دیگر ادراک آن کمال خیری به صفت کمال و خیری . چنان که بوعلی سینا می گوید: «و کل لذة فانها تتعلق بامرین: بکمال خیری و بادراک له من حیث هو کذلک » (35) .
از این تحلیل فلسفی دانسته می شود که حقیقت لذت، امری مثبت و مطلوب است و هیچ بار منفی ای آن را همراهی نمی کند، و نیز معلوم می شود که نه تنها لذت به مرحله فرودین و ساحت پست وجود انسانی (حیوانیت انسان) اختصاص ندارد و ابعاد متعالی وجود انسانی را نیز در بر می گیرد، بلکه منحصر در انسان نیز نبوده، در هر موجود مدرکی می توان نشان آن را یافت . و نیز دانسته می شود که درجه و مقدار لذت حاصل شده برای شخص، به کمال و نقص موضوع لذت (شئ مستلذبه) و نیز کمال و نقص قوه ادراکی و به تعبیری خود ادراک وابسته است . هرچه مستلذبه، مرتبه وجودی بالاتری داشته باشد و نیز هرچه ادراک، قوی تر باشد، لذت حاصل شده، بیشتر خواهد بود . و از همین بیان دانسته می شود که بالاترین درجه لذت، بلکه لذت بی نهایت و نامتناهی را باید در ذات الهی سراغ گرفت، چرا که آن وجود نامتناهی با علمی حضوری که عین ذات خویش است، کمال نامتناهی ذات خویش را ادراک می کند و چنان که گفتیم، لذت چیزی نیست، جز ادراک و نیل به کمال و خیر از آن جهت که کمال و خیر است . بنابراین، به گفته بوعلی «اجل مبتهج بشئ هو الاول بذاته; (36) بیشترین درجه ابتهاج و سرور و لذت را خداوند از ذات خود می برد» .
از اینجا دانسته می شود که حقیقت «لذت » امری مقدس و متعالی است، و اگر نکوهشی در این باره هست، به خاطر امور جنبی و عارضی است، مانند اقتصار و اکتفا به مراتب پایین لذت و غفلت، و محرومیت از مراتب متعالی آن .
هفتم . از آنچه در تحلیل لذت آمد، پاسخ پرسشی دیگر نیز معلوم گردید، و آن رابطه لذت با کمال است و اینکه آیا غایت در نظام اخلاقی اسلام، وصول به کمال نهایی است، یا دستیابی به بالاترین درجه لذت . از تحلیل و تعریف لذت معلوم گردید که این دو امر، دو حقیقت همراهند و هرگز جدایی آن دو از یکدیگر متصور نیست . هر جا وصول به کمال باشد، لذت هم محقق است و هر جا لذتی حاصل می آید، لاجرم کمالی تحقق یافته است و بالطبع بالاترین لذت و لذت نهایی را باید در رسیدن به بالاترین کمال و کمال نهایی جست . اما در اینجا پرسشی عمیق و دقیق مطرح می گردد و آن اینکه آیا ما در درجه اول خواهان کمال خویش هستیم و چون خواهان آن هستیم، از رسیدن به آن لذت می بریم، یا آنکه در درجه اول می خواهیم به لذت دست یابیم و چون لذت را در رسیدن به کمال می بینیم، طالب کمال می شویم؟ در اینکه دستیابی به کمال برای موجود مدرک خوشایند است و این دو با یکدیگر عجین هستند، تردیدی نیست، و نیز این حقیقت که در موجود مدرک گرایش به سمت کمال وجود دارد و با یک جذبه و کشش تکوینی به سوی آن رانده می شود، مورد قبول حکیمان است . اما به نظر می رسد که این پرسش همچنان باقی است که آیا اولا و بالذات کمال خود را می خواهیم و می جوییم، یا آنکه کمال را از آن رو می طلبیم که از دستیابی به آن لذت می بریم؟
هشتم . باز هم بر این نکته تاکید می کنیم که وقتی می گوییم، غایت فعل اخلاقی، لذت است، مقصود ما لذت های پست، گذرا، آنی و ناپایدار مادی و حسی نیست، بلکه مراد دستیابی به پایدارترین، عمیق ترین و همه جانبه ترین لذتی است که برای نوع انسان متصور است که از آن به سعادت تعبیر می شود; بنابراین، لذتی که رنج بیشتری را در پی دارد و یا مانع دستیابی انسان به انواع برتر لذت است، نه تنها بدان دعوت نمی شود، بلکه مانع راه و مخل دستیابی به هدف اخلاق است . چه بسیار لذت های والا و پایداری که دستیابی به آنها مرهون ترک لذت های فرودین است . از این روست که به ترک آن لذت ها و عدم افراط در آنها توصیه شده است:
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس لذت ندانی
ادامه دارد