هفده دستور العمل حفظ نظام در حوزه سیاسی از منظر امیر بیان (ع)

برش هایی از درس این استاد حوزه در ذیل می آید؛

هفده  دستور العمل حفظ نظام در حوزه سیاسی از منظر امیر بیان (ع)

برش هایی از درس این استاد حوزه در ذیل می آید؛

یا هِشَامُ، مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَی ثَلَاثٍ، فَکأنَّمَا أَعَانَ عَلَی هَدْمِ عَقْلِهِ: مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَکرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ، وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکمَتِهِ بِفُضُولِ کلَامِهِ، وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ، فَکأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلی هَدْمِ عَقْلِهِ، وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ، أَفْسَدَ عَلَیهِ دِینَهُ وَ دُنْیاهُ.[1]

راه های حفظ نظام:

* حفظ اقتدار نظامی

در جلسه قبل به آیه 60 سوره انفال استدلال شد و نیز به سیره مولانا امیر المؤمنین علی علیه السلام استدلال خواهیم کرد که حضرت در برابر براندازان روشی قاطع و درس آموز داشتند.

به عنوان مقدمه باید گفت؛ شیعه و سنی در موضوع مقابله با شورشگران داخلی مدیون مولا علی علیه السلام هستند. کتاب آیات الاحکام جصاص و آیات الاحکام ابن عربی از اهل سنت در بحث مقابله با یاغیان به سیره مولا علی علیه السلام استناد می کنند.

مولا علی علیه السلام در برخورد با ناکثین، قاسطین و مارقین ذره ای تردید به خود راه ندادند.

آگاهی امام علیه السّلام برای مقابله با اصحاب جمل

أَلَا وَ إِنَّ الشَّیطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَیلَهُ وَ رَجِلَهُ وَ إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَّسْتُ عَلَی نَفْسِی وَ لَا لُبِّسَ عَلَی وَ ایمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا یصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا یعُودُونَ إِلَیهِ.[2]

 آگاه باشید که شیطان حزب خود را جمع کرده، و سواره و پیاده های لشکر خود را فراخوانده است! امّا من آگاهی لازم به امور را دارم، نه حق را پوشیده داشتم، و نه حق بر من پوشیده ماند. سوگند به خدا، گردابی برای آنان به وجود آورم که جز من کسی نتواند آن را چاره سازد، آنها که در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بیرون آیند، و آنان که بگریزند، خیال بازگشت نکنند.

مقابله با جنگ جمل

أَلَا وَ إِنَّ الشَّیطَانَ قَدْ [ذَمَرَ] ذَمَّرَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ لِیعُودَ الْجَوْرُ إِلَی أَوْطَانِهِ وَ یرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَی نِصَابِهِ وَ اللَّهِ مَا أَنْکرُوا عَلَی مُنْکراً وَ لَا جَعَلُوا بَینِی وَ بَینَهُمْ نَصِفاً وَ إِنَّهُمْ لَیطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکوهُ- [فَإِنْ ] فَلَئِنْ کنْتُ شَرِیکهُمْ فِیهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِیبَهُمْ مِنْهُ وَ [إِنْ ] لَئِنْ کانُوا وَلُوهُ دُونِی فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ وَ إِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَی أَنْفُسِهِمْ یرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ وَ یحْیونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِیتَتْ یا خَیبَةَ الدَّاعِی مَنْ دَعَا وَ إِلَامَ أُجِیبَ وَ إِنِّی لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَیهِمْ وَ عِلْمِهِ فِیهِمْ فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَیتُهُمْ حَدَّ السَّیفِ وَ کفَی بِهِ شَافِیاً مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِراً لِلْحَقِّ وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ [بَعْثَتُهُمْ ] إِلَی أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ أَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلَادِ هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ لَقَدْ کنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ وَ لَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ وَ إِنِّی لَعَلَی یقِینٍ مِنْ رَبِّی وَ غَیرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِینِی.[3]

آگاه باشید، که همانا شیطان حزب و یارانش را بسیج کرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار دیگر ستم را به جای خود نشاند و باطل به جایگاه خویش پایدار شود. سوگند به خدا! ناکثین هیچ گناهی از من سراغ ندارند، و انصاف را بین من و خودشان رعایت نکردند! آنها حقّی را می طلبند که خود ترک کردند، و انتقام خونی را می خواهند که خود ریختند! اگر شریک آنها بودم، پس آنها نیز در این خونریزی سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ریختند پس کیفر مخصوص آنهاست مهم ترین دلیل آنها به زیان خودشان است. می خواهند از پستان مادری شیر بدوشند که خشکیده، بدعتی را زنده می کنند که مدّت ها است مرده، و چه دعوت کننده ای!؟ و چه اجابت کنندگانی؟! همانا من به کتاب خدا و فرمانش درباره ناکثین خشنودم.

امّا اگر از آن سرباز زدند با شمشیر تیز پاسخ آنها را خواهم داد، که برای درمان باطل و یاری دادن حق کافی است. شگفتا! از من خواستند به میدان نبرد آیم و برابر نیزه های آنان قرار گیرم و ضربت های شمشیر آنها را تحمّل کنم! گریه کنندگان بر آنها بگریند! تاکنون کسی مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشیر نهراسانده است، من به پروردگار خویش یقین داشته و در دین خود شک و تردیدی ندارم.

از خطبه های امام در شهر کوفه

وَ لَعَمْرِی مَا عَلَی مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَی مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَی اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ امْضُوا فِی الَّذِی نَهَجَهُ لَکمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِکمْ فَعَلِی ضَامِنٌ لِفَلْجِکمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلا.[4]

سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمی کنم. پس ای بندگان خدا! از خدا بترسید و از خدا، به سوی خدا فرار کنید، و از راهی که برای شما گشوده بروید، و وظایف و مقرّراتی که برای شما تعیین کرده به پا دارید اگر چنین باشید، علی علیه السّلام ضامن پیروزی شما در آینده می باشد، گرچه هم اکنون به دست نیاورید.

تشویق مردم به مقابله با اصحاب جمل

مولا علی علیه السلام نبرد با سران فتنه ناکثین را مانند نبرد با کفار می دانست و یارانش را تشویق می کرد که با شجاعت وارد میدان بشوند.

فانهدّوا إلیهم عبادَ الله، وکونوا أُسوداً علیهم؛ فإنّهم شِرار، ومساعدوهم علی الباطل شِرار، فالقوهم صابرین محتسبین موطّنین أنفسکم، إنّکم مُنازِلون ومقاتلون... أیها الناس! إنّ الموت لا یفوته المقیم، ولا یعجزه الهارب، لیس عن الموت محیص، ومن لم یمُت یقتل، وإنّ أفضل الموت القتل. والذی نفسی بیده، لأَلف ضربة بالسیف أهون علی من میتة علی فراش.[5] این ادبیات اختصاصی جنگ با کفار است، البته نمی خواهیم بگوئیم این سه فرقه جزء کافران بودند.

إنّ الله عزّ وجلّ دلّکم علی تجارة تنجیکم من عذاب ألیم، وتشفی بکم علی الخیر: والإیمان بالله والجهاد فی سبیل الله، وجعل ثوابه مغفرة للذنب، ومساکن طیبة فی جنّات عدن، وقال عزّ وجلّ: «إِنَّ اللهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقَتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کأَنَّهُم بُنْینٌ مَّرْصُوصٌ».[6] این سیره و روش مولا می گوید در برابر براندازان نباید ذره ای انعطاف به خرج داد و معنای حفظ نظام همین است.

* حوزه سیاسی

اهمیت حوزه سیاسی کمتر از حوزه نظامی نیست بلکه مهم تر است؛ به این بیان که حفظ نظام در حوزه سیاسی پشتوانه برای حفظ نظام در حوزه نظامی است. در حوزه سیاسی خلاصه مطلب این است که باید مردم را همراه با نظام نگاه داشت و اگر مردم همراهی کردند، باقی می ماند و هر نظامی (حق یا باطل) که مردم را از دست بدهد از بین می رود. پشتوانه این ادعا حقایق و تجربه های تاریخی است.

در نامه 53 نهج البلاغه (عهد نامه مالک اشتر) دستورالعمل حفظ نظام در حوزه سیاسی بیان شده است:

* اقامه عدل در میان امت؛

* پرهیز از تبعیض؛

* رضایت عمومی؛

* محبت به مردم؛

* مواجه چهره به چهره؛

* گزینش دقیق؛

* گزارش دهی به مردم؛

* شنیدن سخنان مردم؛

* دلسوزی برای مردم؛

* قاطعیت و دوری از سازشکاری بی مورد؛

* تشکیلات واقع بینانه دقیق؛ (در مقابل بوروکراسی که نوعی نظم اما ضد نظام است. نظم واقعی یعنی استفاده حداکثری با حداقل توان و کنار گذاشتن پیچیدگی ها که معنایش نظم طبیعی است)

* کارگزاران صالح؛

* تأمین کارگزاران نظام؛

* نظارت دقیق (مخفی و علنی) بر کارگزاران؛

* مبارزه جدی با مفاسد از طریق بستن راه های ایجاد فساد و برخورد با دست اندازان به بیت المال و عزل کارگزاران خاطی؛

* قانون مداری؛

* دفاع از مظلوم.

این موارد مربوط به حفظ نظام در تمامی دوران ها است.

اقامه عدل

مولا علی علیه السلام خطاب به مالک اشتر می فرماید:

وَ لْیکنْ أَحَبَ الْأُمُورِ إِلَیک أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ.[7]

دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیرترین باشد.

پرهیز از تبعیض

أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً- [وَ] لَوْ کانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُمْ فَکیفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ- [ثُمَّ قَالَ ع ] أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیا وَ یضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ وَ یکرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَمْ یضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَیرِ أَهْلِهِ إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکرَهُمْ وَ کانَ لِغَیرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یوْماً فَاحْتَاجَ إِلَی مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِیلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِین.[8]

(به امام گفتند که مردم به دنیا دل بسته اند، معاویه با هدایا و پول های فراوان آنها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند)

امام فرمود: آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است، ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پست خواهد کرد، در میان مردم ممکن است گرامی اش بدارند، امّا در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است. کسی مالش را در راهی که خدا اجازه نفرمود، مصرف نکرد و به غیر اهل آن نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستی آنها را متوجّه دیگری ساخت، پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد، بدترین رفیق و سرزنش کننده ترین دوست خواهند بود.

رضایت عمومی

وَ لْیکنْ أَحَبَ الْأُمُورِ إِلَیک أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا [لِرِضَا] لِرِضَی الرَّعِیةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یجْحِفُ [بِرِضَا] بِرِضَی الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یغْتَفَرُ مَعَ [رِضَا] رِضَی الْعَامَّةِ- وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیةِ أَثْقَلَ عَلَی الْوَالِی مَئُونَةً فِی الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلَاءِ وَ أَکرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْیکنْ صِغْوُک لَهُمْ وَ مَیلُک مَعَهُم. [9]

دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق، میانه ترین و در عدل، فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواص (نزدیکان) را از بین می برد، امّا خشم خواص را خشنودی همگان بی أثر می کند. خواصّ جامعه، همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر، و در اجرای عدالت از همه ناراضی تر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش ها کم سپاس تر، و به هنگام منع خواسته ها دیر عذرپذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامت تر می باشند. در صورتی که ستون های استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم می باشند، پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد.

محبت به مردم

وَ أَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ.[10]

مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند.

مواجهه چهره به چهره

نامه به قثم بن عباس، فرماندار شهر مکه

أَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ- وَ ذَکرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَینِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِی وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکرِ الْعَالِمَ وَ لَا یکنْ لَک إِلَی النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُک وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُک وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِک بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِیدَتْ عَنْ أَبْوَابِک فِی أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَی قَضَائِهَا وَ انْظُرْ إِلَی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَک مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَی مَنْ قِبَلَک مِنْ ذَوِی الْعِیالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ [الْمَفَاقِرِ] الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِک فَاحْمِلْهُ إِلَینَا لِنَقْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا وَ مُرْ أَهْلَ مَکةَ أَلَّا یأْخُذُوا مِنْ سَاکنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یقُولُ- سَواءً الْعاکفُ فِیهِ وَ الْبادِ فَالْعَاکفُ الْمُقِیمُ بِهِ وَ الْبَادِی الَّذِی یحُجُّ إِلَیهِ مِنْ غَیرِ أَهْلِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ لِمَحَابِّهِ وَ السَّلَام.[11]

پس از یاد خدا و درود! برای مردم حج را به پای دار، و روزهای خدا را به یادشان آور. در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین، آنان که پرسش های دینی دارند با فتواها آشنایشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز. جز زبانت چیز دیگری پیام رسانت با مردم، و جز چهره ات دربانی وجود نداشته باشد، و هیچ نیازمندی را از دیدار خود محروم مگردان، زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گر چه در پایان حاجت او بر آورده شود دیگر تو را نستاید.

در مصرف اموال عمومی که در دست تو جمع شده است اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش، و به مستمندان و نیازمندانی که سخت به کمک مالی تو احتیاج دارند برسان، و ما زاد را نزد ما بفرست، تا در میان مردم نیازمندی که در این سامان هستند تقسیم گردد. به مردم مکه فرمان ده تا از هیچ زائری در ایام حج اجرت مسکن نگیرند، که خدای سبحان فرمود: «عاکف و بادی در مکه یکسانند» عاکف، یعنی اهل مکه و بادی، یعنی زائرانی که از دیگر شهرها به حج می آیند، خدا ما و شما را به آنچه دوست دارد توفیق عنایت فرماید. با درود.

پی نوشت ها

[1] کافی (ط - دارالحدیث)، ج 1، ص: 36

[2] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 54)

[3] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 63)

(در سال 36 هجری پس از بازگشت فرستادگان امام علیه السّلام از جانب طلحه و زبیر، در سرزمین «ذی قار» این سخنرانی را ایراد کرد)

[4] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 66)

[5] (موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب والسنة والتاریخ، جلد 5، صفحه 228 و 229)

[6] (موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب والسنة والتاریخ، جلد 4، صفحه 298)

[7] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 429)

[8] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 183)

[9] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 429)

[10]  (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 427)

[11] (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 457)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان