کمپ ترک اعتیاد جایی است حوالی شهرستان «ملکشاهی». در بزرگ به حیاطی باز میشود که منظره دامنههای بلوط پوش «کبیرکوه» را روبهرو دارد. تپهها و بلوطها، حیاط بزرگ و عمارت داخلش را احاطه کردهاند.
به گزارش ، ایران نوشت:بیرون هیچ صدایی نیست جز وزش باد و آواز پرندهها؛ آرامش. همان چیزی که ساکنان موقت کمپ، برای یافتناش، کنار هم جمع شدهاند. چند نفرشان دارند در محوطه فوتبال بازی میکنند و بقیه، زیر سایه دیوار ردیف شدهاند و تماشا میکنند. روزهای سختی را گذراندهاند. روزهایی که خودشان را از یاد برده بودند. همدرد هستند. شریک روزهای انکار و فراموشی. آمدهاند تا در حق خودشان پدری کنند، همان طور که روی دیوار سالن تهحیاط نوشتهاند: «در حق خود پدری کن.»
«12 سال اعتیاد داشتم. شغل و کار و خانواده و همه چیزم را از دست داده بودم. خودم در مرکز اقامتی، ترک کردم و بعد از اینکه ترک کردم، در مرکز ماندم و خدمت کردم. در شهرستان خودم؛ ملکشاهی. طبق پروتکل سازمان بهزیستی کسی که ترک میکند، 5 سال باید پاکی داشته باشد تا بتواند مرکز ترک اعتیاد تأسیس کند. من بعد از سه سال پاکی با تبصرهای که خورده بود این مرکز را تأسیس کردم.»
این را علی اصغر فتاحینیا میگوید؛ مدیر و مؤسس مرکز ترک اعتیاد ایلام. روی یکی از سه پله ورودی دفترش با رنگ نوشته شده: «دود یعنی نابودی.» و روی پله دیگر: «اعتیاد گرداب نابودی.» مرکز سال 89 تأسیس شده. فتاحی نخستین کسی است که در این شهر مرکز اقامتی ترک اعتیاد راهاندازی کرده. در باقی شهرهای استان هم مراکز اقامتی میان مدت ترک اعتیاد دایر هستند که همگی زیرنظر بهزیستی فعالیت میکنند. آنطور که فتاحی نیا میگوید، در ایلام کمپ غیرمجاز ترک اعتیاد وجود ندارد.
میگوید: «کسانی که میآیند اینجا 70درصدشان با میل خودشان میآیند و 30 درصد بقیه را خانواده از دادگستری دستور قضایی میگیرند و برای ترک میآورند. طبق پروتکل سازمان بهزیستی، دوره درمان 30 تا 90 روز است. البته این مدت بستگی به شخص دارد. یکی میآید 25 روزه درمان میشود و برای یکی بیشتر طول میکشد. اینکه فرد چه زمانی ترخیص شود، بستگی به قراردادمان دارد. یعنی اگر بگوید تا 21 روز میمانم هرکاری هم بکند، زودتر از 21 روز ترخیصاش نمیکنیم مگر اینکه خانواده بیاید و مورد ضروری پیش آمده باشد.»
20 تا 25 درصد کسانی که ترک میکنند، دوباره آلوده میشوند و برمیگردند. البته این آمار مربوط به کسانی است که اختیاری میآیند اما آنهایی که اجباری آورده شدهاند، چون خودشان نخواستهاند، 70 درصدشان دوباره آلوده میشوند. اعتیاد، آسیبی است که در تمام نقاط کشور وجود دارد، بعضی جاها کمتر و بعضی جاها بیشتر. آنطور که فتاحی نیا میگوید، در ایلام قبلاً کسانی که درگیر اعتیاد میشدند، بالای 30 سال بودند و مدل مصرفیشان سنتی بود؛ یعنی تریاک و شیره. الان اما طبق مشاهدات، رده سنی پایین آمده و مدل مصرفی، صنعتی شده، بیشتر هم شیشه. او میگوید: «چند سالی است که کراک اصلاً در استان نیست. بیشتر شیشه و هروئین است. آمار اعتیاد از وقتی مواد صنعتی آمده، بیشتر شده. ارزان و دم دست است. میگفتند شیشه مثبتی ندارد، یعنی آزمایش که بدهید، در آزمایش معلوم نمیشود. میگفتند برای ترک تریاک آمده و انرژیزاست. به همین دلیل مصرف آن بالا رفت. بعضی دانشجوها مصرف میکردند چون بیخوابی میآورد. ما موارد زیادی داشتیم که دانشجو بودند و به شیشه اعتیاد داشتند. اوایلاش انرژی کاذبی میدهد و طرف را دچار توهم میکند. بعد میفهمد که چه اشتباهی کرده است.»
مددجوها با کنجکاوی نگاه میکنند. یکیشان ملاقاتی دارد؛ مادر و پسرش. مادر کیسه بزرگ پر از زردآلو را روی میز آلاچیق حیاط میگذارد و گرم صحبت با پسر میشود.
رضا خودش از مادر خواسته کاری برایش بکند. تنها فرزند خانواده است. پدر ندارد: «از سال 75 اعتیاد داشتم، 18ساله بودم. همان سال اول دانشگاه اعتیاد پیدا کردم. تعطیلات دانشگاه برای کار رفتم بندرعباس. روی کشتی کار میکردم. هنگام باربری مهره کمرم جابهجا شد؛ درد داشتم. رفتیم پیش پیرزنی که گفت چیزی میدهم که دردت خوب شود. آنجا بود که با تریاک آشنا شدم. برای خودم از بندرعباس جنس آوردم. بعد از اینکه درسم تمام شد، در یکی از ادارات دولتی کارمند شدم. وضعیتم جوری بود که اگر مصرف نمیکردم نمیتوانستم کارم را انجام دهم. پدر نداشتم، کسی نبود که به من بگوید چه کار کنم. مادرم هم با اعتیاد آشنا نبود چون توی اقوام معتاد نداشتیم. بعضی آشناها فهمیدند و گفتند کارت عاقبت ندارد. یکی دو بار در خانه تریاک را ترک کردم. 8 سال تریاک مصرف کردم. بعدش مواد جدید آمد. با کراک آشنا شدم؛ گفتند سرحالت میکند. روزی یکی دو بار میکشیدم.
از 3هزار تومان در روز شروع کردم و به روزی 40، 50 هزار تومان رسیدم. صبح که از خواب بیدار میشدم باید مصرف میکردم. دیگر از خودم بدم میآمد. ازدواج کردم و صاحب یک پسر شدم. الان البته از همسرم جدا شدهام. دوباره برای ترک به کمپ رفتم. از آنجا که درآمدم دوباره آلوده شدم، این بار به شیشه. مواد هم خرید و فروش میکردم. دیگر کار دولتیام را ول کرده بودم. سال 90، 39 گرم شیشه ازم گرفتند. حکم ابد دادند و بعد از دو سال عفو خوردم. توی زندان شربت متادون مصرف میکردم. در زندان انواع مواد هست بجز تریاک. شیشه و کراک هست. الان 40 روز است اینجا هستم. به مادرم گفتم کاری برایم بکن. حالا اینجا هستم و خیلی راضیام.»
محمود از رضا جوانتر است، 33 ساله، مجرد. موهای روی شقیقه سفید شده اما صورتش جوان است: «15 روز است در مرکز هستم. هروئین مصرف میکردم. خودم خواستم بیایم برای ترک. دیگر خسته شده بودم. قبل از اینکه اعتیاد پیدا کنم، از لحاظ مالی وضعیتم خوب بود. راننده کامیون بودم. بعدها جوری شد که کمکم از لحاظ مالی ضعیف شدم. قبل از اینکه راننده بشوم هم مصرف میکردم، بیشتر تریاک و شیره. اولش کنجکاو بودم بعد فکر میکردم که اگر مواد مصرف کنم، بزرگ شدهام و در جامعه تحویلم میگیرند. آگاهی نداشتم، الان در دوره ترک هستم. یک هفته دیگر مانده تا ترک کنم. چندمین بار است میآیم مرکز. بوده که یک سال هم ترک داشته باشم ولی دوباره آلوده شدهام. الان حس آزادی دارم و فکر میکنم برای خودم کسی شدهام و از آن شخصیت کاذب درآمدهام. الان خودم هستم.»
فرشید 20 ساله است؛ متولد 76، لاغر اندام. یک ترم دانشگاه خوانده و به قول خودش جا مانده. اهل ملکشاهی است. شیشه مصرف میکرده. دو سال پیش شروع کرده. زمانی که پیش دانشگاهی بود. خودش میگوید: «به خاطر رفیق بد. من اصلاً سیگار هم نمیکشیدم اما یک رفیقی داشتم که خانواده هرچه میگفتند با این نگرد، گوش نمیدادم. درگیر شدم. خودم اختیاری برای ترک آمدهام. 13 روز است اینجا هستم. دانشگاه را ول نکردم و میخواهم دوباره برگردم دانشگاه. اصلاً دیگر امکان ندارد سمت اعتیاد برگردم. خودم به خانواده گفتم. گفتند تو فقط مواد نکش، هرکاری بخواهی میکنیم برات. تا 7، 8 روز دیگر باید اینجا باشم.»
میگویند حمید وضعیتش خیلی خاص است؛ سه تا ابد داشته. کنار ایستاده و نگاهش به وسایل ورزشی است که در محوطه دیده میشود. 41 ساله است، اعتیاد به شیشه. قبلش حشیش مصرف میکرده. 22 روز است اینجاست. دو تا بچه دارد: «خودم هم نمیدانم زندگیام چطور تا اینجا گذشته. 15 سال زندان کشیدهام به خاطر فروش مواد مخدر، سه تا ابد دارم. 2 بار عفو شدم. بار سوم 10 سال زندان کشیدم و الان آزادی مشروط دارم. گفتند کوچکترین خلافی ازت سربزند دوباره برمیگردی زندان. اینجا به میل خودم نیامدم برادرم مرا آورد اما الان به میل خودم هستم. 21روزم تمام شد و گفتم 21 روز دیگر میمانم. نگران آلوده شدن نیستم. باید خودم در ذهن خودم قبول کنم که ترک کردهام. الان سن اعتیاد پایین آمده. از قدیمیها هرکسی را بیرون دیدم ترک کرده بودند. الان جوانها درگیر هستند. من در ایلام و تهران هروئین خرید و فروش میکردم. آن موقع مشتریها بالای 30 سال بودند. الان همه جوان هستند. در ایلام اعتیاد به خاطر بیکاری است. این نظر من است. شیشه راحت دستشان میرسد. اینکه میگویند شیشه اعتیاد ندارد دروغ است. حتی یک بار مصرفش هم باعث اعتیاد میشود. من از سال 74 حشیش میکشیدم، دوست داشتم. شیشه را فقط بار اول دوست داشتم ولی بعد دیگر دوست نداشتم، فقط به خاطر اعتیادم مصرف میکردم. خیلی وقتها شیشه زیر بالشم بوده و فکر کردهام به خاطر اینکه حالم را بد میکند مصرف نکنم. کسی که مصرف میکند باید هرجور شده پولش را جور کند. خرید، فروش یا دزدی.»
عمارت در واقع سالن بزرگی است که در منتهی الیه سمت راست محوطه قرار دارد. اتاق سم زدایی همان ابتدای ورود به سالن سمت چپ است. اتاقی با فرشهای زمینه لاکی و پشتیهایی که به دیوار تکیه داده شدهاند. مددجوها هفته اول را آنجا میگذرانند. همان وقت که خمار و بیقرارند و دلیل اینکه اتاق تخت ندارد هم همین است. چون ممکن است در اثر خماری از تخت سقوط کنند و آسیب ببینند.
حوضچه آب گوشه راست سالن هم برای این است که وقتی بر اثر خماری دمای بدنشان بالا رفت، داخل آن شوند تا دمای بدن پایین بیاید. در همان سالن میز بیلیارد نویی قرار دارد. سالن پشتی هم زمین بازی است؛ بسکتبال. همان جا که زیر سبد بسکتبال نصب شده به دیوار نوشتهاند: «در حق خود پدری کن.»
انتهای سالن خوابگاه قرار دارد. نور ملایمی به داخل آن تابیده و تختهای دو طبقه کنار دیوار مرتب چیده شدهاند. هوای خوابگاه خنک و مطبوع است. مددجوها بعد از یک هفته اول دیگر در خوابگاه میخوابند. صدایشان از حیاط به گوش میرسد. دارند سمت سالن میآیند. بعد از جنب و جوش روزانه، زمان استراحت است. از سالن بیرون میآیم تا کمپ آرام در دامنه پربلوط را ترک کنم. پشت سرم صدای موسیقی کردی اوج میگیرد.