ماهان شبکه ایرانیان

تحلیل گزیده هایی از زیارت نامه حضرت علی اکبر علیه السلام

حضرت علی اکبر(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان سال ۳۳ یا ۴۳قمری در مدینه منوره دیده بـه جـهان گشود. پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب(ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروة بن مسعود ثقفی است (اصفهانی، ۱۴۰۸: ۵۲)

تحلیل گزیده هایی از زیارت نامه حضرت علی اکبر علیه السلام

1. مقدمه

حضرت علی اکبر(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان سال 33 یا 43قمری در مدینه منوره دیده بـه جـهان گشود. پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب(ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروة بن مسعود ثقفی است (اصفهانی، 1408: 52). درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شده که وی جـوانی خـوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و صورت شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) به شمار می ر فت و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی بن ابی طالب(ع) به ارث برده بود (ابن طاووس، 1378: 139).

ایشان در دامان و مکتب امـام حسین(ع) تـربیت یافت. وی نخستین شهید بـنی هاشم در روز عـاشورا بـود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:

السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل؛ (خوارزمی، 1418: 2 /34)

سلام بر تو ای اولین کشته شـده از نـسل بـهترین سلاله.

درباره سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اخـتلاف وجـود دارد؛ به طوری که در منابع تاریخی و مقاتل، سن 18، 19، 25 و 28 سال ذکر شده است (مفید،1414: 459). درباره این که وی از امام زین العابدین(ع)، بزرگ تر یـا کـوچک تر بـود، میان مورخان اتفاقی نیست؛ اما از امام زین العابدین(ع) روایتی نـقل شده که بر بزرگ تر بودن وی از امام سجاد(ع) از جهت سنی دلالت دارد. آن حضرت فرمود:

کان لی اخ یقال له علیّ اکبر مـنّی قـتله النـاس؛ (ازدی کوفی، 1417: 265)

برای من برادری به نام علی بود که بزرگ تر از مـن بـود و مردم او را کشتند.

2. شخصیت ایمانی حضرت علی اکبر(ع)

درباره مقام معنوی و شخصیت ایمانی حضرت علی اکبر(ع) نـقل قـول های بـسیاری هست؛ اما بهترین سخن در خصوص فضایل ایشان، توصیفات امام حسین(ع) از فرزند خـویش اسـت:

الف) در تـوقفگاهی به نام «بنی مقاتل»، امام حسین(ع) را خواب سبکی فرا گرفت که پس از آن، آیه استرجاع بـر زبـان جـاری کرد. در گفت وگویی که بین پدر و پسر رخ داد، علی اکبر(ع) عرض کرد: «ای پدر! وقتی بر حق بودن مـا قـطعی است، دیگر از مرگ در راه آن باکی نداریم». هنگامی که امام(ع) چنین معرفتی را از پسـر دیـد، فـرمود: «خدایت پاداشی نیکو عطا کند! نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر دریافت نماید» (سماوی، 1419: 86؛مفید، 1413: 2/ 82؛ ابـن اثیر، 1411: 4/53؛ مـجلسی، 1411: 75؛ کوفی، 1411: 873). این چنین دلداری دادن به امام معصوم که سبب شادی و خرسندی او گردد، گـواه مـعرفت و درک والای ایـن جوان است.

ب)حضرت امام حسین(ع) به هنگام بدرقه جوانش به سوی میدان، این آیه را تـلاوت فـرمود:

(إِنَّ اللهَ اصْطَفَی آدَمَ و نُوحًا و آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعَالَمِین). (آل عمران: 33)

با تـوجه بـه مـفاد این آیه، مقام خاندان نبوت و شجره طیبه اش برای علی اکبر(ع) به اثبات می رسد. جایگاه ویـژه ایـشان نـزد امام حسین(ع) تا بدان جاست که وقت شهادت فرزندش، زندگی پس از او را فـنا و مـرگ می داند (ابن حیون،1409: 3/ 153؛ مجلسی،1403: 45 /44 ).

3. اعتبار مصدری زیارت نامه علی اکبر(ع)

این زیارت نامه در کتاب کهن کامل الزیارات نـقل شـده است (ابن قولویه، 1356: 239). نجاشی از این کتاب با عنوان «الزیارات» و شیخ طوسی در کتاب الفـهرست از آن بـا عنوان «جامع الزیارات» یاد کرده، ولی مشهورترین نـام آن، «کـامل الزیارة» است (تهرانی، 1420: 17/255). همچنین مرحوم مجلسی نـیز ایـن زیارت نامه را در کتاب بحارالانوار به نقل از همین کتاب کامل الزیارات آورده است (مجلسی، 1403: 98 / 173).

مؤلف کـتاب کـامل الزیارات، ابی القاسم جعفر بن مـحمد بـن جعفر بـن مـوسی بـن قولویه، درگذشتۀ سال 367 یا 368ق است (تـهرانی، 1420: 17/255).

ابـن قولویه توسط بزرگان علم رجال از جمله نجاشی و شیخ طوسی، مدح و توثیق شده اسـت. نـجاشی درباره او می گوید:

ابوالقاسم بن قولویه از بـزرگان اصحاب ما و از بزرگان ثـقه در حـدیث و از بزرگان در فقه بود... هر چـه شـما درباره مردم از نیکویی ها و زیبایی ها بگویید، ابن قولویه فوق آن است. (نجاشی،1407:123)

شیخ طوسی دربـاره ابـن قولویه می گوید:

جعفر بن محمد بـن قـولویه قـمی ملقب به ابـاالقاسم، فـردی ثقه است که بـه تـعداد ابواب فقه تألیفات دارد. (طوسی، بی تا:109)

با استناد به کلام مرحوم ابن قولویه مبنی بـر عـدم نقل از غیر ثقات در اول کتابش (ابن قولویه، 1356: 4) مـی توان قـائل شد کـه هـمه روایـات این کتاب صحیح السـندند. البته زیارت نامه مورد بحث، از لحاظ سندی توسط راویان بسیار جلیل القدر و موثقی همچون ابی حمزه ثـمالی، عـلی بن مهزیار و فرزندان بزرگوارشان نقل شـده اسـت.

4. مـتن و تـرجمه زیـارت نامه

حَدَّثَنِی أَبُو عـَبْدِ الرَّحـْمَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ الْعَسْکَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مـَهْزِیَارَ عـَنْ أَبـِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبـِی عـُمَیْرٍ عـَنْ مـُحَمَّدِ بـْنِ مـَرْوَانَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ الصادق(ع)... فَهُوَ عِنْدَ رِجْلِ الْحُسَیْنِ فَإِذَا وَقَفْتَ عَلَیْهِ فَقُلِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ- وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ ابْنَ خَلِیفَةِ رَسـُولِ اللَّهِ وَ ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ مُضَاعَفَةً کُلَّمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِنْ مَذْبُوحٍ وَ مَقْتُولٍ مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمـِّی دَمـَکَ الْمُرْتَقَی بِهِ إِلَی حَبِیبِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِنْ مُقَدَّمٍ بَیْنَ یَدِی أَبِیکَ یَحْتَسِبُکَ وَ یَبْکِی عَلَیْکَ مُحْتَرِقاً عَلَیْکَ قَلْبُهُ یَرْفَعُ دَمَکَ بِکَفِّهِ إِلَی أَعْنَانِ السَّمَاءِ- لَا یَرْجِعُ مِنْهُ قَطْرَةٌ وَ لَا تَسْکُنُ عَلَیْکَ مـِنْ أَبـِیکَ زَفْرَةٌ وَدَّعَکَ لِلْفِرَاقِ- فَمَکَانُکُمَا عِنْدَ اللَّهِ مَعَ آبَائِکَ الْمَاضِینَ وَ مَعَ أُمَّهَاتِکَ فِی الْجِنَانِ مُنَّعَمِینَ- أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِمَّنْ قَتَلَکَ وَ ذَبَحَکَ ثُمَّ انْکَبَّ عَلَی الْقـَبْرِ وَ ضـَعْ یَدَیْکَ [یَدَکَ ] عَلَیْهِ وَ قُلْ سـَلَامُ اللَّهـِ وَ سَلَامُ مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِینَ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَایَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی عِتْرَتِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ آبَائِکَ وَ أَبـْنَائِکَ وَ أُمـَّهَاتِکَ الْأَخْیَارِ الْأَبْرَارِ الَّذِینَ أَذْهـَبَ اللَّهـُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً. السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّکُمْ وَ قَتَلَکُمْ لَعـَنَ اللَّهـُ مَنْ بَقِیَ مِنْهُمْ وَ مَنْ مَضَی نَفْسِی فِدَاؤُکُمْ وَ لِمَضْجَعِکُمْ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً. ثُمَّ ضَعْ خَدَّکَ عَلَی الْقَبْرِ وَ قُلْ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ ثَلَاثاً بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمـِّی أَتـَیْتُکَ زَائِراً وَافِداً عـَائِذاً مِمَّا جَنَیْتُ عَلَی نَفْسِی وَ احْتَطَبْتُ عَلَی ظَهْرِی- أَسْأَلُ اللَّهَ وَلِیَّکَ وَ وَلِیِّی أَنْ یَجْعَلَ حَظِّی مِنْ زِیَارَتِکَ عـِتْقَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ تَدْعُو بِمَا أَحْبَبْت؛ (ابن قولویه، 1356: 239)

ای فرزند رسول خدا و ای فـرزند جـانشین رسـول خدا و ای فرزند دختر رسول خدا، سلام بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد، هر دم که خـورشید طـلوع و غروب کند. سلام بر تو و رحمت و برکات خدا بر تو باد.

پدر و مادرم فـدای تـو ایـ سربریده و ای کشتۀ بی گناه، پدر و مادرم فدای خون تو که به سوی حبیب خدا (پیامبر) اوج گرفت. پدر و مـادرم فدای تو که پدرت تو را (مانند هدیه ای گران بها ) با دستان خود (برای خدا) تـقدیم کرد، در حالی که بـر تـو می گریست و دل می سوزاند و خون تو را به سوی آسمان می پاشید و قطره ای از آن بازنمی گشت و پدرت از گریه آرام نگرفت، هنگامی که تو را وداع می گفت. پس جایگاه شما نزد خدا، با پدران و مادرانتان، در بهشت و برخوردار از نعمت های بهشتی است. به سـوی خدا دوری می جویم از آن که تو را کشت و تو را سر برید.

سلام خدا و رحمت و برکات او و سلام فرشتگان مقرب و پیامبران و بندگان شایستۀ خدا بر تو ای مولا و فرزند مولای من. درود خدا بر تو بر عترت و خـاندان و پدران و فـرزندان و مادران تو که شایسته و نیک بودند و خداوند هر گونه پلیدی را از آنان دور ساخت و آنان را پاکیزه و طاهر گردانید. سلام بر تو ای فرزند رسول خدا و ای فرزند امیرالمؤمنین و ای فرزند حسین بن علی و رحـمت و بـرکات خدا بر تو.

خداوند لعنت کند کسی که با تو جنگید و کسی که حق شما را نادیده گرفت و شما را کشت. و تمام رفتگان و زندگان آنان را خدا لعنت کند. جانم به فـدای شـما و مرقد شما. درود و سلام فراوان خدا بر شما باد.

درود خدا بر تو ای اباالحسن، پدر و مادرم به فدایت، به سوی تو آمدم و تو را زیارت می کنم و از جنایت هایی که بر نفس خود روا داشته ام و گـناهانی کـه بـر دوش خود حمل کرده ام به تـو پنـاه مـی آورم. از خداوند که ولیّ تو و ولیّ من است می خواهم که بهرۀ مرا از زیارتت نجات از آتش دوزخ قرار دهد.

5. تحلیل گزیده هایی از زیارت نامه

در ایـن بـخش، بـه تحلیل گزیده هایی از این زیارت نامه می پردازیم:

5-1. معجزه خون در کـربلا

چـنان که از عبارت «یَرْفَعُ دَمَکَ بِکَفِّهِ إِلَی أَعْنَانِ السَّمَاءِ، لَا یَرْجِعُ مِنْهُ...» برمی آید، امام حسین(ع) با قرار گرفتن بر بالین علی اکبر(ع) هـنگام شـهادتش، مـقداری از خون بدن ایشان را در دست هایش جمع کرد و به سوی آسمان پرتـاب نمود و ازآن خون، بر خلاف قوانین طبیعت، دیگر خونی به زمین برنگشت. این اتفاق، از کرامت و معجزه ای از سوی امام(ع) حـکایت دارد.

5-1-1. گـزارش های تـاریخی

درباره پاشیدن خون به آسمان در واقعه عاشورا توسط امام حسین(ع) بـه سـه نفر اشاره شده است: اول، جناب علی اکبر(ع)؛ دوم، طفل شیرخواره علی اصغر(ع) و سوم، خود حضرت سیدالشهدا (ع). مـقتل الحـسین ابـن مقرم، لحظه آخر شهادت حضرت علی اکبر(ع) را این چنین نقل می کند:

... سپس دسـت خـود را از خـون طاهر او پر کرد و به آسمان پاشید؛ یک قطره از آن فرود نیامد. (مقرم، 1387: 128)

5-1-2. فلسفه خون پاشـیدن بـه آسـمان

به نظر می رسد هدف امام حسین(ع) برای چنین عملی این بود که هرچه صـحنه کـربلا را خونین تر جلوه می دادند، صدای او نیز بیشتر به گوش جهانیان می رسید؛ چنان که شهید مـطهری مـی گوید:

امـام حسین(ع) پیام خونین خودش را روی صفحه لرزان هوا ثبت کرد، ولی چون توأم با خون و رنگ قـرمز بـود، در دل ها حک شد. امروز شما میلیون ها افراد از عرب و عجم را می بینید که پیام امـام حـسین را مـی دانند: «انّی لا أرَی الْمَوْتَ إلّا سَعادَةً وَ لَا الْحَیوةَ مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرَماً». (مطهری، 1384: 17 /150)

البته می توان به فلسفه خون پاشیدن بـه آسـمان از سوی امام حسین(ع) به اموری همچون بیدار کردن وجدان های خفته از راه این اعـجاز، نـماد فـرستادن خون قربانی به سوی خداوند، ثبت در تاریخ و...اشاره کرد.

5-2.تولّی و تبرّی

در این فراز از زیارت نامه حـضرت عـلی اکبر(ع) این گونه ایشان را خطاب می کنیم:

أَبْرَأُ إِلَی اللَّهِ مِمَّنْ قَتَلَکَ وَ ذَبَحَکَ؛

به سوی خـدا دوری مـی جویم از آن که تو را کشت و تو را سر برید.

از جمله موضوعات اعتقادی در اسلام، «تولی» و «تبری» به معنای دوستی بـا دوسـتان خدا و دشمنی با دشمنان خداست.

از نظر اسلام، حیات و سعادت فرد مسلمان و امـّت اسـلامی در گرو شناخت فریضۀ «تولّی و تبرّی» و التزام بـه آن اسـت. در سـیرۀ پیشوایان الهی، اهمیّت تولّی نسبت به اهل بیت(ع) و دوسـتان و پیروان آنان و تبرّی نسبت به کفّار و دشمنان آنان مشاهده می شود. همچنین در اسلام، تـولّی و تـبرّی تا آن جا اهمیت دارد که از عـقیده صـرف خارج شـده و بـه فـریضه تبدیل گشته است. لذا این دو اصل، از جـمله فـروع دین نیز محسوب می گردند(طیب،1387: 6/ 296).

5-2-1. معانی لغوی تولّی و تبرّی

تولّی بر وزن تـرقّی، مـصدر باب تفعّل از ماده «ولیّ» و در لغت بـه معنای پذیرش ولایت و کـسی را ولیـّ خود قرار دادن است. «ولیّ» در زبـان عـرب به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است؛ چنان که مصدر آن - ولایت - نیز به مـعنای دوسـتی، یاوری و سرپرستی به کار رفـته اسـت. بـنابراین، تولّی هم مـی تواند بـه معنای پذیرش دوستی و کـسی را دوسـت خود قرار دادن باشد و هم به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن. اما بـا تـوجه به موارد به کار رفتن ایـن کـلمه در آیات و روایـات، مـی توان گـفت دوستی و سرپرستی لازم و ملزوم یـکدیگرند و پذیرش دوستی، مقدمه پذیرش سرپرستی است؛ چرا که دل سپردن، مقدمه سرسپردن است و انسان تا بـه کـسی دل نبندد، نمی تواند سرسپردۀ او شود و چنان که بـاید و شـاید تـسلیم او گـردد.

«تـبرّی» نیز بر هـمان وزن و از هـمان مصدر از ماده «برء» و به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن و دوری گزیدن آمده است (ابن منظور،1414: 15/ 407؛ فیومی،1414:47؛ دهـخدا،1377: 4/575، مـاده تـبری).

5-2-2. معنای اصطلاحی تولّی و تبرّی

تولّی و تبرّی، یـعنی انـسان از لحـاظ عـاطفی، قـلب خـود را از محبت و علاقه خدا، پیامبران و ائمه معصوم و علمای راستین دین و مؤمنان واقعی پر کند و در عین حال، بغض و کینه دشمنان آنها را به دل بگیرد و از نظر سیاسی و اجتماعی، سرپرستی، رهبری، دوستی و حـکومت الهی را بپذیرد و از حکومت دشمنان اسلام دوری جوید(شکوری، 1394: 429).

5-2-3. تولّی و تبرّی در نزد شیعه و اهل تسنن

تولّی و تبرّی، مورد تأیید شیعه و اهل تسنن است، اگرچه در تعیین مصادیق آن اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ اما در مجموع، احـادیث فـراوانی در کتب اسلامی اعم از شیعه و اهل تسنن در زمینه تولّی و تبرّی نقل شده است. در این جا به بخشی از این احادیث اشاره می شود:

الف) در حدیثی از رسول خدا نقل شده است که فرمود:

أَوْثـَقُ عـُرَی الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ، وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ، وَ تَوَالِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ، وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ؛ (کلینی، 1429: 3/ 325)

محکم ترین دستگیره ایمان، دوست داشتن برای خدا، دشـمن داشـتن برای خدا و دوستی کردن اولیـای الهـی و دوری جستن از دشمنان خداست.

ب) در حدیثی دیگر از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:

قِیلَ لِلصادق(ع): إِنَّ فُلَاناً یُوَالِیکُمْ إِلَّا أَنَّهُ یَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّکُمْ. فَقَالَ: هـَیْهَاتَ! کـَذَبَ مَنِ ادَّعَی مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یـتبرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا؛ (مجلسی، 1403: 27 / 58)

به امام صادق(ع) عرض شد: شخصی شما را دوست دارد، اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. حضرت فرمود: هرگز چنین نیست! دروغ می گوید هر کس که ادعا می کند دوستدار مـاست، ولی از دشـمن ما بیزاری نمی جوید.

با توجه به حدیث فوق، تولّی و تبرّی باید همراه هم باشند. تبرّی می تواند به عنوان معیاری بر راستی آزمایی تولّی قرار گیرد و صرف ادعای محبّت اهل بیت(ع) بدون تـبرّی از دشـمنان آنها کـفایت نمی کند.

ج) امام صادق(ع) در حدیثی دیگر می فرماید:

هر کس کافری را دوست دارد، خدا را دشمن داشته و هر کس کافری را دشـمن دارد خدا را دوست داشته است. [سپس فرمود:] دوستِ دشمن خدا، دشمن خـداست. (صـدوق، 1376: 605)

از ایـن حدیث چنین به استنباط می شود که تولّی وتبرّی کاملاً متناظر با هم عمل می کنند.

د) تولّی و تبرّی از جـمله اعـتقادات اهل تسنن نیز به شمار می روند. به تعبیر فضل اللّه بن روزبهان - از دانشمندان اهـل تـسنن قـرن نهم و دهم هجری - اهل سنّت نیز بر آن اند که تولّی پیامبر(ص) و آل او و تبرّی از دشمنان او، بر هـر شخص مؤمن واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشـمنان ایشان تبرّی نجوید، مـؤمن نـیست (خنجی اصفهانی، 1417: 300).

هـ ) در حدیثی دیگر، هیثمی - از علمای اهل سنّت - از علی بن الحسین(ع) نقل نموده که آن حضرت فرمود:

مَن اَحَبّنا للدنیا فاِنَّ صاحِبَ الدُنیا اَحَبّهُ البرّ و الفاجر، مَن احبّنا لِلّه کنّا نحنُ و هـُو یوم القیامَةِ کهاتین و اشار بِاِ صبَعِهِ السبابة والوسطی؛ (هیثمی، 1414: 10/281)

کسی که ما را برای دنیا دوست بدارد، [ارزشی ندارد؛ چون] نیکوکار و بدکار، دنیا را دوست دارند. و کسی که ما را برای خدا دوست بـدارد، مـا و او در کنار هم هستیم، مانند این دو [انگشت سبابه و وسط].

5-2-4. مصادیق تولّی و تبرّی

تولّی و تبرّی از جهتی به حوزه قلب انسان مرتبط است و از سوی دیگر، این حب و بغض قلبی در اعمال و رفتار و زندگی مـا نـیز می تواند نمود داشته باشد. در این جا به بعضی از جلوه های تولّی و تبرّی در زندگی و رفتار انسان شیعه اشاره می شود:

الف) بزرگداشت مراسم های عزا و سرور اهل بیت(ع): مراسم های جشن و عزاداری برای اهل بیت(ع) در واقع تنها یـک مـراسم شاد یا غم انگیز و گریه آور نیست؛ بلکه این جلسات دارای ظاهری آشکار و باطنی پرمعنا هستند. کسانی که در این جلسات شرکت می کنند، در مرتبه اول محبّت پیامبر اکرم(ص) و فرزندان پاک و مطهر آنها بـاعث شـده کـه در این جلسات شرکت کنند و ادامـه دهـندۀ راه و آرمـان های مقدس شان باشند و در مرتبه دوم، با تبرّی از دشمنان اهل بیت(ع) و اعمال آنان، مسیر خود را از دشمنان خاندان نبوت جدا کنند.

اگر در روایات بر اعمالی سـاده مـانند صـلوات فرستادن تأکید شده بدین، جهت است که صـلوات شـعار و نماد اظهار تولّی به پیامبر اکرم(ص) و خاندان مطهّرش است که باید ترویج و حفظ شود.

ب) نام گذاری ها: دشمنان اسلام همواره از تـجلّیات اسـلامی هـراس داشته اند، مثلا معاویه بخش نامه کرده بود اگر درخانه ای بـچه ای به دنیا بیاید و اسمش را علی بگذارند آن خانه را بر سر ساکنینش خراب کنند.(اب‍ن ح‍ج‍ر ع‍س‍ق‍لان‍ی، 1407 ق: ج 4 /210 الرقم 558). در همین ایام نـیز مـعاویه، مـروان بن حکم را والی مدینه کرد و به او فرمان داد برای جوانان قریش، سهمیّه ای از بـیت المـال قرار دهد؛ او نیز چنین کرد.

امام سجّاد، علی بن الحسین(ع) می فرماید: من به نزد او رفتم [تـا حـقّ خـود را از بیت المال بگیرم]. مروان به من گفت: نامت چیست؟ گفتم: علی بن الحسین. پرسـید: نـام بـرادرت چیست؟ گفتم: علی! گفت: علی و علی؟! پدرت چه منظوری دارد که نام همه فرزندانش را علی می گذارد؟ سپس سهمیّه مـرا مـشخص کـرد. وقتی به نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را بازگو نمودم، فرمود:

... لَوْ وُلِدَ لی مِائَةٌ لاَحْبَبْتُ أَنْ لا اُسَمِّی أَحـَداً مـِنْهُمْ إِلَّا عَلیّاً؛ (کلینی، 1429: 6 / 19، ح7)

... اگر یکصد فرزند داشته باشم، دوست دارم جز «علی» نامی دیگر بـرای آنـان انـتخاب نکنم.

نکته قابل توجه این است که نام گذاری فرزندان به نام اهل بیت(ع) از جـمله راهـ های ترویج نام ایشان و اظهار محبت به آنان است که باید در سبک زندگی دیـنی مـورد اهـتمام قرار گیرد و در زندگی های مدرن و متأثر ار فرهنگ های بیگانه، رنگ نبازد.

ج) زیارت اهل بیت(ع): یکی از مهم ترین مصادیق بـارز عـمل به تولّی و تبرّی، زیارت قبور اهل بیت(ع) است. این موضوع از آن جهت اهمیت مـضاعف مـی یابد کـه بنا بر دستور صریح قرآن کریم (قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی) (شوری: 23)، یـک فـرد مـسلمان باید اهل بیت پیامبر(ص) را دوست بدارد و این دوستی را ابراز کند. یکی از بهترین راهـ ها بـرای ابراز محبت به ایشان، زیارت مزار شریف آن بزرگوران است که این تکریم امامان، ارتباط قلبی بـین زائر و امـام را تحکیم می بخشد. از این روست که امام صادق(ع) می فرماید:

إِنَّ لکل امام عهداً فـی عـنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیـارة قـبورهم فـمن زارهم رغبة فی زیارتهم و تصدیقا بما رغـبوا فـیه کان ائمتهم شفعائهم یوم القیامة؛ (حر عاملی، 1409: 10/ 253)

برای هر امامی به گردن شـیعیان و هـوادارانش پیمانی است. از جملۀ وفا بـه ایـن پیمان، زیـارت قـبور آنـان است. پس هرکس از روی رغبت و پذیرش، آنان را زیـارت کـند، امامان در قیامت شفیعان آنان (او) خواهند بود.

از مجموع روایات استحباب زیارت اهل بـیت(ع) و اهـتمام گذشتگان بر نگارش کتاب های زیارات و تـرویج فرهنگ زیارت، درمی یابیم کـه بـهترین راه برای ابراز دوستی نسبت بـه اهـل بیت(ع) و اظهار نفرت و بیزاری از دشمنان آنها، زیارت مزار و مرقد آنان است؛ چه بـسا مـخالفت دشمنان اهل بیت(ع) با بـنای بـر قـبور و زیارت آنها بـا اتـهام شرک و منع از برگزاری جـلسات اعـیاد و وفیات آنها با برچسب بدعت، بدین روست که نام و یاد اهل بیت(ع) به فراموشی سپرده شـود کـه این فکر امتداد خط فکری بـنی امـیه است. از ایـن رو شـیعیان بـاید با حفظ فرهنگ زیـارت و دوری جستن از بدعت ها، خرافات و اموری که موجب وهن شیعه می شود، در راه اعتلای فرهنگ ناب زیارت بـکوشند.

5-3. اولاد داشـتن حضرت علی اکبر(ع)

امام صادق(ع) در فـرازی دیـگر از زیـارت نامه حـضرت عـلی اکبر(ع) می فرماید:

صـَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ ثَلَاثاً؛

سه بار بگو: صلوات خدا بر تو باد ای اباالحسن!

مسئله ایـن بـخش از زیـارت نامه این است که آیا حضرت علی اکبر(ع) صـاحب زن و فـرزند بـوده است؟

در ایـن در باره دو قول وجود دارد:

1. برخی گفته اند ایشان دارای فرزند نبوده و یا اعلام نظر نکرده اند (یعقوبی، بی تا: 2/246؛ طبری 1413: 11/520؛ هاشمی بصری، 1410: 5/163؛ اصفهانی، 1419: 86)؛ چه بسا توجیه قائلان به فرزند نداشتن حضرت علی اکبر(ع) درباره کنیه «اباالحسن» در زیارت نامه ایشان، این باشد که در عرب مرسوم بوده از کودکی برای شخص، کنیه ای از باب تیمّن و تفأل خیر و... می نهادند و علی اکبر(ع) نیز به کنیه جدّش حضرت علی(ع) مکنّی شـد و ضـرورت ندارد ایشان فرزندی به نام حسن داشته باشد تا اباالحسن خطاب شود.

2. بر اساس شواهدی که وجود دارد، گروهی دیگر وجود زن و فرزند را برای آن جناب ثابت کرده اند. برخی از این شواهد عـبارت اند از:

الف) بـزنطی می گوید: از حضرت امام رضا(ع) پرسیدم: آیا کسی می تواند با کنیزی که از پدرش فرزنددار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالی ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امـام سـجاد(ع) علاوه بر ازدواج با دختر امـام حـسن(ع) با امّ ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد.... امام در پاسخ فرمود: این طور که گفتی نیست؛ امام سجاد(ع) با دختر امام حسن(ع) ازدواج کرد و نیز بـا امّ ولد [کنیزِ صاحب فرزندِ] بـرادرش عـلی بن الحسین که در کربلا کشته شد نیز ازدواج نمود (مجلسی، 1403: 46 / 163).

از منظر سندی، شخصیت های موجود در سند این روایت ثقه هستند؛ چرا که در سند این روایت، ابن عیسی معروف به ابی عقیل عمانی و بزنطی قـرار دارنـد که هر دو ثقه و مورد تأیید رجالیون و محدثان هستند (طوسی، بی تا: 194؛ خوئی، 1377: 6/25؛ حر عاملی، 1409: 30/ 309 ).

ب) شاهد دیگر بر فرزنددار بودن حضرت علی اکبر(ع) همین زیارت نامه محل بحث است که امام صادق(ع) خـطاب بـه علی اکبر(ع) می فرماید:

صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی عِتْرَتِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ آبَائِکَ وَ أَبْنَائِکَ وَ أُمَّهَاتِکَ الْأَخْیَارِ؛

درود خدا بر تو، بر عـترت و خاندان و پدران و فرزندان و مادران شایسته تو.

امام(ع) در این بخش، عبارت «ابـنائک » یـعنی «فـرزندان تو» را آورده است. این واژه می تواند شاهدی بر فرزند داشتن حضرت علی اکبر(ع) باشد.

ج) اگر ثابت شود که حـضرت عـلی اکبر(ع) بزرگ تر از امام سجاد (ع) بوده است - که قرائن این مسئله را تأیید می کنند - بـاید صـاحب زن و چـه بسا فرزند باشد؛ چراکه امام سجاد(ع) در کربلا صاحب یک فرزند چهارساله (امام باقر(ع) است. بـا توجه به اهتمام اهل بیت(ع) به سنت ازدواج، بعید به نظر می رسد حضرت علی اکبر(ع) در حالی که بزرگ تر از امـام سـجاد(ع) بوده، ازدواج نکرده باشد.

هر چند از لحاظ تاریخی، مستندی قوی برای فرزند داشتن حضرت علی اکبر(ع) یافت نشد، اما اظهار نظر قطعی در این موضوع، تحقیق و جست وجویی و چه بسا مقاله ای را می طلبد.

5-4.زیارت مـایه آمرزش گناهان

در فقرات پایانی این زیارت نامه چنین می خوانیم:

أَتَیْتُکَ زَائِراً وَافِداً عَائِذاً مِمَّا جَنَیْتُ عَلَی نَفْسِی وَ احْتَطَبْتُ عَلَی ظَهْرِی أَسْأَلُ اللَّهَ وَلِیَّکَ وَ وَلِیِّی أَنْ یَجْعَلَ حَظِّی مِنْ زِیَارَتِکَ عِتْقَ رَقَبَتِی مِنَ النـَّارِ؛

بـه سوی تو آمده ام تا تو را زیارت کنم و به تو پناه برم از جنایاتی که مرتکب شده ام و گناهانی که بر دوش خود حمل می کنم، از خداوند ولیّ تو و ولیّ خود می خواهم که بهره و نـصیب مـن از زیارت تو را رهایی از آتش دوزخ قرار دهد.

به راستی رابطه میان زیارت کردن اهل بیت(ع) و آمرزش و پاک شدن از گناهان چیست؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت اگر زیارت با شرایطی که گـفته شـده انجام شود، می تواند مایه آمرزش گناهان گردد و البته به شرایطی از سوی زائر، زیارت شونده، نوع گناهان و سایر عوامل بستگی دارد.اگرچه بررسی این شرایط و عوامل، خود نوشتاری مستقل می طلبد، اما در ادامـه بـه بـرخی از آنها اشاره می شود.

5-4-1. معرفت، شـرط زیـارت

در روایـات، یکی از شروط آمرزش از گناهان به واسطه زیارت، معرفت به امام و معصومِ زیارت شده، شمرده شده است. امام موسی کاظم(ع) درباره زائر امـام حسین(ع) مـی فرماید:

أَدْنَی مَا یُثَابُ بِهِ زَائِرُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) بـِشَطِّ الْفـُرَاتِ إِذَا عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ؛

کمترین چیزی که از ثواب، به زائر ابـاعبدالله(ع) در کـنار نـهر فرات داده می شود، آن گاه که حق و حرمت و ولایت او را بشناسد، این اسـت که آن چه از گناهان پیش فرستاده و بعداً می فرستد (گناهان گذشته و آینده او) آمرزیده می شود. (کلینی، 1429: 4/ 582)

بنابر این با توجه بـه روایـت فـوق و سایر روایات مشابه، اگر زیارت اولیای الهی با معرفت به حـق و جـایگاه ایشان و التزام به راه و سیره آنان باشد، سبب آمرزش گناهان خواهد شد.

5-4-2. دعای شخص زیارت شونده

در بـرخی روایـات، عـلت آمرزش گناهان برای فرد زائر را دعای آن ولیّ الله در شخص زوّارش بر شمرده اند. محمد بن مسلم در حـدیثی از امـام صادق(ع) چنین نقل می کند:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ(ع) یَقُولُ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ علی(ع) عـِنْدَ رَبـِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْظُرُ إِلَی مَوْضِعِ مُعَسْکَرِهِ وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَی زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعـْرَفُ بـِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدِکُمْ بِوَلَدِهِ وَ إِنـَّهُ لَیـَرَی مـَنْ سَکَنَهُ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ آبَاءَهُ(ع) أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لَهُ وَ یَقُولُ لَوْ یَعْلَمُ زَائِرِی مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهـُ لَکـَانَ فَرَحُهُ أَکْثَرَ مِنْ غَمِّهِ وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَیَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْبٍ؛ (حر عـاملی، 1409: 14/423)

شـنیدم امـام صادق(ع) می فرمود: همانا حسین بن علی(ع) از نزد پروردگارش به موضع اردوگاهش و محلی که شهدا بـا او قـرار دارند نگاه می کند و به زائرانش نیز نظر می اندازد، در حالی که به خـوبی آنـها را و نـام هایشان و نام پدرانشان و درجات آنها و منزلت آنها را نزد خداوند، بهتر از احدی از شما نسبت به فرزندانش مـی شناسد و بـه درسـتی که امام حسین(ع) می بینید چه کسی [برای زیارت] ساکن کربلا شده و بـرای او اسـتغفار می کند و از پدران بزرگوارش می خواهد برای او استغفار کنند و می فرماید: اگر زائر من می دانست آن چه را که خداوند برای او مـهیا نـموده است، شادی اش بیشتر از غمش می شد. و همانا زائر امام حسین(ع) از زیارت برمی گردد، در حـالی کـه هیچ گناهی بر او باقی نمی ماند.

با تـوجه بـه مـفاد حدیث فوق، اگر زائر، شرایط استجابت دعای امـامِ زیـارت شونده را دشته باشد، زیارت آن امام و دعای ایشان می تواند موجب آمرزش گناهان بـاشد.

5-4-3. فـضای معنوی اماکن زیارتی

از آن جا کـه بـارگاه ملکوتی اهـل بـیت(ع) مـحل رفت و آمد فرشتگان الهی، تضرع و عـبادات بـندگان صالح خداوند و قرائت قرآن و مناجات ها و ادعیه است، فضایی معنوی و قدسی دارد. بدیهی اسـت اگـر زائر با مقدمات و شرایط لازم در چنین مکانی تـوبه کند و زیارت شونده را واسـطه قـرار دهد، گناهانش آمرزیده خواهد شـد. در روایـتی امام هادی(ع) زیارت قبر جدش علی بن موسی الرضا(ع) را این گونه ترسیم می فرماید:

... مـَنْ کـَانَتْ لَهُ إِلَی اللَّهِ حَاجَةٌ فَلْیَزُرْ قـَبْرَ جـَدِّیَ الرِّضـَا(ع) بِطُوسَ وَ هُوَ عـَلَی غـُسْلٍ وَ لْیُصَلِّ عِنْدَ رَأْسِهِ رَکـْعَتَیْنِ وَ لْیـَسْأَلِ اللَّهَ حَاجَتَهُ فِی قُنُوتِهِ فَإِنَّهُ یَسْتَجِیبُ لَهُ مَا لَمْ یَسْأَلْ فِی مَأْثَمٍ أَوْ قَطِیعَةِ رَحـِمٍ وَ إِنـَّ مَوْضِعَ قَبْرِهِ لَبُقْعَةٌ مِنْ بِقَاعِ الْجـَنَّةِ لَا یـَزُورُهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا أَعـْتَقَهُ اللَّهُ مـِنَ النَّارِ وَ أَحَلَّهُ إِلَی دَارِ الْقَرَارِ؛ (صـدوق، 1378: 2/262)

هر کس به سوی خداوند حاجتی دارد، به طوس به زیارت جدّم علی بن موسی الرّضـا(ع) رود و بـا غسل و طهارت باشد و بالای سر آن حـضرت دو رکـعت نـماز گـزارد. آنگاه در قنوت نماز از خـداوند مـتعال حاجت خویش را طلب کند. خدا حاجتش را در صورتی که گناه یا قطع رحم نباشد برخواهد آورد. و به درسـتی کـه مـحلّ قبر آن حضرت یکی از کاخ های بهشت اسـت و مـؤمنی آن را زیـارت نـکند، جـز آنکه خداوند او را از آتش دوزخ آزاد نماید.

نکته ای که در باره آمرزش گناهان توسط زیارت معصومان (ع) باید گفته شود این است که دانستیم زیارت امام با معرفت و استفاده فضای معنوی اماکن مـتبرّکه زمینه ساز آمرزش گناهان است؛ اما این به صورت مطلق نیست. برخی گناهان مانند قطع صله ارحام، تضییع حقوق دیگران - اعم از مالی و غیر مالی، مثل ریختن آبروی افراد - که باید جـبران شـوند و این گونه نیست که هر گناهی با توبه تنها در اماکن مقدّس بخشیده شود. جبران هر گناه، به تناسب نوع آن است. برای آمرزش برخی گناهان مانند حقّ النّاس، باید علاوه بـر تـوبه، صاحبان حقّ را نیز راضی کرد. لذا در این نوع گناهان، توبه به تنهایی کفایت نمی کند و از شرایط پذیرش توبه، ادای دیون است.

6. نتیجه گیری

شخصیت جناب علی اکبر(ع) آنقدر منزلت دارد که امام صادق(ع) در خـلال تـعلیم زیارت امام حسین(ع) زیارت ایشان را نیز یاد آوری کرده و چگونگی زیارتش را به ما می آموزد. همان گونه که گفته شد، این زیارت نامه دارای مضامینی بلند همچون معجزه خـون در کـربلا، تولّی و تبرّی، احتمال اولاد داشـتن حـضرت علی اکبر(ع) و آمرزش گناهان از راه زیارت بود. اگرچه این موارد، تمامی مضامین این زیارت نامه نیست، اما به حسب وسع این نوشتار به مهم ترین آنها پرداخته شد.

از مجموع زیارت نامه حضرت علی اکبر(ع) و سـایر زیارت نامه های امامان معصوم(ع) می توان چنین نتیجه گرفت که این زیارت نامه ها گنجینه ای از معارف دینی در حوزه های اعتقادی، اخلاقی،سیاسی و اجتماعی هستند که جای دارد مورد کاوش و تحلیل قرار گیرند.

کتابنامه

- ابن اثیر، علی بـن مـحمد (بی تا)، الکـامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1378ش)، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه: عقیقی بخشایشی، قم، دفـتر نشر نوید اسلام، چاپ پنجم.

- ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356ش)، کامل الزیـارات، نـجف اشـرف، بی نا، چاپ اول.

- ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت، بی نا، چاپ سوم.

- ازدی، ابی مخنف لوط بن یحیی (1427ق)، وقعة الطـف، تـحقیق: محمد هادی الیوسفی الغروی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت(ع)، چاپ دوم.

- اصفهانی، ابو الفـرج عـلی بـن الحسین (1419ق)، مقاتل الطالبیین، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات.

- اصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (1394ق)، حلیة الاولیاء و طـبقات الاصفیاء، مصر، بی نا.

- تهرانی، محمد محسن آقا بزرگ (بی تا)، الذریعة الی تصانیف الشـیعة، بیروت، دارالاضوا.

- حر عـاملی، مـحمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعة، قم، بی نا، چاپ اول.

- خنجی اصفهانی، فضل الله بن روزبهان (1417ق)، وسیلة الخادم الی المخدوم، ترجمه: نثار احمد زین پوری، به کوشش: رسول جعفریان، قم، انتشارات انصاریان.

- خوارزمی، ابی المؤید (1418ق)، مقتل الحسین(ع)، تحقیق: محمد السماوی، قم، انوار الهدی.

- خوئی، سید ابوالقاسم (1372ش)، معجم رجال الحدیث، قم، انتشارات الثقافة الاسلامیة فی العالم.

- دهخدا، علی اکبر (1377 ش)، لغتنامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دهم.

- سماوی، محمد (1419ق)، ابـصار العـین فی أنصار الامام حسین(ع)، قم، مرکز الدراسات الاسلامیة لممثلیه الولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیة.

- شکوری، ابوالفضل (1394ش)، فقه سیاسی اسلام، تهران، انتشارات نورا، چاپ اول.

- صدوق، محمد بن علی (1378ق)، عیون أخبار الرضـا(، تـهران، بی نا، چاپ اول.

- صدوق، محمد بن علی (1385ش)، علل الشرائع، قم، بی نا، چاپ اول.

- صدوق، محمد بن علی(1376ش)، الأمالی، تهران، بی نا، چاپ ششم.

- طبری، محمد بن جریر (1413ق)، تاریخ الطبری(تاریخ الامم و المـلوک )، انـتشارات بیروت، مؤسسه عزالدین.

- طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (بی تا)، الفهرست، تصحیح و تعلیق: محمد صادق بحرالعلوم، نجف اشرف، المکتبة الرضویة و مطبعتها.

- طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (بی تا)، فهرست کتب الشـیعه و اصـولهم و اسـماء المصنفین و اصحاب الاصول، قم، انـتشارات مـکتبة المـحقق الطباطبائی.

- طیب، سید عبدالحسین (1387 ش)، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم.

- ع‍س‍ق‍لان‍ی، اب‍ن ح‍ج‍ر شهاب الدین اح‍م‍د ب‍ن ع‍ل‍ی (1407ق)، لسان المـیزان، بـ‍ی‍روت، انـتشارات دارالفکر.

- فیومی، احمد بن محمد (1414ق)، المصباح المنیر فـی غـریب الشرح الکبیر، قم، چاپ دوم.

- کشی، محمد بن عمر (1404ق)، اختیار معرفة الرجال، قم، انتشارات موسسه آل البیت لاحیاء التراث.

- کـلینی، مـحمد بـن یعقوب (1429ق)، کافی، قم، دار الحدیث، چاپ اول.

- کوفی، ابن اعثم محمد بن عـلی (1411 ق)، الفتوح، بیروت، انتشارات دارالاضواء.

- مجلسی، محمدباقر (1411ق)، المختار من مقتل بحار الانوار، قم، انتشارات مجمع الفکر الاسلامی، چاپ اول.

- مـجلسی، مـحمدباقر بـن محمدتقی (1403ق)، بحار الأنوار، بیروت، بی نا، چاپ دوم.

- مطهری، مرتضی (1384ش)، مجموعه آثـار، تـهران، انتشارات صدرا.

- مغربی، ابن حیون نعمان بن محمد (1385ق)، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، تـحقیق و تـصحیح: آصـف فیضی، قم، مؤسسة آل البیت (، چاپ دوم.

- مغربی، ابن حیون نعمان بن محمد (1409ق)، شـرح الأخـبار فـی فضائل الأئمة الأطهار(، قم، بی نا، چاپ اول.

- مفید، محمد بن محمد (1413ق)، الإرشاد فی معرفة حـجج الله عـلی العـباد، قم، بی نا، چاپ اول.

- مقرم، عبدالرزاق (1387 ش)، مقتل مقرم، ترجمه: قربانعلی مخدومی، قم، انتشارات نصایح.

- نـجاشی، ابـو الحسن احمد بن علی (1407ق)، رجال النجاشی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، قم، دفتر انـتشارات اسـلامی وابـسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

- هاشمی بصری، محمد بن سعد بن منیع (1410ق)، الطـبقات الکـبری، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.

- هیثمی، ابو الحسن نور الدین علی بن أبی بـکر بـن سـلیمان (1414ق)، مجمع الزوائد، تحقیق: حسام الدین القدسی، قاهره، مکتبة القدسی.

- یعقوبی، احمد بن اسحاق (بی تا)، تاریخ الیـعقوبی، بـیروت، انتشارات دار صادر.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان