همهی المانهای قدیمی داستان به طرز عجیبی در «ماما میا! دوباره شروع کنیم» Mamma Mia! Here We Go Again جدید و امروزی شدهاند. این فیلم که دنبالهای برای فیلم قدیمی «ماما میا!» Mamma Mia! است به طرز غیرقابلانتظاری فریبنده است. بهطوریکه بیشتر از اینکه بازسازیای مشابه فیلم قبلی باشد، حرف تازهای برای گفتن دارد. البته ممکن است کمی طول بکشد تا با ما همنظر شوید. از روی اسم فیلم بهتنهایی برداشت میشود که این فیلم هم احتمالاً همانند بسیاری از فیلمهایی هالیوودی که به دنبال فیلم موفقی ساخته میشوند، مشابه فیلم اصلی هستند و چیز تازهای برای ارائه ندارند. این جمله در مورد این فیلم اکثراً کاملاً نامربوط است.
دریای آبی اژه Aegean به زیبایی همیشه است و جزیرهی خیالی یونانی کالوکایری Kalokairi هیچگاه به این اندازه وسوسهبرانگیز نبوده است. این داستان بار دیگر به شخصیتهای قدیمی و شرایط مشابه فیلم قبلی سر میزند، با این تفاوت که این بار ازنظر احساسی دید متفاوتی دارد. آهنگهای این فیلم هم درست همانند فیلم قبلی از میان یوروپاپهای Europop دهههای 70 و 80 میلادی انتخاب شده است.
چطور «ماما میا!» ساختهی سال 2008 که یکی از بدترین فیلمهای لایو-اکشن live-action و موزیکال دههی گذشته به شمار میآید، دنبالهای اینچنین دلنشین دارد؟ توضیح قابلقبول آن فقط میتواند کمی جادو باشد. قطعاً انتخابها و تصمیماتی بهجا پشت و جلوی دوربین مسبب موفقیت این فیلم بودند.فیلم سال 2008 به کارگردانی فیلیدیا لوید Phyllida Lloyd از هر نظر بسیار ضعیف بود و تنها نکتهی مثبت آن فروش خوب در گیشه بود. این فیلم آهنگهای محبوب و پرطرفدار آن زمان را به یک فیلم گیشه پسند تبدیل کرده بود.
بااینکه هنوز مشخص نیست فروش این فیلم جدید هم به همان اندازه خوب خواهد بود یا نه به نظر میرسد فروش مهمترین شاخصهی این فیلم نباشد. یکی از دلایل آن میتواند نبود قطعات کلاسیک و پرفروشی همانند “پول، پول، پول ” Money, Money, Money آبا Abba در آن باشد. «ماما میا! دوباره شروع کنیم» که به کارگردانی و قلم، اول پارکر Ol Parker بر روی پرده میرود، مثال بسیار خوبی از آثاری است که علیرغم محتوای هنری قوی در فروش بسیار ضعیف هستند.
چه کسی فکرش را میکرد کشتن مریل استریپ اینچنین ایدهی نابی باشد؟ بله به چشمانتان اعتماد کنید. با شروع داستان متوجه میشویم دونا Donna (استریپ) قهرمان فیلم اول، مرده است. سوفی Sophie (آماندا سایفرید Amanda Seyfried) که ازدواج نسبتاً خوبی با اسکای Sky (دومینیک کوپر Dominic Cooper) دارد، ماههاست در حال تلاش برای بازگشایی هتل قدیمی مادرش است. در این راه سم Sam (پیرس برازنان Pierce Brosnan)، یکی از سه پدرش و دستیار جدیدی (اندی گارسیا Andy Garcia) به او کمک زیادی میکنند. با نزدیک شدن به زمان افتتاحیهی هتل، موجی از خبرنگاران، مسافران ثروتمند و چهرههای آشنا به کالوکایری میآیند که در میان آنها تانیا Tanya (کریستین برنسکی Christine Baranski) و روزی Rosie (جولی والترز Julie Walters) هم به چشم میخورند.پارکر بدون اینکه زیادی در ماجرا عمیق شود داستان را به تابستان 1979 میبرد. تابستانی که در آن دونای جوان (با بازی خوب لیلی جیمز Lily James) به تور اروپا رفته و در آنجا با جوانی شخصیت کالین فرث Colin Firth (هیو اسکینر Hugh Skinner)، جوانی شخصیت استلان اسکارشگورد Stellan Skarsgard (جاش دیلان Josh Dylan) و جوانی شخصیت پیرس برازنان (جرمی ایروین Jeremy Irvine) آشنا میشود. داستان سفر به یونان و ماجراهای مادر بودن پر از اتفاقات مختلف است که قطعاً شما را مجذوب خود میکند.
پارکر و تدوینگرش، پیتر لمبرت Peter Lambert داستان فیلم را میان گذشتهی دونا و حال سوفی به جلو و عقب میبرند. این عوض شدن زمان فیلم که در بعضی از صحنهها ظریفتر و زیباتر از بقیه اتفاق میافتند با هدف خاصی به فیلم اضافه شدهاند. همزمان با قدم گذاشتن دونای جوان به خرابههای کالوکایری، سوفی را در حال نشان دادن هتل بازسازی شدهاش به دیگران میبینیم. در حقیقت، این دست صحنهها به رابطهی بین این مادر و دختر اشاره میکنند، رابطهای که هم در شادی و هم در غم احساس میشود.
با وجود جلو و عقب پریدن داستان، «ماما میا! دوباره شروع کنیم» ساختار و ریتمی همانند یک آکاردئون دارد، آکاردئونی که فقط آهنگهای آبا ABBA را مینوازد. اولین «ماما میا!» بیشتر آهنگهای قدیمی و طلایی آن زمان که حسابی با حال و هوای فیلم هم همخوانی داشت را استفاده کرده بود. بااینکه پارکر و همکارانش هم نتوانستند از آهنگهای بینظیری مثل «ملکهی رقصان» Dancing Queen و Super Trouper دست بکشند، بااینحال کار سختتری در انتخاب آهنگها داشتند. باوجوداینکه ممکن است لیست آهنگهای آنها بهاندازهی آهنگهای فیلم اول محبوب و شاد نباشد، اما بهخوبی بر روی ریتم فیلم سوار شده است.جای شگفتی دارد که چطور تعداد کمی بازیگر حرفهای و یک کارگردان باتجربه میتوانند اثری اینچنین قوی خلق کنند. آنها با کمی رنگهای آبی و استفادهی هوشمندانه از آینه میدانند چطور از آهنگی مثل “یکی از ما ” One of Us هم استفاده کنند. جیمز که در فیلم سیندرلا Cinderella هم توانست برای تواناییاش در خواندن برندهی جایزه شود، در این فیلم هم بیشتر بار خواندن در فیلم را بر دوش کشیده و با صدای خود نظرها را جلب میکند.
حضور شر Cher و بهخصوص بازخوانی آهنگ فرناندو Fernando هم آنچنان تأثیرگذار است که مخاطب تمام تردیدها و سؤالات ذهنش در مورد منطق فیلم را فراموش میکند- که البته به این معنا نیست که این سؤالات و ابهامات دوباره ذهن را درگیر خود نکنند.
فیلم دقیقاً در چه سالی رخ میدهد؟ دلیل انتخاب شر برای بازی در نقش مادر استریپ چه بوده است؟ شر نگرانیهای بیارزشی مثل سن، فیزیک بدنی، زمان و مکان را القا میکند، بااینحال این خود یکجورهایی اشاره به یک داستان مادرانهی مرموز دارد که در این فیلم به آن پرداخته نشده است. آیا امکان ساخت قسمت سوم این فیلم وجود دارد؟ بیصبرانه منتظر این اتفاق هستیم!
این مطلب برگرفته از نوشتهی جاستین چنگ JUSTIN CHANG درسایت www.latimes.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
88