ماهان شبکه ایرانیان

نعمتهای الهی

الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی لا یبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائلُونَ، وَ لا یحْصی نَعْمائَه الْعادُونَ، وَ لا یؤَدّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ، الَّذی لا یدْرِکهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لا ینالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، الَّذی لَیسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ، ولا وَقْتٌ مَعْدُودٌ، وَ لا اجَلٌ مَمْدُودٌ، فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَ ...

نعمتهای الهی

الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی لا یبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائلُونَ، وَ لا یحْصی نَعْمائَه الْعادُونَ، وَ لا یؤَدّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ، الَّذی لا یدْرِکهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لا ینالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، الَّذی لَیسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ، وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ، ولا وَقْتٌ مَعْدُودٌ، وَ لا اجَلٌ مَمْدُودٌ، فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ، وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیدانِ ارْضِهِ.[1]

[ستایش را خدایی سزد، که ستایشگران از مدحش عاجز، و حسابگران زبردست از شمارش نعمتهایش ناتوان، و کوشش گران از ادای حقش خسته اند. اوست که افکار ژرف اندیش، کنه ذاتش را درک نکنند، و دست غواصان دریای علوم به کمالش نرسد. آن کس که صفاتش حدّی ندارد، و هیچ صفتی او را محدود نمی سازد، و هیچ وقتی او را معین نمی کند و هیچ نهایتی او را منتهی نمی نماید، مخلوقین را با قدرتش آفرید، بادها را با رحمتش به حرکت در آورد، و لرزش زمین را به وسیله کوهها آرام نمود.]

قال علی علیه السلام: وَ لَوْ فَکرُوا فی عَظیمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسیمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا الَی الطَّریقِ وَ خافُوا عَذابَ الْحَریقِ، وَ لکنِ الْقُلُوبُ عَلیلَةٌ وَ الْبَصائِرُ مَدْ خُولَةٌ.[2]

[اگر در عظمت قدرت و بزرگی نعمت او اندیشه می کردند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند، امّا دلها بیمار و چشمها معیوب است.]

از کوچکترین موجودات روی کره زمین، آنها که در اعماق اقیانوسها زندگی می کنند، تا بزرگترین و قویترین آنها، علاوه بر اینکه از نعمتهای خداوند محسوب می شوند، بر خوان نعمت الهی نشسته اند؛ نعمتهایی که هر لحظه با پیشرفت علوم و دانش بشری بر وسعت بیکران زوایای کمّی و کیفی آن افزوده می گردد.

قرآن کریم با دقت به همین مطلب اشاره کرده و می فرماید:

وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ.[3]

[و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آنها را به محاسبه در آورید، خداوند بخشنده و مهربان است.]

یعنی اگر در پی شمارش نعمتها برآیید، از کثرت آنها و محدودیت توان انسان برای شمارش وعدم کفایت عمر او و نیز وجود نعمتهایی که بر او آشکار نشده، هرگز نخواهید توانست کار شمارش را به پایان برید.

نعمت ظاهر و باطن

خدای متعال از نعمتهای خود به نعمتهای ظاهری و باطنی تعبیر کرده است.

أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً...[4]

[آیا ندیدی خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است، مسخر شما کرده و نعمتهای ظاهری و باطنی خود را بر شما گسترانده و افزون ساخته است.]

نعمتهای ظاهری نعمتهایی هستند که برای همه قابل احساس بوده و کسی یارای توان انکار آنها را ندارد؛ و نعمتهای باطنی نعمتهایی هستند که بدون تحقیق و تدبر قابل تشخیص نیستند والبته همه را یارای فهم آنها نیست. در اخبار و احادیث به برخی از مصادیق این دو گروه از نعمت اشاره شده است.

ابن عباس از مفسرین بزرگ قرآن، می گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله تفسیر آیه را پرسیدم، آن حضرت فرمودند:

یابْنَ عَباس امَّا ما ظَهَرَ فَالْاسْلامُ و ما سُوَی اللَّهِ مِنْ خَلْقِک وَ ما افاضَ عَلَیک مِنَ الرِّزْقِ، وَ امَّا ما بَطَنَ فَسِتْرٌ مَساوِی ءُ عَمَلَک وَ لَمْ یفْضَحْک بِهِ.[5]

[ای ابن عباس، نعمتهای ظاهری عبارتند از اسلام و غیر خداوند از خلقت تو و روزی هایی که به تو می رساند، و نعمتهای باطنی عبارت است از پوشش خطاهایت که تو را به آنهارسوا نکرده است.]

امام باقر علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله و آنچه که او آورده نعمت ظاهری، و ولایت را نعمت باطنی شمرده است.

النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ النَّبِی صلی الله علیه و آله وَ ما جاءَ بِهِ النَّبِی مِنْ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَوْحیدِهِ، وَ امَّا النِّعْمَةُ الْباطِنَةُ فَوِلایتُنا اهْلُ الْبَیتِ وَ عَقْدُ مُوَدَّتِنا.[6]

[نعمت ظاهری، پیامبر صلی الله علیه و آله و آنچه آن حضرت از معرفت خداوند متعال و وحدانیت او آورده است، و امّا نعمت باطنی ولایت ما اهل بیت و پیمان مودّت با ماست.]

امام کاظم علیه السلام مصادیق نعمت ظاهری و باطنی را چنین تبیین فرموده است:

النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ الْامامُ الظَّاهِرُ، وَ الْباطِنَةُ الْامامُ الْغائِبُ.[7]

[نعمت ظاهری، امام آشکار و نعمت باطنی، امام غایب است.]

اولین نعمت

شیخ طوسی رحمهم الله در کتاب امالی به نقل از امام باقر علیه السلام آورده است که: رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت امیر علیه السلام پرسیدند:

قُلْ ما اوَّلُ نِعْمَةٍ ابْلاک اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ انْعَمَ عَلَیک بِها؟

[بگو اولین نعمتی که خداوند تو را بدان آزمایش نموده و به وسیله آن به تو نعمت ارزانی داشته چیست؟]

حضرت در پاسخ فرمودند:

انْ خَلَقْتَنی جَلَّ ثَنائُهُ وَ لَمْ اک شَیئَاً مَذْکوراً.

[اینکه مرا خلق نمود، در حالی که چیزی قابل ذکر نبودم.]

رسول خدا حضرت را برای این پاسخ زیبا تصدیق کردند و فرمودند:

صَدَقْتَ.[8]

[راست گفتی]

آن حضرت صلی الله علیه و آله اولین مخلوق خداوند را عقل معرفی فرموده است.

اوَّلُ ما خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلُ.[9]

[عقل اولین مخلوق خداوند است.]

برترین نعمت

برترین نعمتها و موهبتهای الهی به بشر بعد از عقل و خرد عبارتند از:

1- سلامتی قلب

قال علی علیه السلام: انَّ مِنَ النِّعَمِ سِعَةَ الْمالِ، وَ افْضَلُ مِنْ سِعَةِ الْمالِ صِحَّةُ الْبَدَنِ، وَ افْضَلُ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوَی الْقَلْبِ.[10]

[وسعت اموال از نعمتها است و بالاتر از آن صحت بدن می باشد و مهمتر از صحت بدن، تقوای قلب است.]

آن حضرت در نهج البلاغه، تقوای قلب را در مقابل بیماری قلب بکار برده است.[11]

2- انحصار قلب برای خدا

قال الصادق علیه السلام: ما انْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلی عَبْدٍ اجَلُّ مِنْ انْ لا یکونَ فی قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ غَیرُهُ.[12]

[خدای متعال نعمتی برتر از این به بنده اش نداده است که در قلب بنده غیر خدا جای نگیرد.]

3- نعمت نبوت

قال علی علیه السلام: رُسُلُ اللَّهِ سُبْحانَهُ تَراجِمَةُ الْحَقِّ وَ السُّفَراءُ بَینَ الْخالِقِ وَ الْخَلْقِ.[13]

[فرستادگان خداوند سبحان نمایندگان حق و پیام آوران بین خدا و مردم هستند.]

4- نعمت ولایت

قال الصادق علیه السلام: نَحْنُ اصْلُ کلُّ خَیرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنا کلُّ بِرٍّ.[14]

[ما اساس و ریشه هر خوبی هستیم و هر عمل نیکی از نماز و روزه و اخلاق و.. . از فروعات ماست.]

در پی ذکر برترین نعمتهای خداوند به بشر، و با توجه به اهمیت روان نسبت به تن، درمی یابیم که نعمتهای روانی از اهمّیت بیشتری برخوردارند، چرا که سعادت ابدی انسان را تضمین می نمایند. پس آنانکه نعمت را فقط در مظاهر دنیوی آن ببینند، سخت دچار اشتباه شده اند.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: مَنْ لَمْ یرَ للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِ نِعْمَةً الّا فی مَطْعَمٍ اوْ مَشْرَبٍ اوْ مَلْبَسٍ فَقَدْ قَصَرَ عَمَلُهُ وَ دَنا عَذابُهُ.[15]

[آنکه نعمت خدای متعال را بر خودش جز در خوردنی و نوشیدنی و لباس نبیند، عملش کوتاه شده و عذابش نزدیک گردیده است.]

بقای نعمت

بقای نعمت به مدارای نیک با آن بستگی دارد:

قال علی علیه السلام: احْسِنُوا صُحْبَةَ النِّعَمِ قَبْلَ فِراقِها، فَانَّها تَزُولُ وَ تَشْهَدُ عَلی صاحِبِها بِما عَمِلَ فیها.[16]

[قبل از اینکه نعمت جدا شود، با آن نیک رفتار کنید، چرا که او از دست مى‏رود و علیه صاحبش به آنچه با وى رفتار کرده است گواهى مى‏دهد.]

آن حضرت در روایت دیگر، نیک عمل نکردن با نعمت را موجب فرار آن دانسته است.

احْذَرُوا نِفارَ النِّعَمِ، فَما کلُّ شارِدٍ بِمَرْدُودٍ.[17]

[از فراری دادن نعمتها بر حذر باشید که هر رمیده شده ای باز نمی گردد.]

به بیان زیبای امام رضا علیه السلام نیز در همین رابطه توجه کنید:

احْسِنُوا جَوارَ النِّعَم فَانَّها وَحْشِیةٌ، ما نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعادَتْ الَیهِمْ.[18]

[همسایه ای نیک برای نعمت باشید و با او خوب رفتار کنید، چرا که نعمت چون حیوان وحشی است و از قومی دور نشده که به آنها باز گردد.]

نعمت را رفقایی است و دشمنانی، آنکه می خواهد نعمت را داشته باشد و از او جدا نگردد، بایست دوستان نعمت را بپذیرد و از دشمنان آن بر حذر باشد. فلذا دوستان او عوامل بقا و دشمنانش موجبات زوال نعمت هستند.

دوستان و دشمنان نعمت و در واقع عوامل اساسی بقا و زوال نعمت، تقوا و گناه است، به طوری که هر عمل نیکی در حد خود بقای نعمت را تضمین می نماید و هر معصیتی آن را به سوی زوال پیش می برد.

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکنْ کذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یکسِبُونَ.[19]

[و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم ولی آنها حق را تکذیب نمودند و ما هم به کیفر اعمالشان آنان را مجازات کردیم.]

در پایان این قسمت به طرح سه نکته مربوط به بحث می پردازیم.

نکته اوّل:

نعمت، علامت قرب نیست. همان طوری که بلا نشانه دوری از خداوند نمی باشد؛ بلکه مواد امتحانی هستند که بشر به وسیله آنها آزمایش می شود، لذا چه بسا بلا، نعمت باشد.

قال الصادق علیه السلام: انَّ اللَّهَ اذا احَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاءِ غَتّاً.[20]

[امام صادق(ع) فرمود: خداوند هنگامی که بنده ای را دوست دارد، او را در بلا غوطه ور می سازد.]

و ایضاً عنه صلی الله علیه و آله: الْمُصابُ مِنَحٌ مِنَ اللَّهِ.[21]

[همچنین از پیامبر(ص) نقل شده: مصیبتها بخششهای خداوند است.]

و چه بسیار نعمتهایی که در واقع نقمت هستند، و خداوند متعال به بنده ای عطا می کند تا خطای او از حد بگذرد و قابل بازگشت نباشد، وی با این نعمتها بیشتر در غفلت و جهالت سقوط می کند و هرگز متنبّه نمی شود. امام حسین علیه السلام در این باره فرموده است:

الْاسْتِدْراجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ لِعَبْدِهِ انْ یسْبُغَ عَلَیهِ النِّعَمَ وَ یسْلُبَهُ الشُّکرَ.[22]

[استدراج از ناحیه خداوند متعال صورت می گیرد و به این گونه است که نعمت را بر بنده اش سرازیر کند و شکر آن را از وی سلب نماید.]

البته استدراج زمانی است که امکان تنبّه وجود نداشته باشد.

نکته دوم:

بیان نعمتهای الهی، نه تنها مذموم نیست بلکه لازم و گاهی واجب می باشد و یکی از بارزترین مصادیق، شکر نعمت است. از آیه شریفه ذیل لزوم اظهار نعمت استفاده می شود.

وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّک فَحَدِّثْ.[23]

[نعمتهای پروردگارت را بازگو.]

نعمت را یا باید با زبان بازگو کرد و یا با انفاق، بخشش، تعلیم، تربیت و.. .. البته نباید ذکر نعمتها به خاطر تفوق و برتری جویی و عجب و غرور صورت گیرد؛ چه اینکه همین نشان دهنده این است که آن نعمتها در واقع نعمت نیستند، بلکه آنها در دایره استدراج داخل می شوند.

بیان نعمت تنها باید به عنوان شکر نعمت و توجه دادن خلایق به اینکه خداوند بندگانش را فراموش نمی کند صورت پذیرد.

شخصی از امام حسین علیه السلام تفسیر آیه شریفه را جویا می شود و امام می فرماید:

امَرَهُ انْ یحَدِّثَ بِما انْعَم اللَّهُ عَلَیهِ.[24]

[خداوند انسان را امر کرده است که نعمتهایش را بر وی بیان نماید.]

روایت ذیل از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

انّی لَاکرِهُ لِلرَّجُلِ انْ یکونَ عَلَیهِ نِعْمَةً مِنَ اللَّهِ فَلا یظْهَرُها.[25]

[من چه زشت می دانم برای آدمی که خداوند نعمتی به وی داده و او آشکارش نمی کند.]

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: انَّ اللَّهَ جَمیلٌ یحِبُّ الْجَمالَ وَ یحِبُّ انْ یری اثَرَ النِّعْمَةِ عَلی عَبْدِهِ.[26]

[خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، و نیز دوست دارد اثر نعمت را بر بنده اش ببیند.]

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه فرموده است:

فَحَدِّثْ بِما اعْطاک اللَّهُ وَ فَضَّلَک وَ رَزَقَک وَ احْسَنَ الَیک وَ هَداک.[27]

[آنچه خداوند به تو عطا نموده و برتری داده و روزی بخشیده و نیکویی کرده و هدایت ساخته، بازگو نما.]

نکته سوم:

نعمتهای دنیوی همه خاص دنیا هستند و با مرگ آدمی بی اثر می شوند، نعمت کامل نعمتی است که، در زندگی جاوید انسان او را همراه باشد و آن چیزی جز رضای خداوند به اعطای بهشتش نیست.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: تَمامُ النِّعْمَةِ دُخُولُ الْجَنَّةِ وَ الْفَوْزُ مِنَ النَّارِ.[28]

[نعمت تام و کامل، داخل شدن به بهشت و رهایی از آتش است.]

قال علی علیه السلام: ما خَیرٌ بِخَیرٍ بَعْدَهُ النَّارُ، وَ ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ کلُّ نَعیمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَقْحُورٌ وَ کلُّ بَلاءٍ دُونَ النَّارِ عافِیةٌ.[29]

[هر چیز خوبی که جهنم به دنبال داشته باشد خوب نیست و نیز هر چیز بدی که بهشت به دنبال داشته باشد بد نیست، هر نعمتی در برابر بهشت پست و هر بلایی در مقابل آتش عافیت است.]

پی نوشت ها

[1] نهج ‏البلاغه، خطبه 1.

[2] همان، خطبه 227 به ترتیب فیض ‏الاسلام و 185 به ترتیب صبحى صالح.

[3] سوره نحل، آیه 18.

[4] سوره لقمان، آیه 20.

[5] تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 320.

[6] تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 212.

[7] همان.

[8] همان، ص 213.

[9] بحارالأنوار، ج 1، ص 97.

[10] همان، ج 81، ص 173.

[11] اشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ، الا وَ انَّ مِنْ صِحَّةِ الْبَدَنِ تَقْوىَ الْقَلْبِ؛ بیمارى قلب از بیمارى تن شدیدتر است و سلامتى قلب دلیل سلامتى بدن خواهد بود( نهج ‏البلاغه، حکمت 381 به ترتیب فیض‏ الاسلام و 388 به ترتیب صبحى صالح).

[12] بحارالأنوار، ج 70، ص 211.

[13] غررالحکم.

[14] روضه کافى، 336.

[15] بحارالأنوار، ج 73، ص 8.

[16] همان، ج 71، ص 51.

[17] نهج ‏البلاغه، حکمت 238 به ترتیب فیض ‏الاسلام و 246 به ترتیب صبحى صالح.

[18] بحارالأنوار، ج 78، ص 341.

[19] سوره اعراف، آیه 96.

[20] اصول کافى، ج 2، ح 2348.

[21] همان، ح 2374.

[22] بحارالأنوار، ج 78، ص 117.

[23] سوره ضحى، آیه 11.

[24] تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 603.

[25] فروع کافى، ج 6، ص 439.

[26] همان، ص 438.

[27] تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 507.

[28] کنزالعمال، 2965.

[29] نهج ‏البلاغه، حکمت 380 به ترتیب فیض ‏الاسلام و 387 به ترتیب صبحى صالح.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان