سرزمین ما، همانند پازلی است که اگر قسمتی از آن برداشته شود، هیچ گاه کامل نخواهد بود. هر کدام ازین تکه ها به تنهایی دارای فرهنگ، هنر، آداب و رسوم ویژه خود هستند و همنشینی همه ی تکه ها، سرزمین نامور و بلند آوازه ایران را می سازند. اما گاهی برخی از تکه های این پازل مورد کم لطفی ما قرار می گیرند و کمتر به آنها پرداخته می شود.
بلوچ ها از اقوام اصیل و شناحته شده ایرانی هستند که در ایران، افغانستان، پاکستان زندگی می کنند و درایران بیشترین جمعیت استان سیستان و بلوچستان را تشکیل می دهند.
شرایط اقلیمی، از بلوچ فردی مقاوم و مهربان، خونگرم و… ساخته. مردمانی پایبند به رسوم ، و سرسخت در عهد و وفا. این مردمان آزاده و پاسدار خاک میهن رسومی دارند که در نوع خود بینظیر است.
سیری اجمالی ، بر تاریخ و جغرافیای بلوچستان
در جنوب شرقی ایران، سرزمین بلوچستان با مساحتی در حود 175000کیلومتر مربع واقع شده که از شمال به سیستان و افغانستان، از شرق به پاکستان، از جنوب به دریای عمان و از غرب به کرمان می رسد.
سرزمینی خشک و گرم با میزان بارش بسیار کم که باعث می شود قناتها تنها منبع آبی مردمان بلوچ باشد. شرایط آب و هوایی باعث شده که آنها منازل خود را در فاصله های زیاد از هم قرار دهند و منطقه شاهد پراکندگی جمعیت باشد. بلوچ ها بیشتر به کشت مرکبات و خرما می پردازند. شباهت زیادی بین هوای بلوچستان و هندوستان وجود دارد بهمین خاطر محصولاتی چون تمبرهندی، نارگیل، انبه،موز و انجیر و …کشت می شود.
آثار و شواهد تاریخی پیشینه این خطه را به هزاره های قبل از اسلام میرساند. در کتیبه بیستون و تخت جمشید از آن با نام “ماکا” یاد شده است. در گذشته باتلاقهای زیادی در این منطقه وجود داشته، برخی براین باورند که ازترکیب کلمه “مکا” و “اراینا”(در زبان سانسکریت یعنی باتلاق) کلمه ای به وجود آمده که به مرور زمان به مکران تبدیل شده و سالیان سال بلوچستان کنونی را سرزمین”مکران” می خواندند.
گفته میشود اسکندرمقدونی در هنگام بازگشت از هندوستان، از بلوچستان عبور کرده و در اثر ریگ های روان، بیابان های خشک، بی آبی و همچنین مقاومت مردمان بلوچ، بیشتر توان خود را از دست داده است.
همچنین فردوسی شاعر حماسه سرای ایران نیز از اقوام بلوچ در شاهنامه خود یاد کرده است.
در دوره اسلامی، در زمان خلیفه دوم اعراب این نقطه را تسخیر کردند اما سرسختی بلوچ ها حاکم منصوب شده را مجبور به ترک بلوچستان کرد. در دوره سلجوقیان نیز این منطقه توسط آها اشغال و از توابع کرمان شد. در زمان افشاریان بعد از نادر حکومت تسلطی بر بلوچستان نداشت و در نهایت محمدشاه قاجار ایرانشهر را تصرف و بلوچستان زیر سلطه حکومت مرکزی قرار گرفت.
سکونتگاه های بلوچی
روستاییان کم بضاعت بلوچستان، اغلب خانه هایی موقتی دارند که قابل حمل هستند. و از مصالح متنوعی ساخته می شوند. البته خانه های ییلاقی و قشلاقی ثابتی نیز وجود دارد که ترکیبی از معماری سنتی و جدید است.
از سرپناههای متحرک روستاییان و عشایر می توان گدام، کپر،لوگ، گردتوپ را نام برد
1)گدام: زنان و دختران بلوچی نوارهای بافته شده از موی بز را بهم میدوزند و سیاه چادری را برپا می کنند که به آن گدام یا پلاس می گویند. زنان عشایر که سرشار از ذوق و هنر هستند داخل گدام را با آثار هنری خود مثل گلیم، پشتی، نوارهای آینه و سکه و… تزئین می کنند.
2) گردتوپ: دیواره ای مدور از خشت و چینه برپا می کنند و سقف آن را با شاخ و برگ درخت خرما می پوشانند. این نوع مسک یکی از زیباترین نوع خانه های عشایری است.
3)کپر: نوعی مسکن موقتی که بیشتر در زمین های کشاورزی برای فروش اقلام برپا می شود. سرپناهی از چوب درخت نخل و گز که به صورت عمودی چیده می شود و ورودی آن را با برگ نخل می پوشانند. و فضاهای خالی چوبها را با شاخ و برگ درخت گز و نخل پر می کنند.
4) لوگ: برای برپایی این منزل گودالی در زمین حفرمی کنند و پایه های آن را محکم می کنند در گودال بعد از رختن شاخ و برگ درختان خرما منزلی نیمدایره با سقف هلالی می سازند.
نوع دیگر از مساکن سنتی خارخانهای است که از انبوه بوتههای درهم فشرده خار و ستون تیرهای چوبی از درخت خرما بنا میشود و تنها در فصل تابستان مورد استفاده قرار میگیرد و مانند یک کولر آبی با هوای مطبوع عمل مینماید و به آن احتکن یا آدوربند گویند.
ویژگی های اخلاقی بلوچ
شرایط آب و هوایی و اقلیمی در هر نقطه ای، مردمان آن منطقه را خاص می کند. بلوچستان بنا بر شرایط سخت زندگی و آب و هوای گرم و خشک و تاریخ پر فراز و نشیب، مردمانی بردبار و صبور، سخت کوش و جنگجو، مهربان و مهمان نواز، با دوستان شفیق و با دشمنان سرسخت و انتقامجو هستند.
بلوچ اهل ریا و تعارف نیست، او سادگی و یک رنگی را سرلوحه زندگی خود قرار داده است. او پایبند به عهدهای بسته خود، اعتقادات و باورهای خود است تا آنجا که برای وفای به عهد و پیمان و… قسم زن طلاق (شیوه ای سوگند)یادمی کند، چرا که بلوچ تعصبی خاص بر ناموس خود دارد و بزرگترین قسمش را برای عهد و پیمان و انتقامجویی از دشمن و… به کار میبرد.
او مهارتی فوق العاده در تیراندازی، شتر سواری، شکارگری، صحرانوردی و کوهپیمایی دارد. بلوچ برای مرکب واسلحه خود احترام ویژه ای قائل است.
Photo By Mostafa bazel
دین وزبان اهالی بلوچستان
بلوچستان منطقه ای بسیار وسیعی است که در آن مردم به صورت پراکنده از هم زندگی می کنند. این وسعت و پراکندگی، باعث تنوع لهجه در میان مردمان بلوچ شده است.
آنها به زبان بلوچی که ترکیبی از فارسی قدیم و جدید است، صحبت می کنند. زبان بلوچی نیز خود به دوقسمت شمالی(سرحدی) و جنوبی (مکران) تقسیم می شود. در نقاطی که به مرز افغانستان و پاکستان نزدیک می شود، در گویش مردم لغاتی از پشتو، اردو و هندی شنیده می شود.
اهالی بلوچستان مسلمان و اکثرشان سنی هستند.
باورها و اعتقادات بلوچی
اهالی بلوچستان باورهای جالبی دارند که برخی از این باورها رنگ و بویی از مذاهب ابتدایی دارند. یکی از این آنها، اعتقاد به زار و باد است. موجوداتی غیر انسانی که به وجود آدمی وارد شده و اورا بیمار کرده و آزارش می دهند. تنها راه نجات از دست این موجود التماس به بابا یا مامای زار است. این توسل مراسم خاصی دارد که با خواندن اوراد و نواختن موسیقی ، زار را از وجود شخص بیرون می کنند. برخی از محققین می گویند این باورها نتیجه تجارت بردگان آفریقایی و سکونت بعضی از آنها در این منطقه بوده است.
بلوچها به شیوخ اعتقادی محکم دارند تا آنجا که مرجع تقلید بلوچند و مزار آنها را به عنوان زیارتگاه برمی گزینند.
آداب و رسوم اقوام بلوچ
اقوام بلوچ، سنتها و مراسم ویژه خود را دارند. برای جشن ها مذهبی مثل عید فطر و قربان احترام زیادی قایلند و آنها را باشکوهتر از اعیاد ملی برگزار می کنند.
جشن ها و اعیاد سنتی
1) عید سعید فطر
به شکرانه سی روز همنشینی با قرآن و عبادت، مردم بلوچستان در محلی به نام عیدگاه جمع شده و نماز عید فطر را باشکوه برگزار می کنند. بعد از نماز به دید و بازدید اقوام و خویشاوندان می روند و این عید بزرگ را به یکدیگر تهنیت و شاد باش می گویند.
2) عیدقربان
در روزعید قربان مردم در عیدگاه جمع شده و چند خانواده با هم شتری را قربانی می کنند و گوشت آن را به دست مستمندان می رسانند. مراسم عید قربان سه روز است و بلوچ ها در این سه روز به دید وبازدید اقوام وآشنایان می روند و از هم حلالیت می طلبند.
3) عیدنوروز
با شروع سال نو، بلوچ خصومتها و کدورتها را فراموش می کند و صلح و آشتی را سرلوحه سال خود قرار می دهد و لباس نو به تن می کنند و به دیدار هم می روند. یکی از سنتهای مردم بلوچستان رفتن به کوه تفتان و شادی کردن در روز عید است.
4) محرم در بلوچستان
در این نقطه از ایران نیز مراسم عزاداری ماه محرم مانند سایر نقاط باشکوه برگزار می شود. از روز اول محرم تا شام غریبان(دهم محرم) ادامه دارد. هر چه به روزهای تاسوعا و عاشورا نزدیک می شویم دسته های زنجیر زنی و سینه زنی با شور و هیجان بیستری به عزاداری می پردازند. در قسمتهای شیعه نشین مراسم باشکوهتر از سایر نقاط می باشد. قیمه پلو، حلیم، آش و برنج و مرغ و… از غذاهای نذری این ماه است.
برخی در این روزها شربت نذر می کنند و روز هفتم به یاد حضرت علی اصغر (ع) با شیر از مردم پذیرایی می کنند. در روزهای تاسوع وعاشورا جمعیتی عزادار و سیاه پوش در خیابان های گلزار شهدا به سینه زنی و زنجیر زنی می پردازند. بانوان بلوچ در پشت این دسته ها به دنبال مردانشان حرکت می کنند و خود را شریک در این مصیبت می دانند. علاوه بر آن مردم بر سر خود گل میمالند،و با پای برهنه حرکت کرده و بر سر عزادارن حسینی کاه می ریزند.
در شام غریبان نیز با روشن کردن شمع در کنار گلزار شهدا و نوحه خوانی و سینه زنی در سوگ مولای خود غرق ماتم و اندوه می شوند.
5) رمضان در بلوچستان
در بلوچستان مردم بسیار به رسوم و آیین های مذهبی پایبندند. در ماه رمضان زنان بلوچ نقشی پررنگ تر از هر زمان دیگر دارند و آماده سازی تدارکات سحر و افطار و مراسمهای ماه رمضان برعهده آنهاست.
از نیمه دوم ماه شعبان بلوچی ها بز یا گوسفندی را ذبح کرده برای آماده کردن “تباهک” (مخلوطی از برنج و گوشت خشک شده) غذایی مخصوص برای ماه رمضان. آماده کردن تباهک در حدود ده روز زمان می برد. علاوه برآن غذاهایی مثل بَّت ماش، نان تیموش، پکوره و شیرینی چنگال برای رمضان تهیه می شود.
بعد از نیمه شعبان ، اهالی خانه های خود را برای استقبال ماه مبارک غباروبی می کنند. معمولا زنان مسن نظافت مسجد را به عهده می گیرند. و بعد از نطافت داخل مسجد را با مشک و عود و ماده ای خوشبو به نام سوچکی، معطر می کنند. مردان نیز در میانه مسجدچادری را حائل می کنند تا در این ماه زنان نیز از برکات مسجد فیض ببرند.
در هنگام سحر شخص یا اشخاصی بر طبل می کوبند و اشعاری در خصوص رمضان می خوانند تا اهالی را برای صرف سحری و عبادت بیدار کنند. هرشب هنگام افطار خانواده ها، ازرروزه داران در مسجد محل خود پذیرایی می کنند.
با شروع ایام قدر، شخصی روحانی در چادری داخل مسجد تا روز عید به صورت شبانه روزی مشغول دعا ونیایش می شود و تا شب قبل از عید نباید از مسجد خارج شود. اهالی در شب قبل عید وجه نقد و خیرات به او تقدیم می کنند.
در روزهای پایانی مردم به بازارها میروند و لوازم مورد نیاز روز عید را فراهم می کنند.
در شب عید زنان و دختران بلوچ مراسم حنابندان دارند به این صورت که شخصی ماهر با بر دستهای دیگران تصاویری زیبا نقش می زند.
مراسم ازدواج در میان اقوام بلوچ
ازدواج و جشن ها و مراسم وابسته به آن مهمترین مراسم بلوچستان است.بلوچ ها به ازدواج بسیار بها می دهند چرا که تحکیم کننده روابط طایفه ای و خویشاوندی است.
سن ازدواج برای پسران بلوچ حدود 15تا 18 سالگی و برای دخترانشان 13 تا 14 سالگی است.
بلوچ ها معمولا فصل بهار (بهارگاه)را برای ازدواج انتخاب می کنند البته از بهار تا زمان رسیدن خرما یعنی تا ماه شهریور عروسی ها در بلوچستان برگزار می شود.
مراحل عروسی
مراسم جار
هرگاه پسری از خانواده اجازه ازدواج را می گیرد با چندتن از دوستان خود به سراغ اقوام خود می رود و به آنها این پیغام را می دهدو آنها نیز در این شادی با داماد شریک می شوند و او را از لحاظ مالی حمایت می کنند. و هدیه ای مثل پول نقد، طلا، ، گوسفند، شتر، گندم، برنج، آرد و روغن یا … عطا می کند. بعد به جار رفتن، قاضی امادگی داماد را برای مراسم عروسی به خانواده دختر اعلام می کند.
پاگدران
هنگامی که خانواده عروس داماد را پذیرفتن، داماد به همراه خانواده خود به خانه عروس می روند تا به نوعی داماد را با خانواده عروس خودمانی کنند. به این مراسم پاگدران کردن یا خودمانی کردن می گویند.
داماد را پیش هوسوگ(مادر زن بردن )
از بعد مراسم پاگدران، داماد خودش به تنهایی به خانه عروس رفت و امد می کند و در کارهای منزل به پدر عروس کمک می کند
بر اساس رسم بلوچ ها، مراسم جشن عروسی 8 مرحله دارد.
1)“گِندونِن”
«گِند» در بلوچی به معنای دید و«نِن» نیز به معنای نشستن است.مراسمی را که بزرگان خانواده پسر به خانه دختر رفته و موضوع خواستگاری را بیان می کنند. در مراسم گندونن، خانواده داماد حلقه انگشتر ، ساعت و طلا را به عنوان نشان به خانواده عروس می دهند که به آن “حلقه کنان” می گویند.
2) “هِبَرجنی”
همان بله برون است که در آن خانواده دختر جواب مثبت می دهند و برنامه ریزی های بعدی در این مراسم انجام می شود.
3)“بربند مال”
مراسمی است که اقوام درجه یک طرفین دعوت میشوندو درآن به تعیین مهریه می پردازند. معمولا مهریه پول نقد در نظر گرفته می شود.
4) “جُل بندی”
جل پارچه ای دستبافت که با سوزن دوزی و آینه تزیئن می شود. معمولا عروسی هفت شبانه روز طول می کشد و روز اول مخصوص جل بندی است. این مراسم با حضور اقوام درجه یک عروس و داماد و قربانی گوسفندی انجام می شود. همچنین مکانی را برای عروس جل بندی می کنند تا روز یکجایی عروس در آن محل می مانند. اهالی براین باورند که با این حائل عروس از جادو و نظر دور می ماند.
5) “حِنا دوزوکی”
از مراسم فرعی عروسی است و به این صورت که خانواده های طرفین بر سر عروس و داماد حنا می گذارند. گویا این مراسم به صورت دزدکی برگزار می شود. فردای حنا دوزوکی اقوام و وابستگان برای مراسم عروسی دعوت می شوند.
6) “حِنا راستکی”
مراسم حنابندان است که عروس و داماد در خانه خود به صورت جداگانه مراسم را برگزار می کنند و حنا توسط اقوام بر دست آنها گذاشته می شود. از اقوام نیز پذیرایی می کنند. شب حنابندان را تا صبح بیدارند و شادی می کنند.
7) “سرآپی”
برای عروسی ، داماد را به قنات و رودخانه جاری می برند و خانواده داماد در آنجا اورا استحمام می کنند و تمام مسیر تا رودخانه را شعر می خوانند و پایکوبی می کنند.
“مشاطه“
در آن طرف خانواده عروس او را برای عروسی آماده می کنندو عروس را آرایش می کنند. مشاطه گر بعد از اتمام کار هدیه ای دریافت می کند و حجاب چهره عروس برمیدارد و دوره جل بندی عروس به پایان می رسد.
8)“شب یکجایی”
خطبه ازدواج خوانده می شود، و عروس و داماد در خانه پدرزن برای 4 روز زندگی می کنند بعد به خانه پدر داماد می روند و در آنجا جشن و مهمانی برگزار میشود و زندگی مشترک خود را آغاز می کنند.
موسیقی بلوچی
موسیقی با زندگی بلوچ پیوندی عمیق دارد. بلوچ از تولد تا مرگ با موسیقی در آمیخته و تمامی اساس خود را چه غم، شادی، مرثیه و… را با موسیقی بیان می کند. موسیقى دانان بلوچی با اسامی لورى، لولى، لانگا، پهلوان و شاعر شناخته می شوند و سازهای آنان عمدتا قیچک، تنبورگ، رباب، بانچو، نى (نل)، دهل، کوزه و دینبوک است.
دوچایی، سه چایی، لنکی، کوپکو و … از رقصهای بلوچی است که در عروسی های آنها انجام می شود. رقصی به نام لیوا که با نواختن سرنا و دهل و لیوا و یک دهل کوچکتر در مراسم شادی برگزار می شود.
پوشاک محلی اقوام بلوچ
لباس و نوع پوشش هر منطقه ای حاکی از هنر و ذوق و شیوه زندگی مردمانش است. مردمان گرما دیده بلوچستان، لباسهای متنوع رنگارنگی که با دستان زنان هنرمندش تزیین شده، به تن می کنند.
1) پوشاک سنتی زنان بلوچ
زن بلوچ بسیار فعال و زحمت کش است. او معمولا کفشی یا پاپوشی به پا نمی کند و پای برهنه قدم بر می دارد، شاید انرژی خاک از او چنین زنی محکم و صبور ساخته. او پیراهنی بلند با یقه باز به تن می کند و با دستاری بزرگ آن را می پوشاند. اگر بخواهد کفش به پا کند، شبیه آن چیزی به پا می کند که مردان بلوچ به پا می کنند.
زنان بلوچ علاقه بسیاری به زیورآلات دارند. از انواع گوشواره به نام های در، نالوک، چلمب، والی، بادی، جمکه و…، استفاده می کنند. زیوری از طلا که نامش کید است را در موی سر خود قرار می دهند که به طرف دوگوش پایین می آید و گوشواره “در” را نگه می دارد. بر قطعه پارچه ای ، نیم کره هایی از طلا به نام کپکو می دوزند و با فیروزه و یاقوت تزیینش می کنند و به عنوان گردنبند استفاده می کنند. پادیگ(پابند) از طلا ونقره، چلا(انگشتر)، پلوه(آویز بینی)، تاسینی(سنجاق) به لباس خود می آویزند.
2) پوشاک سنتی مردان بلوچ
فعالیت روزمره مرد بلوچ زیاد است او کفشی با نوک به طرف بالا برگشته به پا می کند تا در راه رفتن چابک و سریع باشد. پیراهنی یقه باز، لباده بلند، دستار سفید، کمربند ضخیم و جورابی بافته دست زنان بلوچ به تن می کند.
صنایع دستی بلوچستان
منبع اصلی درآمد اهالی بلوچستان کشاورزی و برای عشایر بلوچستان دامپروری است. صنایع دستی توسط زنان بلوچ تولید می شود.به خاطر عقاید مردان بلوچ، زنان در خارج از خانه نمی توانند کار کنند، در نتیجه دختران بلوچ از هفت سالگی به بهانه تزیین لباس خود سوزن دوزی را می آموزد. علاوه برآن زنان بلوچ در قالی بافی، گلیم بافی، سفالسازی نیز مهارت دارند
1) سوزن دوزی
سوزندوزی از اصیل ترین هنرهای بلوچستان است که آوازه ای جهانی دارد.زنان بلوچ قسمتهای پیش سینه، سرآستین و قسمتی عمود بر پیش سینه ، همینطور جیب یا” گوپتان” را سوزن دوزی می کنند.
از این هنر برای تزیین سجاده، کمربند، کوسن، رومیزی، سفره، آباژر و… نیز بهره می گیرند.
2) گلیم بافی
معمولا زنان چادرنشینی که دامدارند به گلیم بافی می پردازند. از طرح ها و الگوهای سنتی و از رنگهای مشکی، زرشکی، قرمز و کمی سفید یا زرد برای بافت گلیم استفاده می کنند.
3) سکه دوزی
برای تزیین خانه خود، زنان بلوچ سکه دوزی را انجام می دهند و یا به دیوار می آویزند و یا جهت تزیین روی رختخواب می اندازند و یا در عروسی ها به گردن شتر می آویزند.
4) خامه دوزی
هنری شبیه به سوزندوزی با این تفاوت که در خامه دوزی فقط از نخ سفید استفاده می شود. عرقچین، لباس، پیش سینه، جانماز، رومیزی و … از محصولات خامه دوزی است.
5) سفالگری
مرکز سفالگری بلوچستان، کلپوریان است.زنان بلوچ سفال هایی با نقوش و تزیین هندسی تولید می کنند که نمونه مشابهی در نقاط دیگر ایران ندارند. دیگ، سینی، کوزه، قلیان، گلدان، لیوان، قوری، مجسمه حیوانات و …از انواع این تولیدات است.
6) حصیر بافی بلوچی
حصیر بافی با تگرد در گویش محلی هنری است حاصل دست توانمند زنان و مردان بلوچی. این هنرمندان بی نام و کوشا از برگ درخت خرما وحشی(داز)لوازمی چون سجاده، سبد، پرده، بادبزن، صندوقچه و زیرانداز و… خلق می کنند.
بازیهای سنتی بلوچی
تنوع بازیهای سنتی بلوچ بسیار است. بازیهایی مثل پادشاه وزیر، چل بازی،چوب بازی، ستط، سرخ پری زردپری، شترسواری، غایم بازی، کَودی کَودی،لپگر، هرکشکا، اشکاتیلی، چوک چوک، لیلی گوگو، آنجلاسیکی، کلاه چل چل،قله پود، چل وشکه، کشتی کچ گردون.
مهمترین و معروفترین آنها شترسواری، چوب بازی و چل بازی است.
1) شترسواری
یکی از ورزششهای بومی که در شهرستانهای خاش و ایرانشهر رایج است و در مناسبتهای سنتی برگزار می شود.
2) چل بازی
بازی محلی که توسط دو تیم پنج نفره در رودهای پرآب برگزار می شود و در روستاهای ایرانشهر متداول است. این بازی توسط یک نفر، داوری می شود.
3) چوب بازی
بازی همراه با ساز و دهل. بازیکنان دایره ای بزرگ تشکیل می دهند و با حرکت آرام بازی را شروع می کنند. نوای ساز و دهل که تند می شود بازی نیز اوج میگیرد و تند و با شور انجام می شود. بازیکنان دو چوب در دست دارند و باید چوبهای خود را بهم بزنند و نگذارند چوب با بدنشان برخورد کند.
غذاهای سنتی بلوچی
سخاوت و مهربانی بلوچ در همه جا شهره است. او با تمام توان و دارایی خود به استقبال میهمان می شتابد و از او پذیرایی کامل می کند. غذاهای لذیذ، با طعم های به یاد ماندنی بلوچ برای همه مسافران بلوچستان خاطره انگیز است. غذاهایی چون بت، اشکنه، خوراک خرما، بزقرمه، آبگوشت و…
نکته جالب توجه در عادات غذایی بلوچیان، استفاده بسیار کم از چاشنی های تند در غذاست، برخلاف همسایگان خود که بسیار به غذاها و چاشنی های تند علاقمندند.
غذاهای محلی مثل “تنورچه”، تباهک”، دوغ پا”، و شیرینی مخصوصی به نام “چنگال” را در هیچ نقطه ای از ایران نمی توانن یافت.
1) تنورچه
گوشت گوسفند را بعد از ذبح به تکه هایی بزرگ تقسیم می کنند و به سیخ هایی از چوب درخت خرما می زنند و دور تنوری که زغالهایش گداخته شده قرار می دهند، برای آبدار شدن این نوع کباب در وسط آن ظرف آبی را قرار می دهند. این کباب را به تنهایی یا با پلو سفید سرو می کنند.
2) تباهک
روشی برای نگهداری گوشت که هنوز هم در بلوچستان رایج است. اواسط پاییز گوسفندان را پروار کرده وروغن حیوانی و گوشت آن تهیه می شود. پودر انار و نمک را به گوشت اضافه می کنند و اندکی در افتاب می گذارند بعد داخل مشک ریخته و آن را میبندند. این گوشت بعد از مدتی برای غذاهایی مثل استانبلی بلوچی استفاده می شود.
3) دوغ پا
خورشتی با گوشت که به جای آب، برای پخت آن از دوغ استفاده میکنند.
4) شیرینی چنگال
شیرینی از آرد، خرما و روغن حیوانی. بلوچها از میهمان خود با شیرینی چنگال و دوغ پذیرایی می کنند.
نان های سنتی بلوچی
به خاطر تنوع زندگی، نان های متنوعی نیز در این ناحیه پخته می شود.
مثل نان لواش(در تنور)، نان خمیر( ضخیم تر از لواش و کمی ترش)، نان سیسرک(روی تابه آهنی)، پرانی ( مخصوص عشایر)، هلکاری(سرخ کردنی)، دوتینی(روی تابه)، تیموش( با خمیر آبکی) پخته می شود.
و اما امروز دیار مردان و زنان آفتاب
مردمان بلوچ بنا بر شرایط خاص جغرافیای و مرزی همیشه سپر بلای ایرانیان بوده و هستند و هیچگاه در برابر این بار عظیم سر خم نکرده و خود را ذره ای از خاک این سرزمین می دانند. آفتاب گرم جنوب آنان را مهربان و دلسوز، خونگرم و بی ریا ساخته، اما با تمام این داشته ها امروز در فقری غم انگیز به سر می برند و از نگاه ترحم آمیز مردمان به ظاهر متجدد رنج میبرند. آنها ثروتهای معنوی این آب و خاکند و فراموش کرن فرهنگ و هنر و رسوم آنها برابر با نابودی پیشینه ایران و ایرانی است. فراموش نکنیم که ایران با همه قوم ها و رسومشان نامی و پابرجاست و زنده جاوید خواهند ماند تا اقوام دلیر و آزاده ای چون بلوچ زنده اند.
Photo By MuhammadDanial Shah
واقعیتی تلخ به نام فقر
گفتن از حقیقتی تلخ که چهره فرهنگ غنی بلوچ را تاریک و کدر می کند بسیار سخت و غم انگیز است. کودکان بلوچ با آنکه لباسهایی رنگارنگ و زیبا متبرک به هنر دست مادرانشان را به تن می کنند و خنده ای بی ریا و سرشار از صمیمیت و عاشقانه های کودکی به لب دارند؛ اما برای درس خواندن باید کیلومترها پای برهنه برروی خاکها و سنگهای کوچه ها ی روستا راه بروند تا به چادر و یا مدرسه ای تهی از هر میز و صندلی، برسد. بقیه اوقاتش را باید برای آوردن آب از نقطه ای دیگر در روستا به خانه یا کپر محقر خانواده اش تلاش کند. کمبود امکانات زندگی روزمره چون آب آشامیدنی، گاز، برق و… زحمتش را هزاران بار بیشتر از کودکان شهرها و روستاهای دیگر کرده و به ناچار از درس ومدرسه و کتاب با حسرتی عمیق، خداحافظی کرده و به کمک پدر و مادر خود می شتابد.
و پدربزرگ و مادربزرگ به جای قصه گفتن برای نوه های خود و گپ های دوستانه در پارک، باید برای امرارو معاش در گوشه خانه به حصیربافی و سوزن دوزی بپردازند و از استراحت دوران میانسالی بی خبرند.
و هزاران ناگفته دیگر…
Photo By Hadi Mokhtari
حرف آخر
تو سرو سبزی و سرت تا ابد بالاست
نه موریانه و آتش حریف ریشه ی ماست
اگرچه زخم تبر نقش قامت ماست
خود این نشانه ی آزادگی و عزت ماست
…