روانشناسی مثبتگرا دربارهٔ مفهوم خانواده هم حرفهایی خود را دارد. خانوادهگرایی اصطلاحی است که اخیراً به مجموعه اصطلاحات مربوط به خانواده در روانشناسی افزوده شده است. این اصطلاح در روانشناسی نشاندهنده وفاداری و میزان همانندسازی یک فرد به خانواده و میزان اثرگذاری خانواده بر هویت فرد است. افرادی که سطح بالایی از خانوادهگرایی را دارند، دلبستگی قوی به خانوادههایشان دارند و غالباً نیازها و خواستههای خانواده را بر نیازهای فردی خود مقدم میدانند.
در روانشناسی خانوادهگرایی سه بعد دارد: بعد اول که بیشترین مطالعات روانشناسی هم درباره آن صورت گرفته، خانوادهگرایی نگرشی است. خانوادهگرایی نگرشی به احساساتی منسوب است که بین اعضای خانواده درباره وفاداری و انسجام و تحکیم خانواده وجود دارد. بعد دیگر خانوادهگرایی ساختاری یا خانوادهگرایی جمعیتی است و عبارت است از مرزهای فضایی یا مرزهای مکانی یا متصور یک خانواده، از قبیل وجود و حضور بستگان خونی در زندگی فرد. سرانجام، خانوادهگراییِ رفتاری، عنوانی است که روانشناسی به اعمال و فعالیتهایی که اعضای خانواده درگیر آن میشوند، منسوب میکند؛ مثلاً دورهمجمعشدن یا تلفنزدن به یکدیگر. از این سه بعد به نظر میرسد که خانوادهگرایی نگرشی در نسلهای مختلف ثبات بیشتری دارد.
روانشناسی، مردمشناسی و دیگر رشتههایی که خانوادهگرایی را مطالعه کردهاند، متذکر میشوند که این موضوع یک ارزش است که در نزد افراد با زمینههای مختلف به درجات و اندازههای متفاوت وجود دارد. اصطلاح روانشناسی خانوادهگرایی در فرهنگهای مختلف، ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد و شاید به شکلهای گوناگونی بروز یابد. فرهنگ افراد نحوه نگرش آنان به خانواده را شکل میدهد؛ بنابراین ساخت، توسعه و شناخت خانواده اصلی نیز متفاوت بوده و بستگی به پیرنگهای فرهنگی هر فرد دارد.
به این ترتیب مفهومی که روانشناسی تحت عنوان خانوادهگرایی مطرح میکند، در جوامع مختلف با معانی و برداشتهای متفاوتی همراه است؛ مثلاً در آسیا یک جنبه مهم خانوادهگرایی احترام به سالمندان و بزرگترهای فامیل به ویژه پدر است. خانوادهها یک گروه یکپارچه در نظر گرفته میشوند که به اقتدار پدر به عنوان رهبر خانواده احترام گذاشته و به آن پاسخ میدهند. رفتارهای منفی رفتارهای شرمآوری محسوب میشوند که کل خانواده و نه فقط فرد خاصی را زیر سؤال میبرند. در آفریقا خانوادهگرایی به معنای داشتن احساسات برادریخواهری با اعضای مرتبط و نامرتبط خانواده است. مراقبت از کودکان و سالمندان در بین همه اعضای خانواده به صورت چرخشی است. در آمریکای لاتین احساس وفاداری و وحدت، تعهد، احترام و وابستگی متقابل، همکاری و تعاون از ویژگیهای خانوادهگرایی است. در این فرهنگ نیازهای خانوادگی مقدم بر نیازهای فردی اعضاست. در بین سرخپوستان خانواده ساختارهای متفاوتی دارد، ولی در همه آنها ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر و با اعضای خانواده گسترده مهمتر از ارتباط با دوستان غیرخانوادگی است. خانوادهگرایی در میان سرخپوستان بر احترام به هویت قبیلهای متمرکز است. افزون بر آن احترام به سالمندان و بزرگترها و فرایندهای جمعی، ارزشمند محسوب میشوند. مسئولیت در بین اعضای خانواده تقسیم میشود و انتظار میرود تا هویت شخصی و خودپنداره افراد از خانواده، اجتماع و باورها و آداب و سنن قبیلهای شکل بگیرد. در اروپا خانوادهها با توجه به تعدد فرهنگها، متفاوتاند اما در خانوادههای اروپایی موفقیت خانواده مهمتر از رفاه افراد است و کودکان به اطاعت از فرامین بزرگترها گرایش دارند. تحقیقات روانشناسی نشان داده که خانوادهگرایی در اروپا متنوع بوده و انسجام کمتری از آنچه در دیگر جوامع هست دارد.