ماهان شبکه ایرانیان

نقد سریال شهرزاد؛ دیالوگ‌ها

جدای از اخبار منتشر‌شده از سریال شهرزاد، تصمیم داریم سلسله مطالبی را درمورد نقد سریال شهرزاد به‌مرور منتشر کنیم و بخش نخست مربوط به دیالوگ‌ها است

نقد سریال شهرزاد؛ دیالوگ‌ها

جدای از اخبار منتشر‌شده از سریال شهرزاد، تصمیم داریم سلسله مطالبی را درمورد نقد سریال شهرزاد به‌مرور منتشر کنیم و بخش نخست مربوط به دیالوگ‌ها است. این نقدها، نقدهایی سینمایی به معنای تخصصی آن نیستند و مخاطب‌های آن‌ها، کاربران معمولی اینترنت به شمار می‌روند. نکته دیگر آنکه واژه نقد در ایران معمولاً باری منفی داشته و تداعی‌کننده برجسته‌سازی نکات منفی هر چیزی‌ست؛ در‌صورتی‌که رویه ما در این متن‌ها اشاره به نکات مثبت و منفی سریال با هم است. آنچه در ادامه می‌آید، نخستین نگاشته این سری به شمار می‌رود و نقد دیالوگ‌ها را شامل می‌شود.

یک مقدمۀ طولانی

در ماتم‌کدۀ سیمای وطنی که عموماً سریال‌هایی سفارشی ساخته می‌شود و بازخوردی مناسب دریافت نمی‌کنند، سریال شهرزاد به‌راستی یک استثناست.

در وضعیتی که بسیاری از مردم سریال‌هایی را که به رایگان از سیمای وطنی پخش می‌شوند، حتی به نظاره نمی‌نشینند، سریال شهرزاد اتفاقی مهم را رقم زد. تقریباً هر خبر مهمی که مربوط به این سریال بود، فراوان در نت جست‌و‌جو شد. توزیع آن در شبکه‌های خانگی با قدرت هر چه تمام‌تر صورت پذیرفت. مردم اخبارش را پیگیری کردند و در «دانلودستون آریایی» که ریز و درشت دنیای هنر را رایگان دانلود می‌کنند، مخاطبان این سریال برای آن هزینه کردند. دو جین بازیگر کهنه‌کار در این سریال نقش‌آفرینی کردند و تعدادی خوش درخشیدند. در فصل دوم که کیفیت کار کمی افت کرد، موضع بخش اعظم مخاطبان، موضع انکار نبود، بلکه بیشتر از این خشمگین شدند که تراز کیفی سریال، در قیاس با فصل نخست، کمی کاهش یافته است.

اگر مبنایمان را وضعیت کنونی سریال‌های وطنی قرار دهیم، گمان می‌کنم که تعداد زیادی با این نگاهی که در پاراگراف‌های بالا آمده است، موافق باشند. خاصه آنکه در وضعیت کنونی با اینکه محدودیت‌های فراوانی که وجود دارد، امکان باز‌سازی شرایط تاریخی و فرهنگی در بازۀ زمانی خاصی، اگر نه ناممکن، بلکه دشوار است.

در سلسله متن‌هایی که به‌مرور کاملشان می‌کنیم، سعی می‌کنیم که نقاط ضعف و قوت سریال را از پاره‌ای جنبه‌ها ارزیابی کنیم. در قسمت‌هایی از کاراکترهای سریال خواهیم گفت و در بخش‌هایی به سراغ ساختار سریال خواهیم رفت. ناگفته پیداست که این نگاشته‌ها، نگاشته‌هایی از منتقد سینمایی نیست که توقع داشته باشیم با ارجاع به «ادبیات نقد سینمایی» به موضوع نزدیک شویم، بلکه کاملاً برعکس، این نوشته‌ها تنها نوشته‌هایی از مخاطبی‌ست که سعی دارد قدری دقیق‌تر به مسئله نگاه کند. همین. در نوشتۀ اول به نقد دیالوگ‌های سریال شهرزاد می‌پردازیم.

نقد سریال شهرزاد دیالوگ‌ها

دیالوگ‌ها و کاراکتر‌ها

غالباً به محققان علوم‌اجتماعی گفته می‌شود که حین تحقیق درمورد افرادی مختلف و متعلق به گروه‌های و مختلف، برای اینکه  بتوان به شناختی دقیق از افراد رسید، نیاز است که به زبان ایشان سخن گفته شود – چیزی که امروزه به کمک حتی راحت‌تر هم شده است.

به نظر می‌رسد که نویسندگان سریال شهرزاد چنان محو در داستان‌پردازی و نگارش شده‌اند که از نوشتن گفته‌های هر یک از کاراکترها مطابق با زمینه و زمانۀ خودش جامانده‌اند.

تقریباً تمامی کاراکترها به زبانی یکسان سخن می‌گویند و «بار ادبی» گفته‌های بسیاری از شخصیت‌ها، بر زبانشان سنگینی می‌کند. مثلاً به رویارویی فرهاد و قباد (در قسمت دهم فصل اول سریال شهرزاد) توجه کنید:

فرهاد- با این شلنگ‌تخته‌انداختن‌ها چه چیزی رو می‌خوای ثابت کنی؟
قباد- مِلکَمه، اختیارش رو دارم. می‌خوام بکنمش آغل، بَلکَم طویله، به تو چه.
فرهاد- از فهم تو بیشتر از این هم انتظار نمیره. جِلدِت بزرگه، اما روحت حقیره.
قباد- هر چی هست انقدر حالیم میشه که این گوسفندهای زبون بسته، نفعشون برای خلق‌الله بیشتر از شما زبون‌نفهم‌های زبون‌درازه.
فرهاد- [عینکش را برمی‌دارد] نمی‌دونم با این کارهات به کجا می‌خوای برسی، ولی مطمئن باش پای ناموسم که وسط باشه، تا تهش شاخ به شاخت میام قباد دیوان‌سالار.
قباد- حالا شد. حریف قدرش خوبه.

شنیدن و دیدن چنین صحنه‌هایی، احتمالاً بسیار گوش‌نوار و چشم‌نواز باشد. اما وقتی کمی جلوتر می‌رویم و حتی قُلتَشَن‌های هر خاندانِ دوزاری و نوکرهای دربستِ خانه، قلنبه‌پرانی می‌کنند و ادبی صحبت می‌کنند، بیش از آنکه حس هم‌ذات‌پنداری مخاطب را قلقلک دهند، بیشتر حس زیبایی‌شناختی را ارضا کنند.

در واقعیت ملموس زیست روزمره که هر صاحب منصب و قدرتمندی (حتی در زندگی امروز) به‌راحتی زبان هر روزنامه‌نگاری را می‌چیند، تک‌تازی یک خبرنگار، آن‌هم نه به‌واسطۀ روزنامه و بنگاه نشر، بلکه به یاری زور بازو دور از واقعیت است. بعید به نظر می‌رسد که سخن گفتن نوکران و مردم عادی و کوچه و خیابان به زبان ادبی و پر از کنایه و اشاره، در فهم موقعیت و هم‌ذات‌پنداری و با کاراکترها قوتی به حساب آید، بلکه به نظر می‌رسد قضیه کاملاً برعکس باشد.

مثال‌هایی که بخواهیم از این دیالوگ‌ها بزنیم زیاد است و در اینجا تنها به ذکر نمونه‌ای بسنده کردیم. گمان می‌کنم که اگر زبان شماری از شخصیت‌های سریال، کمتر امروزی بود و بار ادبی کمتری داشت، شخصیت‌ها ملموس‌تر و پخته‌تر از آب در می‌آمد. چیزی که وصله‌ناجور‌بودنش را از زبان شماری از مخاطبان نیز می‌توان شنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان