جام جم: سریال «حوالی پاییز» بحثبرانگیزترین سریالی بود که در فصل پاییز پخش میشود. کارگردان این سریال، حسین نمازی، فیلمساز آرام و بحثبرانگیزی است و آنچه در پی خواهد آمد یک گفتوگوی بیتعارف با این فیلمساز جسور و دغدغهمند سینما و تلویزیون است.
*من لحظات بد تو را، قبل از جشنواره فیلم فجر سال 1395 دیدم. منتظر بودی، اعلام کنند فیلم «آپاندیس» در بخش مسابقه هست یا نیست. فیلم شما پذیرفته نشد، اما رفت و در جشنواره مونترال جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت. بعد از آن آمدی با بسیج سازمان صدا و سیما در زمان ریاست آقای فروغی (قبل از آمدنش به شبکه سوم سیما) سریال حوالی پاییز را ساختی که سازمان اطلاعات و موضوعات سیاسی مرتبط با عربستان سعودی در متن سریال نمود دارد.همکاری با این گروه مدیریتی به معنی این است که مسیر فیلمسازی برایت تسهیل نیست و به تلویزیون پناه آوردی؟
مسیر فیلمسازی برای من تسهیل بوده و هست. زمانی که هنوز فیلم آپاندیس اکران نشده بود و هنوز جایزه مونترال را نگرفته بودم و حتی بحث جشنواره فجر پیش نیامده بود، من دو تا پیشنهاد کاری خیلی جدی در سینما داشتم که میتوانستم کار کنم، اما نکردم. موقعی که این کار به من پیشنهاد شد حرفی از مرکز بسیج نبود. با سعید پروینی گپ زدیم و به نتیجه رسیدیم.
*همان زمان خاطرم هست که میگفتی چند پیشنهاد ساخت سریال به شما شده و قبول نکردی؟
من دوست نداشتم سریال کار کنم، چه تلویزیونی و چه در رسانه خانگی. میگفتم من فقط باید سینما کار کنم! سینما هنر برتر است. چنین دیدگاهی داشتم تا اینکه این طرح به من پیشنهاد شد که خانم معصومه بیات نوشته بود. ابتدا که سعید پروینی به من زنگ زد که بیا صحبت کنیم، من رفتم که مؤدبانه بگویم نه! و قصد ساخت سریال ندارم. اما وقتی قصه را گفتند، جذبش شدم؛ چرا که بخش اصلی قصه را خودم و خانوادهام تجربه کرده بودیم.
*کدامبخش از سریال در خانواده خودتان رخ داد؟
اتفاقی که در منای سال 94 رخ داد، من را خیلی ناراحت کرد. موضوع ساخت این سریال که پیش آمد شروع کردم به پر و بال دادن به آن و سوق دادنش به سوی یک فیلمنامه پرتنش. خدا را شکر تا اینجای کار، شبکه هم پای کار ایستاده و سریال بدون کمترین سانسور در حال پخش است. به هر حال این اتفاقی است که رخ داده و 475 نفر کشته شدند؛ یعنی 475 خانواده درگیر این اتفاق شده و اثری جدی در موردش ساخته نشده است. من به جایی وصل نیستم. فقط بر خودم واجب میدانستم درباره این اتفاق تلخ کار کنم.
*انگیزههای شما در مورد «فاجعه منا» خیلی شخصی به نظر میرسد.
پدر، مادر، عمو و زنعموی من، همزمان در آن واقعه بودند. البته همه صحیح و سالم برگشتند. مادرم مثل همه خانوادههای سنتی، 20 سال منتظر بود که به حج برود. من خودم هنوز نرفتم، اما شنیدهایم که میگویند حال و هوای خاصی دارد. فکر کن مادر من بعد از 20 سال با ذوق و شوق رفت آنجا که از بهترین سفر زندگیاش لذت ببرد، اما فقط استرس شدید کشید. موقع ورود به عربستان کلی اذیتشان کردند. جرثقیل افتاد، حادثه منا رخ داد، ناگهان فضا، امنیتی شد و خیابانها را بستند. مادرم به من زنگ میزد و میگفت دیگر امیدی ندارم که بتوانم ببینمتان یعنی با توجه به اتفاقات پیش آمده برایش مسجل شده بود دیگر جان سالم به در نخواهد برد. این جملاتش مرا دیوانه میکرد. الان مهمترین دغدغه من این است که چرا دولت در مورد این قضیه هیچوقت صحبت نکرد؟
شخص اول مملکت دستور دادند یک کارگروه تشکیل بدهید، یک گروه حقیقت یاب که بروند و ببینند حقیقت ماجرا چه بوده است. چرا تشکیل نشد؟ چرا فیلمی در مورد این موضوع ساخته نشد؟ 475 نفر کشته شدند، الان سه سال گذشته است. چرا هیچکس در مورد این موضوع حرف نمیزند؟ چرا حتی یک مستند پخش نمیشود؟ از دوستانی که آن موقع در حج بودند و کار میکردند بپرسید شبکههای تلویزیونی ایران در هتلهایی که ایرانیها اجاره کرده بودند قطع بود. یعنی هیچکس نباید در مورد این قضیه صحبت کند؟ چرا؟ من سؤالم این است که چرا خانواده این 475 نفر صدایشان در نمیآید؟ یک نفر نیست که جواب بدهد؟ چه اتفاقی رخ داده که همه ناگهان صدایشان بسته شده است؟
***مثلثی به نام آمریکا، اسرائیل و عربستان کمر بستهاند به نابودی و تجزیه این مملکت.
*نمی ترسی حرف هایت برایت دردسر شود و شاید در ادامه راه فیلمسازی ات به مشکل بخوری؟
ببین من حرفی خارج از چارچوب نظام نمیزنم و اصلا هم به این چیزها فکر نمیکنم. حرف من مهمتر است، الان یک مثلثی به نام آمریکا، اسرائیل و عربستان کمر بستهاند به نابودی و تجزیه این مملکت.
این مساله را کسی نمیتواند منکر شود حتی چپترین افراد یا راستترین افراد هم این موضوع را میدانند که مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان تشکیل شده و میخواهند این مملکت را تجزیه کنند. پولهایی که عربستان برای رسیدن به اهدافش درمورد این مملکت هزینه میکند هم کاملا مشخص است. مذهبی و غیرمذهبی هم ندارد، هیچکس دل خوشی از عربستان ندارد. من از منظر ایدئولوژیک اظهار نظر نمیکنم، اما به عنوان یک وطنپرست دارم با شما حرف میزنم. حتی اپوزیسیون هم دل خوشی از سعودیها ندارد. این همه مسامحه با چنین حکومتی (آلسعود) به چه معناست؟ اینکه او مدام مشت میزند و تو دست او را میبوسی یعنی چه؟ من نمیفهمم. به نظرم این سؤال قاطبه مردم است.
*یعنی ما در مورد عربستان موضع قاطعی نداریم؟!
به نظرم عربستان تنها کشوری است که تکلیف ما با او مشخص نیست. با اسرائیل و آمریکا مشخص است، اما با عربستان نه!میفهمم که سرزمینی آنجاست که از نظر مذهبی ما به آن تعلق داریم، اما حرفم این است در مقابل خودخواهیها و اهانتهای دولت سعودی ما چه کردهایم؟ در مورد آن همه آدمی که کشته شدند ما چه کردهایم؟ حرفم ممکن است به خیلیها بربخورد! خب بخورد. شاید الان این سؤال پیش بیاید که چرا اسم بسیج سازمان پشت این سریال است؟ خب جز بسیج سازمان چه کسی وارد این مساله میشود؟ کسی دنبال دردسر نمیگردد، همه یک کنج عافیتی برای خود ساختهاند و میگویند کار خودمان را میکنیم. من فیلمساز هم میتوانم به دنبال دردسر نباشم و بگویم بگذار فقط یک سریالی بسازم ملت بنشینند و عشق و حالشان را بکنند. آیا در مورد این آدمها ما مسؤول نیستیم؟ 475 نفر آدم کشته شدهاند، آن هم به طرزی فجیع! زیر آفتاب از تشنگی جان دادند، چرا نباید در این مورد حرف زد. اگر مسالهای وجود دارد بیایید به ما هم بگویید، تمام! حداقل مردم بدانند. تمام.
پیشنهاد تو بود به بسیج یا پیشنهاد بسیج بود به تو؟
نه. پیشنهاد تهیهکننده بود. سعید پروینی از دغدغهاش گفت و طرحی که به حمید نعمتا... و معصومه بیات سفارش داد و اصرار داشت این موضوع باید کار شود.
پس پیشنهاد بسیج صدا و سیما بود که گفت این طرح را بخوان و نظرت را بگو.
اصلا به خواندن نرسید. همین که در جلسه طرح را شنیدیم، گفتم هستم. فقط سه سال از این ماجرا گذشته، اما خیلی از مردم اصلا نمیدانند یا فراموش کردهاند. چرا اتفاقی به این مهمی فراموش شده است؟
*در سریال، متلکهای زیرپوستی زیادی به دولت انداختهای، خودت به این دولت رای دادی. کلی برایشان قبل از انتخابات تبلیغ کردی.
من آدم متلکپرانی نیستم، اگر بخواهم حرفی بزنم خیلی رک میگویم. سابقه من هم مشخص است. برای آقای روحانی هم تبلیغ کردم، اما این سریال قبل از شروع این موج نارضایتی نسبت دولت ساخته شد. قبل از اینکه همه چهرههای شناخته شده از روحانی روی برگردانند و بگویند ما اشتباه کردیم که به روحانی رأی دادیم. اما قرار نیست به هر کسی رأی دادم تمام کارهایش را تایید کنم. به هرحال من نقد دارم، قرار هم نیست از کسی بُت بسازم. نقدهایی هم بر دولت آقای روحانی وارد است، مخصوصا نقدهایی به حوزه فرهنگ و سینمای دوره روحانی داشتم و هنوز هم دارم. وقتی نقدی وجود دارد باید گفت، اما قطعا اهل تکه انداختن نیستم.
*برخی می گویند تو چگونه از یک چهره سابقا امنیتی توانستی بهعنوان یک هنرمند دفاع کنی؟ وقتی یک آدم امنیتی به تو وعده آزادی در حوزه فرهنگ و هنر میدهد، تو چگونه میتوانی باورکنی؟
اتفاقا عموم آدمهای امنیتی برخلاف تصور خیلیها، آدمهای درستی هستند. به نظرم امنیتی بودن این دوستان ایرادی ندارد و حتی در جاهایی امنیتی بودن یک امتیاز است؛ اما من هم انسانم و اشتباه جزئی از ساختار آفرینش من است. برخی هواداران احمدینژاد هنوز روی حرف خودشان هستند و همه چیز او را تایید میکنند. اما من امسال اگر متوجه شوم کسی که پای اوایستادهام از تصوراتم فاصله گرفته است، بصراحت اعلام میکنم و دیگر پای او هم نمیایستم و با صراحت میگویم اشتباه کردم.
*الان تو منتقد دولت روحانی در فاجعه منا هستی؟
من در این جریان منتقد همه هستم. منتقد خودم هم هستم که بعد از دو سال این موضوع را کار کردم. دولت هم بخشی از این ماجراست. ما هر سال به مناسبتهای مختلف فیلم، مستند و سریال میسازیم و سعی میکنیم اتفاقات مهم مملکت و ظلمهایی را که به ماشده است را فراموش نکنیم. همه اینها را یادآوری میکنیم، اما سؤال اینجاست از واقعه منا، فقط سه سال گذشته، چرا دیگر چیزی از آن نمیگوییم؟ لااقل بیاییم نتیجه بررسیهای واقعه منا را به مردم اعلام کنیم که مثلا نتیجه این شده است، شما هم دیگر دربارهاش حرف نزنید خداحافظ و تمام! حدود 7000 نفر در مجموع کشورها، در این فاجعه کشته شدند، خیلی از کشورها پول گرفتند و بیخیال این داستان شدند. در اینجا هم عدهای برداشتشان این است که در این ماجرا ایران از عربستان پول گرفته است و بیخیال شده است. آیا واقعا این بوده؟ یعنی با پول بخشیدهاند. من مطمئنم اینگونه نیست، اما اینها سؤالات مردم است و وقتی به این سؤالات پاسخ نمیدهند، این سؤالات پشت هم قرار میگیرد و بعدها ممکن است به سوءتفاهمات عجیب و غریبی منتهی شود.
*نقدت به روحانی در حوزه فرهنگ و هنر چیست؟
آقای روحانی با شعار تدبیر و امید و اعتدال و... آمد. درباره شعار اعتدال، به نظر من برداشت ایشان از عبارت اعتدال به معنای محافظهکاری شدید است. چیزی که برای من خیلی جالب است مثلا در دوره سی و پنجم جشنواره فجر که فیلم من نبود، متوجه زمزمههایی شدم که میگفتند در جشنواره یک اتفاق خیلی عجیب رخ داده و گفتند همه (تریبونداران) باشند تا صدای کسی درنیاید. یعنی فیلم سطح پایین و ضعیف فلان ارگان فقط به واسطه اینکه صدایش درنیاید را هم باید میگذاشتند، البته صدای همه هم درآمد و همه را هم طلبکار کردند. من میگویم آقا شما اصلا دلیلی ندارد بخواهید همه را راضی کنید. قرار نیست که مثلا شما در جشنوارهتان 20 - 10 سیمرغ بگذارید و به هر کسی از در آمد یکی بدهید. قرار نیست در یک بخش 4-3 جایزه داشته باشید تا مثلا من حسین نمازی ناراحت نشوم. شما اگر واقعا دوست داری قاطبه جامعه هنرمندان و سینماگران از تو راضی باشند، یک جشنواره برگزار کن، اگر میتوانی خصوصی و اگر نمیتوانی دولتی، ولی درست برگزار کن. بگو من یک شاخصه دارم و آن هم کیفیت فنی فیلمهاست. کاری ندارم که این فیلم در مورد چیست، کاری ندارم این فیلم را چه کسی ساخته یا کدام ارگان پولش را داده یا سرمایهگذارش کیست یا تولیدکنندهاش از کجا آمده. به نظر شما با این اتفاقاتی که در چند سال اخیر در جشنواره فجر رخ داده آیا اعتبار سیمرغ به اندازه قبل هست؟
***سیستم و نگاه دولت محافظهکارانه و اشتباه است
*من نباید اظهار نظر کنم اما می دانم برخی می گویند فجر بی کیفیت شده.
سیستم و نگاه دولت محافظهکارانه و اشتباه است و آقای داروغهزاده هم که نباشد، فرد دیگری هم بیاید همین ماجراست. من یکی از منتقدان شدید هشت سال دولت قبل بودم، ولی همیشه در یک مورد میگویم باز دمشان گرم! رک و راست به خیلیها میگفتند، آقا تا زمانی که ما اینجا هستیم شما نیایید، ما حالمان با تو خوب نیست، خوشمان نمیآید، اصلا ما با تو حال نمیکنیم، نیا! تو تکلیفت مشخص بود. از آن بدتر اینکه در نخستین دوره آقای ایوبی را آوردند که بنده خدا اصلا سینمایی نبود، اصلا نمیدانست سینما چه خبر است، فقط شعر میخواند برای ما! آدم باسوادی بود در حوزه خودش. اما نظر من این است که سینما یک آدم عملیاتی میخواهد که خودش هم دستی بر آتش داشته باشد، وگرنه خود سینماییها دورت میزنند. تکلیف من بهعنوان فیلمساز با تلویزیون بسیار روشنتر است تا با سینما. تلویزیون به هرحال یک شکلی دارد، میگوید آقا این قانون من است و این خطوط قرمز من! دوست داری بیا دوست نداری نیا! به سلامت. شما تکلیفت با تلویزیون مشخص است، اما تکلیفت با سینما چطور؟ آیا مشخص است؟
*وضع اهالی سینما که خیلی خوب است، شما چرا مطالبه اقتصادی دارید؟
مگر قرار است من فقط به فکر خودم باشم؟ چند وقت قبل که جشن منتقدین بود من داشتم از خیابان حجاب میرفتم بالا، نمیدانستم آنجا جشن منتقدین را برگزار میکنند. حوالی ساعت 8 الی 9 شب بود. دیدم یک کارگردان سینما که از من بزرگتر هم هست، جلوی من را گرفت که سلام فلانی آمدهای جشن؟ گفتم مگر جشن است؟ خلاصه این دست و آن دست کرد و گفت فلانی 20 تومن داری به من قرض بدهی؟ گفتم 20 میلیون تومن؟! گفت 20 هزار تومان که تا خانه بروم. جا خوردم، گفتم شاید کیفش جا مانده و خلاصه پول را به ایشان دادم. گفت فقط به این زودی نمیتوانم به تو برگردانم . گفتم چه خبر شده؟ گفت مدتی است درآمدی ندارم و برای خرج روزانه هم ماندهام. این درد را آدم به چه کسی باید بگوید؟ کارگردانی که خرجش فرق میکند، مردم نگاه دیگری به او دارند، خانوادهاش از او انتظار بیشتری دارند، اما برای نان شبش محتاج است. توجه کنید؛ نان شب! یک زمانی بود میگفتیم به هرحال ماشین بهتر نمیتواند بخرد یا مثلا قبلا بیشتر خرید میکرد الان کمتر! الان کارگردان سینما در خرج خودش مانده، کی باور میکند؟ تویی که مسؤولیتی داری بابت همه این مسائل مسئول هستی.
*یعنی مسؤولان سینمایی به فکر معیشت سینماگران نیستند؟
من میخواهم بگویم برآیند این محافظهکاری در سینما چیست؟ نتیجه چیست؟ الان آیا سینمای ما به لحاظ محتوایی پیشرفت کرده است؟
*الان کمدیهای نازل بیشتر داریم.
آن هم جزئی از سینماست و باید باشد، اما الان هرکس من را میبیند میگوید فیلمنامه کمدی چیزی داری؟! من کار جدی داشتم، نساختم یعنی دیدم وضعیت به گونهای است که اصلا خودم پشیمان شدم بسازم، تهیهکننده هم داشتم.
*با این رویه باید منتظر کوچ سایر کارگردانان به تلویزیون باشیم.
میدانم که خیلی از افراد میخواهند بیایند. لااقل اینجا تکلیف مشخص است. تو حداقل میدانی یک پخش داری که هیچکس نمیتواند از تو بگیردش. از فلان ساعت تا فلان ساعت مال توست. کسی نمیتواند بیاید و بگوید آقا این سالن مال من است. تکلیف مشخص است. ولی تکلیف سینما واقعا مشخص نیست. البته که در همه حوزهها کم و بیش وضع به همین منوال است.