ماهان شبکه ایرانیان

خانه را از پای بست ویران نکنید (۱)

دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرایش پیدا می‌کنند. آن‌ها چون نیاز به محبت پدرانه را در خانه دریافت نکرده‌اند، سعی می‌کنند چنین محبتی را بیرون از منزل به دست آورند.

خانه را از پای بست  ویران نکنید (1)

تحریریه زندگی آنلاین- گروه دنیای زنان

 

 

بسیاری از افراد در جامعه ما تربیت فرزند را وظیفه مادر می‌دانند. گویا این تنها مادر است که باید خانه داری کند، وسایل راحتی افراد خانواده را فراهم کند و در برخی موارد حتی بیرون از منزل مشغول به کار باشد و پدر با یک یا دو شیفته کار کردن، منزل را محل استراحت خود تلقی کرده و می‌انگارد ورود به منزل به معنای رزرو یک اتاق در هتل است.

دراین گونه موارد کدبانوی خانه است که با وجود کار و مشغله فراوان مجبور است فشار بی امانی را تحمل کند. این گونه روابط ( که این روزها در بسیاری از خانواده‌ها مرسوم شده است) از دو جهت به تربیت صحیح و اصولی فرزندان لطمه وارد می‌کند. اول این که کودک هیچ یک از والدین را به اندازه کافی نمی‌بیند و محبت لازمه را دریافت نمی‌کند و در نتیجه این کمبود محبت، در بزرگسالی دچار عقده‌های روانی شده و نمی‌تواند محبت خود را به دیگران ابراز دارد.

ثانیاً مادر در اثر تحمل فشارهای بی امان زندگی ممکن است شکیبایی خود را از دست داده و در برابر شیطنت‌های کودکان حرکات نادرستی از خود بروز دهد؛ حتی بازی بچه‌ها را با فریادهای رعدگونه بر هم زده و با تمام این رفتارها، تنها پرخاشگری را به کودکان خود بیاموزد. (‌علاوه بر این کودک، رفتارهای پدر را الگو قرار داده و در بزرگسالی برای زن و فرزند احترامی‌قائل نخواهد شد.

در نظر او جنس مؤنث تنها برای ایجاد رفاه حال مذکران آفریده شده، همانطور که مادرش بود ) از تمام این‌ها گذشته، شاید بتوان از کمی‌ ساعات حضور پدر در منزل در دوران کودکی چشم پوشی کرد؛ اما وقتی فرزند به سن نوجوانی رسید دیگر حضور مادر کافی نیست. در این بُرهه، احتیاج عاطفی به حضور پدر کاملاً مشهود است. البته واکنش دختران و پسران به عدم حضور پدر متفاوت است.

دختران در سن بلوغ به جنس مخالف گرایش پیدا می‌کنند. آن‌ها چون نیاز به محبت پدرانه را در خانه دریافت نکرده‌اند، سعی می‌کنند چنین محبتی را بیرون از منزل به دست آورند. پسران نیز ممکن است الگوهای نادرستی را برای خود ملاک رفتار مردانه قرار داده و رفتارهای ناسازگارانه‌ای از خود بروز دهند.

فردی که از کودکی مورد بی مهری والدین و اطرافیان قرار گیرد الگویی برای ابراز محبت به دیگران را نمی‌آموزد و نمی‌تواند عواطف و احساسات خود را به دیگران منتقل کند. حال پسرکی را در نظر بگیرید که در محیط منزل به هر شکلی از عواطف و احساسات پدر محروم است ( پدر حضور فیزیکی و یا عاطفی کمتری در منزل دارد ).

او برای جلب محبت دیگران خصوصاً پدر دست به هر کاری می‌زند و چون می‌بیند تنها هنگامی‌که مرتکب کار خطایی می‌شود مورد توجه قرار می‌گیرد، پس شروع می‌کند به واکنش‌های منفی، لجاجت، پرخاشگری، بد دهنی و در نوجوانی بزهکاری. این ناسازگاری‌ها زمانی به اوج خود می‌رسد که نوجوان اسیر باندهای بزهکارانه شده و با اندکی محبت از طرف آن‌ها، جذب شخصیت دروغینشان شده، کم کم از پرخاشگری کلامی‌به قتل، دزدی، اعتیاد و دیگر مفاسد اجتماعی کشیده می‌شود.

زیرا انحرافات اخلاقی مثل دایره‌ای، تسلسل‌وار هستند. دزدی به دنبال نیاز، گاه نیاز در اثر احتیاج به پول برای تهیه مواد مخدر، اعتیاد در اثر دوستی با دوستان ناباب و ….

تغییر جایگاه‌ها در خانواده پدیده‌ای جهانی است

 حمزه علی مسعودی نژاد، کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی به گزارشگر ما می‌گوید: یکی از دلایل مهمی که پدیده فرزند سالاری را به وجود آورده این است که با توجه به تغییر نسل‌ها، جایگاه‌ها نیز در خانواده عوض شده است.یعنی فرزندان جای والدین را گرفته‌اند. به تعبیر دیگر وضعیتی به وجود آمده که فرزندان دستور می‌دهند و والدین اطاعت می‌کنند.

وی با بیان اینکه ما در گذشته این وضعیت را نداشتیم، می‌افزاید: فرزند سالاری در بسیاری از کشورها و قاره‌ها وجود داشته است. به عنوان مثال بعد از قرن 16 و پس از رنسانس در اروپا می‌بینیم وقتی جایگاه‌های تربیتی مطرح می‌شود، والدین اختیارات زیادی به فرزندان می‌دهند اما اختیارات کاملاً کنترل شده و در حالی که به نظرات آنان اهمیت می‌دهند سعی می‌کنند جایگاه والدین و فرزندان حفظ شود.

ولی این فرهنگ وقتی به کشورهای جهان سوم مثل شمال آفریقا و شرق آسیا رسوخ می‌کند، والدین به علت ناآشنایی به حدود مسایل تربیتی، فرصت‌های زیادی در اختیار فرزندانشان می‌گذارند اما نمی‌توانند آنان را کنترل کنند و در نتیجه خودمحور و متمرد بار می‌آیند.مسعودی نژاد در ادامه می‌افزاید: نسل‌ها با توجه به اینکه با یکدیگر متفاوتند هر نسلی شرایط خاص خود را دارد.

نسل گذشته، نسل تحکم پدر و مادر به خصوص پدران بود و باعث شد فرزندان با شرایط تربیتی و شاخص‌های خاص آن زمان تربیت شوند. اما نسل که عوض شد بنا به دلایلی چون نتوانستند جلوی بعضی از مسایل را بگیرند به بعضی از رفتارهای کودکان توجه نشد و آن‌ها را به حال خود رها کردند به همین خاطر بعد از مدتی این رفتارها به حدی رسید که در جامعه به صورت نمودی غیراخلاقی مطرح شد به طوری که دیگر نتوانستند جلوی آن را بگیرند.

به عنوان مثال احترام گذاشتن به والدین که در گذشته یکی از واجبات به شمار می‌رفت ولی نسل جدید کمتر به آن اهمیت می‌دهند.

  چه کسی مسؤول است؟

همین کارشناس در ادامه می‌گوید: به هر حال بچه‌ها بزرگ می‌شوند و پله‌های ترقی را طی می‌کنند، ما که نمی‌توانیم جلوی رشد بچه‌ها را بگیریم ولی یکی از کارهایی را که می‌توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند.این مسأله خیلی مهم است...

 

 

 

برای خواندن بخش دوم- خانه را از پای بست  ویران نکنید- اینجا کلیک کنید.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان