ماهان شبکه ایرانیان

همگام با مجاهدان دیرپای استقلال و آزادی(۴)

مروری بر حیات علمی و مبارزاتی شهید آیت الله سیداسدالله مدنی سال ۱۳۵۴؛ نورآباد ممسنی   آیت الله مدنی در تبعید نیز مبارزات خود را ادامه می‌دهد وبا حفظ ارتباط با نیروهای انقلابی خرم آباد، آنان را به ادامة مبارزه فرا می‌خواند وی در دیدارهای مختلف به کسانی که از خرم آباد برای ملاقات با ایشان می‌آمدند، توصیه می‌کردند: &laq ...

همگام با مجاهدان دیرپای استقلال و آزادی(4)
مروری بر حیات علمی و مبارزاتی شهید آیت الله سیداسدالله مدنی

سال 1354؛ نورآباد ممسنی
 

آیت الله مدنی در تبعید نیز مبارزات خود را ادامه می‌دهد وبا حفظ ارتباط با نیروهای انقلابی خرم آباد، آنان را به ادامة مبارزه فرا می‌خواند وی در دیدارهای مختلف به کسانی که از خرم آباد برای ملاقات با ایشان می‌آمدند، توصیه می‌کردند:
«مساجد و حوزه علمیه را حفظ کنید. مجتهد تربیت کنید. اسلحه شما تبلیغ است. در مقابل ظلم و ستمگر، تبلیغ از بمب اتم هم مؤثراست».
آیت الله مدنی در اواخر سال 54، از کشور ممنوع الخروج می‌شود. ثابتی، طی نامه‌ای، اسامی 61 نفر از روحانیون
ممنوع الخروج را که یکی از آنان آیت الله مدنی بود، اعلام می‌کند.
آیت الله مدنی، نورآباد را به پایگاه مبارزه علیه رژیم تبدیل می‌کند؛ به نحوی که مردم نقاط مختلف از جمله، شیراز، کازرون و شهرهای دیگر استان فارس و لرستان- از نقاط دور و نزدیک- به حضور ایشان می‌رسند و پیام انقلاب و مبارزه را دریافت می‌دارند. ساواک از موقعیت جدید آیت الله مدنی در نورآباد به هراس افتاد، دستور می‌دهد در محل تبعید نیز از ملاقات مردم با وی ممانعت به عمل آید؛ اما ازاین تصمیم هم طرفی نمی‌بندند. بدین رو، در پایان سال دوم تبعید، محل تبعید ایشان را به گنبد کاووس تغییر می‌دهند. در تاریخ 11 /4 /56 دستوری بدین مضمون به ریاست ساواک لرستان می‌رسد: با توجه به اقدامات اخیر وی در زمینه تشویق مردم به جمع آوری وجوه جهت تأسیس بانک اسلامی وهمچنین ناراحتی هایی که در اثر راهنمایی های او برای خانواده های بهایی فراهم گردیده، محل اقامت اجباری او به گنبد کاووس تغییر داده شد.
در تاریخ 29 /4 /56، کمیسیون امنیت اجتماعی لرستان تشکیل جلسه داده، محل تبعید آیت الله مدنی او نورآباد ممسنی به شهرستان گنبد کاووس تغییر پیدا می‌کند.
پیرو آن در تاریخ 17 /5 /56، وی را به وسیله مأمورانی چند و تحت الحفظ به گنبد کاووس اعزام می‌کنند. به دنبال آن، ثابتی طی نامه‌ای به رئیس ساواک مازندران می‌نویسد:«نامبرده بالا، یکی از روحانیون افراطی و طرفدار [امام] خمینی استان لرستان می‌باشد.» بعد ضمن گزارش از سوابق وی، از ساواک مازندران در خواست می‌کند چنانچه مشارالیه به آن منطقه وارد گردید، از وی مراقبت گردد.

سال 1357؛ بندر کنگان
 

مدت اقامت آیت الله مدنی در بندر کنگان، سه هفته بیشتر طول نمی‌کشد. در این بندر، روزها در مدرسه علمیه به تدریس و تفسیر قرآن مشغول می‌شود و ظهرها در مسجد جامع و شب ها در مسجد «کوزه گری» این شهر نماز جماعت اقامه می‌کند.
در این مدت کوتاه عده‌ای از اهالی شیراز و کازرون به دیدن وی می‌آیند و اهالی منطقه«دیّر» نیز از ایشان دعوت به عمل آورده، با عشق و علاقه و اصرار، او را به شهر خود می‌برند. به هنگام ورود آیت الله مدنی به دیّر، استقبال گرمی از وی به عمل می‌آید. مردم، مغازه ها را تعطیل و در مدرسه علمیه این شهر اجتماع می‌کنند و با ورود وی به آن مجلس باشکوه، اشعاری در مدح امام خمینی خوانده می‌شود.
نظر به اینکه بندر کنگان جزء مناطق تبعید محسوب می‌شود و باتوجه به بیماری آیت الله مدنی که احتمالاً سل بوده است، مجدداً کمیسیون امنیت اجتماعی خرم آباد تشکیل جلسه داده، محل تبعید وی از تاریخ 3 /5 /57 به شهرستان مهاباد تغییر پیدا می‌کند.

تابستان 1357، مهاباد
 

بعد از تغییر محل تبعید آیت الله مدنی به مهاباد، ایشان را به همراه مأمور بدرقه ژاندارمری بوشهر و از طریق خرم آباد، بروجرد، همدان، کرمانشاه و سنندج به مهاباد اعزام می کنند.
آیت الله مدنی در بین راه با اخلاق حسنه خود با مأمور همراه، اعتماد وی را جلب می‌کند و پس از ترک خدمت مأمور به خرم آباد می‌رود و با روحانیون منطقه ارتباط برقرار می‌کند.
در ادامه راه، ساواک متوجه می‌شود که مردم مذهبی و انقلابی تصمیم گرفته اند در شهرهای بین راه- از جمله خرم آباد و همدان- از شهید مدنی تجلیل کنند و احتمالاً تظاهراتی به راه اندازند، خصوصاً در شهر همدان که ورود آیت الله مدنی با تشییع جنازه آخوند مرحوم ملاعلی همدانی همزمان شده بود. سریعاً دستور می‌رسد که مسیر حرکت ایشان تغییر پیدا کرده، پل دختر و کرمانشاه و سنندج به مهاباد اعزام شود.
آیت الله مدنی- این فقیه مجاهد و نستوه- که کوله بار جهاد و مبارزه را از دوران جوانی به دوش گرفته و از نجف و کربلا تا آذرشهر، همدان خرم آباد و نورآباد، هر کجا رفته، با شهامت وشجاعت و اخلاص بی نظیرش علیه طاغوتیان قیام کرده و با فریادش، سکوت مرگبار ناشی از استبداد ستمشاهی را شکسته و زبان کوبنده و برّانش را چون شمشیراز نیام برکشیده و در هر فرصت مناسبی بر سر بیداد گران فرود آورده و در هر کجا قدم گذاشته، فریاد بیداری ملتی را سرداده و بذر انقلاب پاشیده و پیام رهبر انقلاب را به گوش همگان رسانده و آنان را به جنبش و قیام فراخوانده است، اینک در آستانه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به سرزمین تازه‌ای قدم گذاشته است؛ منطقه‌ای که در آتش ظلم و بیداد مضاعف رژیم و عوامل مزدور محلی، چون عزالدین حسینی، فئودال ها و خوانین می‌سوزد.
آیت الله مدنی از بدو ورود به این منطقه پایگاه جدیدی برای مبارزات خود پی ریزی می‌کند و این بار با شعار وحدت برادران اهل سنت و تشیع، آنان را بیدار کرده و به قیام در صفی واحد فرا می‌خواند.
مبارزه ایشان در افشای سیاست های رژیم و وابستگان آن- از قبیل عزالدین حسینی که رسماً ازطرف رژیم گمارده شده بود- باعث گشت که تعدادی از جوانان مهاباد به خانه عزالدین رفته، ضمن ابراز انزجار و تنفر، شیشه های منزل او را به عنوان اعتراض بشکنند.
گفتنی اینکه مدت تبعید آیت الله مدنی طبق نظر خودش در 6 /7 /57 به پایان می‌رسید؛ ولی ایشان تا 14/7 /57 در مهاباد باقی می‌ماند.
ثابتی در تاریخ 8 /7 /57 به ساواک خرم آباد دستور می‌دهد که برای گذراندن بقیه مدت تبعید ایشان را به تهران منتقل کنند. ساواک خرم آباد، بلافاصله کمیسیون اجتماعی تشکیل داده، طبق دستور ثابتی، رأی صادر می‌کند؛ اما از اجرای فرمان، کمتر از دو هفته ازمدت تبعیدش باقی مانده بود که خود مهاباد به قصد قم ترک می‌کند.
سرانجام آیت الله مدنی در پایان مدت تبعید، به در خواست علمای مبارز تبریز به این شهر عزیمت می‌کند تا همپای ملت مسلمان ایران، مبارزه بی امان خود را علیه رژیم پهلوی پی بگیرد.

پاپیز سال 1357؛ تبریز
 

در ایام تبعید آیت الله مدنی در مهاباد، عده‌ای از مسلمانان مبارز، از تبریز از جمله آیت الله قاضی طباطبایی تصمیم می‌گیرند که ایشان را به تبریز دعوت کنند. ساواک تبریز از این موضوع مطلع شده، سریعاً موضوع را به ساواک تهران گزارش و اعلام خطر می‌کند. در گزارش ساواک تبریز این چنین آمده است:
«نامبرده بالا (آیت الله مدنی) از وعاظ افراطی و مخالف می‌باشد و به علت طرفداری از [امام] خمینی و اظهار مطالب خلاف مصالح کشور، از همدان به مهاباد تبعید گردیده، مدت تبعید وی اخیراً به اتمام رسیده. آقای میرزامحمد علی قاضی طباطبایی و میر حسین انگجی از طریق عبدالحمید بنابی [باقری] که از روحانیون تبریز می‌باشند، نامه‌ای جهت نامبرده نوشته و از وی دعوت کرده اند که در تبریز اقامت نماید». ساواک در تحلیل خود می‌افزاید که آمدن وی به تبریز، به هیچ وجه به مصلحت نبوده و موجب تحریکات محلی خواهد شد.
آیت الله مدنی قبل از آنکه ساواک بتواند اقدامی به انجام رساند، وارد تبریز می‌شود و در کنار اولین شهید محراب آیت الله قاضی طباطبایی و روحانیون مبارز تبریز، مبارزات خود را علیه رژیم ستمشاهی ادامه می‌دهد. مسجد شهیدی و بیت ایشان به پایگاه انقلابیون مسلمان تبریز تبدیل می‌شود؛ چنان که در گزارش ساواک آمده است: «وی در اولین جلسه در منزل خود، درس مبارزه با دشمن یعنی استقامت را عنوان می‌نماید».
آیت الله مدنی در همین ایام، در مدرسه «ولی عصر(عج) تبریز حاضر شده، در اجتماع طلاب و مسئولین این مدرسه سخرانی کرده و می‌گوید اسلحه تهیه کنیم و با دشمن بجنگیم.
آیت الله مدنی سفری نیز به آذرشهر- زادگاه خود کرده، در مجلس ترحیم شهدای روز نهم آبان ماه آذرشهر شرکت می‌کند در این مجلس، عده‌ای از انقلابیون مهاباد جهت اظهار همدردی به حضور ایشان می‌رسند. فعالیت های انقلابی شهید مدنی روز به روز علنی تر می‌گردد. از ساواک مرکز به تبریز تلگراف می‌شود که چنانچه نامبرده در تبریز بماند باید به محض انجام اولین تحریک دستگیر شود.
ساواک وجود ایشان را در تبریز تحمل نکرده، پس از سخنرانی آتشین و تند آیت الله مدنی علیه رژیم شاه، شبانه وی را دستگیر و از تبریز تبعید می‌کند.

1357؛ بازگشت به همدان
 

آیت الله مدنی در 1 /10 / 57 در میان استقبال باشکوه مردم وارد همدان می‌شود. معظم له با دعوت روحانیون و مردم همدان برای جانشینی مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی و به منظور رهبری مبارزات مردم همدان و منسجم کردن فعالیت روحانیون متعهد، به این منطقه عزیمت می‌کند.نظربه سابقه درخشان آیت الله مدنی از سال 41 تا سال 50 در همدان و با توجه به اوج گیری مبارزات حق طلبانه مردم ایران، هجرت آیت الله مدنی به این شهر، از اهمیت فوق العاده‌ای بر خوردار بوده، طبقات مختلف مردم از ساعت ها قبل در مقابل مسجد جامع اجتماع و سپس جهت استقبال از آیت الله مدنی به طرف دروازه ملایر حرکت می‌کنند.
آیت الله مدنی از بدو ورود به همدان، هدایت مبارزات مردمی را به عهده گرفته، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار می‌کند. شایان ذکر است که لحظه به لحظه این هدایت ها و مبارزات، در گزارش ساواک تا زمان از هم پاشیدن و انحلال آن موجود است.
نقش ایشان در هدایت و جهت دهی به مبارزات مردم همدان به حدی بوده که وقتی در جریان 22 بهمن، لشکر 81 زرهی کرمانشاه برای سرکوب مردم به سمت تهران حرکت می‌‌کرد، به دستور ایشان، مردم همدان برای سد کردن حرکت تانکها، با دست خالی و کفن پوشان به مقابله با تانکها برخاستند و خود آیت الله نیز در جلوی همه تظاهر کنندگان به راه می‌افتد که موفق می‌شوند با دادن تعداد کمی شهید و مجروح، تانکها را از حرکت باز دارند.
پس از به ثمر رسیدن قیام خونین ملت ایران به رهبری امام خمینی، این یار دیرینه امام و سرباز خستگی ناپذیر انقلاب که پرچم مبارزه را لحظه‌ای بر زمین نگذاشته و از تبعیدگاهی به تبعیدگاهی دیگر و از سنگری به سنگر دیگر همیشه در صف مقدم مبارزه حرکت کرده بود و در پیروزی انقلاب، تلاش بی وفقه‌ای داشت، فصل دیگری از مبارزات خود را برای حفظ و حراست و پاسداری از انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز کرد. اینک انقلاب پیروز شده و پاسداری از انقلاب، سخت تر از خود قیام به نظر می‌رسد، توطئه های استکبار جهانی برای نابودی انقلاب، یکی پس از دیگری به وقوع می‌پیوندد و یاران امام و فجرآفرینان انقلاب باید تلاش و مبارزه بی امان دیگری را برای حفظ انقلاب اسلامی و برقراری حکومت اسلامی آغاز کنند. آیت الله مدنی، در زمره چنین افرادی، درصف مبارزه با ایادی استکبار و عناصر سر سپرده آنان قرار می‌گیرد و همچون سربازی آماده و افسری فداکار، در هر سنگری که به وجود و فداکاری ایشان نیاز باشد، با اشاره امام بدان سو می‌شتابد.
آیت الله مدنی درانتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، از طرف مردم همدان به نمایندگی انتخاب می‌شود و سپس در کوران مشکلات و آشفتگی اوضاع همدان، از سوی امام با اختیارات تامه به امامت جمعه منصوب و روانه این شهر می‌شود.
در انقلاب سوم که عناصر فرصت طلب، ملی گرا و منافقین کمر به نابودی و انحراف انقلاب بسته بودند و هر روز با ایجاد توطئه‌ای، قلب امت اسلام و امام عزیز را به درد می‌آوردند، آیت الله مدنی در مبارزه با آنان و افشای ماهیت لیبرال ها و منافقین تلاشی مضاعف داشت. اعلامیه مشترک آیت الله مدنی ودیگر یاران امام (شهید صدوقی، شهید اشرفی اصفهانی) و موضع صریح و قاطع آنان در برابر این حرکت خزنده نقش بسزایی درافشای این جریان مرموز وفریبنده و خطرناک داشت.

همراه با آیت الله قاضی طباطبایی در سنگر نماز جمعه تبریز
 

تبریزاین شهر قیام و مبارزه- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دستخوش جریان مهم و حساسی قرار گرفت. دشمنان انقلاب با شعله ور کردن آتش تفرقه و اختلاف و آشفته کردن اوضاع عمومی شهر- به ویژه کمیته های انقلاب که اکثر آنها در دست ضد انقلابیون حزب خلق مسلمان بود – امید داشتند که اهداف شوم خود برسند. (9) یاران انقلاب تصمیم گرفتند با آوردن آیت الله مدنی به تبریز، موقعیت جناح انقلاب و خط امام را تقویت کنند. آنان این پیشنهاد را به محضر امام تقدیم کردند و امام امت طی حکمی آیت الله مدنی را روانه تبریز کردند. حساسیت منطقه و اهمیت این حرکت را از پیام امام به شهید بزرگوار می‌توان دریافت.
آیت الله مدنی، در سرو سامان دادن به اوضاع سیاسی و اجتماعی تبریز تلاش مخلصانه‌ای کرد و آنگاه برای ادامه خدمت به شهر همدان بازگشت، هنوز چند روزی از مراجعت وی نگذاشته بود که حادثه دلخراش و غمبار شهادت اولین شهید محراب آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی به دست دشمنان انقلاب و مزدوران امریکا علیه روحانیت، اوضاع شهر تبریز را دگرگون ساخت. در این هنگام بار دیگر امام عزیز طی حکم دیگری، آیت الله مدنی را به نمایندگی خود و امامت جمعه شهر تبریز منصوب فرمود.

فتنه حزب خلق مسلمان
 

آیت الله شهر تبریز، با معضل بزرگ «حزب خلق مسلمان» که جریان های مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند، مواجه می‌گردد؛ اما به یمن آگاهی و هوشیاری مردم آذربایجان و شخصیت و مقبولیت ایشان و همچنین فعالیت شبانه روزی و هوشیاری آن عزیز، این توطئه منجر به شکست می‌شود.
سخت ترین روزهای آیت الله مدنی را می‌توان ایامی خواند که او درمیان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جریان این غائله خطرناک، آیت الله مدنی از جانب همین گروه ضد انقلابی بارها مورد تهدید قرار گرفت. آنها جایگاه نماز جمعه را به آتش کشیدند و از برگزاری نماز جلوگیری کردند؛ اما خود آیت الله مدنی در روز جمعه کفن پوشیده و پیشاپیش جمعیت حرکت کرد و گفت: « تا من زنده‌ام و در این شهر نماینده امام هستم نماز جمعه را برگزار می‌کنم.«(10)
چنین نقل می‌شود: «وقتی حزب خلق مسلمانی ها کمیته بازرسی را گرفته بودند و به طرف خانه ایشان هم تیراندازی می‌شد، نزدیک اذان بود. بچه ها رفتند و به ایشان گفتند نروید مسجد. اتفاقاً زودتر رفتند. من رفتم جلو و عرض کردم:«حاج آقا، نروید؛ تیراندازی است. اینها آمده اند برای کشتن شما. از این طرف و آن طرف هم تلفن می‌زنند که حاج آقا را نگذارید برود بیرون.» ایشان به من گفتند: «از تو توقع نداشتم. اگر به مسجد نروم، تضعیف روحیه مسلمانان کرده‌ام و من پیش خدا جواب ندارم... چه جوابی به خدای خودم بدهم که اگر به مسجد نرفتم، به خاطر جانم بود، می‌گویند اسلام و انقلاب از تو عزیزتر بود؟» ایشان به مسجد رفتند و نماز جماعت را اقامه کردند.(11) و بدین سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه، توطئه امریکا و ایادیش در آذربایجان خنثی گردید.

پی نوشت ها :
 

9. رجوع شود به اسناد لانه جاسوسی پیرامون حزب خلق مسلمان و ارتباط با جاسوسان امریکا.
10. پیام انقلاب- شماره 92-12 /6 /62
11. روزنامه جمهوری اسلامی – 18 /6 /61- شماره 949.
 

منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان