اکران فیلمهای مستند در کنار فیلمهای داستانی، آنهم در جریان اکران اصلی اتفاق خوبی است که علاوه بر امکان دیده شدن مستندهای خوشساخت با موضوعاتی جذاب توسط عموم مردم، میتواند به مخاطب سینمای ایران نگاهی جدید عرضه دارد و او را ورای داستانهای معمول و روزمره سینما درگیر کند.
مستند «بانو قدس ایران» ساخته مصطفی رزاق کریمی، از جشنواره سینما حقیقت درخشش خود را آغاز کرد و با کسب جایزه بهترین فیلم از این رویداد توانست کنجکاوی زیادی را در بین مخاطبان برانگیزد. از نام این مستند آشکار است که به بررسی و وقایعنگاری زندگی بانو خدیجه ثقفی که بیشتر به نام قدسی شناخته میشد میپردازد. زنی که شصت سال در کنار امام خمینی در روزهای طلبگی تا رهبری یک انقلاب و زمامداری یک کشور در کنار ایشان حضورداشته و فراز و نشیبهای زیادی را از سر گذرانده است. مسلماً زندگی چنین زنی، حاوی نکتهها و مسائلی است که گرچه تا الآن مسکوت مانده است اما جذاب و گیرا است. «بانو قدس ایران» در راستای همان ضربالمثل معروفی پیش میرود که میگوید:”پشت هر مرد موفقی یک زن موفق است.” «بانو قدس ایران» به بررسی جایگاه همسر امام در زندگی و مبارزات ایشان میپردازد و شمایلی از یک زن ایرانی ارائه میدهد که در تندباد حوادث تاریخی ایران، نه بهعنوان یک ناظر محض که بهعنوان پایهای محکم برای اراده تغییر و اصلاح امور یک رهبر، ناممکن را ممکن میکند.
«بانو قدس ایران» از فراز و نشیب خاطرات و دستنوشتههای بانو قدس، تصویری جدید و حتی شگفتانگیز از زندگی ایشان و بیت امام در سالهای پیش و پس از انقلاب به دست میدهد. این مستند با صدای راوی شروع میشود که دستنوشتهها و نامههای بانو خدیجه ثقفی را روی تصاویری از محل زندگی ایشان و تصاویری آرشیوی از تهران قدیم روایت میکند.
اما حقیقت این است که «بانو قدس ایران» آنچنانکه باید نفوذ و گیرایی ندارد و علیرغم فرصتی کمنظیری که در اختیار گروه سازنده فیلم قرارگرفته است، بیشتر شبیه یک فرصت سوخت شده میماند. عوامل این فیلم، برای اولین بار و با اجازه شخص حاج حسن خمینی وارد بیت امام شدهاند، اتاقی که امام میهمانان را میپذیرفتهاند و اتاقهایی که بانو خدیجه ثقفی بعد از بازگشت به ایران در آن سکونت داشتهاند، اما تصویری که فیلمساز به مخاطب نشان میدهد ناقص و الکن است و هیچ دید جدیدی به بیننده القا نمیکند. رزاق کریمی، محتاطانه از این لوکیشن میگذرد و با نمایش درودیوارهای خارجی خانه و نشاندن افرادی که میخواهد از آنها مصاحبه بگیرد در کنج اتاق یا یک راهرو، مثل یک پرسش و پاسخ ساده مستندش را بهپیش میبرد. در تصاویر رزاق کریمی هیچ عمقی نیست و بهوضوح هیچ آشنایی با پیشزمینه، پسزمینه و میان زمینه بهعنوان محل حادث شدن اتفاق اصلی وجود ندارد. تصاویر آرشیوی هم که رزاق کریمی از آنها استفاده کرده است هیچ بعد جدید و تازهای ندارد و کاملاً تکراری و حتی قابلدسترس از طریق یک جستجوی ساده در گوگل است. وقتی راوی از روزهای کودکی و نوجوانیاش در خانه مادربزرگش، خانم مخصوص میگوید ما فقط نماهایی از تهران آن زمان میبینیم و حتی تصویری شبیه چیزی که بانو قدس در خاطرات خود از باغ بزرگ مادربزرگ توصیف کرده است نمایش داده نمیشود. تکیه رزاق کریمی به جذابیت این نوشتههاست و بس که اگر این نوشتهها در اختیارش نبود یا قرار بود خودش از طریق یک فیلمنامه کامل به این روایت برسد مسلماً با یک شکست اساسی روبرو میشد. تنها چیزی که باعث میشود «بانو قدس ایران» از سطح یک فیلم پایاننامهای دمدستی پرداختشده ارتقا پیدا کند، صراحت کلام و نقاط پنهانی است که در این نوشتهها و در زندگی بانو قدس وجود داشته است و مستندساز هیچ پرداختی انجام نداده است تا این روایت را جذابتر کند یا بینندهاش را درگیر آن کند. هرچه در «بانو قدس ایران» اتفاق میافتد محصول قلم شیوا و زندگی عجیب این بانوست نه فیلمسازی و مهارت رزاق کریمی.
مسلماً وقتی از بین نوشتههای بانو قدس میشنویم که ایشان تمایلی به ازدواج با امام نداشتهاند و از اینکه به قم بروند بهشدت ناراحت بودهاند، اینکه دلیل اصلیشان برای چهار بار پاسخ رد دادن به امام این بوده که دوست نداشتهاند با یک “آخوند” به قول خودشان، ازدواج کنند اما رویشان نمیشده که به پدرشان این موضوع را بگویند، جذب روایت میشویم و شاید لبخندی همروی لبمان نقش ببندد از رؤیاهای یک دختر شانزدهساله که تا قبل از ازدواج ندیمهای داشته که فقط برایش چای میریخته و تنها دغدغهاش در زندگی یادگیری زبان فرانسوی و خرید کفشهای مارکدار خارجی بوده است، اما این روایت یکسره از یادداشتهای بانو قدس میآید و رزاق کریمی هیچ پرداختی روی این روایت انجام نمیدهد و هیچ آرایش و زینتی به این تصاویر اضافه نمیکند. افرادی که برای پر کردن نواقص این روایت انتخابشدهاند، به سادهترین شکل ممکن نشستهاند و انگار آن چیزی را میگویند که فیلمساز از آنها خواسته است، زیرا روایت اینها با روایت اصلی بانو قدس متفاوت است، نه از جهت صحت و درستی که از جهت صداقت در کلام و بیپردگی که در یادداشتهای این بانو وجود دارد. وقتی راوی شروع به خواندن این یادداشتها میکند بیننده در تصویرسازی بینظیر این یادداشتها و مسیر پرپیچوخمی که این بانو طی کرده است غرق میشود اما وقتی افراد مصاحبهشونده جلوی دوربین ظاهر میشوند آن تصویر واقعی محو میشود و جایش را همان تصویر نهچندان شفاف و دستکاریشده که در پشت شخصیت بزرگی چون امام نادیده گرفتهشده است روی پرده حاضر میشود. تنها قسمتی که انگار مصاحبهشونده این ریسک گریزی را کنار میگذارد و حرف دلش را میزند، زمانی است که معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی از رابطه همسرش با مادر میگوید و اینکه خیلی مواقع احساس میکرده که مادر سعی داشته تا توجه پسرش را به خود معطوف دارد و فاصلهای میان او و همسرش بیندازد. اینجا دوباره آن شخصیت بانو قدس که واقعی است و سرشار از احساسات مادرانه سر برمیآورد و بار دیگر بیننده احساس میکند با یک انسان طرف است نه یک شمایل.

انسانی که علیرغم اینکه همیشه پا روی دلش گذاشته است اما وقتی به پسر بزرگش میرسیده نمیتوانسته جلوی خودش را بگیرد و عاشقانه او را فقط برای خود میخواسته است.
«بانو قدس ایران» که قرار است راجع به سرگذشت یکی از مهمترین و درعینحال غریبترین زنان این سرزمین باشد، خود در جهت به حاشیه راندن این بانو پیش می رود. تا سکانسهای پایانی بیننده هیچ عکس یا فیلم واضحی از این بانو نمیبیند و سهمش از تصاویر آرشیوی فیلمساز فقط مردانی است که همیشه این بانو در پشتشان محوشده است. در پایان هم چند عکس و فیلم کوتاه از روزهای وداع امام و همسرش میبینیم و این تنها جایی است که تصویر زنی که در نود دقیقه پیش چشمهایمان نقش بسته است قامت واقعی میگیرد و میتوانیم چهرهای را به تصوراتمان نسبت دهیم.
«بانو قدس ایران» موضوع جذابی دارد، فیلمنامهای که بدون وجود بانو قدس و نامه و نوشتههایش شکل نمیگرفت و پرداختی بهغایت دمدستی و فاقد ذوق و نگاه هنری و مستند گونه؛ اما بازهم این مستند جذاب و دیدنی است، میتوانید چشمهایتان را ببندید و تصور کنید یک راوی خوشصدا خاطرات یک زن غیرمعمولی و شگفتانگیز را میخواند و هیچ تصویری وجود ندارد که بخواهید به آن رجوع کنید، در این صورت مسلماً لذت بیشتری از خواهید برد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
9