ماهان شبکه ایرانیان

دیدگاه شیعه و اشاعره

شیعه و اشاعره (اهل سنت) معتقدند که شفاعت به مرتکبان کبائر که به دلیلی نتوانسته اند قبل از موت، توبه کنند، می رسد. شیخ مفید(ره) در این باره می گوید:
اتفقت الإمامیة علی أن رسول الله6 یشفع یوم القیامة لجماعة من مرتکبی الکبائر من أمّته و أن امیرالمومنین(ع) یشفع فی اصحاب الذنوب من شیعته... .[81]
سیدمرتضی(ره) نیز می گوید:
وشفاعة النبی(ص) إنما هی فی اسقاط عقاب المعاصی لا فی زیادة المنافع، لأن حقیقة الشفاعة تختص بذلک من جهة أنها لو اشرکت لکنا شافعین فی النبی(ص) إذا سئلنا فی زیادة درجاته ومنازله.[82]
شیخ طوسی(ره) نیز می نویسد:
... فلا خلاف بین الأمّة أن للنبی(ص) شفاعة وأنه یشفع؛ والشفاعة حقیقتها فی اسقاط المضار دون زیادة المنافع والذی یدل علی حقیقتها ما قلناه أنها لو کانت حقیقة فی زیادة المنافع لکان الواحد منا اذا سئل الله تعالی أن یزید فی کمالات النبی(ص) و رفع درجاته أن یکون شافعاً فیه و أحدٌ من المسلمین لایطلق ذلک لا لفظاً و لا معناً. و لیس لأحد أن یقول إنما لم یطلق ذلک لأن الشفاعة یراعی فیها الرتبة، والآخر لایعتبر فیه الرتبة، فما یعتبر فیه الرتبة یعتبر بین المخاطب و المخاطب دون مایتعلق به الخطاب، لأن الواحد منا یقول لغلامه ألق الأمیر وألق الحارس ویکون أمراً فی الحالین، وإن کان من یتعلق به الأمر أحدهما عالی الرتبة والآخر دنیّ الرتبة وکذلک لو اعتبر فی الشفاعة الرتبة لوجب اعتبارها بین السائل و المسئول دون من تناوله الشفاعة.[83]
سید جرجانی می گوید:
اجمع الأمّة علی ثبوت اصل الشفاعة المقبولة له علیه الصلوة والسلام (و) لکن و هی عندنا لأهل الکبائر من الأمّة فی اسقاط العقاب عنهم لقوله علیه الصلوة والسلام «شفاعتی لأهل الکبائر من أمّتی» فإنه حدیث صحیح ولقوله تعالی «واستغفر لذنبک وللمؤمنین و المؤمنات» ای ولذنب المؤمنین، لدلالة القرآنیة السابقة.[84]
امام ابوحفص می گوید:
والشفاعة ثابتة للرسل والأخیار فی حق الکبائر بالمستفیض من الأخبار.[85]
ابن تیمیه نیز می گوید:
اجمع المسلمون علی أن النبی(ص) یشفع للخلق یوم القیامة بعد أن یسأله الناس ذلک وبعد أن یأذن الله فی الشفاعة. ثم أهل السنة و الجماعة متفقون علی ما اتفقت علیه الصحابة... أنه یشفع لأهل الکبائر ویشفع ایضاً لعموم الخلق... .[86]
دلایل شیعه و اهل سنت
شیعه و اهل سنت به دلایلی چند برای اثبات دیدگاه خود مبنی بر اینکه شفاعت از آن مرتکبان کبائر است تمسک می کنند. البته عمده دلیل آنها در این خصوص، روایاتی است که در منابع فریقین آمده است.
الف) احادیث
1. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إنما شفاعتی لأهل الکبائر من أمّتی»[87]؛ «شفاعتی لأهل الکبائر من أمّتی».[88]
2. و نیز می فرماید: «لکل نبی دعوة مستجابة فتعجل کل نبی دعوته وإنی اختبأت دعوتی شفاعة لأمّتی وهی نائلة من مات منهم لایشرک بالله شیئاً.»[89]
2. همچنین می فرماید: «اعطیت خمساً... واعطیت شفاعة فادخرتها لأمّتی فهی لمن لایشرک بالله شیئاً.»[90]
4. از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «اذا کان یوم القیامة نشفع فی المذنبین من شیعتنا، فأما المحسنون فقد نجاهم الله.»[91]
3. و همچنین از ایشان روایت است که فرمود: «المؤمن مؤمنان: فمؤمن صدق بعهد الله و وفی بشرطه وذلک قول الله عزّوجلّ «رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» فذلک الذی لاتصیبه أهوال الدنیا وأهوال الآخرة وذلک ممن یشفع ولایشفع له، ومؤمن کخامة الزرع تعوج احیاناً وتقوم احیاناً، فذلک ممن تصیبه أهوال الدنیا وأهوال الآخرة وذلک ممن یشفع له ولایشفع.»[92]
یک شبهه
معتزله معتقدند همه احادیثی که در مورد شفاعت وارد شده، اخبار آحاد است و به حد تواتر نرسیده است. مسئله شفاعت که امری اعتقادی است نیز باید به وسیله احادیث علم آور (اخبار متواتر) به اثبات برسد، اما فرض بر این است که احادیث در این خصوص متواتر نیستند؛ لذا شفاعت مرتکب کبیره منتفی است.[93]
بررسی
معتزله، هر مسئله ای را که مخالف یکی از اصول آنها باشد، اگر قابل تأویل باشد، به تأویل می برند و اگر قابل تأویل نباشد، به گونه ای مورد تشکیک قرار می دهند. از مسائلی که مورد تشکیک آنان قرار گرفته، همین مسئله شفاعت (شفاعت مرتکب کبیره) است که آن را با اصل مخلد بودن فاسق و مرتکب کبیره در جهنم، مخالف می دانند؛ لذا آیات شفاعت را به گونه ای تأویل نموده اند(چنان که ملاحظه کردید). اما در مورد احادیث می گویند چون احادیث در این زمینه به حد تواتر نرسیده است، شفاعت که امری اعتقادی است به وسیله آنها ثابت نمی شود. مسلمانان در خصوص این شبهه دو گونه پاسخ می دهند:
1. در حوزه اهل سنت، بسیاری از علمای اهل سنت بر متواتر بودن احادیث شفاعت (شفاعت مرتکب کبیره) تأکید دارند. از جمله آنها سبکی در شفاء السقام، قاضی عیاض در الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، و ابن عبد البر در دو کتابش التمهید و الاستذکار است.[94]
اما در حوزه شیعی، این امر به طور جدی مورد پذیرش قرار گرفته است و هیچ کس در خصوص احادیث شفاعت چنین تشکیکی نکرده است. صرف نظر از تواتر احادیث در حوزه اهل سنت، می گوییم: وجود احادیث در منابع فریقین در خصوص شفاعت مرتکبان کبیره، حد اقل ما را به تواتر معنوی می رساند؛ زیرا هیچ انگیزه ای در مورد تبانی بر کذب وجود ندارد.[95]
2. بر فرض اینکه احادیث در مورد شفاعت، اخبار آحاد باشد، در مورد عدم پذیرش آنها بین علما، اتفاق رأی وجود ندارد. برخی خبر واحد را پذیرفته اند و آن را مصداقی از «علم عادی» می دانند.[96] برخی دیگر آن را نپذیرفته اند[97] و برخی دیگر تفصیل قائل شده اند.[98]
بنابراین نمی توان به طور قطع، یکسره آن را رد کرد. به نظر می رسد خبر صحیح از پیامبر6 و ائمه(ع) گرچه به حد تواتر نرسد، اطمینان آور است (اگرچه باعث علم قطعی صد در صد نشود) و عقلاً بر چنین خبری ترتیب اثر می دهند.
ب) دلیل عقلی
برای اینکه این دلیل روشن شود، لازم است چند مقدمه را ذکر کنیم:
1. شفاعت مسئله ای عرفی است نه یک اصطلاح؛ عرف هم آن را به معنای وساطت و ضمیمه کردن شخص یا چیزی با چیز دیگر برای جبران نقصان و کمبودها به کار می برد. این مسئله هم در اذهان بت پرستان بوده و هم در اذهان اهل کتاب و هم در اذهان مسلمانان بوده است. البته کفار بتها را ضمیمه خود و اعمال خود می کردند که این فکر درست نیست، زیرا بتها صلاحیت این کار را ندارند: «فما تنفعهم شفاعة الشّافعین».[99]
همچنین اهل کتاب معتقد بودند و می گفتند: «ما فرزندان پیامبرانیم و پدرانمان شفاعتمان خواهند کرد» و این وسیله ای برای ارتکاب جرائم و ترک وظایف شده بود، و لذا خداوند آنها را از چنین شفاعتی ناامید ساخت: «واتّقوا یوماً لاّتجزی نفسٌ عن نّفسٍ شیئاً ولایقبل منها شفاعةٌ».[100]
مسلمانان هم رسول خدا(ص) و صالحان را شفیع خود می دانند و آنها را ضمیمه اعمال خود می کنند تا باعث نجات و جبران کمبودهای آنها شوند. عرف هرگز شفاعت را به معنای رفع درجه و ازدیاد به کار نمی برد.
2. این شفاعت برای گناهان کوچک نیست، زیرا خداوند در مورد آنها فرموده: اگر از گناهان بزرگ دوری کنید، گناهان کوچکتان خود به خود بخشیده می شوند.[101]
2. همچنین این شفاعت برای گناهانی که بعد از آنها توبه کرده اند، نیست؛ زیرا خداوند این گناهان را به وسیله توبه مورد بخشش قرار می دهد: «وهو الّذی یقبل التّوبة عن عباده ویعفو عن السّیّئات».[102]
بنابراین نتیجه می گیریم که شفاعت برای گناهانی است که خداوند برای آنها مجازات قرار داده (یعنی گناهان کبیره)، اما با توجه به عظمت رسول خدا(ص) که همواره به فکر گناهکاران امت خود بود، خداوند این مقام یعنی مقام شفاعت را به او داد تا بتواند امت خود را که به نحوی نتوانسته اند در دنیا توبه کنند، مورد شفاعت خود قرار دهد. امید است که این شفاعت نصیب ما هم شود.
81. شیخ مفید، اوائل المقالات، تحقیق ابراهیم الانصاری الزنجانی، دار المفید، بیروت،1414، ص47.
82. سیدمرتضی، رسائل المرتضی، تحقیق السیداحمد الحسینی، دار القرآن الکریم، قم، 1403، ج2، ص17.
83. شیخ طوسی، الاقتصاد، منشورات مکتبة جامع چهلستون، طهران،126127.
84. للقاضی عضدالدین الإیجی، السیدالشریف علی بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، ص2.
85. شرح العقائد النسفیة، ص148.
86. مجموعة الرسائل لابن تیمیة، مطبعة المنار بمصر،1249، ج1، ص10.
87. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعة المدرسین،1404، ج2، ص374، ح496;2، 496;4؛ الشیخ الحر العاملی، وسائل الشیعة، تحقیق عبدالرحیم الربانی الشیرازی، دار احیاء التراث العربی، بی تا ، ج13، ص334، ح206;6;8، ص333، ح206;73.
88. سنن ابی داود، ج4، ص226;، کتاب السنة، باب فی الشفاعة، ح4729؛ محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب، عبداللطیف، دارالفکر، بیروت،1402، ج4، ص329، کتاب صفة القیامة، باب ما جاء فی الشفاعة، ح2423، (وی در مورد این حدیث می گوید: «حدیث حسن صحیح غریب من هذا الوجه») و ج4، ص340، کتاب صفة القیامة، باب ما جاء فی الشفاعة، ح2426;؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بیروت، بی تا ، ج2، ص1441، کتاب الزهد، باب ذکر الشفاعة، ح40؛ ابن حبان در صحیح خود، ج14، ص285286؛ حاکم در مستدرک، ج1، ص6;9، وی می گوید: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه» و... .
89. صحیح مسلم، ج1، ص1؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1440، ح4207؛ سنن ترمذی، ج3، ص228، ح26;72، وی می گوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ امالی شیخ طوسی، ص280، 6;6;/813 (با کمی تفاوت).
90. مسند احمد، ج1، ص201؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج8، ص238.
91. بحارالانوار، ج8، ص39.
92. الشیخ الکلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، طهران، 126;2، ج2، ص248، ح1.
93. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، 769770.
94. جعفر الکتانی، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، تحقیق شرف حجازی، دار الکتب السلفیة، مصر، بی تا، ص224225.
95. این مسئله یکی از مواردی است که به عکس توهم ذهبی که فکر شیعه را مأخوذ از فکر معتزله می داند، شیعه در جهت مخالف معتزله قرار دارد، لذا هیچ داعی بر کذب وجود ندارد.
96. آیت الله خوئی، البیان، ص298؛ آیت الله معرفت، التفسیر والمفسرون، ترجمه علی خیاط، ج2، ص2223؛ احمدمحمد شاکر، الباحث الحثیث، شرح اختصار علوم الحدیث، دار الکتب العلمیة،1402، ص27.
97. شیخ طوسی، التبیان، ج1، ص4؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج12، ص26;2.
98. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، مرکز نشر اسراء،1278، ج1، ص136138.
99. مدثر: 48.
100. بقره: 48.
101. نساء: .
102. شوری: 23.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان