ماهان شبکه ایرانیان

ویژگیها و اعمال زشت قوم لوط علیه السلام (رذایل اخلاقی)

اعمال زشت و کارهای بد آن ها بسیار بود که قرآن به بعضی از آن ها تصریح و برخی را هم به طور اشاره بیان فرموده است. از جمله کارهای ایشان، عمل زشت لواط بود که طبق روایات، پیش از آن چنین عملی در دنیا سابقه نداشت و نخستین کسی هم که این عمل را بدان ها یاد داد شیطان بود.

اعمال زشت و کارهای بد آن ها بسیار بود که قرآن به بعضی از آن ها تصریح و برخی را هم به طور اشاره بیان فرموده است. از جمله کارهای ایشان، عمل زشت لواط بود که طبق روایات، پیش از آن چنین عملی در دنیا سابقه نداشت و نخستین کسی هم که این عمل را بدان ها یاد داد شیطان بود.

 

پیشینه عمل قوم لوط در تاریخ

قوم لوط با رذائل اخلاق آلوده بودند، و یکی از اعمال ناستوده آن قوم مقاربت با پسران و انحراف از سنت تناسل بود. این بیماری اخلاقی و انحراف جنسی در میان قوم لوط شایع بود، و به همین مناسبت نام این مرض از اسم همان قوم اشتقاق یافت و «لواط» نامیده شد. نام علمی این بیماری «شذوذ تناسلی» و در زبانهای اروپائی «هوموسیکسوالیتی HomoseXuality» است. رذیله لواط در میان بابلیان و آشوریان و عبرانیان نیز سابقه دارد و در تاریخ قدیم مصر متجاوز از چهارهزار سال قبل درباره آن گفتگو شده است.

در یونان آلودگی به این بیماری بسیار قدیمی است، به طوری که در افسانه های ایشان نفوذ کرده و در اعماق حیات سیاسی و ادبی و فنی آن قوم رسوخ داشته و حتی در آداب دینی و مذهبی ایشان نیز راه یافته بوده، و علت نفوذ و انتشار این مرض در میان ملت یونان اینست که ایشان زن را از جهت روح و مشاعر از جنس مرد پست تر می شمرده اند، و از این جهت رابطه مردان یونان به زنان منحصر به ایجاد نسل و توالد بوده ولی تمتع حقیقی و لذت جنسی را تنها در آمیزش با پسران می دانسته اند، و معتقد بوده اند که جمال مرد بدیع تر و دقیقتر و جاذبه او قویتر از زن است، و چون این فکر نزد یونانیان یک قسم قداست و احترام دینی داشته ملاحظه می کنیم که «سولون» قانون گذار بزرگ آن سرزمین، آمیزش و کامرانی با پسران را بر اسیران حرام کرده تا منزلت و احترام آن کاسته نگردد. در تاریخ روم قدیم نیز این عمل ناستوده همان عنوان و اعتبار را داشته، و شریعت مسیح پس از آنکه به یونان و روم نفوذ نموده این رذیله را نهی کرده است.

در تاریخ عرب قبل از اسلام نیز این عادت ناپسند بیش و کم وجود داشته ولی اسلام آن را ریشه کن ساخته است. رذیله لواط در کشورهای چین و هند و ژاپن انتشار داشته است، ولی رسواترین بلاد شرق از جهت آلودگی به این رذیله، بلاد ترکستان از سواحل کره تا بحر خزر بوده است. در عصر حاضر با آنکه قوانین اروپا و آمریکا به شدت از ارتکاب این فحشاء جلوگیری می کند ولی با وجود این گروهی از یهود مراکز و منازلی برای اجراء این عمل فراهم می سازند و برای شیوع و انتشار آن مجلاتی منتشر می کنند. زیرا این خوی ناستوده در میان یهود تاریخی بسیار قدیم دارد و ایشان بر حسب شهادت کتب دینی خودشان نزدیک بیت رب خانه ای ساخته و پرداخته بودند و جمعی از بنی اسرائیل به عنوان عبادت در آنجا ساکن و معتکف می شدند و خود را در معرض شهوترانی مسافرین و غرباء قرار می دادند.

شریعتهای آسمانی متفقا با این خوی نکوهیده به مبارره پرداخته اند. زیرا اساس بقاء اجتماع تناسل است و لواط مانع از آنست و در نتیجه این عمل منکر، اجتماع را در معرض فنا و اضمحلال قرار می دهد. به علاوه ارتکاب این عمل موجب آن می شود که روح مردانگی کودک از میان برود و سرانجام از قیام به وظائف حیاتی و اجتماعی که مستلزم داشتن روح رجولیت حقیقی است عاجز ماند. و صدمه ای عظیم از این راه متوجه اجتماع شود، زیرا برای آنکه تناسل براساس صحیح انجام شود لازمست که مرد وزن در جهت رجولت و انوثت کامل و صحیح باشند، و لواط یا نسل را از میان می برد و یا آن را ضعیف می سازد و از این جهت وظیفه هر فرد و حکومتی است که از شیوع آن جلوگیری کند. نظر به این آثار سوء و زیانباری که از این رذیله به وجود می آید قرآن با این عمل ناستوده به شدت مبارزه کرده و کیفر آن در حدود اسلامی قتل است.

از کارهای زشت دیگر قوم لوط گلوله پرانی با کمان، و هسته انداختن به یکدیگر (و حتی در بعضی موارد شرط بندی می‎کردند که هسته به هر کسی خورد با او عمل زشت انجام دهند) و آدامس جویدن در معابر عمومی (برای جذب افراد به خاطر شهوترانی). هم چنین لباسهای فاخر بلند می‎پوشیدند (که امروز رقاصه‎های دنیا در جهان غرب می‎پوشند) و دکمه‎های کت و پیراهنشان را می‎گشودند (بحار، ج 12، ص 151) و قلم از بیان بعضی از زشتکاریهای آنها شرم دارد.

از آیات قرآن از جمله از آیه 28 سوره عنکبوت استفاده می‎شود، که زشتکاری قوم لوط به گونه‎ای زننده بود که در میان هیچ قوم و ملتی سابقه نداشت. چنان که لوط به آنها گفت: «إنکم لتأتون الفاحشه ما سبقکم بها من أحد من العالمین؛ شما کار بسیار زشتی انجام می‎دهید که احدی از مردم جهان، قبل از شما آنها را انجام نداده است. » در جای دیگر قرآن نیز ذکر شده که «و لوطا إذ قال لقومه أ تأتون الفاحشة و أنتم تبصرون* أ إنکم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل أنتم قوم تجهلون؛ و لوط را به یاد آور هنگامی که به قومش گفت آیا شما به سراغ کار بسیار قبیح می روید در حالی که (زشتی و نتایج شوم آن را) می بینید آیا شما به جای زنان به سراغ مردان از روی شهوت می روید؟ شما قومی جاهل هستید. » (نمل/ 54- 55)

در آیات مورد بحث خداوند به انحراف قوم لوط اشاره می کند و نخست می گوید: "لوط را به یاد آور هنگامی که به قومش گفت: آیا شما به سراغ کار بسیار زشت و قبیح می روید در حالی که (زشتی و نتائج شوم آن را) می بینید. " فاحشه به معنی کارهایی است که زشتی و قباحت آن روشن و آشکار است و در اینجا منظور همجنس گرایی و عمل ننگین "لواط" است. جمله "انتم تبصرون" اشاره به این است که شما زشتی و شناعت این عمل و عواقب شوم آن را با چشم خود می بینید که چگونه جامعه شما را سر تا پا آلوده کرده، و حتی بچه ها و کودکان شما در امان نیستند، چرا می بینید باز هم بیدار نمی شوید؟! و اما اینکه بعضی احتمال داده اند اشاره به این باشد که در مقابل چشم یکدیگر مرتکب چنین کاری می شوند با ظاهر عبارت چندان سازگار نیست، چرا که لوط می خواهد و جدان آنها را بیدار کرده و ندای درونشان را به گوششان برساند، سخن لوط از بصیرت است و دیدن عواقب مرگبار این عمل و بیدار شدن. سپس می افزاید: "آیا شما به جای زنان به سراغ مردان از روی شهوت می روید. " در حقیقت نخست به عنوان "فاحشه" (کار زشت) از این عمل یاد کرده، سپس آن را روشنتر بیان می کند تا جای هیچ ابهامی باقی نماند، و این یکی از فنون بلاغت برای بیان مسائل مهم است.

و برای اینکه روشن سازد انگیزه این عمل جهالت و نادانی است می افزاید: "بلکه شما قومی جاهل و نادان هستید. جهل به خداوند، و جهل به هدف آفرینش، و نوامیس خلقت، و جهل به آثار شوم این گناه ننگین، و اگر خودتان خوب بیندیشید به این حقیقت می رسید که این عمل تا چه حد جاهلانه است. "

به این ترتیب آنها چون بنیانگذار این فساد بودند، بار گناه کسانی را که در آینده از آنها پیروی می‎کنند نیز به دوش خواهند کشید، بی‎آنکه از گناه آنان چیزی کم شود. از زشتکاری قوم لوط این که کف دست بر پشت یکدیگر می‎زدند، دشنامهای رکیک و زننده به همدیگر می‎گفتند، بازیهای بچه گانه داشتند، قمار بازی می‎کردند، با انواع آلات موسیقی سر و کار داشتند، سنگ پرانی و متلک گفتن از کارهای معمول آنها بود، و در حضور جمع، خود را برهنه می‎کردند و. . .

حضرت لوط هر چه آنها را نصیحت کرد، در دل آن آلودگان و منحرفان اثر ننموده، پاسخ آنها به حضرت لوط این بود که: «ائتنا بعذاب الله إن کنت من الصادقین؛ اگر راستی می‎گویی عذاب خدا را برای ما بیاور. » (عنکبوت/ 29)

لجاجت و هوسبازی آنها تا این حد بود، و سرانجام حضرت لوط با قلبی آکنده از اندوه گفت: «پروردگارا مرا بر این قوم مفسد، پیروز گردان. » (عنکبوت/ 30) نکته قابل توجه این که در حالات قوم لوط نوشته‎اند یکی از عوامل اصلی آلودگی آنها به گناه زشت لواط این بود که آنها مردم بخیلی بودند و چون شهرهای آنها بر سر راه کاروانهای شام قرار داشت، آنها با انجام این عمل، نسبت به بعضی از عابرین و مهمانانشان، می‎خواستند آنها را از شهرهای خود دور سازند، ولی کم کم این عمل زشت در میان خودشان نیز رایج گردید. پیامبر (ص) در مسجد مردی را دید به طرف کسی هسته انداخت، فرمود: «او مشمول لعنت است تا آن هسته به زمین بیفتد. » سپس فرمود: «هسته انداختن از شیوه‎های قوم لوط است. » آن گاه آیه فوق (عنکبوت/ 29) را خواند و از کارهای زشت آنها این بود که محل مدفوع خود را نمی‎شستند، و خود را از جنابت تطهیر نمی‎نمودند و بسیار بخیل و دست بسته بودند، هرگز کسی را به غذا دعوت نمی‎کردند. (سفینه البحار، ج 2، ص 516)

آری وفور نعمت شامات که فرسخ در فرسخ پر از درختهای میوه دار بود و آن چنان درختها در میان هم رفته بودند که شعاع آفتاب به زمین نمی‎رسید، به جای این که آنها را شاکر خدا کند و به راه خداوند روند، این چنین غرق در آلودگی شده بودند تا آن جا که کسی جرأت نداشت که از شهرهایشان عبور کند، چرا که اموال او را غارت می‎کردند، و او را به آلودگی جنسی می‎کشاندند.

هم چنین آن ها راه زنی می کردند و مسافران آن چند شهر را به انواع مختلف لخت نموده و اموالشان را به یغما می بردند و انواع آزارها و رسوایی ها را نسبت به آن ها روا می داشتند. طبرسی در تفسیر آیه «و تقطعون السبیل» در سوره عنکبوت ذکر کرده است که قوم لوط پای مردم را با عمل زشت لواط از شهرهای خود بریدند، زیرا هرکس را که از شهرشان عبور می کرد، او را هدف قرار داده و هر کدام سنگی به طرف او پرتاب می کرد. هر یک از سنگ ها که به او اصابت می کرد، آن مسافر مال کسی بود که آن سنگ را پرتاب کرده بود. صاحب سنگ مال او را می گرفت و با او لواط می کرد و سه درهم نیز به عنوان غرامت از وی دریافت می کردند و این حکم قاضی آن ها بود که چنین حکمی را صادر می کرد!

از جمله کارهای بسیار زشتی که قرآن در سوره عنکبوت با ذکر جمله «و تأتون فی نادیکم المنکر؛ با یکدیگر در ملأ عام کارهای رکیک و زشت انجام می‎دادند. » یعنی در مجلستان اعمال زشت انجام می دهید. کنایه وار بدان اشاره کرده است. از جمله از کارهای آنها این بود که راهها را برای زشتکاری می‎بستند و آشکارا در معرض دید مردم، منکرات را انجام می‎دادند. در بعضی از تفاسیر، کلمه «منکر» به هسته انداختن آنها تفسیر شده که آن هم به خاطر هوسهایشان بود. اما اهل تفسیر و مورخان تصریح کرده اند، که منظور همان عمل لواط و سایر اعمال زشت بود که آشکارا در حضور یک دیگر انجام می دادند و از هم دیگر شرم نمی کردند. خلاصه انواع کارهای ناشایست را در نهان و آشکار انجامی می دادند و هیچ شرمی و حیایی از هم نداشتند.

طبرسی در ذیل همین آیه قولی نقل کرده که مجالس آن ها مشتمل بر انواع کارهای زشت و قبیح بود؛ مانند: دشنام و سخنان رکیک، پس گردنی زدن، قمار، شلاق زدن، سنگ پرانی، نواختن تار و تنبور، کشف عورت و لواط. هم چنین طبق نقل طبری و مورخان دیگر و برخی از روایات، در حضور یکدیگر و در مجالس علنی ضرطه می دادند.

 

اعمال زشت قوم لوط در روایات

صدوق در کتاب خصال از امیر مؤمنان روایت کرده که «شش عمل میان این امت، از اخلاق قوم لوط است: مهر بازی، تلنگر (یا پرتاب سنگ های ریز با سرانگشت به سوی مردم)، جویدن سقز (یا آدامس، بلند کردن جامه ها به خاطر بزرگی کردن و تکبر، بازگذاشتن تکمه قبا و پیراهن. »

علامه مجلسی این روایت را اینگونه نقل نموده است: به سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین (ع) منقول است که: «شش چیز است در این امت که از عملهای قوم لوط است: کمان گلوه انداختن، سنگریزه با انگشتان انداختن، قندران خاییدن، جامه بر زمین انداختن از روی تکبر، و بندهای قبا و پیراهن را گشودن. »

هم چنین امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت در روایتی فرمود: «قوم لوط مردمی بودند که از غائط و مدفوع و نیزاز جنابت خود را پاک نمی کردند (یعنی غسل جنابت و تطهیر نمی کردند). مردمانی بخیل و خسیس به طعام و خوراک بودند. » علامه مجلسی می فرماید: «در روایت دیگر وارد شده است: از اعمال قبیحه ایشان آن بود که در مجالس بر روی یکدیگر باد سر می دادند، لهذا لوط به ایشان گفت: در مجالس خود کارهای بد مکنید. »

 

علت شیوع لواط در قوم لوط

درباره این که عمل زشت لواط (و به اصطلاح امروز هم جنس بازی) چگونه میان آن ها شیوع یافت (با این که مطابق روایات و تواریخ تا با آن روز سابقه نداشت) و این که علت آن چه بود، اختلاف است در حدیثی که کلینی و دیگران از امام باقر (ع) روایت کرده اند، آن حضرت فرمود: «قوم لوط از برترین اقوامی بودند که خدای تعالی آفریده و به همین جهت که قومی برتر بودند شیطان سخت آن قوم را هدف وساوس خود قرار داد. یکی از برتریها و امتیازات قوم نامبرده این بود که وقتی به سر کار می رفتند دسته جمعی می رفتند و زنان در پشت سرشان باقی می ماندند و ابلیس هم آنان را به این روش معتاد کرد، و وقتی هنگام کشت و زرع و یا هر کار دیگری که داشتند تمام می شد و مردم به شهر بر می گشتند ابلیس می رفت و کشت آنان را خراب می کرد. مردم به یکدیگر گفتند: باید کمین کنیم ببینیم این کیست که متاع ما را خراب می کند یک بار در کمین نشستند دیدند پسری است بسیار زیبا که پسری به آن زیبایی ندیده بودند پرسیدند که نه یک بار و نه دو بار که متاع و مایه زندگی ما را خراب می کنی آنگاه با یکدیگر در خصوص مجازاتش مشورت کردند، بر این رأی دادند که او را بکشند پس آن پسر را به دست کسی سپردند تا شب از او محافظت کند و فردا اعدامش کنند، چون شب فرا رسید پسرک فریادی برآورد، آن شخص پرسید تو را چه می شود؟ گفت: پدر من نیمه شب مرا در روی سینه و شکم خود می خوابانید، و من به این کار عادت کرده ام و امشب چون پدرم نیست خوابم نمی برد. آن شخص گفت: بیا و روی شکم من بخواب. »

امام فرمود: «پسرک بدن آن شخص را آنقدر مالش داد تا تحریک شد و به او یاد داد که می توانی با من جماع کنی، پس اولین کسی که این عمل زشت را در بشر باب کرد ابلیس بود و دومین کس همان شخصی بود که با آن پسرک لواط کرد و بعد از تحقق یافتن این عمل زشت پسرک از دست آن مردم گریخت، صبح آن شخص به مردم خبر داد که (اگر پسرک گریخت مفت نگریخت) من فلان کار را با او کردم مردم خوششان آمد با اینکه تا آن روز هیچ آشنائی با این عمل نداشتند ولی از آن روز دست به کار آن شدند و کار به جایی رسید که دست از زنان برداشته مردان به یکدیگر اکتفا کردند و به مردان خود بسنده ننموده افرادی را بر سر راه می گماشتند تا اگر مسافرانی از آنجا عبور کردند اطلاع دهند تا با آنان نیز این عمل زشت را مرتکب شوند، کار به جایی رسید که مردم شهرهای دور و نزدیک از این قوم متنفر شدند. ابلیس وقتی دید نقشه اش در مردان کاملا جا افتاد به سر وقت زنان آمد و خود را به شکل زنی مجسم ساخته به آنان گفت آیا مردان شما به یکدیگر قناعت می کنند؟ گفتند: آری خود ما به چشم خود این عمل آنان را دیده ایم و جناب لوط هم از همه ماجرا آگاه شد، آنان را موعظه می کند و توصیه می نماید، مؤثر نمی افتد، ابلیس زنان را نیز گمراه کرد تا جایی که زنها هم به یکدیگر اکتفاء نمودند. »

در حدیث دیگری که صدوق از امام باقر (ع) روایت کرده آن حضرت علت شیوع این عمل را میان آن ها خصلت نکوهیده بخل ذکر فرموده است و به ابوبصیر که راوی حدیث و یکی از اصحاب اوست چنین می گوید: «ای ابامحمد، رسول خدا در هر صبح و شام از بخل به خدا پناه می برد و ما نیز از این صفت به خدا پناه می بریم. خدای تعالی فرمود: و کسی که نفسش از بخل نگه داری شود، آنان رستگارند. و اکنون سرانجام (شوم) بخل را به تو خبر خواهم داد. »

سپس داستان قوم لوط را برای ابوبصیر به عنوان شاهد نقل فرمود و گفت: «قوم لوط اهل قریه ای بودند که بخل داشتند و همین بخل باعث درد بی درمانی در مورد شهوت جنسی آن ها شد. » ابوبصیر گوید: «پرسیدم که چه دردی برای آن ها به بار آورد؟» فرمود: «قریه قوم لوط سر راه مردمی بود که به شام و مصر سفر می کردند و وقتی کاروانی بر آن ها می گذشت، از آن ها پذیرایی می کردند. هنگامی که این ماجرا ادامه پیدا کرد، از روی بخل و خستی که داشتند، ناراحت شده و در فکر چاره ای افتادند و همان بخل موجب شد که چون میهمانی بر آن ها وارد می شد، با او لواط می کردند بی آن که شهوتی به این کار داشته باشند و تنها این عمل را با مردم انجام می دادند تا کسی به دیار آن ها وارد نشود و همین سبب شد که پای مسافران از سرزمین آن ها قطع شود و دیگر کسی بدانجا نیاید، اما این عمل میان آن ها رسوخ پیدا کرد و سرانجام موجب هلاکت آن ها گردید. »

در حدیثی از تفسیر علی بن ابراهیم، چنین بود: «وقتی از رفت و آمد کاروانیان ناراحت شدند، در صدد چاره برآمدند. شیطان به صورت پیرمردی نزد آن ها آمده و بدان ها گفت: اگر می خواهید دیگر کسی به شهر و دیار شما نیاید، از این پس با آن ها این عمل را انجام دهید. بعد خود به صورت جوانی زیبا روی نزد آن ها آمد و ایشان با او لواط کردند و از این کار خوششان آمد. کم کم این عمل میانشان رسوخ کرد تا جایی که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کردند. »

در احادیث دیگری هم نظیر این علت ذکر شده است. به هر صورت این خصلت نکوهیده وسیله ای به دست شیطان داد تا آن ها را به کاری زشت و گناهی بزرگ وادار کند و سبب نابودی آن مردم تیره بخت گردد.

 

داستانی از قوم لوط در کتاب قصص الانبیاء عبدالوهاب نجار

عبدالوهاب نجار در کتاب قصص الانبیاء خود، داستانی از قوم لوط نقل کرده که ستم فراوان و بیدادگری میان طبقات مختلف آن ها از این داستان به خوبی معلوم می شود. وی می گوید: «در یکی از کتاب های عبری در وصف قوم لوط خواندم که نوشته بود: زمانی ساره (همسر ابراهیم خلیل الرحمان) لعاذر را که بزرگ غلامان ابراهیم بود به شهر سدوم فرستاد تا از سلامتی لوط برای او خبر بیاورد. لعاذر به دنبال دستور ساره به سدوم رفت. وقتی وارد آن شهر شد، مردی جلوی او را گرفت و بدون مقدمه سنگی بر سرش زد و خون زیادی از جای آن بریخت. سپس همان مرد گریبان لعاذر را گرفته و مدعی پاداش خود شد و گفت: اگر این خون ها در بدن تو می ماند، به تو زیان می زد و چون من این زیان را از تو دور کرده ام، مستحق پاداش هستم. سرانجام پس از گفتگو قرار شد نزد قاضی شهر سدوم بروند. هنگامی که نزد وی رفتند، او نیز به نفع آن مرد حکم داد و به لعاذر گفت: باید مزد این مرد را بدهی که سبب شده تا زیانی از تو دور شود و خون تو بر زمین بریزد! لعاذر که این جریان را مشاهده کرد و حکم ظالمانه قاضی و ستم آن مرد را دید، عصبانی شد و بی درنگ سنگی برداشت و بر سر قاضی زد و سر او را شکست و خون او را بریخت. سپس به قاضی گفت: اکنون آن مزدی را که من برای ریختن خونت از تو طلبکارم، به جای مزدی که این مرد سدومی از من طلبکار است به او بده!»

نجار پس از نقل این داستان می گوید: «من پیش از این که داستان فوق را بخوانم این شعر معری را که می گوید:

وای امری فی الناس القی قاضیا *** ولم یمض احکاما لحکم سدوم

خوانده بودم ولی معنای آن را نفهمیده بودم و نمی دانستم منظورش از سدوم در این شعر چیست و چون این داستان را خواندم معنای آن را فهمیدم. »

باری داوران سدوم به بیدادگری مشهور بوده اند و در امثال عرب نیز آمده است که گفته اند: «فلان اجور من قاضی سدوم؛ فلان بیدادگرتر از قاضی سدوم است. » از جمله احکام ستمگرانه ای که از آن ها نقل کرده اند، این بود که اگر به کسی ستم می شد قاضی دستور می داد چهار درهم از آن شخص ستم دیده به عنوان جریمه بگیرند یا اگر کسی مثلا شکایت می کرد که فلان کس گوش خر مرا کنده است، قاضی می گفت که خرت را به او بسپار تا آنقدر نگاه دارد که گوشش بروید و نیز اگر مردی شکایت می کرد که فلانی زن مرا آنقدر زده است که بچه انداخته، قاضی می گفت که زنت را به او بده تا نزد خود نگه دارد و خرجش بدهد تا بچه دیگری از آن مرد بیاورد و آن بچه را به جای بچه خودت نزد تو آورد. به هر صورت مردم آن ناحیه به انواع ظلم ها، انحرافات، اعمال زشت و کارهای بیهود و قضاوت های ظالمانه آلوده و مبتلا بودند تا این که لوط پیغمبر به میان آن ها آمده و به تبلیغ و ارشاد ایشان همت گماشت و رسالت دشوار خود را ابلاغ فرمود.

 

موضعگیری زشت و مغرورانه قوم لوط در برابر حضرت لوط (ع)

لوط سی سال در میان قوم خود همچون کوه ایستاد و در برابر آنها قیام کرد، و مکرر و هر روز آنها را با نصیحت و پند و استدلال و ترساندن از عذاب خدا، به سوی حق راهنمایی می‎نمود و حجت را بر آنها تمام می‎کرد.

لوط (ع) هم چون استادش ابراهیم (ع) مردی سخی و بزرگوار و مهمان نواز بود، هر کس بر او وارد می‎شد با کمال احترام از او پذیرایی می‎کرد.

ولی قوم او، وقتی که مسافران و واردین غریب را می‎دیدند، سنگ به سوی آنها انداخته، و هر کس که سنگش به کسی اصابت می‎کرد، اموالش را می‎گرفت و با او عمل زشت انجام می‎داد و سه درهم به عنوان غرامت می‎پرداخت، و قاضی آنها به دادن این سه درهم به مسافر مظلوم، قضاوت می‎کرد.

و به طور کلی آنها غرق درانحرافات و آلودگیها بودند، در مجالس عمومی با ساز و آواز و رقص و عریان، در هم مخلوط می‎شدند (همچون مواردی که هم اکنون در کشورهای غربی وجود دارد) و زشتکاری و کثافتکاری را به جایی رساندند که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «زمین گریه کرد تا حدی که اشکش به آسمان رسید و آسمان گریه کرد تا حدی که اشکش به عرش رسید، آن گاه خداوند به آسمان فرمان داد که آنها را سنگباران کند. »

 

منابع

جمال الدین ابوالفتوح رازی-روضه الجنان و روح الجنان- جلد 6 ص 409، جلد 3 ص 208، جلد 15 ص 506

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 ص 232- 233، جلد 10 ص 504 - 506

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 13 ص 459، جلد 15 ص 503-505، جلد 16 ص 265- 254، جلد 11 ص 108

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 9 ص 167، جلد 13 ص 199 و 204، جلد 11 ص 150

ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین- جلد 5 صفحه 168

سید محمد صحفی-قصه های قرآن- صفحه 405 تا 406

سایت اندیشه قم- مقاله قوم لوط

عین الله ارشادی-سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

حسین فعال عراقی-داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان

علامه مجلسی-حیوه القلوب (تاریخ پیامبران علیهم السلام و بعضی از قصه های قرآن)

رسول محلاتی-تاریخ انبیاء

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان