شعار رسمی ما شیعیان در عرض ارادت به خاندان همین دو جمله است: یکی جنبه عبادی و تقرّب «إلی الله» دارد که با خدا رابطهمان را در گرامیداشت نهضت سالار شهیدان (سلام الله علیه) حفظ کنیم و ثواب ببریم. دوم تحکیم پیوند ما با جامعه بشری است که خونخواهی سالار شهیدان(سلام الله علیه) را تا قیامت حفظ بکنیم.
«ثار»؛ یعنی خون بها. ما در جمله دوم به یکدیگر عرض میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که آن توفیق را خدا به ما بدهد که ما خونبهای حسین بن علی را بگیریم. یک وقت کسی را میکُشند، خون بهای او را ولیّ او را میگیرد، برابر آیه: ﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ﴾[1] مسئله قصاص است. این مسئله قصاص حقّ شخصی است به اولیای دم میرسد، آنها حق قصاص دارند؛ گاهی میتوانند قصاص کنند، گاهی میتوانند به مقدار تراضی طرفین تبدیل دیه کنند؛ چون مستحضرید قتل عمد دیه ندارد، فقط قصاص است. با تراضی طرفین میتوانند به مقدار دیه که بیشتر از دیه معمول است یا کمتر از دیه متعارف است یا معادل دیه. اصلاً دیه در قتل عمد نیست، این به تراضی طرفین است. گاهی اسقاط است، گاهی عفو است، گاهی تخفیف است، گاهی تبدیل به دیه؛ نه دیه مصطلح. دیهای که به تراضی طرفین تأمین میشود، این حقّ شخصی است.
ماجرای کربلا آنها را که کشتند در جریان قیام مختار و امثال مختار و به هلاکت رسیدند و کسی از آنها نمانده است. ما به چه مناسبت در جمله دوم دعا میگوییم، خدا آن توفیق را به ما بدهد که ما خونبهای حسین بن علی را بگیریم؟ سالار شهیدان از آن جهت که به عنوان حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم الصلاة و علیهم السلام) یک شخصیت حقیقی داشت، خونبهای او مربوط به فرزندان اوست؛ اما از آن جهت که امام است، امام پدر روحانی امت است. اینکه وجود مبارک رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛[2]یعنی اگر شما امت ما هستید، باید شناسنامه بگیرید. آن نام و نام فامیلی و آن خصوصیاتی که پدر و مادر شما گرفت، مربوط به شخصیت حقیقی شماست. وقتی مکلّف و بالغ شدید، باید شناسنامه بگیرید. ما حاضریم شما را به عنوان فرزندی قبول بکنیم، «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ بیایید فرزندان ما بشوید. آنکه وارد حوزه تشیّع نشد، شناسنامه نگرفت. آنکه شیعه راستین شد شناسنامه گرفت؛ پدر واقعی او پیغمبر است، مادر واقعی او فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) است. ما فرزندان این خاندان هستیم. براساس آن شناسنامهای که زمان بلوغ به بعد گرفتیم. ما میتوانیم بگوییم از آن جهت که امت یک امام هستیم پدر ما را کشتند. ما موظف هستیم حق این قصاص را «إلی یوم القیامة» بگیریم. اگر ما فرزندان پیغمبر و اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) هستیم؛ یعنی فرزندان حق هستیم. بعضی «ابوالفضل» هستند، بعضی «ابنالفضل»اند، بعضی «اخالفضل»اند، بعضی «ابوالحق«اند، بعضی «ابنالحق»اند، بعضی «اخالحق»اند. ما «ابنالحق» هستیم، «ابنالعدل» هستیم، «ابنالعقل» هستیم؛ آنها با حق و عدل و عقل مبارزه کردند. ما از آن جهت که فرزندان حق هستیم، فرزندان عدل هستیم، فرزندان عقل هستیم، حق داریم خونبهای حق و عقل و عدل را بگیریم؛ «وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ». این شعار «إلی یوم القیامة» هست.
پس هر کس قیام میکند حقی را احیا کند، باطلی را اماته کند، این دارد خونبهای حسین بن علی (سلام الله علیه) را میگیرد، چه بداند و چه نداند. اگر بداند که اجر مضاعف دارد، این وظیفه ماست «إلی یوم القیامة». اگر زینب کبری(صلوات الله و سلامه علیها و علی أمها و أبیها) در شام آن سخنرانی را کرد، سوگند یاد کرد فرمود: «فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا»[3]همین است. قسم به خدا نام ما زنده است. قسم به خدا تو قدرت نداری نام ما را محو کنی؛ تو یعنی کسی که طرفدار باطل است. این سخن نورانی زینب کبری (سلام الله علیها) الیوم هم جاری است؛ یعنی هیچ استکباری، هیچ صهیونیستی قدرت ندارد، حق را از بین ببرد؛ چون ما حق مسلّم و حق ممثّل هستیم. گاهی از اینها تعبیر میکردند به قرآن ناطق، گاهی تعبیر میکردند به حق ناطق، گاهی به عدل مسلّم؛ اینها ناظر به مسئله امامت است، ناظر به مسئله ولایت است، ناظر به مسئله نبوت و رسالت و امثال اینهاست. اینها «حقّ لایموت»؛ اینها مردنی نیستند.
اینکه فرمود: قسم به خدا تو نمیتوانی نام ما را محو کنی، حقّ ما را از بین ببری، نه یعنی دودمان اموی و مروانی، بلکه عباسی هم که پنج قرن توانستند ائمه (علیهم السلام) را یا مقتول یا مسموم بکنند، آنها هم نتوانستند؛ لذا شما الآن هیچ قبری از ساسانی، سامانی، سلجوقی، اموی، مروانی، پانصد سال حکومت عباسی اینها را نمیبینید. آنچه که الآن جهان را دارد اداره میکند، نام مبارک اهل بیت است، حسین بن علی است. جهان با حق خلق شده است. باطل یک عاریت است. اصطلاحی اهل معرفت دارند میگویند: «حق مخلوق به»! یک حق مطلق هست که ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾[4] این حق مطلق مقابل ندارد. نه اینکه باطل در مقابل حق است. این حق، یعنی هستی محض، در قبال هستی محض، عدم است. آن حقّی که مقابل دارد فیض خدا و فعل خداست، فعل خدا حق است؛ برخلاف فعل خدا رفتار کردن باطل است. خدای سبحان فرمود: ما کلّ این عالم را با یک مصالح خاص خلق کردیم. از این حق به عنوان «حق مخلوق به» یاد میکنند. میگویند: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقِّ﴾؛[5] یعنی اگر یک مهندس، یک معمار بگوید من این بِنا را، این دیوار را با چه مصالحی ساختم؟ میگوید این را با سیمان ساختم یا با آهن ساختم یا با سنگ ساختم. خدا میفرماید کلّ این نظام مصالح ساختمانی آن حق است: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَ الأرْضَ بِالْحَقِّ﴾. این اصطلاح «حق مخلوق به» از قرآن گرفته شده و تعبیرات قرآن در این زمینه کم نیست.
اگر مصالح ساختمانی حق بود، باطل برنمیدارد. هیچ ممکن نیست بطلان در نظام عالم جا داشته باشد. این میشود زبدی که آببرد است. کسی این زبد و کف آب را از بین نمیبرد. این با خروش آب خودش از بین میرود. «جُفاء» یک کلمه مشتق نیست که فعل ماضی و مضارع داشته باشد. فرمود: ﴿فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً﴾.[6]این آببُرد را میگویند «جُفاء». فرمود این ساختار با مصالح ساختمانی حق خلق شده است، آن وقت باطل چه جایی دارد؟ اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ در بطلان باطل تردید دارد، برای اینکه ساختمان خلقت را نشناخت. آنکه این عالم را آفرید تشریح کرد، فرمود من با مصالح ساختمانی حق آسمان و زمین و انسان و فرس و بقر و دریا و صحرا را خلق کردم، با این مصالح ساختم. اگر کسی خواست این را از بین ببرد، باید با حق بجنگد. در بیانات نورانی ائمه(علیهم السلام) است که «مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَه»؛[7]هر کس با حق در بیفتد، «مصارعه»؛ یعنی کُشتی؛ هر کس با حق کشتی بگیرد، پشت او به خاک میافتد. «مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَه»؛ یعنی حق او را به زمین میزند.
بنابراین وجود مبارک حسین بن علی میشود قرآن ناطق، میشود عترت ناطق، میشود سنّت ناطق و به حق قیام کرده است، هیچ تردیدی در حقانیت او نبود و چون با حق و به حق قیام کرده است، مناسب با ساختار نظام خلقت است و میماند. آن کس که خواست با این حق به نبرد قیام بکند، همان بیانات زینب کبری(سلام الله علیها) است که فرمود: قسم به خدا نمیتوانی نام ما را محو کنی؛ چون ما با ساختار خلقت عالم قیام کردهایم، ما به حق قیام کردهایم.
بنابراین این جمله اوّل یک امر عبادی است برای ثواب بردن که «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اُجورکم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ (علیه السلام)». اما دوم تفسیر عاشوراست، تحقیق عاشوراست، قیام عاشوراست، حفظ قیام عاشوراست، حسین بن علی پدر ماست، ما فرزندان حسین بن علی هستیم. تنها شیعه بودن به این نیست که مثلاً نام مبارک حضرت را ببریم و او را دور از خود بداریم. نخیر! ما واقعاً فرزندان حسین بن علی هستیم، ما قبول کردیم که «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» را، امامت آنها را و ولایت آنها را پذیرفتیم. آنها پدران ما بودند، پدران ما هستند، پدر ما را شهید کردند، ما حق داریم قصاص خون پدرانمان را از باطلگرایانی که یزیدیان عصرند، امویان عصرند، مروانیان عصرند بگیریم. این توفیق را امیدواریم ذات اقدس الهی از ما نگیرد و بر ملّت بزرگوار ما که در این زمینه انقلاب کرد و نظامی به بار آورد، شهدایی داد، دفاع مقدسی داد، دفاع از حرم داد، مدافعان حرم تربیت کرد، این را «إلی یوم القیامة» حفظ بکند.
پی نوشت ها
[2] علل الشرائع, ج1, ص127.
[3] اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، النص، ص185.
[7] نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت408.