ماهان شبکه ایرانیان

امام راحل و نهج البلاغه، تولدی دیگر

پیام امام خمینی (ره) به کنگره هزاره نهج البلاغه و نکات مهم این پیام بسم الله الرحمن الرحیم در کنگره هزاره نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از کی معرفی؟ دانشمندان بزرگ جهانی می خواهند مولا امیرالمؤمنین را معرفی کنند و به دیگران بشناسانند یا کتاب نهج البلاغه را؟ ما با کدام مونه و با چه سرمایه می خواهیم در این وادی وارد شویم؟ ما درباره شخصیّت ع ...

امام راحل و نهج البلاغه، تولدی دیگر
پیام امام خمینی (ره) به کنگره هزاره نهج البلاغه و نکات مهم این پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
در کنگره هزاره نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از کی معرفی؟
دانشمندان بزرگ جهانی می خواهند مولا امیرالمؤمنین را معرفی کنند و به دیگران بشناسانند یا کتاب نهج البلاغه را؟
ما با کدام مونه و با چه سرمایه می خواهیم در این وادی وارد شویم؟
ما درباره شخصیّت علی بن ابی طالب از حقیقت ناشناخته او صحبت کنیم یا با شناخت محجوب و مهجور خود، اصلاً علی(ع) یک بشر ملکی و دنیاوی است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتی است که ملکوتیان او را اندازه گیری کنند؟
اهل عرفان درباره ی او جز با سطح عرفانی خود و فلاسفه و الهیّون جز با علوم محدوده ی خود با چه ابزاری می خواهند به معرفی بنشینند؟
تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه کنند. دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه ی فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه ی فضائل و با همه ی دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوه ی تام حق دریافت کرده اند در حجاب وجود خود و در آینه محدود نفسانیّت خویش است و مولانا غیر از آن است. پس اولی آن است که از این وادی بگذریم و بگوئیم علی بن ابی طالب فقط بنده ی خدا بود و این بزرگترین شاخصه ی او است که می توان در او یاد کرد و پرورش یافته و تربیت شده ی پیامبر عظیم الشان است و این از بزرگترین افتخارات اوست. کدام شخصیّت می تواند ادعا کند که عبدالله است و از همه عبودیت ها بریده است جز انبیا عظام و اولیای معظم که علی (ع) آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حُجب نور و ظلمت را دریده و به معدن عظمت رسیده است در صفّ مقدم است و کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند از خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است، جز علی ابن ابی طالب که وحی و تربیت صاحب وحی در اعماق روح و جان او ریشه دوانده. پس او به حق عبدالله است و پرورش یافته ی عبدالله اعظم است.
و امّا کتاب نهج البلاغه که نازله ی روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیّت و در حجاب خودخواهی خود معجونیست برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتمای و مجموعه ایست دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک انسان و یک جامعه ی بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هرچه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه ها بوجود آید و دولتها و ملت ها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند.
هان فیلسوفان و حکمت اندوزان بیایند و در جملات خطبه اول این کتاب الهی به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند و به شرط آنکه بیاناتی که در این میدان تاخت و تاز شده است آنان را فریب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست بازی ندهند و نگویند و بگذرند تا میدان دید فرزند وحی را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند و این است آن جمله:
«مع کل شی لا بمقارنه و غیر کل شی لابمزایله» و این جمله و نظیر آن که در کلمات اهل بیت وحی آمده است بیان و تفسیر کلام الله است که در سوره ی حدید است و برای متفکران آخر الزمان آمده است. «و هو معکم این ماکنتم».
اینک امید آن است که شما دانشمندان و متفکران متعهد که در کنگرده ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمدید ابعاد عرفانی و فلسفی و اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و نظامی و فرهنگی و دیگر بعدها را بمقدار میسور بیان فرمائید و این کتاب بزرگ را به جوامع بشری معرفی نموده و عرضه دارید که متاعی است که مشتری آن انسانها و مغزهای نورانی است.
صلوات و سلام بی پایان به رسول اعظم که چنین موجودی الهی را در پناه خود تربیت فرموده و به کمال لایق انسانیت رساند. و سلام و درود بر مولای ما که نمونه ی انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیّت و مظهر اسم اعظم است. و سلام بر شما دانشمندان که با زحمت پُر ارج و سودمند خود راه رسیدن به اهداف عالی این کتاب مقدس را باز می نمائید.
و السلام علی عبادالله الصالحین (ع)
27اردیبهشت 1360، 12رجب 1401
روح الله الموسی الخمینی
در پرتو پیام امام به کنگره هزاره نهج البلاغه که در سال 1360صادر گردید حاوی نکات و مطالب مهمی است که در این مقاله شرح و تفسیر بخشی از آن تقدیم میگردد.

نهج البلاغه، «نازله ی» روح علی (ع)
 

روح بلند مرتبه (ع) که در آسمان مجد و شریف، عزت فرشتگان است و در عالم قدس مقتدای کرّوبیان و در دنیا پیشوای صالحان و پاکان، درک آن از حوصله اندیشه بشری بیرون است و کسی جز خدا و پیامبر به این عظمت واقف نگشته است.
خداوند آن زبده مخلوقات را به مقام رفیع بالا (1) برد، و از علومی که به پیامبر عزیز داده بود بدو بخشید (2)، خانه علی (ع) مرکز فرود ملائکه شد (3)، و گنجهای الهی در وجود او نهفته گردید (4)، آیات نورانی قرآن که سیمای صالحان و انسان کامل را ترسیم می کند شرح حال اوست، او از کودکی در مهد وحی و زیر نور باران عنایت الهی پرورش یافت بطوریکه نور وحی را می دید و رایحه بهشتی نبوّت را استشمام می کرد و آنچه پیامبر می شنید در گوشهای الهی او نیز طنین انداز بود.
پیامبر اکرم هر روز درجه ای از اخلاق و علوم الهی به او می بخشید و پرده یی از مقامات معنوی را برای او بالا می زد و او را به مرتبه ای عالیتر از روز قبل می رساند (5).
آن شخصیت ممتاز، دست پرورده ی رسول الله (ص) و وارث علوم نبوی، و در مکتب قرآن استاد بود، کتاب خدا را می شناخت و از علوم و بطون و تفسیر و تاویل آن آگاهی کامل داشت (6)، علم او متصل به سرچشمه علوم پیامبر و حوزه آگاهی ربوبی که از هر چیز و همه جا مطلع بود و اگر می خواست از همه رویدادها و از هر حادثه کوچک و بزرگ خبر می داد (7) و لذا از مردم می خواست که از علوم نامتناهی او بهره گیرند و بپرسند (8).
آن روح ملکوتی، حافظ علوم پیامبر (9) بود، و همانند ماه که از خورشید استضائه می کند از روح پیامبر کسب نور می کرد، و زمینه و ظرفیت عظیم او بود که می توانست تحمل آن همه دانش و معرفت کند، آن کس که دقیقاً راه و برنامه پیامبر را پیروی می کرد و در پرتو این راز (تبعیت کامل) بدان جایگاه بلند فراز آمد (10) .
جلوه آن روح بلند در مواسات و ایثار عظیم او نسبت به پیامبر عزیز اسلام و هنگامه سختیهای اسلام و پیامبر تبلور یافت، در آخرین ساعات و لحظات عمر مبارک رسول خدا تنها همدم و همراز او بود و سر نازنین خاتم پیامبران به هنگام عروج ملکوتی بر سینه علی (ع) در کنار پیامبر بود و رسول خدا با او راز می گفت و ودایع الهی را بدو می سپرد. بنا به وصیت فخر کائنات، علی (ع) او را غسل داد و فرشتگان او را یاری می دادند (11). روح ملکوتی امیرالمؤمنین (ع) در بلند جایگاهی است که اگر آنرا به ستارگان آسمان تشبیه کنیم گزاف نیست، آری ستارگان آسمان از دودمان پیامبر که علی (ع) اصل و ریشه آن است کسب وجهه و وجاهت می کنند (12).

نهج البلاغه مسحه یی از علم الهی
 

پس از پیامبر خط ارتباط او و راهش منقطع نگشت و علی (ع) پیامهای عالم بالا را دریافت می داشت و به انسانهای هدایت طلب می رساند (13).
گفتار آن حضرت که نهج البلاغه بخشی از آنرا در خود جای داده مسحه یی از علم الهی است، او که با جمال و جلال مطلق به خلوت راز می نشست و از آنچه در گنجینه نگارخانه عشق داشت بر زبان می آورد، لذا «مکتوب» را با «کاتب» شباهتی است اصیل که هر قدر کاتب در آسمان علم و معرفت اوج گیرد، مکتوب او هم به همان نسبت در اوج و صعود است. مگر قرآن عزیز، نازله آستان قدس ربوبی و جلوه جلال و جمال الهی نیست؟ البته چنین است که اگر آیات الهی بی پرده در همان سطحی که هست نازل می شد، طنین سرود: "فَخر" موسی صَعِقا" (14) همه عالم را پر کند، لذا خداوند به صراحت فرمود:
"لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیته الله" (15) و به عبارتی دیگر: زبان عربی نازله بیان وحی است نه نمایانگر همه آن: "و کذلک انزلناه قرآنا عربیا" (16) یعنی ما عظمت آنچه در لوح محفوظ است در قالب زبان عربی تنزل دادیم تا در این عالم بگنجد و در محدوده انسانها امر هدایت و تربیت شکل گیرد. حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در تفسیر دعای سحر در این رابطه چنین فرمود: "صدر الحکما، و المتالهین در اسفار فرماید: بدان که این قرآن با هزار حجاب از نزد حقتعالی بخلق نازل شده است بخاطر آنکه چشم دلها ضعیف است و دیده ها همچون شب پره از دیدن نور آن عاجزند و اگر بفرض "با" بسم الله با آن عظمتی که در لوح دارد به عرش نازل می شد، عرش از عظمت او گداخته می شد و از بین می رفت تا چه رسد به آسمان دنیا، و در آیه شریفه: "اگر ما این قرآن را به کوهی نازل می کردیم می دیدی چگونه از خشیت الهی خاشع و از هم پاشیده می شد"، به این معنا اشاره دارد. (17) همانگونه که خود حضرت امیر علیه السلام آیتی از آیات الهی است. به بیان دیگری از امام امت قدس سّره توجه فرمایید:
کتاب تکوینی الهی و قرآن ناطق ربّانی نیز از جهان غیب و گنجینه مکنون الهی با هفتاد هزار حجاب نازل شده است تا این کتاب تدوین الهی را حامل گشته و نفوس برگشته زندانی در زندان طبیعت را از زندان طبع و جهنم طبیعت آزاد کند، و غریبان این شهرهای وحشتناک را به وطنهایشان راهنمایی کند، و اگر نه چنین بود یک تجلی این کتاب مقدس و مکتوب سبحانی اقدس با یک اشاره از اشاره هایش، و با گوشه چشمی که نشان می داد، کافی بود اگر بر آسمانها و زمین ها بود "ارکانشانرا" بسوزاند، و اگر بر ملائکه مقربین بود انیاتشان مندک و نابود شود. چه زیبا گفته است:
احمد ار بگشاید آن پر جلیل
تا ابد مدهوش ماند جبرئیل
پس این کتاب تکوینی الهی و همه اولیا الله کتابهایی هستند آسمانی واز نزد خدای حکیم علیم نازل شده اند و حاملان قرآن تدوینی هستند و کسی را یارای نبود که ظاهر و باطل این کتاب الهی را حمل کند مگر همین اولیا مرضیین (18).

نهج البلاغه کتاب تربیت و خودسازی
 

"و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست، برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خودخواهی است، معجونیست برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی." امام مهاجر رضوان الله تعالی علیه که خود در مکتب سیر سلوک و تهذیب و تربیت استاد بود همواره به تبیین ام الفساد این راه اشاره و تصریح داشت و یاران خود را از این خطر عظیم هشدار می داد و بر حذر می داشت: «گرفتاری بشریت خفتن در بستر منیت و فرورفتن در حجابهای سنگین خودخواهی و خودپرستی است.» چه کسی می تواند جامعه انسانی را از این مهلکه مخوف برهاند جز آنکه در قله رفیع عظمت وارستگی و اوج قدرت تقوی و تربیت باشد؟ آیا انسانهای معمولی که در چاه خودپرستی و غرور دست و پا می زنند و در جهنم خودخواهی و خودبینی می سوزند چنین توانی دارند؟ آری سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند آنکس که سخنش امواج سوز درونی او و نسیم یافته های جان اوست با سخنی که تنها از سر زبان می تراود و با جان او هیچ آشنایی ندارد یکسان نیست مگر داستان «همّام» را نشنیده اید که چگونه در لوح دل روشن او منعکس گردید و جان او را با آتش عشق سوزاند. سخن مربی و مرشد اگر از لابلای شیارهای روح متعالی او نشات بگیرد چون شراره های مقدس است که موسی را در بیابان رهنمون گشت و او را به سر منزل وحی و رسالت رساند. و به قول قرآن کریم: "الم تر کیف ضرَبَ اللهَ مَثَلاً کلمه طیبهً کَشَجَرهً طَیبه اَصْلها ثابِتْ و فَرعُها فِی السما" مگر این کلام پاک نیست که در پرتو عظمت متکلم آن، قدرت عروج می گیرد و قهراً انسان وابسته بدان را هم به معراج می برد. "وَ لَوْلا اِقْرارِهُن (الْسَمواتِ) لَهُ بِالربُوبیه لَما جَعَلَهُن مَوْضعاَ لَعَرْشِهِ وَ لا مَسْکنا لَمَلائکَتَهُ و لا مَصْعَداً لِلْکَلِمَ الطَّیِبْ وَ الْعَملَ الَصَالح مِنْ خَلْقِهِ." قدرت کلام را در بیان دیگر مولا بشنویم پس از آنکه رسول خدا با کلام خود اعجازی را تحقق بخشید: امام می فرماید: "انّی اَولَ مومن بک یا رسول الله-تصدیقا بنبوتک واجلا لا لِکَلمتک." این کلام برخاسته از روح پیامبر است که چنین عظمتهایی می آفریند و حتی در جماد روح و حرکت می بخشد. دامنه کلام و سخن از این هم بالاتر می رود و قدرت عظیم آن به جایی می رسد که انسانهای در حوزه معنویت به سرزمین اندیشه و تعقل گام می زنند و با ابزار فکر و عقل تکلم دارند و آنگاه از مرز کلمه در می گذرند و به عالم نور و سرور حضور می یابند و در ملکوت «یقظه» می کنند و به شهود می رسند: "عِبادنا جاءهم فی فِکْرَهم وَ کَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقُولِهِم فَاستَصْبَحُوا بِنُورِ یقْظهٌ فی الْابصارَ وَ الاَسْمَاعٍ وَ الافْئدَهُ یذکِرونَ بِایامِ اللهِ وَ یَخوُفوُنَ مَقامَهُ بِمَنزله فی الْفُلْوَات... پس بی جهت نیست که عارف و اصل خمینی بزرگ برای نهج البلاغه و کلام علی چنین اثر عظیمی قائل است که خفتگان در بستر منیت را به اوج افلاک برساند، و داروی شفابخش بیماری خودپرستی را معرفی کند و آن درد بزرگی که در رساله لقا الله از آن فریاد می کند در این پیام درمان آنرا بیان فرموده است: آنجا که فرمود: "افسوس که ما بیچاره های گرفتار حجاب ظلمانی بیعت و بسته های زنجیرهای آمال و امانی، جز مطعومات و مشروبات و منکوحات و امثال اینها چیزی نمی فهمیم، و اگر صاحب نظری یا صاحبدلی بخواهد پرده از این حجب را بردارد جز حمل بر غلط و خطا نکنیم، و تا در چاه ظلمانی عالم ملک مسجونیم از معارف و مشاهدات اصحاب آن چیزی ادراک ننمائیم.
آینه تمام نمای انسان کامل و وارسته از حجابهای خودخواهی را پیشوای سالکان در خطبه همام بیان فرموده است:
و لقد خالطهم امر عظیم فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون ... یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل ... نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه، اتعب نفسه لاخرته و اراح الناس من نفسه... لیس تباعده بکبر و عظمه و لا دنوّه بمکر و خدیعه.

چند بعدی بودن نهج البلاغه
 

«نهج البلاغه»مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه ها بوجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. (19) "محمد عبده" عالم بزرگ اهل تسنن و شارح نهج البلاغه نیز چنین اشاراتی دارد: احیانا عقل نورانی را می بینم که شباهتی با مخلوقات دیگر ندارد گویا از کاروان الهی جدا شده و به روح انسانی پیوسته است لذا آن را از عالم طبیعت جدا کرده به عالم ملکوت برده است و گاهی گویا به سخن خطیب حکمت گوش فرا می دهم که با صدای بلند فریاد می کند و مردان سیاست را مخاطب قرار داده و خطاها را برای آنها بیان می کند و به نکات دقیق سیاست و مملکت داری توجه می دهد و به راههای کیاست و تدبیر رهنمون می گردد. و بقول شهید مطهری: «از امتیازات برجسته نهج البلاغه این است که محدود به زمینه خاصی نیست. علی (ع) به تعبیر خودش تنها در یک میدان اسب نتاخته است، در میدانهای گوناگون که احیاناً بعضی با بعضی متضاد است، تکاور بیان را به جولان آورده است... این که سخن شاهکار باشد ولی در یک زمینه البته زیاد نیست و انگشت شمار است ولی به هر حال هست. اینکه در زمینه های گوناگون باشد ولی در حد معمولی نه شاهکار، فراوان است، ولی این سخن شاهکار باشد و در عین حال محدود به زمینه خاصی نباشد از مختصات نهج البلاغه است.» (20) شهید مطهری علت این ویژگی و عظمت را نشات گرفته از روح بلند خود امام می داند و چنین تبیین می نماید: "سخن نماینده روح است، سخن هر کس به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده اش به آنجا تعلق دارد، طبعا سخنی که به چندین دنیا تعلق دارد نشانه روحیه ای است که در انحصار یک دنیای خاصی نیست. و چون روح علی (ع) محدود به دنیای خاصی نیست در همه دنیاها و جهانها حضور دارد، و به اصطلاح عرفا "انسان کامل" و "جامعه همه حضرات" و دارنده همه مراتب است، سخنش نیز به دنیای خاص محدود نیست. از امتیازات سخن علی (ع) این است که به اصطلاح شایع عصر ما "چندبعدی" است نه "یک بعدی." علامه شریف رضی که خود ادیبی اریب بود محو این چند بعدی بودن کلام امام - درود خدا بر او- شده است و چنین می گوید: از عجایب علی (ع) که منحصر به خود او است واحدی با او در این جهت شریک نیست این است که وقتی انسان در آن گونه از سخنانش که در زهد و موعظه و تنبه است تامل می کند و موقتا از یاد می برد که گوینده این سخن، خود، شخصیت اجتماعی عظیمی داشته است- شک نمی کند که این سخن از آن کسی است که جز زهد و کناره گیری چیزی را نمی شناسد و کاری جز عبادت و ذکر ندارد... کسی باور نمی کند که سخنانی که در زهد و تنبّه و موعظه تا این حد موجب دارد از آن کسی است که در میدان جنگ تا قلب لشگر فرو می رود، شمشیرش در اهتزاز است- دلیران را به خاک می افکند و در همین حال این شخص زاهدترین زهّاد و عابدترین عبّاد است.
جامعیت نهج البلاغه را از «سیری در نهج البلاغه» بخوبی می توان دریافت. شهید مطهری که بحق یکی از بزرگترین متخصصان نهج البلاغه بود و آنرا بعنوان یک درس اصلی و ریشه ای از استاد فراگرفته بود این سیر را با موقعیت کامل انجام داده و دورنمایی از این جامعیت را ترسیم کرده است. همانطور که امام مهاجر اشاره کرده اند ابعاد یک انسان در نهج البلاغه نهفته است یعنی انسان که آمیزه یی از علم عرفان و سیاست و جامعه و دنیا و آخرت است و آنرا مجموعه یی اسرار آمیز ساخته است، نهج البلاغه که آینه اوست از این ابعاد برخوردار است.

بُعد معرفه الله و علوم الهی
 

"بحثهای توحیدی نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحثهای آن دانست، بدون مبالغه این بحثها... در حد اعجاز است" بحثهای نهج البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است قسمتی از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهی است، در این قسمت گاهی نظام کلی آسمان و زمین را مطرح می کند، گاهی موجود معینی را مثلاً "خفاش" یا "طاووس" را مورد مطالعه قرار می دهد و آثار آفرینش یعنی دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه می دهد... ولی بیشتر بحثهای نهج البلاغه درباره توحید تعقلی و فلسفی است. باید گفت علم توحید در نهج البلاغه با مقایسه سایر مکاتب فلسفی تبلور می یابد و عظمت آن برملا می گردد: "اگر یک مقایسه- ولو بطور مختصر- میان منطق نهج البلاغه با منطق سیار مکتبهای فکری به عمل نیاید ارزش واقعی بحثهای توحیدی نهج البلاغه روشن نمی شود... درباره ذات و صفات حق قبل از نهج البلاغه و بعد از آن در شرق و غرب، در قدیم و جدید از طرف فلاسفه، عرفا، متکلمین، بحثهای فراوان به عمل آمده است ولی با سبکها و روشهای دیگر. سبک و روش نهج البلاغه کاملاً ابتکاری و بی سابقه است، تنها زمینه اندیشه نهج البلاغه قرآن مجید است و بس، از قرآن مجید که بگذریم هیچگونه زمینه دیگری برای بحثهای نهج البلاغه نخواهیم یافت. نهج البلاغه در تاریخ فلسفه شرق سهم عظیم دارد.

سلوک و عبادت
 

از آنجا که معرفه الله بدون سلوک و عبادت امکان پذیر نیست و عارف بالله باید سالک الی الله و پرستشگر وارسته او باشد و اگر سلوک و پرستش نبود باید در معرفت و شناخت تردید کرد، و نیز یکی از راههای کمال معرفت سلوک است، نهج البلاغه در این وادی بی انتها چونان تکاوری است که بر مرکبی بادپا و براقی آسمانی می راند و چون قهرمانی نامور امیر میدان است: "در نهج البلاغه مطالب مربوط به اهل سوک و عبادت فرآوان آمده است، به عبارت دیگر ترسیمها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده است، گاهی سیمای عبّاد و سلّاک از نظر شب زنده داریها، خوف و خشیتها، شوق و لذتها، سوز و گدازها، آه و ناله ها، تلاوت قرآنها؛ ترسیم و نقاشی شده است، گاهی واردات قلبی و عنایات غیبی که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیبشان می گردد، بیان شده است، گاهی تاثیر عبادت از نظر "گناه زدائی" و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهی به اثر عبادت از نظر درمان پاره ای بیماریهای اخلاقی و عقده های روانی اشاره شده است، و گاهی ذکری از لذتها و بهجت های خالص و بی شائبه و بی رقیب عبّاد و زهّاد و سالکان راه به میان آمده است (21).
از دیدگاه نهج البلاغه، دنیای عبادت دنیای دیگری است، دنیای عبادت آکنده از لذت است، لذتی که با لذت دنیای سه بعدی مادی قابل مقایسه نیست، دنیای عبادت پر از جوشش و جنبش و سیر و سفر است. اما سیر و سفری که (به مصر و عراق و شام) و یا هر شهر دیگر زمینی منتهی نمیشود، به شهری منتهی می شود ( کاو را نام نیست) دنیای عبادت شب و روز ندارد، زیرا همه روشنایی است...
از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است کسی که به این دنیا پا گذارد. چند بعدی بودن نهج البلاغه آنگاه چهره می کند که مسافر این صحرای پربرکت پس از عبور از سرزمینهای معرفت و سلوک به جامعه ایده آل انسانی که علی (ع) آن را ترسیم کرده برسد و در جای جای این شهر مقدس و بلدالامین عدالت که جمهوری افلاطون طفل دبستانی آنجاست آثار "سیاست مدن" و رشد و شکوفائی انسانی را در یک جامعه برین از نزدیک مشاهده کند و علی (ع) را در اوج اقتدار سیاسی و نظامی در کنار یتیمان و محرومان و در خانه یی به سادگی و روشنی خانه قلب آن امام همام ببیند، که عدالت را تفسیر می کند و قانون و حق را ابزار کار دولت خود قرار داده و البته که تاوان آن را هم حتی با خون جبین خویش می پردازد. "علی (ع) عدالت را نه تنها یک تکلیف و وظیفه الهی، بلکه یک ناموس الهی می داند و هرگز روا نمی شمارد که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی تماشاچی صحنه های تبعیض و بی عدالتی باشد- در خطبه شقشقیه پس از آنکه ماجرای غم انگیز سیاسی گذشته را شرح می دهد بدانجا می رسد که مردم پس از قتل عثمان به سوی او هجوم آورده و با اصرار و ابرام از او خواستند که زمامداری مسلمین را بپذیرد و او پس از آن ماجراهای دردناک گذشته و یا خرابی اوضاع حاضر دیگر مایل نبود این مسئولیت سنگین را بپذیرد، اما بحکم اینکه اگر نمی پذیرفت حقیقت لوث شده بود و گفته می شد علی (ع) از اول به این کار علاقه ای نداشت... این وظیفه سنگین را بر عهده گرفت و فریاد عدالت بشری " حکومت اسلامی را در کلمه "امانت الهی" خلاصه می کند و همواره بهمان اندازه که در محراب عبادت معتکف بود در پیاده کردن آن در جامعه اصرار می ورزید و در این راه عزیزترین فرد یعنی فرزندش با دورترین فرد برابر بود و با همان قدرت و حساسیت در احقاق حق توده ها پای می فشرد. شهید مطهری که غوّاص بحار نهج البلاغه است از این راز پرده بر می دارد: " در نهج البلاغه با آنکه قبل از هر چیزی کتاب عرفان است... از حقوق واقعی توده مردم و موقع شایسته و ممتاز آنها در برابر حکمران و اینکه مقام واقعی حکمران امانت داری و نگهبانی حقوق مردم است غفلت نشده بلکه سخت بدان توجه شده است. در منطق این کتاب شریف امام و حکمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسوول در برابر آنهاست از این دو- حکمران و مردم- اگر بناست یکی برای دیگری باشد، این حکمران است که برای توده مردم است، نه توده مردم برای حکمران" و فریاد رسای فرزند علی (ع) در قرن حاضر این امانت الهی را به دوش آگاهان و علماء متعهد نهاده است که از رفاه طلبی بدرآیند و رنج مسؤولیت و انجام وظیفه را به جان بخرند: "مگر نه این است که خداوند از علما پیمان گرفته است که در برابر ستمکاران و ظلم جنایت پیشگان ساکت و آرام نمانند؟ ... پس باید علما و روشنفکران و محققان بداد اسلام برسند... البته پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان... بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست" از آنجا که حکومت و قدرت، انگیزه و عامل مقتدری در اغوای انسان است و اگر مردم بویژه مسؤولین، خود را فراموش کنند در کوران کارها از یاد خدا و خدمت به خلق خدا ممکن است فاصله بگیرند و رفته رفته هدف را از یاد ببرند، نیاز به یک رکن عظیم در کنترل و حفاظت آنان لازم است و آن عبارت از موعظه و تذکره های فراوان است البته این امر اختصاص به دست اندرکاران حکومتی ندارد بلکه همه انسانها در معرض سقوط و خودفراموشی هستند که یگانه درمان آن موعظه است لذا می توان گفت بزرگترین بخش نهج البلاغه شاید نیمی از آن در این موضوع است، از مجموع 239خطبه، 86خطبه موعظه است، و از مجموع 79نامه، 35نامه تماماً و یا قسمتی از آن موعظه است. و اما ابعاد جامعه بزرگ انسانی را که در کلام امام قدس سره آمده است می توان در صدر عهدنامه حضرت امیر (ع) به مالک اشتر جستجو کرد که امام (ع) ابعاد جامعه بزرگ انسانی را در چهار بعد خلاصه می فرماید:
1- جبابه خراجها. امور مالی و جمع آوری و سازماندهی بیت المال و اموال عمومی مردم.
2- جهاد عدوّها. مسایل جهاد و دفاع و تشکیلاتی که برای این امور لازم است.
3- و استصلاح اهلها. تشکیلات فرهنگی و تربیتی به معنی جامع کلمه.
4- و عماره بلادها. عمران و آبادی و طرحها و برنامه ریزیها و اجرای دقیق آنها. که بحث مبسوط آن مجال دیگر می خواهد.

پی نوشت ها :
 

1) نهج البلاغه خطبه - 144.
2) نهج البلاغه خطبه- 148.
3) نهج البلاغه خطبه- 109.
4) نهج البلاغه خطبه- 154.
5) نهج البلاغه خطبه- 192.
6) نهج البلاغه خطبه- 158.
7) نهج البلاغه خطبه- 157.
8) نهج البلاغه خطبه- 189.
9) نهج البلاغه خطبه- 210.
10) نهج البلاغه خطبه- 246.
11) نهج البلاغه خطبه- 197.
12) نهج البلاغه خطبه- 109.
13) نهج البلاغه خطبه- 89.
14) قرآن کریم سوره اعراف- آیه- 143.
15) قرآن کریم سوره حشر- آیه- 21.
16) قرآن کریم سوره طه- آیه- 113.
17) شرح دعای سحر امام خمینی ره صفحه - 69.
18) شرح دعای سحر امام خمین ره صفحه - 106.
19) از پیام امام به اولین کنگره نهج البلاغه.
20) سیری در نهج البلاغه ص 26.
21) همان ص 94.
 

منبع: سالنمای النهج 1-5
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان