مروری بر حیات علمی و مبارزاتی شهید آیت الله سیداسدالله مدنی
سال1343
آیت الله مدنی مجدداً در تاریخ 5/4 /43 در مدرسه آخوند سکنی میگزیند و مردم روحانیون به دیدار ایشان میروند.
در پاییز همین سال نیز چند بار به ملایر سفر میکند که با استقبال گرم مردم آن منطقه مواجه میشود. وی در ملایر، مردم را برای انجام خدمات مذهبی از جمله تأسیس دبیرستان ملی دینی تشویق میکند.
در تاریخ 4 /9 /43، آیت الله مدنی به عراق باز میگردد و مجدداً در روز 14 /10 /43 به همدان مراجعت میکند. هوشمند- رئیس ساواک همدان- در گزارش به اداره کل سوم اظهار میدارد: از بدو ورود ایشان به همدان، عدهای از افراد اخلالگر که از طرفداران [امام] خمینی میباشند، گرد مشارالیه جمع و در صدد خریدن ساختمان دبیرستان علمیه میباشند. وی اضافه میکند که نامبرده در منابر، اظهارات تحریک آمیز و خلاف نظام و مصالح عمومی ایراد نموده است همچنین از اداره سوم ساواک در خواست میکند از صدور پروانه خروج برای ایشان خودداری کند.
در همین دوران، به دنبال بازداشت آیت الله محی الدین انواری توسط رژیم ستم شاهی، آیت الله مدنی به همراه عدهای از علمای همدان طی تلگرافی به آیت الله میرزا احمد آشتیانی در تهران، خواستار اقدام مقتضی جهت آزادی ایشان میشوند.
سال 1345
آیت الله مدنی در تاریخ سال 8 /5 /1345 از نجف اشرف وارد همدان میشود. به محض ورود ایشان به همدان، ساواک و شهربانی، جریان را به مرکز گزارش میدهد.
وی پس از یک هفته، از همدان به قصد تهران خارج میشود. این مطلب در گزارش ساواک که حکایت از تحت نظر بودن او دارد، آیت الله مدنی در تاریخ 21 /7 /45 دوباره عازم نجف میگردد.
سال 1346؛ همدان
در تاریخ 15 /1 /46، ساواک در کمیته اطلاعاتی تشکیل جلسه داده، عدهای از روحانیون منطقه از جمله آیت الله مدنی را ممنوع المنبر اعلام میکنند. در این جلسه جهت جلوگیری از هر گونه اقدام روحانیون علیه رژیم ستمشاهی در ماه محرم و صفر آن سال، تدابیری اتخاذ میگردد و تصمیم میگیرند در صورت منبر رفتن روحانیون مذکور از جمله آیت الله مدنی بلافاصله دستگیر و به ساواک منتقل شوند. همچنین دستور مراقبت از روحانیونی که قصد تبلیغ دارند، صادر میشود تا از هر گونه اظهار مطالب مخالف رژیم جلوگیری گردد. نیز مقرر میکنند که روحانیونی که از خارج همدان جهت تبلیغ وارد همدان میشوند، شناسایی شوند و از آنان تعهد گرفته شود.
آیت الله مدنی در تاریخ 18 /4/ 46 از نجف اشرف وارد همدان میشود و مردم دسته دسته به دیدن ایشان میروند. وی در این دیدارها مردم را در جریان اوضاع نجف اشرف قرار میدهد. ساواک در گزارش خود ضمن بیان مطالب فوق اظهار میدارد: «آقای سید اسدالله مدنی، یکی از افراد مخالف سرسخت میباشد و به انواع و اقسام مختلف بر علیه دولت تبلیغات دارد».
آیت الله مدنی ضمن مطرح کردن موقعیت امام قدس سره در فرصت های مختلف، علیه رژیم طاغوتی نیز به افشاگری میپردازد.
وی در این سفر، اعلامیه امام بر علیه اسرائیل را به همراه خود از نجف میآورد و در همدان منتشر میسازد و خود نیز در محافل گوناگون علیه اسرائیل غاصب صحبت میکند.
آیت الله در تاریخ 27 /7 / 46 مجدداً همدان را به مقصد نجف اشرف ترک میکند. در آستانه ماه رمضان مقدم- مدیرکل اداره سوم ساواک- ممنوع المنبر بودن آیت الله مدنی را به ریاست ساواک همدان اعلام میدارد.
آیت الله مدنی مجدداً در تاریخ 10 / 4 /47 از نجف وارد همدان میشود و بلافاصله ساواک ورود ایشان را گزارش میکند و وی را تحت مراقبت قرار میدهد.
وی کماکان به طرح شخصیت رهبر تبعیدی امت در میان مردم میپردازد و به روشنگری خویش ادامه میدهد.
در تاریخ 10 /7 /47 به سمت عراق حرکت میکند و در پی آن، ساواک در عراق دستور میدهد که اعمال و رفتار وی تحت کنترل قرار گیرد و قبل از مراجعت ایشان به ایران مراتب اعلام شود.
در تاریخ 5/5 /48 از نجف اشرف وارد همدان میگردد و در اولین جلسات خود با مردم، اوضاع عراق و نجف و برنامه های استعمار را تبیین میکند و از اهداف شوم مشترک استعمار در ایران و عراق علیه روحانیت پرده برمیدارد.
در تاریخ 5/ 6/ 48، مقدم- رئیس اداره کل سوم ساواک- دستور میدهد که اعمال و رفتار ایشان دقیقاً تحت مراقبت قرار گیرد.
در تاریخ 1 /6 /48، آیت الله مدنی مسافرتی به تهران دارد که تاریخ و ساعت حرکت و محل اقامت وی در گزارش منعکس گشته که حاکی از شدت مراقبت و کنترل ساواک است. وی مجدداً در تاریخ 4 /7 /48 به نجف اشرف عزیمت میکند.
سال های 1351تا 1354؛ خرم آباد
در اوایل دهه 50 در شهر خرم آباد، خلاء حضور یک عالم مجاهد و متعهد که بتواند مرجع مذهبی و سیاسی مردم باشد و زعامت روحانیت متعهد و انقلابی منطقه را برعهده بگیرد، بیش از هر زمان دیگر احساس میشد. مدتی بود که مرحوم آیت الله روح الله کمالوند که سال های سال زعامت روحانیت منطقه و سرپرستی همه شئون مذهبی، اجتماعی و سیاسی لرستان را در دست داشت، به دار بقا شتافته و جایگاه رفیع ایشان همچنان خالی بود. براین اساس، عدهای از روحانیون سرشناس و متعهد خرم آباد، از آیت الله مدنی دعوت به عمل میآورند که فعالیت خود را از همدان به خرم آباد منتقل کند که وی با استجابت دعوت ایشان و عزیمت به خرم آباد، فصل دیگری از زندگی پرفراز و نشیب و سراسر مبارزه خود را آغاز میکند. آیت الله مدنی در خرم آباد و در حوزه علمیه کمالوند، فعالیت خود را با تدریس درس خازج آغاز میکند و بعد از مدتی با حکم حضرت امام قدس سره، سرپرستی این حوزه را نیز برعهده میگیرد.
دیری نمیگذرد که از سوی امام راحل به عنوان وکیل تام الاختیار و نماینده ایشان به روحانیون و مردم خرم آباد معرفی میگردد. وی با دریافت وجوه شرعیه و پرداخت شهریه به طلاب و کمک به افراد محروم و بی سرپرست و با تأسیس مراکز عام المنفعه، گام های مهمی در اصلاح امور برمیدارد و همچنان نیز مبارزات خود را در خرم آباد پی میگیرد و با تبلیغ مرجعیت امام خمینی، تألیفات معظم له را در معرض استفاده مردم قرار میدهد وموجب جذب جوان های مذهبی و انقلابی میگردد. روحانیون متعهد با محوریت وی متحد میگردند. مدرسه علمیه کمالیه، حسینیه فاطمیه و مسجد شاه آباد، به پایگاه مبارزاتی تبدیل میشوند و در مناسبت های مختلف مردم مذهبی و انقلابی برای شنیدن سخنان وی در این مراکز گردهم میآیند. سخن رانی های انقلابی وافشاگرانه وی در فاطمیه و مسجد شاه آباد هرگز از خاطر مردم متعهد خرم آباد فراموش نمیشود.
گزارش های مستمر ساواک در مورد برنامه ها و فعالیت های آیت الله مدنی و ارسال آن به تهران، مزدوران رژیم را هراسناک میکند و در نتیجه از سوی رؤسای ساواک به طور مرتب دستور مراقبت وکنترل فعالیت های ایشان صادر میگردد.
در سال ها 1353 و 1354، ایادی رژیم شاه به منظور خنثی سازی فعالیت ها و خوشه دار کردن اعتبار و محبوبیت آیت الله مدنی، دست به بعضی اقدامات سوء و وقیحانه میزنند تا به هر شکل ممکن، شخصیت وی را در میان مردم ترور کرده، پایگاه مردمی وی را از بین ببرند عوامل ساواک زمانی به این اقدامات دست میزنند که زمینه آن توسط مخالفین آیت الله مدنی که با تبعیت از هوای نفس، آب به آسیاب دشمن میریختند- آماده بود. آنها با نامه پراکنی و اهانت به ایشان میخواستند وی را وادار به ترک خرم آباد کنند.
از مجموعه اسناد موجود در پرونده آیت الله مدنی چنین استفاده میشود که ساواک برای رسیدن به اهداف خویش، به طرق زیر عمل میکرده است:
الف- ارسال نامه های تهدید آمیز برای اطرافیان و یاران نزدیک ایشان و ایجاد تفرقه در میان آنان.
ب- تهیه و انتشار نامه هایی حاوی مطالب موهن علیه آیت الله مدنی در میان مردم.
ج- اعزام برخی از پرسنل شناخته شده ساواک در خرم آباد با برنامه حساب شده نزد آیت الله مدنی و پخش شایعه ارتباط وی با ساواک به وسیله منابع.
د- ایجاد اختلاف میان روحانیون منطقه و تشدید اختلاف موجود و تقویت موقعیت بعضی از روحانی نماها که با آمدن آیت الله شهید مدنی به خرم آباد، موقعیت آنان متزلزل شده بود.
ه- در صورت نتیجه ندادن موارد فوق، جلب رسعی و طرد و تبعید از منطقه.
در اجرای بند«ب» نامه های متعددی آکنده از مطالب اهانت آمیز علیه ایشان تهیه میگردد و در میان مردم و افراد سرشناس پخش میشود در بعضی از این شبنامه ها، صریحاً از آیت الله مدنی در خواست شده است که خرم آباد را ترک کند. این نامه ها به قدری روح لطیف و قلب پاک وی را میآزارد که تصمیم میگیرد خرم آباد را ترک کند؛ اما با مخالفت روحانیون متعهد و مردم انقلابی مواجه میشود و از تصمیم خود منصرف میگردد.
در یکی از جلسات مسجد فاطمیه، آیت الله مدنی در حین صحبت هایش به این مسئله اشاره کرده، بخشی از خدمات دو ساله خود را ذکر میکند و میگوید: «من به خواهش جمعی از مردم آمده ام و چند مرتبه خواستم بروم، نگذاشتند» در این حال، یکی از حضار بلند شده، میگوید: «آقا هرکس یا هر مقامی بخواهد شما را ناراحت کند، با جان ما بازی کرده است.» با این سخن، دیگر حاضران نیز ناراحت میشوند. به رغم جوّ سازی های مخالفین آیت الله مدنی و عوامل ساواک، وی همچنان به مبارزات خود تداوم میبخشد و به تدریج، فعالیت های خود را گسترده و علنی تر میسازد. او در سخن رانی های خود ضمن انتقاد شدید از دستگاه، مردم را به قیام و جنبش دعوت میکند ساواک مرکز در تاریخ 7/7 /52، طی نامهای به ساواک همدان دستور میدهد که تماس های او را با عناصر مخالف رژیم زیر نظر بگیرند.
در همین دوره، وی کتاب های امام از جمله توضیح المسائل و تحریر الوسیله را در خرم آباد توزیع میکند و به رغم خفقان حاکم، درباره مرجعیت امام در مناسبت های مختلف تبلیغ میکند. همچنین در هر فرصتی و به اشکال گوناگون، مردم را به بیداری و آگاهی فرا میخواند، آنان را از مفاسد دستگاه آگاه ساخته، نقشه های شوم استعمار و رژیم طاغوتی را برملا میسازد و رهبر واقعی را مردم معرفی کرده، چهره اصلی و پلید شاه را افشا میکند.
وی علاوه براداره حوزه علمیه و صندوق قرض الحسنه رضوی، برای تأسیس بیمارستان و کمک به فقرا و بی سرپرستان- از جمله خانواده زندانیان سیاسی- نیز اقداماتی به انجام میرساند. ساواک نیز البته ضمن مراقبت شدید از ایشان، به گونه های مختلف به مخالفت و خنثی سازی فعالیت های وی بر میخیزد و برای رسیدن به این هدف، از هیچ شایعه، تهمت، دروغ و اختلافی فروگذار نمیکند.
نامه مرموز
هرچه از حضور آیت الله مدنی در خرم آباد میگذشت، پایگاه مردمی وی گسترده تر گشته، نقش ارزنده آن عالم ربانی در آگاهی دادن به مردم، بیش از پیش آشکار میشد. مردم انقلابی و جوانان با ایمان، به دور او گرد آمده، روز به روز بر تعداد علاقه مندان وی مخالفین دنیا طلب او را به وحشت انداخته، آنان برای مقابله با وی و خنثی سازی برنامه های ایشان به چاره اندیشی افتادند.
این نامه ها از سال 52 شروع میشود و تا سال 54 ادامه دارد که به تدریج محتوای آنها تندتر میشود.
محتوای این نامه ها، آکنده از انواع تهمت ها، ناسزاها و تهدیدهایی است که قلم از ذکر آن شرم میکند؛ اما به برخی از محورهای موجود در این نامه های مرموز اشاره میشود:
الف- درخواست از وی برای ترک خرم آباد.
ب-اتهام اینکه چرا از سهم امام برای خود خانه و منزل خریده است.
ج- اتهام وابستگی به رژیم؛ بدین دلیل که چرا با این همه مخالفت های وی دستگاه، رژیم شاه با او کاری ندارد و دستگیر نمیشود.
د- دعوت از مردم برای اخراج ایشان از خرم آباد.
ه – انواع تهمت ها و سخنان ناروا و ضد اخلاقی.
عکس العمل مردم در برابر این شبنامه ها به چند گونه است که از لابه لای اسناد فهمیده میشود:
1-عدهای از افراد ساده لوح، محتوای نامه ها را به تدریج میپذیرند؛ به حدی که ساواک از متزلزل شدن موقعیت آیت الله مدنی اظهار خوشحالی کرده، برای ادامه آن برنامه ریزی میکند.
2- برخی در حال تحیر و تردید مانده، در دفاع از حق لب فرو میبندند.
3-گروهی از انسان های آگاه و روشن ضمیر، متوجه اهداف شوم و دستهای موموز پشت پرده شده، عوامل در منطقه معرفی میکنند. آنان برای خنثی کردن این حرکت مرموز به پا خاسته، از اینکه ایشان در اثر نامه ها رنجیده خاطر شده و قصد ترک خرم آباد را دارد، اظهار تأسف میکنند و ضمن حمایت و پشتیبانی از معظم له، از رفتن وی ممانعت به عمل میآورند. و شروع به افشای توطئه های پشت پرده نموده، این طیف اکثراً جوانان، طلاب، معتمدین منطقه را تشکیل میدهند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
ادامه دارد...