نشانه های راه مبارزات علامه بلخی (۱)

گفتگو با سناتور صدیقه بلخی فرزند شهید علامه بلخی درآمد   ملت مسلمان افغانستان همچون ملت مسلمان ایران در نیم قرن گذشته شهدای زیادی را در راه آزادی و استقلال و رهایی از بند استبداد داخلی و استعمار خارجی تقدیم کرده است

نشانه های راه مبارزات علامه بلخی (1)

گفتگو با سناتور صدیقه بلخی فرزند شهید علامه بلخی

درآمد
 

ملت مسلمان افغانستان همچون ملت مسلمان ایران در نیم قرن گذشته شهدای زیادی را در راه آزادی و استقلال و رهایی از بند استبداد داخلی و استعمار خارجی تقدیم کرده است. به حق می توان علامه شهید سید اسماعیل بلخی را در ردیف شهدای انقلاب اسلامی ایران همچون شهید مرتضی مطهری، شهید آیت الله غفاری، شهید اندرزگو و شهید محمد منتظری قرار داد که جانش را در راه اعتلای اسلام و بهروزی مسلمانان فدا کرد. بزرگ مردی که 15 سال از عمر پر برکت خود را در زندان دهمزنگ کابل پشت سر گذاشت. سناتور صدیقه بلخی، وزیر پیشین امور شهدا و معلولان افغانستان در این گفت و گو به فرازهایی از ابعاد مبارزه و شخصیت پدر اشاره می کند:

در آغاز گفت و گو خواهشمندیم نگاهی اجمالی به زندگی شهید علامه بلخی داشته باشیم...
 

شهید علامه بلخی در سال 1299 شمسی در قریه سرپل بلخاب به دنیا آمد. و در سن شش سالگی همراه پدر به مشهد مقدس هجرت کرد، و در سال 1314 با شیخ محمد تقی بهلول در نهضت معروف مسجد جامع گوهرشاد همکاری کرد. در روز تحصن در مسجد سخنرانی می کند. اما به هر نحوی بوده از صحنه کشتار دور می شود. و پس از چند روز اختفا در مشهد، با پای پیاده همراه پدر از مرز وارد هرات می شود.
علامه بلخی در سال های اقامت در حوزه علمیه مشهد خوب درس خواند و از کتابخانه آستان مقدس رضوی استفاده کرده و با آثار اندیشمندان و شاعرانی چون مولانا جلال الدین بلخی، حکیم فردوسی، سنایی غزنوی و اقبال لاهوری آشنا شده است. چون ذوق ادبی را به طور ارثی از بزرگان خود داشته، به سرودن شعر هم پرداخته است.
به هر حال پدر و پسر در هرات در کنار تکیه بزرگ میرزا خان مسکن می گزینند و با اخلاق ویژه، سخن های نو، روضه خوانی خوب و صدای جذابی که دارند، خیلی زود در میان مردم جای باز می کنند و به عنوان منبری و واعظان خوبی معروف می شوند. علامه بلخی در کنار ادامه تحصیلات حوزوی در سال 1315 دو کتاب به نام های «طب از نگاه قرآن» و «فلسفه الاحکام» می نویسد. او هنگام سخنرانی در امور سیاسی و مسایل کشوری دخالت می کند و به همین دلیل، از طرف حکومت زیر نظر گرفته می شود. آنگاه مردمان ترسو و محافظه کار و صاحبان جاه و مال به تدریج از بلخی فاصله می گیرند و جوانان خود را هم از نزدیک شدن به او بر حذر می دارند. اما قشر جوان و تحصیل کرده بیش از دیگران به او می پیوندند.
علامه بلخی در همان سن کمی که داشت به کشور عراق و حوزه علمیه نجف اشرف می رود و آنجا در جمع طلاب افغانی سخنرانی می کند. مرحوم شیخ محمد علی مدرس افغانی نقل کرده که علامه بلخی با طلبه ها و اساتید حوزه نجف سخنرانی های عالمانه و جذابی داشت.
 
به طوری که همه از جرأت و دانش و قدرت بیان او در آن سن و سال شگفت زده شدند. بلخی مدت طولانی در عراق می ماند و در سال 1317 به هرات باز می گردد و مورد استقبال مردم قرار می گیرد. از این نظر حساسیت حکومت به او بیشتر می شود، و او را به مدت هشت سال از هرات ممنوع الخروج می کنند. مهمترین فعالیت های علامه بلخی در آن مدت از این قرار است:
1- تحصیل و تکمیل دروس حوزه ای.
2- مطالعه و تحقیق در فلسفه، عرفان و علوم و تاریخ سیاسی اسلام و جهان.
3- تدریس بعضی از کتب حوزه ای به طلبه های جوان.
4- جذب جوانان کارآمد و فرهیخته به منظور ایجاد تشکیلات فکری و سیاسی برای مبارزه با استبداد حاکم.
5- تلاش جهت دار و پر محتوا به منظور حماسی کردن محافل مذهبی و عزاداری.
6- بیدار کردن مردم با بیان مسایل مختلف سیاسی و اجتماعی و تحرک بخشیدن به نسل جوان.
در سال 1319، بلخی همراه پدرش سفری یکساله به مناطق کابل، قندهار، هزاره جات، شمال و بلخاب می رود و با مردم مناطق مختلف آشنا می شود و دردها و رنج های آنها را از نزدیک لمس می کند. فعالیت های تشکیلاتی علامه بلخی از سال 1322 با پایه گذاری حزب ارشاد اسلامی شروع می شود، و همفکران او به تدریج در ادارت و نهادهای دولتی نفوذ کرده و بعضی از کارمندان متعهد و مؤمن را به سوی خود جذب می کنند. همچنین با شهرها و ولایات دیگر به ویژه کابل و شمال هم تماس می گیرند.
وقتی مقامات دولتی به این نتیجه می رسند که نمی توانند علامه بلخی را در هرات کنترل کنند، او را در سال 1324 به مزار شریف تبعید می کنند. آنگاه حجت الاسلام سید حیدر قطب را به عنوان جانشین خود در هرات معرفی و خود به مراز شریف منتقل می شود. در مراز شریف فعالیت های علامه بلخی زود هنگام گسترش می یابد، زیرا مردم مناطق شمال خانواده او را از قبل می شناختند. به همین دلیل خیلی سریع حلقه ارشاد را گسترش داده و افراد مشخصی همچون خواجه محمد نعیم فرمانده امنیت مزار شریف را جذب می کند.
علامه بلخی در چارچوب فعالیت های سیاسی در مزار شریف، سرانجام به کابل می رود و به محض ورود به این شهر توسط مأموران بازداشت می شود و به مدت سه شب در بازداشتگاه می ماند تا با دخالت و وساطت بزرگان کابل مثل میر علی اصغر شعاع و دیگران آزاد می شود. رژیم شرط آزادی بلخی را عدم دخالت در مسایل سیاسی عنوان می کند اما بلخی می گوید: «سیاست آمیخته با جان و روح من است و من بدون دخالت در مسایل کشورم نمی توانم زندگی کنم».
بلخی از طرف مجامع سیاسی، مذهبی و قشر جوان کابل به گرمی مورد استقبال قرار می گیرد، و با ایراد سخنرانی های انقلابی و رفتار نیکوی اسلامی، زود هنگام توده های زیر ستم و فعالان سیاسی و رجال فرهنگی را جذب کرده و به تلاش خود برای آغاز یک حرکت انقلابی سرعت می بخشد. سپس با مجامع مذهبی و سیاسی و نظامی کابل و افرادی از سایر اقوام و ملیت های افغانستان تماس برقرار می کند، و آنگاه مقدمه قیام نوروز سال 1329 را فراهم می کند که به دستگیری او و یارانش منجر می شود.

بفرمایید که فعالیت های تشکیلاتی علامه بلخی در کابل چگونه بوده است؟
 

علامه بلخی در کنار فعالیت های حزب ارشاد اسلامی، با همکاری تعدادی از شخصیت های فرهیخته و اصلاح طلب همچون میر علی اصغر شعاع، محمد حسین نهضت، محمد یوسف بینش، سید نبی مظفری، میر حسین هدی، دکتر حسن ریاضی انجمن فرهنگی، ادبی و ورزشی «شعاع میوند» را تأسیس کرد. افراد یاد شده در کنار تکیه خانه میر اکبر آقا کتابخانه ای داشتند و در آن درباره مسایل سیاسی و اجتماعی کشور بحث و تبادل نظر می کردند. پس از زندانی شدن علامه بلخی، مسئولیت انجمن شعاع را شهید میر علی اصغر شعاع به عهده گرفت.
یکی از کارهای خوب انجمن شعاع میوند، ارتباط غیر مستقیم با علامه بلخی در داخل زندان بود به طوری که آن ها توسط خانواده یا نظامیان محافظ زندان اخبار بیرون را به داخل زندان به علامه منتقل می کردند و دستورات لازم را از او می گرفتند. علامه هم اخبار و تحولات سیاسی و اجتماعی کشور و جهان را در شعرهایش انعکاس می داد.

فعالیت های سیاسی شهید بلخی علیه سلطنت ظاهر شاه تشکیلاتی بود یا فردی؟
 

شهید بلخی در چارچوب حزب ارشاد اسلامی افغانستان و در دوران نخست وزیری سردار محمد هاشم خان پسر عموی ظاهر شاه فعالیت های سیاسی داشت. حدود 12 تن از بزرگان این حزب از جمله شهید بلخی دستگیر و به مدت 15 سال زندانی شدند. قدرت نخست وزیر در افغانستان در زمان مرحوم بلخی در اختیار خانواده سلطنتی بود که پس از مجاهدت های فراوان مردم، نخست وزیری در اختیار مردم قرار گرفت و دکتر محمد یوسف چنداولی که شخصیتی مردمی بود به نخست وزیری منصوب شد. دکتر یوسف قبول پست نخست وزیری را به تحقق دو خواسته مشروط دانست. شرط اول تعدیل قانون اساسی افغانستان و شرط دوم آزادی علامه سید اسماعیل بلخی و همراهان او از زندان بود که در نهایت ظاهر شاه با هر دو خواسته موافقت کرد.

دیدگاه های علامه بلخی بر حرکت جهادگران افغانستان چه تأثیری داشته است؟
 

شهید بلخی از نوابغ دوران خود بود. اکثریت علما و بزرگان جهان اسلام چه در افغانستان و چه در اقصی نقاط جغرافیای اسلام، شهید بلخی را به عنوان سید جمال الدین ثانی می شناختند. چه بسا اندیشه های او را در مواردی راه گشاتر از سید جمال ارزیابی می کردند. ایجاد وحدت بین امت اسلامی از اهداف متعالی شهید بلخی بود. او وحدت علمی و نظری بین مسلمانان برای قدرتمند شدن امت اسلامی را یک اصل می دانست. او تلاش کرد افغانستان را از زیر سلطه ظاهر شاه خارج کرده و نظام جمهوری اسلامی را در این کشور برقرار کند. موضوعی که به خاطر آن شکنجه شد و 15سال اسارت کشید و در نهایت به خاطر آن شهید شد. در دیوان شهید بلخی شعری هم درباره تشکیل جمهوری اسلامی وجود دارد به نام «نور جمهوریت ای مقصود شرق» که در این کتاب به خوبی هدف خود را برای تغییر نظام سلطنتی افغانستان در آن زمان به نظام دینی و مردمی تبیین کرده است.

وقتی که علامه بلخی دستگیر و زندانی شد وضع خانواده چگونه بود و شما با چه مشکلاتی مواجه شدید؟
 

یاران علامه را شامگاه 29 اسفند و بامداد عید نوروز بازداشت کردند. اما جرأت دستگیری بلخی را نداشتند. از دور او را زیر نظر گرفته بودند. شاید فکر می کردند ممکن است بلخی فرار کند یا پنهان شود. اما او نه فرار کرد و نه پنهان شد بلکه در همان روزها، یکی از خطابه های سیاسی و پر شور خود را ایراد کرد و این شعر حماسی را سرود:

 

این دم که یار، قاتل جان فگار ماست
مژگان خدنگ کرده و در فکر کار ماست

سرانجام روز هفتم فروردین، والی و فرمانده نیروی انتظامی کابل به سراغ علامه بلخی در منزل میر اکبر آقا رفتند و او را بازداشت کردند مأموران در مسیر راه به علامه پیشنهاد کردند که با خانواده خداحافظی کند اما او نپذیرفت. در لحظه بازداشت به مرحوم میر اکبر آقا چنین گفت: «آقای بزرگوار! من رفتم، خانواده ام را اول به خدا و بعد به شما می سپارم».
فردای آن روز وسائل منزل ما را به اتاقی در طبقه دوم حسینیه میر اکبر آقا انتقال دادند، و ما تا هشت ما پیش از آزادی علامه از زندان در همان اتاق حسینیه زندگی می کردیم. در دو سال اول ما را به مدرسه راه ندادند، ولی پس از گذشت دو سال و با تلاش های سید نبی مظفری که معلم ادبیات لیسه حبیبیه بود و تلاش های دانشمند شهید محمد حسین نهضت، برادرم علی آقا در مدرسه نجات ثبت نام کرد. چون کتاب های درسی را در خانه خوانده بود، توانست در عرض یک سال سه کلاس را امتحان دهد و عقب ماندگی درسی خود را جبران کند. باز هم توسط همین دوستان - که معلم و مدیر مدارس دخترانه بودند- ما هر دو خواهر هم ابتدا به طور غیر رسمی و بعد به صورت رسمی وارد مدرسه شدیم. مشکل دیگر ما این بود که تا حدود یک سال اجازه ملاقات با پدر را در زندان نداشتیم. پدر را دو سال اول در یک سلول انفرادی 1×2 متری زندانی کرده بودند. ما اعضای خانواده، به نوع دیگری محکوم به زندان شده بودیم. محرومیت از ملاقات با پدر و زندگی تنهایی. چون مردم از تماس و دیدار با ما ترس داشتند.
 

پس از یک سال و اندی، به مناسبت یکی از اعیاد به ما اجازه دادند به ملاقات پدر برویم. آن روز فقط اشک ریختیم. به آقا نگاه می کردیم و جلو گریه خودمان را نمی توانستیم بگیریم. هرچه پدر با آن طبع شوخ خود به ما دلداری می داد، ما نمی توانستیم ساکت شویم.
 
پس از مدتی محدودیت ها کمتر شد. روزهای جمعه برای پدر لباس می فرستادیم و اجازه دادند هر شب غذا هم ببریم. وضع اقتصادی خانواده خوب نبود، و تعدادی از دوستان پدر به صورت مخفیانه و غیر مستقیم به ما کمک می کردند. دستمزد مادر از کار خیاطی تنها درآمد ما بود و با آن زندگی می کردیم. پس از گذشت دو سال به فرزندان زندانیان اجازه دادند که روزهای جمعه به ملاقات پدرشان بروند. علامه بلخی و دوستان او هر کدام اتاق جداگانه ای داشتند. ما هم هر صبح جمعه با لباس و غذا به ملاقات پدر می رفتیم و تا عصر پیش او می ماندیم.

در این مدت اشعار علامه بلخی چگونه ثبت می شد و به بیرون زندان می رسید؟
 

پدر در طول هفته شعرهایش را روی پاکت سیگار، پاکت شکر، پوشش صابون می نوشت و به مأموران زندان پول می داد تا مخفیانه برای او کاغذ تهیه کنند. نوشته ها را در لباس جاسازی می کرد و ما روزهای جمعه، آن ها را از زندان به بیرون منتقل می کردیم. علی آقا هم اشعار را بازنویسی می کرد یا نسخه اصلی را نگهداری می کرد. گاهی هم علامه شعرها را توسط فرزندان دوستانش به بیرون می فرستاد و علی آقا از آن ها تحویل می گرفت.

در مدتی که علامه زندانی بود نهضت اسلامی ادامه داشت یا خیر؟
 

در آن سال ها بر اثر استبداد و فشار رژیم روی عناصر فعال مسلمان و زندانی بودن رهبر نهضت یعنی علامه بلخی از صحنه سیاسی باعث رکود و سکونت نهضت شده بود. تنها حرکت اجتماعی که در آن دوره سیاه روی داد، تظاهراتی بود که در شب زندانی شدن علامه بلخی با هدایت و رهبری حزب ارشاد و شعاع میوند به رهبری دانشمند علامه شهید سید میر علی اصغر شعاع، شهید محمد حسین نهضت و شهید محمد یوسف بینش برپا شد. این تظاهرات، بزرگ ترین تظاهرات کابل بود که از چنداول تا مرکز ولایت ادامه یافت و حدود 40 هزار تظاهرکننده خواستار آزادی علامه بلخی شدند. فرماندهان امنیه و والی کابل عده ای از افراد سرشناس را با وعده های فریبنده به میان مردم فرستادند و گفتند که مقامات دولتی قول داده اند که تا فردا بلخی را به ما تحویل دهند. شما به خانه هایتان برگردید و کاری نکنید که جرم علامه بلخی سنگین تر شود. مردم هم از روی سادگی و بی تجربگی پراکنده شدند.

شهید بلخی را شخصیتی سیاسی تبیین کردید، از نظر پدرتان چه مسائلی بیش از هر چیز ارزش داشت و آن ها را هدف تشکیل نظام جمهوری اسلامی می دانست؟
 

مردم سالاری مبتنی بر ارزش های الهی را یک اصل می دانست. عدالت اجتماعی را لازمه حکومت اسلامی می دانست و به مبارزه با فساد و رشوه خواری اعتقاد راسخ داشت.

 

منبع: شاهد یاران شماره 64
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر