مقدمه
هر انسانی زندگی محدودی دارد و بطور ناخداگاه در پی معنا دار کردن زندگی خود است. مکتب ها و عقاید و ایده های مختلف در حوزه های مختلف نیز در پی تلاش برای بهتر کردن زندگی انسان و در حقیقت معنادار کردن زندگی انسان هستند. انسان ها با گذر از زندگی روزمره در فطرت ثانی خود سعی در رسیدن به پاسخ پرسش هایی در زندگی خود هستند. یکی از این پرسش های مهم که انسان در ضمیر خود بصورت آگاهانه و ناآگاهانه در پی پاسخگویی به آن است پرسش از معنای زندگی است. افراد با نوع رویکرد هایی که در زندگی پیش می گیرند گویا به این پرسش مهم خود پاسخ گفته اند. البته بدیهی است که پاسخ به این پرسش می تواند تحت نفوذ عواملی چون عقاید، آموخته ها و فضای حاکم بر جامعه که شخصیت افراد را تغییر می دهد، باشد.
مفهوم معنای زندگی در علوم مختلفی چون فلسفه و روانشناسی و الهیات مورد بحث قرار گرفته است چنانکه فیلسوفان درکشف حقایق زندگی، از سه مفهوم خدا، جهان و انسان در جهت کشف معنای زندگی استفاده کرده اند. در فلسفه تحلیلی به موضوع معنای زندگی توجه خاصی شده و نظریات متفاوتی دراین زمینه داده شده است چنانکه این نظریات را به طور کلی می توان در سه قسمت تقسیم بندی کرد: 1- نظریات طبیعت گرا 2- نظریات ناطبیعت گرا 3– نظریات فراطبیعت گرا که هر کدام برای خود تقسیم بندی هایی نیز دارند. در حالی که در روانشناسی معنای زندگی در ارتباط با چهار نیاز اساسی تعریف شده که عبارت است از 1)احساس هدفمندی 2) احساس خود کار آمدی 3)داشتن مجموعه ارزش هایی که بتواند رفتار های فرد را توجیه کند و 4)وجود یک مبنا و ثبات و استوار برای داشتن نوعی حس مثبت خود ارزشمند(محمد صادق شجاعی،و دیگران؛ معنای زندگی در نهج البلاغه،1391، 28). اما با مفروض گرفتن همه این نظریات که در باره معنای زندگی مطرح شده است، ویژگی معنای مطلوب برای زندگی را از این نظریات می توان درخصوصیاتی همچون: شور انگیز، شفاف و ژرف (در عین سادگی و جامع بودن ژرف باشد)، هماهنگ با درون(تمامی نیاز های مادی و نیاز های ناخود آگاه و... برای سعادت فرد همپوشانی و هماهنگی داشته باشند)، اطمینان بخش، واقعی، فراگیر(مخاطب یک معنا باید انسانیت باشد نه گروه معتقد بدان) بودن دانست (موفق،1388، 17-21).
«مهدویت» از لحاظ لغوی، به معنای مهدی بودن است و چون مهدی اسم مفعول است و معنای هدایت شده را می دهد، مهدی به معنای «رهیافته» خواهد بود. امروزه اصطلاح مهدویت –با توجه به کاربردهای آن در سخنرانی ها، مقاله ها، کتاب ها، نشریه ها و مانند آن – برای اشاره به آموزه ها و بحث هایی در نظر گرفته می شود که به گونه ای با حضرت مهدی ارتباط دارد(سلیمیان، 1387، 654). منظور ازمهدویت در این تحقیق همان مهدویت مورد نظر شیعه اثنی عشری است که در آن به امامت حضرت بقیه الله که از فرزندان حضرت فاطمه(س) است و نهمین فرزند امام حسین(ع) است که هم نام و هم کنیه پیغمبر بوده و اکنون نیز زنده است و مردم همچون آفتاب پشت ابر از وجودش استفاده می کنند و به عبارتی مهدویت شخصیه است در مقابل مهدویت نوعیه که برخی عرفا بدان قائل اند(تونه ای، 1383، 712). روشن است که مهدویت در زیر بحث هایی همچون توحید، اسلام معنا پیدا می کند. به نظر می رسد فرهنگ انتظار در مجموعه اعتقاد شیعی با سه رکن تحقق پیدا می کند: رکن اول نارضایتی یا قانع نبودن به وضع موجود، رکن دوم امید به آینده بهتر و رکن سوم حرکت و تلاش است.(مهریزی، 1393، 184)
معنای زندگی در مهدویت به دنبال معنایی است که با درونی شدن آن فرد بتواند در موقعیت های گوناگون به پرسش ها و حوادث متفاوت بر اساس آن پاسخ گفته یا تصمیمی بگیرد. چنانکه با کشف این معنا در مهدویت، درک خواهد شد که یک فرد منتظر از چه نوع معرفتی پیروی می کند یا اینکه در بین دو امری مثل شرکت در یک امر اجتماعی مثل حساسیت نسبت به مسئله محیط زیست و بی تفاوتی نسبت به آن کدام یک را برمی گزیند. یا در یک امر شخصی مثل ازدواج و فرزند آوری چه رویه ای را دنبال می کند. البته بدیهی است که درک معنای زندگی امر بسیطی نیست که با دریافت آن بتوان به همه ابعاد زندگی پاسخ دهد، بلکه دریافت آن تشکیکی است به این معنا که با دریافت قسمتی از این معنا، آن در زندگی به کار برده و اصطلاحا درونی شود تا بعد بتوان به معنای بالاتری از آن دست یافت برای مثال وجدان کاری کاسب بدون اعتقاد به مهدویت و کاسبی که به مسئله مهدویت بصورت واقعی اعتقاد دارد را در نظرگرفته و با هم مقایسه کنید.
برای درک معنای زندگی منتظر ضرورت دارد ما از کل زندگی منتظران این معنا را توقع داشته باشیم، چرا که حادثه ای از زندگی فرد به تنهایی نمی تواند بیان کننده معنای زندگی باشد. چه بسا وقایعی در زندگی وجود دارد که امور عادی بوده و ربطی به معنای زندگی ندارد، هر چند این امور نیز در نا خود آگاه ما تحت تاثیر نحوه معنای ما از زندگی خواهد بود.
در این تحقیق برای دریافت «معنای زندگی» در اعتقاد به «مهدویت» مبنا توجه به احادیث و اخبار رسیده از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار است. قرار گیرد و در کنار آن نیم نگاهی مختصری هم به تبلور این مبنا در زندگی شیعیان صورت می گیرد. به همین سبب روش گرداوری اطلاعات در این تحقیق کتابخانه ای است.
این تحقیق بر آن است که از الفاظ فلسفی گذر کرده و معنای زندگی را در بطن اعتقاد به مهدویت جستجو کند تا به این پرسش پاسخ گوید گه: اعتقاد به مهدویت و فرهنگ انتظار چگونه می تواند زندگی افراد را معنا دار کند؟ تحقیقات گسترده ای در ارتباط با معنای زندگی در در قرون اخیر در جهان صورت گرفته است. در این مدت، «معنای زندگی» بگونه خاص دغدغه فکری فیلسوفان جهان قرار گرفته است، که این موضوع فراز نشیب هایی را در طول زمان تجربه کرده است. و در ایران نیزبه تبع در سال های اخیر ظهور ترجمه ها و تالیفات حول این محورنشانگر آن است که این موضوع، مورد توجه متفکرین ایرانی نیز قرار گرفته است و در زمینه های مختلف از این موضوع استفاده کرده اند که یکی از این زمینه ها، دین و الهیات است. در زیر این مجموعه به «معنای زندگی» در ارتباط با مهدویت و فرهنگ انتظارهم پرداخته شده است. که معمولا رویکرد آنها نقش انتظار در پویایی و معنا دهی زندگی اجتماعی است، نمونه آن را می توان در مقاله «نقش مهدویت درمعناداری زندگی شیعیان » که در فصلنامه علمی – پژوهشی مشرق موعود؛ سال ششم، شماره22، تابستان 1391 جستجو کرد. لیکن، پژوهش حاضر بر آن است نقش اعتقاد به مهدویت را در معنابخشی زندگی فردی با تکیه بر احادیث و اخبار رسیده از معصومین از دیدگاه شیعه جستجو نماید، و از این جنبه یک تحقیق نوی بشمار می آید. لازم بذکر است که این تحقیق ادعا ندارد که تاثیر مهدویت را در تمام ابعاد زندگی شخص مورد پژوهش قرار می دهد بلکه این تحقیق به دنبال نشان دادن این مسئله است که مهدویت می تواند زندگی شخص را معنادار کند.
هدف و کارکرد
«هدف» یکی از مهمترین معانی است که هم فیلسوفان تحلیلی و هم الاهیدانان ادیان ابراهیمی برای «معنای زندگی» برشمرده اند و بر اساس آن نظریه پردازی کرده اند. از این رو اگر معنای زندگی را به معنای هدف زندگی بگیریم، پرسش اساسی این خواهد بود که هر فرد انسانی چه هدف یا اهدافی می تواند در زندگی داشته باشد تا به مدد آن بتواند بر زندگی خویش معنا دهد. در حقیقت، در پرتو نوعی پاسخی که به این پرسش می دهیم، نظریه معنای زندگی شکل می گیرد.(بیات، 1390، 55)
طبق معنای «هدف زندگی» می توان گفت که یک زندگی هدفمند یک زندگی معنا دار است؛ البته صرف هدفمند بودن نمی تواند زندگی هر فرد انسانی را معنا دار سازد، بلکه تنها هدف یا اهدافی می توانند به زندگی وی معنا دهد که از ارزش مثبت بر خوردارباشد.(همو، 67)
در نظریه زندگی هدفدار که رویکرد طبیعت گرا دارد هر فرد به نظر کویین اولا باید از هدف یا اهداف اساسی برخوردار باشد، ثانیا هدف یااهداف زندگی باید از ارزش مثبتی برخوردار باشد، ثالثا هر فرد انسانی باید با رغبت و اشتیاق در پی تحقق اهداف اساسی در زندگی خویش باشد تا معنای زندگی پدید آید(موفق، 1388، 85).
حال این پرسش مطرح می شود که اگر معنای زندگی را به معنای هدف زندگی بگیریم معنای زندگی کشفی است یا جعلی؟ اگر معنای زندگی را به معنای کارکرد زندگی بگیریم، باید گفت هر فرد انسانی معنا را در زندگی خود کشف می کند. زیرا هر فرد انسانی با کشف نقشی که در یک مجموعه بزرگتر برای وی در نظر گرفته شده، به زندگی خود معنا می بخشد.عده ای بر این نظرند که فرد با تعیین هدف یا اهدافی در زندگی خویش، آنها را جعل می کند. ولی این عقیده با نظر دینداران که معتقدند خداوند برای خلقت موجودات هدفی دارد و آنها را بیهوده خلق نکرده است، همخوانی ندارد. و طبق این نظر فرد معتقد به اسلام و تشیع جهت بدست آوردن معنای زندگی باید بتواند آن هدف الهی را کشف کند تا بتواند به معنای حقیقی دست یازد، و در کنار آن توجه به یکی از بزرگترین ارزش های انسانی یعنی اختیار فرد در زندگی مهم است تا از این بعد نیز معنای زندگی شخص آسیب نبیند. پاسخی که متفکرین ارائه داده اند این است که فرد با اراده آزاد می تواند اهدافی را در زندگی خود برگزیند ولی آنچه مهم است کشف هدف خداوند در جهان خلقت است که توسط بنده منتظر به آن پرداخته می شود. اگر معنای زندگی را به معنای ارزش زندگی بگیریم و ارزش را به ارزش های دینی، حقوقی، اخلاقی و زیبا شناسی تقسیم کنیم، می توان گفت ارزش دینی مجعول خداوند هستند و هر فرد انسانی می تواند آن را کشف کند...(بیات، 1390، 74)
اگر چه انسان با تکیه بر صرف دانش و تعقل خود نمی تواند هدف یا اهداف خداوند ازخلقت انسانها را کشف کند، ولی با تکیه بر وحی که در متون مقدس تجلی یافته است می توان اهداف آفرینش را، تا آنجا که به زندگی هر فرد انسانی معنا می دهد، کشف کرد. البته در رابطه با هدافدار بودن خداوند فیلسوفان غرب شبهاتی را مطرح کرده اند و دانشمندان غربی و مسلمان نیز به آنها جواب داده اند که پرداختن به آنها خارج از حوصله این تحقیق است. ولی آنچه اهمیت دارد این است که کشف برنامه ها و اهداف خدا وند در این جهان از ارزش بسیار بالایی بر خوردار است، هر فرد انسانی می تواند با کمک به تحقق آنها زندگی خویش را معنا دار سازد و لازمه وجود برنامه ها و اهداف ارزشمند خداوند در این جهان، قطعا وجود خداوند است که در نزد معتقدان به مهدویت این اعتقاد قبل از هر عقیده دیگری در میانشان پذیرفته شده و از اصول دین مسلمانان است. که این خود یکی ازدشواری هایی است که متفکران غربی برای معنای زندگی جاودانگی را ضروری شمرده اند که این خود پشت بند اعتقادات شیعیان است.
خدایی شدن و نیل به مظهریت اسماء و صفات الهی که قرب و نزدیکی انسان به خداوند متعال را فراهم می کند، تمام آنچیزی است که معنای زندگی یک انسان را از دیدگاه اسلام تشکیل می دهد. نتیجه آنکه از دیدگاه اسلام کمال نهایی انسان رسیدن به قله اوج و تقرب و لقای وجود محبوب و هستی بخش عالم است که این امر لذت بخش ترین و نهایی ترین معنای هستی را برای انسان تشکیل داده است و انسان برای دستیابی بدان باید مظهر وظیفه او شود(موفق،1388، 177)
مهدویت نیز جزئی از این اعتقاد توحیدی است که هدف یا اهدافی را دنبال می کند، با توجه به روایات رسیده از معصومین «عدالت گستری» مهمترین هدف مهدویت برای انسان هاست. در این روایات تاکید شده است که اگر یک روز هم از عمر دنیا باقی مانده باشد، آن روز چنان طولانی خواهد شد که عدالت بر همه جهان سایه افکند(ابن باویه، 1395، 318)که در آن کارگزاران ظلم و جور، مورد باز خواست قرار خواهند گرفت، قاضیان و حاکمان کج رفتار، از مسئولیت خود عزل خواهند شد و زمین از هر نوع خباثت پاک خواهد شد(مجلسی، 1983،ج 51، 120). حال این هدف مهم چگونه محقق خواهد شد طبیعتا منتظران حضرت باید خود را برای برپایی این هدف بزرگ آماده کنند که اولا خود را جامعه تاثیر گذار فرض کرده و سعی در حاکم کردن این عدالت در وجود خود کند و در ثانی خود را در جامعه برای بر پایی این عدالت مسئول بداند. اهداف دیگری نیز برای قیام حضرت مهدی(عج) بیان شده که معروف ترین آنها «خونخواهی امام حسین(ع)» است که در خطبه غدیر پیامبر اکرم(ص)( مجلسی، 1983، ج37، 213)یا در دعای ندبه(...این الطالب بدم المقتول بکربلا...) یا احادیثی که از معصومین به بعد عدالت خواهی انسان اشاره دارد به وفور یافت می شود. البته برقراری عدالت و خونخواهی از خون امام حسین (ع) به معنای انتقام از قاتلین مشخصی که امام حسین (ع) و یارانش را شهید و واقعه عاشورا را سبب شدند نیست، چه آنکه افرادی که مسئول رویداد عظیم عاشورا بودند توسط مختار ثقفی و همرزمانش کشته شده یا اینکه به طرق دیگر در آن دوره تاریخی از بین رفتند و انسانهای زمان امام عصر(ع) مسئول کارهای آنها نیستند، چه آنکه امام عصر(ع) و پیروان و منتظرانش با هر نوع جور و ظلمی که به مستضعفان جهان رسیده و می رسد، می جنگند، چراکه از نگاه خداوند و نگاه تشیع اساس ظلم، وحدتی را داراست که یک کل را شکل می دهد همچنان که همه خوبی ها نیز بدون قید زمان و مکان یک شاکله را تشکیل می دهد.
و نهایتا اینکه انتظار به عنوان رکن اصلی مهدویت، قبل از وجود مبارک حضرت حجه ابن الحسن در این دنیا در بین ائمه هدی و پیامبر (ص)، ارزشمند معرفی شده و به عنوان هدف انسان ساز توسط آن بزرگواران نشر می شد، تا جایی که ما در اخبار داریم بعضی از این بزرگواران برای طولانی شدن غیبت قبل از انعقاد آن ندبه می کردند(بابویه قمی، 1395، ج2، 353) که خود نشانگر وجود هدف والای مهدویت در بین معصومین است. که آنان نیز به پیروانش از این طریق آموزش می دادند که زندگی شان را با این معنا همدم گردانند. یا در حدیثی ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمودند:«هر یک از شما باید خود را برای خروج قائم آماده کند هر چند یک تیر...»(النعمانی،1418،باب 2،44)، به نظر می رسد این آمادگی همان است که فرد ابتداعدالت را در وجود خود و سپس برای تحقق آن در جامعه تلاش کند و در این راه حتی خود را در قید زمان، مکان وکمیت ها قرار ندهد.
کارکرد های مهدویت
در توجیه عدم اشاره فیلسوفان تحلیلی به معنای «کارکرد زندگی» شاید بتوان گفت که آنان معنای «کارکرد» را ذیل معنای هدف قرار داده و نیازی به طرح جداگانه آن ندیده اند. در واقع معنای «کارکرد» مسبوق به معنای هدف است و از این رو بدون نظریه هدف زندگی نمی توان درباره کارکرد زندگی سخن گفت.(بیات، 1390، 71)
کارکرد مهدویت در ضمن هدف مهدویت معنا پیدا می کند اما این تحقیق به دنبال کارکردهایی است که زندگی فرد را معنا دار کرده و بدان معنا بخشد البته با مشخص شدن اهداف، مسیر حرکت افراد، در زمان غیبت مشخص می شود ولی از آن جهت که ائمه بر این کارکرد ها تصریح فرموده اند ما بعضی از کارکرد هایی که مهدویت در افراد ایجاد می کند را می آوریم:
اولین کارکرد مهدویت در منتظران «پارسایی و اخلاق مداری» است. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «هر کس می خواهد در شمار منتظران حقیقی باشد باید پارسایی پیشه کند و متخلق به مکارم اخلاق باشد»( مجلسی، 1983، ج52، 14). چنانکه امام زمان(ع) خود نیز در نامه ای به شیخ مفید، علت غیبت و طولانی شدن غیبتشان را جز در همین امر نمی دانند و می فرمایند: «باید بدانند که جز برخی رفتارهای ناشایسته آنان که ناخوشایند ماست و ما آن عملکرد را زیبنده شیعیان نمی دانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمی سازد»( مجلسی، 1983، ج53، 176). سید محمد صدر نیز در کتاب تاریخ الغیبه الصغری به نکته ظریفی اشاره می کند واخلاق را حتی برای خاصان آن حضرت مهمتر از ویژگی دیگر دانسته و چنین می آورد: « حضرت افرادی را انتخاب می نمودند که از درجه اخلاص بالاتری بهره مند باشد که به هیچ عنوانی اسرار نیابت و محل زندگی امام را نشان ندهد. این طور نیست که بگوییم این نایبان افقه و اعلم زمان خود بودند، و نیازی هم به این مسئله نبود، چون اینان واسطه میان امام و مردم بودند و همه مسائل فقهی و شرعی و مشکلات علمی را از امام اخذ می کردند و در اختیار مردم می گذاشتند؛ پس آنچیزی که در در وکالت و نیابت مهم و رکن اساسی محسوب می شد، اخلاص، صبر و بردباری بود»( صدر، 1426، 372).
کارکرد دیگر مهدویت بر افراد «تقویت عقلانیت» در وجود آنهاست، چنانکه امام باقر(ع) می فرماید: «وقتی قائم ظهور کند بر سر بندگان دست می کشد و به سبب آن، عقل آنها کامل می شود» (طبرسی نوری،1387، باب سوم94). از این حدیث چنین درک می شود که منتظران باید سعی در تقویت قوه تعقل خود برآیند تا اینکه در زمان ظهور، عقل منتظران کامل می شود. بنظر می رسد برای تکمیل عقل، دست کشیدن مولی بر سر منتظران به صورت ظاهری مد نظر نبوده و منطقی هم به نظر نمی رسد، چراکه،شایسته نیست آنهایی که از جهت مسافت نزدیک امام باشند عقل کامل داشته و آنهایی که با امام همدل بوده و از نظر مسافت دور باشند،از این موهبتبی بهره مانده و بدین ترتیب عقل ناقصی داشته باشند. پس عقل حکم می کند که عقل منتظران در طول دوره انتظار با تمرین و صیقل مشکلات، نضج گرفته و نهایتا با ظهور حضرت این فرایند تکمیل شده و به سر انجام خود می رسد. چنانکه در حدیث دیگر در بحار الانوار از امام باقر(ع) در این زمینه آمده است که در آن حضرت می فرمایند: «مردم، مالیات و امکانات خویش را خود به دلخواه و افتخار به سوی دولت مهدی (عج) می برند و خداوند بر شیعیان چنان وسعت و برکت و رفاه و امکانات ارزانی می دارد که اگر حقیقت سعادت و نیکبختی را نمی فهمیدند و به ارزش های اخلاقی آراسته نبودند، مست امکانات می شدند و به طغیان و تجاوز سر بر می داشتند، اما آنان به دلیل رشد فکری و تکامل عقلی، خدای را سپاس می گذارند و به وظایف خویش در نهایت جدیت عمل می کنند»( مجلسی، 1983، ج52، 34).
گویی این روایات در سدد آنند که منتظران را هدایت کرده و به افرادی دینداری و اخلاقی و به عبارت دقیق انسان کامل شدن سوق دهد. چنانکه ابوبصیرمی گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم، فرج شما کی فرا می رسد؟ فرمودند: «گویی که تو از فرج، جنبه دنیوی آن را می خواهی، خیر، هر کس که در خط ولایت باشد، همان انتظار فرج، برای او فرج است»( مجلسی، 1983، ج47، 60). در حدیث دیگری از این امام نکته جالب تری وجود دارد که برخلاف تصور بعضی از افراد، برداشت فوق را تقویت می کند و آن این که حضرت می فرماید: «گرد غبار به ضرر کسی است که آن را برانگیخته است و اسب های چموش و مغرور، هلاک می شوند. عرضه شد: اسب های چموش چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المستعجلون»؛ کسانی که شتاب می کنند...» (وسائل الشیعه،ج11، 37). شتاب کنند گان در این حدیث کسانی هستند که فرج را صرفا در حکومت ظاهری و چیرگی ظاهری بر دیگران می دانند و بر تفوفق مذهبی و قومی می اندیشند حال آنکه چنان که از این احادیث برمی آید، طی مسیری است که انسانها های کاملی بواسطه درک درست انتظار ساخته می شوند تا پرچم حقانیت اسلامی را در عالم برافراشته دارند.
«امید» یکی دیگر از کارکردهای مهمی است که بواسطه اعتقاد به مهدویت در فرد و جامعه ایجاد می شود و یکی از کارکردهای مهمی است که بیشتر از هر آموزه ای در این آموزه اسلامی تبلور می یابد. این خصلت در زندگی مسلمانان مورد تاکید خداوند قرار گرفته و از نشانه های مومن این است که هیچ موقع از رحمت خداوند مایوس نگشته و کسی که مایوس از رحمت خداوند باشد مرتکب گناه بزرگی است چنانکه در آیه «ولاتیاسوا من روح الله»(یوسف، 87) دستور به این امر داده شده است که این مرحله اول امید در بین مسلمانان است. مراحل دیگر که به زندگی معتقدان معنای بیشتری می دهد وعده پیروزی صالحان در زمین است(قصص، 5) وهمچنین در ادامه تحقق این امر توسط بقیه الله و منتظرانش است «بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین»(هود، 86). منتظران با اعتقاد به این سه اصل امید دهنده، زندگی شان را معنا می بخشند که در سایه این مقوله فرد در برابر مشکلات مقاومت کرده و برای رسیدن به هدف والاتر و فردای روشن ناملامات را تحمل می کند. این کارکرد شادابی و سرزندگی را به معتقدانش به ارمغان می آورد و با اخباری که از زمان ظهور رسیده است معتقدان را هر آن امید وار کرده و برای این طراوت ایجاد شده پایانی نیست. حضرت مهدی(ع) در نامه ای به شیخ مفید می نویسند: «...فرمان ما به طور ناگهانی فرا می رسد...» (طبرسی، 1387، ج2، 497). این سخن، معتقد را هر آن امیدوار به ظهور می کند.
کارکرد دیگر «مسئولیت پذیری افراد» در دوران انتظار است چنان که امروزه دیگر تقریبا همه منتظران انتظار مثبت را جایگزین انتظار منفی می دانند و مسئول بودن منتظران در مقابل اعمال و رفتار خود، هم نوعان، اسلام و جامعه را مسلم می پندارند. اگر این مسئولیت فردی را به دو نوع مسئولیت در مقابل «شخصیت خود منتظر» و مسئولیت «در مقابل جامعه منتظر» تقسیم کنیم، مشخصا در صورت تحقق نگرش مسئولیت در مقابل جامعه، مسئولیت فردی نیز خود به خود محقق فرض می شود. پس در جایی که به مسئولیت فرد در مقابل جامعه تاکید می شود این افراد مسئول هستند که بعد از اهتمام در خود سازی به ایفای نقش های اجتماعی اقدام می کنند. با این نگرش مسئولیت های اجتماعی برای فرد منتظر، خود به ذاته معنا بخش به زندگی فرد خواهد بود. حتی ممکن است در این مسیر از بذل جان نیزدریغ نورزد، به گونه ای که انتظار فرج و حکومت جهانی مهدی(عج) به هیچ روی، ناسازگاری با قیام های پیش از ظهور ندارد، بلکه برخی از قیام ها و حکومت ها، زمینه ساز قیام و حکومت جهانی حضرت مهدی خواهد بود. چنان که امام خمینی (ره) در کتاب البیع، تشکیل حکومت اسلامی را واجب دانسته و اعتقاد بدان دارد که اگریکی از فقها تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است از او پیروی کنند و اگر تشکیل حکومت اسلامی بجز از راه قیام و اقدام دسته جمعی ممکن نباشد، باز هم تکلیف ساقط نیست و باید به اندازه توان احکام اسلامی را اجرا کنند.(موسوی خمینی،بی تا، ج2، 456).
ارزش
متفکرین در دوران معاصر تلاش می کنند معنای زندگی را با توجه به ارزش هایی که برای افراد دارد تحلیل نمایند. ارائه تصویری روشن از معنای زندگی نیز در نتیجه تفکیک ارزش ها در هر دستگاه فکری امکان پذیر است. که بعضی از این ارزش ها شخصی و برخی دیگر همگانی است. متفکران غربی سعی در بیان معنایی از زندگی دارند که ارزش ها مثبت، ماندگار و نامحدود همراه با رضایت برای فرد باشد و هریک بر بعدی اشاره می کنند بطور مثال فیلیپ کویین استدلال می کند که زندگی معنا دار آن است که ارزش زیستن داشته باشد و زندگی ای ارزش زیستن دارد که گستره ارزش های آن چنان باشد که هر فرد انساانی همچنان بتواند ارزش های مطلوب خویش را در آن بیابد. به بیان دیگر دامنه ارزش های آن چنان باشد که هر فرد انسانی استمرار زندگی را در آن طلب کند و یک زندگی جاودان بستر کاملا مناسبی است که هر فرد انسانی می تواند ارزش های متوقع خویش را در آن بازیابد. لذا، یک زندگی محدود سزاوار زیستن نیست، زیرا در آن نمی توان ارزش های مطلوب را یافت و در واقع، آنها را برآورده ساخت (بیات،1390، 180) به نقل از (metz,recent work on the meaning of life , p.171).
متز معتقد است ارزش های یک زندگی معنا دار با ارزش های یک زندگی اخلاقی یا یک زندگی توام با خوشبختی متفاوت است. برخی از ارزش ها مانند راستگویی متناسب با یک زندگی اخلاقی است و برخی دیگر از ارزش ها، مانند رفاه و آسایش، در خور یک زندگی توام با خوشبختی است. پس کاملا ممکن است که فردی با رعایت هنجارهای اخلاقی زندگی، زندگی اخلاقی ای داشته باشد ولی یک زندگی معنا دار یا زندگی توام با رفاه و آسایش نداشته باشد. باور متز این است که ارزش های یک زندگی معنا دار، ارزش هایی است به هر فرد انسانی احساس احترام و افتخار عظیم می بخشد و در وی عشق و محبت را زنده یا تقویت می کند یا وی را از ساحت حیوانی فراتر می برد. در واقع متز نتیجه می گیرد دستیابی به مرتبه بالایی از معنای زندگی در گرو آن است که فعالیت های هر فرد انسانی تاثیر ماندگار بر خود فرد داشته باشد و فعالیت های هر فرد انسانی بر خود فرد هم تاثیری ماندگار نخواهد داشت مگر اینکه دارای اهدافی باشد که از ارزش نامحدودی برخوردار باشند و لازمه اینکه چنین فعالیت هایی بر خود فرد تاثیر ماندگار بگذارند، جاودانگی اوست (همو، 186). متز در نظریه «فرا رفتن از خود حیوانی» به طور خلاصه چنین می آورد: مقدمه اول: تفکیک ساحت وجودی هر فرد انسانی به ساحت حیوانی و ساحت عقلانی. مقدمه دوم: هر یک از ساحت های حیوانی و عقلانی هر فرد انسانی، نیازها، خواسته ها و ارزش های متناسب با خود را دارد. پس با دستیابی به نیازها و خواسته های متناسب با ساحت حیوانی به معنای زندگی نیز دست نخواهیم یافت. و هر گاه ارزش های آفاقی متناسب با ساحت عقلانی هر فرد انسانی بتوانند نیازها و خواسته های متناسب با آن را به عنوان جنبه انفسی معنای زندگی برآورده سازد، وی می تواند به معنای زندگی دست یابد. در این نظریه متز، معنای زندگی، به معنای «ارزش» زندگی گرفته شده و «ارزش» زندگی هم تمام ارزش های دینی، اخلاقی، حقوقی و زیبا شناختی را دربر می گیرد؛ زیرا تمام ارزش های فوق متناسب با ساحت عقلانی هر فرد انسانی اند و به مدد ارتباط با آنها می توان از ارزش های متناسب با ساحت حیوانی فراتر رفت و به زندگی خویش معنا داد (همو، 115-118).
آنچه بطور عمده در اعتقاد به مهدویت ارزش محسوب می گردد و سایر ارزش های دیگر زندگی نیز در سایه آن معنا پیدا می کنند احادیث و اخباری که از معصومین به ما رسیده و به زبان عامیانه و قابل درک بیان می کنند را می توان در پرتو دو اصل کلی مهدویت استنباط کرد، که آن دو اصل 1- «احیای اسلام راستین» است چنان که امیر المومنین می فرماید: «مهدی(ع)، کتاب و سنت مرده و از میان رفته را زنده می کند»( نهج البلاغه، خطبه 138). و در میان منتظران حقیقی نیز تمسک به اسلام و مبارزه با عقاید خرافی و زنده نگه داشتن اسلام مسئولیت اصلی شان می باشد. امام صادق (ع) نیزمی فرمایند: «قائم بر طبق شیوه پیامبر اکرم(ص) رفتار می کند و آنچه از نشانه های جاهلیت باقی باشد را از میان بر می دارد و پس از ریشه کن کردن بدعت ها، اسلام را از نو پیاده می کند»(صافی گلپایگانی،1433، 305).
2- «پیرو حقیقی امام(ع)»: ارزشی است که منتظران دارای راهنما و رهبری بوده و تحت ولایت مطلقه ایشان قرار می گیرند چنانکه امام باقر (ع) می فرمایند: « اگر شما چنان باشید که ما سفارش کرده ایم و از امر ما سر پیچی نکنید، اگر در آن حال کسی از شما پیش از ظهور قائم ما بمیرد، شهید خواهد بود و اگر حضرت را درک کند و در رکاب او به شهادت برسد پاداش دو شهید را دارد...»( طوسی، 1414، ج1، 236) دلیل این تاکید نیز مشخص بوده و در کتاب ها و مقاله های مختلف بدان پرداخته شده است چنانکه خصوصیت اصلی «دولت کریمه» امام عصر (ع) را «تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله» است. یعنی با قرار گرفتن امام عادل در راس مخروط عدل جامع «امامت جهانی » و زیر مجموعه های این امام همام هم عادل خواهند بود و آن ها اهل واقعی اسلام اند و با این جامع قران و عمل به آن، کار دنیا به سوی عدل و قسط ره خواهد پیمود و این نقطه جمع «انتقام خون حسین(ع)» و «اقامه قسط و عدل» توسط امام عصر خواهد بود(واسعی،1393، شماره 19، 65).
در حدیث طولانی از امیرالمومنین در وصف بیعت یاران حضرت مهدی چنین آمده است: «با او بیعت می کنند که هرگز دزدی نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره و گندم ذخیره نکنند، مال یتیم را نخورند، حریر و خز نپوشند، در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند، راه را بر کسی نبندند، راهرا نا امن نکنند، گرد هم جنس بازی نگردند، خوراکی را انبار نکنند، به کم قناعت کنند، طرفدار پاکی باشند، از پلیدی گریزان باشند، به نیکی فرمان دهند، از زشتی باز دارند، جامه خشن بپوشند، خاک را متکای خود سازند، در راه حق جهاد را ادا کنند و...»(صافی گلپایگانی، 1433، 469- همچنین در ملاحم و فتن، 49) اخبار رسیده حکایت از آن دارد که حضرت هنگام ظهور در اولین خطبه شان هم به این دو ارزش بزرگ مهدویت تصریح کرده و می فرماید: «...آنچه را قران در اندیشه زنده ساختن آن است، زنده سازید و بدعت ها و ضد ارزش هایی را که قران در پی محو ونابودی آن هاست از میان بردارید. در راه حق و هدایت مدد کار من باشید و در راه تقوا و عدالت وزیر و کمک کار من...»(کورانی العاملی، 1426، ج3، 295). موارد ذکر شده از مفاد پیمان امام با یارانشان و همچنین خطبه آغازین، محدود در زمان ظهور حضرت نیست بلکه متعلق به تمام دورانی است که امام زمان وجود دارند و بر این اساس است که پیامبر اکرم می فرمایند: «افضل اعمال امتی، انتظار الفرج»( مجلسی، 1983، ج52، 14).
از آنجایی که دین اسلام دین جامعی است و به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرده معنای زندگی در مهدویت نیز بر طبق همین دیدگاه ارزش مداری جامعی برای فرد قائل است که صرفا در ساحت حیوانی یا ساحت عقلانی نمانده و حتی از هر دو اینها گذر کرده و به ساحت فراعقلی توجه می نماید که این ارزشگذاری قابل مقایسه با نظریات معنای زندگی غربیان نیست و جز در ساحت دین نمی توان نمونه ای برای آن یافت. از آنجایی که برای یک شخص در معنا دار بودن آن ابعاد زیادی مطرح می شود و خارج از حوصله این مقاله است که به همه آنها بپردازد از این رو به مهمترین آنها اشاره کرده و اثبات می کند که مهدویت، معنای زندگی شخص را پر رنگ خواهد کرد. لذا برای نشان دادن اینکه مهدویت به همه ساحت های انسانی معنی می بخشد، ساحت های انسانی را به سه مرحله تقسیم بندی کرده و در هر ساحت به مواردی اشاره می کنیم. در این مقاله برای ساحت مادی اهمیت به ارزش هایی مثل «رفاه و آسایش» و «شادی»و ارزش های ساحت عقلانی «اخلاق»، «آزادی اراده فردی» و «بعد اجتماعی زندگی افراد» و برای ساحت فرا عقلی «عشق و محبت به خداوند» ذکر می شود.
هر انسانی دارای بعد مادی و روحانی است. مهدویت در معنابخشی به زندگی معتقدانش هر چند خود را محصور در بعد مادی ننموده ولی نسبت به این بعد نیز بی توجهی ننموده است. در ویژگی های دوره ظهور به «رفاه و آسایش» افراد و جامعه مهدوی مستقیما اشاره شده است. منتظران در دوران انتظار با صبر و امید، در انتظار رفاه و آسایش هستند و با تلاشی که در جهت گسترش دینداری در بین مردم می کنند، قوانینی مثل خمس، زکات، عدم احتکار و...رفاه و آسایش عمومی را در جامعه منتظر فراگیر خواهند نمود. تا جاییکه در زمان ظهور سخن از کثرت مال، وفور نعمت، باران های پاپی، سبکباری و رهایی از بارهای سنگین زندگی(مجلسی، 1983، ج52، 123) آسودگی از رنج، نیافتن نیازمندی جهت ادای دین، (همو،390) و آبادی همه خرابی ها(بابویه قمی، 1395، 331) شده است که زمینه های آن در دوران انتظار فراهم می شود. چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «صله رحم به جای آورید و با همدیگر مهربان باشید. سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، روزی خواهد رسید که یک نفر از شما نتواند محلی را پیدا کند که دینار یا درهمی از مال خودش را در آنجا به مصرف برساند(النعمانی، 1418، 150). این حدیث بیانگر آن است که منتظران علی رغم مشقات فراوان سعی در فراهم نمودن رفاه و آسایش عمومی می نمایند چرا که اولا فرصتی است برای منتظران تا از این موقعیت در جهت «خود سازی» و اثبات انتظار واقعی خود بکوشند و در ثانی «زمینه سازی برای ظهور حضرت» است. پس منتظران هم به تبع از این رفاه حاصل شده، بهره مند خواهند شد. هر چند رفاه و آسایش آنان منحصر در رفاه وآسایش مادی نیست بلکه ایمان به وجود حضرت برایشان آرامش بخش است چنانکه امام زمان (ع) در نامه مبارک خود به اسحاق بن یعقوب آورده اند: «همانا من مایه آرامش و امنیت زمینیانم همانگونه که ستارگان آسمان، باعث امنیت آسمانیان هستند» (طوسی، 1381، 177). امروزه این سوال در بین مردم رواج دارد که چگونه می شود در این دنیا زندگی راحت و آسوده داشت؟ متفکرین اسلامی بطور خلاصه این چنین جواب داده اند که «به آنچه ماندنی است دل ببندیم»(جوادی آملی، 1378، 144). مهدویت نیز همانگونه که از احادیث فوق برمی آید با اعتقاد راسخ و عمل به دستورات معصومین(ع) که همه یک واحد کل را تشکیل می دهند، هم دین و هم دنیای شخص را مورد حمایت قرار خواهند داد.و هم معتقدان راه اشتباه را نپیموده و پیوسته در راه خیر و صلاح که همیشه باقی خواهند ماند.
تبیین عامه از «شادی، خرسندی و رضایتمندی» بیش از هر چیز به احساسی اطلاق می شود که آدمی از خوشایندهای محسوس به دست می آورد. ولی تعریف وسیع شادی آن است که بر اساس آن فراتر از خوشایندهای مادی قدم برداریم و حقیقت آن را به احساس رضایت و خوشایندی درونی ای که انسان از ابعاد مختلف محسوس و غیر محسوس زندگی بدست می آورد، تسری دهیم(موفق، 1388، 244). در این که از ویژگی های مومن شاد بودن است در آن هیچ شکی نیست زیرا شاد بودن مطابق با فطرت انسانهاست و خداوند می پسندد که انسان شاد باشد لیکن باید توجه داشت که معنایی که بیشتردر ذهن عامه مردم از شاد بودن وجود دارد، همان شادی معطوف به لذت نفسانی است که در آن نوعی حالت بی توجهی به مسائل اطراف، مد نظر است. که این نوع شادی در ادبیات دینی مورد پسند نبوده و انسان را از آن بر حذر می دارد چراکه این نوع شادی مربوط به دوران کودکی و اوایل زندگی است که در آن فرد مسئولیتی ندارد و با رسیدن به بلوغ جسمی و عقلی و اجتماعی و...
انتظار نیز از او متفاوت می شود. و دیگر شخص خود را با لهو ولعبی که هیچ هدفی برای آن نیست جز این که برگشتن به وادی بی خبری و بی مسئولیتی است. لذا شایسته است شخص برای این که بتواند به معنایی از زندگی متناسب با شرایط و ویژگی های اوست قدم گذارد، از این حد ابتدایی فراتر رفته و شادی اصیل را جستجو کند. طبق مضامین دینی خداوند به انسان از روح خود دمیده و او را خلیفةالله خوانده پس جایگاه رفیعی دارد و شادی او نیز باید از سطح بالاتری برخوردار باشد. موفقیت در مسئولیت های محوله و آزمایشات وابتلا های دنیوی مایه سرور ما و رضایت خداوند خواهد بود. از جمله این مسئولیت ها کمک به برقراری عدالت در زمین و تحقق وعده الهی است که فرد منتظر هر لحظه از زندگی خود از آن غافل نیست و بدین طریق اگر بتواند از مسئولیت محوله سربلند بیرون آید به بهجت درونی و اصیل که سر تا پای او را خواهد گرفت و رضایت خداوند را نیز نتیجه خواهد داد. و به زندگی فرد معنایی خواهد بخشید که شادی در آن مصداق آیه شریفه: «الا انَّ اولیاءَ الله لاخوفٌ علیهم و لاهم یحزنون»(یونس، 62)خواهد بود. حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نیز این معنا را تایید می کند که شادی و شعف در زمان ظهور بواسطه تحقق وعده خداوند همه آسمان ها و زمین را فرا می گیرد، ایشان می فرمایند: «در آن هنگام پرندگان در آشیانه های خود شادمان می شوند و ماهیان در قعر دریا ها شادمانی کنند و چشمه سارها سرازیر می شوند و...»(سلیمان، 1386، 601).«اخلاق» در همه زمان ها به عنوان نمود عقلانیت و دینداری و انسانیت در هر دینی، مرام و مسلکی مورد توجه بوده و هر کسی که در زندگی دنبال حقیقت است به این ندای عقل و وجدان خود پاسخ داده و اخلاق را بعد جدایی ناپذیر زندگی می داند. قدما اخلاق را به عنوان عقل عملی می شناختند. امروزه نیز فیلسوفان بزرگ افکار خود را معطوف به این حوزه نموده و در مورد آن نظریاتی را بیان می نمایند. نظریاتی همچون اخلاق وظیفه گرایانه یا اخلاق غایتگرایانه در قرون اخیر مطرح و با انتقاداتی روبرو شده و موافقان و مخالفانی هم پیدا کردند. که این امر نشانگر اهمیت اخلاق در بین انسانها از زمانهای قدیم تا به امروز بوده است. ولی اسلام اخلاق را آنقدر مهم می داند که پیامبر اکرم بعنوان رسول و پیغام آور این دین می فرماید: من برای تمام کردن اخلاق در بین مردم مبعوث گردیدم(مجلسی، 1983، ج68، 382 ) و خداوند نیز در مورد آخرین فرستاده خویش در قران کریم می فرماید: «و انک لعلی خلقٍ عظیم»(قلم، 4) و این اهمیت تا قیام قیامت برپاست چنانکه حضرت پیامبر(ص) در حدیثی خبر می دهند: «اگر یک روز از دنیا باقی نمانده باشد، خداوند مردی را برمی انگیزد که نامش نام من و خلق و خوی اش مانند من است»(موسوی اصفهانی، 1389، ج1، 113). منتظران نیز با تاسی از آقای خود این سجایای اخلاقی را در خود، پرورانده و زمینه را برای ظهور آن حضرت آماده می کنند. چنانکه حضرت امام جعفر صادق (ع) در حدیثی می فرمایند: «هر کس بخواهد در شمار منتظران حقیقی آن عدلِ منتظَر باشد، باید پارسایی پیشه کند و متخلق به مکارم اخلاق گردد»( مجلسی، 1983، ج52، 14).همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرماید کامل ترین مومنین در ایمان نیکو خلق ترینشان است(الغازی،1376، 95) این پرورش اخلاقی در منتظران به منتها درجه خود خواهد رسید چنانکه جور و ظلم نیز تا ظهور حضرت مهدی به نهایت خود خواهد رسید. شهید مطهری روایتی از شیخ صدوق(ره) می آورد، مبنی بر اینکه منظور از فراگیر شدن ظلم، آن است که هر یک از شقی و سعید، گروه حق و باطل، به نهایت کار خود می رسند(مطهری، 1398، 66). اینگونه است که هر روز اخلاق در وجود منتظران متبلورتر می شود تا اینکه معنای زندگی در نظرشان پر معنی گردد.
یکی از ارزش ها که در ساحت عقلی به زندگی فرد معنا می دهد «آزادی اراده فرد» است. جان مارتین فیشر نظریه آزادی اراده را مطرح و آن را موثر در معنایی که فرد برای زندگی خود می دهد می داند. وی معتقد است که «اختیار» و «داشتن آگاهی و چشم اندازی نسبت به آینده» دو ویژگی منحصر بفردی است که هر فرد انسانی به مدد آن هم بنای زندگی خویش را می سازد و هم مسئولیت اخلاقی رفتار و کردار خود را می پذیرد. طبق این نظریه، اگر به زندگی انسانها فارغ از اینکه آن زندگی چه سبک و سیاقی دارد، به مثابه داستانی نگریستیم که هر فرد انسانی مانند نویسنده یک داستان آن را نوشته است، می توانیم معنا داری زندگی وی را تبیین کنیم زیرا در این تبیین ارزش زندگی به سبک و سیاقی نیست که هر فرد انسانی برای زندگی خود برگزیده است، بلکه به خود زندگی ای است که هر فرد انسانی برای خویش آفریده است(بیات،1390، 121). بدیهی است که وجود اختیار در معنای زندگی موثر است اما بر اساس دیدگاه معصومین، تشیع در انتخاب جبر و اختیار در زندگی فرد، به حالتی بین این دو اعتقاد دارد که نه صرف جبر و نه صرف آزادی و اختیار است. بر اساس این دیدگاه می توان گفت شیعیان به اختیار انسان در زندگی ارزش قائل بوده و شرط پاداش اعمال را در اختیاری بودن آن می دانند. ولی در همه رویداد های زندگی شان اختیار محض را نمی پذیرند، چون اگر بصورت واقع بینانه به همه رویداد های زندگی نگریسته شود، رویداد هایی وجود دارد که خارج از حوزه اختیار ماست، ولی شیعه بطور مستقیم از این جهت که اعمالی که به زندگی فرد «معنا» می بخشند باید تمام یا قسمتی از آن دارای اختیار باشد، بحث های زیادی را نداشته است. به نظر می رسد در بحث معنای زندگی می شود به دو گونه به آن نگریست، یکی اینکه نگاه جزء گرایانه باشد و جزء جزء پدیده های زندگی را بطور مستقل از دیگری بررسی کرد و دیگر آنکه نگاه کل گرایانه به زندگی داشت. در نگاه جزء گرایانه اگر پرسش ما این باشد که این عمل بخصوصی که در معنا داری زندگی تاثیر دارد، آیا حاکی از اراده فرد است یا فرد به طور ناگزیر، این عمل را مرتکب شده است؟ در جواب می توان گفت که اگر عملی هم از روی اختیار نباشد در دیدگان خود شخص و مردم دارای ارزش نیست زیرا هر فرد دیگری در آن شرایط به جای شخص مورد نظر بود آن را انجام می داد. مثلا در مسئله «دیدار حضرت قائم» و تاثیر آن بر معنای زندگی منتظر؛ شوق انتظاربه دیدار قائم(ع) ارزشمند است (هر چند ادعای دیدار از هر کسی پذیرفته نیست) از روایات بر می آید ما به دو صورت حضرت را ملاقات می کنیم یکی این که فرد آرزو می کند حضرت را ملاقات کند یعنی با اختیار تلاش می کند که به محضر حضرت شرف یاب شود و اگر با خود سازی که انجام می دهد، موفق به این دیدارشود، آنگاه این واقعه در معنای زندگی منتظر بسیار موثر خواهد بود و در احادیث نیز دیدار با اراده و با معرفت حضرت سفارش شده و به آن بها داده شده است. لیکن از طرف دیگر با استناد به احادیثی که بیانگر آن است که امام زمان (ع) در جوامع، در حج و. .. حضور دارد، مردم او را می بینند ولی او را نمی شناسند مثلا امام صادق (ع) می فرماید: «امام قائم دو غیبت دارد: در یکی از آن دو در مراسم حج شرکت می کند، مردم را می بیند، اما مردم او را نمی بینند و نمی شناسند»(کلینی رازی، 1387، ج1، 339). که این نوع دیدن که از روی آگاهی و اراده نمی باشد، معنای زندگی فرد را تحت تاثیر خود قرار نمی دهد و از این زاویه ارزشمند نیست. در «نگاه کلی» نیز وقایعی وجود دارد که هر چند بطور ناخدا گاه و غیر ارادی در زندگی فرد حضور دارد در زندگی فرد موثر است چنانکه فردی را در نظر می گیریم که در خانواده متدین به اسلام و تشیع متولد شده باشد طبیعتا با اینکه بصورت غیر ارادی و به عبارت عامیانه تر توفیق اجباری بوده ولی در معنا بخشی زندگی فرد، بعنوان کسی که با فرهنگ مهدویت بزرگ شده و این فرهنگ در وجود این شخص تبلور یافته، موثر نخواهد بود، زیرا همه افرادی که از این عقیده بهره مند هستند ضرورتا زندگی با معنایی ندارند چه بسا افرادی که در فرهنگ شیعی رشد کرده و از دوستی اهل بیت و محتوای غنی آن بی بهره باشد و در عین حال افرادی باشند که در محیط اجتماعی شان نشانی از اهل بیت و تعالیم هدایتگرانه شان نیست و حال آنکه دوستی اهل بیت را کسب کرده اند و به این طریق زندگی خود را معنا دار تر می کنند. پس بطور خلاصه می توان گفت که هر رویدادی که در زندگی شخص اتفاق می افتد خارج از تاثیر آن در شرایط زندگی، اگر با آزادی و اراده فرد باشد می تواند در معنا داری زندگی شخص موثر باشد.
جامعه شناسان و متفکران علوم اجتماعی جامعه را موجود زنده ای می دانند که رشد می کند و همچون موجود زنده حیات دارد، و همان گونه که متفکرین به نقش معنای زندگی در حرکت و بالندگی و جاودانی فرد اذعان دارند، جامعه را نیز دارای این ویژگی ها می دانند. حال پرسش این است که «جامعه» این خصایص را از چه طریقی بدست می آورد و چه ارتباطی با معنای زندگی فرد دارد؟ جواب آن است که جامعه تشکیل شده از افراد است و این حقیقت به این معناست که از آنجایی که انسانها دارای قدرت اختیار و انتخاب هستند پس جوامع آنها نیز طبیعتا با جوامع جمادات یا سایر حیوانات فرق می کند، چراکه حیوانات یا جمادات آن غرایزی که خداوند به آنها داده فقط آنها را حفظ می کنند و در افزایش آن نبوغی از خود ندارند مثلا یکی از نمونه های عالی اجتماع حیوانات، اجتماع زنبور عسل است ولی اگر درست بیندیشیم می بینیم زنبوران عسل از اجتماعات اولیه خود مثلا هزاران سال پیش فرقی نکرده اند ولی انسانها با خواست خدا، به دلیل دو قوه تعقل و انتخاب می توانند جامعه ای متفاوت با جامعه دیگر داشته باشند و حتی جوامعی بوده اند که در دوره ای بالنده بوده و در دوره بعد رو به زوال پیش رفته است. به عبارتی افراد اجتماع انسانی می توانند تاثیری فرا تر از تصور بر اجتماع خود داشته باشند. در نتیجه روشن است، معنا زندگی افراد تحت تاثیر چگونگی حضور آنها در اجتماع قرار خواهد گرفت. البته ضرورتی ندارد که این معنا را همه افراد به اجتماع انتقال دهند بلکه این نقش را عده ای خاص موسوم به نخبگان در میان جامعه رواج می دهند و اکثریت جامعه نیز در پذیرفتن یا رد کردن آن به قضاوت خواهند نشست. مراد از اکثریت نیز اکثریت فعال اجتماع است. از این رو افراد خاموش جامعه که همواره بی اعتنایند و حضور اجتماعی فعال ندارند، در تغییر یافتن و نیافتن جامعه نیز مستقیما تاثیری نخواهند داشت. مراد از اکثریت درباره ظهور منجی، اکثریت جامعه جهانی است. از این رو به صرف گرایش اکثریت جامعه در یک کشور به عدالت خواهی، زمینه ظهور فراهم نمی شود (سبحانی نیا، 1388، 27).
تمامی مکاتب و نهضت ها و جنبش های فکری، سیاسی و اجتماعی، همواره مدینه فاضله ای را برای مخاطبان و هواداران و معتقدان به مکتب خود را در مسیر تحقق اهداف پله ای و رفع موانع پیش روی خود می نمایند(کوشکی، بی تا، ج2، 214). در جامعه شیعی این کارکرد بر عهده آموزه مهدویت می باشد. آموزه مهدویت در واقع نماد رویارویی دو جبهه حق و باطل و پیروزی جبهه حق در فرجام این ستیز تاریخی است. اساس مبارزات حق طلبانه به دلیل غایات غیر مادی خود و نیز اتکای ابزاری به از جان گذشتگی مبارزان و مسلح شدن به سلاح ایمان و عقیده، طرفدارانی خاص و مومن به مبانی و اهداف خود نیاز دارد. در این میان نقش مهدویت در بسیج و متمرکز سازی انرژی انقلابی مردم کاملا محوری و اصلی می باشد. آموزه مهدویت در واقع فراتر از منازعه سیاسی در کسب قدرت سیاسی است و آن عبارت است از آرمان گرایی معطوف به دستور های دینی برای تحقق عدالت و شکست جبهه باطل. این آموزه نقش تعیین کننده ای در هویت بخشی به چیستی تحولات اجتماعی خواهد داشت. (واسعی، بهار 93، ص126) البته این سرنوشت الهی«ان الارض یرثها عبادی صالحون(انبیا 105)؛ و همچنین آیات قصص،5؛نور، 55؛ توبه، 33» حتما محقق خواهد شد ولی سنت خداوند این است که این تغییر صورت نخواهد گرفت تا اینکه بستر های آن که همان تغییر جمعی است در اجتماع صورت گیرد« ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم(رعد، 11)»
اندیشه مهدویت، سیر تمدن بشری را هدفمند دانسته و مهمتر اینکه با بشارت پیروزی صالحان و پرهیز کاران در آینده و ظهور امام حاضر، انگیزه درونی مضاعفی برای تلاش و استقامت، به انسان می بخشد.
در احادیث از معصومین، بعد اجتماعی، تبلور بعد اعتقادی فردی در جامعه دانسته می شود. معنایی که فرد معتقد در زندگی خود دارد، آن را به اجتماع انتقال می دهد. چرا که شیعه منتظر، فرد فعال است نه منفعل چنانکه آمده است: «انتظار دارای دو بعد فکری یا اعتقادی، و بعد عملی یا اجتماعی است و معرفت و انتظار فرج است که منتظر را در خیمه گاه امام عصر (ع) آماده به خدمت حفظ می کند»(مجلسی، 1983، ج52، 126). این عامل بخوبی بر بعد اجتماعی انتظار تاکید می کند. در فرهنگ مهدویت به جزئیاتی که حضرت قائم در اجتماع اصلاحاتی انجام خواهد داد، اشاره فراوان شده است. در عصر غیبت نیز تکیه بر بعد اجتماعی فعالیت منتظران ضرورت دارد که نمونه بارز آن تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت است که دلایل آن را بطور خلاصه می توان اولا در اجرای بعضی احکام سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی که فقط از طریق سازمان حکومت، امکان پذیر است که از جمله آن احکام جنگ و جهاد، احکام قضا، و امر به معروف و نهی از منکر و لزوم تحکیم روابط اجتماعی در سطح جهان اسلام در میان مسلمانان از طریق تاسیس نظام امامت و حکومت است در ثانی رسیدگی به پاره ای امور حسبیه در جامعه اسلامی است، که این ضرورت را ایجاد می کند(پژوهشکده اسلامی، 1389، 66). از طرفی دیگر این اتحاد میان اشخاص است که می تواند اجتماعی منسجم را تشکیل دهد چنانکه عدم اتحاد و انسجام در میان مسلمانان جهان یکی از عوامل اصلی غیبت شمرده شده است(گل محمدی آرمان، 1384، 199)
نظریه «عشق به محبوب» را هری فرانکفورت به مدد دو مقدمه ارائه می دهد که در آن اولا حقیقت هر فرد انسانی جز خواسته هایش نیست و در ثانی معنای زندگی بسته به تحقق حقیقت اوست پس تحقق هر فرد انسانی به برآورده شدن خواسته ها و امیال اوست. بر طبق نظر فرانکفورت معنای زندگی هر فرد انسانی تنها بسته به این است که وی به چه چیز یا چیز هایی اهمیت داده یا به آن عشق می ورزد. و بر طبق نظر او هر فرد انسانی باید حقیقت خویش را تحقق بخشد تا بتواند به معنای زندگی دست یابد و با براوردن تمایلات خویش می توان حقیقت خویش را تحقق بخشید (بیات، 1390، 92). البته در مقام تحلیل می توان گفت که آن قسمت از نظریه عشق به محبوب که «هر کسی باید حقیقت خویش را تحقق بخشد تا بتواند معنای زندگی دست یابد» یا « معنای زندگی هر کسی بسته به این است که وی به چه چیز هایی اهمیت داده یا بدان عشق می ورزد»درست است و با اندیشه های دینی نیز سازگار است. اما در ادیان الهی محبوبی جز خداوند نیست پس مقدمه اول در دیدگاههای دینی جایی ندارد که البته این نظریه از اساس نظریه طبیعت گراست. اما از این نظریه می توان در این جهت استفاده کرد که «عشق به خداوند» در ساحت فرا عقلی دارای ارزشی است که به زندگی فرد معنا می دهد، مخصوصا در زندگی متدینان مقوله ای است که درصورت تحقق آن زندگی فرد را معنا خاص بخشیده و معنای زندگی انسان را وسعت می بخشد وسعتی که ارزش آن قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نیست. حضرت علی (ع) در این زمینه حدیث ارزشمندی دارند که می فرماید: «ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می دارد»(نهج البلاغه، حکمت 81). پس اگر انسان به خداوند عشق بورزد در آن صورت خود انسان نیز ارزش نامحدودی پیدا می کند.
از نظر انسان خدامدار، وجود خداوند برای زندگی هر فرد انسانی ضروری است. و اینکه هر فرد انسانی می تواند با جلب عشق و محبت خداوند به خویش، به زندگی معنادارتری دست یابد، دلیل این امر را باید درآن دانست که برنامه ها و اهداف خداوند در این جهان از ارزش بسیار بالایی برخوردار است، هر فرد انسانی می تواند با کمک به تحقق آنها زندگی خویش را معنا دار سازد و لازمه وجود برنامه ها و اهداف ارزشمند خداوند در این جهان، وجود خداوند است، پس وجود خداوند برای معنای زندگی هر فرد انسانی لازم است. یکی دیگر از ادله ضرورت وجود خداوند برای معنای زندگی هر فرد انسانی این است که زندگی بدون تحقق کامل عدالت بی معناست و خداوند تنها موجودی است که می تواند تحقق کامل عدالت را ممکن سازد. پس وجود خدا برای معنای زندگی هر فرد انسانی ضروری است. اجرای عدالت را نمی توان به موجودی غیر متشخص مانند نیروی کرمه در آیین بودا نسبت داد و گفت که به وجود خداوند به عنوان موجود متشخص انسان واری که دارای علم، قدرت و خیر خواهی مطلق است نیازی نیست، زیرا به موجود نامتشخص مثل کرمه نمی توان «توانستن» را نسبت داد و گفت آن نیرو می تواند عدالت را اجرا کند. البته عده ای انتقاد کرده اند که چون خداوند درجرای عدالت خواستار کمک از انسانها شده است پس خداوند دیگر قادر مطلق نیست، که جواب داده اند که فاعلیت خداوند در طول فاعلیت انسان است و در عرض آن نیست و تضادی با قدرت مطلق خداوند ندارد (بیات، 1390، 155-162).
حال که فقط خداوند لایق این دوست داشتن است و با محبت به او انسان با دادن جایگاه اصلی وجودش به صاحب آن که مصداق حدیث شریف از امام صادق (ع) می شود که می فرماید: «قلب انسان حرم خداست؛ در حرم خدا غیر خدا را جا ندهید» (کلینی رازی، 1387، ج2، 126). باید دید آیا صرف گفتن گزاره «من خدا را دوست دارم» ما به زندگی مان معنای متعالی داده ایم؟ پاسخ روشن است ما با گفتن این گزاره، مقدماتی را فراهم آورده ایم که با تکمیل این مقدمات زندگی معنا بخشی جدیدی را تجربه خواهد کرد وآن ارتباط با خداست که بواسطه انجام فرامین، صحبت کردن با او از طریق دعا امکان پذیر است. به عبارت بهتر زندگی شخص اگر رنگ خدایی بگیردشخص می تواند به این سطح از معنا در زندگی خود دست یابد. از جمله این مواردی که عشق به خداوند را در زندگی شیعیان معنا بخش خواهد نمود عمل به حدیث شریف از پیامبر اکرم است که می فرمایند: «هر کس دوست دارد خدا را در حال ایمان کامل و مسلمانی مورد رضایت او ملاقات کند، ولایت و محبت امام عصر(عج) را بپذیرد»( مجلسی، 1983، ج36، 296). چرا که به این طریق ایمان خود را محک زده و آن را در خود تقویت می کنند چون امام عصر(عج) بنا به مصالحی از دیده ها غایب است و این شاید همان سختی انتظار است که در احادیث اشاره شده و زندگی فرد را معنایی می بخشد که جز دوستدار حضرت آن را درک نمی کند. چنانکه حضرت پیامبر اکرم (ص) نیز به حضرت علی (ع) فرمودند: «بزرگترین مردمان در ایمان و یقین، کسانی هستند که در روزگاران آینده زندگی می کنند، پیامبرشان را ندیده اند و امام آنها در غیبت است و فقط به سبب خواندن خطی روی کاغذ(خواندن قران کریم و احادیث معصومین علیهم السلام) ایمان می آورند»(مجلسی، 1983، ج52، 125). پشتوانه این اعتقاد در نهایت عشق به خداست و با این اعتقاد معنایی در زندگی شخص ایجاد خواهد شد که فراتر از ساحت عقل است.
نتیجه گیری
پژوهش حاضر به دنبال پرسش از چگونگی معنا بخشی مهدویت در معنا ی زندگی افراد به یافته های زیر اشاره می کند.
1-مهدویت به زندگی معتقدانش بر خلاف سایر مکاتب انسانگرایانه، در سه ساحت ارزشی مادی، عقلانی، و فرا عقلانی معنا می بخشد و با استعدادی که در ذات خود دارد زندگی شخص را محدود نکرده و به معنای زندگی شخص وسعت می بخشد.
2-مهدویت بخاطر اهداف والایی که در آن است کارکرد هایی همچون پارسایی، اخلاق مداری، تقویت عقلانیت فرد، و امید در حرکت به آینده روشن را در معتقدانش ایجاد می کند.
3-فرهنگ انتظار به زندگی شخص از بعد اجتماعی معنا می بخشد و فرد را مسئولیت پذیر می نماید.
4-دو مفهوم «مهدویت» و « معنای زندگی» که به دو حوزه الهیات و فلسفه مربوط اند و در نتیجه هر کدام اهدافی را دنبال می کنند که با بررسی هردو، اهداف همسو استخراج می شود تا شخص را در هدف گزینی مطلوب یاری رساند و در صورت داشتن هدف مطلوب الگوی زندگی اسلامی نیز رخ نموده و شخص را از افتادن در مسیرعقاید خرافه و زندگی بیهوده و پوچ باز خواهد داشت.
5-این تحقیق نشان می دهد که موعود باوری در معنابخش کردن زندگی فرد موثر است از طرفی اهمیت نقش موعود باوری در همه ادیان مشخص است پس اولا پژوهش های تطبیقی در این زمینه ضروی است، در ثانی راه را برای گفتگوی ادیان بیشتر هموار خواهد شد.
در نهایت لازم است یادآوری شود که این تحقیق برای کشف معنای زندگی در مهدویت از متون شیعی استفاده کرده است و ضروری است تحقیق های آینده، این موضوع و زیر شاخه های آن را از بطن زندگی شیعیان به صورت میدانی مورد کنکاش قرار دهند.
منابع
1-«قران کریم»، تهران، انتشارات اسوه(خط عثمان طه).
2-«نهج البلاغه»، سید رضی، تهران، فیض الاسلام.
3-الغازی، داود بن سلیمان، « مسند الرضا»، به تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، قم، مرکز انتشارات حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1376.
4-بابویه، علی بن حسین، «کمال الدین و تمام انعمه»، ج اول، تصحیح علی اکبر غفاری، دارلکتب اسلامی، چاپ دوم، 1395.
5-بیات، محمد رضا،«دین و معنای زندگی در فلسفه تحلیلی»، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب قم، چاپ اول، 1390.
6-پژوهشکده تحقیقات اسلامی، علی نوری، علی رضا، «فرهنگ مهدویت و انتظار»، قم، سپهر، چاپ اول، 1389.
7-تونه ای، مجتبی، «موعود نامه»، قم، کوثر، چاپ اول، 1383.
8-جوادی آملی، عبدالله، «مراحل اخلاق در قران»، قم: مرکز نشر اسرا، 1378.
9-خمینی، روح الله، « کتاب البیع»، ج2، قم، مهر، بی تاریخ.
10-سبحانی نیا، محمد تقی، « نظریه تغییر و تاثر آن در زمینه ظهور»، فصل نامه مشرق موعود، قم، سال سوم، شماره11، پاییز 1388.
11-سلیمان، کامل، «روزگار رهایی»، مترجم علی اکبر مهدی پور، تهران، آفاق، چاپ پنجم، 1386.
12-سلیمانیان، خدا مراد، « فر هنگنامه مهدویت»، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)،1387.
13-شجاعی، محمد صادق،« معنای زندگی درنهج البلاغه»، دوفصلنامه اسلام و روان شناسی، سال 6، شماره11، صفحات 57-37 پاییز و زمستان 1391.
14-صافی گلپایگانی، لطف الله، «منتخب الاثرفی الامام الثانی عشر»، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، سرور، چاپ اول، 1433ق.
15-صدر،سید محمد، «تاریخ الغیبه الصغری»، جلد اول، قم: آسیانا، 1426ق.
16-طبرسی، ابو منصور، « احتجاج»، تهران، دارالکتب اسلامی، چاپ دوم، 1387.
17-طبرسی نوری، حسن، «نجم الثاقب فی احوال الامام غایب»، ترجمه و تحقیق، یاسین موسوی، قم: مسجد مقدس جمکران، 1387.
18-طوسی، محمد بن الحسن، « امالی»، به تحقیق موسسه البعثه، قم، دار الثقافه، چاپ اول، 1414ق.
19-------------، «غیبه»، مترجم مجتبی عزیزی، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، 1381.
20-کلینی رازی، محمد بن یعقوب، «کافی»، باهتمام محمد حسین درایتی، قم، دارالحدیث،چاپ اول،1387.
21-کورانی العاملی، علی، « المعجم الموضوعی الاحادیث الامام مهدی(ع)»، -------چاپ اول، 1426ق.
22-کوشکی محمد صادق، «بازشناسی نقش حسینی و انتظار مهدوی در ایجاد هویت انقلاب اسلامی»، تهران، مجموعه مقالات دومین کنگره سراسری عاشورا پژوهی، انتظار، دانشگاه امام صادق، بی تا.
23-گل محمدی آرمان، فریده، «رسالت جهانی حضرت مهدی(عج)»، قم، دار النشر اسلام، چاپ هفتم، 1384.
24-مجلسی، محمد باقر،« بحار الانوار»، ج36، بیروت: موسسه الوفا، 1983م.
25------------------، «بحار الانوار»، ج37، بیروت: موسسه الوفا، 1983م.
26------------------،«بحار الانوار»، ج51، بیروت: موسسه الوفا، 1983م.
27-----------------، «بحار الانوار»، ج52، بیروت: موسسه الوفا، 1983م.
28-----------------، «بحار الانوار»، ج53، بیروت: موسسه الوفا، 1983م.
29-----------------، «بحار الانوار»، ج68، بیروت: موسسه الوفا، 1983م.
30-مطهری، مرتضی، «قیام و انقلاب مهدی(عج)»، تهران، چاپخانه رودکی، چاپ پنجم، 1398ق.
31-موفق، علیرضا، «معنای زندگی»، تهران، اندیشه جوان، چاپ اول، 1388.
32-موسوی اصفهانی، محمد تقی، «مکیال المکارم»، قم، حوزه علمیه قم،چاپ دوم، 1398ق.
33-موسوی اصفهانی، محمود بن مهدی، «معجم الملاحم و الفتن»، ج1، قم، مولف، چاپ اول، 1420ق.
34-مهریزی، مهدی، «مهدویت رویکردها و چالش ها»، تهران، نشر عم، چاپ اول، 1393.
35-نعمانی، محمد بن ابراهیم، «غیبت نعمانی»، مترجم محمد جواد غفاری، تهران، صدوق، چاپ دوم، 1418ق.
36-واسعی، سید علی رضا و دیگران، «باور داشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، مشرق موعود سال 8، شماره29، قم،