پیامبر(ص) بارها در تعابیر گوناگون جایگاه امیرمؤمنان علی(ع) را در رسالت خویش بیان کرده است و با تعبیر معروف خود بویژه در «حدیث منزلت»، شراکت آن حضرت(ع) را در رسالت اعلام می کند؛ البته اگر بخواهیم تعبیر قرآن را در حق آن حضرت(ع) بیان کنیم تعابیری از این دست بسیار کم اهمیت تر خواهد شد؛ زیرا خداوند در آیه61 سوره آل عمران بصراحت امیرمؤمنان علی(ع) را نفس پیامبر(ص) دانسته است که به یک معنا وحدت و یکتایی و یگانگی وجودی آنان را حتی در مرتبه نفس بیان می کند. اما آنچه در اینجا مورد نظر نویسنده است، تأکید بر خلافت ظاهری ایشان است که البته در ادامه همان یکتایی و یگانگی نفس است.
روز عید غدیر اعلام رسمی و اعلان آشکار یک امر باطنی در قالب ولایت و امارت است و همین مسئله برای ابلیس و شیاطین انسی و جنی بس گران آمده است؛ زیرا تا زمانی که امر باطنی ظهوری نیافته حجت برای بسیاری تمام نشده است و با اظهار علنی آن امر باطنی، هرگونه اعتذار و توجیهی در مخالفت با ولایت امیرمؤمنان علی(ع) به معنای کفر و ارتداد خواهد بود؛ چرا که حجت بالغه الهی به اتمام و اکمال رسیده است و هر نفسی می داند که عذر او بیهوده است.
حقیقت نفس پیامبر بودن
خداوند در آیه 61 سوره آل عمران که به آیه مباهله مشهور است، از حقیقتی پرده برمی دارد که برای بسیاری سنگین و دشوار است. در این آیه بصراحت از امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) تعبیر شده است و بیانگر حقیقتی است که خداوند بدان آگاه است و آن را این گونه به انسان ها گوشزد می کند.
واژه نفس به سکون فاء دارای معنای چندی است که از جمله آنها می توان به ذات اشاره کرد. خداوند در آیات 12 و 54 سوره انعام واژه نفس را به همین معنا بر خود اطلاق می کند. از دیگر معانی نفس همان روان آدمی است.[1] به این معنا که وقتی روح و جان در کالبد قرار گیرد، از آن به نفس یعنی روان تعبیر می شود. گاه دیگر به معنای هواهای نفسانی است که بخشی از نفس است؛ زیرا همین حضور در کالبد به آن، دو وجه می بخشد که از آن به بخش خلقی و ملکوتی تعبیر می شود. این جنبه خلقی نفس است که گرایش به مادیات یافته و می کوشد تا به خواسته های غرایز پاسخ دهد. این بخش خلقی نفس را به هوای نفس نیز تعبیر می کنند که بسیاری از مردم به آن بیشتر توجه کرده و اصولا آن را معبود خود قرار داده و می پرستند و نیازها و حوائج آن را به طور دربست برآورده می سازند.[2]
همچنین نفس به معنای شخص انسانی نیز آمده است[3] ، چنانکه به معنای خود جان و روح نیز به کار رفته است[4] از دیگر معانی نفس، می توان به معنای تأکید یعنی خودش و همان اشاره کرد.
طبرسی در مجمع البیان می نویسد: «نفس در کلام بر سه وجه است: 1.به معنای روح، 2.به معنای تأکید، 3.به معنای ذات که این وجه، معنای اصلی نفس است».[5]
کلمه نفس، 140 بار و کلمه نفوس، 2بار و کلمه انفس، 153 بار در قرآن کریم آمده است. در همه این موارد «نفس» به معنای ذات وحقیقت شیء آمده، گرچه مصادیق آن متفاوت است.
واژه انفسنا در آیه مباهله از واژه نفس به سکون فاء گرفته شده است. انفسنا به معنای جانهای ماست که باتوجه به اینکه در روایات تفسیری از اهل سنت و شیعه تنها مصداق آن امیرمؤمنان علی(ع) است، پس خداوند در این آیه امیرمؤمنان علی(ع) را نفس پیامبر(ص) معرفی می کند و این گونه در مقام ستایش اوبرمی آید. از این آیه به دست می آید که امیرمؤمنان علی(ع) در ذات و حقیقت، با پیامبر(ص)، یکتایی و یگانگی دارد؛ چنان که از روایات متواتری که درباره مقام وحدت و اتحاد نور پیامبر(ص) و امیر(ع) آمده این معنا اثبات شده که نور آن دو، یکتا و یگانه است: اول ما خلق الله نوری، ثم فتق منه نور علی فلم نزل نتردد فی النور حتی وصلنا حجاب العظمه فی ثمانین الف الف سنه، ثم خلق الخلائق من نورنا، فنحن صنائع الله و الخلق بعدلنا صنائع؛ اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور من بود، آنگاه نورعلی را از آن نور جدا کرد و ما همچنان در نور بودیم تا اینکه در طی هشتاد میلیون سال به حجاب عظمت رسیدیم. آنگاه خداوند خلائق را از نور ما خلق کرد و لذا ما مصنوع خدائیم و خلائق مصنوع ما هستند.[6]
پس حقیقت ذاتی در مقامات نوری و حتی نفس به معنای خلقی آن یکتایی و یگانگی است، هر چند که در مرتبه اخیر از خلقت، آنان از هم جدا شدند ولی یکتایی آنان در همان حقیقت ذات یعنی مقام نوری و روحی، همچنان برقرار است.
اظهار این معنا در کلام الله و نیز کلمات پیامبر(ص) به اشکال گوناگون صورت گرفته است؛ ولی آنچه اساسی است و تأثیر شگرف در موضوع خلافت انسان در زمین دارد، همین وجه خلقی و ظاهری آن است. از این رو پیامبر(ص) بر آن است تا با عناوینی چون اخوت و حدیث منزلت، این یگانگی روحی میان خود و امیرمؤمنان علی(ع) را به گوش مردم برساند.
حدیث منزلت، تبیین شراکت
در رسالت
یکی از مهم ترین اظهارات در این باره را می توان در حدیث منزلت یافت. از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: أنت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ تو برای من در مقام و منزلت هارون پشت به موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.[7]
در آیات قرآن از شراکت هارون نسبت به موسی(ع) در رسالت سخن گفته شده است. به عنوان نمونه در آیات 29 تا 32 سوره طه آمده است: واجعل لی وزیرا من اهلی، هارون اخی، اشدد به ازری و اشرکه فی امری؛ برای من از اهلم وزیری قرار داده! برادرم هارون را که به وسیله او پشتم قوی شود و در امر رسالت شریک من گردان!
این گونه است که خداوند هارون(ع) را شریک در رسالت موسی(ع) قرار می دهد و آن دو مأمور می شوند تا رسالت الهی را به انجام رسانند.[8]
هارون(ع) در مقام خلافت قرار می گیرد و مسئولیت های رسالت را در غیاب حضرت موسی(ع) به عهده می گیرد، هر چند که در برخی از موارد اهل طغیان از قبیل سامری ها، پیشوایی و خلافت را غصب می کنند و مردم را به ارتداد می کشانند و گوساله پرستی را برای امت یهود رقم می زنند و آنان را از دین اسلام دور ساخته و به بت پرستی سوق داده و با گوساله ای زرین، از خداپرستی و اطاعت خلیفه الله باز می دارند.[9]
عید غدیر، اعلان رسمی خلافت امیرمؤمنان(ع)
پیامبر(ص) در طول سال های پیامبری اش بارها و بارها با کلمات و اشارات و تصریحات گوناگون در کلام و عمل و سنت و سیره بر آن است تا مقام و مکانت امیرمؤمنان علی(ع) را تثبیت کند. از این رو بخش بسیاری از مطالب پیامبر(ص) اختصاص به مسئله استمرار رسالت در قالب امامت و ولایت دارد. ایشان بارها می کوشد ضمن تبیین مقام و منزلت امیرمؤمنان علی(ع)، دیگر اولیای الهی و امامان پس از ایشان را به اسم و رسم معرفی کند.
تا زمانی که حقیقت ولایت و خلافت امیرمؤمنان علی(ع) به طور رسمی از سوی خدا و پیامبر(ص) بیان نشده بود، کافران و منافقان امید داشتند تا بتوانند پس از پیامبر(ص) با به عهده گرفتن مسئولیت امت، این مسیر را به نفع خود و رسوم جاهلیت تغییر دهند؛ اما اعلان رسمی و علنی شدن حقیقت وجودی امیرمؤمنان(ع) در شکل حکومت ظاهری و ولایت امری همه امیدها را به یاس تبدیل کرد.
اگر سالیان سال بی نهایت فضیلت درباره حقیقت وجودی امیرمؤمنان گفته می شد که ارتباطی به حکومت ظاهری و خلافت علنی نداشت، هیچ مشکلی پیش نمی آمد؛ زیرا می توانستند آن را به مقامات معنوی آن حضرت استناد دهند و مسئولیت او را با پیامبران(ع) در عصر طالوت(ع) همانند کنند؛ اما با علنی شدن ولایت امری و اعلان رسمی، خلافت باطنی و ظاهری در یک نفر همانند حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان(ع) جمع می شد و تمام بافته های منافقان و کافران را پنبه می کرد.
با آنکه پیامبر(ص) بارها در مقام و منزلت معنوی و خلافت باطنی امیرمؤمنان علی(ع) سخن به میان می آورد و هر ازگاهی نیز مسئولیت دنیوی و خلافت ظاهری ایشان را گوشزد می کرد، ولی اعلان رسمی و آشکار این مطلب در میان توده های مردم می توانست خطرساز و مشکل آفرین باشد؛ زیرا توطئه گران تلاش می کردند پیامبر(ص) را بکشند یا توطئه کرده و خلیفه را ترور کنند. البته این ترس بیهوده نبود، زیرا ترور، ترتیب داده شد هر چند که به دلایلی چون صیانت و حفاظت الهی با شکست مواجه شد.[10]
پیامبر(ص) در روز عید غدیر به حکم الهی با آنکه ترس از ترور و قتل وجود داشت، مأموریت یافت تا این استمرار رسالت را در قالب امامت و ولایت امر بیان کند[11] و ایشان با ابلاغ آن در میان هزاران نفر که از حجه الوداع بازمی گشتند، نعمت را به اتمام رسانید و دین و رسالت را اکمال کرد.[12]
مسئولیت ما در قبال غدیر
خداوند در آیه سوم مائده از اتمام نعمت و اکمال دین سخن به میان می آورد؛ زیرا پیامبر(ص) در روز عید غدیر، با اعلان رسمی ولایت امیرمؤمنان علی(ع) استمرار رسالت محمدی را بیان می کند و این گونه جبهه باطل را در برابر عملی قرار می دهد که دیگر نتوانند امیدی به نابودی حق داشته باشند؛ زیرا امامت، استمرار رسالتی است که از آدم(ع) تا خاتم(ص) بوده است. اکنون در شکل جدید این نعمت الهی ادامه خواهد یافت.
اما مسئولیت مسلمان در برابر این اعلان ولایت چیست؟ از آیات قرآنی بویژه آیه8 سوره تکاثر این معنا استفاده می شود که همگان خصوصا مسلمانان از چگونگی تعامل با نعمت ولایت پرسش خواهند شد. به این معنا که در هر زمانی خداوند را ولی است که می بایست از او اطاعت کنند تا به سر منزل مقصود برسند، گاه این ولایت در شکل رسالت و نبوت بود و گاه دیگر در شکل امامت. اکنون که این رسالت به شکل امامت درآمده مسئولیت بیشتری متوجه خلق خواهد شد، زیرا حمایت از ولی الله در هر زمان و در هر شکلی سخت و در زمانی که ارتباط وحی تشریعی قطع شده سخت تر خواهد بود.
در اعمال روز عید غدیر این دعا آمده است که مسلمانان چگونه مسئولیت خود را بشناسند و بدان عمل کند. از جمله این مسئولیت ها پذیرش ولایت و اطاعت از آن در قالب تولای امیرمؤمنان علی(ع) و دیگر اولیای الهی(ع) از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و تبری جستن از طاغوت ها و پیروان آنان از جماعت انس و جن است.
این تولی و تبری می بایست به گونه ای باشد که حکومت حق از حکومت طاغوت بازشناخته شود و مردم به روشنی حق را ابلاغ کرده و به گوش دیگران برساند و رضایت و رضوان الهی را کسب کنند.
بازخوانی دعاها و مناجات این روز برای معرفت یابی به جایگاه آنان و شناخت مسئولیت هر یک از امت در قبال آنان است و خداوند را باید شاکر باشیم که کمال دینش و تمام نعمتش را در ولایت امیرمؤمنان علی(ع) قرار داده و به ما شناسانده و ما را از گروندگان به ولایت او قرار داده است.
پی نوشت:
[2] نجم، آیه23؛ نازعات، آیه40؛ زخرف، آیه 71؛ حشر، آیه9؛ یوسف، آیه53؛ ق، آیه16)
[5] امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1416ق، افست از نسخه دارالمعرفه، ج1-2، ص133
[6] مشارق انوار الیقین، ص39
[7] «فضائل الصحابه»، صحیح البخاری، 3503؛ کتاب المناقب»، سنن الترمذی، حدیث 3724، 3730، 3731؛ کتاب المقدمه»، سنن ابن ماجه، الحدیث 120 و 126؛ مسند، احمد ابن حنبل، 179/1 و 338/3؛ مناقب، ابن حنبل، حلیه الاولیاء، حافظ ابونعیم اصفهانی، 195/7؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، 1155/12 به بعد.
[10] لمحلی، ابن حزم اندلسی، دارالفکر، ج11، ص224؛ الجرح و التعدیل، الرازی، ج9، ص8؛ میزان الاعتدال، الذهبی، ج4، ص337- دارالمعرفه؛ تهذیب الکمال،ج31، ص36-37- مؤسسه الرساله؛ الشرح الکبیر- عبدالرحمن بن قدامه- ج1-ص390- دارالکتاب العربی و سایر منابع