ماهان شبکه ایرانیان

تحلیلی بر اوضاع سیاسی دوران علی (ع) و مقایسه تطبیقی آن با دوران پیامبر اکرم (ص)

به راستی چه دشوار است از علی (ع) گفتن و نوشتن.این دغدغه که از کجا و چگونه باید گفت تا حق مطلب ادا شود همواره وجود دارد

تحلیلی بر اوضاع سیاسی دوران علی (ع) و مقایسه تطبیقی آن با دوران پیامبر اکرم (ص)

مقدمه

به راستی چه دشوار است از علی (ع) گفتن و نوشتن.این دغدغه که از کجا و چگونه باید گفت تا حق مطلب ادا شود همواره وجود دارد.رفتار انسانهایی چون او را که محصور در زمان خود نیستند چگونه می توان توضیح داد؟ کدام روابط اجتماعی و سیاسی را می توان از علل تحرکات و اقدامات آنها بر شمرد؟ آنها که خود فرهنگ ساز و آینده نگر بودند، از بانیان«تحول» هستند و این تحول برای عبور از زمانه شان است و لذا باید پرسید به کار بردن مفهوم«زمانه» برای چنین انسانهایی چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آنها که محدود و محصور در زمانه خود نبوده اند پس منظور از این عبارت چیست؟ مفاهیمی چون زمانه، عصر و دوران، کلیتی فراگیر را مد نظر دارند که شامل سلوک و نحوه زیست اجتماعی آدمیان در آن دوره می باشد و بنا به دلایل مختلفی به صورت غالب و اکثریت در آمده است.

از این منظر زمان امام علی (ع) را می توان وضعیت موجود (وضعیت غالب)در حیات دنیوی ایشان دانست که وی برای تغییر آن گام برداشت و خواستار«تحولات اساسی» در آن بود، اما به یک اعتبار نیز زمانه امام علی (ع) در بردارنده همه ازمنه تاریخ می شود زیرا تحولاتی که وی و به طور کلی معصومین علیهم السّلام به دنبال آنها بودند دغدغه و سؤالات همیشگی بشر بوده و هست و خواهد بود و لذا فریادهای اصلاح طلبانه آنان-حداقل به عنوان یک گزینه -رهنمای همیشگی کسانی است که خواستار ایجاد تحولات اساسی در جامعه خویش هستند.تحولات اساسی بشر هیچگاه از صفحه ذهن او پاک نشده اند و هر انسانی در مدت زمان حیات خود به طور فطری خواهان پاسخ دهی به این سؤالات بنیادی است.

سختی توضیح عملکرد چنین افرادی از آن روست که پذیرای روشهای حاکم نیستند و ادعای احیاء و نوجویی دارند.احیاء، تنها هدف ایشان و در واقع همان تحولات مطلوبشان است.امام علی (ع) پرورده رسول اکرم (ص) بعد از گذشت دو دهه و چندی از فوت ایشان و گزینش«حضور خاموش» در جامعه پس از قتل عثمان در اثر اصرار عموم مردم به عنوان رهبر جامعه اسلامی انتخاب شد.ایشان حکیمانه و صبورانه فراز و نشیبهای جامعه اسلامی را در نظر داشت و به جهت آشنایی و انس عمیق با دین اسلام در اندیشه بقای آن بود.آرمانها و اهدافی که بعثت رسول اکرم (ص) بر آنها استوار بود به بوته فراموشی سپرده شده و لذا مهمترین دغدغه امام علی (ع) بیداری و بر پا نمودن خیمه متزلزل شده دستاوردهای پیامبر اکرم (ص) بود.گسترانیدن مجدد اوامر و نواهی قرآن بر سراسر حیات اجتماعی مسلمانان به معنای احیاء سنت پیامبر بود و چه سخت است آشنا نمودن و رایج ساختن خلق و خوی آزادیخواهانه و انتخابگر، کرامت خواه و عدالت طلب، چه تلخ است پذیرش انزوای سنت رسول اکرم (ص) .

همان سنتی که از اولین لحظات پس از فوت پیامبر اکرم (ص) به انحاء مختلف با مخالفتها و دشمنیها مواجه شده بود.از همین رو از اولین اقدامات امام علی (ع) همانا خارج کردن قصّاصون از مساجد و منع سخنرانی آنها بود.افرادی که در خلال موعظه گویی برای مردم اقدام به جعل حدیث و بیان آن می کردند و حرمتی برای حدیث قائل نبودند.

زمانه پیغمبر اکرم (ص) (وضعیت موجود، تحولات مطلوب)

تحولاتی که پیامبر اکرم (ص) خواستار آن بودند همان اهدافی را تعقیب می نمود که به عنوان اهداف بعثت به شمار می روند.این اهداف از یک سو مشتمل بر اصول و قوانینی کلی و فرازمانی -مکانی بوده و از سوی دیگر دربردارنده رفتارهای متناسب با همان روزگار می باشد.دلایل مختلفی به عنوان اهداف بعثت انبیاء ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از: دعوت به توحید و معاد، تلاش برای برپایی قسط و عدل(عدالت اجتماعی )، تعلیم کتاب و حکمت.

هدف از همه این اقدامات جلب توجه و تذکر آدمی به شأن حقیقی اش و هدایت وی به قرار گرفتن در مسیر تعالی است.درک  هستی به عنوان مجموعه ای از جلوه های الهی و شناخت جایگاه خویشتن در آن و نهایتا ورود در مسیر عبودیت حق تعالی.

آنچه که در زمانه پیامبر مکرم اسلام وجود داشت و اقدامات ایشان در جهت «اصلاح»  آنان بود در فرهنگ قرآنی به نام «جاهلیت» مرسوم است.در قرآن، جاهلیت در موارد متعددی استعمال شده و منظور از آن هر عمل و رفتاری است که مغایر با اصول و معیارهای قرآنی باشد. در کتابهای لغت نیز در مورد جاهلیت آمده است: مردمی که نسبت به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده، تفاخر به آباء و اجداد نموده و با کبر و غرور زندگی می کرده اند، مردم جاهلی خوانده می شدند.

رسول جعفریان در جمع بندی که از مفهوم جاهلیت به دست داده، می نویسد: هر عمل خلاف و نادرست، چه نتیجه جهل باشد چه حاصل عدم حاکمیت عقل بر قوای انسانی، به آن عمل جاهلی گفته می شود که در فارسی عوامانه کلمه«نفهمی» در برابر آن است؛یعنی اگر علم نداشته باشد و عملی را انجام دهد، این کلمه بر او صدق می کند، همانطور که اگر بداند ولی نتواند خود را کنترل کند باز این کلمه بر او صدق می کند.[1]

روش و منش جاهلی ثمره صفات نکوهیده ای است.عبد الرحمن بن خلدون صفات مذموم متعددی را در کتاب العبر برای اعراب بر می شمرد که جملگی در قوام رفتار جاهلی(رفتار مغایر با اصول قرآنی )بسیار مؤثرند.این صفات عبارتند از: ریاست طلبی، تبه کاری، تجاوز، وحشیگری، درشت خویی، گردن فرازی، فزون جویی، رقابت و همچشمی، تکبر و خویهای نکوهیده دیگر.[2]

وی آنها را چنین توصیف می کند: این قوم بر حسب طبیعت وحشیگری که دارند به غارتگری و خرابکاری عادت گرفته اند...عادات و موجبات وحشیگری چنان در میان آنان استوار است که همچون خوی و سرشت ایشان شده است و این خوی برای ایشان لذت بخش است زیرا در پرتو آن از قیود فرمانبری حکام و قوانین سرباز می زنند و نسبت به سیاست کشورداری نافرمانی می کنند و پیداست که چنین خوی و سرشتی با عمران و تمدن منافات دارد. [3]

به این ترتیب روشن می شود که تفرق، تعصب، جهل و ناآگاهی و بی اخلاقی در جای جای زندگی فردی و اجتماعی آن زمان رسوخ یافته بوده و اینها دقیقا مواردی هستند که پیامبر (ص) در جهت ایجاد تحولات ریشه ای در آنان مبعوث می شوند.

پیامبر اکرم (ص) با تأسیس حکومت، معرفی توحید و دعوت به آن، بیان و تذکر آخرت و معاد، معرفی قانونمندی و غایتمندی هستی و جایگاه انسان در آن کوشیدند تا اخوت و برادری را جایگزین تفرق و تعصب و علم طلبی و دانش جویی را پادزهر جهل و ناآگاهی معرفی کرده و عمل به اخلاق حسنه را به جای بی اخلاقی موجود قرار دهند.این اقدامات برای اتمام حجت با انسانها صورت می گیرد.

خداوند در قرآن می فرماید: رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما. [4]پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا پس از آمدن انبیاء حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و خداوند توانا و حکیم است. به صورت خلاصه وضعیت موجود و تحولات(اصلاحات)مد نظر پیامبر اکرم (ص) را به صورت زیر می توان نشان داد: (-وضعیت موجود...  -تحول ایجاد شده...   -اقدام صورت گرفته).[به PDF نگاه شود]

مطلبی که در پایان این قسمت نیاز به توضیح بیشتری دارد اقدام پیامبر اکرم (ص) در تأسیس حکومت است.ایشان دو هدف را توأمان در نظر داشتند:

1-تنظیم و بسامان کردن امور اجتماعی و بر پا نمودن«نظم » در جامعه

2-لحاظ نمودن عنصر«هدایت» در اداره امور جامعه

لذاست که در اسلام مراد از حکومت، تدبیر و هدایت جامعه در راستای اهداف اسلامی می باشد؛یعنی حکومت مبتنی بر دین، استقرار سلطه و اعمال قدرت در جامعه در راستای اهداف دین در آیات قرآن گوشزد شده و عمدتا در قالب نیاز به اجرای عدالت مطرح گردیده است. خداوند در قرآن می فرماید: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... [5]به راستی(ما)پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو فرود آوردیم«تا مردم به انصاف برخیزند» . در ترجمه علامه طباطبایی به این صورت آمده است: «تا مردم را به عدالت خوی دهند» . یعنی افراد بر اساس اصول انسانی پرورش یابند به نحوی که خود به اجرای انصاف و عدالت بپاخیزند و خویشان، عدالت طلبی را بپذیرد.بد نیست در اینجا اشاره ای به دعای شهید مصطفی چمران که پرورده مکتب امام حسین (ع) و نمونه عزت طلبی مد نظر انقلاب اسلامی بوده، داشته باشیم: خدایا به ما توفیق ده تا شایسته این رسالت بزرگ -به پیروزی نهایی رساندن انقلاب اسلامی -باشیم و علی وار در معرکه های مرگ و زندگی شرکت کنیم و حسین صفت، مرگ شرافتمندانه را به زندگی ننگین ترجیح دهیم. [6]آن قدر به ما عزت ده تا در برابر هیچ طاغوتی به زمین نیافتیم.[7] ایشان در جای دیگری دعایی به این مضمون دارد که: خدایا مرا توفیق ده تا عدل علی را پذیرا باشم، چرا که بسیار سخت است که کسی بتواند با عدل علی زندگی کند.[8]

در واقع پذیرش عدل و تمکین در برابر الگو و جریان عدالت مانند حکومت امام علی (ع)، هدف همان عنصر«هدایت» در جامعه اسلامی است.پیش فرضهای «هدایت» قبول وجود راه صواب و خطا و غایت و مقصد برای زندگی است که برای دستیابی به آن بی گمان نیازمند برنامه ریزی هستیم.حال اگر بپرسیم«هدایت» چگونه در جامعه جریان می یابد؟ باید گفت از طریق امر به معروف و نهی از منکر در معنای کلان و فراگیر آن.

قرآن در سوره اعراف می فرماید: قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا الذی له...[9] بگو:ای مردم من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم...پس به خدا و فرستاده او-که پیامبری امی است و به خدا و کلمات او ایمان دارد-بگروید و او را پیروی کنید، امید که «هدایت » شوید. این تبعیت تنها در اثر آگاهی میسر می شود.این آگاهی زمینه ساز انتخابی صحیح، آزادنه و آگاهانه است چرا که خداوند به اجبار هدایت نمی کند. خداوند در قرآن می فرماید: و لو شئنا لآتینا کل نفس هُدیه[10]اگر می خواستیم به هر انسانی (از روی اجبار) هدایتش می دادیم. در سوره احزاب آیه 46 خطاب به پیامبر آمده است: و داعیا الی الله بإذنه و سراجا منیر ؛ و قرارت دادیم که دعوت کننده به اذن خدا و چراغی نوربخش باشی. در تفسیر المیزان در ذیل آیه نوشته شده که دعوت آن جناب به سوی خدا همان دعوت مردم است به سوی ایمان به خدای یگانه...و«سراج منیر» بودنش به این است که، آن جناب را طوری قرار داد که مردم به وسیله او به سعادت خود و به راه نجاتشان از ظلمتهای شقاوت و گمراهی«هدایت» شوند.[11]

با قبول مخلوق بودن هستی و تبعیت آن از قوانین الهی پر واضح است که حکومت اسلامی دایر مدار همان قوانین و متوجه غایت هستی خواهد بود.در اندیشه اسلامی این وسیله(حکومت)برای دستیابی به آن هدف (غایت آفرینش انسان)طراحی می گردد. آیة الله جوادی آملی در بیان اهداف حکومت اسلامی در کتاب ولایت فقیه آورده اند: سلسله انبیاء ابراهیمی (علیهم السلام) که سالیان متمادی، حکومت اسلامی را عهده دار بوده اند... خطوط کلی امامت و رهبری و اصول مهم سیاست و حکومت را از بنیانگذار کعبه و معمار مطاف، و مهندس قبله جهانی به ارث برده اند...عصاره دعاهای آن حضرت در این زمینه، همان دو هدف مهم حکومت اسلامی یعنی خلیفة الله شدن انسان صالح سالک کوی کمال و تأسیس مدینه فاضله است. با توجه به این نکته روشن می شود که سامان یافتن مدینه فاضله، در پرتو تعالی انسانهایی است که مقام منیع خلافت الهی بهره آنان شده باشد.[12]

بنابراین عمده ترین هدف حکومت در اسلام که مهمترین دستاورد بعثت پیامبر اکرم (ص) می باشد تذکر به تلفیق «هدایت به سوی حق» -از طریق امر به معروف و نهی از منکر-با امر مدیریت و اداره جامعه و بستر قرار دادن حیات دنیوی برای ثمرچینی در حیات اخروی است. به عبارت دیگر ایجاد اصلاحات اساسی در رفتار فردی و زندگی جمعی در قالب استقرار حکومت اسلامی از طریق در هم آمیختن وجه متعالی آدمی با وجه حیوانی او یعنی ترسیم و آموزش زندگی اجتماعی ای که ضمن بهره وری از نعمات دنیوی و تنظیم امورات آن بتواند در یک جهت گیری الهی مسیر دشوار انسان شدن را طی نماید.این همان هدفی است که همه پیام آوران الهی تحولات را در راستای آن می خواسته اند و امام حسین (ع) نیز با همین انگیزه قیام خود را صورت و سامان بخشید.

کار قرآن نوسازی است، نوسازی جوهره انسانی که همان ضمیر و فطرت او می باشد و آنها که فطرت الهی و جوهره وجودی خود را با هواها و غرورها فاسد کرده اند دیگر قابل نوسازی نیستند. این نوسازی به وسیله تذکر و تزکیه است. تذکر، عقل و وجدان را بیدار می کند.تزکیه، از آثار محیط پست و رذائل و تقالید و مواد رسوبی آنها پاک می نماید و بالا می رود.این نوسازی از تعلیم و تلقین و تحمیل مفاهیم و مطالب نامأنوس و خارج از درک وجدانی و از روشهای تربیت اخلاقی معمول برنمی آید و چه بسا اینها جهل مرکب و غرور را می افزاید. از نوسازی تذکر و تزکیه سرچشمه های معارف و خیر خود به خود می جوشد، و چنین افراد نوساخته اند که می توانند پایه محکم اجتماع سالم و عادل شوند.[13]

آیات قرآن نیز تصدیق و بیان می دارند که فقط عقل مداران متذکر می شوند.از اینجا روشن می شود که «هدایت» امتها در گرو اصلاح شدن آنها به دست متذکران است. به عبارت دیگر با جلوه بخشیدن به دستورات قرآنی و نیز طرد منکرات آن(امر به معروف و نهی از منکر)تشویقها و تنبیه های رسمی و غیر رسمی حول این تقسیم بندی شکل می گیرند و لذا زمینه های انحراف محدود و بسترهای اصلاح، فراهم می آیند.

اقدامات پیامبر اکرم (ص) در پیگیری اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص) دو اقدام عمده در جهت تثبیت دین اسلام و روحیه دینی در جامعه که حکومت مبتنی بر دین را میسر می سازند، انجام دادند:

1-برای تداوم صحیح تحولاتی که آغاز کرده بودند با تعیین جانشینی مناسب برای مقام امامت، وضعیت هدایت به جامعه پس از خود را روشن نمودند.امر به معروف و نهی از منکر بر اساس آگاهی، توانایی و شجاعت صورت می گیرد و فقدان هر یک از این صفات باعث می شود پویایی، گستردگی و عمق بینش ملازم با امر به معروف و نهی از منکر در جامعه به وجود نیاید.نتیجه این امر آن است که در طی گذر زمان تعادل اجتماعی جای خود را به بی تفاوتی ها و افراط و تفریطها بدهد.وجود امام هادی مانع از چنین انحرافی در جامعه اسلامی خواهد شد.

2-آموزش تفسیری قرآن کریم:می دانیم که اقدامات مثبت هر چند مفید و خیرخواهانه هم که باشد باید پذیرش اجتماعی داشته باشد تا بتوانند به صورت رفتار عادی (نهادینه شده ) مردم در آیند.وقتی قرار است جامعه سازی بر اساس اصول قرآنی شکل بگیرد می بایستی محتوای قرآن به صورت معارفی عام در دسترس عموم قرار گیرد، چرا که مخاطب آن همه مردم هستند و نه صرفا اقشاری خاص.ترویج اصول، قوانین و شئونات اسلامی در جامعه تنها در صورتی می تواند در جامعه ریشه بدواند که به صورتی عمیق یعنی به صورت تفسیری به مخاطبان عرضه شود تا عمق آن را-هر کس در حد فهم خود -دریابد. چنین جامعه ای معروف و منکرش، قرآنی است و خواهد توانست از حالت جاهلیت به سمت وضعیت مطلوب قرآنی گام بردارد. حکومت اسلامی تنها در جامعه ای که معارف قرآنی در آن رواج دارد میتواند استقرار یافته و عدالت را اجرا نماید. اجرای فرامین اسلام نیازمند بستر مساعدی است که ترویج و تبلیغ عملگرایانه اصول قرآنی به خوبی زمینه آن را فراهم آورد.

مقایسه تطبیقی دو زمانه

به این ترتیب زمانه پیامبر اکرم (ص) شاهد یک سیر صعودی آموزش جامعه بر اساس اصول قرآن، تربیت افراد توانا در استفاده صحیح ازقدرتو نهایتا تعیین جانشین مناسب برای تعقیب جدی«هدایت » در جامعه امام علی (ع) بود.این تحولات مخالفان سرسختی داشت که تا زمان فوت پیامبر اکرم (ص) تا حد زیادی از نفوذشان کاسته شده بود و از صحنه قدرت و سیاست کنار رفته بودند. اما متأسفانه پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) دو اقدام اساسی ایشان یعنی تعیین امامت و هنجارسازی قرآنی در جامعه پیگری و اجرا نشدند و اتفاقا هر دو مورد کنار گذاشته شدند و نتیجه آن به مرور عاشورا را با آن تلخیها به وجود آورد.دستیابی به رسالتی که پیامبر مأمور انجام آن بود موجب تحول اساسی در جامعه آن دوران گردید، تحولی که به طور ریشه ای الگوی بشریت قرار گیرد.

در زمان پیامبر اکرم (ص) هدف از ایجاد «تحول» تغییر ریشه ای در فرهنگ غالب -فرهنگ جاهلی-بود و می دانیم که در هر تحول نیز فضای غبارآلود و جو ناامنی به نام فتنه به وجود می آید و بسته به توانایی فکری افراد و هدایتی که رهبری امت انجام می دهد می تواند مفید و سازنده باشد و یا مضر و خسارت بار.امام علی (ع) نیز به دنبال ایجاد تحولات اساسی در فرهنگ حاکم بر جامعه بود، اما بستر اجتماعی در زمانه وی با زمانه پیامبر اکرم (ص) تفاوت داشت؛به این توضیح که:در زمانه پیامبر اکرم (ص) به تدریج در صف اسلام و مخالفان آن در مقابل یکدیگر با نشانه هایی مشخص شکل می گرفتند و تمییز آنها از یکدیگر چندان مشکل نبود، اما در زمانه امام علی (ع)، فرهنگ نیمه جان جاهلیت که تا زمان رحلت پیامبر اکرم (ص) رو به افول بود، مجددا بنا به دلایلی که قبلا گفته شد، از حالت اقلیت به صورت اکثریت حاکم درآمد ضمن آنکه توانسته بود در صورتهای جدیدی ظاهر شود

که قبلا بی سابقه و یا کم سابقه بود، لذا تفکیک مخالفان و موافقان اسلام به شدت دشوار گردید تا آنجا که عده ای راه بی تفاوتی و بی اعتنایی به مسایل را در پیش گرفتند و از سوی دیگر برخی به جهت تعصب زیاد و تکبر، خود را دانا و پارسای مطلق تصور نموده، در تحلیل مسایل راه افراط پیمودند. در این اوضاع طمع کاران همیشگی قدرت، متناسب با وضعیت موجود به بهره برداری از «جهل» و«تعصب» برای مقابله با امام علی (ع) و دستیابی به حکومت، فعال شدند.

به این ترتیب وجه اشتراک زمانه این دو بزرگوار همانا نیاز به ایجاد تحولات اساسی در فرهنگ حاکم بر جامعه و اقدام به آن بود و وجه افتراق آنها گونه گونگی عقاید در زمانه امام علی (ع) می باشد.این مسأله کار احیاء سنت پیامبر را با دشواریهای فراوان روبرو می ساخت؛چرا که قوت فکری جامعه در کشاکش جهل ها و تعصبها زایل شده و هدایتهای رهبری می بایستی صرفا با تنبیه و تهدید و اعمال زور پیاده شود که نتیجه آن، فراهم نشدن زمینه برای برقراری ثبات جهت نهادینه کردن اصول قرآنی در جامعه بوده و چنین روندی را پیامبر اکرم (ص) پیشتر بیان فرموده بودند.در خطبه 156 نهج البلاغه به نقل از پیامبر اکرم (ص) آورده اند: [14](ای علی!پس از من، مردم به مالهای خود فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منّت نهند.رحمت پروردگار آرزو کنند و از سطوت او ایمن نزیند.حرام خدا را حلال شمارند و با هوسهایی که به غفلت در سر دارند، می را نبیذ گویند و حلال پندارند.حرام را هدیّت خوانند و ربا را معاملت دانند.

وضعیت امام علی (ع) در آغاز رهبری(وضعیت موجود)

شاید هیچ توضیحی نتواند به اندازه گفته های فاعل تحولات یعنی امام علی (ع) گویا باشد.آنچه که او از جامعه اسلامی و در آن می دید و درک می کرد و قوای خود را برای اصلاح آنها تجهیز می نمود، بهترین پاسخ برای ترسیم وضعیتی است که وی به مقابله با آن برخاست.لذا به صورت بسیار فشرده و کلی مطالب را به صورتی که ما را به کربلا برساند، بیان می کنیم و از بررسی جزیی حوادث صرف نظر می کنیم.

امام علی (ع) سابقه ای درخشان در آشنایی و عمل به قرآن داشت.پیامبر اکرم (ص) درباره ایشان گفته بودند: اعلم امتی بالسنة و القضاء علی بن ابی طالب [15] داناترین امت من به سنتهای اسلامی و قوانین قضایی، علی بن ابی طالب است. به این ترتیب غربت سنت مترادف با غربت امام علی (ع) بود.ایشان به جهت ظاهری غریب بود، زیرا بیست و پنج سال گوشه نشین شده بود و به جهت باطنی و واقعی نیز غریب مانده بود چرا که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) روز به روز مؤلفه های فرهنگ جاهلی تقویت شده بودند.

زندگی امام در انزوای مدینه، سبب شد تا آن حضرت ناشناخته باقی بماند.زمان به سرعت می گذشت و امام تنها در مدینه، آن هم در میان چهره های قدیمی صحابه، چهره ای آشنا بود.اما در عراق و شام کسی امام را نمی شناخت.تنها برخی از قبایل یمنی که از زمان سفر چند ماهه امام به یمن آن حضرت را دیده بودند، با وی آشنایی داشتند.[16]

تحلیل امام از تحولات پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ایشان در خطبه ای که بعد از رحلت رسول اکرم (ص) خوانده است در مورد بازگشت و استقرار خصایص دوران جاهلیت هشدار می دهند که: مردم از گردابهای بلا با کشتیهای نجات برون شوید!و به تبار خویش منازید، و از راه بزرگی فروختن به یک سو روید!که هر که با یاوری برخاست روی رستگاری بیند، وگرنه گردن نهد و آسوده نشیند که-خلافت بدینسان همچون-آبی بدمزه و نادلپذیر است و لقمه ای گلوگیر. (خطبه پنجم )

در خطبه هفتم می گویند: شیطان را پشتوانه خود گرفتند و او از آنان دامها بافت، در سینه هاشان جای گرفت و در کنارشان پرورش یافت.پس آنچه می دیدند شیطان بدیشان می نمود، و آنچه می گفتند سخن او بود.به راه خطاشان برد و زشت را در دیده آنان آراست، شریک او شدند و کردند و گفتند آنچنانکه او خواست. امام علی (ع) در خطبه سی و یکم در مورد روش خلیفه سوم که از یک نگاه می توان آن را اوج انحرافاتی دانست که از سقیفه آغاز شده بود، می گویند: بی مشورت دیگران به کار پرداخت، و کارها را تباه ساخت، شما با او به سر نبردید و کار را از اندازه به در بردید.خدا را حکی است که دگرگونی بپذیرد و دامن خودخواه ناشکیبا را بگیرد.

وضعیت موجود از نگاه امام علی (ع)

امام علی (ع) با تأکید بر عام بودن فتنه ها و تلقی آنها به عنوان میدانهای آزمایش الهی می فرمایند: بدانید-که روزگار-دگر باره شما را در بوته آزمایش ریخت، مانند روزی که خدا پیامبر شما را برانگیخت.[17]ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم آن بی وفایی را زیرکی می دانند، و نادانان آن مردم را گربز و چاره اندیش خوانند.[18]این روزگاری است که ساز و ساخت شیطان قوی تر گردیده و فریب و بدسگالی او فراگیرتر گشته، و شکار وی در دسترسش قرار گرفته.[19]

تحلیل وضعیت موجود در کلام امام علی (ص)

ایشان در خطبه پنجاه، دو علت اساسی در بروز فتنه ها و تأثیرات سوء آنها معرفی می کنند: یکی پیروی خواهشهای نفسانی و دیگری نوآوری در حکمهای آسمانی. امام علی (ع) در تحلیل اینکه چرا مردم اینگونه تغییر کرده اند علل مختلفی را ذکر کرده اند که به عنوان نمونه می توان به خطبه صد و سیزدهم اشاره کرد که در آن آمده است: یاد مرگ از دلهای شما رفته است و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته.دنیا بیش از آخرت مالکتان گردیده و این جهان، آن جهان را از یادتان برده.همانا شما برادران دینی یکدیگرید؛چیزی شما را از هم جدا نکرده، جز درون پلید و نهاد بد که با آن به سر می برید.نه هم را یاری می کنید، نه خیرخواه همید، نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم دوستی می ورزید.

فرجام اصرار بر رویگردانی از قرآن و سنت از نگاه امام علی (ع)

امام علی (ع) حیات و ممات جامعه را در حضور و یا عدم حضور قرآن در آن می داند و مکانیسم فراگیر و عمومی امر به معروف و نهی از منکر از نظر ایشان استقرار و احترام اصول قرآن در جامعه را تضمین نموده و فرهنگ قرآنی را ایجاد و تداوم می بخشد. دوری از دین چون و چرای ضروری زمینه های استفاده ابزاری از دین یعنی تهی شدن دین از محتوایش را فراهم می کند. در خطبه صد و بیست و هفتم می خوانیم: زنده شدن قرآن فراهم آمدن بر داوری آن است، و میراندن آن جدا گردیدن و نپذیرفتن احکام آن.

امام علی (ع) در خطبه صد و سوم هشدار می دهند که: ای مردم!به زودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از حقیقت آن بپردازند، همچون ظرفی که واژگونش کنند و آن را از آنچه درون دارد تهی سازند.

در خطبه صد و چهل و هفتم نیز تأکید می کنند که: و زودا که پس از من بر شما روزگاری آید، که چیزی از حق پنهان تر نباشد، و از باطل آشکارتر. این همه برای آن است که:به دریاهای فتنه در شدند و بدعتها را گرفتند و سنتها را وانهادند. مؤمنان به گوشه ای رفتند و گمراهان دروغ زن به زبان آمدند و سخن گفتند. [20]

توجیه امام علی (ع) برای اقدامات خود

رواج بدعتها، جعل سنتها و پایمال شدن اصول قرآنی سه علت عمده ای هستند که امام علی (ع) برای مقابله با آنها طعنها را به جان خریدند و به سه جنگ جمل، صفین و نهروان تن دادند. در خطبه صد و نود و دوم می خوانیم: هان!بدانید که شما رشته-پیوند با-اسلام را گسستید، و حدود آن را شکستید، و احکام آن را به کار نبستید، بدانید که خدا مرا فرموده است، ب تجاوزکاران و پیمان گسلان و تبهکاران در زمین پیکار کنم.اما با پیمان گسلان جنگیدم و با از حق بیرون شدگان ستیزیدم، و از دین بیرون شدگان را زبون ساختم.

جمع بندی

رشد اسلام در ممالک مختلف و ورود افکار متنوع، بستر مساعدی برای بروز افکار متضاد فراهم می آورد.در چنین فضایی فرهنگ جاهلی با بهره برداری از انحرافات به وجود آمده، رویش مجدد آغاز کرد و پر و بالی دوباره یافت.با قتل عثمان گسست میان مردم و حکومت افزون گشت و حق شورش و عصیان علیه حاکم صورت عینی به خود گرفت.امام علی (ع) در حالی که هم اسلام (قرآن و سنت) و هم خودش در غربت به سر می بردند زمام امور را اجبارا به دست گرفت.نتیجه آن شد که قرآن ناطق با جاهلانی سخن می گفت که نه گوینده را می شناختند و نه سخن او را در می یافتند تا آنجا که وی از سرزنش ایشان ملول و خسته شد و آرزوی هجرت به دیار ابدی نمود.امام علی (ع) با همه مخالفانی که می توانستند وجود داشته باشند مقابله کرد.از نظر حصر عقلی سه گروه مخالف می توانست وجود داشته باشد: پیمان شکنان، افراط گرایان، طمع کاران به قدرت. این سه گروه نهایتا امام را وادار به سه جنگ کردند:جنگ جمل که پیکار با ناکثین بود. منفعت طلبان و جاه طلبان که سابقه ای درخشان در خدمت به اسلام داشتند.دسته دوم قاسطین بودند، همان گردنکشان و مخالفان با فرهنگ قرآنی که طرفدار فرهنگ جاهلی بودند.جنگ صفین با آنها بود و امام (ع) در تهییج سپاه خود علیه آنها می فرمود:به سوی بقایای احزاب بروید.(اشاره به کفار در جنگ خندق)دسته سوم همان مارقین و از حدود دین خارج شدگان بودند.کسانی که از درک و تحلیل صحیح وقایع به علت مغرور شدن به عبادت خود(جهل و تعصب)درمانده شده بودند و لذا طغیان آغاز کردند. امام در مجموع با طرد قصاصون، پذیرش سه جنگ با سه گروه اصلی از مخالفان قرآن و سنت، و ارائه نمونه عملی از پیروی دستورات قرآن سعی در تقویت دستاوردهای پیامبر اکرم (ص) و اصلاح انحرافات به وجود آمده نمودند.

پی نوشت

[1] رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام (ج اول)، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1373، ص 76.

[2] عبد الرحمن‌ بن‌ خلدون، مقدمه ج، اول، ترجمه:محمد پروین گنابادی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ‌ پنجم‌ 1366‌، صص 287 الی 289.

[3] همان، صص 284 الی 286.

[4] قرآن کریم، نساء، 165.

[5] قرآن کریم‌، حدید‌، آیه‌ 25.

[6] دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، زمزم عشق(شرح مفاهیم عرفانی در نیایشهی‌ شهید‌ چمران)، مرکز نشر فرهنگی آیه، چاپ اول 1379، ص 196.

[7] همان، ص 171.

[8] دکتر مصطفی چمران، علی، زیباترین‌ سروده‌ هستی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1380، ص 97.

[9] قرآن کریم، اعراف‌، 158‌.

[10] قرآن کریم، سجده، 13.

[11] علامه‌ سید‌ محمد‌ طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 16، ترجمه:حجة الاسلام‌ و المسلمین‌ سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ؟ص 494.

[12] آیة الله جوادی‌ آملی‌، ولایت فقیه(ولایت، فقاهت و عدالت‌)، مرکز‌ نشر اسراء‌، چاپ‌ اول‌ 1379، صص 117-118.

[13] سید‌ محمود‌ طالقانی، پرتوی از قرآن(قسمت اول جزء سی‌ام)شرکت سهامی انتشار، ج دوم‌ 1356‌، ص 132.

[14] ترجمه کلیه خطبه‌های نهج ‌البلاغه‌ که در متن آورده‌ شده‌اند‌، از ترجمه نهج ‌البلاغه دکتر سید‌ جعفر‌ شهیدی می‌باشد.

[15] آیة الله شیخ جعفر سبحانی، فروغ ولایت (تاریخ تحلیلی زندگانی‌ امیر‌ مؤمنان علی صلّی اللّه علیه‌ و اله‌ و سلّم‌، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی‌ امام‌ صادق علیه السّلام، قم‌، چ چهارم‌، 1379، ص 285.

[16] رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انتشارات انصاریان‌، چ اول‌ 1376، صص 54-55.

[17] خطبه‌ شانزدهم‌.

[18] خطبه‌ چهل‌ و یکم‌.

[19] خطبه صد و بیست‌ و نه.

[20] خطبه صد و پنجاه و چهارم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان