مراحل سیر و سلوک
طلب
قبل از این مرحله انسان درک می کند که خداوند هدف بزرگی از خلقت انسان داشته است و در او یک قوه الهی و یک روح مجرد نورانی به امانت گذاشته شده است. و پیروزی نصیب کسی می گردد که روح الهی و آن خلیفه ربانی در مملکت وجود او ظاهر شده باشد. و به عبارت دیگر آن نسبت ذاتی و آن ارتباط حقیقی که بین خالق و مخلوق است، جلوه گر گردد و همین است مقصود از آن فطرتی که در قرآن آمده است:
«فطره الله التی فطر الناس علیها» (سوره بقره، آیه 29) (یعنی فطرت خدایی آن چنان فطرتی که خداوند مردم را بر آن فطرت قرار داد).
پس باید معارف را به دلیل عقل و نقل بدانیم و به یقین قطعی ثابت کنیم که ما مخلوق و او خالق ماست و به آن ایمان آوریم. اگر این اعتقاد ایجاد شود که مرحله اول توجه و اعتقاد به مبدأ و رسول و معاد است. این احساس هم بوجود خواهد آمد که در جهان باید گمشده ای را جستجو نمود. در این مرحله انسان قدم اول را بر می دارد و به سوی لقاء حق تعالی حرکت می کند و خود را برای تحصیل قرب و شناخت کامل تر آماده می کند.
همچنین در قرآن می فرماید: «من کان یرجو لقاء الله اجل الله لات و هو السمیع العلیم و من جاهد فانها یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لنکفرن عنهم سیئاتهم و لنجزینهم احسن الذین کانوا یعملون» (سوره عنکبوت، آیه 5 تا 7) کسی که امید دارد لقاء پروردگار متعال را، پس وقت معین آن فرا می سد و خدا شنونده و عالم است. کسی که در راه خدا کوشش می کند، کوشش او برای خود او می باشد، و خداوند هر آینه از همه موجودات بی نیاز است، و آنان که ایمان آورند و اعمال صالح به جا آورند هر آینه بدی های او را پوشانیده و با بهترین نحو اعمال او را جزا خواهیم داد. در این مرحله سالک راه حقیقت باید به طور جدی گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در هر جا و هر حالت به دنبال او که در درون وی است، جستجو نماید. این وادی وادی پرخطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد ؛ و سر تا پا تسلیم رضای او باشد. چرا که اگر تسلیم رضای او نباشد به جایی راه نخواهد برد.
در بحث سلوک و لقا آنچه گفته می شود مربوط به روح انسانی و منظور روح و روحانیت است.«و نفخت فیه من روحی » و آغاز کار نفخه الهی است، و چون تحولات مادی او را عارض نمی شود، پیوسته در حرکت جوهری و در تکامل است، تا خود را به لقاء برساند. البته در مقام سلوک، تقلید و یاد گرفتن صوری کافی نیست و باید علم یقینی ایجاد شود تا انسان به حق الیقین برسد. در ادامه جستجوی حق، سالک می خواهد با خدای خود ارتباط برقرار کند، سالک سعی می کند که به لقاء پروردگار برسد، و اگر به طور مستقیم نتوانست به هدف برسد، کسی را پیدا کند که با خدای او مرتبط باشد، و بتواند او را به این راه راهنمایی کند، چرا که این افراد، از جهت گفتار و کردار و صفات نفسانی و معارف و مقامات روحانی، مظاهر و نمایندگان صفات الهیه خواهند بود.
این مرحله از مقدمات سیر و سلوک است و سالک هنوز در مقام سیر و حرکت قرار نگرفته است. چون این مرحله را پشت سر گذاشت باید سعی و تلاش نماید که با عنایات خداوند سفر اصلی را آغاز نماید و کسی که به این مرحله دست پیدا کند می تواند وارد سیر و سلوک شود.
تهذیب اخلاق
در این مرحله انسان باید سعی کند که به اخلاق پسندیده روی آورده و از بدی ها دوری گزیند، در تعریف اخلاق گفته اند: اخلاق عبارت است از انجام کار نیک و دوری از کار زشت با بهره برداری از آزادی، یعنی بدون اینکه صدور آن کار از ما به جهت عوالم مکانیکی صد در صد مشخص شده باشد. البته ریشه اساسی آن هم عبارت است از همان جستجوی کمال که در او متذکر شده ایم و تحریک کننده ما به این شکل از انجام کار، همان وجدان درونی ماست که به ما می گوید آزادی خود را در انتخاب کار نیک و دوری از کار زشت به کار گیر. (جعفری، اخلاق و مذهب، 1374، (ص) 59 ـ 60)
حالات و عاداتی که در انسان یافت می شود به دو قسم می شود که بعضی را اخلاق نیک و صفات محموده و اوصاف پسندیده گویند و بعضی را اخلاق بد و صفات مذمومه و اوصاف ناپسند نامند. برای مبارزه با صفات مذمومه باید از راه اندیشه های درست، اوصاف پسندیده را زنده نمود، که این صفات در فطرت بشر نهاده شده اند، اگر چشم دل باز شود و به حقیقت آشنا شود و به معایب نفس پی ببرد و اخلاق نفسانی خود را تبدیل به احسن نماید آن وقت هر چیزی را به جای خود می شناسد و به وظیفه عمل می کند. و انسان باید جهد کند که نفس را مراعات کند، و معرفت اخلاق نفس بداند که نفس فرماینده باشد و به بدی و غافل نشود از نفس، و اگرچه به انتهای معرفت رسیده باشد. که مصطفی ـ علیه الصلواه ـ از شر نفس به خدا پناه گرفت.(سهروردی، آداب المریدین، 1363، 98) و در ابواب کمال سالک می کوشد تا قوای نفس خویش را، که مانع سلوک است، اصلاح نماید و شیطان و هم را که آراینده زینت های دنیا و شهوت هاست، از خود براند و نفسش را با طاعت و بندگی ورزیده سازد. (کاشانی، شرح منازل السائرین، 1372، 28 و 29)
توبه و برگشت در اعمال
در این مرحله به اقتضای معرفت و شناخت پروردگار، و ایمان به مقام رسالت از طرف او، و اعتقاد به روز قیامت، اعمال و آدابی را که به حکم عقل و برنامه الهی مشخص می شود، باید انجام داد. در واقع این مرحله اجرای برنامه بوده و عمل شروع می شود.
طالب باید در این مرحله دست از تقلید بردارد تابع اصلاح خود گردد، و اجتناب از ملامت اهل عالم قدس را برای اجتناب از ملامت ابنای روزگار اولی دارند، و توبه که اول مرحله جهاد اکبر است همین است. (الطباطبائی النجفی، 1370، ص 147) توبه عبارت است از برگشتن با پشیمانی از اعمال بد و کارهائی خلاف که انجام داده است. و توبه برای سالک معنای عامی دارد، و آن برگشتن از همه راه ها و برنامه ها و اعمالی است که بر خلاف راه و سیر الی الله است. و سالک تا این مرحله را با تمام خلوص و تصمیمات و محبت، و قاطعانه انجام ندهد هرگز توفیق پیشرفت در راه سعادت و خیر و فلاح و کمال پیدا نخواهد کرد، و قدمی جلوتر به سوی لقاء نخواهد برداشت. اگر این حرکت قاطعانه و به توفیق و مدد الهی صورت گیرد، سالک ذاتاً به راه افتاد، و در حدود مجاهده خود به مقصد خواهد رسید. و اگر سالک با اخلاص تمام توبه کرد، مقدمه سعادت و کمال برای او ایجاد خواهد شد، و باب فلاح و رحمت کلی و سیر به سوی لقاء پروردگار برای او فراهم شده است. در این مرحله سالک باید با کمال قاطعیت کوشش کند، تا در این مرحله از مسیر، ثابت قدم و محکم و پابرجا گردد.
و گفته شده است توجه به تدبیر نفس به تدبیر بدن با قوای خویش که وظیفه و دستور واجب و لازم این مرتبه است و عبارت است از: سیر و حرکت از بندها و عادات حاصل از طبیعت، به وسیله امتثال اوامر و نواهی پروردگار، در تمامی حرکات و سکنات، قولاً و فعلاً تا در سایه آن به اعتدال کامل دست یافته، نفس از تمایلات و اشتغالات به اطراف و امور بدنی دست بردارد. (یثربی، 1374، ص 646)
در قرآن می فرماید: «و توبوا الی الله جمیعا ایها المومنون لعلکم تفلحون » (سوره نور، آیه 31) ای مومنان، همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.
و همچنین می فرماید: «فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسی ان یکون من المخلصین » (سوره قصص، آیه 67) اما کسی که توبه کرده و ایمان آورده و عمل صالح انجام داده، نزدیک است که از رستگاران باشد.
در این مرحله، رجوع به اسرار عبادات و دانستن آنها لازم می باشد. سالک در این مرحله به سیر عملی موفق شده و وظایف عملی را به دقت تمام و از روی اخلاص و محبت انجام می دهد و قدم در مرحله سوم می گذارد.
همچنین به عقیده بزرگان صوفیه، توبه نتیجه فضل و رحمت الهی است که شامل حال گنهکار می شود. (غنی، تاریخ تصوف در اسلام، 1375، 2174 تا 299) صاحب منازل السائرین در باب توبه چنین می نویسد: نام ستمکاری از توبه کننده فرو افتد و توبه درست نشود، جز پس از شناسایی گناه. (انصاری، منازل السائرین، 26)
سید علی هجویری معروف به حضرت ذداتا گنج بخش در کشف المحجوب درباره توبه چنین می نویسد: از آنچه یک شرط توبه تاسف است بر مخالفت و دیگر اندر حال ترک لذت و سه دیگر عزم معاودت ناکردن به معصیت. این هر سه شرط اندر ندامت بسته است که چون ندامت حاصل شود اندر دل، این دو شرط دیگر تبع او باشد و ندامت را سه سبب باشد چنانکه توبه را سه شرط بود، یکی چون خوف عقوبت بر دل سلطان شود و اراده کردارها بر دل صورت گیرد، ندامت حاصل آید و دیگر ارادت نعمت بر دلش مستولی گردد و معلوم شود که به فعل بدو بی فرمانی آن نباید از آن پشیمانی شود و سه چنانچه دیگر شرم از خداوند شاهد وی گردد و از مخالفت پشیمان شود. (هجویری، کشف المحجوب، تصحیح محمد حسین فاضل، 931 م، 231)
پدید شدن احوال
بعد از آنکه شخص سالک آگاه گردید و دانست که راه طولانی و مسیری پرخطری در جلو دارد باید با جدیت بسیار قدم در این راه گذارد و طی طریق نماید، اول باید در مقام طلب برآید و راه را از بیراه جدا کند، سپس با عزم و اراده های ثابت و استوار در مقام اصلاح نفس خود برآید و صفحه قلب خود را از آلایش نفسانی و کثافات اخلاقی پاک نماید و خود را از صفات حیوانی دور کند و به اوصاف انسانی نزدیک کند و روح خود را از نفس حیوانی رهایی دهد. اگر انسان با نفس خود مبارزه کرد و دل خود را پاک نمود از صفات بد و اخلاق ناشایسته مخصوصا از محبت به دنیا فاصله گرفت، آن وقت است که قلب سالم و دل پاک او متوجه مبدأ می شود و محل انوار الهی می گردد و گاهی حالات نورانی برای او پیدا می شود.
قرآن کریم پیروی از هوای نفس را از مهمترین عوالم سقوط دانسته و درآیات فراوانی در این باره سخن گفته است.
«افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبته و جعل علی بصره غشاوه » (سوره جاثیه، آیه 23 ـ سوره فرقان، آیه 43)
در میان مردمان کسانی هستند که هوا و هوس خویش را خدای خود قرار دادند، و خداوند آنان را با آنکه آگاه بودند گمراه ساخت و بر گوش و دل ایشان مهر نهاد و بر بینایی ایشان پرده افکند.
چنانچه پیامبر اسلام (ص) نفس را دشمن ترین دشمن انسان نامیده است (نوری، مستدرک الوسائل، ج 2، 27).
شوق و اضطراب
وقتی که تجلیات نور بزرگی و عظمت الهی مشاهده شد چنان شوق و اضطراری پدید می گردد که انسان عنان اختیار را از دست می دهد و چنان اضطرابی در او ایجاد می شود که بهت زده می شود و می داند چه کند و راز دل خود را به چه کسی گوید. البته ادراک این مرحله دل بسیار قوی و نفس مطمئنه می خواهد که تاب و مقاومت بیاورد. کسی که این مرحله را درک نمود باید راز خود را به کسی نگوید و مواظب باشد که به اشتباه نرود، و موهومات و خیالات او را فریب ندهد، و باطل در نظر او حق جلوه نکند، و از جاده حق انحراف پیدا نکند. عارفی که نفس او به اطمینان نرسیده، آن تاریکی و ظلمت نفس به حالت اولیه خود بر می گردد، آن وقت است که نفس اماره به وسوسه می پردازد و اطراف قلب و دل را می گیرد، که شاید او را فریب دهند و از جاده و راه راست منحرفش کنند. در این مرحله دل خالص و قلب سلیم و نفس مطمئنه می خواهد که از شر وسوسه ها در امان باشد.
نتیجه آنکه به محض مشاهده حالت روحانیت انسان نباید مغرور شود و تصور کند که دیگر در امنیت و امان است. بلکه باید در این حال بیش از پیش مراقب حال خود باشد که به وهم و خیال دچار نگردد. و به انحراف نرود.
پی نوشت ها :
دانشگاه پیام نور- تهران
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13