مهدی ملک محمد – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
*این نوشته در شماره 97/98 سپیده دانایی، مهروآبان95، منتشر شده است.
جهان در ماههای گذشته بار دیگر از حمله گسترده تروریستها به مردم عادی به خود لرزید. در جشن سالگرد انقلاب فرانسه، مردی سوار بر کامیون به مردم حمله کرد و آنها را زیر گرفت. بیش از هشتاد کشته برجای ماند و کودکان و زنان بیشترین قربانیان بودند. هنوز هفتهای نگذشته بود که مونیخ نیز با حمله یک جوان به خود لرزید و حداقل نه نفر در این جنایت کشته شدند. پیشتر از این، مردم استانبول ترکیه و بغداد عراق طعم تلخ ترور را چشیدند. قبلتر از آن، حملات هماهنگ شده تروریستی پاریس توسط داعش با استفاده از ترکیبی از بمبهای انتحاری و سلاحهای خودکار حداقل 128کشته و 90زخمی را بر جای گذاشته بود. حملات تقریباً هرروزه در سوریه و عراق نیز تمامی ندارد. این حملات که با تضعیف حکومت داعش در حلب و فلوجه و موصل پررنگتر می شود، بار دیگر این سئوال در ذهن مردم جهان و محققان علوم اجتماعی و سیاستمداران شکل میدهد که تروریستها از جان انسانهای بیگناه چه میخواهند؟ چرا آنها به جای حمله مستقیم به اهداف نظامی و سیاسی، جان آدمهای بعضا بیخبر از سیاست را میگیرند. ما خود تجربه چنین موقعیتی را داریم. تروریستهای گروهک فرقان در اوایل پیروزی انقلاب بیش از آنکه به اهداف سیاسی و نظامی حمله کنند، به جان انسانهای عادی تعرض کردند. تروریستهای گروه طالبان نیز تقریبا در تمامی طول عمر فعالیت تروریستی خود بیش از آنکه به اهداف سیاسی و نظامی مورد اعتراض تعرض کنند، جان انسانهای بیگناه را گرفتند و فاجعه نکبتبار یازده سپتامبر را رقم زدند و حتی متروی لندن از اقدامات تروریستی آنها در امان نماند. روانشناسان، دانشمندان علوم اجتماعی و دیگر محققان پاسخ به این سؤال را با مطالعه ذهن تروریستها بررسی کردهاند.
در کتاب «بهداشت فجایع» نوشته دکتر «رابرت سیوتون» که یک فصل از آن به روانشناسی تروریسم اختصاص یافته است، نویسنده چنین بیان کرده است: «گروههای تروریستی در نهایت با حمله به اهداف غیرنظامی به دنبال بیثباتی افراد و سازمانها و نهادهای اجتماعی مدرن هستند. آنها این کار را برای تضعیف ارزشهای مشترک جهان مدرن انجام میدهند.» به عبارت دیگر، تروریستها به دنبال آن هستند که چهارچوبهای مرجعی را تغییر دهند که انسانها با آن خودشان را میشناسند و واکنشهای احساسی نشان میدهند و میزان اهمیت موضوعات و مکانها، افراد و قوانین، آداب و رسوم و انتظاراتشان را با آن برآورد میکنند. برای تروریستها رفتن به رستوران، دیدن یک کنسرت، یا تماشای فوتبال یک ارزش مدرن مشترک در جهان است که باید تغییر یابد؛ پس اگر قرار است به سراغ غیرنظامیان بروند چه جایی بهتر از این جاها.
حالا چرا آنها به سراغ غیرنظامیان میروند و به سراغ اهداف سیاسی نمیروند که سیاستگذار چنین فرهنگی است؟ جواب ساده است؛ اهداف غیرنظامی امکان بازدهی بیشتری را به تروریستها میدهند. این بازدهیها چیست؟ آیا نظامی یا سیاسی هستند؟ خیر. تروریستها برای ضربهزدن به مردم در جایی که احساس امنیت بیشتری دارند دلایل استراتژیک دیگری دارند.
اما این دلایل چه هستند؟ بر اساس یک پژوهش منتشرشده در شماره ماه ژوئن مجله علمی «تحلیل خطر» تروریستها به جای اینکه به دنبال تاثیرات حداکثری اقتصادی یا ساختاری اقداماتشان باشند، تصمیمشان را بر اساس دلایل احساسی و عاطفی میگیرند. از جمله این دلایل احساسی، نشاندادن قدرت خود به حریف با کشتن شهروندانی است که به ایدئولوژی افراطی تروریستها باور ندارند و به دنبال زندگی اند. در پس این جنایت آنها می خواهند اعضای گروهشان افزایش یابد. بعد از حملات گسترده گروه ائتلاف به رهبری آمریکا و حملات جنگندههای روسیه، داعش تا حدود نسبتاً زیادی قدرتی که به خصوص در عرصه رسانه از خود ساخته بود از دست داد و به همگان اینگونه القا شد که کار داعش تمام است. خارجشدن چند شهر استراتژیک در عراق و سوریه از دست داعش شاهد دیگری برای از دستدادن قدرت این گروه بود. خطر این حملات بیش از آنکه برای داعش فیزیکی باشد، روانی بود و آنها ترس از دستدادن اعضای گروهشان را داشتند؛ چرا که این گروه افراطی بیش از ابزار به آدمهایش استوار است. همین شد که آنها برای بازیابی قدرتشان به فکر چارهای تروریستی افتادند. چه چارهای بهتر از تحقیر یکی از دولتهای حملهکننده به این گروه به نام دولت فرانسه. مارتا کرنشاو در کتاب «منطق تروریسم: رفتار تروریستی به عنوان محصول یک انتخاب استراتژیک» مینویسد: «تحقیر دولتهای متخاصم قدرت گروههای تروریستی را به نمایش میگذارد و روحیه و شور و شوق هواداران و اعضا بازخواهد گشت.»
آنها به دلیلِ گرفتن تصمیمات احساسی نقصهای عمدهای در تصمیمگیریهایشان دارند؛ اما همین موضوع نیز پیشبینی تصمیمات آنها درباره حرکات بعدی را برای تحلیلگران امنیتی سختتر میکند.
نویسندگانِ پژوهش مجله «تحلیل خطر» ملاحظه کردهاند که عوامل احساسی و عاطفی میتواند به شدت بر رفتار تروریستها تاثیر بگذارد. آنها در جستجوی پاداشهای فوری اقداماتشان هستند و به همین دلیل تاثیرات مضر تصمیمشان را نادیده میگیرند. پاداشهای فوری این بار نشاندادن قدرت به حریف قدرتمند و جایگزینی ترس در کشور حریف در هنگامهای است که حریف سرمست از نابودی قریبالوقوع این گروه تروریستی بود.
اما علاوه بر دلایلِ تصمیماتِ گروههای تروریستی، نکته دیگری نیز در این میان جالب است. اعضای عملیاتی داعشی مثل دیگر تروریستها مرد و جوان هستند. چرا؟ بر طبق کتاب تازهانتشاریافته «روانشناسی تکاملی و تروریسم» مطالعات مختلفی نشان داده است که در سالهای ابتدایی دوران کودکی، مردان بیش از زنان در معرض دیدن رفتارهای خطرناک هستند. مردان جوان نیز سطح بالاتری از هورمون تستوسترون را دارند. هورمون تستوسترون این افراد را برای تاثیرپذیری بیشتر از دیگر مردان تروریست و رهبران آنها که معمولا پیرتر هستند آماده میکند. جیسون روچ، روانشناس و استاد دانشگاه هادرزفیلد در یک سخنرانی در ماه سپتامبر سال جاری میلادی گفته است که سطح بالای هورمونها نشان میدهد چرا این مردان جوان هستند که بمبگذاریهای انتحاری را انجام می دهند، در حالی که تصمیم این اقدامات تروریستی از طرف مردان مسنتر است.
بر طبق پژوهش مجله «تحلیل خطر» تروریستهای انتحاری، به خصوص به دنبال مراقبت و راهنمایی از طرف شخصیتهای قویتر هستند و میخواهند برای اقدامات بسیار خشونتبارشان از طرف آنها مورد توجه قرار بگیرند. اینکه چگونه اعضای مسنتر گروه داعش و گروههای تروریستی دیگر برای اعضای جوانتر به عنوان شخصیتهایی بسیار قوی سوژه توجه قرار میگیرند موضوعی است که باید در مقالهای دیگر به آن پاسخ داد. فقط همین نکته را در اینجا میتوان ذکر کرد که یکی از شگردهای این گروهها برای این موضوع استفاده از تبیین فراعلمی و خود را در مقام بالای مذهبی و اجتماعی قراردادن است که معمولاً هیچ کدام از ادعاهای آنها مجالی برای آزمون نمیبینند.
البته کدگذاری و فرمولیتهکردن ریشههای روانشناختی اقدامات تروریستی سخت است؛ اما بر اساس یافتههای یک مقاله منتشرشده در سال 2007 در مجله علمی «پرخاشگری و رفتار خشونتآمیز» تفکر تروریستها سخت، بدوی و سادهلوحانه است و حالت هیجانیشان در بهترین حالت از ناامیدی، ناکامی، ترس، نفرت و خشم انباشته شده است.
آنها دارای یک سابقه آموزشی ضعیف و انبوهی از شکست در کار، ازدواج یا انطباق با دنیای مدرن هستند و از وضعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی فرهنگی یا دینیشان ناراضی هستند.
در یک کلام، تروریستها به دلیل نارضایتی عمیقشان از وضعیت خود، نمیتوانند ببینند که گروهی از انسانها شبی آرام را در رستوران، سالن کنسرت یا ورزشگاه فوتبال بگذرانند. آنها با کشتن انسانهای بیگناه میخواهند لحظهای خشم خود را تخفیف دهند. انتظاری که برای آنها و رهبرانشان برآورده نخواهد شد.