ماهان شبکه ایرانیان

جمعیت شناسی حواشی فرات و جایگاه آن مقارن قیام عاشورا

همان گونه که دربارۀ بستر جغرافیایی فرات و ناحیۀ بین النهرین (میان رودان) علیا و سفلی، تفاوت های آب و هوایی و زمین شناسی وجود دارد، در مورد بافت جمعیتی این نواحی نیز این تفاوت ها به شدت مشهود است

مقدمه

همان گونه که دربارۀ بستر جغرافیایی فرات و ناحیۀ بین النهرین (میان رودان) علیا و سفلی، تفاوت های آب و هوایی و زمین شناسی وجود دارد، در مورد بافت جمعیتی این نواحی نیز این تفاوت ها به شدت مشهود است. این نواحی به گونه ای بود که هم کشاورزان و هم عشایر برای بهره برداری می توانستند در آن سکنی گزینند. بنابراین میان رودان از هر دو بافت کشاورز و عشایر برخوردار بود. دو مسیر بزرگ تجاری از سوی چین و ایران در میان رودان با یکدیگر تلاقی می کردند. در این بین آمد و شد اقوام گوناگون و سکنی گزیدن آنان در این ناحیه خود مزید بر علت بود. ساکنان این منطقه با گرایش های اعتقادی متفاوت در تصمیم گیری ها و حوادث این ناحیه بسیار سهیم بودند. روحیاتی از جمله کسب غنیمت و مال پرستی باعث می شد تا به سرعت برای جنگ آماده و به سرعت نیز پراکنده می شدند. به طور کلی در شناخت و بررسی یک واقعۀ تاریخی بی شک آگاهی از جمعیت و ساکنان آن ناحیه بسیار مهم است. در پژوهش ها و تحقیقات قیام عاشورا کمتر به مباحث جامعه شناختی و انسان شناسی پرداخته شده است. در حالی که بسیاری از متخصصان علوم اجتماعی معتقدند، بررسی پیشینۀ اجتماعی موضوعات و وقایع گوناگون اهمیت فراوانی دارد. از آن جا که محل وقوع حادثۀ عاشورا در کنار رود فرات بوده است، این مقاله بیشتر بر حاشیۀ فرات تاکید دارد. در سال 61 هجری قمری درخواست یزید از امام حسین (ع) مبنی بر بیعت گرفتن از امام حسین(ع) از یک سو و دعوت مردم عراق از آن حضرت برای رهبری مسلمین از سوی دیگر، منتهی به حادثه ای دردناک شد و درک رابطه میان ساکنان این ناحیه و حادثۀ فوق بسیار با اهمیت است . این واقعه از جهات مختلف قابل بررسی است و جای آن دارد تا نگارش های زیادی در این باره به عمل آید. این جستار از نوع میان رشته ای و تلفیقی از تاریخ و جامعه شناسی است و در عین حال تنها به یکی از این دو نیز پرداخته نشده است . مقاله حاضر در دو بخش کلی به نگارش در آمده است. در بخشی از مقاله به شناخت جغرافیایی و آبادی های حاشیه فرات پرداخته شده و در بخشی دیگر با تاکید بر واقعۀ عاشورا بافت جمعیتی حاشیه فرات مرکزی و جنوبی بررسی شده است.

سر چشمه و بستر شناسی فرات

فرات از مناطق شرقی ترکیه کنونی که در گذشته ناحیۀ پهناور ارمنیه یا ارمنستان خوانده می شد، از کو هستان های مرتفع توروس و آنتی توروس یا به گفته ترک ها چورس (نخجوانی، 1388: 297) که اعراب آن ها را جبل لکام و کوه علیق (حدود العالم ، 1361: 48) می خواندند، سرچشمه می گیرد. پس از طی مسافتی در حدود سه هزار کیلومتر به خلیج فارس می ریزد . به نوشته مستوفی طول فرات در قرن هفتم چهار صد فرسنگ بوده است (مستوفی، 1362: 210) سرچشمه رود فرات با سرچشمۀ رود قزل ایرماق (دجله) و ارس یکی است. فرات در زبان نواحی ترک نشین به نام یشیل ایرماق خوانده می شود. به نوشته مستوفی «از کوه های ارمن و قالیقیلا و ارزن الروم بر می خیزد و در اول یک چشمۀ بزرگ است که دویست و پنجاه گز دور دارد و چندان آب از آن بیرون می آید که گذار اسب به دشواری دهد. » (همان: 210) تا رسیدن رود فرات به خاک شامات، سوریه فعلی، شعبات و نهرهای بسیاری به آن می پیوندند، مانند؛ نهر ثرثار که از حوالی سنجار بیرون آمده و به فرات می ریخت. (ابن فقیه، 1988: 124) در حوالی سنجار در سمت شمال شهر عرابان، دریاچه ای به نام منخرق (حدود آن یک جریب) که میان ماکسین و فرات قرار داشته آبی بسیار شیرین و عمیق و در سمت چپ وادی الحیال بوده که تا دشت سنجار امتداد می یافت و قبایل ربیعه در این جا سکنی داشتند (ابن حوقل، 1992: 187 و 190). در نتیجه فرات بسیار پر آب و عریض می گردد و پس از آن با گذراندن یک مسیر از سمت شمال غرب به سوی جنوب شرق وارد عراق می گردد. جلگۀ وسیع و حاصل خیز بین النهرین (میان رودان) که رومی ها آن را Mesopotamia می خواندند بستر دو رود دجله و فرات است. یکی از بهترین توصیفات در منابع جغرافیایی از هفتصد سال پیش بوسیله یاقوت حموی انجام گرفته است که عینا نقل می گردد: «فرات از ارمینیه آغاز و سپس به سوی کلیکیه نزدیک خلاط کوه های آن جا را دور می زند و وارد سرزمین روم می گردد. پس از آن به سمت کمخ و ملطیه و سمیساط می رسد. در این مسیر رودهای کوچک تری نیز به آن می پیوندد مانند نهر سنجه، کیسوم، دیصان، بلیخ. پس از آن فرات به قلعه ستارگان مقابل منبج و بعد بالس، دوسر و رقه و رحبه مالک بن طوق، عانه و بعد آن به هیت می رسد . در طی این مسیر نهرهایی از فرات منشعب می شود و مزارع را آبیاری می کند، مانند؛ نهر سورا که از تمام این نهرها بزرگ تر است، نهر ملک، نهر صرصر ، نهر عیسی بن علی، کوثا، سوق اسد، صراه، نهر کوفه، فرات عتیق، نهر حله بنی مزید، نهر کرخایا. در حوالی منطقه ای میان واسط و بصره دو رود دجله و فرات به هم می پیوندند و نهر بزرگی را تشکیل می دهند که عرض آن 1 فرسخ است و به دریای هند می ریزد. » (بی تا، ذیل فرات: 241)بطایح (باتلاق) حوالی بصره از آب های فرات و دجله معمولا بی نصیب نبوده است. در قرن چهارم این ناحیه بزرگ بود و وسعت آن را سی فرسخ در سی فرسخ نوشته اند. (ابن رسته، 1365: 107)

در حوالی بصره جایی که به نام روستای قرنه شناخته می شود فرات و دجله گویی خسته و مشتاق در آغوش کشیدن بعد از مدت ها جدایی از هم، به یکدیگر می پیوندند و پس از اتحاد با کارون، اروند رود (به زبان عربی شط العرب) را تشکیل داده و پس از آن به خلیج پارس می ریزند. برخی چون ابن رسته نام اروند را فرات نوشته اند: «و از دریای فارس در قسمتی که مجاور کناره های فرات است ، دانه های مروارید بسیار خوبی به دست می آید» (1365: 99) فرات از دجله معمولا پهناورتر و پر آب تر بوده است. این نکته به شکل ضرب المثل رواج داشته است . (یعقوبی، 1371: 60) پر آبی فرات گاه به اندازه ای بود که بر اثر تلاقی با نهر خابور (کنار شهر رقه)، دژ مستحکم قرقیسیا (اکنون قریه البصیره) به صورت جزیره در می آمد. (لوسکایا، 1372: 89) این وضعیت به حدی بوده که در قرن چهارم هجری اصطخری بیان کرده که نهر صرصر و نهر الملک و نهر عیسی که به نام هر سه شهر های آبادان نیز وجود داشته، محل کشتی رانی بسیار بوده است. (اصطخری، 1368: 85) ابن خردادبه رئیس مکتب عراقی در جغرافی و وزیر پست عباسیان، نیز از وجود کشتی های بسیار برای تجارت بر روی فرات در قرن سوم هجری یاد کرده است. (1988: 153) در قرن ششم هجری نیز این پر آبی در گزارش های بر جای مانده قابل رویت است. (ابن جبیر، 1370: 258) در قرن هشتم هجری ابن بطوطه از زورق هایی به نام صنبوق بر فرات نام می برد و می نگارد: «کشتیبانان این نواحی در حال ایستاده پارو می زنند. » (1370، 1 / 232) اکنون میزان تخلیه آن را تا 2500 (م) در ثانیه بر آورد کرده اند.

دو رود قره سو و مراد چای به شکل گرفتن فرات کمک بسیار می کنند. برخی رودها مانند نیل چون شیب چندانی ندارند برای ایجاد کانال های آب رسانی و کشاورزی بسیار مستعد هستند با این وجود فرات نسبت به رود دجله از شیب کمتری برخوردار است و در نهایت از قدیم الایام مهندسان آبیاری و کشاورزی این ناحیه با ایجاد ترعه ها و کانال های متعدد و بندهای خاکی توانستند آب فرات را به نواحی اطراف برسانند. دو کانال بسیار بزرگ هر یک به درازای بیش از هزار کیلومتر به موازات دو رود دجله و فرات بوسیله ایرانیان حفر شده بود که نام یکی «نهروان» و دیگری «کندک شاپور» (خندق شاپور) بود. «کندک شاپور (خندق شاپور) کانال بسیار بزرگی بوده است که در باختر رود فرات به موازات آن رود کنده شده بود و گذشته از سود آبیاری آن ، سرزمین عراق را از دستبرد مردمان وحشی عربستان حفظ می کرد. خندق شاپور از زیر شهر هیت آغاز می شد و در باختر رود فرات روان بود و پایان آن به شاخه ای از خلیج فارس می ریخت که تا نزدیکی های سماوه بالا می آمد. » (امام شوشتری ، 1347 : 196)

نهرهای بسیاری از این رودها در دل کشتزارهای عراق روان و باعث آبادانی و سرسبزی شده بود. باغ های زیبای بسیاری از حواشی فرات از قدیم الایام و تا اخیرا مورد توجه سیاحان قرار داشته است. (باستانی پاریزی، 1347: 816) داستان باغ های معلق بابل دربارۀ همین نواحی است. در قرن ششم ابن جبیر می نگارد : «در این مسیر دیده بر جلوه هایی از زیبایی گشوده می شود و جان را نشاط و انبساط می بخشد» (1370: 262) از برنامه های دولت های قبل از اسلام برای این ناحیه باید از لایروبی و تمیزی و مرتب بودن و مساحی آب در هر سال و برنامه هایی برای کشاورزان نام برد. (ابن رسته، 1365 ، : 120) باید به یاد داشته باشیم که در غرب فرات بادیۀ بزرگ شام واقع است. این بیابان وسیع در هجوم بادهای گرم و پر شن صحرا به سوی نواحی شرقی موثر است . بنابراین از دیرباز مهندسان نخبۀ آرامی و نبطی این نیاز را به خوبی حس کرده بودند . از آن جا که اعراب به فنون کشاورزی آگاهی چندانی نداشتند، در ابتدای فتح این ناحیه، عمر دستور عدم دخالت اعراب را در کشاورزی و دخالت در امور آن داد ولی این اتفاق نیفتاد. در سده های نخستین هجرت با سهل انگاری هایی که از طرف ساکنان جدید الورود و حکام صورت گرفت بسیاری از زمین های قابل کشت به شوره زار یا باتلاق (در عربی بطیحه) تبدیل گردید.

معمولا پژوهشگرانی که در بارۀ این ناحیه به تحقیق می پردازند، برای تقسیم بین النهرین به دو قسمت علیا و سفلی ، خط فرضی را از شمال بغداد یعنی شهر تکریت به سمت غرب در شمال شهر انبار، در نظر می گیرند. (ابن حوقل، 1992: 189) این خط فرضی در واقع رودخانه فرات را از جنوب شهر عانه که رود فرات به سمت جنوب شرقی می رود قطع می کند. ساکنان عراق فرات را به مانند مرز می دانستند به این نحو که هر آن چه آن سوی فرات در غرب آن بود شام می نامیدند. (مقدسی، 1987، : 134) مناظر طبیعی بسیاری در هر دو ناحیۀ شمالی و جنوبی میان رودان به چشم می خورد . آب فرات معمولا تیره رنگ تر از دجله بوده و سبب آن بود که گاه بادهای پر گرد و خاک بادیه در غرب فرات خاک های سرخ صحرا را به سوی فرات می رانند.

شهرها و آبادی های ناحیۀ فرات

حومه فرات در آبادانی شهر سازی از رود دجله جلو تر بوده است. به نوشته یاقوت حموی، نوح (ع) اولین بنا را بعد از طوفان در این سرزمین بنا کرد و کم کم بر جمعیت آن جا افزوده گشت. (یاقوت حموی، بی تا، ج 1: 309) پیش از اسلام ایرانیان ناحیۀ میان رودان را به دوازده استان تقسیم کرده بودند . استان شادشاپور (شاذسابور) یا کسگر، استان شاذ پیروز یا استان بالا شامل تسوگ های (واحد شهر) پیروز شاپور (فیروز سابور) همان شهر انبار، استان اردشیر بابکان، ویه گوات بالا (بهقباذ الاعلی)، ویه گوات میانی (بهقباد الوسط) ویه گوات پایینی (بهقباذ الاسفل)، در کنار فرات قرار داشتند. از آن جا که رود فرات مسافت طولانی تری را در مقایسه با دجله می پیماید و از طرفی دیگر به دلایل دیگری چون قرار داشتن بر سر راه های تجاری و بازرگانی مختلف، وجود قلعه ها و پایگاه های نظامی در قبل و بعد از اسلام، نزدیکترین رود منطقه به موقعیت های طبیعی و مهمی چون بیابان بادیه الشام و جزیره العرب و دریاهای مدیترانه و سیاه و خلیج فارس و کمک به بهبود وضعیت کشاورزی و دامداری، حضور قبایل و عشایر بسیار و قبیله مضر که به نام خود آن ها به دیار مضر به مرکزیت رقه معروف می باشد، همه و همه باعث شد تا آبادی های بسیاری در حاشیه این رود ساخته شود. این آبادی ها برخی به پیش از اسلام و برخی به دوره های اسلامی باز می گردد. در دوره هخامنشیان این نواحی در تصرف دولت ایران قرار داشت و به چند استان تقسیم می شد. این سرزمین ها به دلیل حاصلخیزی گاه در این دوران به شکل هدیه به اطرافیان شاه ایران تعلق می گرفت. (احتشام، 2535: 114) فرات در این باره نشیب و فرازهای بسیاری را به خود دیده است. نواحی فرات در همان سال های اولیه اسلامی در زمان عمر بن خطاب بسیاری به دست عیاض بن غنم و عتبه بن فرقد سلمی به جنگ گشوده شد. (بلاذری، 1367: 253 و 465) در زمان فتح اسلامی خالد بن ولید از فرماندهان عرب بر ساحل فرات به اماکن تاریخی بسیاری به جامانده از دورۀ قبل از اسلام برخورد مانند قصر امغیشیا و الیس. (حمیری، 1984: 29 و 31) در این جابه پاره ای از آن ها که بیشتر دارای اهمیت بوده اشاره مختصری می شود.

رقه: فرات همواره مرز میان سرزمین شام و دیار ربیعه و دیار بکر بوده است . در شمال بین النهرین از دیر باز سه گروه از اعراب جزیره العرب ساکن بودند. محل سکونت آن ها به نام خود آن قبایل در جغرافیای عراق خوانده می شد که عبارت بودند از: دیار بکر به مرکزیت شهر «آمِد»، دیار ربیعه به مرکزیت شهر موصل و دیار مضر به مرکزیت شهر رقه. رقه در ساحل فرات قرار داشت. در سال 36 هجری علی (ع) مجبور به جنگ با معاویه شد. این جنگ به صفین مشهور است و در این ناحیه روی داد. (حدود العالم، بی تا: 156) اکنون مزارات چند تن از شهدای صفین و قبر عمار بن یاسر در جزیره و منطقه حفاظت شده «الثوره» در دریاچه اسد در استان رقه و نیز چند منزلگاه امام و یارانش و در مسیر ایشان به سوی صفین در مناطق مجاور رود فرات، قابل مشاهده است. در قرن چهارم ابن حوقل از خانه ای نام می برد که گویا محل جمع آوری بیت المال علی (ع) بوده است. (1992: 204) به نوشته بلاذری ، ولید بن صالح با چند سند از ابو زید انصاری نقل کرده که حضرت علی (ع) ابو زید را بر مناطقی از فرات که با آب آن مشروب می شد فرستاد . این خبر را بلاذری به طور کامل و دقیق نقل کرده و نشان از پر محصولی این مناطق و دقت علی (ع) در اخذ مالیات ها داشت. (1367: 387) قبیله مالک بن طوق در نزدیک رقه بودند که جایگاه آن ها به رحبه الشام موسوم بوده است. (ابن جبیر، 1370 : 304) در قرن هقتم رحبه آباد و پر منفعت بوده است. (مستوفی، 1362: 250) روحیۀ جنگجویی در این مردم بسیار بوده است . مستوفی نیز به وجود راهزنان جرار در این نواحی اشاره کرده است. (1362: 104)

هیت: این شهر را یاقوت حموی از کوره های بغداد دانسته که بوسیله فرات آبیاری می شده است. (بی تا ، ذیل فرات ص 242) دژ این شهر مستحکم و شهر آبادی بوده است. حمیری وجه تسمیه آن را از هیت بن بلندی پادشاهی از فرزندان مدین بن ابراهیم (ع) دانسته است . (1984: 597)

هاشمیه : این شهر بر کنار فرات بوسیله ابو العباس اولین خلیفه عباسی بنیان گذاشته شد. (یعقوبی، 1988: 10)

نهر دعه: این شهر بر ساحل فرات در تاریخ یهود بسیار مهم بوده است . زیرا اقوام این منطقه یهودیانی بودند که در زمان غلبه اشکانیان بر این مناطق تا حدود سی تا چهل هزار مرد جنگی داشته است. مدارس یهودی سدرا و جبره در این شهر فعالیت های فرهنگی بسیار داشتند. (غنیمه، 2001: 76) باید خاطر نشان کرد که فرهنگ یهودیت تا مدت ها پس از ورود اسلام به این نواحی هم چنان ادامه یافت و بی شک در گزاره های تاریخی منطقه موثر بوده است. اشکانیان چون اردوان سوم (46 م) از یهودیان برای مرزبانی این نواحی فرات سود می بردند. یهودیان نهر دعه در نزدیکی ایرانیان و یهودیان کوشش های بسیار می کردند. (همان: 84)

کوفه: کوفه اولین شهری بوده که در دورۀ خلافت عمر در ساحل غربی رود فرات و نزدیک شهر باستانی حیره بوسیله مسلمانان بنیان گذاشته شد . بلاذری می نویسد: «کوفه با نظر و مشورت سلمان فارسی و به دستور سعد بن ابی وقاص در کنار فرات در ساحل غربی ساخته شد. » (بلاذری، 1367: 36) خرابه های حیره (به معنای اردوگاهی مرکب از خیمه گاه) اکنون باقی است. به گفته طبری حیره و انبار در زمان بخت النصر بنیان شدند. (طبری، 1362، 2/586) حمزه اصفهانی ساخت شهر حیره را در دورۀ اشکانیان دانسته که مرکز ملوک آل لخم بود و تا حدود 530 سال بعد که مسلمآن ها آن جا را فتح کردند و کوفه ایجاد شد ، دایر بوده است. (اصفهانی، حمزه ، بی تا: 78) کوفه خود نواحی زیر مجموعه ایی داشته است. یعقوبی در قرن سوم می نگارد که فرات بادقلا از طسوج های کوفه است. (یعقوبی، 1988: 73) امرا برای آب رسانی به این شهر از طریق فرات سعی زیاد می کردند. عضدالدوله دیلمی در قرن چهارم هجری و در دورۀ قاجار مرحوم وکیل الملک حاکم کرمان، از جمله این افراد هستند. نهر علقمه از شعبات فرات بود که از گذشته های دور قبل از اسلام وجود داشت. این کانال آب رسانی برای آبیاری زمین های اطراف حیاتی بود و در حوالی کوفه جریان داشت . این نهر سبب آبادانی کوفه بود. این قسمت از فرات مهاجر پذیر بوده است. در سال 20 هجری عمر بن خطاب یهودیانی را از ناحیۀ نجران در حوالی یمن به کوفه فرستاد. اینان ثروت بسیار داشتند و از طبقات مرفه به شمار می آمدند. نقل است که حتی در ابتدای عهد عباسیان یعنی اوایل قرن دوم هجری، از این گروه مبالغی قرض گرفته شد . (غنیمه، 2001: 111) تفکرات تاجر مآبانه (چه میان یهودیان یا بخشی از آنان که تازه به اسلام گرویده بودند) مانع از تصمیم گیری های درست در بین این افراد بود و این نکته در زمان حضور علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و باقی ائمه نیز به خوبی مشهود بود. از مهاجران قدیمی فرات در این نواحی می توان به تنوخیان، عبادیان و احلاف اشاره کرد. (آذر، 1354: 209) در حال حاضر تنها خرابه های کاخ نعمان بن منذر معروف به خورنق که بسیار مشهور و در کنار فرات (بعدها مشرف به شهر نجف) بود، وجود دارد. این قصر حدود 60 سال ساختش بوسیله معماران رومی به طول انجامید. (ابن فقیه، 1988: 165) در قرن ششم هجری ابن جبیر به وجود سقاخانه ای بزرگ در مسجد کوفه اشاره دارد که از آب فرات تامین می شده است. «فرات از سمت شرقی کوفه به اندازه نیم فرسخ فاصله دارد و سمت شرقی تمام نخلستان هایی است که به سواد شهر پیوسته و تا آن جا که چشم به دید می آرد امتداد دارد. » (ابن جبیر ، 1370 : 260) عشایر عرب مهاجر در حاشیه فرات و خصوصا نواحی کوفه و نجف تا کربلا گرایش های علوی داشتند. گویی فرات در مقایسه با دجله جایگاه و موقعیت بهتری برای رشد و گسترش تشیع داشته است .

حله: این شهر میان کوفه و بغداد در حاشیه فرات ساخته شد. حله با تشدید لام به حله بنی مزید یا حله سیفیه نیز مشهور بود. حله در سرزمین بابل قرار داشت . به اعتقاد برخی غیبت امام زمان (ع) از محل سردابی در حله بوده است. (قلقشندی، 1407، 13 / 229) در قرن ششم هجری این شهر آباد و پر جمعیت بود. (ابن جبیر، 1370: 261) یکی از نهرهای منشعب شده از فرات به نام «نیل» در کنار شهر حله روان بود. (همان : 263) این شهر تا قرن دهم هجری شهری آباد بوده و بعدها تحت الشعاع نجف قرار گرفت . سد هندیه بالای این شهر بر روی فرات بسته شده است.

بابل: شهر بابل (ال ایلاه که همان ایلوی باب – ایلو – ن و یا بابیروش) مرکز تمدنی بزرگ و با سابقه ای طولانی بود . «بابل از شهرهای قدیمی که در سوره بقره آیه 102 نیز در قرآن آمده است. می گویند ضحاک اول بار ساخته و عمالقه اول ساکنان آن بودند. نمرود نیز آن را وسیع ساخت. » (حمیری، 1984: 73) بابل حدود سه هزار سال بعد از سقوط دولت آشور و نینوا جای آن را گرفت و از نواحی مهم تجاری به شمار می آمد. (لئوناردو، 1378 : 7)

حران : این شهر در ناحیه ایی مهم و تمدنی قرار داشت. حران در جنوب ترکیه فعلی و شمال سوریه کنونی در محلی به نام ادسا یا الرها (اورفا) است. فرات در آبرسانی به این شهر موثر بود. (ابن جبیر، 1370: 300)

کربلا: از جمله تسوگها ی (طسوج به معنای شهر های کوچک) میان رودان، قطربل و بادوریا و مسکن (مسگن) بود. برخی این شهر را با کربلا ی فعلی یکی دانسته اند. مقدسی 6 رستاق را برای مسکن ذکر کرده است. (مقدسی، 1987 : 21) کربلا در جنوب غربی فرات قرار دارد، یعنی؛ به سمت بیابان و نواحی کویری که منتهی به بادیه الشام می گردد. کربلا حدود 30 کیلومتر با رود فرات فاصله دارد. (الانصاری ، 1427 : 18) بادیه الشام اولین کویر بزرگ و سوزناک جزیره العرب محسوب می گردد که پس از آن سه ناحیۀ کویری دهناء و نفود و ربع الخالی آغاز و تا یمن امتداد می یابد. در حدود زمانی قرن اول هجری گویا در محل قدیم کربلا روستایی به نام العین بود که در مسیر راه های تجاری قرار داشت و علی (ع) در سال 36 ه ق در جریان جنگ صفین از سرزمینی در اطراف فرات گذشتند و از واقعۀ عاشورا خبر دادند . (ابن اعثم، 1372: 506) بنابراین ناحیه مذکور در مسیر راه قرار داشت و همان گونه که می دانیم راه در گذشته مخصوصا در نواحی خشک از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است . با این حال به گمان برخی این ناحیه تا قبل از آمدن امام حسین (ع) غیر مسکونی و خالی از سکنه بود (معین ، 1363 ، ذیل کربلا) نقل است که امام حسین (ع) در بارۀ این سرزمین فرمود: «هم زمین کرب است و هم بلا که جای کشتن ما و محط رحال و مناخ شتران ما این زمین خواهد بود و خون های ما بر این خاک ریخته خواهد شد و بگریست . » (ابن اعثم ، 1372: 883) به نوشته طبری امام حسین (ع) بعد از گذشتن از آبادی هایی چون ثعلبیه، زباله، عذیب و قادسیه و بیضه و ذی حسم در دوم محرم سال 61 هجری در دهکده ای به نام «عقر» در نینوا فرود آمد. (1362، ج 7: 3001) تا قرن سوم یعقوبی مورخ بزرگ و ابن خردادبه وزیر پست و راه های دولت عباسی که از بسیاری از شهرهای این ناحیه یاد کرده اند، از کربلا با نام شهر، ذکری به میان نیاورده اند.

اما در اطراف این مکان روستاهایی بوده، زیرا در نواحی گرم و خشک آب باعث تجمع می گردد و این ناحیه نیز زمین ها و نخلستان های بسیار داشته است. مضاف بر آن که مسیر راه بوده و در گذشته میزان پر آبی فرات و کانال های آب رسانی آن ناحیه بیشتر از زمان فعلی است. اقوام و قبایلی چون بنی اسد از غاضریه در این جا می زیستند که به قولی یک روز بعد از واقعۀ عاشورا به دفن اجساد شهدا همت گماردند. (همان، ج7: 3064) برخی از گزارش ها نیز بر غیر مسکونی بودن کربلا دلالت دارد. به نوشتۀ طبری راس الجالوت نصاری به نقل از پدرش می گفت: «هر وقت از کربلا می گذشتم مرکبم را می دوانیدم تا از آن جا بروم زیرا شنیده بودم که فرزند پیمبری در این جا کشته می شود. » (همان، ج 7: 2980) به گزارش اصطخری در قرن چهارم هجری کربلا در غرب فرات و برابر شهر بزرگ قصر ابن هبیره قرار داشته است. وی هم چنین به پر آبی این ناحیه اشاره کرده است. (1368: 86) عدم وسعت یابی و رشد کربلا هم چنان در قرن هشتم نمایان است. کربلا را در پاره ای از منابع زیر مجموعه نینوا در شرق دانسته اند. نینوا را به «محل آرامش» و «بیت الحوت» و به معنای «خانم من» هم دانسته اند. (غنیمه، 2001: 21) نینوا نیز امروز به طویریج مشهور است (هاشمی، 1371: 126).

ابن بطوطه جهان گرد قرن هشتم، کربلا را شهری کوچک توصیف کرده که دارای نخلستان هایی در اطرافش است و از رودخانه فرات آبیاری می شود. با این حال به مدرسه و زاویۀ بزرگ شهر و محل اطعام مسافرین اشاره کرده و هم چنین وی ویرانی شهر را بر اثر نزاع دو دسته از بنی فائز و بنی رخیک می داند. (ابن بطوطه، 1370، 1ج: 272 و 273) در اکثر منابع به جای کربلا از «طف» نام برده شده است. در قرن دهم هجری حمیری در معجم جغرافیایی خود چنین آورده: «طف بر ساحل بطیحه میان بصره و اهواز قرار دارد. در دو فرسخی بصره موضعی معروف به کربلا که در آن جا حسین بن علی کشته شد. در این جا قصر انس بن مالک که در سال 37 هجری فوت شد قرار دارد. مقتل حسین رضی الله در طف در محرم سال 61 که او 56 سال داشت. شمر بن ذی الجوشن او را کشت و برخی گفته اند سنان بن ابی انس او را کشت. فرمانده سپاه عمر بن سعد بن ابی وقاص بود. سر او را برای یزید بن معاویه بردند و سر او اول سری بود که در اسلام بر روی چوب حمل شد. » (1984: 396) گفتار حمیری چندان معقول به نظر نمی رسد زیرا کربلا از بصره فاصلۀ بیشتری دارد و دیگر جغرافی دانان این گونه بازگو نکرده اند . با این حال حمیری از کربلا چنین یاد کرده: «کربلا موضعی در عراق از ناحیه کوفه که در آن جا حسین بن علی رضی الله کشته شد. » (1984، : 490) همین نویسنده زمانی که در بارۀ سورا از شهر های سواد عراق که دارای اشجار و بوستان ها و میوه جات و مزارع بسیار بوده ، صحبت می کند، می نگارد: «در محاذی آن قصر ابن هبیره است و در آن جا قبر حسین بن علی (رضی الله) و برای آن مشهد عظیمی در اوقاتی از سال است . » (1984 : 332) گویا منظور وی بر پایی مراسماتی در محرم بوده باشد.

از دیگر شهرهای حاشیه فرات دیرالزور، المیادین، عانه، هیت، والیه، انبار، قرقیسیا، بالس، جسر منبج، سمیساط ، الخانوقه ، جربلص ، عبیدیه، ثنینیر، جحشیه، طلبان، سکیر العباس، عرابان، تل بنی سیار، ناصریه رمادی، فلوجه علیا و فلوجه سفلی، فرات بادقلی، حدیثه، روذمستان، السیبین، سورا و بربیسما، باروسما، جبه و بداه، عین التمر ، قصر ابن هبیره و قنطره بوده است. حصن مسلمه از طوایف اموی در حاشیه فرات ساکن بودند . شهر دالیه در قرن چهارم محل شورش قرامطه بوده است. (ابن حوقل، 1992: 206)

اقوام بومی و مهاجر در میان رودان

در زمان فتح اسلامی این نواحی در دورۀ عمر بن خطاب (23 -13 ه ق) دسته های هزار نفری از مناطق مختلف به این نواحی مهاجرت کردند و شهرهایی نیز تاسیس شد. (بلاذری، 1367: 41-37) اقوام مهاجر از نواحی مختلف ایران مانند جنگجویان دیلم که به حمراء دیلم نیز معروف بودند و در کنار اعراب در فتوحات جنگیده بودند (بلاذری، 1367: 275)، اعراب بادیه های جزیره العرب، آسیای صغیر، ساکنان نواحی از مدیترانه و دریای خزر و دریای سیاه و حتی مصر و شمال آفریقا و هم چنین آن دسته از گروه های قومی که به دلیل تجارت دائم در رفت و آمد بودند گاه بر ساکنان فوق افزوده می شدند . از آن جا که جاده های تجاری از دورترین نواحی از چین و آسیای مرکزی و هندوستان و استپ نشینان شرقی خراسان و دریاچه خوارزم به سمت میان رودان (مدائن یا ایران شهر در گذشته و بغداد پس از اسلام) سرازیر می شد، گاه از این دسته اقوام نیز در میان رودان ساکن می شدند. داد و ستد های بین المللی در این نواحی چه از طریق خشکی و چه دریایی سابقه حدود چهار هزار ساله دارد. (بهمنش، 1374: 87) به طور کلی ثروت بین النهرین در جذب گروه های مختلف بی تاثیر نبوده است و حضور افرادی با روحیۀ تاجر مآبی در این نواحی به خوبی مشهود است. (صالح احمد العلی، 1969: 245) روحیۀ غالب بر این ناحیه در تصمیم گیری های خرد و کلان آن ها تاثیر داشته است.

دولت های روم و ایران همواره برای حراست از مرزها و راه های خویش به اعراب جنگجوی بادیه نیاز داشتند و به همین دلیل گروه های اعراب رزم جو اجازه یافتند تا در مناطقی از دجله و فرات به صورت پراکنده استقرار یابند. برخی از شهرها مانند قباقب در قرن چهارم در حاشیه فرات، به حضور جنگجویانش مشهور و معروف بود. (ابن فقیه، 1988 : 109) قباقب نام نهری نیز بود که به فرات می ریخت و منطقه ثغور و جنگی محسوب می شد. (بلاذری، 1367: 270) به گزارش ابن حوقل ساکنان بسیاری از نواحی حاشیه فرات برای خود سورها و قلعه ها داشتند و از دولت ها تبعیت نمی کردند. (ابن حوقل، 1992: 191) از طرف دیگر اعراب به خوبی راه های این مناطق را می شناختند و ایرانیان و رومیان سخت به آن ها نیاز داشتند. این وضعیت دربارۀ دولت ایران در نواحی شرق فرات نیز صدق می کرد. (پیگولوسکایا، 1372: 292) نکتۀ دیگر آن که زمین های حاصل خیز اطراف فرات به شکل تیول و اقطاع به فرماندهان و نظامیان و گاه سران قبایل واگذار شده بود (بلاذری، 1367، 390) و در نتیجه این گروه خود طبقه ای مرفه را به وجود آورده بودند و این مساله در وقایع تاریخ اسلام در قرن اول هجری به خوبی نمایان است، مانند؛ قتل مختار به دست اشراف کوفه. (طبری، 1362، ج 8: 3395) با توضیحات ذکر شده، پاسخ به این سوال که آیا بافت جمعیتی میان رودان یک پارچه بوده است؟ روشن می گردد. میان رودان هم پیش و هم پس از اسلام جایگاه و موقعیت مهمی را به خود اختصاص داده بود. ولی هیچگاه از یک بافت جمعیتی با گرایشی استوار برخوردار نبوده است که حتی این وضعیت اکنون نیز ادامه دارد. مهاجر پذیری میان رودان در قبل و بعد اسلام قابل مشاهده است.

در زمان حضور علی (ع) در شهر انبار کدخدایان ایرانی با ایشان ملاقات کردند. (نهج البلاغه: 1104 حکمت 36) تا دهه های متمادی اعراب در مناطق مفتوحه چون بین النهرین در اقلیت بودند. (اشپولر، 1364، ج 1: 240) مقارن قیام عاشورا در نیمه قرن اول هجری حضور دسته ای به نام موالی مشهود است. موالی نامی بود که بر گروه های غیر اعراب اطلاق می شد و معمولا به آنان ظلم روا می شد. در عراق موالی عمدتا ایرانی بودند.

مرزبانان ایرانی پس از ورود اعراب به عراق نیز در جرگۀ موالی بودند و حتی به اعراب در حرکت های جنگی و فتوحات یاری می رساندند، مانند؛ بسفروح مرزبان شهر انبار . (دینوری ، 1371، : 147) به گزارش طبری در میان شهدای شیعۀ واقعۀ عاشورا 8 تن از اهالی بصره نام شاه داشتند و آگاهیم که در ادبیات عرب واژه شاه کاربردی نداشت و این لفظ را ایرانیان به کار می بردند. (طبری، 1362، ج4: 263) حضور ایرانیان در عراق هنگام قیام عاشورا مسلم است. اما چرا در این قیام حضوری ندارند؟ باید گفت آن چنان به سرعت این حرکت به شکلی جانسوز خاتمه یافت که فرصتی برای یاری رساندن از جانب بسیاری، از جمله ایرانیان به دست نیامد. به اعتقاد اشپولر این در حالی است که در حرکت مختار زیر ساخت هایی برای قیام به تدریج روی داد و بی هیچ شکی امویان با ایرانیان رفتار خوبی نداشتند و عرب ها با آنان مانند غنیمت مسخر و شکار مغلوب رفتار می کردند. (اشپولر، 1364، ج1: 39) بعدها در قیام مختار ثقفی ایرانیان در سپاه ابراهیم بن مالک اشتر حضور دارند. ابراهیم در جواب یکی از یاران خود می گوید: «. . . این مردمی که همراه من می بینی فرزندان سوار کاران و مرزبانان ایرانیانند. . . » (دینوری، 1371: 339)

علایق دینی ساکنان حاشیۀ فرات و ساکنان غیر مسلمان

یکی از نکات قابل تامل در باب حاشیۀ رود فرات آن است که این نواحی از دیر باز مانند سایر نواحی بین النهرین مهد علایق دینی و پرستش آفریننده جهان هستی بوده است. فرمانروایی بزرگ را در حکومت آشور تنها خدایان در اختیار داشتند و عنوان شاهی در این دوره انحصارا به خدای ملی آشور تعلق داشت. (مجید زاده ، 1376، ج 1: 146) به دنبال همین جریان در سیر مطالعه ساکنان این نواحی پس از اسلام نیز این گرایش های مختلف قابل رویت است. تقدس برای فرات ریشه در پیش از اسلام نیز دارد. معابد بین النهرین بسیار زیاد و معمولا هر چند هکتار زمین، متعلق به خدایی بود. (چایلد ، 1369 : 83) یهودیان بین النهرین نیز در این ناحیه دارای معابدی بسیار بودند. (غنیمه ، 2001 : 14)درحاشیه فرات از قدیم الایام مشهودات زیادی از قدیسان و بزرگان مسیحی دیده می شود . (لوسکایا ، 1372 : 593)

در تاریخ پیش از اسلام در این ناحیه گزارش های بسیاری از ساکنان نصاری نسطوری داریم که پس از اسلام نیز حضور داشتند. عقاید ایشان نسبت به هم کیشان منو فیزتشان (یعقوبی) به اسلام نزدیک تر بود. از آن جا که امپراطوری ایران بیشتر مدافع نسطوری گری بود، اهالی این نواحی برای نزدیکی بیشتر به دولت ایران از نسوری گری دفاع می کردند.

(لوسکایا، 1372: 591) حضور مسیحیان و نصارا و وجود دیرهای آن ها در حواشی فرات معمولا در گزارش های متقدمین آمده است. (بلاذری، 1367: 263) ابن حوقل جهان گرد و جغرافی نویس قرن چهارم از حدود 300 دیر و صومعه و راهبانی که به اموری چون تجارت مشغول بودند، یاد کرده است . (1992 : 191) تعداد دیرها گاه به حدی بود که شابستی کتاب الدیارات را در این باره تالیف کرد. دیر الجماجم بر حاشیه فرات و نزدیک به کوفه از نمونه شهرهای نصاری است . (حمیری، 1984: 254) تعداد زیاد نصاری در حاشیه فرات مورد تاکید و گزارش جغرافی دانان مسلمان بوده است و قطعا در زمان واقعۀ عاشورا ی سال 61 هجری نیز گروهی از ساکنان فرات را نصاری تشکیل می دادند. که البته این گروه نیز در عدم تجانس بیشتر این نواحی دخیل بودند. اسامی بسیاری از آبادی های این ناحیه در تورات آمده است. شهر کوثی اکنون در شمال شرقی بابل قدیم همان تل ابراهیم معروف است که خرابه های آن هنوز باقی است. ساکنان این نواحی تل ابراهیم را همان آتش فراهم شده بوسیله نمرود می دانستند که برای ابراهیم (ع) گلستان شد. (غنیمه، 2001: 39)

صفات ساکنان نواحی غربی و مرکزی بین النهرین

1- عدم ثبات در تصمیم گیری ها

عدم یکپارچگی بافت قومی می تواند ما را در درک عدم ثبات در تصمیم گیری های ساکنان این نواحی در حوادث و رویدادهای تاریخی ، یاری رساند. به کرّات در طی بررسی های وقایع میان رودان مشاهده می گردد که در رای و اظهار عقیده مردمان این نواحی اعتقاد سست به چشم می خورد و بنابراین کمتر قابلیت اعتماد داشتند . از آن جا که ساکنان این نواحی به صورت قبیله ای و عشیره ای بودند، در تصمیم گیری ها بر یکدیگر تاثیر بسیار داشتند. هم چنین باید افزود که این گروه ها معمولا با هم نژادان و هم خونان خود در جزیره العرب ارتباط نزدیکی داشتند . شیوۀ عشیره ای باعث شده بود تا در تصمیم گیری ها به شدت از شیوخ خود متاثر باشند. زمانی که مسلم بن عقیل با عده ای از کوفیان هم بیعت خود، به دروازه قصر عبیدالله بن زیاد رسید، آنان با اشاره شیوخ خود از مسلم دست برداشتند. طبری چنین نگاشته است: «و چون مسلم به در قصر رسید سران قوم از بالا نمودار شدند و با عشایر خویش سخن کردند و آن ها را باز گردانیدند. » (طبری، 1362، ج 7: 2920) بسیاری از ساکنان میان رودان از جنوب جزیره العرب کوچ کرده بودند و دارای ویژگی هایی چون تجارت پیشگی، جنگجویی، کشاورزی و کوچ نشینی بودند. (لوسکایا، 1372: 630) آز خواهی و کسب غنیمت بیشتر گویی در ساکنان نواحی از فرات نهادینه شده بود. این روحیه قبل و یعد از اسلام قابل رویت است. رویدادنویس سوریایی اوایل سدۀ ششم میلادی دربارۀ اعراب تابع ایران در این ناحیه می نویسد: «اعراب ایران هرگز آسوده نمی نشینند» (همان: 551) از حیله گری و دو رویی مردمان کوفه بسیار گفته اند. عبدالله بن عباس به صراحت در نامه ای به امام حسین (ع) مردم کوفه را قومی حیله گر توصیف می کند. (دینوری، 1371: 291) در حرکت توابین به سال 65 هجری به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی نقل است که در ابتدا با وی 16 هزار تن بیعت کردند و در حالی که در انتها تنها سی نفر با او ماندند. (طبری، 1362، ج 7: 3219 و 3226) حتی در زمانی که امامان عباسی مخفیانه فعالیت های ضد بنی امیه را طراحی می کنند به داعیانشان خراسان و ایران را پیشنهاد می دهند . (طبری، 1362، ج 9: 4087) آن ها به خوبی از خصایص مردم این ناحیه آگاهی داشتند. عباسیان دیده بودند که پیش از آن در قرن اول هجری آنان نه در همراهی با امیر المومنین علی (ع) و نه با امام حسن (ع) و نه با امام حسین (ع) استواری رای نداشتند. در سخنان علی (ع) بارها نکوهش و مذمت اهالی عراق و سست رایی ایشان، دیده می شود. (نهج البلاغه، خطبه 70: 166) در نهروان از کُندی شمشیرها و اتمام تیرها و خرابی سر نیزه های خود به نزد علی (ع) شکایت برده و خواهان بازگشت به شهرشان می شوند. (دینوری، 1371: 257) و امام در پاسخ آن ها فرمود: «. . . ای کسانی که شبیه مردانید و مرد نیستید و آرزوهای کودکانه و خرد حجله نشینان را دارید. کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم» (همان: 259) مقدسی در قرن چهارم هجری در توصیف ساکنان نواحی فرات در سمت کوفه و تا بخش هایی از درون فرات آنان را افراد متغیر الحال و نااستوار دانسته است. وی آنان را سخیف العقل، نا منسجم و بی ارزش خوانده است.

(مقدسی، 1987: 106) در قرن ششم نیز توصیفات ابن جبیر دال بر تاثیر پذیری و متغیر الحال بودن این مردم است. وی در توصیف مجلس شیخ رضی الدین قزوینی و جمال الدین بن علی جوزی از این عکس العمل های لحظه ای و توبه های پر حاشیۀ آنان شگفت زده شده است. (ابن جبیر، 1370: 269)

2- عدم بصیرت و نفاق

یکی از ویژگی های ساکنان عراق معمولا ناآگاهی و عدم درک صحیح ایشان از پیرامون خویش است . آنان حتی پس از ارتکاب اعمالی که در آن ها دست داشتند، از عواقب و تاثیرات آن اظهار بی اطلاعی می کردند. در گزارشی تاریخی از یعقوبی نقل است زمانی که اسیران کربلا را به کوفه بردند «زنان کوفی شیون کنان و اشک ریزان از خانه ها در می آمدند. پس علی بن حسین (ع) گفت : هولاء یبکون علینا فمن قتلنا؟ «اینان بر ما گریه می کنند، پس ما را که کشته است؟» (یعقوبی، 1371، ج 2: 182) این اظهارات در آبادی های حاشیه فرات به کرّات به چشم می خورد.

از نکات قابلی که در رفتارهای اجتماعی عراقیان به چشم می خورد، نفاق و دو رویی است. قلب علی (ع) از نفاق آنان چنان دلگیر بود که به ایشان فرمود : «ای مردم عراق دوست داشتم که مرا به جای هر هشت نفر از شما مردی از مردم شام باشد. . . » (یعقوبی، ج 2: 102) آن حضرت پس از سرزنش مردم کوفه فرمود : «اُف بر شما باد راستی که گرفتار شما شده ام هم روزی که با شما راز می گویم و هم روزی که شما را می خوانم؛ پس نه برادرانی هستید هنگام راز گفتن و نه آزاد مردانی هنگام برخورد. » (یعقوبی، 1371 ج 2: 101)

در جریان قیام امام حسین (ع) اهالی عراق به صراحت نامه های نوشته شده به آن حضرت را انکار می کنند. امام به آن ها فرمود: «ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث، ای یزید بن حارث مگر به من ننوشتید که میوه ها رسیده و باغستان ها سر سبز شده و چاه ها پر شده و پیش سپاه آماده خویش می آیی، بیا» گفتند: ما ننوشتیم، گفت : سبحان الله چرا به خدا شما نوشتید. » (طبری، 1362، ج 7: 3024) در حالی که به گفته طبری دوازده هزار کس با نماینده امام، مسلم بن عقیل بیعت کردند (همان: 2918)

مسلم از دروغ و تزویر این مردم به امان آمده می گوید: «این قوم با من دروغ گفتند و فریبم دادند. » (طبری، 1362، ج 7: 2976) فرزدق شاعر در پاسخ به امام حسین(ع) در باب مردم عراق می گوید: «از مطلع پرسیدی، دل های کسان با تو است و شمشیرهایشان با بنی امیه . تقدیر از آسمان می رسد و خدا هر چه بخواهد می کند. » (همان، ج 7: 2969) این روحیه متاسفانه از ابتدای ورود اسلام به این نواحی کاملا مشهود است و تا سال های متمادی قابل رویت است و تنها به قیام حسینی ارتباط نمی یابد. در پاسخ به این پرسش که آیا همکاری ساکنان بین النهرین سفلی، پس از شهادت امام حسین (ع) با امویان امتداد یافت ؟ جواب منفی و شگفت آور است. پس از مرگ یزید، عبیدالله بن زیاد مردم را مخیّر در انتخاب امیر کرد که ساکنان کوفه با وی بیعت کردند. طبری نوشته: «پس از بیعت برفتند و می گفتند: پسر مرجانه می پندارد که در حال جماعت و پراکندگی مطیع وی خواهیم بود ! به خدا خطا می کند. پس از آن به ضدیت با وی برخاستند. » (طبری، 1362 ، ج 7: 3127) به گواهی تاریخ، عراقیان عبیدالله را یاری نکردند و او به نهایت خواری و ذلّت رسید .

حجاج بن یوسف ثقفی از والیان سخت گیر عراق در زمان عبد الملک بن مروان بود . زمانی که بر منبر کوفه نشست به عراقیان چنین گفت : «ای مردم عراق و ای اهل ناسازی و دورویی و نافرمانی و زشتخویی. . . » (یعقوبی، 1371، ج 2: 223) روحیات و اخلاقیات ناشایستی باز هم در طول سده های بعد از این مردم دیده شد. ابن جبیر جهان گرد قرن ششم آنان را چنین توصیف کرده است: «آنان مردمانی متکبرند و دیگران را حقیر می شمرند، در داد و ستد به عدل رفتار نمی کنند، با غریبان مدارا ندارند، مردمانی پول پرست هستند و تنها درهم و دینار را می شناسند و به همین دلایل به طور مستمر واعظان و خطیبان برایشان پند و اندرز می گویند که فایده ای ندارد. » (ابن جبیر، 1370: 267 – 270)

امیر علی از نویسندگان چیره دست و آگاه در باب اوصاف عراقیان در قرن اول هجری چنین می نگارد: «ایشان مردمی هستند متلوّن و دمدمی، دغا پیشه ، درنده، بی باک و بی پروا و بالاخره از ثبات و استقامت به کلی بی بهره و دور هستند. آری این مردم هیچوقت مالک قلب خود نبودند؛ چه یک وقت مثل آتش گرم و سوزان و دیگر مانند یخ سرد و فسرده و یا به قدری خونسرد و بیطرف که مثل مرده به نظر می آمدند. لیکن قول اعتمادی که به آن حضرت دادند که اگر به آن سرزمین قدم رنجه کند، همۀ اهل عراق به قدوم او شتافته، به شرایط جان نثاری قیام خواهند نمود و در نتیجه موجب اطمینان خاطر وی گردیدند و بالاخره حضرت تصمیم بر حرکت گرفت و عازم کوفه گردید. » (امیر علی، 1366: 91)

نتیجه

از بررسی اجمالی دربارۀ بافت قومی ساکنان حواشی فرات می توان به نتایج زیر دست یافت:

1 – عدم تجانس و یکپارچگی به شدت در ساکنان میان رودان قابل مشاهده است.

2 – عشایر مهاجر عرب فرهنگی خاص داشتند که در روند تاریخی وقایع این ناحیه بی تاثیر نبوده است.

3 – اهمیت سوق الجیشی و استراتژیک این نواحی مناسبت بسیاری برای حضور تاجران و نظامیان داشت و این حضور به دنبال خود تفکرات پول پرستانه و جنگجویی را به ارمغان می آورد.

4 – حضور عدۀ زیادی از اهل کتاب در ناحیۀ بین النهرین خود سهم بسیاری در وقایع این نواحی داشت.

5 – به کار گرفتن ایرانیان عراق در قالب موالی و عدم اعتنا به آنان در وقایع تاریخی موثر بوده است، ولی در زمان واقعۀ عاشورا این تاثیر دیده نمی شود.

6 – تداوم روحیات ساکنان حواشی فرات تا دوره های بعد نیز به چشم می خورد.

7 – فرهنگ و تمدن امپراطوری ایران تاثیر چندانی بر روحیات و تفکرات ساکنان نواحی فرات نداشته است.

8 – امام حسین(ع) از روحیات سست و بی وفایی مردم عراق مطلع بود ولی بذری که در آن ناحیه کاشت خیلی زود در گرایش های بی شمار شیعی گری به بار نشست.

منابع:

1- آذر، علاء الدین. (1354). «نقشه حیره در زمان شاهنشاهی ساسانیان. بررسی های تاریخی». ش 4- سال دهم.

2- ابن اعثم کوفی ، محمد بن علی. (1372) الفتوح. مصحح طباطبائی مجد. انتشارات آموزش انقلاب اسلامی. چاپ اول.

3- ابن بطوطه، ابو عبدالله محمد. (1370) سفرنامه. ترجمه دکتر موحد. انتشارات آگاه. چاپ پنجم.

4- ابن جبیر ، محمد بن احمد. (1370) سفر نامه. مترجم پرویز اتابکی. انتشارات آستان قدس رضوی. مشهد: چاپ اول.

5- ابن حوقل، ابی القاسم. (1992 م) صوره الارض. بیروت: دار المکتبه الحیاه.

6- ابن خرداد به ، ابی القاسم. (1988 م) المسالک و الممالک. بیروت : دار الاحیاء التراث العربی.

7- ابن رسته، احمد بن عمر. (1365) الاعلاق النفیسه. ترجمه دکتر حسین قره چانلو. انتشارات امیر کبیر. چاپ اول.

8- ابن فقیه ، ابو بکر شهاب الدین احمد. (1988) مختصر کتاب البلدان . دار الاحیاء التراث العربی. بیروت.

9- احتشام، مرتضی. (2535) ایران در زمان هخامنشیان. تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی. چاپ اول .

10 - اشپولر ، برتولد. (1364) تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی. ترجمه جواد فلاطوری. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ دوم.

11- اصطخری، ابو اسحق ابراهیم. (1368) مسالک و ممالک. به اهتمام ایرج افشار . انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ سوم.

12- اصفهانی، حمزه. (بی تا) سنی ملوک الارض و الانبیاء. بیروت: دار المکتبه الحیاه.

13- امام شوشتری، محمد علی. (1347) «کشور عراق از دیدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ایرانی دارد نه عربی». مجله بررسی های تاریخی. ش 3 سال سوم.

14- الانصاری ، رووف محمد علی. (1427 ه ق) عمارت کربلاء. موسسه الصالحانی. دمشق.

15- باستانی پاریزی. (1347) «در کنار فرات». مجله وحید . شماره 57-

16- بلاذری، احمد بن یحیی. (1367) فتوح البلدان. ترجمه محمد توکل. نشر نقره .

17- بهمنش، احمد. (1374) تاریخ ملل قدیم آسیا ی غربی. انتشارات دانشگاه تهران. چاپ پنجم .

18 - چایلد، گوردن. (1369) سیر تاریخ. ترجمه احمد بهمنش. انتشارات دانشگاه تهران.

19- حدود العالم من المشرق الی المغرب (1361) به کوشش منوچهر ستوده. انتشارات کتابخانه طهوری.

20- حموی ، شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت. (بی تا)معجم البلدان. دار صادر بیروت.

21- حمیری، ابی عبدالله محمد. (1984 م). روض المعطار. بیروت: مکتبه لبنان.

22- دینوری، ابو حنیفه احمد. (1371) الاخبار الاطوال . ترجمه محمود مهدوی دامغانی. نشر نی. چ چهارم.

23- طبری، محمد بن جریر. (1362) تاریخ الرسل و الملوک . ترجمه ابو القاسم پاینده. انتشارات اساطیر. چاپ 2-

24- علی، امیر. (1366) تاریخ عرب و اسلام . ترجمه فخر داعی. انتشارات گنجینه. چاپ سوم.

25- غنیمه، یوسف رزق الله. (2001) نزهه المشتاق فی تاریخ الیهود العراق. قاهره: مکتبه الثقافه الدینیه. الطبعه الاولی.

26- قلقشندی، شهاب الدین احمد. (1407) صبح الاعشی. تحقیق یوسف علی طویل. بیروت.

27 - لوسکایا ، پیگو. (1372) اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران . مترجم عنایت الله رضا. موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی. چاپ اول.

28- لئوناردو، کینگ. (1378) تاریخ بابل. ترجمه دکتر رقیه بهزادی . انتشارات علمی و فرهنگی . چاپ اول.

29- مجید زاده، یوسف. (1376) تاریخ و تمدن بین النهرین. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

30- مستوفی، حمدالله. (1362) نزهه القلوب . دنیای کتاب. چاپ اول.

31- مقدسی ، ابو عبدالله محمد (1987 م) احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. دار الاحیاء التراث العربی.

32- معین، محمد. (1363) فرهنگ معین. چ ششم. انتشارات امیر کبیر.

33 - نخجوانی ، حسین. (1338) ترجمه و تلخیص سیاحت نامه اولیاء چلبی. تبریز: مجله دانشکده ادبیات علوم و انسانی. ش 50 . سال 11-

34- نهج البلاغه. (1351) شرح و ترجمه فیض الاسلام. تهران: کلاله خاور.

35- هاشمی ، علی بن حسین. (1371) الحسین فی الطریقه الی الشهاده. منشورات شریف رضی . قم.

36- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب. (1371) تاریخ یعقوبی. ترجمه. محمد ابراهیم یعقوبی. انتشارات علمی و فرهنگی. چ 6-

37- -----. (1988) البلدان . دار الاحیاء التراث العربی. بیروت: الطبعه الاولی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان