ماهان شبکه ایرانیان

شهید صدر و امام موسی صدر(۲)

گفتگو با دکتر محسن کمالیان آیا خاطره ای درباره مباحثه اسفار شهید صدر و امام موسی صدر دارید؟   جناب آقای حاج شیخ حسن اختری که خود از شاگردان امام صدر در فلسفه هستند، از یکی ازعلمای بزرگ نجف که به رحمت ایزدی پیوسته است برایمان نقل کردند که روزی در مورد توان فلسفی امام صدر صحبت به میان آمد

شهید صدر و امام موسی صدر(2)
گفتگو با دکتر محسن کمالیان

آیا خاطره ای درباره مباحثه اسفار شهید صدر و امام موسی صدر دارید؟
 

جناب آقای حاج شیخ حسن اختری که خود از شاگردان امام صدر در فلسفه هستند، از یکی ازعلمای بزرگ نجف که به رحمت ایزدی پیوسته است برایمان نقل کردند که روزی در مورد توان فلسفی امام صدر صحبت به میان آمد. آن عالم نجفی نقل کرده بود که در ایام مباحثه فلسفه امام صدر و شهید صدر، به این دو بزرگوار مراجعه و درخواست کرده بود تا در جلسات مباحثه آنان شرکت کند؛ اما آن دو بزرگوار به رغم آنکه آن عالم نجفی همان وقت از اساتید بزرگ و سرشناس نجف بود و بعدها نیز از مراجع شیعه شد، به سبب تفوق علمی و فلسفی خود بر وی و تمایل به استفاده علمی هر چه بیشتر از یکدیگر، به شکلی بسیار محترمانه عذرخواسته بودند.

اشاره داشتید که شهید صدر و امام صدر طی این چند سالی که در نجف در کنار هم تحصیل و مباحثه علمی می کردند، در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز همفکری های مهمی داشته اند. در این باره نیز کمی توضیح دهید.
 

همان طور که اطلاع دارید. ایامی که شهید صدر و امام صدر در نجف تحصیل مباحثه می کردند، سالهای اوجگیری افکار و فعالیتهای طرفداران ناسیونالیسم عرب، چپ و کمونیسم در جهان عرب و خاورمیانه بود. در همان دوران بود که جمال عبدالناصر و یارانش در مصر، بساط سلطنت را جمع و یک نظام جمهوری قومیت گرا و متحد با شوروی را جایگزین کردند. عراق نیز در همین دوران گرفتار تغییر و تحول شد و کودتای سال 1958 عبدالکریم قاسم راه را برای آمدن بعثی ها هموار ساخت. در آن روزگار، دین و مذهب در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع اسلامی کاملا مهجور و متروک واقع شده بود. کشورهای اسلامی از انواع محرومیتها و عقب ماندگیهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، بهداشتی و سیاسی رنج می بردند و به معنای دقیق کلمه از قافله تمدن عقب افتاده بودند. دین و مذهب نه تنها نقشی در اداره جامعه نداشت،بلکه از سوی احزاب چپ و کمونیستی، افیون توده ها خوانده می شد و جوانان از آن گریزان بودند. طبیعتا چنین فضایی برای فضلای جوان و پرشوری مثل شهید صدر و امام صدر قابل تحمل نبود. درست همان طوری که در ایران نیز برای فضلای برجسته آن روزگار چون شهیدان بهشتی، مطهری، مفتح، باهنر و بزرگران امروز حوزه قابل قبول نبود. این بزرگان با همه وجود اعتقاد داشتند که اسلام و مکتب اهل بیت (ع) به بهترین وجه قادر است جامعه بشری را اداره کند و آرزوی بزرگ آنها این بود که جایگاه دین و مذهب در جوامع اسلامی چنان که شایسته آن است، ارتقا یابد. اینجا بود که به طور طبیعی، بحث ضرورت اصلاح شیوه های دعوت اسلامی میان شهید صدر وامام صدر پیش آمد. هر دو بزرگوار اعتقاد داشتند که شیوه های دعوت اسلامی را باید متناسب با شرایط زمان، مکان و با توجه به نیازها و مقتضیات روزگار اصلاح کرد. به عبارت دیگر، این دو بزرگوار، هم درد مشترک داشتندو هم آرزوها و اهداف مشترک.

آیا برای دستیابی به این اهداف، روشهای مشابهی را پیشنهاد می کردند؟
 

نکته کلیدی همین جاست. به نظر من تفاوت مهم شهید صدر و امام صدر و نیز رمز ارتباط و همکاری تنگاتنگ بعدی آن دو بزرگوار با یکدیگر، همین جاست. راههایی که شهید صدر و امام صدر برای اصلاح شیوه دعوت اسلامی در نظر داشتند، متفاوت و البته مکمل هم بودند. بگذارید در این مورد خاطره ای ر که همان روزها درمیان فضلای مرتبط با این دو بزرگوار شهرت یافت، نقل کنم. آیت الله شیخ عبدالامیر قبلان، نائب رئیس کنونی مجلس اعلای اسلامی شیعه که آن روزگار خود نیز در نجف اشرف تحصیل می کردند، در گفتگوی سال 1375 خود ما با چنین فرمودند که روزی امام صدر و شهید صدر درباره ضرورت اصلاح شیوه های دعوت اسلامی گفتگو می کردند. هر دو بزرگوار اعتقاد داشتند که شیوه های دعوت اسلامی باید متناسب با شرایط زمان، مکان و همچنین با نگاه به مقتضیات جهان امروز متحول می شوند، اما در مورد چگونگی انجام این اصلاحات، نظرات متفاوتی داشتند. شهید صدر اعتقاد داشتند که اصلاحات باید از نجف و از طریق حوزه علمیه آن انجام گیرد. ایشان معتقد بودند که تشکیلات روحانیت و روشهای آموزشی حوزه باید اصلاح شوند تا وقتی که فارغ التحصیلان آن جامعه وارد می شوند، بتوانند از سوئی بر معارف مسلمانان بیفزایند و از سوی دیگر، اسلام را به غیر مسلمانان نیز معرفی کنند. این، نظر شهید صدر بود. اما امام صدر نظر دیگری داشتند. ایشان اعتقاد داشتند که طرح صحیح دعوت اسلامی در جهان امروز همچنین نیازمند آن است که روحانیت مستقیما با توده های مردم رابطه برقرار و برای ساماندهی زندگی دنیوی آنها چاره اندیشی و اقدام کند. امام صدر اعتقاد داشتند که روحانیت امروز نمی تواند در حوزه ها بنشیند و متوقع باشد که دنیا به سراغ او برود و نیازهای خود را بپرسد. ایشان معتقد بودند که روحانیت امروز باید مانند حضرت پیامبر (ص)، خود به سراغ جامعه و مردم برود و برای حل مشکلات زندگی و در نتیجه هدایت عملی آنها اقدام کند. در راستای همین نظر بود که ایشان باور داشتند که اگر بخواهند افکاراصلاحی خود را پیاده کنند، نباید در نجف یا قم باقی بمانند، آقای دکتر طباطبائی در گفتگوی سال 1376 خود با ما از دایی بزرگوار خود امام صدر نقل کردند که وقتی در آخرین روز اقامت در نجف اشرف می خواستند با شهید صدر خداحافظی کنند، برای آخرین بار با هم درد دل کردند. اشک در چشمان هر دو جمع شده بود. ایشان به شهید صدر گفته بودند، «پسر عمو! هر دو یک هدف داریم، منتها دو راه مختلف برای رسیدن به آن در پیش گرفته ایم. من احساس می کنم که نمی توانم در این شرایط بنشینم. احساس می کنم که زمانی می توانم بیشتر منشأ اثر باشم که حرکت کنم، علاوه بر اینکه کار ناتمام سید جمال را هم امثال ماها باید تمام کیم. از طرفی حرکت آینده، حرکت علم و دنیای تمدن است و نمی توان این مقوله ها را نادیده گرفت. من نمی توانم بمانم و باید از اینجا بروم. من به امید خدا و با توکل به او می روم ؛ اما چشم امید ما به شماست تا به عنوان مرجعیت آینده، کار را بر ما آسان کنید».

البته این دو راهی که شهید صدر و امام صدر برای اصلاح شیوه های دعوت اسلامی در دنیای امروز مد نظر داشتند، قابل جمع و مکمل همند.
 

درست است.اساسا رمز ارتباط و همکاری تنگاتنگ شهید صدر و امام صدر نیز به نظر من همین بود. شهید صدر وامام صدر نهایتا به این جمعبندی رسیده بودند که تا زمانی که حضور دین و مذهب به محافل علمی و درسی حوزه های علمیه نجف و قم محدود باشد و فقه برای ساماندهی شئون مختلف زندگی روزمره جوامع اسلامی به کار گرفته نشود، هیچ نوع پیشرفت و بهبودی حاصل نخواهد شد. نمی توان از توانمندی و برتری اسلام و مذهب حقه جعفری سخن گفت و دنیا را به پذیرش این حقیقت ترغیب کرد، اما در همان حال بیشترین آمار فقر، فلاکت، بی سوادی، عقب ماندگی، فساد و محرومیت در جوامع اسلامی و شیعی باشد.شهید صدر و امام صدر به این جمع بندی رسیده بودند که دین و مذهب باید در زندگی روزمره جوامع اسلامی وارد و پیاده شود تا با ساماندهی آن، قابلیتها و توانمندی های خود را عملا و با اقتدار نشان دهد. طبیعتا چنین تحولی امکان پذیر نخواهد بود. مگر آنکه فقهایی آگاه به رموز زمان و مکان، خوشفکر، مدیر، مدبر و مردمدار، در جوامع اسلامی مستقر شوند و با تلاش، فداکارای و به شکلی کاملا طبیعی و تدریجی، زمام حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن را در دست گیرند. اینجاست که بحث مرجعیت عالیه دینی یا به تعبیر شهید صدر مرجعیت صالحه، بحث رهبری یا به تعبیر شهید صدر زعامت دینی و نز بحث ضرورت ساماندهی سازمان روحانیت و نه تنها حوزه های علمیه، مطرح می شود. من تصور می کنم که شهید صدر و امام صدر در همان تابستان سال 1337 که امام صدر، نجف را به قصد قم ترک کردند، درباره مسئولیتهای مرجعیت ورهبری، شرایط هر کدام، نسبت این دو جایگاه با یکدیگر و نیز نقش مکمل آنها در ساماندهی و گسترش عالم تشیع، به یک جمعبندی و باور مشترک، به یک طرح و مدل مشخص و حتی به نوعی تقسیم کار رسیده بودند. به نظر من ریشه ان اعتماد متقابل و ارتباط تنگاتنگی که در آغاز گفتگو مطرح کردید، همین بود.

طرح مشخص این دو چه بود؟
 

آنطور که من فهمیدم، مدل مرجعیت و رهبری شهید صدر و امام صدر بر سه اصل کلی مبتنی بوده است:
1. مرجعیت عالیه دینی که بنا بر سنت هزارساله در حوزه دینی بزرگ نجف {یا قم} مستقر و متمرکز است، رهبری علمی و خصوصا فقهی عالم تشیع را بر عهده دارد و علاوه بر اداره شئون و توسعه حوزه های علمیه، از حرکتهای اصلاحی رهبران جوامع اسلامی به طرق مقتضی حمایت می کنند. 2. برگزیدگانی از فقهای جامع الشرایط و زمان شناس باید از حوزه ها هجرت کنند و در متن مردم و جوامع اسلامی مستقر شوند تا با ایجاد رهبری و زعامت حرکتهای اصلاحی و تشکیلات مناسب، زندگی مردم را بر اساس آموزه های دینی و مذهبی ساماندهی کنند.
3. مرجعیت صالحه و زعامت دینی دو مسئولیت کاملا مستقل و جدا از یکدیگر هستند. نه مرجعیت شرط زعامت است و نه زعامت از وظایف مرجعیت.

چه تقسیم کاری میان آن دو صورت گرفته است؟
 

هر دو به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه تبیین و گسترش فرهنگ تشیع در جهان امروز آن است که روحانیت شیعه سازماندهی خود را به روز کند و با دو بازوی قوی یعنی مرجعیت صالحه وزعامت دینی، در صدد اصلاح وضع جوامع اسلامی برآید ؛ بنابراین هر دو بازو باید فعال، تقویت و هماهنگ می شد. راهی که شهید صدر انتخاب کرده بود، باقی ماندن در حوزه بود و تلاش برای ساماندهی آن و نیز اصلاح، تقویت و حمایت از مرجعیت صالحه. راهی هم که امام صدر برگزیده بود، هجرت به لبنان بود و در دست گرفتن زعامت دینی آن دیار و تلاش برای احیای هویت شیعیان و درمان محرومیتهای آنان. هر دو آرزو داشتند که تجربه امام صدر در لبنان قرین موفقیت باشد تا الگوئی برای دیگر مناطق شیعه نشین جهان باشد. آندو می دانستند که تحقق این موفقیت در گرو هماهنگی و بلکه همکاری تنگاتنگ مرجعیت صالحه و زعامت دینی است و با شناختی که از استعداد و توانمندی دیگری داشتند، به موفقیت و آتیه وی دل بسته بودند. آثار این همفکری و تقسیم کار را در جای جای حرکت آنها طی دهه های چهل و پنجاه شمسی به روشنی می توان مشاهده کرد.

شهید صدر و امام موسی صدر(2)

برخی از جلوه های این همکاری را بیان کنید.
 

پس از آبان سال 1338 که امام صدر در لبنان مستقر شدند، خصوصا در نیمه اول دهه چهل شمسی، هم ایشان سفرهای متعددی به نجف کردند و هم شهید صدر چند بار به لبنان رفتند.

شهید صدر چند بار و در چه سالهایی به لبنان سفر کردند؟
 

من در مورد دو سفر شهید صدر به طور مشخص حضور ذهن دارم. یکی سفر زمستان سال 1340 ایشان به لبنان است که ازدواجشان با یکی از خواهران امام موسی صدر هم طی همان سفر انجام گرفت. یکی هم سفر تابستان سال 1348 ایشان به لبنان است که پس از تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه صورت گرفت. از سال 1348 و با شدت یافتن برخوردهای دولت بعثی عراق با حوزه های علمیه نجف و کربلا، شهید صدر دیگر امکان خروج از عراق را نیافتند.

بعضی از سال 1348 به بعد شهید صدر و امام صدر تنها در نجف با هم دیدار داشتند؟
 

خیر. امام صدر هم بعد از رمضان سال 1347 که برای آخرین بار به عراق رفتند به سبب عدم اجازه دولت بعثی عراق، دیگر امکان سفر به آن کشور را نیافتند. یکی از محرومیتهای شهید صدر و امام صدر همین بود که از سال 1348 به بعد، دیگر از امکان دیدار با یکدیگر مرحوم شدند.

درباره چگونگی همکاری های شهید صدر و امام صدر پس از استقرار امام صدر در لبنان به نکاتی اشاره کنید.
 

همکاری ها و روابط شهید صدر و امام صدر در چهار بخش مختلف متمرکز شدند: بخش اول همکاری ها، حمایتی بود که مرجعیت شیعه در نجف و شخص شهید صدر از اقدامات اصلاحی امام صدر در لبنان به عمل آوردند. بخش دوم همکاری ها، اقدماتی بود که امام صدر در مناسبتهای مختلف، به درخواست شهید صدر از حوزه علمیه نجف و نیز شیعیان عراق به انجام رساندند. بخش سوم همکاری ها، حمایتی بود که آن دو از حرکت اسلامی مردم ایران و شخص امام راحل مبذول داشتند. بخش چهارم همکاری ها نیز همفکری ها و مبادلات علمی بود که از زمان استقرار امام صدر در لبنان هرگز قطع نشد.

شهید صدر از برنامه های اصلاحی امام صدر در لبنان چه حمایتهایی کرد؟
 

شهید صدر در حمایت از اقدامات اصلاحی امام صدر در لبنان اقدامات مفید و موثر فراوانی کردند. اولین اقدام ایشان که بلافاصله پس از هجرت امام صدر به لبنان انجام گرفت، آن بود که حلقه ای مقتدر و متنفذ در نجف پدید آوردند تا موجبات حمایت موثر حوزه نجف و خصوصا مرجعیت وقت شیعه از اقدامات اصلاحی پسر عموی خود را فراهم آوردند. افراد این حلقه، علاوه بر خود شهید صدر، شهیدان بزرگوار آیت الله سید محمد باقر حکیم، آیت الله سید مهدی حکیم و نیز مرحوم آیت الله شیخ محمدمهدی شمس الدین را در بر می گرفت. در سفرهایی که امام صدر به نجف انجام دادند، جلسات متعددی در منازل این بزرگان تشکیل شدند که طی آنها، همفکری های پیشین شهید صدر و امام صدر در سطح گسترده تر ادامه یافتند، جزئیات اجرایی برنامه های اصلاحی امام صدر در لبنان مورد بحث و توافق قرار گرفتند و زمینه حمایت مطلق مرجعیت وقت شیعه از آنها فراهم گردید. آن طوری که مرحوم آیت الله شیخ محمد مهدی شمس الدین در گفتگوی سال 1377 خود با ما عنوان کردند، طرح تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه در برخی از همین جلسات بود که توسط امام صدر مطرح شد و دقیقا درباره آن بحث و نهایتا تصویب شد. مرحوم شمس الدین همچنین تعریف کردند که در سفر سال 1347 امام صدر به نجف، امام صدر و دوستانشان موفق شدند تایید و حمایت بی چون و چرای مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم مرجع بزرگوار وقت را از طرح تأسیس مجلس اعلای شیعه کسب کنند که در قالب یک فتوا و پیام تبریک ایشان به امام صدر منعکس شد. مرحوم آیت الله حکیم در آن فتوا که هم اکنون یکی از اسناد تاریخی مجلس است، بر ضرورت تأسیس مجلس و مشروعیت آن تأکید کردند.

چه شد که مرحوم آیت الله حکیم در جریان تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه این چنین از امام صدر حمایت کردند؟
 

مرحوم آیت الله العظمی حکیم مرجعی بسیار خوش فکر و روشن ضمیر بودند. ایشان به این نتیجه رسیده بودند که تاسیس این مجلس، اقدامی بزرگ و تاریخی است که برای شیعیان لبنان و جهان خیر و برکت در بر خواهد داشت. به همین جهت و به رغم همه مخالفتها، با ارسال تلگراف تبریکی به امام صدر، مشروعیت مجلس اعلای اسلامی شیعه و حمایت و تایید مرجعیت شیعه از آن را رسما اعلان کردند. البته مرحوم آیت الله العظمی حکیم مرجعی بسیار خوشفکر و روشن ضمیر بودند. ایشان به این نتیجه رسیده بودند که تاسیس این مجلس، اقدامی بزرگ و تاریخی است که برای شیعیان لبنان و جهان خیر و برکت در بر خواهد داشت. به همین جهت و به رغم همه مخالفتها، با ارسال تلگراف تبریکی به امام صدر، مشروعیت مجلس اعلای اسلامی شیعه و حمایت و تایید مرجعیت شیعه از آن را رسما اعلان کردند. البته مرحوم آیت الله العظمی حکیم نه تنها در قضیه تأسیس مجلس، بلکه پیش از آن نیز همواره حامی و پشتیبان آقای صدر بودند. ایشان در همان سال 1338 که امام صدر راهی لبنان شدند، برای علماء شخصیتها و محترمین آن کشور نامه ای نوشتند و ضمن معرفی امام صدر، ضرورت حمایت آنها از ایشان را متذکر شدند. یا در قصه طهارت اهل کتاب، امام صدر پیش از آنکه مرحوم آیت الله العظمی حکیم بر طهارت ذاتی اهل کتاب فتوی صادر کنند، این را داشتند و به سبب شرایط اجتماعی خاص لبنان بر اساس آن عمل کرده بودند. همان طور که می دانید، این رفتار امام صدر انتقادات فراوانی را در لبنان و حتی نجف علیه ایشان موجب شد ؛ اما مرحوم آیت الله حکیم از رأی امام صدر حمایت و نهایتا خود بر طهارت ذاتی اهل کتاب فتوا صادر کردند. از طرفی آن طور که آیت الله شیخ محمود خلیلی در گفتگوی سال 1383 خود با ما عنوان کردند، امام صدر به واسطه احتیاطهایی که داشتند، برای اینکه محکم کاری کنند و جلوی برخی اشکال تراشی ها را بگیرند، مقید بودند تا به هنگام تصرف در اموری که به اذن ولی فقیه نیاز است، از مرجعیت اجازه بگیرند. مرحوم آیت الله حکیم به همین جهت اجازه مفصلی به آقای صدر داده بودند تا در اموری که به اذن ولی فقیه نیاز است، از جانب ایشان تصرف کنند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 18
ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان