ماهان شبکه ایرانیان

دستور العملی از میر محمد حسین خاتون آبادی

حدیث و سنت پس از قرآن کریم، از ارکان مهم و ارزشمندی است که شریعت مطهر اسلام بر آن استوار است . مسلمین خصوصا علمای بزرگوار، از قدیم در حفظ اقوال و افعال معصومان علیهم السلام اهتمام شایسته ای داشته اند . علما و دانشمندان اسلامی، با نقل احادیث و تدوین آنها در کتب و دفاتر کوچک و بزرگ، در حفظ این آثار غنی اسلامی کوشیده اند .

حدیث و سنت پس از قرآن کریم، از ارکان مهم و ارزشمندی است که شریعت مطهر اسلام بر آن استوار است . مسلمین خصوصا علمای بزرگوار، از قدیم در حفظ اقوال و افعال معصومان علیهم السلام اهتمام شایسته ای داشته اند . علما و دانشمندان اسلامی، با نقل احادیث و تدوین آنها در کتب و دفاتر کوچک و بزرگ، در حفظ این آثار غنی اسلامی کوشیده اند .

یکی از سنتهای حسنه مرسوم بین علما، اعطای اجازه نقل حدیث به شاگردان بوده است . علامه تهرانی در ذریعه می نویسد:

الاجازة هو الکلام الصادر عن المجیز المشتمل علی انشائه الاذن فی روایة الحدیث عنه، بعد اخباره اجمالا بمرویاته . و یطلق شایعا فی کتابة هذا الاذن المشتملة علی ذکر الکتب و المصنفات التی صدر الاذن

فی روایتها عن المجیز اجمالا او تفصیلا و علی ذکر المشایخ الذین صدر للمجیز الاذن فی الروایة عنهم و کذلک ذکر مشایخ کل واحد من هولاء المشایخ طبقة بعد طبقة، الی ان تنتهی الاسانید الی المعصومین علیهم السلام . (1)

اجازات حدیث گاهی مختصر بوده و گاهی در حد رساله و کتابی سودمند مملو از مطالب رجالی و اخلاقی درآمده است . عده ای از علما در باب اجازات تالیفات مستقلی داشته اند .

علامه تهرانی در این باره می نویسد:

اعلم ان کثیرا من العلماء الاعلام اولهم - علی ما اعلم - السید الاجل رضی الدین علی بن طاوس المتوفی سنة 664 و الشیخ الشهید فی سنة 786، ثم الشهید الثانی، ثم جمع من العلماء المتاخرین، قد افرد کل واحد منهم فی الاجازات تالیفا مستقلا جمعوا فیه ما اطلعوا علیه منها . . . وقد جعل السید الاجل رضی الدین علی بن طاوس (رضی الله عنه) عنوان کتابه المؤلف فی هذا الباب کتاب الاجازات لکشف طرق المغازات فیما یحصی من الاجازات . (2)

آنگاه علامه تهرانی به معرفی ده ها کتاب در این باب می پردازد و سپس صدها اجازه از اجازات علمای اعلام را یاد می کند .

از جمله کتبی که مستقلا به اجازات اختصاص یافته: لؤلؤة البحرین، الروضة البهیة، بغیة الوعاة، اللمعة المهدیة، اجازات بحار الانوار، الاجازة الکبیرة است .

شیوه علمای اعلام این بوده که در خاتمه اجازات، شاگردان خود را ملزم به رعایت احتیاط می کردند و گاهی سفارشهای اخلاقی ای را در پایان اجازه به مجاز گوشزد می کردند . مرحوم علامه مجلسی در خاتمه بسیاری از اجازات خود، براین مضامین تاکید می ورزد:

و اخذت علیه - اجزل الله مواهبه - ما اخذ علی من العهد بملازمة تقوی الله سبحانه فی جمیع الاحوال و الازمان و دوام مراقبته فی السر و الاعلان و سلوک مسلک الاحتیاط الذی لایضل سالکه و لایظلم مسالکه و بذل الوسع فی تحصیل علوم اهل البیت علیهم السلام و ترویجها و بذلها لاهلها کل ذلک لابتغاء مرضاة الله سبحانه و اجتناب مساخطه من دون ریاء او مراء، اعاذنا الله و جمیع اخواننا المؤمنین منهما . و التمس منه ان یذکرنی و مشایخی فی الخلوات و مآن اجابة الدعوات . (3)

یکی از اجازات مفصلی که شامل مطالب مهم رجالی و تاریخی و وصایای ارزشمند اخلاقی است، اجازه مرحوم میرمحمد حسین خاتون آبادی به مرحوم زین الدین خوانساری است .

این اجازه به نام مناقب الفضلاء فی ریاض العلماء مشهور است (ذریعه، ج 22، ص 333) وهمراه بانفحات الروضات چاپ شده است . نسخه های خطی آن نیزبسیاراست . در تصحیح متن حاضر از نسخه چاپی و نسخه های خطی شماره 5777 و 6320 کتابخانه آیة الله مرعشی و نسخه خطی شماره 569 مسجد اعظم قم استفاده شده است .

میر محمدحسین بن محمد صالح خاتون آبادی (4)

از علمای مشهور عصر خویش، فقیه فرزانه، حکیم بلند پایه، فاضل محقق، جامع بین مراتب دانش و نیکی رفتار و زهد و پاکی درون، سبط علامه مولا محمد باقر مجلسی قدس سره است . در دوران صفویه شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان بوده و در زمان شاه سلطان حسین، وزیر مریم بیگم بوده است . هنگام حمله افاغنه به اصفهان (5) (1135 ق)، زجر و شکنجه بسیار از ایشان دیده و بنابه گفته خودش این مصائب و آلام در تصفیه روح و اصلاح حال او و بی رغبتی به دنیا بسیار مؤثر گردیده است . او، از این فتنه جان، سالم به در برده و پس از آن نیز مقام مرجعیت دینی را به عهده داشت .

خاتون آبادی از جد مادری خود - علامه مجلسی - اجازه روایت داشته وی در خاتمه مناقب الفضلاء می گوید:

وقد استجزت روایة الصحیفة السجادیة (صلوات الله علی من الهمها) من جدی العلامة المجلسی (طیب الله مضجعه) فی اول الصبا قبل اوان الحلم فاجازنی رحمه الله تعالی .

دیگر مشایخ اجازه میر محمد حسین عبارتند از: والد بزرگوارش میر محمد صالح خاتون آبادی، آقا جمال الدین محقق سبزواری، سید علی بن احمد مدنی شیرازی، شیخ سلیمان بن عبدالله ماحوزی بحرانی، مولا ابی الحسن شریف فتونی و مولا محمد سراب تنکابنی .

جمع کثیری از فضلا نیز از میر محمد حسین خاتون آبادی اجازه روایی داشتند، از جمله: فرزندش امیر عبدالباقی خاتون آبادی، سید عبدالله جزایری، سید صدرالدین قمی (6) (متوفی حدود 1160)، مولا احمد بن محمد مهدی شریف خاتون آبادی (7) ، مولا محمد شفیع بن نورالدین خاتون آبادی (8) ، سید ابی الفتح نصرالله بن حسین موسوی حائری (9)(شهید حدود 1168)، امیر محمد حسین حسینی اصفهانی، شیخ محمد بن محمد زمان کاشانی (10) ، شیخ زین الدین خوانساری .

، کلمة لباس التقوی (14) ، مفتاح الفرج (15) ، البداء که هنگام

محاصره اصفهان تالیف کرده (16) ، الزکاة (17) ، الخمس (18) ، رسائل متفرقة (19) ، حواشی بر شرح جدید تجرید (20) ، رسالة فی النکاح بین العبید (21) ، حاشیه بر لمعه و شرح لمعه (22) ، النجم الثاقب فی اثبات الواجب (23) ، اسماء من استبصر (24) ، حاشیة المعالم (25) ، خزائن الجواهر (26) ، محاسن الحصان فرسنامه (27) ، منیة المرید (28) ، نوروزیه(29) ، فهرست تصانیف علامه مجلسی (30) ، مناقب الفضلاء فی ریاض العلماء .

آثار خاتون آبادی به صورت مخطوط در بسیاری از کتابخانه های عمومی و خصوصی موجود است، از جمله نسخه شماره 569 مسجد اعظم قم قریب به بیست رساله وی را دربردارد .

خاتون آبادی در شب دوشنبه 23 شوال 1151 ق در اصفهان وفات یافت و جسد پاکش به مشهد انتقال داده شد و در سرداب مدرسه میرزا جعفر مدفون گشت . (31)

فرزندان وی نیز از علما و دانشمندان شیعی به شمار می رفتند، از جمله امیر عبدالباقی که مرحوم سید بحرالعلوم رحمه الله از وی روایت می کند و سبطش محمد حسین بن میر عبدالباقی نیز امام جمعه اصفهان بوده است، وی به تاریخ 1231 ق به رحمت ایزدی پیوست . (32)

شیخ زین الدین بن عین علی خوانساری (33)

فقیه دانشمند، عارف به حدیث و رجال و طرق استنباط، صاحب همتی عالی در اعتلای دین و امر به معروف و نهی از منکر، شیخ زین الدین خوانساری از علمای قرن دوازدهم هجری است . پدرش شیخ عین علی و برادرش شیخ محمد نیز از علمای شیعه بوده اند . نوادگان وی نیز از عرفا بودند که شرح حالشان در ریاض السیاحة و طرائق الحقائق آمده است .

وی از مرحوم خاتون آبادی و مرحوم محمد صادق تنکابنی سراب اجازه روایت داشته است . خاتون آبادی در اجازه خود، وی را چنین ستوده است:

ورقی فی مراقی المعارف الدینیة و المسائل الشرعیة مع رفض الاغراض الفاسدة و ترک الاهواء الکاسدة .

شیخ زین الدین تالیفاتی دارد از جمله: رساله در تحقیق معنای ناصب (34) ; رسالة فی مالاتتم فیه الصلاة من الحریر که در سال 1150 از تالیف آن فراغت یافته است .

وی سالها امام جمعه اصفهان بوده و در تاریخ 1167 ق چشم از دارفانی فرو بست و در مقبره آب بخشان اصفهان مدفون گشت .

متن دستورالعمل

و اما الوصایا التی جرت عادة المشایخ بختم الاجازات بها و اخذهم المستجیز بما اخذوا علیها، و ان کان ذاک الحبر البارع اجل من ان یوصیه مثلی:

فاولها: ملازمة تقوی الله سبحانه و مراقبته فی السر و الاعلان و مداومة ذکر الله فی جمیع الاحیان و لا اعنی به جریان الاذکار علی اللسان و ان کان ذلک منها بل ما تجاوز عن اللسان الی سائر الاعضاء و تحقیقه یظهر من تدبر الاخبار الواردة فی تفسیره .

و لنذکر هنا خبرین هما اشمل و افید من اکثر الاخبار فی ذلک، اولها ما ذکره الصدوق (طاب ثراه) فی کتاب الخصال، قال فیه:

الذکر مقسوم علی سبعة اعضاء: اللسان و الروح و النفس و العقل و المعرفة و السر و القلب . و کل واحد منها یحتاج الی الاستقامة; فاستقامة اللسان صدق الاقرار و استقامة الروح صدق الاستغفار و استقامة النفس صدق الاعتذار و استقامة العقل صدق الاعتبار و استقامة المعرفة صدق الافتخار و استقامة السر السرور بعالم الاسرار و استقامة القلب صدق الیقین و معرفة الجبار . فذکر اللسان، الحمد و الثناء و ذکر النفس، الجهد و العناء و ذکر الروح، الخوف و الرجاء و ذکر القلب، الصدق و الصفاء و ذکر العقل، التعظیم و الحیاء و ذکر المعرفة، التسلیم و الرضا و ذکر السر علی رؤیة اللقاء . حدثنا بذلک ابو محمد عبدالله بن حامد رفعه الی بعض الصالحین علیهم السلام (35) انتهی .

و یظهر لمن تدبر فی هذا الخبر حقائق لاتحصی و اسرار لاتحصی; فتدبر و تبصر!

و اما الخبر الثانی، فهو ما ذکر فی کتاب مصباح الشریعة، قال فیه: قال الصادق علیه السلام :

من کان ذاکرا لله علی الحقیقة، فهو مطیع و من کان غافلا عنه فهو عاص و الطاعة علامة الهدایة والمعصیة علامة الضلالة و اصلهما من الذکر و الغفلة . فاجعل قلبک قبلة لسانک لاتحرکه الا باشارة القلب و موافقة العقل و رضی الایمان; فان الله عالم بسرک و جهرک و کن کالنازع روحه او کالواقف فی العرض الاکبر، غیر شاغل نفسک عما عناک مما کلفک به ربک فی امره و نهیه و وعده و وعیده، و لاتشغلها بدون ما کلفک به ربک . و اغسل قلبک بماء الحزن، و اجعل ذکر الله من اجل ذکره تعالی ایاک; (36) فانه ذکرک و هو غنی عنک، فذکره لک اجل و اشهی و اثنی و اتم من ذکرک له و اسبق و معرفتک بذکره لک تورثک الخضوع و الاستحیاء و الانکسار، و یتولد من ذلک رؤیة کرمه و فضله السابق، و تصغر عند ذلک طاعتک و ان کثرت فی جنب مننه فتخلص لوجهه، و رؤتیک ذکرک له تورثک الریاء والعجب و السفه و الغلظة فی خلقه و استکثار الطاعة و نسیان فضله و کرمه . و ما تزداد بذلک من الله تعالی الا بعدا و لاتستجلب(37) به علی مضی الایام الا وحشة . و الذکر ذکران: ذکر خالص بموافقة القلب و ذکر صارف لک بنفی ذکر غیره، کما قال رسول الله صلی الله علیه وآله : «انی لا احصی ثناء علیک انت کما

اثنیت علی نفسک » . فرسول الله صلی الله علیه وآله لم یجعل لذکره لله عزوجل مقدارا عند علمه بحقیقة سابقة ذکر الله عزوجل له من قبل ذکره له فمن دونه اولی فمن اراد ان یذکر الله تعالی، فلیعلم انه مالم یذکر الله العبد بالتوفیق لذکره، لایقدر العبد علی ذکره، انتهی . (38)

فتامل فی هذا الحدیث ایضا ولاتغفل منه و من الخبر الاول و لیکونا فی ذکرک دائما; فانهما بحران محیطان بجواهر الاسرار .

و انما الاذکار اللسانیة فالاهم الاکمل منها: المداومة علی کلمة التوحید و هی لا اله الا الله . فقد روی عن الاصبغ بن نباته قال:

کنت مع علی بن ابی طالب علیه السلام فمر بالمقابر فقال علیه السلام : «السلام علی اهل لا اله الا الله من اهل لا اله الا الله، کیف وجدتم کلمة لا اله الا الله؟ یا لا اله الا الله بحق لا اله الا الله، اغفر لمن قال لا اله الا الله واحشرنا فی زمرة من قال لا اله الا الله » .

قال علی علیه السلام : سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول: «من قالها اذا مر بالمقابر، غفرله ذنوب خمسین سنة » فقالوا: یا رسول الله! من لم یکن له ذنوب خمسین سنة؟ قال: «لوالدیه و اخوانه و لعامة المسلمین » . انتهی .(39)

و اقله مائة مرة کل یوم، فقد روی عن الصادق علیه السلام انه قال: «من قال لا اله الا الله مائة مرة، کان افضل الناس ذلک الیوم عملا الا من زاد» . (40) انتهی .

و اما فی طرف الکثرة، فلاحد له; فقد روی ابن القداح عنه علیه السلام قال:

ما من شی ء الا و له حد ینتهی الیه . فرض الله الفرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان فمن صامه فهو حده، و الحج فمن حج فهو حده الا الذکر، فان الله لم یرض فیه بالقلیل ولم یجعل له حد ینتهی الیه، ثم تلا: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا» فلم یجعل الله له حدا ینتهی الیه . قال: و کان ابی کثیر الذکر، لقد کنت امشی معه و انه لیذکر الله و آکل معه الطعام و انه لیذکر الله و لو کان یحدث القوم ما یشغله ذلک عن ذکر الله و کنت اری لسانه لاصقا بحنکه یقول: لا اله الا الله . و کان یجمعنا فیامرنا بالذکر حتی تطلع الشمس و کان یامرنا بالقراءة، من کان یقرامنا و من کان لایقرامنا امره بالذکر و البیت الذی یقرا فیه القرآن و یذکر الله فیه تکثر برکته و تحضره الملائکة و تهجره الشیاطین و یضی ء لاهل السماء کما تضی ء الکواکب لاهل الارض والبیت الذی لایقرا فیه القرآن و لایذکر الله فیه تقل برکته و تهجره الملائکة و تحضره الشیاطین و قال جاء رجل الی النبی صلی الله علیه وآله فقال: من خیر اهل المسجد؟ فقال: «اکثرهم ذکرا» . انتهی . (41)

ایاک والغفلة من مدلول هذا الحدیث الشریف، بل اجعله وجهة لهمتک و قبلة لخلتک و لاتعجل ضروریات اشغالک من طعامک و شرابک و سائر اعمالک التی لابد من الاقدام علیها فی امر معاشک، مانعة من الذکر . و امر اصحابک به، سیما من لایقرا منهم حتی تصیر حائزا لسعادات الدارین . و عسی ان تختم کلامک به و فزت بدخول الجنة کما نطق به خبر المستفیض: «من کان آخر کلامه لا اله الا الله دخل الجنة » (42) ای من ختم کلامه فی الحیاة الدنیا بتلک الکلمة الطیبة و یخطر بالبال احتمال ان یکون المراد من ختم کلامه فی کل مجلس به . و علی التقدیرین، لاینبغی الغفلة عنها فی حال من الاحوال .

ثم من الاذکار المهمة، التسبیحات الاربع المسمات بالباقیات الصالحات . فقد روی عن ضریس عن الباقر علیه السلام عن آبائه علیهم السلام :

ان رسول الله صلی الله علیه وآله مر برجل یغرس غرسا فی حائط له فوقف علیه فقال : «الا ادلک علی غرس اثبت اصلا و اسرع ایناعا و اطیب ثمرا و انفاقا» ؟ [ابقی] قال: بلی فداک ابی و امی یا رسول الله، فقال: «اذا اصبحت و امسیت فقل سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر; فان لک بذلک - ان قلته - بکل تسبیحة عشر شجرات فی الجنة من انواع الفاکهة و هن من الباقیات الصالحات » قال، فقال الرجل: اشهدک یا رسول الله ان حائطی هذه صدقة مقبوضة علی فقراء المسلمین من اهل الصفة . فانزل الله تبارک و تعالی [آیا من القرآن] : «فاما من اعطی و اتقی و صدق بالحسنی فسنیسره للیسری » . انتهی . (43)

والافضل قراءتها ثلاثین مرة او مائة مرة کل یوم او ثلاثین مرة عقیب کل صلاة، فقد روی عنهم علیهم السلام انه قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر سید التسابیح . فمن قال فی یوم ثلاثین مرة، کان خیرا له من عتق رقبة و کان خیرا له من عشرة الف فرس یوجه فی سبیل الله و ما یقوم من مقامه الا مغفورا له الذنوب، و اعطاه الله بکل حرف مدینة .

و قال علیه السلام :

من قال مائة مرة سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر، کتب اسمه فی دیوان الصدیق، وله ثواب الصدیقین، و له بکل حرف نور علی الصراط، و یکون فی الجنة رفیق خضر . (44)

و عن ابی عبدالله علیه السلام قال :

ان رسول الله صلی الله علیه وآله قال لاصحابه ذات یوم «ارایتم لو جمعتم ما عندکم من الثیاب والآنیة . ثم وضعتم بعضه علی بعض، اکنتم ترونه یبلغ السماء؟» قالوا: لا یا رسول الله قال: «افلا ادلکم علی شی ء اصله فی الارض و فرعه فی السماء؟» . قالوا: بلی یا رسول الله . قال: «یقول احدکم اذا فرغ من الصلاة الفریضة ثلاثین مرة سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر فان اصلهن فی الارض و فرعهن فی السماء، و هن یدفعن الهدم و الغرق و الحرق و التردی فی البئر و اکل السبع و میتة السوء والبلیة التی تنزل من السمآء علی العبد فی ذلک الیوم و هن الباقیات الصالحات » . انتهی . (45)

ثم «الاستغفار» من المهمات الجامعة لخیرات الدنیا و الآخرة . فعن الرضا علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قال:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام : «تعطروا بالاستغفار و لاتفضحکم روائح الذنوب » . (46)

و عنه علیه السلام ایضا: «الاستغفار یزید فی الرزق » . (47)

و عن النبی صلی الله علیه وآله :

من اکثر الاستغفار جعل الله له من کل هم فرجا و من کل ضیق مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب . (48)

و عن ابی جعفر علیه السلام قال :

کان رسول الله و الاستغفار لکم حصنین حصینین من العذاب فمضی اکبر الحصنین و بقی الاستغفار فاکثروا منه; فانه ممحاة للذنوب .

قال الله عزوجل: «و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون » . (49)

و عنه علیه السلام ایضا قال:

من استغفر الله بعد صلاة الفجر سبعین مرة، غفر الله له و لو عمل ذلک الیوم سبعین الف ذنب و من عمل اکثر من سبعین الف ذنب، فلاخیر فیه . (50)

و اعلم! ان لتوسعة الرزق ینبغی ان یقول کل یوم: لاحول و لا قوة الا بالله مائة مرة . فعنهم علیهم السلام :

من قال لاحول و لاقوة الا بالله مائة مرة فی کل یوم لم یصبه فقرا ابدا .

ولاتغفل عن الکلمات الاربع، کما ورد عن الصادق علیه السلام قال :

عجبت لمن فزع من اربع کیف لایفزع الی اربع . عجبت لمن خاف کیف لایفزع الی قوله تعالی: «حسبنا الله و نعم الوکیل » ; فانی سمعت الله عزوجل یقول بعقبها «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء» . و عجبت لمن اغتم کیف لایفزع الی قوله: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین » ; فانی سمعت الله عزوجل یقول بعقبها: «فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین » . و عجبت لمن مکربه کیف لایفزع الی قوله تعالی: «افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد» ; فانی سمعت الله عزوجل یقول بعقبها: «فوقاه الله سیئات ما مکروا» ، و عجبت لمن اراد الدنیا و زینتها کیف لایفزع الی قوله: «ما شاء الله و لاقوة الا بالله » ; فانی سمعت الله عزوجل یقول بعقبها: «ان ترن انا اقل منک مالا و ولدا فعسی ربی ان یؤتین خیرا من جنتک » و عسی موجبة . (51)

و من المهمات بعد صلاتی الغداة و المغرب «بسم الله الرحمن الرحیم لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم » ثلاث مرات او سبعا او عشرا او مائة کما ورد فی الروایات الکثیرة ترکنا ذکرها خوفا من الاطالة .

و مما لاینبغی ترکه، بل ربما قال قائل من الاصحاب بوجوبه حین طلوع الشمس و غروبها، «لا اله الا الله وحده لاشریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی ء قدیر» عشر مرات و کذا قول «اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون ان الله هو السمیع العلیم » عشر مرات ایضا . وقد ورد الامر بقضائها اذا ترکها احد . و من اصحابنا من قضاهما عدة سنین کان قد ترکها رحمه الله تعالی .

و لنکتف بهذا القدر من الاذکار اللسانیة، و من اراد استقصاءها، فعلیه بکتب الدعوات لاصحابنا فی ذلک; فانها حاویة للادعیة العدیدة لجمیع مطالب الدنیا و الآخرة . و لعمری، لو تفحصتها و تصفحتها، لوجدت لکل مطلب ادعیة مجربة واسترحت من المتاعب الدنیویة مع ما حصل لک من التوکل التام و التوسل الکامل الی الله تعالی فی کل الاوقات . و یصیر ذلک سببا للتعرض لنفحات الله تعالی فی ایام دهرک والجولان بقلبک فی فضاء عالم الملکوت و ساحة قدس الجبروت و یرتفع عنک کدورات النشاة الظلمانیة . و الله هو الموفق و المعین .

و الوصیة الثانیة

دوام الاشتغال بتحصیل العلوم الدینیة و تحقیقها و استفراغ الوسع فی بذلها لاهلها و صرف العمر فی نشر الاخبار و الآثار و محو البدع و ارشاد الناس و هدایتهم، فلیس وراء هذا السبب من مطلب اذا حصلت شریطته . فقد روینا عن مولانا امیر المؤمنین علیه السلام انه قال:

من کان من شیعتنا عالما بشریعتنا فاخرج ضعفاء شیعتنا من ظلمة جهلهم الی نور العلم الذی حبوناه، جاء یوم القیامة علی راسه تاج من نور یضی ء لاهل جمیع العرصات . و علیه حلة لایقوم لاقل سلک منها الدنیا بحذافیرها و ینادی مناد: هذا عالم من بعض تلامذة علماء آل محمد صلی الله علیه وآله الا فمن اخرجه من ظلمة جهله فی الدنیا، فلیتشبث به، یخرجه من حیرة ظلمة هذه العرصات الی نزه الجنان فیخرج کل من کان علمه فی الدنیا خیرا او فتح عن قلبه من الجهل قفلا او اوضح له عن شبهة . (52)

الی غیر ذلک من الاخبار الکثیرة .

ولکن ینبغی ان یکون ذلک مع الاحتیاط التام فی النقل و الفتوی; فان المفتی علی شفیر جهنم و «التحرز عن الشبهات خیر من الاقتحام فی الهلکات » .

و اما الوصیة الاخیرة

فهی ان لاینسانی و لاینسی مشایخی من صالح دعواته المستطابة لاسیما فی الاوقات الشریفة و مظان الاجابة و انشده بالله العلی العظیم ان لایسامح فی ذلک، بل یذکرنی فی الخلوات و اعقاب الصلوات و مظان الاجابات لاسیما بعد الممات; فان الاعمال تنقطع بعد حلول الآجال ولاینفعهم شی ء الا الادعیة والهدایا من الاحباء . فالمرجو منه (ادام الله تاییده) الاهتمام فی ذلک، عسی الله ان یتجاوز عن الخطایا و السیئات و یبدلها بقبول دعائه حسنات .

و هذا کله مع ما یحصل له من الاجر و الثواب و نداء الملک و دعائه الذی یستجاب بلا ارتیاب . فقد روی الکلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه، قال:

رایت عبدالله بن جندب بالموقف، فلم ار موقفا احسن من موقفه مازال مادا یده الی السماء و دموعه تسیل علی خدیه حتی تبلغ الارض . فلما انصرف الناس، قلت یا ابامحمد! ما رایت موقفا قط احسن من موقفک . قال و الله ما دعوت فیه الا لاخوانی، و ذلک لان ابا الحسن موسی علیه السلام اخبرنی انه من دعا لاخیه بظهر الغیب، نودی من العرش: «ولک مائة الف ضعف مثله » . و کرهت ان ادع مائة الف ضعف، لواحدة لا ادری یستجاب ام لا . (53)

والاخبار فی ذلک کثیرة، فالمرجو منه (دام توفیقه) ان یجعل هذه الاخبار مطمح نظره و یذکرنی و مشایخی لاسیما والدی وجدی (قدس الله روحهما) فی خلواته المستطابة و یدخلنا فی ادعیته المستجابة . والله ولی التوفیق .

ترجمه دستورالعمل

. اما سفارشهایی که استادان عادت دارند «اجازه » های خود - به شاگردانشان - را با آن به پایان رسانند و از «شاگرد» بر عمل به آن، تعهد گیرند، همان گونه که خودشان ملزم شده اند [برایت برمی شمارم] هر چند آن دانشمند سرآمد، بالاتر از آن است که مثل من، او را پند دهد:

نخستین سفارش

نخستین آن سفارشها، هماره پروای الهی داشتن و مراقب - اوامر و نواهی - الهی بودن و متذکر خدا بودن در تمامی زمانهاست .

مقصودم از «یاد خدا بودن » مشغول بودن زبان به گفتن «ذکر» نیست، هر چند این از اقسام «ذکر الهی » است; بلکه نظرم به ظهور و تجلی ذکرهای زبانی، بر سایر اعضای آدمی است . البته، حقیقت این مطلب، با تدبر در اخبار این موضوع، روشن می شود .

اینجا، دو خبر را که کاملتر و پر فایده تر از بقیه است، می آورم: اولین آن، روایتی است که شیخ صدوق (طاب ثراه) در کتاب خصال اش نقل کرده است . در آنجا گفته:

ذکر، بر هفت عضو از اعضای انسان، تقسیم شده است: زبان، روح، نفس، عقل، معرفت، سر، قلب . هر کدام از اینها، احتیاج به پایداری و ایستادگی دارد: ایستادگی زبان، همان راستی در اقرار است; ایستادگی روح، همان راستی در استغفار است; ایستادگی نفس، همان راستی در اعتذار است; ایستادگی عقل، همان راستی در عبرت گرفتن است; ایستادگی معرفت، همان راستی در افتخار است; ایستادگی سر، همان خوشنودی به جهان اسرار است; ایستادگی قلب، همان راستی در یقین و شناخت خداوند جبار است .

پس، ذکر زبان، حمد و ثنای الهی است و ذکر نفس، جهاد و تلاش است و ذکر روح، بیم و امید داشتن است و ذکر قلب، صادق بودن و یک رنگ بودن است و ذکر عقل، تعظیم الهی و حیا ورزیدن است و ذکر معرفت، تسلیم و رضاست و ذکر سر، بر دیدار و لقای الهی است .

این را، ابو محمد عبدالله بن حامد، به طور مرفوع، از بعض افراد صالح علیهم السلام حدیث کرده است .

آن که در این خبر، تدبر کند، حقایق غیر قابل شمارش و اسرار فراوانی، برایش ظاهر می شود; پس، تدبر کن و بصیرت بورز!

اما خبر دوم، آن است که در مصباح الشریعة آمده است . در آنجا گفته:

امام صادق علیه السلام فرمود: آن که به حقیقت، یاد خداست، مطیع است و آن که از او غافل است، عصیانگر است . اطاعت کردن، علامت هدایت است و سرکشی، نشانه گمراهی، ریشه هدایت یا گمراهی، در ذکر و یا غفلت است . دل خود را، قبله زبانت قرار ده! آن را به سخن و امدار مگر قلبت گوید و عقلت موافق باشد و ایمانت رضایت دهد; که خداوند، دانا به نهان و آشکار تو است .

مانند محتضر، یا فرد ایستاده در حسابگاه بزرگ - عرض اکبر - باش! و بجز در اجرای اوامر الهی و دوری از نواهی او و توجه به وعد و عیدهایش، مشغول مباش! و از آنچه - به کار آخرت، نمی آید - و به اجرای آن مکلف نیستی، دوری کن! قلبت را با آب اندوه بشوی! «خدا را یاد کردن » تو باید به خاطر این باشد که او تو را یاد کرده است . (54) او، تو را یاد می کند، با اینکه از تو بی نیاز است و به یاد تو بودنش، بزرگتر و مرغوب تر و ستوده تر و پیش تر از به یاد او بودن از جانب تو است . اینکه بدانی، او به یاد تو است، خضوع و حیا و خرد دیدن خود را، برایت به ارمغان می آورد; در نتیجه، کرم و فضل قدیم او را درک می کنی و عبادتهایت را - هر چند زیاد باشد - در کنار نعمتهایش ناچیز می شماری و به آن توجه نخواهی داشت . این، خلوص در عبادت می آورد .

[اما اگر] عبادتهایت را به حساب آوری - و به آن، غره شوی - جز ریا و عجب و حماقت و درشت خویی و فراموشی فضل و کرمش، برایت نخواهد ماند . با این پندار بی پایه، زیاد نمی شود مگر دوری از خدا و به دست نمی آید از گذشت عمر تلف شده، جز وحشت .

ذکر، دو قسم است: ذکر خالص، با هماهنگی و موافقت دل - و دیگر - ذکر صادق، با نفی یاد غیر او .

حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: «خداوندا! مرا توانایی احصای حمد و ثنای تو، نیست، تو آن چنانی که خود، حمد و ثنای خویش کرده ای » .

[در این فرمایش گهربار] حضرت رسول صلی الله علیه وآله برای ذکر گوییش - و خدا را ستایش کردنش - به دلیل آگاهیش بر این حقیقت که خداوند، قبل از او، خود را ستوده، ارزش و مقداری قائل نیست، حال که رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین فرموده، دیگران به طریق اولی باید، چنین باشند و چنین بیندیشند . پس آن که می خواهد خدا را یاد کند، باید بداند اگر خداوند توفیق «یاد خدا بودن » را به بنده ای ندهد، هرگز «یاد خدا بودن » از بنده سر نزند .

در این حدیث، نیز تامل کن و از آن و از حدیث اول، غافل مباش! این دو حدیث، باید همواره در پیش چشمت باشد; زیرا، آن دو، دو دریای پر از جواهر - اسرار - هستند .

بعضی از ذکرها

اما ذکرهای زبانی، بعضی از مهمترین و کاملترین آن عبارت است از:

مداومت بر کلمه توحید (لا اله الا الله). از اصبغ بن نباته روایت شده که گفت:

با حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بودم . گذرمان به گورستان افتاد . حضرت در آنجا فرمود: «السلام علی اهل لا اله الا الله، من اهل لا اله الا الله . کیف وجدتم کلمة لا اله الا الله؟ یا لا اله الا الله! بحق لا اله الا الله، اغفرلمن قال لا اله الا الله و احشرنا فی زمرة من قال لا اله الا الله !» .

حضرت، پس از آن فرمود: «از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می گفت: هر کس، وقتی به گورستان آید و این «ذکر» را بگوید، گناه پنجاه سال، بر او بخشوده می شود» . به حضرت رسول صلی الله علیه وآله عرض شد: اگر کسی پنجاه سال گناه نداشت؟ حضرت فرمود: گناهان پدر و مادر، برادران یا مسلمانان دیگر، بخشوده می شود» .

کمترین مقدار ذکر لا اله الا الله، صد مرتبه در روز است . از حضرت امام باقر علیه السلام روایت شده است:

هر کس، هر روز، صد بار لا اله الا الله بگوید، برترین مردم در آن روز است; مگر فردی بیش از او، این ذکر را بگوید .

از طرف زیادتی، این ذکر را حدی نیست . ابن قداح از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که:

آن حضرت فرمود: «چیزی نیست، مگر اینکه آن را حدی است: نماز را خدا، واجب کرده و حد آن به پا داشتن همان مقدار - پنجگانه - است; روزه واجب، حدش، روزه داشتن ماه مبارک رمضان است; حج، حدش، حج گزاردن - در ایام ویژه آن - است . اما ذکر را، حدی نیست و خداوند به کم آن راضی نیست و نهایتی را هم برایش ننهاده است » .

حضرت، آن گاه، این آیه را خواند: «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار × و صبح و شام او را به پاکی بستایید . » (55) و فرمود: «در این آیه، خداوند نهایتی را برای «ذکر» نیاورده است » . سپس فرمود: «پدرم، بسیار ذکر می گفت: با او راه می رفتم، او ذکرگو بود، با او می خوردم، او ذکرگو بود . اگر مردم با او سخن می گفتند، آن، بازدارنده از «ذکر گویی » پدرم نبود . می دیدم زبانش به سقف دهانش می خورد و مدام «لا اله الا

الله » می گفت . پدرم، ما را جمع و امر می کرد تا بر آمدن روز، ذکر بگوییم . او، ما را به قرائت قرآن امر می کرد، هر کس که قرآن می خواند، غیر از آن، از او چیزی طلب نمی کرد، اما آن کس را که به خواندن قرآن مشغول نبود، امر می کرد که ذکر بگوید .

خانه ای که در آن قرآن خوانده شود و ذکر الهی گفته شود، برکتش زیاد می شود و ملایکه، نزد اهل خانه می آیند و شیاطین آنها را ترک می کنند . آن خانه، برای اهل آسمان می درخشد، همان گونه که ستارگان برای انسانها درخشنده اند .

اما آن خانه ای که در آن، نه تلاوت قرآن می شود و نه خدا یاد می گردد برکت اهل خانه کم می شود - برکت می رود - و ملایکه آنها را ترک می کنند و شیاطین به نزد آنها می شتابند .

حضرت فرمود: «مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد، پرسید: بهترین اهل مسجد کیست؟ فرمود: آن که «ذکر» ش بیشتر باشد» .

زینهار از غفلت از معنی و مفهوم این روایت شریف! بلکه آن را - همیشه - وجهه همت و تلاش خود قرار بده! و قبله راهت کن! و خوردن و آشامیدن و دیگر فعالیتهای ضروری این دنیایی، مانعی برای ذکرگویی تو نباشد!

وابستگانت را - نیز - به آن امر کن!

این گونه باش، تا بر سعادت دو جهان، دست یابی! و امید که آخرین کلامت در دنیا، این ذکر (لا اله الا الله) باشد و به واسطه آن، توفیق ورود به بهشت یابی .

در خبر مستفیض است: «هر کس، آخرین سخنش لا اله الا الله باشد، وارد بهشت می شود .»

یعنی، آن که، سخنش را در این دنیا، با کلمه طیبه توحید، ختم کند، داخل بهشت می شود . البته، این احتمال به ذهن می رسد که مراد روایت، این باشد که «آن که، در دنیا، ختم سخنش در هر مجلس، آن کلمه طیبه باشد، وارد بهشت می شود» .

هر کدام از این دو معنی باشد، شایسته نیست که از آن، در هر حالتی، غفلت شود .

دیگر از اذکار مهم، تسبیحات اربعه (مسمی به باقیات صالحات) است . از ضریس روایت شده است که:

حضرت امام باقر علیه السلام به نقل از پدرانش فرمود: «حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله گذارش بر مردی که درختی در باغش می کاشت، افتاد . رو به او فرمود: «آیا راهنمایت باشم در مورد کاشتنی ای که ریشه اش استوارتر و ثمردهیش زودتر و میوه هایش گواراتر و انفاقش پایدارتر است؟» آن مرد گفت: آری، پدر و مادرم فدای تو، ای رسول خدا! پس حضرت فرمود: «صبح گاه و شامگاه، بگو: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» . اگر این ذکر را بگویی، با هر تسبیحت، برای تو، ده درخت از انواع میوه دارها، در بهشت کاشته می شود . آن، برای تو «باقیات صالحات » است .

آن مرد گفت: ای رسول خدا! تو را شاهد می گیرم براینکه، این بستان را برای اهل صفه از فقرای مسلمان صدقه قرار دادم در این هنگام، خداوند تبارک و تعالی، این آیه های قرآن را نازل کرد: «اما آن که [حق خدا را] داد و پروا داشت × و [پاداش] نیکوتر را، تصدیق کرد × بزودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت » . (56)

بهتر این است که روزانه، این ذکر، سی یا صد مرتبه خوانده شود و یا پس از هر نماز واجب، سی مرتبه گفته شود . از معصوم علیه السلام روایت شده است که:

حضرت رسول، صلی الله علیه وآله فرمود: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر، سرور و سالار تمامی تسبیح هاست . هر کس،

در هر روز، سی مرتبه آن را بگوید، از آزاد کردن یک برده و از راهی کردن ده هزار اسب برای جهاد در راه خدا، برای او بهتر است . او، از جایش برنخیزد مگر آنکه گناهانش ریخته باشد و عوض هر حرف از آن، خدای تعالی، شهری را - در بهشت - عطایش کند» .

حضرت امام باقر علیه السلام فرمود:

«هر که صد بار "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر" بگوید، اسم او در "دفتر صدیقان" نوشته شود، که او را ثواب فرد صدیق باشد . هر حرف - از آن - نوری بر روی صراط است . این کس، در بهشت، رفیق حضرت خضر علیه السلام خواهد بود» .

از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:

روزی حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله به اصحابش فرمود: «پاسخ این سؤالم را بدهید: اگر تمامی لباسها و ظرفهای خود را در یک جا جمع کنید و بعضی را روی برخی دیگر نهید، آیا معتقدید که به آسمان خواهید رسید؟ گفتند: نه، ای رسول خدا! حضرت فرمود: «آیا راهنمایتان باشم بر چیزی که ریشه اش در زمین و شاخه هایش در آسمان است؟» . گفتند: بلی ای رسول خدا! - آن گاه - حضرت فرمود: «هر کدام از شما، هنگامی که از نماز واجب فارغ شد، سی بار بگوید: "سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر" زیرا، ریشه این - درخت - ذکر در زمین و شاخه هایش در آسمان است . این ذکر، در آن روز، از گوینده اش، خرابی - خانه - و غرق شدن و در آتش سوختن و سقوط در چاه و دریده شدن به دست درندگان و بدمرگی و بلای آسمانی را دفع می کند . این ذکر، باقیات صالحات است » .

استغفار، از مهمترین ذکرهاست . آن، گردآورنده خیر دنیا و آخرت است . امام رضا علیه السلام به واسطه پدرانش از حضرت علی علیه السلام روایت می کند که:

حضرت امیر علیه السلام فرمود: «با استغفار، معطر شوید! - مبادا - که بوی گناهان، شما را رسوا کند» .

و نیز از حضرت امام رضا علیه السلام روایت است که «استغفار، روزی را زیاد می کند» .

و از حضرت رسول صلی الله علیه وآله روایت است:

هر که، بسیار طلب غفران کند، خداوند، راه نجات از هر اندوهی را نشانش می دهد و گریزگاه هر سختی ای را بر او معلوم می سازد و از جایی که گمانش نمی رود، روزیش می دهد .

از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمود:

وجود مبارک حضرت رسول صلی الله علیه وآله و استغفار، دو قلعه [و پناهگاه] استوار برای حفظ شما از عذاب الهی است . اما - دیگر - آن قلعه بزرگتر و مستحکمتر نیست و - فقط - قلعه استغفار مانده است، پس، زیاد طلب مغفرت کنید، زیرا، آن محو کننده گناهان است، خداوند فرموده: «. . . و [لی] تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود» . (57)

و نیز از حضرت امام صادق علیه السلام روایت است که ایشان فرمود:

هر که، پس از نماز صبح، هفتاد مرتبه، طلب غفران کند، خداوند بر او می بخشد، اگر چه، در آن روز، هفتاد هزار گناه انجام دهد . و هر که بیش از هفتاد هزار گناه در یک روز انجام دهد، خیری در او نیست .

بدان! که برای توسعه در روزی، شایسته است فرد مسلمان، روزانه، صد بار

«لاحول ولا قوة الا بالله » گوید، زیرا از معصوم علیه السلام روایت شده است:

هر که، روزانه صدر بار «لاحول و لاقوة الا بالله » گوید، هیچ گاه او را فقری نمی رسد .

از آن کلمات چهارگانه - که خواهم گفت - غافل مباش! ازامام صادق علیه السلام وارد شده است که فرمود:

در تعجبم از فردی که این چهار ناراحتی و اندوه را دارد، ولی به این «چهار تدبیر» پناه نمی برد: - اول - حیرانم از کسی که می ترسد، ولی به گفتن این قول خداوند «حسبنا الله و نعم الوکیل » پناه نمی برد; زیرا، خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید «پس با نعمت و بخششی از جانب خدا [از میدان نبرد] باز گشتند، در حالی که هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود» . (58)

- دوم - حیرانم از کسی که محزون است، ولی به گفتن این قول خداوند «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین » پناه نمی برد; زیرا، خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید: «پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم » . (59)

- سوم - حیرانم از کسی که در دام خدعه و نیرنگ گرفتار آمده، ولی به گفتن این قول خداوند: «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» پناه نمی برد; زیرا، خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید: «پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند، حمایت فرمود» . (60)

- چهارم - حیرانم از کسی که خواهان دنیا و زینتهای آن است، ولی به گفتن این قول خداوند «ماشاء الله و لاقوة الا بالله » پناه نمی برد; زیرا، خودم از خداوند عزوجل شنیدم که پس از آن می گوید: «. . . اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود می بینی امید است که پروردگارم، بهتر از باغ توبه من عطا فرماید . . .» (61) «عسی » در اینجا «موجبه » است [یعنی پروردگارم بیقین این کار را خواهد کرد] .

از ذکرهای مهم - آن طور که در روایات فراوان آمده و ما، به خاطر ترس از زیاده نویسی، آنها را نمی آوریم - «بسم الله الرحمن الرحیم، لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم » است که پس از دو نماز صبح و مغرب، سه یا هفت یا ده یا صد مرتبه - باید - گفته شود .

از اذکاری که شایسته نیست به هنگام برآمدن خورشید و غروب، ترک شود و چه بسا، برخی از فقهای شیعه، به وجوب گفتن آن فتوا دهد، ده بار خواندن ذکر «لا اله الا الله وحده لاشریک له، له الملک وله الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لایموت، بیده الخیر و هو علی کل شی ء قدیر» و ده بار خواندن «اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ بالله ان یحضرون، ان الله هو السمیع العلیم » است .

در روایات، امر شده اگر آن دو ذکر ترک شده اند، قضای آن دو، گفته شود . از بزرگان شیعه، کسی هست که قضای چند سال این دو ذکر را - که نگفته بود - به جا آورد .

اینجا، باید اکتفا کنیم به همین مقدار از ذکرهای زبانی . هر که خواهان جستجو و تتبع اذکار زبانی است، باید به کتابهای دعا - که بزرگان شیعه نوشته اند - مراجعه کند که در آنها برای تمامی حاجتهای دنیوی و اخروی، دعای مناسبی وجود دارد .

به جانم سوگند، اگر [در این کتابها] جستجو کنی و [آنها را] ورق زنی، به یقین، برای هر مطلبی، دعاهای مجربی خواهی یافت - که در پناه آن - از رنجهای دنیا می رهی . بعلاوه، توکل کامل و توسل تمامی به خداوند، برای تو حاصل می شود . این خود، موجب می شود که در طول زندگانی تو فرصتهای انسان ساز - که از جانب خدا هدیه می شود - در برابرت نهاده شود و قلبت در جهان ملکوت به پرواز آید و تیرگیهای دنیایی از تو دور گردد، زیرا اوست موفق و معین .

سفارش دوم

سفارش دوم، مداومت بر فراگیری علوم دینی و دقت در آن علوم و تلاش در آموزش آن به اهلش و گذرانیدن عمر در نشر اخبار و آثار اهل بیت علیهم السلام و نابودن کردن بدعتها و ارشاد مردم است که اگر شرایط آن حاصل شود، مطلبی مهمتر از آن نیست .

از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود:

هر که از شیعه ما، دانا به شریعت ما باشد و ضعیفان از شیعه را، از ظلمت جهل خارج و به نورانیت علمی که ما آن را عطا کرده ایم، داخل کند، در روز قیامت، با تاجی از نور - که بر تمامی توقف گاه های آن روز، نور می افشاند - و با پوششی از جواهر - که تمامی دنیا با نخی از آن برابری نمی کند - وارد می شود - . در این هنگام - نداگری، ندا در دهد: این «دانا» یی از بعض شاگردان دانایان آل محمد صلی الله علیه وآله است، بدانید! هر که بر دست او، در دنیا از جهل رها شده است . الان دست به دامن او گردد، تا از تاریکی های این مواقف گذر کند و به بهشت پاک درآید!

در این هنگام هر که را او، در دنیا مطالب نیکویی یاد داده، یا قفل جهلی از قلبش گشوده، یا شبهه ای را از او دور ساخته - همراه او از آن تاریکی ها - خارج می شود .

این نمونه ای بود از احادیث بسیاری که در این باره وارد شده است .

اما، این کار - آموزش و ارشاد - باید با احتیاط تمام در نقل و فتوا، همراه باشد، که فتوا دهنده، بر لب جهنم است . و - باید بداند - پرهیز از شبهات، بهتر از ورود به مهلکه هاست .

آخرین نصیحت

اما آخرین سفارشم این است که من و استادانم را، از دعای نیک خود بویژه در زمانهای شریف و گاه احتمال پذیرفته شدن دعا، فراموش نکند .

او را، به خدای بلند مرتبه و بزرگ، قسم می دهم که در این باره کوتاهی نکند، بلکه در خلوتهایش - با خدا - و پس از هر نماز و وقت اجابت، بویژه پس از مرگم، مرا یاد کند; زیرا، بعد از وفات، مرده را عمل و کار - صالح - نیست و او را جز دعا و هدایای دوستان نفع رسانی نیست .

پس، آنچه از او (ادام الله تاییده) امید می رود، اهتمام و تلاش در این باره است، امید که خداوند از خطاها و گناهان - من - بگذرد و بر اثر قبول دعای او، آن را تبدیل به حسنه ها کند .

این همه علاوه بر اجر و طلب رحمت فرشتگان برای او و قبولی حتمی دعای وی است .

کلینی، از علی بن ابراهیم، از پدرش - ابراهیم بن هاشم - روایت کرده است که او گفت:

من، عبدالله بن جندب را در موقف [عرفات] در حالتی نیکو

دیدم که بهتر از آن متصور نیست: دستهایش به سوی آسمان بلند بود و پایین نمی آورد، اشکهایش پیوسته بر گونه اش می لغزید و بر زمین می چکید . وقتی مردم، آنجا را ترک کردند، به او گفتم: ای ابو محمد! ندیدم تو را در حالتی بهتر از این حالت - چه می خواستی ؟ - گفت: به خدا قسم که دعا نمی کردم جز برای برادران دینی ام و سبب آن، این است که امام کاظم علیه السلام مرا فرمود: «هر که برای برادر دینی اش در نبود او، دعا کند، از عرش ندا داده می شود: برای تو باد صد هزار برابر آن!» و مرا خوش نیامد که آن صد هزار برابر را به خاطر یکی ای - که نمی دانم آیا پذیرفته می شود یا نه ؟ - رها کنم » .

در این باره، اخبار زیاد است، اما آنچه از او (دام توفیقه) توقع می رود این است که این خبرها را مطمح خود قرار دهد و مرا و اساتیدم را و بویژه پدرم و جدم (قدس الله روحهما) را در خلوتهای ارزشمندش - با خدا - فراموش نکند و ما را در دعاهای پذیرفته شده اش داخل کند .

خداوند توفیق دهنده است - و بس . -

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان