آموزش سلامتی به نوجوانان

بیماری‌ها و آسیب‌های نوجوانی: نیاز به آموزش دست‌اندرکاران جامعه، به تازگی با شیوع بحران ایدز، به اهمیت ترویج و آموزش سلامت پی برده‌اند

آموزش سلامتی به نوجوانان

بیماری‌ها و آسیب‌های نوجوانی: نیاز به آموزش

دست‌اندرکاران جامعه، به تازگی با شیوع بحران ایدز، به اهمیت ترویج و آموزش سلامت پی برده‌اند. به دلیل غیرقابل علاج‌بودن و هزینه‌های گزاف مالی درمان این بیماری، دولت‌ها به شعارهای آگاهی‌دهنده و روش‌های دیگری روی آورده‌اند و تلاش دارند تا شهروندان را از فواید انتخاب سبک زندگی سالم، رفتارهای پیشگیری‌کننده و رجوع به پزشک به طور منظم یا خودآزمایشی در مورد بیماری‌هایی مانند ایدز آگاه کنند.
آموزش سلامت به نوجوانان بسیار ضرورت دارد. در بخش قبل اشاره شد که نوجوانان به فکر سلامتی خود هستند، اما باید توجه داشت که نوجوانی دوره‌ای حساس از نظر خطرهای تهدیدکننده‌ی سلامتی است، زیرا عوامل فردی و محیطی زیادی نوجوانان را برای درگیری در مشکلات خاص یا رفتارهای خطرناک مستعد می‌کند. در این بخش به طور مختصر برخی از خطرهایی که نوجوانان با آنها مواجه خواهند بود، بررسی می‌شوند.
بر اساس نتایج برخی پژوهش‌ها (اسلاپ (1)، 1991)، عوامل فردی متعدد وجود دارند که رفتارهای خطرآفرین را در میان نوجوانان پیش‌بینی می‌کنند؛ جنسیت، جایگاه اجتماعی- اقتصادی، عملکردهای خانوادگی، تنیدگی‌های اخیر زندگی، استفاده از مواد مخدر و مشروبات الکلی. این عوامل در جدول 1 خلاصه شده‌اند. بنابر نظر متخصصان، ترکیبی از این عوامل، ممکن است آسیب‌پذیری نوجوان را از رفتارهای ناسازگار با سلامتی افزایش دهد. بویژه، به نظر می‌رسد پسران در مقابل صدمات و رفتارهای خطرناک، آسیب‌پذیر و مستعدتر از دختران هستند. از این‌رو دست‌اندرکاران جامعه با استفاده از پیام‌های آموزشی در رسانه‌های جمعی، اقشار مختلف جامعه از جمله نوجوانان را از خطرهایی که سلامت آنها را تهدید می‌کند، آگاه می‌سازند. این پیام‌های آموزشی در مورد عواملی است که در جدول زیر نشان داده شده است.

جدول 1. عوامل فردی پیش‌بینی‌کننده‌ی رفتارهای خطرآفرین

1- جنسیت

احتمال اینکه مردان در اثر صدمات ناشی از حوادث بمیرند، 5/2 برابر زنان است. حتی احتمال اینکه مردها دچار سایر صدمات غیرکشنده شوند، بیشتر است. پسرها با خطرهای بیشتری در زمینه‌ی تصمیم‌گیری مواجه‌اند.

2- جایگاه اجتماعی- اقتصادی

میزان مرگ و میر ناشی از حوادث در نواحی فقیرنشین دو برابر نواحی ثروتمندنشین است. تجاوز و حمله در نواحی فقیرنشین بیشتر به چشم می‌خورد. صدمات غیرکشنده در میان کودکان سیاه‌پوست ساکن در محلات فقیرنشین شایع‌تر است.

3- عملکرد خانواده

خانواده‌هایی که دارای مشکلات پزشکی، بیماری‌های روان‌پزشکی، بیکاری، جابه‌جایی و جدایی فرزندان از والدین‌اند، در معرض خطر بیشتری قرار دارند.

4- تنیدگی‌های اخیر زندگی

تنیدگی مرتبط با خودکشی است.

5- مشروب و مواد مخدر

انواع خطرها را افزایش می‌دهد، همچنین در روابط با دوستان و خانواده تأثیر می‌گذارد.


منبع: برگرفته از اسلاپ، 1991

راهبردهای آموزش سلامتی

عوامل متعددی سلامت نوجوانان را تهدید می‌کنند و آشکار است که روش‌های آگاه‌کردن نوجوانان از این خطرها، از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از یک عامل خطرآفرین به عامل خطرآفرین دیگر متفاوت است. دست‌اندرکاران سلامتی دامنه‌ای از روش‌های مختلف را برای ترویج سلامتی مطرح می‌کنند. توسل به هشدارهای برانگیزاننده‌ی ترس و ارائه‌ی اطلاعات حیاتی و ضروری یا استفاده از روش‌های مختلف رفتاری، از جمله‌ی این روش‌هاست.

پیام‌های برانگیزاننده‌ی ترس

بعضی افراد معتقدند ایجاد ترس زیاد، بی‌نتیجه (2) است و تأثیر معکوسی دارد و افراد در چنین شرایطی برای موجه جلوه‌دادن رفتار خطرآفرین خود، خطرهایی را که سلامتشان را تهدید می‌کند، فراموش کرده، انکار می‌کنند و به حداقل می‌رسانند. در هر حال، بیشتر صاحب‌نظران توافق دارند که پیام‌های ایجادکننده‌ی ترس و به طور کلی، برانگیختن افراد برای کنترل رفتار یا ایجاد تغییر در سبک زندگی‌شان بسیار مؤثر است. به علاوه، به نظر می‌رسد پیام‌هایی که بشدت برانگیزاننده‌ی ترس هستند، در تغییر نگرش در مورد سلامت مؤثرترند تا پیام‌هایی که کمتر ترس ایجاد می‌کنند (سارافینو (3)، 1990). اگرچه پیام‌های برانگیزاننده‌ی ترس ممکن است نگرش‌های فرد را تغییر دهند، ولی آیا این پیام‌ها رفتار ترویج‌دهنده‌ی سلامت را نیز ایجاد می‌کنند. بر اساس نظر بعضی صاحب‌نظران، تغییر نگرش‌ها به دو روش منجر به تغییر رفتار می‌شود؛ در صورتی که افراد آموزش‌های خاصی را برای عمل به یک رفتار ببینند، احتمال بیشتری وجود دارد که به عمل پیشگیری‌کننده دست بزنند؛ همچنین برنامه‌هایی در تغییر رفتار افراد موفق‌ترند که بر اعتماد به خود آنان تأکید داشته باشند و قبل از آنکه افراد را برای شروع طرح‌ریزی برانگیزانند، به آنها کمک کنند.

ارائه‌ی اطلاعات

رسانه‌ها، نقش مهمی در فراهم‌ساختن اطلاعات مربوط به سلامت دارند. موفقیت رسانه‌ها در افزایش رفتار سالم، بستگی به این دارد که چقدر به اصول زیر متکی باشند (ایگر (4)، 1986):
• پیام رسانه باید متناسب با پیام‌گیرندگان باشد، آیا پیام برای نوجوان گیرنده‌ی پیام مناسب است؟ آیا پیام به زبانی که برای نوجوانان قابل فهم باشد، ارائه می‌شود؟
• پیام رسانه باید قابل تغییر باشد. نگرش‌های عمومی ثابت نیستند و گاهی ضروری است که پیام تغییر کند، بویژه وقتی گیرنده‌ی پیام نوجوانان باشند.
• رسانه باید به صورت انتخابی و حساس مورد استفاده قرار بگیرد.
• منبع پیام باید موثق باشد.
• پیام رسانه باید برانگیزاننده باشد.
• پیام‌های برانگیزاننده‌ی ترس باید به دقت به کار روند.
• پیام باید اهداف واقع‌گرایانه داشته باشد.
برخی از ویژگی‌های پیام را که در بالا به آنها اشاره شد، می‌توان به اجزای دیگری تقسیم کرد؛ برای مثال، منبع پیام هم می‌تواند اشاره به اعتبار فرستنده‌ی پیام داشته باشد و هم به مطلوبیت و دوست‌داشتنی بودن او، قدرت پیام، کمیت و عوامل جمعیت‌شناختی. بنابراین، یک عامل مهم، میزان اعتقاد و شناختی است که گیرنده‌ی پیام از فرستنده‌ی پیام دارد. اگر فرستنده‌ی پیام جذاب، دارای قابلیت و مهارت اجتماعی و تخصص باشد، احتمال اینکه پیام متقاعدکننده‌تر و موفق‌تر باشد، بیشتر خواهد بود (بارون و بیرن (5)، 1994).
برای فرستادن پیام از طریق رسانه، می‌توان از یک یا دو راهبرد استفاده کرد؛ یکی از راهبردها، چارچوب تغییر رفتار ارتباطی است. رسانه‌ها به کمک این روش، اطلاعات را به عموم مردمی که برای عمل به آن آزادند یا نه، می‌رسانند. دیده شده که این روش برای تغییر رفتارهایی که مستلزم تلاش زیادی نیستند، مؤثر است؛ رفتارهایی مانند استفاده از کلاه و کمربندهای ایمنی و غیره. این روش برای تغییر رفتارهای پیچیده‌تری مانند تلاش برای کاهش وابستگی به مواد مخدر و ترک اعتیاد تأثیر کمتری دارد.
راهبرد دیگر، رویکرد بازاریابی اجتماعی و مبتنی بر راهبردهای بازاریابی تجاری و شامل موارد زیر است:
• جست و جو و تحقیق بازار، که شامل اصلاح و توسعه‌ی دقت ارتباط در مورد گیرنده‌ی پیام هدف (نوجوان) است؛
• طراحی و توسعه‌ی محصول، که شامل پوسترهای مخصوص و فیلم‌های کوتاه در زمینه‌ی تغییر رفتار یا نگرش و مراحلی که باید پشت سر گذاشته شود، است؛
• مشوق‌های خاص، این مشوق‌ها به افزایش انگیزه برای تغییر رفتار یا نگرش کمک می‌کنند؛
• حمایت‌های بعدی، که ممکن است شامل جلسات مشاوره‌ای، رویارویی و غیره باشد.
همان‌طور که ملاحظه می‌کنید، رویکرد بازاریابی اجتماعی در استفاده از برخی روش‌ها مانند طراحی و تهیه‌ی محصول و حمایت بعدی، با رویکرد اول متفاوت است. بازاریابی اجتماعی، راهبرد به نسبت پیچیده‌ای است. این روش رویکردی نظامدار است که به منظور متقاعدساختن گیرندگان پیام در این مورد طراحی‌شده و یک رفتار مناسب (سالم) متناسب‌تر از رفتارهای دیگر (ناسالم) است. راهبرد بازاریابی اجتماعی، رفتار را بیشتر تغییر می‌دهد.
آخرین روش برای کمک به شکل‌گیری رفتارهای سالم، روش رفتارگرایی است. این روش اصول تغییر رفتار را برای کنترل رفتارهایی که فرض می‌شود سلامت را تهدید می‌کنند، به کار می‌گیرد. درمانگرانی که مسئول کمک به نوجوانان برای تغییر رفتارهایشان هستند، از راهبردهای مختلفی استفاده می‌کنند. ممکن است این راهبردها شامل روش فکرکردن درباره‌ی موضوعات مرتبط با سلامتی باشد. در خیلی از موارد احتمال ترک رفتارهای خطرآفرین بسیار کم است. مگر اینکه افراد فرآیندهای فکری خود را در مورد رفتار تغییر دهند. برای مثال، افراد سیگاری، ممکن است رفتار خود را به شیوه‌های مختلف موجه سازند (جدول 2).

جدول 2. توجیه‌های احتمالی نوجوانان سیگاری برای سیگارکشیدن

1- من در شرایط تنش‌زای شدیدی قرار دارم و این کار مرا آرام می‌کند.

2- سیگار به من انرژی می‌دهد و کمک می‌کند تا در کارهایم مؤثرتر و کارآمدتر باشم.

3- من به طور اساسی مصرف سیگار را کاهش داده‌ام.

4- من از سیگارهای دارای نیکوتین کم، سالم و بی‌ضرر استفاده می‌کنم.

5- من توان لازم برای رهایی از سیگار را ندارم.


منبع: سارافینو، 1990

گاهی متخصصان، والدین و همسالان، دلیل‌تراشی نوجوانان برای توجیه رفتارشان را مشکل بزرگی می‌دانند، اما بیشتر اوقات، استفاده از استدلال‌های منطقی در بحث‌های متقابل می‌تواند نتایج مثبتی را برای تغییر رفتارهای خطرآفرین به بار آورد. برای مثال، نوجوانی را در نظر بگیرید که اظهار می‌کند قدرت و توان مورد نیاز برای تغییر را ندارد؛ پاسخ‌های احتمالی این نوجوان ممکن است چنین باشد: "مطمئنم که خیلی مشکل است". اما شما به عنوان درمانگر ممکن است مجبور شوید روش‌های مختلفی را برای ترک‌کردن پیشنهاد کنید یا بگویید: "این کار به خودی خود مشکل است، به من اجازه بدهید سعی خودم را برای کمک به شما بکنم".
برخی متخصصان هنگامی که قصد دارند تغییرات رفتاری در نوجوانان ایجاد کنند، به روش‌های تغییر رفتار متوسل می‌شوند. این کار با تغییر روش‌هایی که رفتارها تقویت و تشویق می‌شوند، صورت می‌گیرد. این رفتارگرایان، از اصول شرطی‌سازی کلاسیک و کنشگر استفاده می‌کنند.
به طور خلاصه، رفتارگرایان معتقدند رفتارهایی به سرعت اکتساب و آموخته می‌شوند که تقویت و تشویق شوند و مجازات منجر به خاموشی رفتار می‌شود.
پاولف (6) (1936-1849، به نقل از میوس (7)، 1988) اولین کسی بود که دریافت بزاق سگ‌ها قبل از اینکه غذا بخورند، ترشح می‌شود. کارهای پاولف بعدها توسط اسکینر در شرطی‌سازی کنشگر گسترش یافت. اسکینر اعتقاد داشت که پیامدهای اعمال یک فرد تعیین‌کننده‌ی رفتار اوست؛ یعنی مشوق‌ها و تقویت‌هایی که فرد دریافت می‌کند، رفتار اصلی او را افزایش می‌دهند. اهمیت بحث حاضر در این اعتقاد است که نوجوانان می‌توانند رفتارهای تقویت‌کننده‌ی سلامت را با تقویت آن رفتارها یاد بگیرند. برای مثال، ممکن است بعضی نوجوانان برای اینکه بیشتر مورد پذیرش همسالان خود قرار بگیرند، سیگار بکشند. مورد قبول و پذیرش قرارگرفتن و مطلوبیت بیشتر از نظر اجتماعی، به عنوان مشوقی که رفتار سیگار کشیدن را افزایش می‌دهد، عمل می‌کند. در برنامه‌های تغییر رفتار که هدف آنها ترک سیگار است، رفتار اغلب با تنبیه همراه می‌شود (مجازاتی مانند تمسخر و استهزا). مجازات،بعد از رفتار غیرقابل قبول ارائه می‌شود و در کاهش تمایل به انجام رفتار نامطلوب تأثیر دارد.
برخی صاحب‌نظران (لیبرت و اسپایلگر (8)، 1990) معتقدند رفتارگرایان به رفتار انسان به صورت ساده‌سازی شده‌ای می‌نگرند، بدون توجه به این واقعیت که رفتار دارای تعیین‌کننده‌های متفاوتی است. روان‌درمانگران رفتارگرا با تأکید بر مؤلفه‌های محرک- پاسخ، تفاوت‌های فردی، تأثیر عوامل فرهنگی و آزادی و حق انتخاب را فراموش می‌کنند. برای مثال، برخی رفتارهای تهدیدکننده‌ی سلامت (مانند داغ‌گذاشتن بر بدن) که مربوط به تشریفات مذهبی خاصی‌اند، به فرهنگ وابسته‌اند و از طریق الگوی محرک- پاسخ قابل تبیین نیستند.

سبک‌های اسنادی

مفهوم سبک اسنادی، ارتباط نزدیکی با کنترل تقویت دارد. اولین بار مفهوم سبک اسنادی در متون و منابع روانی در دهه‌ی 1960 مطرح شد (آبرامسون، سلیگمن و تیزدال (9)، 1978). سبک اسنادی، بر اساس تجدیدنظر در الگوی درماندگی آموخته‌شده از افسردگی مطرح شده است. صاحب‌نظران معتقدند به طور کلی سه بعد مکان، ثبات و قابلیت کنترل در اسناددهی مهم‌اند. به سبک اسنادی منفی، به عنوان طرحواره‌ی شناختی منفی اشاره شده و دیده شده است که این نوع سبک اسنادی با دامنه‌ای از پیامدهای سلامتی ارتباط دارد.
پیترسون، سلیگمن و وایلانت (10) (1988)، با مطالعه بر روی افراد 35 ساله، مشاهده کردند که بین سلامت جسمانی در سال‌های 30 تا 60 سالگی و سبک‌های تبیینی (11) در سنین 25 سالگی رابطه وجود دارد. این محققان دریافتند مردان جوانی که وقایع منفی را به علل درونی، کلی و ثابت نسبت داده بودند. مشکلات بیشتر سلامتی را در زندگی بعدی خود تجربه کردند. حتی وقتی که سلامت جسمانی و عاطفی کنونی آزمودنی‌ها کنترل شود، باز هم چنین ارتباطی وجود دارد.
این نتایج مهم نشان‌دهنده‌ی وجود رابطه بین یک حالت ذهنی (حالت روانی) شناختی خاص و سلامت جسمانی است. در این زمینه دو پرسش بدون پاسخ می‌ماند و احتمالاً در پژوهش‌های بعدی به آنها پاسخ داده خواهد شد؛ اول اینکه، رابطه‌ی بین سبک اسنادی و افکار خودکشی یا تصور منفی بدنی چیست؟ ثانیاً، روشن نیست که چرا فقط یک سبک اسنادی منفی منجر به بروز پیامدهای ضعیف سلامت در برخی افراد می‌شود؟

پی‌نوشت‌ها:

1. Slap
2. Counterproductive
3. Sarafino
4. Egger
5. Baron & Byrne
6. Pavlov
7. Muuss
8. Liebert & Spiegler
9. Abramson, Seligman & Teasdale
10. Peterson, Seligman & vaillant
11. explanatory

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر