با دقت و تفحص در سخنان حضرت زینب(س) در کوفه و شام می توان به نظم و هماهنگی در بیان مـطالب ایشان پی برد. نظم منطقی که در چگونگی شروع مطلب، پیش بردن بـحث و بـه نـتیجه ی مطلوب رساندن خطبه وجود دارد، سبک خطبه های امام حسین(ع) و امام سجاد (ع) در جریان عاشورا را در ذهن تداعی می کند. حضرت زیـنب( س) در مـواجهه با مجلس یزید و برخورد توهین آمیز او با سر مقدس امام حسین(ع) و همچنین بـا خـاندان ایـشان با صلابت، خطبه ای خواند و در آن به نقد اعمال و کردار یزیدیان پرداخت و چنان روشنگری کرد که مـجلس بزم یزید به مجلس سرزنش و رسوایی او تبدیل شد. در این خطبه حضرت زینب(س) پس از حمد و ثنای خداوند و درود بـر رسـول اکرم(ص) با استناد به قرآن در چگونگی اعمال بدکاران، ذهن مخاطبان را برای دریافت حقایقی که قصد بیان آن را دارد، آماده می کند. با پرسش های مداوم، اعمال و مدعیات یزید را تحلیل و نقد کرده و با استناد به قـرآن پیروزی ظاهری و زندگی کنونی او را مهلتی از جانب پروردگار دانسته تا بیش از پیش بر گناهان خود بیفزاید. سپس با سؤالاتی حساب شده به مقایسه ی اوضاع اولاد و خاندان پیغمبر (ص) که اکنون در هیأت اسیران با سـر و وضـع نامناسب در معرض دید نامحرمان قرار دارند، با زنان و کنیزکان یزید که در حجاب و پشت پرده قرار داشتند؛ عدالت یزید را زیر سؤال می برد. روشنگری های آن حضرت با صلابت و استواری ادامه می یابد و پی در پی یزید مورد رسـوایی قـرار می گیرد تا این که در پایان خطبه برای یزید چیزی جز شماتت و پشیمانی او نمی ماند و عزت و آبروی اهلبیت(ع) مانند سابق برقرار می گردد.
حـضرت زینب(س) در کوفه با مردمی مواجه بود که بیعت شکسته و موجب به وجود آمدن فاجعه ای بس دردناک شده بودند. چه بسا اگر اهل کوفه امام حسین (ع) را یاری می کردند، امروز خـاندان ایـشان در ظـاهر اسیر و به بند کشیده نـبودند. بـنا بـر این باید زینب کبری(س) وجدان و فطرت کوفیان را بیدار کند و زشتی عملی را که مرتکب شدند برایشان روشن نماید. ایشان با زبان انـگیزشی کـه بـا افزایش شوق و انگیزه ی درونی تأثیرگذاری بیشتری بر مـخاطبان بـرای دریافت حقایق می گذارد به بیدار نمودن فطرت خفته آنها می پردازد. در بخشی از سخنانی که برای کوفیان ایراد کرد، چـنین فـرمود:
«أَ تـَدْرُونَ وَیلَکمْ أَی کبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ وَ أَی عَهْدٍ نَکثْتُمْ وَ أَی کرِیمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَی حـُرْمَةٍ لَهُ هَتَکتُمْ وَ أَی دَمٍ لَهُ سَفَکتُمْ لَقَدْ جِئْتُمْ شَیئاً إِدًّا تَکادُ السَّماواتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا لَقـَدْ جـِئْتُمْ بـِهَا شَوْهَاءَ صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْدَاءَ فَقْمَاءَ خَرْقَاءَ کطِلَاعِ الْأَرْضِ أَوْ مِلْ ءِ السَّمَاءِ أَ فـَعَجِبْتُمْ أَنـْ تُمْطِرَ السَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی وَ هُمْ لا ینْصَرُونَ فَلَا یسْتَخِفَّنَّکمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یحْفِزُهُ الْبـِدَارُ وَ لَا یخـْشَی عـَلَیهِ فَوْتُ النَّارِ کلَّا إِنَّ رَبَّک لَنَا وَ لَهُمْ لَبِالْمِرْصادِ»
می دانید چه جـگری از رسـول خـدا شکافتید و چه پیمانی شکستید و چه پرده گی او را از پرده بیرون کشیدید و چه حرمتی از وی بدریدید و چه خونی ریختید؟! کاری شـگفت آوردید کهـ نـزدیک است از هول آن آسمانها فرو ریزد و زمین بشکافد و کوه ها متلاشی شود و از هم بپاشد، مصیبتی است دشـوار و بـزرگ و بد و کج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته در عظمت به پر بودن زمین و آسـمان اسـت، آیا شـگفت آورید اگر آسمان خون ببارد، و عذاب آخرت خوارکننده تر است و هیچ یاری نشوند، پس تأخیر و مهلت شـما را چـیره نکند که خدای تعالی از شتاب و عجله منزّه است و از فوت خونی نمی ترسد و او در کمینگاه مـا و شـما اسـت.