ماهان شبکه ایرانیان

تحول مفاهیم شیعی در دوره قاجار (۱)

چکیده   در دوره قاجار برخی از مفاهیم که شرط لازم فهم ساز و کار شیعه امامیه است، تحول یافت و تحول در مفاهیم، نقشی بسیار مؤثر در فرایندهای آتی سیاسی و اجتماعی کشور بر جای گذاشت

تحول مفاهیم شیعی در دوره قاجار (1)

چکیده
 

در دوره قاجار برخی از مفاهیم که شرط لازم فهم ساز و کار شیعه امامیه است، تحول یافت و تحول در مفاهیم، نقشی بسیار مؤثر در فرایندهای آتی سیاسی و اجتماعی کشور بر جای گذاشت. تحول در مفاهیم، دستاورد دیگری هم داشت که آن هم عمومیت یافتن مناسک و مراسم شیعه در بین توده های مردم بود. این مفاهیم همه از گذشته به ارث رسیده بود، اما با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی ایران، ساختار درونی آنها دچار تحول شد؛ بنابراین، مفاهیمی که در این مقاله از آنها یاد شده است، از بدو تاریخ تشیع تا زمان مورد بحث، تداوم یافته، بنا به دلایلی متحول گشته بود. مقاله حاضر برخی از این مفاهیم و نحوه تداوم (Continuation) و تحول (Development) آنها را تشریح کرده است.
کلیدواژه ها: اجتهاد، مرجعیت، خمس، ولایت عامه، نیابت عامه، عزاداری.

مقدمه
 

مذهب شیعه را با صورت بندی ها و انگاره های متعدد می توان تعریف و توصیف نمود. این انگاره ها به واقع شبکه مفاهیمی را تشکیل می دهند که وجه ممیز تشیع اثنی عشری از سایر مذاهب شیعی و غیرشیعی است. یکی از ویژگی های تشیع عبارت است از: مراسم، مناسک و آیین هایی که از بدو تولد تا مرگ، یک فرد شیعه را همراهی می کنند، این مراسم و مناسک به واقع سننی (Traditions) هستند که سرچشمه حیات اجتماعی او را تشکیل می دهند. این مناسک به یک فرد شیعه«فراداده» شده اند؛ یعنی یک مؤمن شیعی هرگز در ماهیت و علل آن چیزی که به او داده شده است، نمی اندیشد و تردید روا نمی دارد، بلکه یک سلسله اعمال را انجام می دهد، چون در جایگاه یک شیعه باید آن افعال و اعمال را انجام دهد. در بین این مناسک، می توان از پدیده هایی مثل عزاداری و یا زیارت نام برد؛ پدیده هایی که هر فرد شیعه مؤمن به آنها باور دارد و البته هرگز در ماهیت آنها تردیدی به خود راه نمی دهد. زیارت و عزاداری پدیده هایی مجرد نیستند که با زندگی اجتماعی بیگانه و یا نسبت به آن بی توجه باشند؛ برعکس این پدیده ها در زندگی روزمره فردی و اجتماعی هر انسان مؤمن به تشیع اثنی عشری، حضور دارد؛ در حقیقت در زندگی روزمره یا هر روزینه (Everydayness) یک فرد، چنان با هنجارها (Norms) و مناسک (Rituals) به ارث رسیده از گذشته زندگی می کند که راه تأمل در آن را خواسته و یا ناخواسته فروبسته قلمداد می کند.
در ایران دو امر در ترویج گفتار (Discourse) ‌امروزی شیعه و بویژه زیارت و عزاداری مؤثر بود: نخست مهاجرت علمای ایرانی به عتبات به دنبال حمله افاغنه و بعد، حکومت نادرشاه افشار و دوم نقش غیرقابل انکار ملامحمدباقر مجلسی در گشودن بابی در مورد زیارت و عزاداری. این باب بعدها باعث رونق عتبات و ترویج زیارت در اوایل دوره قاجار شد. اینها همه باعث فراگیر شدن شیعه امامیه شد؛ به عبارتی تشیع از دوره صفوی در بین توده های مردم راه یافت، این مهم صورت نمی گرفت مگر اینکه تشیع به شکلی ارائه گردد که برای مردم عادی قابل فهم باشد. این مقوله با رشد و گسترش نفوذ علما همبسته بود و با آن قرابت بسیار نزدیکی داشت.
در مقاله حاضر فرایند استمرار و تحول در مفاهیمی که ارث گونه از گذشته به دوره قاجار رسیده بود، بررسی شده، نقش این فرایند در عمومیت یافتن شعائر شیعه و البته تغییر زاویه نگرش شیعیان به مسئله قدرت سیاسی ارزیابی شده است. از جمله این مفاهیم می توان به بحث نیابت عامه، وجوهات شرعی و مبحث محدوده نفوذ مجتهدان و سلطان اشاره کرد که سهمی اساسی در قدرت علما و ترویج بیش از پیش شیعه اثنی عشری برعهده داشت.

1. بسترها و زمینه ها
 

پیش از هر چیز باید اشاره کرد قاجارها برخلاف صفویه نه خویش را سادات تلقی می نمودند و نه از تبار ائمه اطهار. مورخان رسمی قاجاریه، سلسله النسب آنها را به قراچار نویان چهارمین نیای امیرتیمور گورگانی می رسانیدند (اعتماد السلطنه، 1294ق، ج1، ص 50)؛ بنابراین شاهان قاجار نیازمند همکاری علما برای پیشبرد امر حکومت خویش بودند. واقعیت این است که در دوره قاجار روحانیان از حمایت عمومی مردم برخوردار بودند؛ اغلب آنها شغل رسمی نداشتند؛ از طرف حکام به منصبی منصوب نمی شدند، کار مشخص اداری هم نداشتند. برخی از این علما اهل زهد و تقوا بودند و مردم برای حل مشکلات خویش بدان ها رجوع می کردند؛ اینان از ارج و احترامی ویژه برخوردار بودند و باعث می شدند سلاطین قاجار هم به میل و یا به اجبار، خویشتن را هم آوای مردم عادی نشان دهند. (Lambton,1970,p.176)منشأ این قدرت در کجا نهفته بود؟
به واقع زندگی هر روزینه یک فرد متدین با مناسک مذهبی غیرممکن می شد؛ اگر آن مناسک به اعماق جامعه راه نمی یافت. فرایند شیاع یا به عمومیت رسیدن مناسک مذهبی شیعه به صورت فرایندی دراز آهنگ در دوره صفویه و سپس قاجار تکوین یافت و به اوج خود رسید. از طرفی نفوذ مناسک و اعمال دینی در صورت شرعی آن به جامعه غیرممکن بود؛ مگر اینکه تمهیدی اندیشیده می شد تا شعائر و مناسک به زبانی ساده برای توده های مردم قابل فهم باشد؛ این کار هم از طریق خلاصه کردن احکام فقهی در سطح فهم توده ها و فارسی نویسی در حوزه های دینی ترویج می شد. شرط لازم برای این منظور از اوایل دوره صفویه فراهم شد؛ یعنی زمانی که محقق کرکی( م 940ق)، ملامحسن فیض کاشانی (م1091ق) و محمد بن ابی جمهور گام هایی برای ترویج مذهب شیعه و ساده کردن احکام آن برداشتند؛ اما بدون تردید ملامحمدباقر مجلسی (م 1111ق) نقشی غیرقابل انکار در همه فهم کردن شعائر شیعه برعهده داشت. محقق کرکی شاید نخستین فقیهی باشد که باور داشت فقیه عادل و جامع الشرایطی که از او به مجتهد تعبیر می شود، در احکام شرعی از جانب ائمه نیابت دارد؛ هرچند برخی از اصحاب قصاص و حدود را مورد استثناء قرار داده اند (کرکی، 1349ق، ج1، ص 242). شاه طهماسب صفوی این مقام و موقعیت را برای محقق کرکی پذیرفته بود؛ کما اینکه در نامه ای خطاب به وی می نویسد کرکی از او به سلطنت سزاوارتر است: «انت احق بالملک لانک النائب عن الامام و انما اکون من عمالک باوامرک و نواهیک»: یعنی تو سزاوارتر از من به سلطنت هستی؛ زیرا تو نایب امام هستی و من از کارگزاران تو هستم و به امر و نهی تو عمل می کنم (خوانسازی، 1394ق، ج4، ص 361).
کرکی در دوره یاد شده قدرتی زاید الوصف داشت. این قدرت در راه بسط تشیع اثنی عشری کاربرد فراوانی یافت. برای نخستین بار شیعیان شاهد آن بودند که مشاهد متبرکه و تیول عتبات عالیات در دست یک عالم دینی قرار دارد؛ بالاتر اینکه شاه طهماسب حکومت شرعی تمام شهرهای ایران را در اختیار او قرار داده بود (افندی اصفهانی، 1359ق، ج3، ص 532). با وصف قدرت بی بدیل کرکی در دوره شاه طهماسب، برخی علما با وی مخالفت می کردند؛ از جمله ابراهیم بن سلیمان قطیفی بحرانی (م 945ق) که بر کلیه نوشته های کرکی ردیه نوشت. قاضی احمد قمی نقل می کند برخی از دیگر علمای شیعه هم با او مخالفت کردند (قاضی احمد قمی، 1359ش، ج1، ص 237). سرانجام هم ناچار به ترک ایران و مهاجرت به عتبات شد.
محقق کرکی سرآغاز نفوذ تمام عیار شیعه اثنی عشری در اعماق ایران و عتبات عالیات است. شاید توضیح این نکته لازم باشد که این نفوذ کلمه و موقعیت، قابل قیاس با ادوار بعدی نیست؛ یعنی زمانی که ملامحمدتقی مجلسی پدر ملا محمدباقر مجلسی، تدوین فقه به زبان فارسی و البته به روشی اخباری را بنیاد نهاد (مجلسی، [بی تا]). این نفوذ در اواخر دوره صفوی به اوج خود رسید. این دوره با نام ملامحمد باقر مجلسی به هم آمیخته است.
با تمام این اوصاف، مجلسی دایره نفوذ فقها را در امور حسبیه می دید. او مستنداتی مثل مقبوله عمر بن حنظله و روایت ابی خدیجه را چیزی فراتر از قضاوت، فتوا دادن و رسیدگی به امور حسبیه نمی دانست (مجلسی، 1353ش، ج1، ص 149-150). بنابر روایتی، مجلسی دوم 59 کتاب، به علاوه چندین نامه و اجازه نامه داشته است (مدرس خیابانی، 1369ق، ج5، ص 194). همین آمار خود نشان از این دارد که او تا چه حد در بسط آن چیزی که بعدها به آیندگان به ارث رسید، مؤثر بوده است. مجلسی، شیخ الاسلام تختگاه صفویه، یعنی اصفهان بود که در فرازهای مختلف برخی از آثار خویش، واکنشی بسیار منفی علیه صوفیه، یعنی بنیادگذاران اصلی سلسله صفویه اتخاذ می کرد. او گاهی آنها را به انحراف متهم می نمود (مجلسی، 1331ش، ص 45-644). وی در جایی دیگر کشتن یک صوفی را معادل ثواب یک حسنه می دانست (مجلسی،‌1303ق، ص 9). همین میراث بعدها در دوره قاجاریه به شکلی دیگر احیا شد و به آقامحمدعلی کرمانشاهی رسید که به صوفی کش مشهور بود (در مورد نحوه برخورد او با نورعلیشاه از اقطاب صوفیه، ر.ک به: تنکابنی، 1383، ص 249).
مجلسی منابع حدیث شیعه را جمع آوری کرد؛ برخی کتاب های خود را به فارسی نگاشت و از آن بالاتر،‌سبک جدیدی در تحریر کتاب های فقهی ابداع کرد که «سؤال و جواب» نام دارد.
مجلسی چهره ای از شیعه ارائه کرد که برای همه قابل فهم بود. این ویژگی به فقهای بعدی هم منتقل شد؛ از جمله اینکه او مناسک و شعائر شیعیان را از درون روایات و احادیث نقل کرد. از نظر مجلسی بدیهی بود که این مناسک نیازی به تأمل و خردورزی ندارند؛ از آن حیث که مؤمن معتقد باید به آن چیزی که از ائمه رسیده است، عمل کند؛ برای این عمل هم باید به کتاب هایی که مجلسی نوشته بود، مراجعه کرد؛ برای مثال تا قبل از مجلسی هیچ فقیهی آن همه در باب زیارت قبور و فضایل آن، ذکر مصائب اهل بیت و ضرورت اشک ریختن بر این مصائب سخن نگفته، درباره ثواب این اعمال، کتاب ها تدوین نکرده بود.
در عظیم ترین و مهم ترین کتاب مجلسی، بحارالانوار، عده ای بر این باورند که وی تحت تأثیر کتاب هایی مثل المحجة البیضاء فی تهذیب احیاء اثر ملامحسن فیض کاشانی و نیز احیاء علوم الدین ابوحامد غزالی بوده است و به روایت خود مجلسی، او خواسته است اسلام را مطابق گفته های ائمه اطهار علیهم السلام بازسازی کند (مجلسی، 1403ق، ج1، ص 3). اما به واقع هدف اصلی مجلسی این بوده است تا تشیع را بیش از پیش به میان توده های مردم منتقل سازد.
آنچه قبل از مجلسی رواج داشت، نظامی از فقه بود که نسبتاً استدلالی به شمار می رفت و منحصر به قشری از نخبگان فقهی بود. این سامان حتی در دوره نخستین عصر صفوی حضوری فعال داشت؛ اما مجلسی همان را ماده ای ساخت برای همه گیر کردن فقه؛ در این میان شعائری مثل دعا، زاری و گریستن بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ابزاری شد برای تعریف پیوندهای دینی، عاطفی و اجتماعی مردم.
ظاهراً نخستین باری که تضرع و زاری کردن و حتی خواندن نماز بر بالین اهل قبور رایج شد، در نوشته های برخی شیعیان در قرون سوم و چهارم هجری شکل گرفته است. با اینکه در کتاب های گذشته فقهی مثل الکافی و بصائرالدرجات نسبت به ستم خلفای اموی و اوایل عباسی در حق اهل بیت و یا شیعیان آنها مطالبی ذکر شده است، اما این مجلسی بود که قرن ها بعد تنها به یادآوری این موضوع اکتفا نکرد، بلکه از کسانی که مظالم اعمال شده در حق شیعه را روایت کرده اند نام می برد و آنها را مجتهد، محدث، عالم و یا فقیه می خواند؛ در حالی که شخص او اهل اجتهاد به مفهوم اخص کلمه نبود (مجلسی، 1411ق، ص 12-16).
با این وصف، تاریخ تکوین مفاهیمی از این دست را باید حتی به اوایل تأسیس حکومت صفوی عقب برد؛ از ابتدای دوره صفویه روضه خوانی به مفهومی برای ترویج تشیع مبدل شد. تا قبل از این دوره بویژه در قرون اولیه اسلامی، مناقب خوانی رواج داشت نه روضه خوانی، مناقب خوانی ذکر اوصاف و سجایای پیشوایان دینی بود (قزوینی، 1331ش، ص 402-406). حال آنکه روضه خوانی عبارت است: از سوگواری کردن برای سرازیر نمودن اشک سوگواران برای بخشیده شدن گناهان آنها. گفتنی است ذکر مصائب پیشوایان دینی شیعه منحصر به شیعه امامیه نبوده است، بلکه کسانی مثل کمال الدین حسین سبزواری، معروف به واعظ کاشفی نخستین روضة‌الشهدا را نگاشت که نفس این کار از نویسنده ای سنی مذهب جالب توجه است.(1) با این روند عزاداری از اواخر دوره صفویه بویژه در ماه های محرم و صفر فراگیر شد. به تدریج حسینیه، هیئت های عزاداری و تکیه به وجود آمد. راه انداختن دسته ها، محصول فراگیر شدن این مناسک نوین بود.
با تمام این اوصاف، حتی تا دوره شاه عباس دوم، برخی پیروان حکمت و تصوف، جایگاهی در سلسله مراتب قدرت سیاسی داشتند. آنها کمابیش اخلاق اجتماعی عصر خود را رقم می زدند؛ مثلاً وزیر اعظم شاه عباس دوم، سید حسن بن میرزا رفیعا مشهور به سلطان العلماء بود (م 1064ق). او نه تنها مردی عارف مسلک شناخته می شد و در زمره اولیاء‌الله تلقی می گردید، بلکه از پیروان حکمت متأله ملاصدرا به شمار می رفت.
عملاً از دوره شاه سلیمان، جانشین شاه عباس دوم بود که حوزه عمومی و اخلاق اجتماعی از روایتی خاص از شیعه اثنی عشری متأثر شد. در این دوره و بویژه در دوره شاه سلطان حسین، فرزند شاه سلیمان، مجلسی توانست حمایت دربار را در اقدامات خود جلب کند. او نه تنها با سران صوفیان به معارضه درآمد، بلکه حتی به ترویج اخلاقیات اجتماعی و آداب و رسوم صوفیه در جامعه حمله کرد. به دلیل نفوذ کلمه مجلسی در اواخر دوره صفویه بود که عبدالعزیز دهلوی مذهب شیعه را «دین مجلسی» (مدرس خیابانی، 1369ق، ج5، ص 193) می خواند.
تأثیر فرهنگ جدید شیعی به اندازه ای بود که بعدها در اوایل دوره قاجار، اصفهان، تهران، مشهد، قم و تبریز شهرهایی بودند که عزاداری در آنها به شدت رواج یافت. در همین زمان زائران به سوی عتبات هجوم آوردند. این امر باعث رونق اقتصادی شهرهای مقدس کربلا، نجف، کاظمین و سامراء شد. بسیاری از شیعیان متمکن آرزو داشتند جنازه شان در کربلا دفن شود؛ بالاتر اینکه بنیادگذار سلسله قاجار، یعنی آغامحمدخان نخستین شاهی است که جنازه اش بلافاصله بعد از کشته شدن به عتبات برده شد. می گویند آغامحمدخان با فقه آشنا بود و نسبت به برخی از علوم زمان خود آگاهی داشت؛ از همین رو برخی مورخان به او لقب مجتهد السلاطین داده اند (آصف، 1352ش، ص 449) که هرچند از شائبه اغراق تهی نیست، اما نشان از گرایش های مذهبی او دارد. به موازات این تحول، مفاهیمی مثل وقف، ثلث، نذورات، صدقات، زکات و از این بالاتر خمس، رشد چشمگیری یافت؛ به عبارتی همزمان با تحول روحی و معنوی یک شیعه پاک سرشت برای تهذیب خویش از طریق سوگواری بر ائمه، تلاش هایی برای تطهیر مال هم صورت گرفت. بحث تطهیر مال نقشی بسیار تعیین کننده در سلسله مراتب نفوذ علمای شیعه بویژه در دوره قاجارها داشته است. مهم ترین ابزار تطهیر مال، پرداخت خمس بود و از آن میان، سهم امام.

پی نوشت ها :
 

1. ملاحسین واعظ کاشفی، کتابی دیگر در اندرزنامه نویسی با این مشخصات دارد: اخلاق محسنی، چاپ سنگی، [بی جا]، [ بی نا]، 1321ق.
 

منبع: شیعه شناسی، شماره 29
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان