ماهان شبکه ایرانیان

با وجود چنین بنده‌های فداکاری ما به چشم خدا می‌آییم؟

با خودم می‌گویم: ما دلمان را به این خوش کرده‌ایم که با دو رکعت نماز کج و کوله، آن هم با اینهمه ادا و اطوار از «رجبیون» حساب شویم، حالا خدا وقتی چنین بنده‌هایی دارد اصلا ما به چشمش می‌آییم؟

سرویس سبک زندگی: حجت‌الاسلام محمدرضا زائری در کانال تلگرامی خود نوشت: دیشب به عیادت یک بیمار رفتم، پیرمرد توی رختخواب افتاده بود و دیگر حتى دستهایش هم حرکت نداشت. مردی که روزگاری برایخی خودش  کسی بود و همه از او حساب می‌بردند و از هیبتش به خود می‌لرزیدند حالا در هشتاد، نود سالگی مثل یک کودک هشت، نه ماهه محتاج تر و خشک کردن بود. حرف‌هایش را هم به درستی و وضوح نمی‌فهمیدم... در ادامه این مطلب را به نقل از سایت مهرخانه می‌خوانیم.

نام این زن را چه باید گذاشت؟

همسرش چند سال است که مثل یک پرستار بالای سر اوست و مادرانه به او رسیدگی می‌کند. این همسر اول اوست! همسر دومش از وقتی پیرمرد سکته کرده و به رختخواب افتاده دیگر حتى به دیدنش هم نمی‌آید! تلفنی گفته بود: «نمی‌تونم این طوری ببینمش، حالم بد می‌شه!» ولی همسر اول پیرمرد هنوز برایش پول می‌فرستد! می‌گوید:«شرعا هنوز همسر اوست و نفقه می‌خواهد، من که نمی‌توانم روی حکم خدا پا بگذارم!» می‌پرسم: «شما فوق العاده‌اید، هر کسی چنین وفایی ندارد» پاسخ می‌دهد: «من کاری نکرده‌ام، وقتی در جوانی و شادی‌اش همراه او بوده‌ام نمی‌توانم موقع پیری و ناراحتی رهایش کنم!» عجیب‌تر این است که پیرزن تا حالا دو بار به خاطر فشار کار و ناراحتی‌ها سکته کرده و به بیمارستان افتاده ولی باز هم ایستاده و یک تنه از همسرش نگهداری می‌کند، او را برمی‌دارد و بغل می‌گیرد و به حمام می‌برد، زیرش را تمیز می‌کند و لقمه در دهانش می‌گذارد و شبها تا صبح بیدار است چون پیرمرد شبها خوابش نمی‌برد! عجیب‌تر از همه اینها این است که می‌شنوم این زن سالها پیش همین گونه از مادر شوهرش مراقبت کرده! باورم نمی‌شود، می‌گوید:«مادر او هم همین طور جاخواب شد، نه سال توی رختخواب بود، خودم زیرش را تمیز می‌کردم و به حمام می‌بردمش و غذا به او می‌دادم!» باورم نمی‌شود، می‌پرسم: «نه سال ؟ مادر شوهرتان؟» می‌گوید: «آری، تا روزی که خودم غسلش دادم و گذاشتمش توی قبر» سرم را پایین می‌اندازم و با خودم می‌گویم: ما دلمان را به این خوش کرده‌ایم که با دو رکعت نماز کج و کوله، آن هم با اینهمه ادا و اطوار از «رجبیون» حساب شویم، حالا خدا وقتی چنین بنده‌هایی دارد اصلا ما به چشمش می‌آییم؟ در مقابل این پیرزن احساس حقارت و شرمندگی می‌کنم. به راستی نام این زن را چه باید گذاشت؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان