ماهان شبکه ایرانیان

فصل ششم: در سایه سار اخلاق دستورالعمل های اخلاقی علما

نخستین آن سفارش ها هماره پروای الهی داشتن و مراقب اوامر و نواهی الهی در نهان و آشکار بودن و یاد خدا در تمای زمان هاست. مقصودم از یاد خدا بودن، مشغول بودن زبان به گفتن ذکر نیست، هرچند این از اقسام ذکر الهی است. بلکه نظرم به ظهور و تجلی ذکرهای زبانی بر سایر اعضای آدمی است. البته حقیقت این مطلب با تدبر در اخبار این موضوع روشن می شود...

سفارش های میرمحمدحسین خاتون آبادی

نخستین آن سفارش ها هماره پروای الهی داشتن و مراقب اوامر و نواهی الهی در نهان و آشکار بودن و یاد خدا در تمای زمان هاست. مقصودم از یاد خدا بودن، مشغول بودن زبان به گفتن ذکر نیست، هرچند این از اقسام ذکر الهی است. بلکه نظرم به ظهور و تجلی ذکرهای زبانی بر سایر اعضای آدمی است. البته حقیقت این مطلب با تدبر در اخبار این موضوع روشن می شود...

سفارش دوم، مداومت بر فراگیری علوم دینی و دقت در آن علوم و تلاش در آموزش آن به اهلش و گذرانیدن عمر در نشر اخبار و آثار اهل بیت علیهم السلام و نابود کردن بدعت ها و ارشاد مردم است که اگر شرایط آن حاصل شود، مطلبی مهم تر از آن نیست. از حضرت علی علیه السلام روایت شده است: هر که از شیعیان ما دانا به شریعت ما باشد و ضعیفان را از ظلمت جهل خارج و به نوارنیّت علم داخل کند، در روز قیامت با تاجی از نور و با پوششی از جواهر وارد می شود.در این هنگام نادی ندا دهد: این دانایی و شاگردی از دانایان آل محمد است. بدانیدهر که بر دست او در دنیا از جهل رها شده است، الان دست به دامن او گردد تا از تاریکی های این مواقف گذر کند و به بهشت پاک درآید.

دستور العملی از آخوند ملاحسنقلی همدانی

به دنبال حجت الهی رفتن همراه با ارتکاب معصیت و آلودگی به گناه جدا کار غلطی است و چگونه این مطلب بر تو پوشیده است که گناه عامل نفرت است و این نفرت با محبت جمع شدنی نیست. پس وقتی یقینا دانستی که ترک گناه، آغاز و انجام و ظاهر و باطن دین است، هرچه زودتر به جهاد با نفس برخیز و با تمام کوشش به مراقبت مشغول شو و این مراقبت باید از اولین لحظه ای که از خواب برمی خیزی در تمام لحظات تا شب ادامه داشته باشد و در محضر مقدس حق تعالی ملازم ادب باش و بدان که تو با همه ی اجزای وجودت و تمام ذرّه ذرّه ات اسیر قدرت اویی و احترام محضر شریفش را نگهدار و او را آن چنان عبادت کن گویاکه او را می بینی، زیرا اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند و همواره به یاد عظمت او و حقارت خود باش.

 

مواعظ آیة اللّه عبداللّه المامقانی

حکمت احکام الهی

بدان فرزند عزیزم که خدای عزوجل به تو توفیق اطاعت و دوری از مخالفتش را عنایت فرمود که خداوند سبحان خیلی زود همه ی مخلوقاتش را دوست دارد همان گونه که هر سازنده و صانعی نسبت به مصنوع خودچنین است و به راستی که خداوند عزوجل واجبات را واجب و مستحبات را مستحب و محرمات را حرام و مکروهات را مکروه قرار داد و این همه به خاطر به دست آوردن مصالح بندگان و دفع ضررها از آنان است. در غیر این صورت نه گناه گنهکار به زیان اوست ونه طاعت اطاعت کننده سودی برایش دارد.

دوری از کسالت و بطالت

فرزند عزیزم! بر تو باد که دوری کنی از کسالت و بطالت و از چیزهایی که سبب ایجاد آن دو می شود. زیرا گفته شده است: شیطان و نفس اماره هنگامی که از زینت بخشیدن زشتی و زشت جلوه دادن خوبی اعمال عاجز می مانند، متوجه کارهایی می شوند که سبب پیدایش کسالت و بطالت می شوند.

گوهر وقت

بر تو باد فرزند عزیزم که دوری کنی از صرف عمر در چیزی که سزاوار نبود و نفعی برای دنیای دیگر تو ندارد. چرا که هر لحظه از لحظه های عمر تو یک گوهر گرانقیمت است بلکه از گوهر هم ارجمندتر است. چرا که گوهر با کوشش و زحمت و عرق ریختن قابل تحصیل است ولی عمر این گونه نیست که با آمدن اجل یک لحظه به تأخیر نمی افتد. پس فرزند عزیزم! بر تو باد که پرهیز کنی از بر هدر دادن و ضایع کردن این گوهر.

رسیدگی به حساب خود

بر تو باد فرزندم! به این که به حساب خویش برسی قبل از آن که به حسابت رسیدگی گردد. پس همان گونه که تاجر با کارگرش برای رسیدگی به کارهای روزانه اش به حساب می نشیند، تو نیز هر شب قبل از خواب به حساب خود رسیدگی کن تا این که از کارهای روز گذاشته ات با خبر شوی تا در صورت مشاهده ی تقصیر و کوتاهی در اثر ارتکاب معصیتی یا ترک طاعتی استغفار نموده و توبه کنی و برای این که مورد بخشش قرار گیری به سوی خدا تضرع نما و اعمال فوت شده را با قضا نمودن وطلب مغفرت از خدای بزرگ جبران نما.

تفکر

ای فرزندم! به راستی که تفکر از بزرگ ترین وسایل و اسباب بیداری نفس و صفای قلب است و تفکر نقش بزرگی در برطرف نمودن کدورت ها و شکستن شهوت ها و دور شدن از خانه ی غرور و متوجه شدن به سرای جاودانی و خوشحالی و صفای قلب است و تفکر رأس و رئیس همه ی عبادت ها بوده و خلاصه ی طاعت ها و بلکه روح آن هاست به طوری که در اخبار آمده است که برترین عبادت فکر کردن درباره ی خدای تعالی و در قدرت اوست. در برتری تفکر بر عبادت این گونه تعلیل شد است که: تفکر، بنده را به خدای سبحان می رساند، ولی عبادت او را به ثواب و جزای خداوند می رساند، پس بر تو باد فکر کردن.

دوری از غضب

بر تو باد فرزند عزیزم! به این که دوری کنی از غضب، به راستی که غضب کاشف از ضعف عقیده ی غضب کننده است و در اخبار وارد شده است که غضب، ایمان را فاسد می کند. همان طوری که سرکه باعث فساد عسل می گردد و این که غضب یکی از ارکان کفر است؛ چرا که کفر چهار رکن دارد: میل پیدا کردن ،ترسیدن، ناراحتی و غضب و به راستی که غضب کلید هر شرّی است.

عمل به وعده

بر تو باد فرزندم! زمانی که به چیزی وعده دادی به آن وفا نمایی. برای این که در مورد وفای به عهد در قرآن و سنت پیامبر دستورات محکمی داده شده است. در قرآن آمده است: به پیمان وفا کنید، به راستی که از پیمان سؤال می شود و از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که: کسی که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد، باید به وعده ای که داده است، وفا نماید.

صله ی رحم

بر تو باد فرزند عزیزم به صله ی رحم چرا که آن باعث طولانی شدن عمر شده و سبب گشایش در روزی می گردد و موجب رضایت پروردگار است و در دنیا و آخرت نافع خواهد بود و بر تو است که دوری کنی و دوری کنی از قطع رحم.

موعظه

بر تو باد فرزند عزیزم به این که در هر روز و شبی یک ساعت به اخبار و موعظه مراجعه کنی. پس به راستی که برای آن تأثیر فوق العاده ای است در زنده کردن قلب و حفظ نفس اماره از سرکشی.

طهارت

بر تو باد فرزندم به این که با طهارت باشی در حد امکان چرا که طهارت اسلحه ی مؤمن برای راندن شیطان است و مانع عذاب قبر بوده و سبب برآمدن حاجت شده و موجب زیادی عمر و روزی می گردد.

طلب علم

بر تو باد فرزندم که نیت را در طلب دانش و علم درست کنی و خلوص در نیت داشته باشی، قلب را از غرض های دنیوی پاک گردانی و نیروی نفس را در عمل کردن به کمال برسانی و آن را با دوری از پلیدی ها و انجام فضایل اخلاقی و شکستن دو نیروی شهوت و غضب تزکیه نمایی.

 

دستورالعمل هایی از مرحوم کاشف دزفولی

در ذکر نمازهای واجب

بدان به درستی که از جمله نمازهای واجب، هفده رکعت نماز یومیه است که در شبانه روز باید به جا آورد با آداب و شروطی که در کتب فقها مذکور است. باید از اول ظاهر نماز را درست بکنند، بعد از آن سعی نمایند در اصلاح باطن او که نماز را ظاهری هست و باطنی. ظاهر همین صورتی است که به ارکان و آداب به جای آورند و باطن او حضور دل است در وقت فعل آن از اول تا آخر... بدان به درستی که نماز را صورت باطنی هست و آن در شش خصال یافت می شود: حضور قلب و تفهم و تعظیم و هیبت و رجا و حیا.

1ـ حضور قلب

مقصود آن است که فارغ سازد دل را از غیر آنچه مشغول به فعل آن است. پس باید فکر او جاری نباشد در غیر آن امر و هرگاه گردانید فکر خود را از غیر چیزی که دل در پی اوست و ثابت ماند در دل، ذکر چیزی که او در پی حصول آن است، پس به تحقیق در این صورت حاصل شده است برای او حضور قلب.

2ـ تفهّم

یعنی فهمیدن معنای کلام این امری است وَرای حضور قلب؛ پس گاه باشد که دل حاضر است با لفظ و حال آن که حاضر نمی شود با معنای آن و رسیدن دل به علم به معنای لفظ، همان چیزی است که ما اراده کرده ایم از تفهّم و این مقامی است که تفاوت دارند مردم در اینجا.

3ـ تعظیم

امری است وَرای حضور قلب و فهمیدن به جهت آن که مرد گاهی گفت وگو می کند با غلام خود و آن بنده دلش حاضر است نزد مخاطبه ی آقا و می فهمد معانی حرف های او را و حال آن که تعظیم کننده از برای او نمی باشد. پس تعظیم غیر حضور قلب و فهم است.

4ـ هیبت

او نیز غیر تعظیم است؛ به جهت آن که کسی که نترسد، نمی گوید که او هایب است. پس هیبت خوفی است که مصدر آن جلال است. حضرت زین العابدین علیه السلام نماز می کرد در هر شبانه روزی هزار رکعت و هرگاه وضو می ساخت، رنگ مبارک او زرد می شد. پس هر گاه برمی خاست به نماز، عارض می شد او را لرزه ای. پس سؤال کردند آن حضرت را از این حال. فرمود: نمی دانید که در برابر چه کسی من ایستاده ام!

5ـ رجا

چه بسیار کسی که نگاه می دارد تعظیم پادشاهی را و هیبت او را در نظر دارد به جهت آن که می ترسد از سطوت او و حال آن که امید ندارد انعام او را و بنده باید امید داشته باشد به نماز کردن خود، ثواب را از خدا. چنان که می ترسد به سبب تقصیر خود از عقاب او.

6ـ حیا

این زاید است بر تمامی آن خصال. به جهت آن که سبب حیا مشهود است به تقصیر خود و توهّم گناه کردن.

سبب حضور قلب

پس او مقصد است به جهت آن که دل انسان تابع قصد اوست. پس حاضر نمی شود مگر در چیزی که قصد می کند آن را. دل هرگز معطل نمی ماند. اگر حاضر در نماز نباشد، در امور دنیا حاضر خواهد بود. پس چاره ای دراحضار قلب نیست مگر به گردانیدن قصد به سوی نماز.

سبب تفهّم

پس بعد از حضور قلب، روانه کردن فکر و گردانیدن ذهن است به سوی ادراک معنا و علاج این، مثل علاج حضور قلب به اقبال نفس بر فکر کردن و سعی نمودن دردفع اموری است که شاغلند در فکر و علاج دفع کردن خاطری که شاغلند، قطع مواد آن هاست و دفع اسباب خواطر یعنی کندن دل از آن ها.

سبب تعظیم

او حالتی است که پیدا می شود از دو معرفت: یکی معرفت جلال و عظمت خدا. دوم معرفت حقارت و خسّت نفس. پس پیدا می شود از این دو معرفت، آرامش و خضوع و خشوع از برای حضرت ذوالجلال، پس تعبیر می شود از این به تعظیم.

سبب هیبت

پس حالتی است از برای نفس که پیدا می شود از معرفت به قدرت خدا و توانایی و چیرگی و نفوذ امرش و این که حق تعالی چنان است که اگر هلاک نماید خلق اولین و آخرین را، یک ذره از پادشاهی او کم نمی گردد.

سبب رجا

پس او معرفت لطف خدا و کرم او و توسعه ی رحمت و فضل و احسان و انعام اوست و معرفت لطایف صنع او و معرفت صدق او در وعده ی ثواب و بهشت برگزاردن نماز و هرگاه حاصل شد یقین به وعده ی او و معرفت لطف او پیدا می شود از مجموع این ها رجا.

سبب حیا

پس آن شعور است به تقصیر نفس در عبادت و علم است به عجز از قیام به تعظیم خدا چنان که می باید.

خواص روزه ی کامل

روزه ای که واقع شود به شروط و آداب از روی کمال، او را هفت خاصیت است: اول آن که شبیه به ملایکه شوند به سبب خالی کردن شکم از طعام و حفظ جوارح از معاصی. دوم آن که به سبب گرسنگی و تشنگی خاطر خود آورند تشنگی و گرسنگی روز قیامت را.

سوم آن که به درد دل فقیران واقف شوند که درد گرسنگی چگونه است؟

چهارم آن که قدر نعمت خدا را بدانند. چه انسان تا گرسنه و تشنه نشود، قدر آب و نان نداند.

پنجم آن که از گرسنگی، صفای دل حاصل می شود و صفای دل سبب قرب حق گردد.

ششم آن که آسان می شود بر او بذل کردن طعام و شراب در راه حق.

هفتم آن که راه گذر شیطان را تنگ می کند و دماغ او به خاک مالیده می شود و اشاره به این شده است در حدیث که فرموده اند: روزه سپری است از آتش. چه شهوات نفسانی به منزله ی آتش اند، بلکه عین آنند و چون انسان گرسنه شود و تشنه، آتش شهوت فرو می نشیند و در فرو نشستن او آتش جهنم از این کس دور می گردد. پس روزه سبب نجات اوست از آتش جهنم و به سبب علوّ درجه ی صاحب روزه است که حق تعالی می فرماید: روزه از برای من است و من جزای او را می دهم.

دستورالعملی از آیت اللّه حسینی تهرانی

طریق سیر در این راه پس از بیعت با شیخ آگاه و ولی خدا که از مقام فنا گذشته و به مقام «بقاء باللّه » رسیده... همانا ذکر و فکر و تضرع و ابتهال به درگاه خداوند قاضی الحاجات است و البته سفر او در این منازل به اموری چند بستگی دارد که باید تمامی آن ها به نحو احسن و اکمل رعایت شود:

1ـ ترک عادات و رسوم و تعارفات

سالک برای آن که بتواند به مقصد نائل گردد، باید مشی معتدلی بین رویّه، اختیار نماید و از افراط و تفریط بپرهیزد و در صراط مستقیم حرکت کند و این معنی حاصل نمی شود مگر آن که معاشرت و مراوده را با مردم تا آن مقدار که ضروری اجتماعی است، رعایت کند.

2ـ عزم

در هر منزل از منازل سفر البته مشکله ای تازه برای سالک پیش خواهد آمد که بدون صبر و عزم، دفع آن ها محال به نظر می رسد. سالک باید به حول و قوه ی خدا چنان عزمی داشته باشد تا در برابر همه ی این مشکلات ایستادگی نماید و با حربه ی صبر و توکل همه ی آن ها را نابود سازد و با توجه به عظمت مقصد از این بادهای مخوف که عایق و مانع راه خدا هستند، نهراسد و به هیچ وجه به خود بیمی راه ندهد.

3ـ رفق و مدار

این از اَهمّ اموری است که باید سالک الی اللّه آن را رعایت کند. چه اندک غفلتی در این مسیر سبب می گردد که علاوه بر آن که سالک از ترقی و سیر باز می ماند بلکه به کلی از سفر ممنوع خواهد شد.

4ـ وفا

آن عبارت است از آن که آنچه را که از آن توبه نموده، دیگر مرتکب نگردد و آنچه را که عهد کرده به جا آورد، از به جا آوردن آن دریغ نکند و آنچه را که با شیخ آگاه و مربی راه حق مواعده و معاهده نمود تا آخرالامر بدان وفا کند.

5ـ ثبات و دوام

سالک باید به واسطه ی تکرار هر عملی حظّ روحانی و ایمانی خود را از آن عمل دریافت کند و تا این معنی برای او حاصل نشود، دست از عمل باز ندارد.

6ـ مراقبه

آن عبارت است از آن که سالک در جمیع احوال مراقب و مواظب باشد تا از آنچه وظیفه ی اوست، تخطّی ننماید و از آنچه بر آن عازم شده، تخلف نکند.

7ـ محاسبه

آن عبارت است از این که وقت معیّنی را در شبانه روز برای خود معین کند و در آن وقت به تمام کارهای شبانه روز خود رسیدگی بنماید.

8ـ مؤاخذه

آن عبارت است از این که سالک پس از مشاهده ی خیانت در مقام تأدیب نفس برآمده و او را به نحوی که خود مقتضی دانسته تأدیب و تنبیه کند.

9ـ ارادت

آن عبارت است به صاحب شریعت و خلفای حقّه ی بزرگوار آن و در این ارادت چنان بایدخود را خالص کند که هیچ غشّی در آن نباشد.

10ـ نیّت

آن عبارت است از آن که سالک منظوری در سلوک نداشته باشد جز نفس سلوک و فنا در ذات احدیّت. بنابراین باید سالک سیرش خالص باشد.

11ـ کتمان سرّ

این از شرایط بسیار مهم سلوک است و بزرگان طریق در این شرط اهتمام بسیار نموده و به شاگردان خود سفارش های مهم نموده و توصیه را به حد مبالغه رسانیده اند. خواه در عمل و او و راد و اذکار باشد و خواه در واردات و مکاشفات و حالات.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان