ماهان شبکه ایرانیان

تو را من چشم درراهم

سیمای موعود در شعر معاصر   «هنرو ادبیات»به عنوان عالی ترین شکل بیان احساس، زبان جان و آیینه روح است

تو را من چشم درراهم

سیمای موعود در شعر معاصر
 

«هنرو ادبیات»به عنوان عالی ترین شکل بیان احساس، زبان جان و آیینه روح است.به عبارت دیگر هنر پلی است که برقراری ارتباط انسان با انسان های دیگر را به دلپذیرترین صورت آن ممکن می سازد.ما نیز به عنوان طلایه داران فرهنگ و تمدن اسلامی بر آن سر و سوداییم که با این زبان جهانیان را مخاطب خویش قرار دهیم و آنان را بر خوان ارزش های اسلامی فرا بخوانیم.ما به عنوان یک «انسان مسلمان»و یک هنرمند آرمان خواه و رسالت مدار به آینده موعود چشم دوخته ایم؛ آینده ای که خورشید مهدویت در آسمان جهان می درخشد و مستضعفان به وراثت زمین برگزیده می شوند.بنابراین هنر و ادبیات ما باید از هم اکنون چشم به افق این آینده موعود بدوزد وهنرمندان ما برای رسیدن به قاف کمال چنین آینده روشنی، کمر همت ببندند.
اگر یقین و باور داشته باشیم که انقلاب اسلامی زمینه ساز انقلاب جهانی حضرت موعود(عج)است، آینده شعر و ادبیات انقلاب اسلامی را نیز باید در پیوندی استوار و ناگسستنی با این آینده روشن ترسیم کنیم.
در واقع با عنایت به فلسفه انتظار و آمادگی برای ظهور منجی بشریت،ما باید در عرصه شعر و ادبیات نیز شاهد باروری و شکوفایی شجره طیبه «هنر موعود»باشیم و راه را برای تحقق این آرمان بزرگ و مقدس هموار کنیم زیرا رسیدن به قله هنرموعود، همان آینده روشنی است که در انتظار شعر انقلاب اسلامی است.
«هنر موعود»دارای مؤلفه هایی است که از جمله عمده ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1-شعر و ادبیات موعود زمینی نیست.شجره طیبه ای است که ریشه در آسمان ها دارد.الهامی و وحی گونه است.حاصل سیر و سلوکی عارفانه و کشف و شهودی عاشقانه است.
2-شعر و ادبیات موعود، هنری برآمده از شعور است.آینه معرفت، خودآگاهی و خداآگاهی است.از جهل، تعصب و خامی به دوراست.محصول اندیشه و تفکری ژرف و ریشه دار است و در نتیجه ماندگار.
3-شعر و ادبیات موعود،خلاف آمد عادات است و رسیدن به گونه ای از اجتهاد و بصیرت.گریز از«باری به هر جهت»روزمرگی و روزمره گی است.قدم زدن در عرصه های نوازش، کشف و آفرینش است و گریز از رخوت، رکود و سکون.
4-شعر و ادبیات موعود، محصول پیوند اندیشه و تفکر با تصویر و خیال است ولی در بند تخیل نیست.زیباست ولی زیبا مدار نیست.هنر موعود زیبایی را در خدمت «تعهد»و «رسالت»می خواهد.
5-شعر و ادبیات موعود،آینه تجلی حقیقت و سرچشمه بصیرت است.خواهان نقد «سیرت»است، نه صورت.در تنور ابهام برآمده از جهل نمی دمد و سرمایه آن،حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
6-شعر و ادبیات موعود،هنری است با دو بال «عدالت»و«آزادی»، پاسداری کرامت های انسانی است.با مردم است، نه بر مردم.
7-شعر و ادبیات موعود درسودای اشتهار،دل به افسون قبول خلق نمی سپارد بلکه در گمنامی خلوص،چشم به قبول حضرت حق(عزوجل) می دوزد.
8-شعر و ادبیات موعود «قربه الی الله »است.به دنبال «وصل»است، نه خواهان «فصل».به دنبال جان جان است، نه در سودای نان و آب.هنر موعود چشم به تحسین حضرت حق دوخته است و غیر از حضرت دوست، صله ای قبول نمی کند.چنان که حضرت لسان الغیب حافظ شیراز -که رحمت خدا بر او باد-گفته است:

گرچه گرد آلود فقرم، شرم باد از همتم
گر به آب چشم خورشید، دامن تر کنم

«موعودیه»یا شعر مهدوی یکی از زیر شاخه های شاخص شجره طیبه شعر و ادب آیینی همچون توحیدیه، شعر نبوی، علوی، فاطمی، عاشورایی و رضوی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سخت مورد توجه و استقبال شاعران قرار گرفت ولی قضاوت در مورد میزان کامیابی شاعران در این حوزه کار دشواری است و جای «اگر»و «اما»دارد چرا که در حوزه شعر آیینی، مضمون یابی مثل عرصه «آزاد سروده ها»صرفاً یک کار ذوقی و سلیقه ای نیست و شاعر نمی تواند در این عرصه به مدد خلاقیت و نبوغ ادبی خویش به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد.
در این وادی شاعر باید مقید به ادب و آداب اسلامی و آراسته به سلوک قرآنی باشد و در دایره آموزه های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن و سیره معصومین(ع)حرکت کند.به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید تا حد امکان منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد.فرایند خیال پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت مندانه باشد تا بتواند چهره ای واقعی، بی تحریف و پیراسته از خرافات را از خاندان رسالت به تماشا بگذارد.سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد.
با عنایت به دقیقه ای که گفته شد، شاعر آیینی نمی تواند و«نباید»افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی بسپارد و همچون سایر عرصه ها بر طبل «خلاف آمد عادت»بکوبد و خواهان «سعادت»باشد.زیرا در این عرصه، شاعر بر مسند انبیاء و اولیای الهی که رسالتشان اصلاح گری و تربیت نفوس است تکیه زده است، از همین روست که گفته اند:

تا نکند شرع تو را نامدار
نامزد شعر مشو زینهار!

آری، مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آیین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی تواند و نبایدبیان کننده مواضع و دیدگاه های شخصی خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد.اگر در عرصه های دیگر می توان بدون هیچ «آداب و تربیتی»سخن گفت، ادب اسلامی در اینجا حکم می کند که «ادب و آداب»را به جا آورد و آنگونه ظاهر شد که «معشوق»می خواهد:عرصه شعر آیینی، مقام خودبینی، خودرأیی و خودخواهی نیست، مقام ذوب شدن در معشوق و رسیدن به قله «فنا فی الله»است.در این وادی، دیگر«من»و «منیتی»نیست و هرچه هست «او»هست «او»ست و دقیقاً رمز سربلندی و رستگاری شاعران اصیل آیینی هم در همین نکته دقیق ظریف نهفته است، چنان که «هلالی جغتایی»می گوید:

جایی رسیده ایم که از خود گذشته ایم
از خود گذشته ایم و به جایی رسیده ایم

یکی از مضامین محوری و بر جسته ای که در موعودیه ها مورد توجه بیشتر شاعران قرار گرفته، ترسیم سیمای حضرت به عنوان آخرین امید و «آخرین منجی»است.این مضمون ریشه در آیات و روایات قرآنی دارد، چنان که در حدیثی از پیامبر اعظم،حضرت رسول اکرم(ص)می خوانیم که:
«زمین پر از ظلم و دشمنی گردد، سپس مردی از خاندان من خروج می کند تا آن را پر از عدل و داد گرداند، همچنان که از دشمنی و ظلم پر شده باشد».
در فرازی از دعای ندبه هم چنین می خوانیم:
«کجاست آن که شوک ظالمان و زورگویان را بشکند؟ کجاست دور کننده شاخه های گمراهی و اختلاف؟».
تأکید بر«عدالت»و«عدالت گستری»جز ذات انقلاب جهانی حضرت موعود(عج)است و بیان کننده این حقیقت غیر قابل انکار که باظهور حضرت، تاریخ ورق می خورد، دوران حاکمیت مستکبران و جهانخواران به سر می رسد، شب سرنگون می شود و صبح صادق «عدالت» بر گستره گیتی خیمه می زند:

یاالهی !مهدی ام از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشکار
(عطار نیشابوری)

طاهره صفارزاده هم که نام بلند او با «شعر نو دینی»روزگار ما پیوندی ناگسستنی دارد و نسل امروز او را بیشتر با عنوان«شاعربیداری» می شناسند، در«انتظار سروده»ای تأمل برانگیز و اندیشمندانه، حضرت قائم(عج)را وارث ذوالفقار علی(ع)معرفی می کند و با قاطعیتی برخاسته از یقین می گوید:
...می آیی
و ذوالفقار را باز می کنی
و ظلم را می بندی
همیشه منتظرت هستم
ای عدل وعده داده شده
بی هیچ گونه اغراقی باید گفت که «شعر انتظار»، شعر اعتراض است؛ شعری که به اقتضای ذات عدالت خواهانه خود، همواره بر«وضع موجود»می شورد و به «افق موعود»اشاره می کند.شعر اعتراض،شعری است که داعیه پیکار باظلم و بی عدالتی،زشتی و پلشتی، نامردی و نامردمی را دارد و به دنبال بستر سازی برای استقرارحاکمیت «الله»بر جهان و بنیانگذاری «جامعه توحیدی»است و اما لازمه اعتراض به وضع موجود، ترسیم آینده موعود است.اینکه ما بدانیم اکنون در چه نقطه ای قرار داریم و مطلوب ما رسیدن به کدامین نقطه و فتح کدامین قله است؟ مسلماً رسیدن به چنین بصیرتی نیازمند نقد وآسیب شناسی دین، جامعه و جهان است.
شاعران رسالت مدار شیعی همواره در طول تاریخ این دغدغه مقدس را داشته اند و شاخک های حساس آنان نسبت به انحراف حاکمان و دولتمردان و خارج شدن آنان از دایره «عدالت»واکنش نشان داده است.وقتی می گوییم «عدالت»، معنای عام و گسترده آن مورد نظر است، یعنی عدالت در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی،دینی و اقتصادی.از این منظر فاصله گرفتن از ارزش های انسانی و اخلاقی و فروغلتیدن در باتلاق عفن «زهد ریایی»و «تقدس مآّبی»و ابتلا به بیماری ایمان کش «نفاق و تزویر»از نظر شاعران شیعی خطرناکترین آفتی است که یک جامعه دینی را تهدید می کند؛آفتی که حتی از بیماری های لاعلاجی مانند«وبا»،«طاعون»و «سرطان»نیز خطرناک ترو مرگ آفرین تر است زیرا نفاق چهره انسانی و الهی ما را مسخ می کند و بر ارزش های انسانی ما چوب حراج می زند.
در این میان حضرت لسان الغیب حافظ شیراز که از او می توان به عنوان شاعر«هنوز و همیشه»نام برد، از معدود شاعرانی است که در عصر فتنه مغول و حاکمیت نفاق و تزویر، با رندی، قلندری و هنرمندی تمام به نقد وآسیب شناسی جامعه دینی عصر خویش پرداخته و آیینه بی غبار روزگار خویش بوده است.آسیب شناسی هوشمندانه او در ابیات برگزیده زیر به خوبی آشکار است:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو

حافظا!می خور و رندی کن و خوش باش، ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست
پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

خدا زآن خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی

شعر انتظار، جلوه گاه اعتراض، انتقاد، حرکت، تکاپو و بیداری است.شاعران شیعی انتظار را نه در نشستن و ایستایی، بلکه در برخاستن و پویایی معنا می کنند.شعر انتظار، شعر مردگی و بازدارندگی نیست، شعر زندگی و زایندگی است:

همیشه منتظرت هستم
بی آنکه در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه در مقابله
(طاهره صفارزاده)

البته نباید فراموش کرد که اعتراض برآمده از بطن مکتب انتظار، باید اعتراضی ایجابی و سازنده باشد، نه اعتراضی تخریبی و بازدارنده.در واقع انتظاری که ریشه در«انتظار»دارد، اعتراضی از جنس «امر به معروف»و «نهی از منکر»است و هدف غایی و نهایی آن « افزایش ظرفیت نقد پذیری»جامعه برای حرکت به سمت اصلاحات اصیل اسلامی.
 

نکته:
 

انسانم آرزوست
شعر مهدوی، باید تجلیگاه ارزش ها و کرامت های انسانی باشد و شاعر مهدوی به دنبال حقیقت گمشده ای به نام «انسان».زیرا تا زمانی که «حقیقت انسانی»ما ظهور نکند و به فعلیت در نیاید، حضرت موعود(عج)در پرده غیبت باقی خواهد ماند.
فلسفه بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص)نیز چیزی جز احیای مکارم اخلاقی نیست؛ یعنی تکریم انسان به عنوان «اشرف مخلوقات»و هدایت او در مسیر«انسان کامل»شدن و رستگاری.از همین رو شاعر آیینی باید تندیس «عزت نفس»و «مناعت طبع»باشد و هنگام سرودن و آفرینش ادبی از بکار بردن تعابیری که گوهر«عزت نفس»او را خدشه دار می کند، سخت بپرهیزد.اظهار خاکساری و فروتنی در مقابل خاندان رسالت کار پسندیده ای است، ولی این اظهار فروتنی باید در دایره آموزه ها وتعالیم دینی صورت گیرد و فراتر از آن مجاز نیست، چرا که پا بیرون نهادن از این دایره تعریف شده؛ یعنی حرکت در مسیری مخالف با رسالت انبیا و اولیای الهی.
منبع:نشریه آیه، ویژه نامه دین و فرهنگ.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان