طرح مسئله
اگر مهم ترین رسالت اسلام و بارزترین جهت گیری منابع اسلامی را کمک به انسان در فراگیری اخلاق و تعامل صحیح او با خود، خدا، دیگران و محیط (بنگرید به: فرامرزقراملکی، 1385: 45) بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم.(بنگرید به: ابن ابی فراس، بی تا: 1/ 89) به دیگر سخن، هدف نهایی دین، زدودن کاستی های رفتاری، درمان بیماری های نفسانی و پرورش انسان کامل و در نتیجه، برپایی جامعه مطلوب و برخوردار از موازین صحیح اخلاقی است. نقش کارگزاران در این میان بسیار اهمیت دارد؛ زیرا آنان مدیران و مجریان خطوط کلی سیاست اجتماع می باشند و صلاح و فساد جامعه در گرو صلاح و فساد آنان است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات است که از نظر اخلاقی چه خطراتی که موجب آسیب های جدی بر پیکر اجتماع می شود متوجه کارگزاران است؟ و عوامل پیدایش و راه های درمان آنها چیست؟ از آنجا که سیاست نامه امیرالمؤمنین(ع) سیاست نامه حاکمیت ارزش های انسانی است بسیاری از محققینی که به این موضوع پرداخته اند از نهج البلاغه آن حضرت استفاده نموده اند؛ اما با توجه به اینکه آموزه های این کتاب مقدس در این مورد در ابعاد گوناگونی مطرح شده است پژوهشگران پیشین این آسیب ها را در سه بعد «اخلاق شخصی کارگزاران، اخلاق اجتماعی آنان و اخلاق سیاسی» خلط کرده اند؛ لذا به نظر می رسد توجه جداگانه به هر یک ضروری است.
در این پژوهش سعی شده است آسیب هایی مطرح شود که به بعد اخلاق سیاسی مربوطند. با این هدف که با شناخت آسیب ها و راه های درمان آنها افق های تازه ای پیش روی کارگزاران به ویژه دولتمردان جمهوری اسلامی ایران جهت جلوگیری از بروز فساد در جامعه گشوده شود.
آسیب ها
آسیب هایی که به بُعد سلوک سیاسی کارگزاران مربوطند عبارتند از: 1.قدرت طلبی؛ 2.استبداد و خودکامگی؛ 3.مُداهنه و سازش کاری؛ 4.دروغ گویی و فریب کاری؛ 5.ایجاد اختناق؛ 6.عدم رعایت شایسته سالاری؛ 7.رشوه خواری.
الف) قدرت طلبی
قدرت طلبی ممکن است با انگیزه های متفاوتی انجام گیرد که در برخی موارد، آسیب اخلاقی به شمار نمی آید؛ ازاین رو ابتدا به انگیزه های قدرت طلبی اشاره می کنیم.
یک. انگیزه های قدرت طلبی
1.خدمت به مردم و اجرای عدالت:
حقیقت این است که قدرت ذاتاً فسادآور نیست؛ بلکه قدرت در کف انسان های فاسد، فساد خواهد شد و به سان تیغ دادن در کف زنگی مست می باشد. اما اگر در اختیار انسان های صالح قرارگیرد نه تنها فسادآور نیست، بلکه فساد برانداز است. به دست آوردن قدرت اگر با هدف خدمت به مردم باشد، عبادت است. کارگزاران باید قدرت را ابزاری در جهت خدمت به خلق و امانتی الهی بدانند که درباره آن در پیشگاه الهی مسئول می باشند. امیرالمؤمنین خطاب به استاندار آذربایجان می فرماید: همانا مقام فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست؛ بلکه امانتی در گردن تو است.(سیدرضی، 1380: 485) 2. برتری جویی: برتری جویی از ویژگی های فرعون وجود و موجب هلاکت آدمی است. آنان که فرعونِ درون بر وجودشان حاکم است در حکومت خود، حس تَفرعن را به صورت برتری جویی ظهور می دهند. گفتگوی آن حضرت با ابن عباس نمونه ای است برای تبیین عدم قدرت طلبی و ریاست جویی بر مردم. عبدالله بن عباس می گوید: در سرزمین ذی قار خدمت امام رفتم که مشغول پینه زدن کفش خود بود. مرا که دید فرمود: «قیمت این کفش چقدر است؟» گفتم: بهایی ندارد. فرمود: «به خدا سوگند! همین کفش بی ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است؛ مگر اینکه حقی را با آن به پا دارم یا باطلی را دفع نمایم».(همان: 85)
2.کسب منافع مادی:
اگر انگیزه قدرت طلبی کسب منافع مادی باشد، قدرت بزرگ ترین وِزْر و وبال انسان محسوب می گردد. امیرمؤمنان(ع) حکومت را وسیله قدرت و مکنت نمی دانست تا آن را محمل ریاست طلبی و اقتدارگرایی سازد. ایشان به صراحت هرگونه فهم قدرت طلبانه از حکومت را نفی کرده و فرموده: خدایا! تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و ثروت نبود؛ بلکه می خواستیم نشانه های دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم.(همان: 249)انسان خودساخته که به قدرت دست یابد قدرت در اختیار اوست؛ اما انسان فاسد با به دست آوردن قدرت، در اختیار قدرت است و این قدرت طلبی مذموم خواهد بود. چون هدف اکثر افراد از قدرت، برتری جویی و کسب منافع مادی می باشد، به کارگیری قدرت طلبی به صورت مطلق به معنای قدرت طلبی مذموم می باشد.
دو. راه های درمان قدرت طلبی
1.توجه به عظمت خدا که هر قدرتی در برابر عظمتش ناچیز است؛ امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید: و اگر با مقام و قدرتی که داری دچار خود بزرگ بینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می دهد...(همان: 569)
2.نگرش صحیح به مقام و حکومت؛ آن حضرت بارها به کارگزاران تذکر می دهد که مقام و حکومت لقمه چربی نیست؛ بلکه امانتی است که باید جوابگوی آن بود. (همان: 485) کارگزار باید بداند که مقام، آزمایشی برای اوست و خداوند به سبب تسلط او بر مردم وی را در معرض آزمایش قرار داده است. ایشان خطاب به مالک می فرماید: خدا، انجام دادن کارشان (مردم) را از تو خواست و آنان را وسیله آزمایش تو ساخت. (همان: 567)
ب)استبداد و خودکامگی
استبداد نمود حاکمیت حیوانیت در آدمی است. کسی که در اسارت ذلت حیوانیت قرارمی گیرد، این ذلت را به صورت خودکامگی در تصمیم گیری و در رفتار خویش نشان می دهد. خودکامگی از مشکلات بزرگ انسان ها و بسیاری از جوامع است. اتخاذ روش های استبدادی تنها به کارگزاران اختصاص ندارد؛ بلکه افراد عادی نیز در حد موقعیت خود، مستبد هستند؛ با این تفاوت که یک فرد عادی ممکن است در رفتار با همسر، فرزند و نزدیکانش این روش را به کار بندد؛ ولی استبداد یک مسئول گستره وسیع تری دارد. کسی که گرفتار روش های استبدادی شده در هر موقعیتی مستبد است. وظیفه مدیر ایجاد شرایطی است که افراد، داوطلبانه و آگاهانه از دستورها و قوانین پیروی کنند؛ چراکه انسان در برابر هرگونه روش استبدادی به طور آشکار یا پنهان مقاومت می کند.
یک. مراتب استبداد
در کلمات حضرت امیرالمؤمنین(ع) برای استبداد مراتبی به چشم می خورد که در زیر به آنها اشاره می کنیم:
1.استبداد فکری و فرهنگی:
زمامداران خودکامه بدون هیچ ترسی از حساب و کتاب، پرسش و مؤاخذه، تصمیم می گیرند و رفتار می نمایند. امیرِ بیان در این مورد به مالک اشتر می فرمایند: به مردم نگو که به من فرمان داده اند و من نیز فرمان می دهم؛ پس باید اطاعت شود. (همان)به تعبیر امیرالمؤمنین «هرکس خودرأی شد به هلاکت رسید». (همان: 665)
2.استبداد سیاسی و اجتماعی:
اکثر کارگزاران خود را مکلف نمی دانند که تصمیمات خود را با شریعت یا قانون مطابق سازند که چنین چیزی مایه تباهی سیاست، حکومت و ذلّت ملت است. امامِ متقین در حکومت پنج ساله خود در هیچ شرایطی خودکامگی نکرد؛ چنان که به مردم می فرمود: از شما می خواهم با من چنان حرف نزنید که با پادشاهان سرکش سخن می گویند و چنان که از افراد خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید.(همان: 445)آن حضرت نه تنها خود از هرگونه استبداد پرهیز می نمود، بلکه به کارگزارانش نیز دستور می داد از روش های استبدادی بپرهیزند. ایشان در نامه ای به اشعث بن قیس (استاندار آذربایجان) می فرماید: تو حق نداری نسبت به رعیت، استبداد ورزی و بدون دستور، به کار مهمی اقدام نمایی.(همان: 485)
دو. آثار استبداد
امیرمؤمنان(ع) در بیان نتایج استبداد می فرماید: هنگامی که زمامدار با ملت خود از سر زورگویی و إ جحاف درآید، اختلاف رخ می دهد، نشانه های جور آشکار می شود، دغلکاری در دین فزونی می یابد و راه های اصلی سنت متروک می ماند. هوا و هوس مبنای عمل قرار می گیرد و قانون به تعطیلی کشیده می شود. (همان: 681)مطابق این فرمایش حضرت، می شود آثار استبداد را در سه مورد جمع کرد: 1-بروز اختلاف؛ 2-متروک شدن دین؛ 3-تعطیلی قانون.
سه. راه های درمان استبداد
مهار قدرت:
قدرت، بستر استبداد است و چنانچه انسان، فارغ از اخلاق به قدرت برسد و قدرتش مهار نشود در هر مرتبه ای که باشد دست به استبداد و خودکامگی می زند. آن حضرت خطاب به مالک می فرمایند: بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری و در شکوه خداوندی همانند او دانی؛ زیرا خداوند هر سرکشی را خوار می گرداند.(همان: 569)2. مشورت: انسان موجودی اجتماعی است که نیازهای او جز با همکاری و تبادل نظر فکری برآورده نمی شود. انسان با همفکری دیگران توانسته است به اکتشافات بزرگ دست یابد و پیشرفت تکنولوژی، لزوم هرچه بیشتر این کار جمعی را می طلبد. وقتی تصمیم گیری دقیق تر و صحیح تر خواهد بود که افراد صاحب نظر در تنظیم آن بیشتر شرکت داشته باشند. برخورد اندیشه ها می تواند نارسایی های تصمیم گیری و اجرا را از بین ببرد و نتایج به دست آمده را هرچه کامل تر نماید. ایجاد محیط مشاوره اختصاص به کارگزاران هم رتبه ندارد؛ بلکه عموم مدیران و کارگزاران ـ اعم از بالا دست، هم سطح و زیردست ـ را در بر می گیرد.(بنگرید به: تاج الدینی، 1374: 180)امیرالمؤمنین(ع) مشورت را از راه های درمان استبداد می داند و می فرماید: مستبد هلاک می شود و هرکس با دیگران مشورت کند، در عقل های آنان شریک می شود.(همان: 665)آن حضرت همچنین می فرماید: «هیچ پشتیبانی همچون مشورت نیست».(همان: 637) قرآن کریم ـ که برنامه فراگیر سعادت فردی و اجتماعی بشر است ـ نه تنها اهمیت مشاوره را در تعالی جوامع انسانی نادیده نگرفته، بلکه به اندازه ای به آن ارج نهاده که حتی یک سوره به نام «شورا» نامگذاری شده است. در آیه ای دیگر نیز به پیامبر اکرم؛ دستور می دهد که با صاحب نظران در امور حکومت مشورت نماید: «پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کن».(آل عمران / 159)ایشان در روایتی می فرماید: خداوند و پیامبرش از مشورت بی نیازند؛ لکن خدا آن را وسیله رحمت برای امت من قرارداد؛ زیرا کسی که به شور نشیند به رشد و سعادت برسد و هرکه آن را ترک کند، گمراه گردد.(رازی، 1408: 5 / 126؛ سیوطی، 1404: 2 / 90) در جایی دیگر ضمن اشاره به حکمت امر پیامبر به مشورت آمده است که اینکه خداوند، پیامبر را به مشاوره دستور می دهد درحالی که ایشان نیاز به مشورت ندارد، برای این است که مشاوره در نزد مردم فرهنگ شود.(فیض کاشانی، 1415: 1 / 395؛ شبر، 1412: 1 / 102)
ج)مداهنه و سازش کاری
واژه مداهنه از «دهن» گرفته شده و به معنای سازش کاری و نرمش در حق است. معمولاً این تعبیر در مورد انعطاف های مذموم و منافقانه به کار می رود.
یک. انواع سازش کاری
1.در مسائل سیاسی و اجتماعی:
سازش کاری در سیاست، پا گذاشتن بر اصول اخلاقی و تعّدی به موازین انسانی و نادیده گرفتن معیارهای عقلانی برای رسیدن به آرزوهای نفسانی و منافع آنی است.(دلشاد، 1383: 109)2.در مسائل عقیدتی و فکری: سازش کاری در عقیده، زیر پاگذاشتن اصول مذهبی و پشت کردن به ارزش های دینی برای رسیدن به مطامع حیوانی است. امیرمؤمنان(ع) درباره سازش کاری می فرماید: فرمان خدا را بر پا ندارد؛ جز آن کس که در اجرای حق مدارا نکند، سازش کار نباشد و پیرو آرزوها نگردد.(سیدرضی، 1380: 651)
دو. راه های درمان سازش کاری
1.اجرای عدالت:
حضرت خطاب به مالک اشتر می فرماید: دنبال کارهایی باش که از افراط و تفریط دور باشد و عدالت را در سطح وسیع تری شامل حال مردم بکند و رضایت توده های مردم را بیشتر جمع کند. دنبال این نباش که رضایت گروهی خاص (صاحبان ثروت و قدرت) را به دست آوری که اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آوری ولی مردم را ناراضی کنی، این نارضایتی، صاحبان ثروت و قدرت را مثل سیلابی خواهد برد؛ اما اگر میل صاحبان ثروت و قدرت را رعایت نکردی و از تو ناراضی شدند، بگذار ناراضی شوند؛ زیرا خشنودی مردم، خشم خواص را بی اثر می کند. (همان: 569)
2.مقابله با مخالفان حق:
در اندیشه سیاسی اسلام هرگونه سازش کاری و مداهنه با باطل و و اهل آن به شدت نفی گردیده است. امیرمؤمنان(ع) در ناسازگاری با باطل و عمل به حق با بیانی روشن تصمیم قاطع خود را در مقابله با مخالفان حق اعلام کرده و فرموده است: سوگند به جان خودم! در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند یک لحظه مدارا و سستی نمی کنم.(همان: 71)
د)دروغ گویی و فریب کاری
عوام فریبی و دروغ گویی از امور رایج در بازار سیاست ها و حکومت های غیراخلاقی و غیرمردمی است. حیله گری و دروغ پردازی از لوازم اساسی زمامداران زورمدار است. در طول تاریخ اسلام، همواره زمامدارانی وجود داشته اند که با تزویر، بزرگ ترین ضربه ها را به اسلام و انسانیت زده اند؛ از این نمونه حاکمان می توان از «عمرو بن عاص» و «معاویه بن ابی سفیان» نام برد. امام در توصیف منطق سیاسی عمرو بن عاص فرمود: مردم آگاه باشید! بدترین گفتار دروغ است. عمروعاص سخن می گوید؛ پس دروغ می بندد؛ وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود؛ درخواست می کند و اصرار می ورزد؛ اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل می ورزد و به پیمان خیانت می کند.(همان: 141)در مورد سیاست معاویه چنین می فرماید: سوگند به خدا! معاویه از من سیاستمدارتر نیست؛ اما معاویه حیله گر و جنایت کار است. اگر نیرنگ، ناپسند نبود من زیرک ترین افراد بودم؛ ولی هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است.(همان: 423)
راه های درمان دروغ گویی
یک. رعایت راستی با مردم:
راستی و درستی از لوازم جدایی ناپذیر سیاست است. امام علی(ع) می فرماید: حاکم جامعه باید با مردم به راستی سخن گوید و پراکندگی مردم را به وحدت تبدیل و اندیشه خود را برای پذیرفتن حق آماده گرداند.(همان: 203)
دو. پایبندی به وعده ها:
آن حضرت در خطبه ای پس از بیعت مردم با خود در مدینه فرمود: آنچه می گویم به عهده می گیرم و خود به آن پایبندم...به خدا سوگند! کلمه ای از حق را نپوشاندم؛ هیچ گاه دروغی نگفتم.(همان: 59)
ﻫ)ایجاد اختناق
از شاخصه های بارز حکومت های ضدالهی و ضدمردمی، نفی آزادی و ایجاد اختناق در جامعه است. در طول تاریخ، زمامداران ستمگر هرگونه آزادی و آزادی خواهی را سرکوب نموده و با ایجاد جو اختناق و ارعاب، مدت زمانی نه چندان طولانی بر مردم حکومت راندند. یکی از نمونه های بارز حکومت اختناق، حکومت بنی امیه است. امام(ع) در مورد حکومت بنی امیه می فرماید: آگاه باشید! همانا ترسناک ترین فتنه ها در نظر من، فتنه بنی امیه بر شما است؛ فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلای آن دامن گیر نیکوکاران است.(همان: 175)همچنین در ادامه خطبه می فرماید: به خدا سوگند! بنی امیه بعد از من برای شما زمامداران بدی خواهند بود. آنان چونان شتر سرکشی که دست به زمین کوبد و لگد زند و با دندان گاز گیرد و از دوشیدن شیر امتناع ورزد، با شما رفتار کنند و از شما کسی باقی نگذارند؛ جز آن کس که برای آنها سودمند باشد یا آزاری بدان ها نرساند.(همان)مستبدان با خشونت و تندی، چنان آزادی مردمان را سلب می نمایند که ذلت پذیر و استبدادزده شوند و به مناسبات مالک و مملوکی تن در دهند؛ چنانچه امیرالمومنین(ع) فرمود: و بلای فرزندان امیه بر شما طولانی خواهد ماند؛ چندان که یاری خواستن شما از ایشان چون یاری خواستن بنده از مولای خویش باشد. (همان) آزادی در اندیشه سیاسی امام علی(ع) برخلاف منش و منطق مستبدان مفهومی عمیق و همه جانبه دارد. آزادی، حق ذاتی انسان است؛ زیرا خدا انسان را آزاد آفریده است. حضرت خطاب به امام مجتبی(ع) می فرماید: «برده دیگری مباش، که خدا تو را آزاد آفرید».(همان: 533)
1.مراتب آزادی
1.آزادی عقیده:
صورت های مختلف آزادی عقیده عبارتند از: ـ آزادی در داشتن عقیده؛ ـ آزادی در بیان عقیده؛ ـ آزادی از تفتیش عقیده؛ ـ آزادی از تحمیل عقیده. این آزادی ها در حکومت علوی محترم بود. اقلیت های دینی هیچ گاه به علت داشتن عقیده خود از حقی محروم نشدند یا مورد بازخواست قرار نگرفتند. امیرمؤمنان(ع) دفاع از حقوق آنان را همانند دیگر مسلمانان بر خود لازم می دانست. ایشان خوارج را که مردمی کوته نظر و متحجر بودند در بیان عقیده خود آزاد گذاشت و به جای تحمیل عقیده راستین خود به روشنگری پرداخت. مروری بر خطبه های 121، 122، 125، 127 و 177 جای تردیدی دراین زمینه باقی نمی گذارد. شهید آیت الله مطهری دراین باره می نویسد: امیرمؤمنان(ع) با خوارج در منتهی درجه آزادی و دمکراسی رفتار کرد... آنها همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند. شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دمکراسی رفتار کرده باشد.(مطهری، 1379: 129)
2.آزادی بیان و قلم:
حضرت خطاب به مالک اشتر می نویسد: بخشی از وقت خود را برای آنان که نیازمند مراجعه به تو هستند قرارده و شخصاً آنان را در جلسه ای عمومی به حضور پذیرفته... و به محافظان خود اجازه حضور در آن مجلس را مده تا سخنگوی آنان بدون هیچ لکنتی با تو گفتگو نماید.(سیدرضی، 1380: 583) با آنکه آزادی در حکومت علوی بیش از هر حکومت دیگر وجود داشته است، این آزادمرد در هیچ موردی از آزادی هر عقیده یا هر بیانی تعریف و تمجید نکرده است و اساساً هر حقی، حدی دارد.
3.آزادی اجتماعات:
بهره مندی مردم از چنین حقی را به خوبی می توان در دوره حکومت امیرمؤمنان(ع) سراغ گرفت. خوارج نهروان با آنکه به صورت یک گروه سازمان یافته درآمده بودند تا زمانی که با آن حضرت وارد جنگ نشدند، اجتماعاتشان مورد تعرض قرار نگرفت. همچنین هنگامی که یاران او در کار حکمین با وی مخالفت نمودند به آنها فرمود: «من نمی توانم شما را اجبار کنم به راهی که دوست ندارید».(همان: 431)آن حضرت رسالت خود را در این می دید که با آزادکردن مردمان از بندهای اسارت و ذلت و نجات بخشیدن از زنجیر های بردگی و بندگی و با فراهم کردن وجوه مختلف آزادی، مردمان را هدایت نماید. امام(ع) دراین باره فرمود: با شما به نیکویی زندگی کردم...و از بندهای بردگی و ذلت شما را نجات داده و از حلقه های ستم رهایی بخشیدم.(همان: 297)
و)عدم رعایت شایسته سالاری
رعایت اهلیت و شایسته سالاری در انتخاب افراد و واگذاری مسئولیت از مهم ترین مسائل در عرصه حکومت و مدیریت است؛ بدان معنا که کسی که عهده دار مسئولیتی می گردد و در مسندی از امور قرار می گیرد باید شایستگی های لازم برای احراز آن مسئولیت را دارا باشد.
آثار عدم رعایت شایسته سالاری
مولای متقیان می فرماید: از این اندوهناکم که بی خردان و تبهکارانِ این امت حکومت را به دست آورند، آن گاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی کِشند؛ با نیکوکاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند.(همان: 601)از فرموده های حضرت در خطبه 131 استفاده می شود که اگر نااهلان، کارگزاری مردمان را به عهده گیرند، اموال را به یغما می برند و مردمان را به گمراهی می کشانند و نظام اداره امور را تباه می سازند. چنان که گماشتن افراد نالایق بنی امیه در مناصب مهم حکومتی و کنار گذاشتن افراد شایسته از مهاجران و انصار به شورش علیه حکومت عثمان و قتل وی انجامید. (همان: 249) مطابق فرمایش حضرت می توان آثار عدم رعایت شایسته سالاری را در سه مورد زیر خلاصه کرد: 1- از بین رفتن بیت المال؛ 2- گمراهی و هلاکت مردم؛ 3-زوال حکومت.
ز)رشوه خواری
رشوه یک پدیده شوم اجتماعی است که از گذشته دامن گیر بشر بوده و امروزه نیز ادامه دارد و اضافه بر دارا بودن مفاسد فردی، یکی از بزرگ ترین موانع اجرای عدالت اجتماعی در سطح جامعه به حساب می آید.
یک. معنای رشوه
در تعریف رشوه گفته اند: رشوه، رد و بدل شدن پول یا دیگر مصادیق ثروت است در مقابل هرگونه سوء استفاده از اختیارات قانونی و دولتی در همه زمینه ها. (اکبری، 1376: 88)زشتی رشوه آن قدر است که حتی خود رشوه دهنده و رشوه گیرنده، خوش ندارند این کلمه را به کار برند و از آن در پوشش عناوین فریبنده ای مثل هدیه، وجه ناقابل، تعارف، شیرینی، حق الزحمه، انعام، پول چایی، زیرمیزی و... استفاده می کنند. روشن است که این تعبیرهای نادرست، به هیچ وجه تغییری در ماهیت این عمل زشت نمی دهد و قطعاً پولی که از این طریق گرفته می شود، حرام و نامشروع است. اشعث بن قیس برای پیروزی بر طرف دعوای خود در محکمه عدل علی(ع)، متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفی پر از حلوای لذیذ برای هدیه به در خانه آن حضرت آورد. امام برآشفت و فرمود: مرگ بر تو! آیا می خواهی مرا فریب دهی؟ به خدا سوگند! اگر آسمان ها و زمین را به من دهند تا پوست جوی را به ناروا از مورچه ای بگیرم، چنین نخواهم کرد. این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ، پست تر است. علی را با نعمت های فناپذیر و لذت های ناپایدار چه کار؟(سیدرضی، 1380: 460)حرمت رشوه را می توان از آیه اکل مال به باطل استفاده کرد. «اکل» معنای گسترده ای دارد که هرگونه تصرفی را شامل می شود؛ درواقع یک تعبیر کنایه ای از انواع تصرفات است که «خوردن» یک مصداق روشن آن است؛ لذا آیه شریفه در «اکل مال به باطل» عام است و همه معاملات باطل را شامل می شود. اگر در روایات از موردی نام برده شده، برای بر شمردن مصادیق این اکل است.(طباطبایی، 1417: 4/ 317)با اینکه غالباً حکم قاضی متعلق رشوه را بیان می کند، هدیه دادن به مدیران و مسئولان رشوه تلقی شده و در حرمت، ملحق به رشوه است. امام رضا(ع) از امیرالمؤمنین(ع) روایت می کند که منظور از «أکّالونَ لِلسُّحت» فردی است که نیاز برادر دینی خود را برآورده می کند؛ سپس هدیه او را قبول می کند.(عروسی حویزی، 1415: 1/ 633)
دو. آثار رشوه خواری
1.تضییع حقوق مردم:
رواج این عمل ناصواب موجب می گردد که قانون به سود اغنیا و اقویا اجرا گردد و حقوق ضعیفان پایمال شود؛ زیرا طبقه متوسط و ضعیف، قدرت پرداخت رشوه را ندارند؛ در نتیجه قوانین، بازیچه دست اغنیا و اقویا خواهد شد. امیرمؤمنان(ع) می فرماید: رشوه گرفتن حقوق مردم را تضییع می کند و حق را به صاحبان آن نمی رساند.(سیدرضی، 1380: 249)2. هلاکت ملت ها: آن حضرت خطاب به فرماندهان لشکر می فرماید: ملت های قبل از شما به دو دلیل به هلاکت رسیدند: رشوه دادن و اطاعت از راه باطل.(همان: 620)
سه. درمان رشوه خواری
1.نظارت مسئولین:
وقتی کارگزار لاابالی و سودجو بداند کسی متوجه خطایش نمی شود با جسارت بیشتر و عناوین مختلف اخاذی می نماید. امیرالمؤمنین خطاب به مالک اشتر می فرماید: رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از آنان سبب امانت داری خواهد بود.(همان: 579)
2.تأمین کارگزاران:
آن حضرت در نامه به مالک نسبت به تأمین نیازهای کارگزارن چنین تأکید می فرماید: روزی فراوان به کارگزاران ارزانی دار که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر می کوشند و با بی نیازی به اموال بیت المال دست نمی زنند.(همان)
نتیجه
تعالیم اخلاقی در اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اسلام دینی اجتماعی است و مسائل اخلاقی آن صرفاً شخصی نبوده و در حوزه مدیریت و سیاست هم تربیت انسان را بر عهده دارد. در این میان کارگزاران حکومت در سلوک سیاسی خود از نظر اخلاقی در معرض خطرات و آسیب های جدی می باشند. شناسایی این آسیب ها و راه های درمان آنها با استفاده از آموزه های امیرمؤمنان(ع) در نهج البلاغه برای کارگزاران دولت اسلامی بسیار کاربردی و راهگشاست.
منابع و مآخذ
1-قرآن کریم.
2-سیدرضی، 1380، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، پارسایان، چ چهارم.
3-ابن ابی فراس، ورّام، بی تا، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، قم، مکتبة الفقیه.
4-اکبری، محمود، 1376، اخلاق و احکام اداری، قم، شفق.
5-تاج الدینی، محمدرضا، 1374، اخلاق کارگزاران حکومت از دیدگاه اسلام، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
6-دلشاد تهرانی، مصطفی، 1383، تفسیر موضوعی نهج البلاغه، قم، معارف.
7-رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، 1408 ق، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی.
8-سیوطی، جلال الدین، 1404 ق، الدُّر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
9-شبر، سید عبدالله، 1412 ق، تفسیر القرآن الکریم (شبر)، بیروت، دارالبلاغة للطباعة و النشر.
10-طباطبایی، محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
11-عروسی حویزی، علی بن جمعه، 1415 ق، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان.
12-فرامرز قراملکی، احد، 1385، سازمان های اخلاقی در کسب و کار، قم، مجنون.
13-فیض کاشانی، ملامحسن، 1415 ق، تفسیر الصافی، تهران، صدر.
14-مطهری، مرتضی، 1379، جاذبه و دافعه علی، تهران، صدرا، چ سی و دوم.