برای داشتن خانه به معنی "Home" به سه مولفه: 1- سلامت روان (mental Health)؛ 2- خرد، سواد، دانش و آگاهی درباره زندگی (Knowledge)؛ 3- هنر زندگی کردن (Art of living) نیاز داریم نه لزوما به ثروت زیاد و دارایی، چون با دارایی زیاد کاخ را می توان خرید اما خانه را نه. مشکل از این جا آغاز می شود، از نابرخورداری از سلامت روانی.
1- سلامت روان یا روان درستی: این مطلب به اندازه ای مهم است که می توان گفت هر کس که کوچکترین مشکل روانی را داشته باشد، اگر در کاخ سفید هم زندگی کند، روزگار سیاهی خواهد داشت. بنابراین لازم است به خانواده ها گفته شود که خوش بختی هر فرد به میزان برخورداری اش از سلامت روانی بستگی دارد. زیرا اگر بهداشت روانی هر فرد فراهم شود نه تنها به سوی هیچ گونه کج روی، اعتیاد، اختلال، رفتار ضد اجتماعی و ...نمی رود، بلکه علاقه مند به برخورداری از آرامش، رشد و شکوفایی بوده و از آنچه دارد لذت می برد و هرگز برای آنچه ندارد غمگین نمی شود و حرص داشته های دیگران را نمی خورد و برای پر کردن کمبود روانی خود دست به کارهایی نخواهد زد که نتیجه اش گرفتاری بیشتر برای خود او و دیگران باشد.
آن کس که از سلامت نسبی روانی برخوردار ست، هرگز زاویه های تاریک زندگی خود را با زاویه های روشن زندگی دیگران مقایسه نمی کند. زیرا در زندگی هر کس زاویه های تاریک و روشنی وجود دارد ولی به طور معمول ما تنها زاویه های روشن زندگی دیگران را می بینیم. از سویی فقط با زاویه های تاریک زندگی خودمان آشنا هستیم.
فراهم شدن بستری برای رشد و شکوفا شدن استعدادهای انسان ها از حقوق نخستین هر انسانی است، اما باید این نکته را در نظر داشت که این امکانات و شرایط از چه راه و به چه بهایی به دست می آید؟ زیرا در برابر هر آنچه که به دست می آوریم حتماً چیزی را از دست می دهیم. پس در اینجا پیشنهاد می شود اگر به آینده فرزندان خود به گونه ای صحیح و علمی علاقه مند هستید، فضا، شرایط و اوضاع و احوالی پیرامونشان پدید آورید که دچار آسیب دیدگی روانی نشوند، بلکه بهداشت روانی آنها تامین گردد. باز یادآور می شوم که هر چیز بهایی دارد. پس یا باید بهای فرزند آینده دار را تا هنگامی که کودک است بپردازیم یا بعد از بیست سالگی اش، تاوان کاستی هایی را که برای او پدید آورده ایم گران تر پرداخت خواهیم کرد.
حال اگر می خواهید برای فرزند خود ارثیه ای باقی بگذارید، بهترین ارثیه اعتماد به نفس است و اگر می خواهید برای فرزند خود سرمایه گذاری کنید، بهترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری در تحصیل و دانش اندوزی است که آینده او را تضمین کرده تا به آسودگی خاطر برسید. برای این کار بهترین فرصتی که در اختیار دارید تا رسیدن به سن بلوغ است، زیرا از آن پس، از میزان اثرگذاری شما کاسته خواهد شد. به طور حتم دیده اید و اطلاع دارید کسانی که فقط ثروتی از خود به ارث گذاشته اند، در بیشتر موارد نه تنها باعث خوش بختی بازماندگان نشده بلکه گاهی موجب سیه روزی آنان نیز شده است ولی سلامت روان، اعتماد به نفس و دانش هرگز موجب شوربختی و گرفتاری هیچ فردی نگشته و نخواهد شد.
مشکل بسیار بزرگ در این باره این است که پر مساله ترین افراد خود را سالم ترین می دانند و فقط از ایرادهای رفتاری و روانی دیگران حرف می زنند، اگر بخواهیم خیلی ساده از سلامت روانی خود یا دیگران آگاهی یابیم بهتر است به این کلمه توجه کنیم. "سازگاری." سازگاری مهم ترین و بنیادی ترین نشانه سلامت روانی است، سازگاری ترجمه (adaptation) با سازش کاری که ترجمه (compromise) است تفاوت دارد؛ سازگاری ریشه اش در بهداشت روانی است ولی سازش کاری در سودپرستی و نیرنگ.
به زبان ساده تر، فردی که سازگار است، دیگران در کنار او احساس آرامش می کنند و نگران کنش و واکنش او نیستند. این افراد کسانی هستند که ضمن روبه رو شدن با مشکلات به جای فکر کردن به مشکل به فکر حل آن هستند؛ از این رو دعوا نمی کنند، فریاد نمی کشند، قهر نمی کنند، ناسزا نمی گویند و ... بلکه مسایل خود را بیان می کنند و به اعتراض ها گوش می دهند، پذیرای انتقاد و دگرگونی مثبت هستند و همیشه این گونه می اندیشند: "هر آنچه که من می اندیشم لزوماً درست نیست و هر آنچه که من می شنوم، لزوماً نادرست نیست."
در اینجا پیشنهاد می شود که سعی کنید همیشه به حرف دیگران گوش کنید، گوش کردنی فعال، هوشیار و هدفمند. یادمان باشد که بین گوش کردن و شنیدن تفاوت است؛ زیرا شنیدن عملی غیرارادی، غیرفعال و غیرهدفمند است و گوش کردن، ارادی، فعال و هدفمند برای پی بردن به منظور گوینده. روان شناسان باور دارند کسانی که خوب گوش می کنند هرگز دعوا نمی کنند و کسانی که دعوا می کنند به درستی گوش نمی کنند.
بنابراین بزرگترین مشکل ارتباطی در گوش کردن است، زیرا این توانایی را نه در خانه و نه در مدرسه به ما نیاموخته اند و ما به علت نابرخورداری از آن دچار مشکل هستیم.
در این جا پیشنهاد می کنم بدون هیچ گونه پیش داوری "خوب گوش کردن" را تمرین کنیم.
در ادامه مطلب درباره سلامت روانی یادآوری می شود همچنان که گفته شد، اهمیت سلامت روانی در زندگی آن گاه روشن می شود که به این مطلب توجه کنیم که کسانی که دچار بیماری ها و ناخوشی های جسمانی هستند، به طور معمول تنها خودشان دچار ناراحتی و سختی شده و رنج می بردند و به جز نزدیکانشان کسی از ناراحتی آنها نه باخبر بوده و نه رنج می برد، برای نمونه آن کس که به بیماری قند یا "دیابت" دچار است او خودش از این که نمی تواند چیزهای شیرین بخورد ناراحت است و نزدیکانش نیز اصطلاحاً برای او دلشان می سوزد؛ و آنانی که از حلقه نزدیکان بیرون باشند، به طور معمول از این مطلب بی خبرند، تا چه رسد به این که رنج ببرند ولی آن کس که دچار مشکلات روانی می شود نه خود زندگی می کند نه می گذارد که دیگران زندگی کنند؛ حتی گاهی افرادی با مشکلات روانی شدید جمع زیادی از مردمان را از زندگی باز می دارند یا از بین می برند در صورتی که بالاترین بیماری جسمانی همچون سرطان فقط موجب از بین رفتن خود فرد می شود.
همچنان که گفته شد در نگاهی کوتاه، مشخص ترین نشانه سلامت روانی، سازگاری است و جلوه سازگاری را می توان در رفتار توام با نرمش و انعطاف، انتقادپذیری و مسوولیت پذیری فرد دید. پس میزان انعطاف پذیری، انتقادپذیری و مسوولیت پذیری نشان دهنده میزان سازگاری اوست. پس هر گاه از کسی می شنویم که می گوید "من همینی که هستم" یا" من را باید همین طور که هستم بپذیری"، معنای این سخن است که نباید از من انتظار دگرگونی داشته باشی. من رفتار منعطفی ندارم. از این رو درمی یابیم که نرمش داشتن یعنی کم مشکل بودن.
در طبیعت آب سمبل نرمی و نرمش است و سنگ خارا (گرانیت) سمبل سختی، شما بارها شنیده اید که هرگاه بخواهیم از راحت ترین کارها یاد کنیم می گوییم آن کار مانند آب خوردن است.
در توضیح نرمش و سازگاری آب همین بس که اگر آب را درون ظرفی بریزیم از یک استکان تا یک قوری یا یک بشقاب، در کوتاه مدت به شکل آن ظرف ها در می آید، ولی در نهایت هیچ شکلی نمی گیرد، از ریزترین سوراخ عبور می کند و هرچند گاهی نیز توفان به پا می کند، حال اگر چند صد کیلو از سنگ خارا را که سمبل سختی است در درون استخری بریزیم پس از چند لحظه همان آرامش و یک نواختی و بدون اثرپذیری را در آب می بینیم؛ ولی اگر برای مدتی حتی آب باریکه ای یعنی همین آب سمبل نرمش را از بلندی روی سنگ خارا بریزیم، حتما آن را سوراخ می کند و راه خود را می گشاید.
به همین ترتیب افرادی که روحیه ای نرم و انعطاف پذیر دارند راه خو را در زندگی و جامعه می گشایند و به پیش می روند. از این رو پیشنهاد می شود هر کس تا آن جا که می تواند رکورد حد انعطاف پذیری در جهت مثبت خود را برای بهتر شدن و رشد و تعالی بشکند، در غیر این صورت مجسمه ای ناتوان و آزاردهنده و خسته کننده خواهد بود. انتقادپذیری نیز حرکتی مثبت، سازنده و نشانه ای دیگر از سلامت روانی است. البته انتقاد از دیگران نبایستی همیشگی باشد؛ یعنی اگر می خواهیم از کسی انتقاد بکنیم لازم است پیشاپیش در هنگام انجام دادن کار درست از او قدرشناسی نیز کرده باشیم و همین طور انتقاد نباید مقدمه ای باشد برای دعوا یا ابراز نفرت و دل خوری و یا فرصتی برای توهین و تسویه حساب با اشخاص. انتقاد هنگامی کارآمد خواهد بود که از انتقادشونده در برابر هر کار درست و به هنجار او پیشتر قدرشناسی و حسن جویی صورت گرفته باشد و هدفش بهبود بخشیدن به فضای ارتباطی باشد و خود انتقاد کننده نیز به سهم خود از شنیدن انتقاد برآشفته، آزرده و عصبی نشود و پذیرای انتقاد از دیگران باشد.
در این جا یادآور می شوم که با صرف انتقاد، هیچ کس درست نمی شود، و چه بسا با انتقاد توهین آمیز، رفتار فرد بدتر هم بشود ولی با حسن جویی، احتمال بهتر شدنش بسیار افزایش می یابد.
2- دانش و آگاهی دومین لازمه زندگی سالم، پویا و آینده دار: باید بدانیم که تا پیش از سده پانزده و شانزده میلادی زندگی مردم دنیا با هزار سال پیشتر از آن چندان فرقی نداشت، و در کشور خود ما نیز شیوه زندگی پنجاه - شصت سال پیش با دویست - سیصد سال پیش چندان تفاوتی نداشت. کسانی هنوز هستند که از همین آب انبارهای قدیمی (که از آب جوی های کنار خیابان پر می شد) آب می نوشیدند، یا از یخ های بلوری که در یخچال های محله های تهران در زمستان تولید می شد استفاده می کردند (و هنوز هم نام کوچه های یخچال باقی مانده است) و یا گرمابه های همگانی به ویژه خزینه ای را فراموش نکرده باشند بهتر این مطلب را متوجه می شوند.
شاید برای نسل کنونی شنیدن این گونه نشانه ها باورکردنی نباشد. همه این دگرگونی ها موجب شد تا انسان حتی محیط زیستش را به کرات دیگر انتقال دهد، به گونه ای که در سال های کنونی از آغاز فعالیت گردشگری گردشگران فضایی نیز باخبر شده ایم و این دستاورد پیشرفت علم و دانش بوده است.
دانستنی است که هزار و هشتصد سال طول کشید تا دانش بشری دو برابر شود ولی در وضعیت کنونی هر دوسال یک بار دانش بشری دو برابر می شود. این پیشرفت و رشد تنها در بخش مهندسی، پزشکی و شیمی و فیزیک رخ نداده، بلکه دانش های انسانی و اجتماعی نیز با پیشرفت خود به اصول و قوانینی دست پیدا کرده اند که آگاهی از آنها امکان زندگی بهتر، راحت تر توام با سازگاری را بیشتر موجب شده است که در صورت آگاهی از آنها، کیفیت رفتار و در نتیجه کیفیت زندگی بهبود می یابد.
برای نمونه این توضیح لازم است که پس از آن که "لودویگ فون برتالانفی" کتاب بسیار ارزشمند نظریه عمومی سیستم ها را نوشت و نقش زیرمجموعه ها را در پدید آمدن مجموعه ها بر پایه الگوهای ریاضی معرفی کرد، یک پزشک متخصص داخلی (که دوره های روان درمانی را نیز دیده بود) به نام "انجل" بر این پایه، الگوی زیستی، روانی و اجتماعی انسان یعنی social, pyscho, bio را مطرح کرد که پس از آن، بعد و جنبه معنوی انسان نیز به آن افزوده شد.
بر پایه این دیدگاه هر انسان موجودی است زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی که بنا بر آن دارای نیازهای زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است و هیچ کس از این ساختار بیرون نیست.
همه جانداران نیازهای زیستی دارند و تنها گروهی از جانوران هستند که اندکی نیاز روانی دارند و زندگی اجتماعی گروهی حشرات نیز از این قاعده مجزا می شود که جای بحث آن این جا نیست.
ولی آنچه روشن است و از آن مطمئن هستیم این است که انسان موجودی است زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی و هرگاه این نیازهایش در حد عالی فراتر از سطح بهنجار برآورده شود، انسانی فرا بهنجار را پیش روی خود خواهیم داشت (به شرط آن که به لحاظ جسمانی یعنی سیستم عصبی و هورمونی مشکلی نداشته باشد). مردم بهنجار یا عادی هستند. حل سختی های جامعه پیوسته به دوش افراد فرابهنجار بوده، یعنی حل مشکلات دنیا را اندکی از افراد فرابهنجار و دانشمندان برعهده دارند. بقیه افراد از دست آوردهای علمی و تخصصی آنها سود می برند. در صورتی که گرفتاری و دردسرزایی در جامعه به گردن افراد نابهنجار و فرانابهنجار است.
3- هنر زندگی کردن: هنر زندگی کردن، در خریداری امکانات نیست، بلکه در ساختن تجلی پیدا می کند. فراموش نکرده اید که خانه را نمی شود خرید، بلکه باید ساخت. اراده را باید ساخت، خوشبختی را باید ساخت. هنر زندگی، با همین ساختن ها است که معنا پیدا می کند.
منبع: هفته نامه موفقیت شماره 178