ادبیات عاشورایی، سیر تحول و تکامل آن در ادب فارسی

هر سال با پیدایش هلال محرم در دل همۀ آزاد مردمان جهان و به ویژه شیعیان شور وغوغایی بر پا میشود. هلال محرم با خود سخن از حماسه ای دارد که پس از گذشت قرنها وجدان عدالت جو و آزادیخـواه بـشر را به خویش میخواند. پس درحقیقت محرم ماه بازگشت به خویشتن است، خویشتنی که در غبار پلیدیها گم شده و غفلت ها و خودبینیها آن را ازچشم ما دورتر میکند.

ادبیات عاشورایی، سیر تحول و تکامل آن در ادب فارسی

مقدمه

هر سال با پیدایش هلال محرم در دل همۀ آزاد مردمان جهان و به ویژه شیعیان شور وغوغایی بر پا میشود. هلال محرم با خود سخن از حماسه ای دارد که پس از گذشت قرنها وجدان عدالت جو و آزادیخـواه بـشر را به خویش میخواند. پس درحقیقت محرم ماه بازگشت به خویشتن است، خویشتنی که در غبار پلیدیها گم شده و غفلت ها و خودبینیها آن را ازچشم ما دورتر میکند.

محرم این امکان را به ما می بـخشد کـه با تأمل و تفکر در فلسفۀ قیام حسین خویشتن خویش را در یابیم؛ خویشتنی که پاکی، عدالت، وفاداری، عشق، بندگی و در یک کلام انسانیت را میستاید و ما اگر به حسین عشق میورزیم و در برابر روح بلندش جبهه مـیساییم در حـقیقت وجـدان پاک خود را ستوده ایم.

تأکید و توجه حـضرات مـعصومین بـه پاسداشت و بزرگداشت نام و یاد حسین شاعران بسیاری را برآن داشته است تا با سلاح قلم به حفظ ارزشهای اصیل قیام حسینی و انتقال آن بـه نـسل هـای آینده همت گمارند. در حقیقت این گروه از شاعران سفیرانی هـستند کـه پیام سرخ عاشورا را با زبانی گرم وگیرا به گوش عصرها و نسل ها میرسانند.

عاشورا به سبب پیوند با باورها و فـرهنگ مـا از دیربـاز بخشی از ادبیات منظوم و منثور ما را به خود اختصاص داده است. ایرانـیان ارادتمند نیز همواره کوشیدهاند تا زوایای گوناگون این قیام بزرگ را به تصویر کشیده و با خلق آثاری ارزشمند، محبت و ارادت خویش را بـه خـاندان رسـالت بیان نمایند. شعر عاشورا با قدمتی هزار ساله، محصول این تفکر اسـت و تـلاش میکند با مدد اندیشه های بزرگی که در این حوزه قلم میزنند، مرزهای پختگی را تجربه کند.

١. تعریف شـعر عـاشورا وتـفاوت آن با شعر عاشورایی

یکی از مقوله های مهم شعر آیینی، شعر عاشورا و تـفاوت آن بـا شـعر عاشورایی است.

موضوع شعر عاشورا، مسائل مربوط به قیام الهی امام حسین و اخبار مـبتنی بـر شـهادت آن حضرت، از زمان حضرت آدم تا خاتم و حوادث مرتبص با این نهضت بی نظیر، از مکه تـا کـربلا و از کربلا تا مدینه و مکه است و همانند سایر انواع شعر سنتی در زبان فارسی سـبک هـای مـختلف، قالب های متنوع و اوزان متعدد عروضی دارد؛ علاوه بر این در قلمرو شعر نو و آزاد نیز آثاری ارزنده در مـوضوع کـربلا و عاشورا وجود دارد که از ضوابص خاص خود پیروی میکند (مجاهدی، ١٣٧٩ :٤٩-٤٨).

در حقیقت شعر عاشورا بیشتر بـه جـنبه هـای عاطفی، احساسی، ماتمی و گاه حماسی نهضت حسینی اشاره دارد و جای مفاهیم ارزشی در آن تقریبا خالی است. امـا شـعر عاشورایی که خود را به عنوان طرحی نو از شعر عاشورا متمایز میکند، در واقـع در پس انـدیشۀ مـتفکران و شاعرانی قرار دارد که صحنه های پرشور عاشورا را با مفاهیم ارزشی عظیمی که در پس هر کدام نـهفته اسـت؛ بـه تصویر کشیده اند.

بنابراین در تعریف شعر عاشورایی باید گفت: شعرعاشورایی، به سروده هایی اطـلاق مـیشود که به حادثۀ عظیم عاشورای سال ٦١هجری و رویدادهای پیوسته به آن میپردازد. در این گونه سروده ها، سوگ، حماسه، عـظمت، اخـلاق و ابعاد گوناگون این نهضت خونین تصویر و ترسیم میشود. پس فلسفۀ قیام حسین بـن عـلی، اهداف الهی نهضت عاشورا، فلسفۀ همراهی خـاندان امـام بـا او، راز مهلت خواستن در شب عاشورا از سوی امام، اسـارت زنـان و فرزندان و سر افشاگری های زینب و امام سجاد همگی در این حیطۀ شعری (شعر عاشورایی) امـکان بـیان و طرح مییابد.

٢. پیشینۀ شعر عـاشورا در ادب فـارسی

پس از ورود اسلام بـه ایران حـاکمان سـنی مذهب، اقتدار سیاسی یافتند و حمایت بـی دریغـ آنان از خلفای اموی، باعث ایجاد فضای بستۀ سیاسی شد؛ فضایی که شـاعران شـیعه مذهب را به سکوت و خاموشی طولانی واداشـت و باعث شد که سـابقۀ شـعر عاشورا در سه دهۀ آغازین هـجری در پردهـای از ابهام فرو رود.

اما آن چه مسلم است، این است که باروی کار آمدن آل بویه (٤٤٧-٣٢٢ ه. ق)در ایران و ارادت خـاص این خـاندان شیعی مذهب به علی و فـرزندانش، کـفۀ حـکومت در ایران به نفع شـیعه سـنگین شد و با رواج اقتدار سـیاسی شـیعه، ازنیمۀ دوم قرن چهارم، ادبیات عاشورا به عنوان فصلی تازه در ادب فارسی مطرح گردید. آل بویه نـخستین بـار به برگزاری جشن عید غدیر و بـرپایی نـماز عید بـه هـمراه آذین بـندی شهرها و خیابانها اقدام کـرد و به طور رسمی ارادت خویش را به ساحت امیر المؤمنین و فرزندانش نشان داد.

از دیگر اقدامات آنان برپایی مـراسم سـوگواری در رثای شهدای کربلا بود که درقـالب مـقتل خـوانی و مـرثیه سـرایی و تشکیل هیئت هـای عـزاداری انجام میگرفت. بر روی هم اقدامات این خاندان سبب شد تا شیعه در ایران جایگاه سیاسی و اجتماعی برتری یابد.

٣. شـاعران عـاشورایی از آغـاز تا عصر محتشم

در این که شاعران عرب در سـرایش شـعر عـاشورا بـر فـارسی زبـانان پیشی گرفته اند، جای تردید نیست. «بی گمان مرثیه سرایی در باب عاشورا با زبان عربی آغاز شده است وبا توجه به این نکته که شعر با عرب هـمزادی وهمراهی آشکاری دارد، آغاز سرایش نباید با فاصلۀچندانی پس از واقعۀ عاشورا باشد و حتی اگر رجزهای اصحاب را از نوع شعر عاشورایی بدانیم؛ شعر عاشورا با حادثۀ عاشورا دقیقا همزاد است. » (کافی، ١٣٨٨ :١١٠) مانند این رجز امـام در شـب عاشورا، که هنگام آماده سازی شمشیر خود برای نبرد فردا سروده اند:

 

یا دهر اف لک من خلیل

کم لک بالاشراق و الاصیل

 

من صاحب او طالب قتیل

و الدهر لا یقنع بالبدیل

 

و إنما الامر الی الجلیل

و کل حی سـالک السـبیل

 

(محدثی، ١٣٨٣ :٢٧٢ )

 اما شعر عاشورا در ادبیات فارسی با اندک فاصلۀزمانی از پیدایش شعر دری، به وجود آمد و «شاید ابوالحسن مجدالدین کسایی مروزی (متولد٣٤١ ه. ق)نخستین شاعر فارسی زبـان شـیعی باشد که سوگ سرودٔە او در مـراثی حـضرت سید الشهدا و اصحاب وفادار آن ١٣١ حضرت در پیشینۀ شعر مکتوب عاشورا به ثبت رسیده و از این روی او را آغازگر این حرکت در شعرمکتوب آیینی در زبان فارسی میدانند.» (مجاهدی، ١٣٧٩ :٥٩) آن چه مسلم است، این اسـت کـه کسایی با سرودن قـصیدهای در رثـای شهدای کربلا با مطلع:

 

باد صبا در آمد، فردوس گشت صحرا

آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا

 

(امامی، ١٣٧٤: ٧١) نام خود را به عنوان نخستین سخن سرای عاشورایی در ادب فارسی به ثبت رسانده و پس از او شـاعران پر آوازهـای مانند، بابا طاهر همدانی(قرن٥)، حکیم سنایی غزنوی و عطار نیشابوری (قرن٦)، مولانا جلال الدین بلخی (قرن٧)، سیف فرغانی (قرن٨٧ )، ابن یمین فریومدی، سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی (قرن ٨) حسام الدین خوسفی (قرن ٩)، اهـلی شـیرازی (قرن١٠٩)، بـابا فغانی شیرازی و وحشی بافقی(قرن١٠) اشعار و سوگ سرودهایی در ذکر مصایب اهل بیت و به ویژه در خصوص حادثۀ جانگداز عاشوراسروده اند کـه همگی در پیشینۀ ادب این سامان به یادگار مانده است. با هم منتخبی از شـعر عـاشورایی رادر قـرون یاد شده مرور میکنیم:

قرن پنجم

 

عاشق اون بی که دایم در بلا بی

ایوب آسا به کرمون مبتلا بـی

 

حـسن آسا بنوشه کاسۀزهر

حسین آسا شهیدکربلا بی

 

(بابا طاهر، ١٣٥٤ :١٥٤)

 

قرن ششم

 

تا زسـر شـادی بـرون ننهند مردان صفا

پای نتوانند بردن بر بساط مصطفا

 

خرمی چون باشد اندر کوی دین کز بـهر ملک

خون روان کردند از حلق حسین در کربلا

 

(سنایی، ١٣٦٢: ٤١)

قرن هفتم

کجایید ای شهیدان خدایی

بـلا جویان دشت کربلایی

 

کـجایید ای زجـان و جا رمیده

کسی مر عقل را گوید کجایی

 

کجایید ای در زندان شکسته

بداده وامداران را رهایی

 

(مولوی، ١٣٦٣: ٥٢٣)

قرن هشتم

 

دیشب از آهم حمایل در برجوزا بسوخت

وز نفیر سوزناکم کلۀ خضرا بسوخت

 

چون نسوزم کز غم سـبطین سلطان رسل

جان منظوران این نه منظرمینا بسوخت

 

چون روان کردند خون از قرة العین نبی

چشم عیسی خون بباریدودل ترسا بسوخت

 

دیدٔەتر دامن آن روزش بیفکندم ز چشم

کان نهال باغ پیغمبر ز استسقا بسوخت

 

(خـواجو، ١٣٦٩ :١٣٤)

قـرن نهم

 

قندیل آفتاب کزو عرش را ضیاست

تاب شعاع روضۀ مظلوم کربلاست

 

کرب وبلای پرده نشینان اهل بیت

در کربلا بجوی که هم کرب وهم بلاست

 

بر نرگس پرآب ولب تشنۀ حسین

دریا وکوه وانـجم وافـلاک در عزاست

 

لب تشنگان چو دست تظلم بر آورند

ترسم که آب خون شود از شرم باز خواست

 

(خوسفی، ١٣٦٦ :٢٢٥)

اما در میان این خیل عظیم، چهرٔە شمس الشعرا، محتشم کاشانی، شاعر بلند آوازۀ قرن ١٣٣ دهـم چـهره ای یگانه است. ترکیب بند بی بدیل او که تا همیشه برتارک شعر عاشورا خواهد درخشید انقلابی در عرصۀ ادبیات عاشورایی به وجود آورد وروح تازهای به کالبد آن دمید؛ شعرعاشورا که دیر زمانی از تکرار مـضمون و مـحتوا و کـهنگی ساختار رنج میبرد، با ظـهور مـحتشم بـاردیگر در کسوتی تازه قد برافراشت. با هم ابیاتی ازاین سروده را مرور میکنیم:

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نـوحه وچـه عـزا وچه ماتم است

 

باز این چه رستخیز عظیم اسـت کـز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

 

این صبح تیره باز دمید از کجا، کزو

کار جهان وخـلق جـهان جـمله در هم است

 

گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تـمامی ذرات عالم است

 

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

 

در بارگاه قدس که جـای مـلال نـیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

 

جن و ملک بر آدمـیان نـوحه می کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

 

خورشید آسمان وزمین نور مشرقین

پروردٔە کنار رسول خدا حسین

 

(مـحتشم کـاشانی، ١٣٨٥ :533)

تـرکیب بند محتشم که گویا الهامی آسمانی برقلب زمینی شاعر است، از چنان اقـبال و تـوجهی بـرخوردار گردید که تمام مجالس ومحافل سوگواری سید الشهدا با آن زینت یافت وبسیاری از شاعران و عـالمان را بـه پیروی و اسـتقبال از آن واداشت. «مرثیه خوانان که مجالس روضه خوانی حضرت ابا عبدالله الحسین را گرمی و رونق مـیبخشیدند تـا سال ٩١٠ روضه الشهدا را با اشعار عربی توأم نموده، در حقیقت وقایع خوانی و مقتل گـویی مـیکردند و بـدین وسیله شور وحالی فراهم میآوردند. لکن زمانی که ترکیب بند برجستۀ حسان العجم مـولانا کـمال الدین، شمس الشعرا محتشم کاشانی جاودانه ترین سوگ نامۀ تاریخ را فراهم کرد، نـه تـنها مـرثیه خوانان آن را به کار میگرفتند، بل مرثیه سازان در این قالب به سرودن مرثیه پرداختند و همچنان سرلوحۀ دفـتر مـراثی ادب فارسی است و سرودٔە والای او هرگز مشمول گذشت روزگاران نشده است؛ یعنی، مثل اصـل مـصیبت عـظیم و بی مانند حضرت سیدالشهدا به مرور دهور و سپری شدن سالیان، هیچ گاه کهنگی نپذیرفته و هـر روز در تـجدد و تـازگی بوده است.» (عمان سامانی، ١٣٧٩ :١٨٦-١٨٥). پس از محتشم کاشانی شاعران دیگر از جمله صائب تبریزی، واعـظ قـزوینی، بیدل دهلوی تا سخنوران توانای روزگار ما همگی با خلق آثاری با شکوه برغنای ادب عاشورایی افـزوده اند.

٤. قـرائت های مختلف از فرهنگ عاشورا و بازتاب آن در ادب فارسی

حادثۀ عاشورا به دلیل اهمیت و ارزش فراوانی کـه دارد بـه وسیلۀ مقتل گویان و مطلعین بسیار با قـرائت هـای مـتفاوت نقل شده است و سخنوران بسیاری با تـأثیر پذیری از این قـرائت ها به آفرینش آثار ادبی دست یافته اند. مهم ترین این قرائت ها عـبارتند از:

الف: قـرائت های اساطیری و اسطوره سازی؛ ب: قرائت هـای عـاطفی و احساسی؛ ج: قـرائت هـای عـرفانی؛ د: قرائت های براندازی برای به دسـت گـرفتن حکومت؛ ه: قرائت های ارزشی و مکتبی (مجاهدی، ١٣٧٩: ١٥٨)؛ به طور اجمال به معرفی هـریک از آنـان میپردازیم:

الف: قرائت اساطیری و اسطوره سازی

این قرائت بـه گونه ای اغراق آمیز حوادث عـاشورا را بـه تصویر میکشد و در آن حوادث عاشورا و شـخصیت هـای آن به شکل مبالغه آمیز توصیف میشوند. از جمله آثاری که از ١٣٥ چنین ساختار فـکری ریشـه گرفته اند، میتوان به کـتاب روضـة الشـهدا نوشتۀ ملا حـسین واعـظ کاشفی اشاره کردکه در قـرن دهـم نوشته شده و سراسر لبریز از روایت های مجهول و نادرست است. به دلیل تأثیرگذاری بسیار این اثر بر مـخاطبان روزگـار خود، به نمونه ای از آن اشاره میکنیم:

«حـقا کـه شرح این حـکایت مـشتمل بر نکایت به مـرتبه ای است که به اعانت قوت تقریر در مکان امکان نگنجد وثبت این قصه منطوی بر غم و غـصه، بـه مثابه ای است که به وسیلۀ صـورت تـحریر بـه حـیز ظـهور در نیاید؛ نه زبـان قـلم را طاقت اظهار است و نه قلم زبان را قوت و یارای گفتار.

 

همی ترسم که اندر وقت تقریر

زبان از آتـش بـی حـد بسوزد

 

و گر تحریر خواهم آن زمان هم

قـلم بـشکافد و کـاغذ بـسوزد

 

(کـاشفی، ١٣٤٩ :٢٤٢)

ایضـا نمونه ای دیگر از قرائت خرافی واقعۀ عاشورا که از دیوان صامت بروجردی انتخاب شده است:

 

به گریه گفت که ای خواهر ستمدیده

بدار گوش که وقت فراق گردیده

 

مباد آن که زنـی بعد من تو لطمه به رو

مکش زسینه خروش ومکن پریشان مو

 

مگر دمی که ببینی تنم به آه ونوا

شده ست بیسر و غلتان به خاک کرب و بلا

 

مرخصی که در آن لحظۀ پریشان حـال

کـنی زسینه فغان چون کبوتر بی بال

 

(صامت، بی تا:٩١)

در حالی که همه میدانیم طبق احادیث واسناد موجود امام هرگز چنین رخصتی به خواهر بزرگوارش نداده است.

با پیدایش انقلاب مـشروطه و آشـنایی با فرهنگ غرب کم کم باور چنین تفکراتی غیر ممکن شد وسرانجام این اندیشه و شیؤە قرائت از میان رفت.

ب: قرائت عاطفی و احساسی

آن چه در این قرائت بـه عـنوان هدف اصلی مورد توجه اسـت؛ بـرانگیختن احساسات مخاطب و ایجاد تأثر و تألم فراوان به نحوی است که باعث گریاندن او شود. در این قرائت، گوینده با بیان مصایب اهل بیت و پرداختن بیش از اندازه بـه آنـچه روح و خاطر انسان را جریحه دار مـیکند، مـانند تشنگی اهل حرم، تنهایی و بی کسی امام پس از شهادت برادر بزرگوارش قمر بنی هاشم بیماری امام زین العابدین و... سعی در برانگیختن احساسات مخاطب دارد ومی خواهد به هر نحو شده مجلس را با اشک و نـالۀ مـستمعین گرمی ورونق بخشد. غافل از این که با بیان این مسایل نه تنها خدمتی به اهل بیت نکرده، بلکه ناخواسته شأن وعظمت آنان را در هم کوبیده و ارزش و اعتبار کار بزرگشان را زیر سؤال برده است . نمونه ای از این گـونه شـعر از کتاب«طـوفان البکاء»سرودٔە جوهری قزوینی:

 

یادم آمد باز سوز کربلا

داستان جنگ روز کربلا

 

کز خزان کین، چو از سـرو سهی

گلشن آل پیمبر شد تهی

 

نوجوانان هر یکی با روی ماه

تـشنه لب خـفتند بـر خاک سیاه

 

چون ز اخوان وفادار حسین

ماند عباس علمدار حسین

 

بیرق همت ز مردی کرد راست

از شه لب تـشنه اذن رزم خـواست

 

چون مصیبت دیدگان دردمند

زان دو یار یکدل افغان شد بلند

 

هر دو در راه وفا پابست هم

هـر دو را در گـردن هـم دست هم

 

شاه فرمود ای سپهدار رشید

اذن جنگ از من مدار اکنون امید

 

ترک جان از یار جانی مـشکل است

بی تو یکدم زندگانی مشکل است

 

(محمدزاده، ١٣٨٣: ٨٥٨)

ج: قرائت عرفانی

در میان قـرائت های مختلف از واقعۀ کـربلا، قـرائت عرفانی جایگاه ومنزلتی ویژه دارد؛ قرائت عرفانی ریشه در اندیشه و باورهای عقیدتی دارد. در این نوع قرائت تمامی حوادث ومصایبی که بر انبیا و اولیا وارد میشود، در حقیقت وسیلۀ آزمایش آنان و سنجش عیار اخلاص آنها به شمار میآید. این آزمـایش ها ریشه در پیمان ازل وروز الست داشته و شدت و ضعف آن نیز وابسته به میزان تقرب آنان نزد خداوند است.

اولین کسی که در عرصۀ قرائت عرفانی گام نهاد، حاج میرزا صفی اصفهانی «متوفی ١٣١٦ ه. ق» معروف بـه صـفی علیشاه است. پس از او نورالله عمان سامانی«١٣٥٥-١٢٩٠ ه. ق» با بیانی عارفانه به شرح واقعۀ عاشورا پرداخت و مثنوی «گنجینه الاسرار» را به سبک وسیاق «زبده الاسرار» مرحوم صفی علیشاه تدوین کرد. مثنوی گنجینه الاسـرار از حـیث ارزش محتوایی یکی از ماندگارترین آثار مقتل سرایی در حوزٔە شعر عاشورایی است که گذشت ایام از لطافت و طراوت آن نکاسته است. با هم منتخبی از منظومۀ گنجینه الاسرار را مرور میکنیم:

 

دیگرم شوری به آب و گـل رسـید

وقت میدان داری این دل رسید

 

روی در میدان این دفتر کنم

شرح میدان رفتن شه، سر کنم

 

چون که خود را یکه و تنها بدید

خویشتن را دور از آن تن ها بدید

 

قد برای رفتن از جا راسـت کـرد

هـر تدارک خاطرش میخواست کرد

 

پا نـهاد از روی هـمت در رکـاب

کرد با اسب از سر شفقت خطاب

 

کای سبک پر ذوالجناح تیز تک

گرد نعلت سرمۀ چشم ملک

 

ای سماوی جلؤە قدسی خرام

ای زمـبدأ تـا مـعادت نیم گام

 

رو به سوی دوست منهاج من اسـت

دیده بـگشا وقت معراج من است

 

بد به شب معراج آن گیتی فروز

ای عجب معراج من باشد به روز

 

تو براق آسمان پیمای مـن

روز عـاشورا، شـب اسرای من

 

کز میان دشمنم آری برون

رو به کوی دوست گـردی رهنمون

 

پس به چالاکی به پشت زین نشست

این بگفت و برد سوی تیغ دست

 

ای مشعشع ذوالفقار دل شکاف

مدتی شد تـا کـه مـاندی در غلاف

 

آن قدر در جای خود کردی درنگ

تا گرفت آیینۀ اسلام زنـگ

 

هـان و هان ای جوهر خاکستری

زنگ این آیینه میباید بری

 

(عمان سامانی، ١٣٧٩ :٣٢٧-٣٢٥)

د: قرائت براندازی برای برقراری حکومت اسـلامـی

این قرائت که در سالهای مبارزٔە مردم ایران علیه حکومت پهلوی شکل گرفت؛ فلسفۀ اصـلی قـیام عـاشورا را براندازی حکومت فاسد و به دست گرفتن قدرت سیاسی و داشتن اقتدار نظامی برای برپایی عـدل و داد مـیداند.

کـسانی که این نظریه را طرح کردند، بر این عقیده اند که امام حسین برای از بین بردن حـکومت امـوی قیام کرده و از حوادث پس از آن آگاهی نداشته است؛ چه اگر میدانست در این راه به تـوفیقی دسـت نـمی یابد هرگز دست به چنین قیامی نمیزد، زیرا قرآن صراحتا فرموده است: «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» (بـقره، آیه ١٩٥).

اشـکالی که بر این دیدگاه وارد است، این است که نظریه پردازان آن«علم امام» را که از ضروریات و وجـوب امـامت اسـت، نادیده گرفته و چنین می پندارند که امام خود را به هلاکت انداخته است. اما اگر به عـمق حـادثۀ عظیم عاشورا نظر کنیم می بینیم که امام در نهایت بصیرت قدم در راه نـهاده و آشـکارا اعـلام میکند: «الموت اولی من رکوب العار» (مجلسی، 1380:73).

ه: قرائت ارزشی و مکتبی

در این قرائت از استناد به هرچیزی که دارای مـدرک و سـند تـاریخی نباشد و یا آمیخته به خرافه و افسانه باشد به شدت پرهیز میشود.

طرفداران این نـظریه بـرپایۀ مدارک واسناد معتبر تاریخی و برمبنای اصول فکری و استمداد از رسول باطنی به بررسی و نقد حادثۀ عاشورا مـیپردازند. این نـظریه در دوران قاجار وپس از انقلاب مشروطه اندک اندک در میان مردم نفوذ یافت وکم کم قـرائت خـرافی که قبل از آن رواج داشت، منسوخ گردید.

در دوران پهـلوی از شـاخص تـرین چهره های ملی که ضرورت قرائت ارزشـی را بـه خوبی دریافت، مرحوم علی اکبر خوشدل تهرانی بود. با هم گل چینی از یکـ غـزل او را مرور میکنیم:

 

بزرگ فلسفۀ نـهضت حـسین این است

کـه مـرگ سـرخ به اززندگی ننگین است

 

حسین مـظهر آزادگـی و آزادی است

خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است

 

نه ظلم کن به کـسی، نـی به زیر ظلم برو

این مرام حسین اسـت ومنطق دین است

 

(تنکابنی، ١٣٧٢ :١٤٨-١٤٧)

٥. سـیر تـحول وتکامل شعر عاشورایی در ادب فارسی

شـعر عـاشورا مانند دیگر انواع شعر آیینی از زمان پیدایش خود؛یعنی، از نیمۀ دوم قرن چهارم، هم از حـیث سـاختار لفظی وهم از جهت محتوا ودرون مـایه دچـار دگـرگونی شده است . این دگـرگونی مولد عواملی است کـه بـه طور مستقیم یا غیر مستقیم براین جریان تأثیر گذار بوده اند.

شعر عاشورا در مسیر پر پیچ و خم خـود دورهـهای مختلفی را پشت سر نهاده که بـه طـور اختصار عـبارتند از:

١. ٥. عـصر اول: دورٔە پیش از صفویه (قرن چهارم تـا پایان قرن نهم)؛

٢. ٥. عصر دوم: دورٔەصفویه (قرن دهم ویازدهم)؛

٣. ٥. عصر سوم: دورۀ پس از صفویه تا پایان قاجاریه (قرنهای دوازدهـم وسـیزدهم)؛

٤. ٥. عصر چهارم:دورۀ معاصر (از سال ١٣٨٠-١٣٠٠ ه. ش) » (کافی، ١٣٨٨ :٣٦).

ویژگـی عـصر اول

این دوره اگـرچه یکـی از درخـشانترین ادوار شعر فارسی اسـت. امـا شعر عاشورایی آن به مانند کودک نوپایی است که تازه قدم در مسیر نهاده و تا رسیدن بـه مـرز پخـتگی راه درازی در پیش دارد.

سوگ سروده های این دوره عموما عاطفی، ماتمی و فاقد پیام وارزش انـسانی اسـت.

قـالب سـروده ها قـصیده است و محور اصلی این سروده ها وجود نازنین سیدالشهدا است و دیگر یاران در جنب سیمای تابناک امام کم فروغ مینمایند. با هم منتخبی از شعر این دوره را در دیوان امیر معزی مرور میکنیم:

 

یافتی بـرخوان اگر جویی رضای مرتضا

لافتی الا علی برخواند هردم مصطفا

 

آمد آواز منادی لا فتی الا علی

وانگهی لاسیف الا ذوالفقار آمد ندا

 

وان دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن

هر دو اندر کعبۀ جود و کرم رکـن و صـفا

 

آن یکی را جان زتن گشته جدا اندر حجاز

وان دگر را سر جدا گشته زتن در کربلا

 

آن که دادی بوسه بر روی و قفای او رسول

گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا

 

(امیر معزی، ١٣٨٥ :٢٩)

ویژگی عـصر دوم

دوران صـفویه به عنوان نقطۀ عطفی در تاریخ سیاسی شیعه به حساب می آید.

پادشاهان این سلسله که نسب خود را به امام موسی کاظم میرساندند، پایۀ تشیع را در این کـشور پی ریزی کـرده و آن را به عنوان مذهب رسمی تـثبیت کـردند. ارادت خاص آنان به علی و فرزندانش به حدی بود که «مثلا وقتی محتشم قصیده ای به شیؤە پیشینیان در مدح شاه طهماسب صفوی سرود، شاه گفت : مـن راضـی نیستم شاعران زبان بـه مـدح وثنای من بگشایند، بهتر است قصیده در شأن حضرت علی و امامان معصوم بگویند و جایزٔە خود را ابتدا از ارواح مقدس آنان و پس از آن، از ما توقع نمایند.» (یاحقی، ١٣٨٦:٣٨).

این اندیشه اگرچه سبب گسترش وترویج فـرهنگ عـاشورا و به دنبال آن شعر عاشورایی گردید، اما چون با افراط گری و اغراق همراه بود بر پیکرۀ این بخش از ادب آیینی ما چنان لطمه ای وارد ساخت که پیامدهای آن تا سالیان دراز ادامه یافت و باعث پیدایش آثاری چون روضـة الشـهدای واعظ کـاشفی گردید که به گونه ای مبالغه آمیز و توأم با خرافات به شرح و تفسیر واقعۀ عاشورا میپرداخت و حدود چـهار قرن در عرصۀ ادبیات ماتمی ما به صورت جدی و پررنگ حضور داشـت؛ نـمونه ای از شـعر شاعران این دوره:

 

روزیست این که حادثه کوس بلا زده ست

کوس بلا به معرکۀ کربلا زده ست

 

روزیست این کـه دسـت ستم، تیشۀ جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده ست

 

روزیست این که بسته تـتق آه اهـل بـیت

چتر سیاه برسر آل عبا زده ست

 

روزیست این که کشتۀ بیداد کربلا

زانوی داد در حرم کبریا زده ست

 

یعـنی محرم آمد و روز ندامت است

روز ندامت چه که روز قیامت است

 

(وحشی بافقی،١٣٧٣: ٢٥٣-٢٥٢)

ویژگی عـصر سوم

پس از سقوط صفویه بـه مـدت نیم قرن، بازار شاعری از رونق افتاد و این وضع تقریبا تا پایان حکومت آقا محمد خان قاجار ادامه یافت؛ اما با روی کار آمدن فتح علی شاه، دوران فترت به پایان رسید و بار دیگر شعر و شاعری رونـق یافت.

عهد قاجار نه تنها به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هیچ دستاوردی برای ملت ایران نداشت، بلکه آثار زیان باری بر ایرانیان تحمیل کرد. بیکفایتی شاهان قجری در عرصۀ سیاست داخلی و مملکت داری از یک سو و نـیز نـاتوانی آنان در سیاست خارجی و ارتباط با ملل، از سوی دگر باعث شد که ایران عملا به میدان تاخت و تاز قدرتهای بزرگ آن زمان به ویژه روس و انگلیس تبدیل شود؛ دست اندازی ملل مذکور بر سـرمایه هـای این ملت و عقد قرار دادهای ننگینی چون ترکمان چای و گلستان که در طول تاریخ چند هزار سالۀ این سرزمین، بی سابقه است، شاهدی بر این ادعاست. با این همه عهد قاجار در عرصۀ ادبـیات ایران، یکـی از ادوار طلایی به حساب می آید.

علت این که این دوره را دورۀ شکوهمندی در عرصۀ ادب فارسی دانسته اند، این است که شعر فارسی فضای تازهای را به تجربه نشست و از محدودٔە دربار خارج شد و به کوچه و بازار راه یافـت.

در این دوران مـهم تـرین تغییر جغرافیایی در حوزٔە شعر و ادب فـارسی روی داد و آن انـتقال پایتـخت ادبی از اصفهان و شیراز به تهران بود. اما مهم ترین رخداد سیاسی این دوره که ساختار سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران را برای همیشه دگرگون کرد، انـقلاب مـشروطه بـود. این حرکت عظیم که ریشه در بیداری جامعه و آشنایی آن بـا فـضای جدید جهانی داشت، جهان بینی وجهانشناسی ایرانیان را به سمت نگرشی پویا وهدفمند سوق داد و زمینۀ خیزش ملت را فراهم آورد.

بی شک عـرصۀ ادب فـارسی و بـه تبع آن شعر عاشورایی در اثر دگرگونیهای تازٔە سیاسی و اجتماعی، دچار تـغییر در حوزٔە محتوایی گردید و قرائت های تازهای از فرهنگ عاشورا مطرح شد. «در این دوره [دورٔە سوم] از دو منظر حماسی و عرفانی به آن [عاشورا] نگاه مـیشد. قـرائت حـماسی و اساطیری عاشورا سبب پدید آمدن چند منظومۀ حماسی نظیر آثار ملک الشـعرا، صـبا و سروش اصفهانی شد و نگاه عرفانی به موضوع یا برداشت عرفانی - حماسی مجموعه های دل انگیز ومورد قبولی نـظیر آتـشکدٔە نـیر، زبده الاسرار صفی علیشاه و گنجینه الاسرار عمان سامانی را به وجود آورد.»(کافی، ١٣٨٨ :٤٤٦).

مـنتخبی از مـنظومۀ عـاشورایی آتشکدٔە نیر را که با لحنی استوار و حماسی و با نگاهی عرفانی به واقعۀ عاشورا، سـروده شـده اسـت؛ مرور میکنیم:

 

شاد زی شاد ای زمین کربلا

این من واین تیر باران بلا

 

سوی تو با شـوق دیدار آمـدم

بردم اینجا بویی از یار آمدم

 

آمدم تا جسم وجان قربان کنم

منزل آن سوتر زجـسم و جـان کـنم

 

آمدم تا دست وپا در خون کشم

کاین چنین خواهد نگار مهوشم

 

عشق از اول سرکش و خونی بـود

تـا گریزد هرکه بیرونی بود

 

(نیر تبریزی، ١٣٤٧ :٦)

ویژگی عصر چهارم

دوران معاصر در تاریخ سیاسی ایرانـ از سـال ١٣٠٠ هـجری شمسی آغاز میشود؛ این دوره به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول دوران حکومت پهلوی و دیگری دوران جمهوری اسلامی است .

در دورٔە پهـلوی اول «مـبارزه با مظاهر دین و منع عزاداری عمومی، رشد گرایش به تفکرات غربی وفـلسفه هـای جـدید و نحله های راه یافته به جامعه، به خصوص در میان طبقات روشن فکر به همراه ترویج تـفکر هـنر بـدون التزام، سبب شد تا ادبیات از مضامین آیینی کنار بگیرد و باز همان طـور کـه اشاره شد در شعر مذهبی به قصاید یا قطعات مدحیه با موضوع حضرت رسول و حضرت امیر «علیهما السـلام» بـسنده شد و کار شعر عاشورایی به شاعران با توفیق نسبی سپرده شده کـه مـعمولا مرتبۀ شاعریشان فروتر از ادیبان و شاعران طراز اول بـود یا لا اقـل رسـانه ها و تبلیغات دستگاه آنان را چنان که بـودند، نـشان نمیداد»(کافی، ١٣٨٨ :٤٦٤).

با ظهور انقلاب اسلامی وجنگ تحمیلی فضای جامعه به طرز شـگفت انـگیزی دگرگون شد و مفاهیم ارزشی در نـزد جـامعه تعریفی تـازه پیدا کـرد؛ شـور انقلابی با حس وطن پرستی و ایثـارگری در هـم آمیخت و همین تحولات اجتماعی سبب تغییر در اندیشۀ سخنوران و به دنبال آن تغییر در فـضای ادبـی شد و رفته رفته مفاهیم تازه کـه ملهم از حماسۀ عاشورا و قـیام سـیدالشهدا بود، شعر وادب فارسی را متأثر از خـویش کـرد.

انقلاب مقدس اسلامی به دلیل پیوند با فرهنگ عاشورا، با شور وگستردگی و ژرفای بـیشتر بـه این موضوع پرداخت؛ انقلابی کـه خـود مـحصول کربلاست و ریشه در خـون زلال کـربلا دارد. انقلابی که از محرم بـالندگی و شـکوفایی یافت، باید عاشورا و کربلا را ارج بگذارد و همۀ مظاهر و شعایر این فرهنگ را ترویج کند. (سنگری، ١٣٧٩ :١٥٢)

جـنگ هـشت ساله نیز علیرغم آثار زیان بـاری کـه برجای نـهاد، بـه عـنوان یکی دیگر از عوامل رویکـرد شاعران متعهد ما به فرهنگ عاشورا و شعر عاشورایی مؤثر واقع شد.

صحنه های جنگ هـریک بـه فراخور خویش تداعیگر صحنه های پرشـور عـاشورا گـردید.

رویارویی بـا دشـمن، شعور لحظه هـای عـملیات، وداع با خانواده و هم سنگران و... هریک صحنه ای از کربلا را در ذهن خلاق شاعران این دوره مجسم میکرد و محتوای شعر ایشان را بـه درکـ تـجربه ای تازه سوق میداد.

علاوه بر حوزٔە مـحتوایی در سـاختار شـعر عـاشورایی این دوران نـیز تـغییراتی دیده میشود که از جملۀ آن، تنوع فوق العادٔە اوزان عروضی است. تنوعی که در تاریخ شعر آیینی و به ویژه شعر عاشورایی بی سابقه است. شاهد زیر دلیلی روشن بر سیر تکاملی شعر عـاشورایی و از نمونه های موفق آن در عصر معاصر است :

درختان را دوست میدارم / که به احترام توقیام کرده اند / و آب را / که مهر مادرتوست / خون تو شرف را سرخگون کرده است / شفق، آیینه دار نجابتت / و فلق، محرابی / کـه تـو در آن نماز صبح شهادت گزاردهای / (موسوی گرمارودی، ١٣٦٨ :١٩٧)

آری شعر عاشورایی پس از سپری کردن تاریخ پر فراز و نشیب خود، تاریخی که از تمام جریانهای سیاسی واجتماعی این سامان متأثر است، با شتاب به سوی کمال راه مـیپیماید. شـاعران مؤمن ومتعهد در هر دوره کوشیده اند تا به دنبال شناخت وتحلیل ارزشهای عاشورایی وبا به تصویر کشاندن این مفاهیم در سروده های خود، محتوای شعر عـاشورا را غـنا بخشیده و با استفاده از زبان تـصویر مـفاهیم ارزشی قیام سید الشهدا را به مخاطب بنمایانند.

نتیجه

تأکید و توجه حضرات معصومین به پاسداشت و بزرگداشت نام و یاد حسین شاعران بسیاری را برآن داشت تا بـا سـلاح قلم به حفظ ارزشـهای اصـیل حسینی و انتقال آن به نسل های آینده همت گمارند. در حقیقت این گروه از شاعران سفیرانی هستند که پیام سرخ نهضت عاشورا را با زبانی گرم وگیرا به گوش عصرها و نسل ها میرسانند. برای تحقق این هـدف شـعر عاشورا از نیمۀ دوم قرن چهارم به عنوان فصلی نو در ادب آیینی جلوه نمود. این بخش از ادبیات ما که در آغاز تنها دربردارندٔە جنبه های عاطفی، ماتمی و حماسی نهضت عظیم عاشورا بود، در مسیر تـکامل خـویش به شـرح و بیان مفاهیم والای انسانی، اخلاقی و عرفانی این نهضت عمیق روی آورد و با نام شعر عاشورایی اندکاندک از شعر عاشورا متمایز گردید.

شـعر عاشورا که از آغاز پیدایش خود به مدت چند قرن از کهنگی مـضمون و پوسـیدگی سـاختار رنج میبرد، با ظهور محتشم کاشانی و خلق شاهکار جاودانه اش روح تازهای یافت و شاعران بسیاری به استقبال از ترکیب بـند مـعروف او شتافتند.

قرائت های مختلف از فرهنگ عاشورا نیز که ریشه در باورهای متفاوت مردم این سـامان دارد، درنـگرش شـاعران و فضای شعری آنان تأثیری مستقیم و آشکار داشته است.

تفاوت روضة الشهدای واعظ کاشفی با گـنجینه الاسرار عمان سامانی گواهی بر این ادعاست.

در پایان باید اذعان داشت، رخدادهای سیاسی و اجتماعی جـامعه که عرصۀ ادبیات اسـت و بـالطبع ادب آیینی را تحت تأثیر خود قرار میدهد، بازتابهایی متفاوت در فضای شعر عاشورایی داشته است؛ از این میان نقش نهضت مشروطه، انقلاب پنجاه و ١٤٥ هفت و حادثۀجنگ تحمیلی از بسیاری وقایع دیگر پر رنگ تر مینماید.

منابع

قرآن کـریم.

امامی، نصرالله. (١٣٧٤). کسایی مروزی وشعروزندگی او. تهران: انتشارات جامی.

امیر معزی، محمد بن عبدالملک. (١٣٨٥). دیاوان اشاعار. تصحیح و تعلیقات محمد رضا قنبری. چاپ اول. تهران: انتشارات زوار.

بابا طاهر. (١٣٥٤). شرح احوال، آثار ودوبیتی ها. تصحیح جـواد مـقصور. تهران: نشر انجمن آثار ملی.

تنکابنی، سید ضیاءالدین. (١٣٧٢). مدایح ومراثی آل محمد. جلد اول: انتشارات ناصر.

خواجوی کرمانی، کمال الدین. (١٣٦٩). دیوان اشعار. به اهتمام احمد سهیلی خوانساری. چاپ دوم. تهران: پاژنگ.

خوسفی قهستانی، محمدبن حـسام الدین. (١٣٦٦). دیوان اشـعار. به اهتمام احمد احمدی بیرجندی و محمد تقی سالک. چاپ اول. تهران: حج و زیارت.

سنایی غزنوی، ابوالمجد. (١٣٦٢). کلیات سنایی. به کوشش مدرس رضوی. چاپ سوم. تهران:کتابخانۀ سنایی.

سنگری، محمدرضا. (١٣٧٩). پیوند دو فـرهنگ (فـرهنگ عاشورا و دفاع مقدس). قم: انتشارات یاقوت.

صامت بروجردی، محمد باقر. (بی تا). دیوان اشعار. تهران:انتشارات جاویدان.

عمان سامانی، نورالله. (١٣٧٩). گنجینه الاسرار. مقدمه و تحقیق حسین بدر الدین. چاپ سوم. تـهران:انـتشارات سـنایی.

کاشفی، ملاحسین واعظ. (١٣٥٨). روضه الشـهدا. بـه کـوشش ابوالحسن شعرانی. تهران: کتابفروشی اسلامیه .

کافی، غلامرضا. (١٣٨٨). شرح منظومه ظهر. چاپ دوم: انتشارات مجتمع فرهنگی عاشورا.

مجاهدی، محمد علی. (١٣٧٩). شکوه شعر عـاشورا در زبـان فـارسی. چاپ اول. قم: انتشارات پیک جلال.

مجلسی، محمد باقر. (١٣٨٠ ). تـرجمه جـلد دهم بحار الانوار. مترجم محمد جواد نجفی. چاپ سوم. تهران:نشر اسلامیه.

محتشم کاشانی، علی بن احمد. (١٣٨٥). دیوان اشعار. تـصحیح و مـقدمه اکـبر بهداروند. چاپ سوم. تهران: انتشارات نگاه.

محدثی، جواد. (١٣٨٣). فرهنگ عـاشورا. چاپ هفتم . قم : نشر معروف.

محمد زاده، مرضیه. (١٣٨٣). دانشنامۀ شعر عاشورایی. تهران: وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.

موسوی گرمارودی، علی. (١٣٦٨). دسـت چین (گـزیده هفت مجموعه شعر). چاپ اول. تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

مـولوی، جـلال الدین محمد. (١٣٧٧). کلیات شمس. به کوشش منصور مشفق. چاپ دوازدهم. تهران:صفی علیشاه.

نیر تبریزی، محمدتقی. (١٣٤٧). دیوان اشـعار. بـه کـوشش عبدالرسول احقاقی. چاپ اول. تبریز:مکتب شیعیان.

وحشی بافقی، شمس الدین محمد. (١٣٧٣). دیوان اشعار. تـصحیح ومـقدمه اسـماعیل شاهرودی(بیدار). چاپ اول. تهران: انتشارات فخر رازی.

یاحقی، محمد جعفر وفرزاد، عبد الحسین. (١٣٨٦). تاریخ ادبیات ایران وجـهان ٢. چـاپ هفتم. تهران: شرکت چاپ ونشر کتابهای درسی ایران.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان