آنچه در این نوشته می آید گزیده هدفمند از کتاب منتشر نشده من تحت عنوان درآمدی بر جامعه شناسی دروغگویی است. ترجیح بر این است که این کتاب بعد از انجام برخی تحقیقات تجربی تکمیل و منتشر شود.
مطلب زیر به درخواست این مجله تقدیم می شود و امیدوارم مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.
تحریف دروغگویی به مثابه پدیده های اجتماعیتعریف من از دروغگویی چنین است: دروغگویی کار – گفتی است که به قصد آنی فریب مخاطب یا عدم پاسخگویی در مقابل وی و نیز به قصد آتی دستیابی گوینده به دست آوردی معین بیان می شود که باور کردن شنونده در تحقق آن فرعی است اما عدم باور گوینده به گفته مورد نظر – صرف نظر از صدق و کذب آن – لازمه دروغگویی است. از این رو، دروغگویی چند مؤلفه دارد:
زیر و بم دروغ گویی از نگاه جامعه شناسی
دو قصد: 1) قصد آنی فریب مخاطب و یا رفع مسئولیت و عدم پاسخگویی؛ 2) قصد آتی نیل به دستاوردی معین.
در این تعریف، دو مؤلفه ارتباط یعنی پیام و رمزگان در مفهوم کار گفت مندرج اند. تماس وقتی که ارتباط بالقوه باشد، وجود ندارد. به عنوان مثال، اگر کسی بخواهد در گزارش وقایع، دروغ بگوید و دیگران را در قضاوت شان فریب دهد، تاریخ را دروغگویانه می نویسد. در چنین حالتی، دروغگویی رخ داده است اما تا زمانی که کسی تاریخ او را نخواند، ارتباط تحقق نمی یابد چون هیچ تماسی وجود نداشته است.
تبیین جامعه شناختی دروغگوییدر باب دروغگویی نیز همچون بسیاری دیگر از موضوعات اجتماعی در ایران مطالب مختلفی بر مبنای پیش انگاشته های متفاوت گفته شده است. کلی گویی در این مورد نیز زیاد است. سخن پیز و پیز در توضیح علل دروغگویی بر دو نکته تاکید دارد: «ما به دو دلیل دروغ می گوییم: 1. برای به دست آوردن یک موقعیت خوب؛ 2. برای اجتناب از یک وضعیت بد» (پیز و پیز 1387: 188). توضیح آنان با توجه به مصادیق مورد بحث، درست به نظر می رسد اما بسیار کلی است.
در واقع، ما نیازمند بررسی این وضعیت های «خوب و بد» و تعیین مشخصات آنها هستیم تا از طریق آن بتوانیم شرایط و انواع دروغگویی را به دقت شناسایی کنیم و زا توضیحات عام و کلی به سوی تبیین های دقیق حرکت کنیم و گامی در توضیح علمی پدیده برداریم و تا حدی به تحقق امکان پیش بینی حداقلی واقعیت رفتاری انسان و دستکاری ضعیف آن به عنوان اهداف فروتنانه علم انسانی نزدیک شویم.
از بررسی نمونه های متعدد دروغگویی می توان از سه موقعیت نوعی دروغگویی سخن گفت که به نظر می رسد بخش قابل توجهی از دروغگویی ها را پوشش می دهد. به نظر ما سایر دروغگویی ها یا وجه آسیب شناختی ندارند و یا در مقایسه با دروغگویی هایی که در این سه وضعیت گفته می شوند، از اهمیت بسیار کمتری برخوردارند. در اینجا نخست به این سه وضعیت دروغگویی می پردازیم و در ذیل هر یک از این وضعیت ها به ارائه نوعی تقسیم بندی از انواع دروغگویی دست خواهیم زد.
دروغگویی به مثابه مفر (دروغگویی در موقعیت های مولد فشار)؛ اینها دروغ هایی است که در حالت فشار گفته می شود و حالت تدافعی دارد.
دروغگویی به مثابه دام و سلاح (دروغگویی معطوف به منافع) دروغ هایی که گفته می شود تا منافع فرد را تامین کند.
دروغگویی به مثابه گریس (دروغگویی معطوف به تسهیل و تلطیف روابط اجتماعی)؛ دروغگویی معطوف به حفظ و تداوم و تسهیل روابط اجتماعی است و ناظر به خود رابطه است و نه چیزی بیرون از رابطه.
1. دروغگویی به مثابه مفربا بررسی نمونه های دروغگویی مذکور این نکته قابل استنباط است که بخشی از دروغگویی ها در موقعیت های فشار رخ می دهد. از این رو، دسته ای از مفاهیم نظری که در این تحقیق لازم است مورد بحث و بررسی قرار گیرد مفهوم «فشار» و مفاهیم مرتبط با آن نظیر «موقعیت های اجتماعی مولد فشار» و «راه های گریز» یا «مفر» است. ناسازگاری بین انتظارات و چشمداشت هایی که دیگران از فرد یا سازمان یا گروه معینی دارند و صلاحیت ها، امکانات، و توانایی های بالقوه و بالفعل کنشگر مورد نظر (اعم از فرد، گروه یا سازمان)، موقعیت مولد فشار اجتماعی و روانی را پدید می آورد. قرار گرفتن در چنین موقعیتی برای کنشگر خوشایند نیست.
آشکار است که کنشگران وقتی در چنین شرایطی گرفتار می شوند، در جستجوی مفری بر می آیند تا خود را از این وضعیت خارج سازند یا در پی نقاب کشیدن بر واقعیتی هستند که حاکی از نوعی حرمان و کمبود و نقص است و فرد به دلیلی از دلایل گوناگون به لحاظ اخلاقی و اجتماعی موجه یا ناموجه، تمایل به پنهان کردن و اختفای واقعیت به نحو معین درک شده را دارد و می کوشد ادراک متفاوتی را جا بیندازد و تثبیت کند.
اما گاهی فشار محقق نیست اما عامل در شرایط ابهام قرار دارد و احتمال می دهد که در آینده در وضعیت فشار قرار گیرد پس پیش بینی موقعیت فشار نیز می تواند واکنشی مشابه را برانگیزاند. این نوع موقعیت های مبهم را می باید در شمار موقعیت های مولد فشار قرار داد. دیگر آن که موقعیت های مولد فشار با هم تفاوت بسیاری دارند و برخی از این موقعیت ها فشار کمتر و برخی فشار بسیار بیشتری تولید می کنند.
بنابراین، می توان فرض کرد که افراد هر قدر در موقعیت مولد فشار بالاتر قرار بگیرند، امکان ارائه «پاسخ نامناسب» به همان میزان بیشتر خواهد شد. مان در این باره می گوید: «در زندگی ما بعنوان یک فرد بزرگسال، موقعیت های بسیاری وجود دارد که در آنها قرار از موانع داخلی یا خارجی یا فرار از موقعیت های متناقض، امکان ناپذیر بنظر می رسد. گاهی در این موقعیت ها چنان فشار زیاد است که شخص احساس می کند بدام افتاده است.» (مان، 1368؛ 458-457)
به طور کلی، راه های معینی برای مقابله با موانع و خلاصی از فشار و موقعیت تنش زا وجود دارد. گزینه های مورد انتخاب خیلی زیاد نیست. البته امکانات افراد در هر موقعیت برای خلاصی را فشار محدود است. تحمل ناکامی و فشار در افراد مختلف مراتب گوناگونی دارد. اگر دروغگویی در شرایط فشار ناشی از تعاملات اجتماعی را به عنوان یکی از پاسخ های نامناسب مورد نظر روزنویگ مفروض بگیریم، این پاسخ به کرات توسط کنشگران اجتماعی مختلف ارائه می شود.
اما برای رهایی از موقعیت های مولد فشار مورد بحث در اینجا – ناسازگاری بین انتظارات و چشمداشت هایی که دیگران از فرد یا سازمان یا گروه معینی دارند از یک سو و صلاحیت ها، امکانات، و توانایی های بالقوه و بالفعل کنشگر مورد نظر (اعم از فرد، گروه، یا سازمان) از سوی دیگر – مسیرهای متعددی وجود دارد. یکی از این مسیرها کاربرد زبان در جهت دروغگویی است.
2. دروغگویی به مثابه دام و سلاحبررسی نمونه های متعدد دروغگویی نشان می دهد که عاملان در موقعیت ها و مواقع مختلف بی آن که در شرایط فشار قرار داشته باشند، دست به دروغگویی می زنند. یکی از این موقعیت ها و مواقع، زمانی است که عاملان شرایط را برای پیگیری علائق شخصی یا گروهی خود مناسب می دانند. بنابراین، به نظر می رسد دسته دیگری از مفاهیم که مناسب است در پرورش نوعی چارچوب نظری کارآمد در باب دروغ و دروغگویی مورد توجه قرار گیرد، مفاهیمی چون «علاقه»، «نفع» یا «سود»، «ارزش»، «عقلانیت» و احیانا برخی مفاهیم دیگر مرتبط با چنین مقوله ای هستند.
در زیر برخی از مفاهیم مرتبط با این مقوله را به اجمال مورد بحث قرار می دهیم تا مواضع نظری ما روشن تر و پرورده تر شود. مفهوم علائق (Interest) را در معنای عام آن به کار می بریم و نه فقط در معنای مادی آن، چنان که ماکس ویر جامعه شناس آلمانی به کار برده است، او از علائق درونی (Inner) و بیرونی (Weber) (Extemal 1969: 24)، و علائق مادی (material) و آرمانی (Ideal) و نیز از پویایی علائق سخن گفته است و بر آن است که «علائق مادی و آرمانی مستقیما حاکم بر رفتار انسان ها هستند.» (ibid: 34)
اما علائق را می توان به نحو دیگری نیز دسته بندی کرد که در این تحقیق این دسته بندی بیشتر به کار می آید: علائق خودخواهانه و دگرخواهانه. به تأسی از علی شریعتی، علائق خودخواهانه را با تعبیر رایج «سود» یا «نفع» و علائق دگرخواهانه با تعبیر «ارزش» بیان می کنیم: «ارزش» (valeur) – در برابر «سود» و «زور» که انگیزه های مادی و پست خودگرایانه و مصلحت پرستانه اند – عبارت است از هر صفت، جهت، پدیده یا عمل یا حرکتی که در آدمی احساس حرمت و قداست و اصالت و ایمان به فضیلت و زیبایی و خیر را نسبت به خود بر می انگیزد. در رابطه «انسان – سود» جهت از سود به سوی انسان است و برعکس در «انسان – ارزش» انسان برای ارزش است.» (شریعتی، بی تا، م.آ/5: 202).
بنابراین ارزش امری کیفی و معنایی و غیر مادی است و منطق محاسبه آن با منطق محاسبه سود متفاوت است. آنجا که پای منطق ارزش محور به میان می آید، دیگر نمی توان رفتار انسان را با منطق سودمحور درک کرد.
بنابراین، انسان را نمی توان به استعاره «حیوان اقتصادی» تقلیل داد. اگر انسان ها را موجوداتی نسبتا عقلایی در نظر بگیریم، می توان گفت که بخشی از اعمال آنان با محاسبه و حساب گری انجام می گیرد و آنان در انجام این اعمال به دنبال کسب دستاوردی معین اند. اگر اسناد چنین عقلانیت محدودی را به انسان روا بدانیم، حال می باید اندکی در باب نحوه دخالت «نفع» یا «سود» و «ارزش» در عمل دروغگویی سخن بگوییم و در باب انواع مصادیق آنها توضیح دهیم منظور ما از سود هرگونه «دستاورد» ایجابی یا سلبی محقق یا نامحقق است.
دستاورد محقق شامل مجموعه ای از امتیازات مادی و غیرمادی است. امتیازات مادی مثل مال و مقام و امتیازات غیرمادی که امور اعتباری – اخلاقی (نظیر تکریم، تایید، افتخار، منزلت)، امور عاطفی، احساسی، انگیزشی (نظیر تعلق روانی، عشق،دلبستگی، اعلام موافقت)، امور عملی (نظیر همراهی و همکاری در کاری معین)، امور یادگرفتنی – تکوینی (نظیر آموزش در امری معین و یا کسب مهارت در تخصصی خاص) را شامل می شود.
دستاورد نامحقق اشاره به فرصت ها، امکانات، و امتیازات محتمل دارد که هم اکنون موجود و در دسترس نیست اما احتمال دسترسی بدان در آینده قابل انتظار است. اما مراد از مفهوم «دستاورد ایجابی» یعنی آنچه در اختیار ما نیست در اختیار ما قرار گیرد و منظور ما از «دستاورد سلبی» یعنی آنچه در اختیار عاملان است از دست داده نشود.
حال بر اساس چنین درکی از سلوک انسانی می توان از دو نوع عام دروغگویی های معطوف به علائق سخن گفت: دروغگویی های خودخواهانه یا معطوف به سود و دروغگویی های دگرخواهانه یا معطوف به ارزش. در هر دو نوع این دروغگویی ها، عاملان از دروغ به مثابه دام و سلاح بهره می برند تا منفعتی ببرند یا به ارزش انسانی و اخلاقی معینی ملتزم و متعهد باشند.
دروغ به مثابه گریس
بخش قابل توجهی از دروغگویی در تجربه های مستقیم تعاملات روزمره رخ می دهد. عاملان در این تجربه های روزمره شرایط ویژه و متفاوتی را تجربه می کنند و متناسب با این شرایط واکنش نشان می دهند. دنیای روابط اجتماعی مستقیم – خواه رو در رو یا غیر رو در رو نظیر تماس تلفنی – قلمرو بی واسطه ای از جهان اجتماعی است که در آن کنشگران با امور گوناگون ناخواسته و پیش بینی نشده ای مواجه می شوند و از آنان انتظار می رود به نحوی خلاقانه واکنشی مناسب را بروز دهند. زیست جهان مفهوم دیگری است که شوتز از آن سخن می گوید و بدان توجه خاص دارد: زیست جهان «چارچوب فرهنگی و از پیش تعیین شده زندگی اجتماعی و تاثیر آن بر افکار و کنش های کنشگران را در بر می گیرد.» (ریتزر، 1374: 342).
خصلت مهم زیست جهان از نظر شوتز تحمیل عناصر اجتماعی و فرهنگی از پیش موجود است. شوتز در زیست جهان دو نوع رابطه را میان انسان ها از هم جدا می سازد: «روابط آنهایی» و «روابط مایی». روابط آنهایی درهمان قلمرو میانجی دار واقعیت اجتماعی قرار می گیرد و به معنی «کنش متقابل با معاصران غیرشخصی – مانند کارمند ناشناس پست که نامه ها را طبقه بندی می کند – مشخص می شوند و نه با آشنایان (مانند یک دوست شخصی)» (همان 348). اما آنچه اکنون بیشتر مورد توجه ما قرار دارد در همان «روابط مایی» روی می دهد: دروغگویی در روابط اجتماعی مستقیم.
پس به تعریف شوتز از روابط مایی نظر می کنیم: «روابط مایی از درجه به نسبت بالایی از صمیمیت برخوردار است و با میزان آشنایی با کنشگران با زندگی نامه های شخصی همدیگر مشخص می شود. رابطه مایی همان رابطه رودررو است که «در آن، طرفین از یکدیگر آگاهی دارند و دست کم برای مدت کوتاهی در زندگی شخصی همدیگر مشارکت همدلانه ای دارند.» (شوتس، 1932، 967، ص 164). روابط مایی، آگاهی طرفین و نیز الگوهای کنش و کنش متقابل رو در رو را در بر می گیرد.» (همان 346).
«روابط مایی» در قلمرو واقعیت بی واسطه قرار می گیرد که شوتز آن را در «جهان روزمره بسیار تعیین کننده» می داند (همان: 346). نکته مهم این است که عاملان در این جهان بی واسطه روابط مستقیم نمی توانند همواره همان طوری که می اندیشند و بدان نحوی که مطابق با خواست و تمایلات ارزشی آنان است، رفتار کنند، زیرا بی توجهی به الگوهای عمل شناخته شده و انتظارات طرف متقابل مولد سوءتفاهم و خصومت و گسست رابطه می شود. بر مبنای چنین تحلیلی از روابط مستقیم میان انسان ها می توان روی آوری افراد به دستورالعمل های مربوط به تعارفات و عدم صراحت را توضیح داد.
در روابط اجتماعی گاه وضعیت هایی رخ می دهد که در این وضعیت ها افراد خود را ناتوان از گفتن حقیقت و کل حقیقت می یابند. به نظر می رسد در بسیاری موارد، بیان و توصیف واقعیت به نحوی غیر از آنچه واقعا هست، سبب تلطیف، تسهیل، و تداوم روابط اجتماعی و دوری از برانگیختن سوءتفاهم و خصومت می شود. به همین دلیل، این نوع دروغگویی نقش همانند نقش گریس را در میان چرخ دنده های ماشین ایفا می کند.
همانطور که گریس اصطکاک میان چرخدنده های یک ماشین را کاهش می دهد و رابطه میان آنها را روان و نرم می کند، به نظر می رسد روابط میان انسان ها نیز به عوامل تسهیل کننده نیاز دارد. این عوامل تلطیف کننده و تسهیل کننده می توانند زبان گفتاری، بدنی، یا دیگر اعمال و حرکات انسان ها باشند.
عدم صراحت و تعارفات در روابط اجتماعی و خوش آیند دیگران رفتار کردن و سخن گفتن و خوش آیند جلوه کردن از جمله دستورالعمل هایی هستند که کم و بیش در بسیاری جوامع به انسان ها آموخته می شوند. سخن پیزها حقیقت دارد: «چه کسی دروغ می گوید؟ همه دروغ می گویند. اکثر دروغ ها در اولین برخورد ظاهر می شوند زیرا هر کدام از طرفین می خواهند که خود را بهترین جلوه دهند.
اکثر دروغ هایی که می گوییم دروغ های مصلحتی هستند. این دروغ ها برای این گفته می شوند که به ما امکان زندگی بدون خشونت و پرخاشگری دهند زیرا اغلب ترجیح می دهیم واقعیت تغییر یافته را بشنویم تا واقعیت سخت و سرد. اگر بینی شما بزرگ است نمی خواهید واقعیت را در مورد آن بشنوید که خیلی هم خوب است، کسی به آن توجه نمی کند یا این که درست اندازه صورت شماست.
اگر به تمام کسانی که در طول هفته قبل برخورد داشتید حقیقت محض را گفته بودید الان کجا بودید؟ در بیمارستان؟ و یا شاید در زندان. اگر همان چیزهایی را که از ذهن شما می گذرد به زبان می آوردید چه می گفتید؟ مطمئنا تمام دوستان خود را از دست می دادید و شاید هم اخراج می شدید.» (پیز و پیز 1387: 187-186)
توضیح پیزها کافی به نظر می رسد. این سخن از دروغگویی است که نه تحت فشار انجام شده است و نه معطوف به علائق است. این وضعیت اجتماعی را می توان «وضعیت نیازمند تسهیل و تلطیف روابط» نامید. ما این نوع دروغگویی را دروغگویی به مثابه گریس می نامیم؛ یعنی دروغگویی که سبب تلطیف و تسهیل روابط اجتماعی و رفع یا کاهش اصطکاک در روابط اجتماعی می شود.
منابع و مآخذ
پیز، آلن؛ پیز، باربارا (1387) چرا مردان دروغ می گویند و زنان گریه می کنند. ترجمه معصومه علیزاده و رویا علیزاده. تهران: انتشارات پیک فرهنگ، چاپ دوم.
ریتزر، جورج (1374) نظریه های جامعه شناسی معاصر، ترجمه محسن ثلاثی. تهران: انتشارات علمی.
شریعتی، علی (بی تا) ما و اقبال، م.آ/5.
مان، نرمان ل. (1368) اصول روانشناسی (جلد اول) اصول سازگاری آدمی. ترجمه و اقتباس از محمود ساعتچی. تهران: نشر امیرکبیر، چاپ دهم.
Weber, Max (1969) "Major Features of World Religions” in Robertson, Ronald (e.) Sociology of Religion. Hamond-sworth, Penguin, pp. 19-41.