ماهان شبکه ایرانیان

برداشت های مدیریتی از سیره و گفتار امام حسن عسکری علیه السلام

امام حسن عسکری(ع) یازدهمین ستاره هدایتی است که جمعه هشتم ربیع الثانی سال۲۳۲ هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود وبا درخشش درآسمان امامت، هدایت مردم راعهده دار شد

برداشت های مدیریتی از سیره و گفتار امام حسن عسکری علیه السلام

مقدمه

امام حسن عسکری(ع) یازدهمین ستاره هدایتی است که جمعه هشتم ربیع الثانی سال232 هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود وبا درخشش درآسمان امامت، هدایت مردم راعهده دار شد. درالقاب آن حضرت که هر یک گویای بعدی ازشخصیت عظیم اوست، با القابی چون: ناطق عن الله، مرشدالی الله،[1] هادی ومهتدی[2] نیز رو به رو می شویم که گویای همان وظیفه اصلی امامت، هدایتگری ومدیریت جامعه بشری است.

پدربزرگوار آن حضرت، امام هادی(ع) ومادرمکرمه اش بانوی عارفه ای است که به نام های"سلیل"، "حدیثه" و "سوسن" خوانده می شود. مدت امامت آن حضرت شش سال بود که از سال 254 هجری قمری شروع و درسال 260 با شهادت آن حضرت پایان یافت.[3] امام حسن عسکری(ع) درطول مدت زندگانی و به ویژه در دوران امامت خویش به واسطه مبارزه با طاغوت های زمان در تبعید و زندان و تحت نظر به سرمی برد. زندگی آن حضرت دردوران شش تن از خلفای ستمگر عباسی سپری شد که به ترتیب جعفر متوکل، محمد منتصر، ابوالعباس احمد مستعین، ابوعبدالله معتز، محمد مهتدی و احمد معتمد بودند. از آنجا که محل سکونت امام عسکری(ع) در محله عسکر محل سپاهیان تُرک عباسی بود به آن حضرت عسکری می گویند. حضرت حجة بن الحسن امام زمان(عج) یگانه فرزند و جانشین امام حسن عسکری(ع) است که بعد از آن حضرت سکاندار کشتی ولایت و امامت گردید و امروزه آفتاب وجودش در پشت پرده غیب قرار گرفته است و در آینده به اراده خداوند متعال ظهور نموده و جهان را با نور وجودش پر از عدل و داد خواهد ساخت.

در این مقاله قصد داریم با بررسی اجمالی سیره وگفتار هدایتگرانه آن حضرت که با وجود اختناق، ناآرامی ها و شرایط خاص حاکم برآن دوره، از سخت ترین شرائط پیش آمده برای سلسله امامت به حساب می آید، برداشت هایی مدیریتی را در قالب نکات مهم به منظور تآسی مدیران نظام اسلامی به آن بزرگوار ارائه نماییم.

تربیت و آموزش

امروزه آموزش در سازمان های بزرگ دنیا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و یکی از وظایف عمده مدیران سطوح عالی و میانی به حساب می آید. از این رو بخش عمده ای از بودجه سالانه خود را به منظور به روز نگه داشتن نیروی انسانی خود اختصاص می دهند و موفقیت سازمان ها را در گرو سطح دانش آنها می دانند.

گرچه حضرت عسکری(ع) بر اثر نامساعد بودن زمان و محدودیت بسیار شدید که حکومت عباسی اعمال می کرد، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کل جامعه نشد، ولی در تربیت شاگردانی که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف ناب تشیع و رفع شبهات دشمنان نقش مهم و بسزایی داشتند، موفق گشت.

شیخ طوسی (ره) تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است[4] که در میان آنان چهره های برجسته و مردان وارسته ای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، عبدالله بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری (نائب خاص حضرت حجت)، علی بن جعفر، و محمد بن حسن صفار به چشم می خورند.[5]

پرورش تفکر

پرورش تفکرو تولید فکردرنیروی انسانی سازمان ها نشان برتری آنها بشمار می آید. بیشتر امامان معصوم(ع) با اینکه فرصت برقراری حکومت مورد نظر خود رانیافتند، به این امر مهم در سیره و گفتار خود توجه خاص نموده و از هر فرصت برای پرورش تفکر پیروان خود استفاده ونسل های بعدی را نیز به آن توجه داده اند. از جمله موردی از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که به آن اشاره می گردد:

اسحاق کندی فیلسوف عراق بود. او به تألیف کتابی با موضوع تناقضات قرآن همت گماشت. او آنچنان با شوروعلاقه مشغول تدوین این کتاب گردید که ازمردم کناره گرفت و به تنهایی در خانه خویش به این کار مبادرت ورزید، تا اینکه یکی از شاگردانش به محضر پیشوای یازدهم(ع) شرفیاب شد.

امام به او فرمود: آیا در میان شما یک مرد رشید پیدا نمی شود که استاد شما را از این کارش منصرف سازد؟ عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم، چگونه می توانیم در این کار یا کارهای دیگر به او اعتراض کنیم؟

امام فرمود: آیا آنچه بگویم به او می رسانی؟ گفت: آری. فرمود: نزد اوبرو و با او انس بگیر و او را در کاری که می خواهد انجام دهد یاری نما، آنگاه بگو سؤالی دارم، آیا می توانم از شما بپرسم؟ به تو اجازه سؤال می دهد. بگو: اگر پدیدآورنده قرآن نزد تو آید، آیا احتمال می دهی که منظور او از گفتارش معانی دیگری غیر از آن باشد که پنداشته ای؟ خواهد گفت: امکان دارد. و او اگر به مطلبی توجه کند، می فهمد و درک می کند. هنگامی که جواب مثبت داد، بگو: از کجا اطمینان پیدا کرده ای که مراد و منظور عبارات قرآن همان است که تو می گویی؟ شاید گوینده قرآن منظوری غیر از آنچه تو به آن رسیده ای داشته باشد و تو الفاظ و عبارات را در غیر معانی و مراد متکلّم آن به کار می بری؟

آن شخص نزد اسحاق کندی رفت و همان گونه که امام به او آموخته بود، با مهربانی تمام با او انس گرفت، سؤال خود را مطرح کرد و او را به تفکر و اندیشیدن وادار نمود. اسحاق کندی از او خواست سؤال خود را تکرار کند، در این حال به فکر فرو رفت و این احتمال به نظر او ممکن آمد. برای همین شاگردش را قسم داد که منشأ این پرسش را برای او بیان کند. او گفت: به ذهنم رسید و پرسیدم. استاد گفت: باور نمی کنم که به ذهن تو و امثال تو این پرسش خطور نماید، راستش را بگو، این سؤال را از کجا آموخته ای؟ شاگرد گفت: ابو محمد عسکری(ع) به من یاد داد. استاد گفت: آری، الان حقیقت را گفتی. چنین سؤالی جز از آن خاندان نمی تواند باشد. آنگاه نوشته های خود را در این زمینه در آتش سوزانید.[6]

پشتیبانی مالی

از دیگر وظایف مدیران سازمان ها توجه به وضعیت مالی و معیشتی نیروهای تحت امر خود می باشد که سبب ایجاد وتقویت انگیزه کارکنان شده، بهره وری را بالا می برد و تحقق اهداف سازمان را سرعت می بخشد.

حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه از یاران خاص و نزدیک، در زندگانی امامان بزرگوار به خوبی آشکار است. در باره حضرت امام حسن عسکری(ع) نیز گفته می شود، گاهی برخی از یاران امام، از تنگنای مالی، در محضر امام شکوه می کردند و آن حضرت، گرفتاری مالی آنان را برطرف می ساخت و گاه حتی پیش از آنکه اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف می کرد. این اقدام مانع از آن می شد که آنان زیر فشار مالی، جذب حکومت ستمگر عباسی شوند. در این باره می توان چند مورد زیر را برشمرد:

«ابوهاشم جعفری» می گوید: از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامه ای به امام عسکری(ع) بنویسم، ولی خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام صد دینار برای من فرستاد و طی نامه ای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می رسی.[7]

«علی بن زید علوی»می گوید: امام عسکری(ع) مبلغی پول به من داد وفرمود: بااین پول کنیزی بخر، زیرا کنیز تو مرده است. وقتی که به منزل برگشتم، دیدم کنیزم مرده است.[8]

و باز«ابوهاشم جعفری» می گوید: نیازمالی خود رابه اطلاع امام رساندم، امام کیسه ای حاوی حدود پانصد دیناربه من داد و فرمود: ابوهاشم! این را بگیر واگر کم است عذر ما را بپذیر.[9]

میانه روی درهزینه

 برنامه ریزی صحیح اقتصادی ازوظائف مدیران سازمانی و زیر ساخت های توسعه وبالندگی اقتصادی یک جامعه محسوب می شود. در سیره امام حسن عسکری(ع) در این باره نکات قابل توجهی وجود دارد که نمونه ای از آن چنین است:

محمد بن حمزه سروری گوید: توسط ابوهاشم جعفری نامه ای به محضرامام عسکری(ع) نوشته و درخواست کردم که آن حضرت دعا کند تا خداوند متعال در زندگی من گشایشی ایجاد بفرماید. وقتی که جواب را توسط ابوهاشم دریافت کردم، آن حضرت نوشته بود: ماتَ ابْنُ عَمِّکَ یحْیی بْنِ حَمْزَة وَ خَلَّفَ مِأَةَ أَلْف دِرْهَمٍ وَ هِی وارِدَةٌ عَلَیکَ، فاشْکُرِاللّهَ وَ عَلَیکَ بِالْأِقْتِصادِ وَ اِیاکَ وَ الْأِسْرافَ، فَاِنَّهُ مِنْ فِعْلِ الشَّیطَنَةِ؛ پسر عمویت یحیی بن حمزه از دنیا رفت و مبلغ صد هزار درهم ارث باقی گذاشت و این درهم ها بر تو وارد می شود (به تو ارث می رسد) پس خدا را سپاسگزار باش و بر تو باد به میانه روی، و از اسراف بپرهیز که اسراف از رفتارهای شیطانی است.

پس از چند روز، پیکی از شهر حرّان آمده و اسنادی را مربوط به دارایی پسر عمویم به من تحویل داد. من با خواندن نامه ای که بین آن اسناد وجود داشت، متوجه شدم که پسرعمویم یحیی بن حمزه همان روزی فوت کرده است که امام(ع) آن خبر را به من داد. به این ترتیب از تنگدستی و فقر رهایی یافته و بعد از ادای حقوق الهی و احسان به برادرهای دینی ام، طبق دستور امام(ع) زندگی خود را بر اساس میانه روی تنظیم نموده و از اسراف و ولخرجی پرهیز نمودم و به این ترتیب زندگی ام سامان یافت در حالی که در گذشته فردی مبذّر و اسراف کار بودم.[10]

داشتن شبکه ارتباطی

امروزه ارتباطات نیز از ارکان اساسی سازمانها محسوب می گردد و مدیرانی که از ارتباطات قوی تری برخوردارند موفق ترین مدیران هستند و آنان می توانند در تحقق اهداف سازمانی گام های موثرتری بر دارند.

در زمان امام عسکری(ع) شیعیان در مناطق و شهرهای متعددی تمرکز یافته بودند. شهرها و مناطقی مانند کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامرا، جرجان و بصره از پایگاه های شیعیان بشمار می رفتند. در میان این مناطق، به دلائلی سامرا، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.[11] گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می کرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو، و ارتباط آنان را با همدیگر از سوی دوم برقرار سازد، و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند. این نیاز، از زمان امام نهم(ع) احساس می شد که شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقراری چنین نظامی، از آن زمان به مورد اجرا گذاشته شد. همچنین این برنامه در زمان امام عسکری(ع) نیز تعقیب گردید و آن امام(ع) نمایندگانی از میان چهره های درخشان و شخصیت های برجسته شیعیان، برگزید و در مناطق متعدد منصوب کرد و با آنان در ارتباط بود و از این طریق تشیع را در همه مناطق زیر نظر داشت. از میان این نمایندگان، می توان از «ابراهیم بن عبده»، نماینده امام در «نیشابور»، یاد کرد.[12]

در راس سلسله مراتب وکلای امام، «محمد بن عثمان عمری» قرار داشت که وکلای دیگر، به وسیله او با امام در ارتباط بودند. آنان اموال و وجوه جمع آوری شده را به وی تحویل می دادند و او به محضر امام می رساند.[13]

علاوه بر شبکه ارتباطی وکالت، امام از طریق اعزام پیک ها نیز با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار می ساخت و از این رهگذر مشکلات آنان را برطرف می کرد. در این زمینه، به عنوان نمونه، می توان از فعالیت های «ابوالادیان»، یکی از نزدیک ترین یاران امام یاد کرد.[14]

گذشته از پیک ها، امام از طریق مکاتبه نیز با شیعیان ارتباط برقرار می ساخت و از این رهگذر آنان را زیر چتر هدایت خویش قرار می داد. نامه ای که امام به «ابن بابویه» نوشته - و در ادامه مقاله از آن یاد خواهیم کرد - نمونه ای از این نامه هاست.[15]

فعالیت های سری

در سیره ائمه معصوم(ع) می توان آموزه هایی را یافت که در همه حوزه های سازمان قابل اجراست. ازجمله رفتار آنان در شرایطی خاص بود که نیاز به پنهان کاری و طبقه بندی اطلاعات وجود داشت.

امام عسکری(ع) با وجود تمامی محدودیت ها و کنترل هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیت های سری سیاسی را رهبری می کرد که با گزینش شیوه های بسیار ظریف پنهان کاری، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور می ماند. در این زمینه نمونه های فراوانی به چشم می خورد که به دو مورد آن اشاره می کنیم:

«عثمان بن سعید عمری» که از نزدیک ترین و صمیمی ترین یاران امام بود در پوشش روغن فروشی فعالیت می کرد. شیعیان و پیروان حضرت عسکری(ع) اموال و وجوهی را که می خواستند به امام تحویل دهند، به او می رساندند و او آن ها را در ظرف ها و مشک های روغن قرار داده و به حضور امام می رساند.[16]

«داود بن اسود»، خدمتگزار امام که مامور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکری(ع) بود، می گوید: روزی امام مرا خواست و چوب مدور و بلند و کلفتی مانند پایه در به من داد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده. من چوب را گرفته روانه شدم. در راه به یک نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بود. به سرعت چوب را زیر بغل گرفتم و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت... وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی» خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذرخواهی شوی؟ مبادا بعد از این، چنین کاری کنی، اگر شنیدی کسی به ما ناسزا (هم) می گوید، راه خود را بگیروبرو وبا او مشاجره نکن. ما، در شهر بد و دیار بدی به سرمی بریم، تو فقط کار خود را بکن وبدان گزارش کارهایت به ما می رسد.[17]

شبهه زدایی

یکی از مهم ترین فعالیتهای علمی حضرت عسکری(ع) شبهه زدایی بود که در این زمینه به یک نمونه اشاره می شود:

در دورانی که امام حسن عسکری(ع) در زندان بود، یکسال بر اثر خشکسالی قحطی شدیدی به وجود آمد. علمای اسلام مردم را برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند و نماز خواندند. این قضیه چندین بار تکرار شد و اثری از باران دیده نشد؛ اما علمای نصارا وقتی با مسیحیان نماز استسقا خواندند، باران آمد و چندین بار این قضیه تکرار شد. این موضوع باعث سرشکستگی مسلمانان گردید. یکی از شیعیان به هر نحوی بود، خود را به زندان رساند؛ اما قبل از آنکه جریان را خدمت امام حسن عسکری(ع) عرض کند، با تعجب دید در میان زندان قبر آماده ای وجود دارد. با چشم گریان عرض کرد: من طاقت ندارم شما را در این قبر دفن کنند. حضرت فرمود: ناراحت نباش! خداوند نیز چنین مقدر نکرده است. بعد از شنیدن این سخن، عرض کرد: دو مطلب و پرسش مهم مرا به اینجا کشانده است:

پرسش اوّل این است که در روایات وارده از شما آمده است که با روزگار دشمنی نکنید (لا تُعادِ الْاَیّامَ) منظور از این روایات چیست؟

حضرت عسکری(ع) فرمود: منظور از روزگار، ما اهل بیت هستیم؛ شنبه متعلق به حضرت رسول(ص)، یکشنبه متعلق به علی(ع) و فاطمه زهرا(ع)، دوشنبه متعلق به امام حسن و امام حسین(ع)، سه شنبه مربوط به امام سجاد و امام باقر و امام کاظم و امام رضا(ع)، چهارشنبه متعلق به امام جواد و پدرم حضرت هادی(ع)، و پنجشنبه متعلق به من است و جمعه مربوط به فرزندم مهدی(عج) می باشد.

پرسش دوم این است که علمای اسلام سه روز برای نمازباران به بیابان رفتند ونمازخواندند وبارانی نیامد، ولی علمای نصرانی هرباری که نمازخواندند، باران بارید واگرامروزهم به دعای آنهاباران ببارد، ترس آن است که مسلمانان وشیعیان درعقیده خود متزلزل شوند وبه مسیحیت گرایش یابند. حضرت فرمود: عالم نصرانی تکه ای از استخوان بدن یکی از پیامبران را همراه دارد که آن را در میان انگشتان خود گذاشته [و همان را وسیله اجابت دعای خویش قرار داده] و لذا باران می بارد. تو خود را فورا به او برسان و آن را از میان انگشتان او بیرون آور! این عمل باعث پراکندگی ابرها و قطع باران می شود. آن مرد با سرعت خود را به محل نماز مسیحیان رساند و استخوان را برداشت. ابرها پراکنده شدند و علمای مسیحی هر چه کردند، باران نباریدو از این رو شرمنده شدند و مسلمانان به ویژه شیعیان از شک و تردید بیرون آمدند و بر ایمان و اعتقاد خویش استوار گشتند.[18]

جاذبه و دافعه

امام حسن عسکری(ع) با جاذبه و دافعه نیرومند، دوستان خالص و دانشمندان کارآمد را به سوی خود جلب می کرد و مخالفان و منحرفان رابه شدّت دفع می نمود. به عنوان نمونه می توان به موارد زیر توجه کرد:

1- فارس بن حاتم، یکی از بدعتگزاران بود. جمعی گرداگرد او را گرفته بودند، او با تحریف حقایق، مطالبی را به نام معارف اسلام بدانها می آموخت. وی به تذکّرات امامان و علمای شیعه اعتنا نکرده و از کار خود دست نکشید. سرانجام ابوجنید، به دستور محرمانه امام هادی(ع) او را به هلاکت رساند.

در پی این عمل شجاعانه، امام هادی(ع) برای ابوجنید، حقوق ماهیانه تعیین کرد. پس از شهادت امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) به خصوص دستور داد که حقوق ماهیانه او را مانند سابق بپردازند، و به این ترتیب برای نابودی بدعت جدّیّت می نمود.[19]

2- امام حسن(ع) در سرزنش صوفیان و صوفی مسلکان، آنچنان برخورد شدیدی می کرد که در ضمن گفتاری که به منزله بیانیه ای برای همه شیعیان در تمام اعصار بود، چنین نوشت: اَلا اِنَّهُمْ قُطّاعُ طَریقِ الْمُؤمِنینَ وَالدُّعاةُ اِلی نِحْلَةِ الْمُلْحِدینَ، فَمَنْ اَدْرَکَهُمْ فَلْیَحْذَرْهُمْ، وَلْیَصُنْ دینَهُ وَ ایمانَهُ؛ آگاه باشید آنان راهزنان طریق مؤمنان هستند و مردم را به راه ملحدان و منکران دین فرا می خوانند، هر کس که با آنها رو به رو شود، باید قطعا از آنها دوری کند، و دین و ایمان خود را از گزند آنان حفظ نماید.[20]

تشویق

حضرت عسکری(ع) در کنار تربیت و آموزش یاران خود از تشویق آنان که دست به تولید جدید می زدند، بخصوص فعالان عرصه علمی غافل نبود وبا این کار در آنان ایجاد انگیزه مضاعف می نمود؛ از جمله داود بن قاسم جعفری می گوید: کتاب «یوم و لیلة» از یونس آل یقطین را به حضرت عسکری(ع) عرضه داشتم. امام فرمود: «تَصْنیفُ مَنْ هذا؛ نوشته چه کسی است؟» گفتم: نوشته یونس است. آن گاه فرمود: «اَعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ حَرْفٍ نُورا یَوْمَ الْقِیامَةِ؛ خداوند در مقابل هر حرف، نوری به او در روز قیامت عطا فرماید.»[21]

بر اثر همین تشویقها بود که شانزده تن از شاگردان حضرت، دست به تألیف زدند و 118 عنوان کتاب، ثمره آن شد. از میان آنها علی بن حسن فضّال 36 کتاب، محمد بن حسن صفار 35 کتاب، عبدالله بن جعفر حمیری 19 کتاب، احمد بن ابراهیم 7 کتاب و هارون بن مسلم 6 کتاب دارد. تعداد راویانی نیز که از آن حضرت حدیث نقل نموده اند به 106 نفر می رسد.[22]

حضرت عسکری(ع) علاوه برآموزش و تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتب و نامه های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونه هایی اشاره می شود: تفسیر القرآن که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن را نقل کرده و کتاب «المنقبة» که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است[23] و به جز اینها کتب دیگری نیز به آن حضرت منسوب است.[24]

عبادت

مدیر در مدیریت اسلامی بنده ای است از بندگان خدا که مسئولیت خدمت به دیگر بندگان خداوند را به عهده می گیرد. از این رو هنگامی می تواند خوب مدیریت کند که از عهده بندگی خداوند برآید و عبادت و بندگی خدا را در اولویت کار خود قرار دهد و در این مورد نیز اسوه و الگو باشد.

امام عسکری(ع) همانند پدران گرامی خود در توجه به عبادت خدا نمونه بود. آن حضرت به هنگام نماز از هر کاری دست می کشید و چیزی را بر نماز مقدم نمی داشت. ابوهاشم جعفری در این مورد می گوید: روزی به محضر امام یازدهم مشرف شدم، امام مشغول نوشتن چیزی بود، وقت نماز رسید، امام نوشته را کنار گذاشته و به نماز ایستاد...[25] عبادت امام عسکری(ع) آنچنان قلب ها را مجذوب خود می نمود که دیگران را به یاد خدا می انداخت و حتی افراد گمراه و منحرف را به راه صحیح هدایت می نمود، اهل عبادت و تهجد میکرد و بدترین افراد در اثر جذبه ملکوتی آن بزرگوار به بهترین انسان ها تبدیل می شدند.

شیخ مفید می نویسد: زمانی که ابومحمد (ع) زندانی بود، عباسیان نزد صالح بن وصیف آمدند و گفتند بر او سخت بگیر! صالح گفت: چگونه چنین کنم! من دو نفر از بدترین انسانها را که می شناختم، مامور او کردم، ولی آن دو اکنون به عبادت و روزه داری روی آورده اند و در حدی عالی به آن پایبندند. صالح دستور داد آن دو را حاضر کنند. آنگاه پرسید: وای بر شما! چرا با این مرد چنین مهربانانه رفتار می کنید؟! گفتند: درباره مردی که روزها را روزه می گیرد و تمام شب را به عبادت می گذراند، او ساکت است و عبادت می کند و هر لحظه به او می نگریم، لرزه به انداممان می افتد. عباسیان وقتی این سخنان را شنیدند، ناامید شدند و بازگشتند.[26]

دستورالعمل های اخلاقی

پیشوای یازدهم با ارسال نامه های پر محتوا و دارای مضامین زیبای علمی معنوی، دوستان خویش را در شهرهای مختلف از نظر فکری ارشاد می نمود. این نامه ها، دستورالعمل های اخلاقی و عرفانی برای عاشقان اهل بیت(ع) و دوستداران فضیلت و معنویت است که در یکی ازآنها، امام(ع) به علی بن بابویه قمی چنین نوشته است:

«به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است، سرانجام نیکو برای پرهیزکاران و بهشت برای یکتاپرستان و آتش برای کافران خواهد بود و ستیزه و تجاوز جز بر ستمکاران نیست و خدایی جز «الله» که بهترین آفرینندگان است، نمی باشد و درود و رحمت خدا بر بهترین آفریدگانش محمد و خاندان پاک او باد. بعد از حمد و ثنای الهی، توراای بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیهِ پیروان من، ابوالحسن علی بن حسین قمی که خدایت به آنچه رضای اوست موفق نماید واز نسلت فرزندان شایسته برآورد سفارش می کنم به پرهیزگاری در پیشگاه خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات؛ زیرا نماز کسی که زکات نمی پردازد، پذیرفته نمی شود. و به تو سفارش می کنم که از خطای مردم درگذری و خشم خویش را فرو بری و به خویشاوندان صله و رسیدگی نمایی و با برادران مواسات کنی و دررفع نیازهای آنان در سختی وآسایش بکوشی، دربرابرنادانی و بی خردی افراد بردبارباشی و در دین ژرف نگر و در کارها استوار و با قرآن آشنا باشی و اخلاق نیکو پیشه سازی وامربه معروف ونهی ازمنکر کنی، خدای متعال می فرماید: «لاخَیرَ فی کَثیرٍ مِنْ نَجْویهُمْ الاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ معْروُفٍ أَوْ اِصلاحٍ بَینَ النّاسِ؛ در بسیاری از رازگویی های آنان خیری نیست مگر کسی که [بدین وسیله] به صدقه یا کار پسندیده یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد.» (نساء: 114) از همه بدی ها و زشتی ها خودداری کن و بر تو باد که نماز شب بخوانی، همانا پیامبر صلی الله علیه و آله به علی(ع) سفارش کرد و فرمود: «یاعَلی! عَلَیکَ بصَلوةِ اللَّیلِ، عَلَیکَ بِصَلوةِ اللَّیلِ، عَلَیکَ بِصَلوةِ اللَّیلِ، وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلوةِ اللَّیلِ فَلَیسَ مِنّا؛ ای علی! بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، و کسی که نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست.» پس به سفارش من عمل کن و به شیعیان من نیز دستور بده آنچه به تو فرمان دادم همانطور عمل کنند و بر تو باد که صبر و شکیبایی ورزی و منتظر فرج باشی، همانا پیامبر(ص) فرمودند: افضل اعمال امت من انتظار فرج است. پیوسته شیعیان ما در حزن و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام قائم(عج)) ظاهر شود، همان که پیامبر(ص) بشارت داد که به واسطه او زمین را از قسط و عدل پر می کند همچنانکه از ظلم و جور پر شده است. ای بزرگمرد و مورد اعتماد من، اباالحسن! صبر کن و شیعه مرابه صبر فرمان داده، همانا زمین از آن خداست که بندگانش را وارث آن می سازد و سرانجام نیکو برای پرهیزکاران است و سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیانم باد.»[27]

پاکدامنی و نجابت

احمد بن عبیدالله بن خاقان قمی نماینده خلیفه عصر و متصدی خراج شهر قم بود. او با اینکه یکی از دشمنان سرسخت و از آزار دهندگان اهل بیت(ع) بود، در مورد ویژگی های اخلاقی امام حسن عسکری(ع) می گوید: من در شهر سامراء هیچ کس از علویان را ازلحاظ رفتار و وقار و پاکدامنی و نجابت و بزرگواری برتر از ابومحمد ابن الرضا - امام عسکری(ع) - نه دیدم و نه شناختم. او در میان خاندان خویش و قبیله بنی هاشم و سرلشکران و وزیران و سایر مردم و حتی در میان سالخوردگان و اشراف محترم تر و عزیزتر از همه بود، این حقیقت را من با چشم خودم مشاهده کردم. روزی در کنار پدرم که یکی از افراد سرشناس دستگاه خلافت بود ایستاده بودم و در آن روز پدرم جلسه عمومی داشت وهمه افراد را به حضور می پذیرفت. ناگهان نگهبانان خبر آوردند که ابو محمد، ابن الرضا دم در ایستاده است. پدرم با صدای بلند گفت: اجازه دهید وارد شود. من از این گفت و گو شگفت زده شدم، زیرا تا آن لحظه ندیده بودم که در حضور پدرم جز خلیفه و ولیعهد وی، کس دیگری را با کنیه به او معرفی نمایند. سپس تازه جوانی گندمگون، خوش قامت، زیباروی و با اندامی موزون، با جلال و وقار ویژه وارد اتاق شد. پدرم با دیدن وی از جای برخاست و چند قدم به استقبالش رفت، با آنکه تا آن لحظه ندیده بودم که چنین رفتاری را با یک نفر هاشمی و یا یکی از فرماندهان لشکری نشان داده باشد. چون نزدیکش رسید، دست بر گردن او انداخت و صورت و سینه اش را بوسیده و دستش را گرفت و روی تخت خود نشانید وخودش نیز پهلوی او نشست و با او به گفت و گوی صمیمانه پرداخت. پدرم ضمن صحبت با او «فدایت شوم» می گفت. ازبرخورد احترام آمیز پدرم با این جوان ناشناس هر لحظه بر حیرتم افزوده می شد. هنگام خداحافظی پدرم با احترام فوق العاده او را بدرقه کرده و او رفت.

احمد بن خاقان در ادامه می افزاید: بعد از رفتن او، من به غلامان پدرم گفتم: این چه کسی بود که او را در حضور پدرم با کنیه یاد کردید و پدرم با او این چنین رفتاری محترمانه داشت؟ گفتند: او یکی ازعلویان است که به او «حسن بن علی» می گویند وبه ابن الرضا معروف است. شگفتی من بیشتر شد. هنگام شب وقتی پدرم تنها شد، به او گفتم: پدر! این جوان که صبح او را دیدم چه کسی بود که نسبت به او چنین احترام نمودی و در گفت و گوی با او «فدایت شوم» می گفتی؟! و خودت و پدر ومادرت را فدایش می ساختی؟ گفت: «پسرم! او امام رافضیان است، او حسن بن علی است که به ابن الرضا معروف است.» آنگاه پدرم بعد از اندکی سکوت درادامه سخنانش چنین گفت: پسر جان! اگر حکومت ازدست خلفاء بنی عباس بیرون رود، هیچ کس ازبنی هاشم جز او سزاوارآن نیست و این به جهت فضیلت، پاکدامنی، زهد وپرهیزگاری واخلاق شریف وشایستگی ذاتی اوست. اگرپدراورا دیده بودی، مردی بزرگوار، نجیب و شخصیت با فضیلتی را دیده بودی.» با شنیدن این سخنان اندیشه و نگرانیم دو چندان شد و خشمم نسبت به پدرافزون گشت. به نظرم سخنان پدراغراق آمیزمی آمد وبعد ازآن دلم می خواست در مورد حسن بن علی پرس و جو کنم و پیرامون شخصیت وی کاوش و بررسی نمایم. از هیچ یک ازبنی هاشم و سران سپاه ونویسندگان و قاضیان و فقیهان و دیگر افراد، درباره حسن بن علی سؤالی نکردم مگر آنکه او را نزد آنان در نهایت بزرگی و ارجمندی یافتم. مقام بلند و سخنان نیک و تقدم بر فامیل و سایر بزرگان، از جمله ویژگی هایی بود که من از زبان آنان در ستایش حسن بن علی شنیدم. بعد از این، ارزش و مقام وی در نظرم بزرگ آمد و فهمیدم که دوست و دشمن او را به نیکی یاد کرده و می ستایند.[28]

ساده زیستی

کامل بن ابراهیم مدنی در مورد ساده زیستی امام عسکری(ع) می گوید: جهت پرسیدن سؤالاتی به محضر آن حضرت شرفیاب شدیم. هنگامی که به حضورش رسیدیم، دیدم آن گرامی لباسی سفید و نرم به تن دارد. پیش خود گفتم: ولی خدا و حجت الهی خودش لباس نرم و لطیف می پوشد و ما را به مواسات و همدردی با برادران دینی فرمان می دهد و از پوشیدن چنین لباسی باز می دارد. امام در این لحظه تبسم نمود و سپس آستینش را بالا زد و من متوجه شدم که آن حضرت پوشاکی سیاه و زبر بر تن نموده است. آنگاه فرمود: یا کامِلُ! هذا لِلّهِ وَ هذا لَکُمْ؛ این لباس زبر برای خداست و این لباس نرم که روی آن پوشیده ام برای شماست![29]

انتظارات امام عسکری(ع) از شیعیان

در این بخش از مقاله انتظارات امام حسن عسکری(ع) از شیعیان مطرح می شود و از مدیران محترم سازمان های نظام اسلامی انتظار می رود اول به عنوان یکی از پیروان واقعی آن حضرت و سپس به عنوان اشخاصی که در ایجاد و ترویج فرهنگ مدیریت اسلامی در نیرو های تحت امر خود مسئولیت دارند، به موارد زیر عمل کنند:

1- اندیشه و تفکر

اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تفکر از یک طرف، و سعی و تلاش و عمل از طرف دیگر بوده است. پیامبران، امامان وبندگان صالح الهی همگی اهل فکرو تعقل بوده اند. امام صادق(ع) در منزلت ابوذر فرمود: بیش ترین عبادت اباذر که رحمت خدا بر او باد، اندیشه و عبرت اندوزی بود.[30]

با توجه به اهمیت اندیشه و تفکر، امام حسن عسکری(ع) از شیعیان خویش انتظار دارد که اهل اندیشه و تفکر باشند. لذا فرمود: «عَلَیْکُمْ بِالْفِکْرِ فَإِنَّهُ حَیَاةُ قَلْبِ البَصِیرِ وَ مَفَاتِیحُ اَبْوَابِ الْحِکْمَة؛ بر شما باد به اندیشیدن! پس به حقیقت، تفکر موجب حیات و زندگی دل آگاه و کلیدهای دربهای حکمت است.[31]

گاه امام حسن عسکری(ع) با یادآوری این خطر که عده ای در جامعه عبادت رامنحصردرانجام نمازوخواندن نمازهای مستحبی وگرفتن روزه های واجب و مستحب می دانند، بدون آنکه دررمز وراز آن اندیشه کنند ویا درزمان واوضاع آن تعقل نمایند، جایگاه ویژه اندیشه و تفکررااین گونه بیان می فرماید: «لَیسَتِ العبادَةُ کَثرةً الصیامِ و الصلوةِ وَ اِنَّمَا العبادةُ کَثرَةُ التَّفکرِ فِی اَمرِ اللهِ؛ عبادت به بسیاری نماز و روزه نیست، همانا عبادت، تفکر بسیار در امر خداوند است».[32]

2- ایمان گرائی و سود رسانی

فکر و اندیشه و یا تامل و تدبر آنگاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می دهد که منجر به ایمان و عمل و تلاش شود وگرنه تفکری که بدنبالش ایمان و عمل نباشد مطلوب و کارساز نیست. به همین جهت آن حضرت فرمود: «خَصلَتانِ لَیسَ فَوقَهُمَا شیءُ اَلاِیمَانُ بِاللهِ وَ نَفْعُ الْاِخْوَانِ؛ دو خصلت است که برتر از آن چیزی نیست، ایمان به خداوند و فایده رساندن به برادران (دینی)».[33]

3- یاد خدا و مرگ

ایمان برگرفته از اندیشه بدنبال خود عمل و یاد خدا و همچنین انجام عبادات را در پی دارد و به همین جهت یکی دیگر از انتظارات حضرت عسکری(ع) از شیعیان این است که خداوند و قیامت و رسول را فراموش نکنند. چنان که فرمود: «اَکْثِرُوا ذِکْرَ اللهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاَوَةِ الْقُرْآنِ وَ الصَّلاَةَ عَلَی النَّبِیِّ؛ زیاد به یاد خدا و مرگ باشید وهمواره قرآن بخوانید وبر پیامبر(ص) و آل او درود بفرستید».[34]

4- حسابرسی اعمال و پاسخگویی وجدان

انتظار دیگری که امام حسن(ع) از شیعیان دارد، رسیدگی به اعمال و داشتن محاسبه در هر شبانه روز و پاسخگو بودن به وجدان اخلاقی است. ممکن است عده ای زرنگی را در آن بدانند که از حسابرسی و پاسخگویی فرار کنند و به نوعی طفره روند، ولی باید بدانند که هرگز چنین رفتاری، هوشمندی و زرنگی بحساب نمی آید. در همین زمینه، حضرت عسکری(ع) می فرماید: «اَکْیَسُ الْکَیِّسِینَ مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ المَوْتِ؛ زیرک ترین زیرکان (و هوشمندترین افراد) کسی است که به حساب نفس خویش پردازد (و پاسخگوی خدا و وجدان خویش باشد) و برای پس از مرگ خویش تلاش نماید.»[35]

5- تقوا، راستی و امانتداری

از مهم ترین و بارزترین ویژگی های مورد انتظار برای شیعیان و مؤمنان دو صفت نفسانی تقوا و ورع است که انسان را در مقابل انجام گناه و دوری از محرمات حفظ و تقویت می کند، و در کنار آن دو، دو صفت والای امانتداری و راستگویی است که اساس نظم و انسجام و آرامش جامعه را می توان با تقویت و ترویج این اوصاف در میان افراد جامعه پی ریزی نمود و مشکلات را حل و سعادت جوامع را تضمین نمود. امام حسن عسکری(ع) با تاکید بر اوصاف فوق و برخی اوصاف دیگر خطاب به شیعیان خود می فرماید: «اُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللهِ وَ الْوَرَعِ فِی دِیْنِکُمْ وَالاِجْتِهَادِ لِلهِ وَ صِدْقِ الْحدِیثِ وَ اَدَاءَ الْاَمانَةِ اِلَی منِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ برٍ اَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ السُجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوَارِ فَبِهَذَا جاءَ مُحَمَّدٌ(ص) صَلُّوا فِی عَشَایِرِهِمْ وَاَشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَعُودُوامَرْضَاهُم، وَاَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَاِنَّ الرَجُلَ مِنْکُمْ اِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ فِی حَدِیثِهِ وَاَدَّی الاَمانَةَ وَحسَّنَ خلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِیلَ هَذَا شِیعِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ؛ شما را سفارش می کنم به تقوای الهی و ورع در دین خود و کوشش در راه خدا، راستگویی و رد امانت به هرکه به شما امانت سپرد - خوب یا بد - و طولانی بودن سجده و خوب همسایه داری؛ چرا که محمد(ص) برای این ها آمده است. در گروههای آنها (مخالفان) نماز بخوانید و در تشییع جنازه آنها حضور داشته باشید و بیمارانشان را عیادت و حقوق آنان را ادا نمایید، زیرا اگر مردی از شما در دین خود ورع داشت و در سخنش راست گفت و امانت را رد کرد و اخلاقش با مردم خوب بود گفته می شود این شیعه است. پس من از این (گفته) شادمان می شوم.»[36]

6- عزت نفس

انسان به عزت نفس و تکریم شخصیت بیش از همه چیز نیازمند است؛ چرا که انسان می تواند رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل کند و با فقر و نداری بسازد اما تحقیر شخصیت و آزردگی روح و روان و پایمال شدن عزت انسان بسادگی قابل جبران نیست و ممکن است تا پایان عمر انسان را آزار دهد. خداوند عزیز انسان را عزیز آفریده و هرگز به او اجازه تحقیر دیگران و یا شخصیت خودش را نداده است.

به همین جهت یکی از انتظارات مهم حضرت عسکری(ع) این است که شیعیان عزیز و با عزت باشند و هرگز خود را ذلیل نکنند. در یکجا فرمود: «مَا اَقْبَحَ بالْمُؤْمِنِ اَن تکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ؛ چه زشت است برای مؤمن دلبستن به چیزی که وی را خوار می سازد».[37]

و گاه راهکارهای رسیدن به عزت و دوری از ذلت را به شیعیان ارائه می دهد و قاطعانه می فرماید: «مَا تَرَکَ الحَقَّ عَزِیزٌ اِلاَّ ذَلَّ وَ لاَ اَخَذَ بهِ ذَلِیلٌ اِلاَّ عَزَّ؛ هیچ عزیزی حق را رها نکرد مگر آنکه خوار و ذلیل شد، و هیچ ذلیل و خواری به حق عمل نکرد مگر آنکه عزیز گردید.[38]

7- الگوی سرافراز

یکی دیگر از مهم ترین انتظارات امامان و از جمله امام حسن عسکری(ع) از شیعیان این است که از نظر رفتاری و اخلاقی به گونه ای رفتار کنند که در بین جامعه بشری عموما و در بین مسلمانان خصوصا الگو و نمونه باشند تا آنجا که مردم بگویند اینان شیعیان علی(ع) و امامان معصوم و تربیت یافتگان مکتب اهل بیت می باشند.

به همین جهت حضرت عسکری(ع) می فرماید: «اِتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا زَیناً وَلاَ تکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا اِلَیْنَا کلَ موَدَّةٍ، وَ ادْفَعُوا عَنَّا کُلَ قَبِیحٍ، فاِنَّهُ ما قِیلَ فِینَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ اَهْلُهُ وَ مَا قِیلَ فِینَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نحْنُ کذَلِکَ...؛ از خدا پروا نمایید و زینت (و مایه سرافرازی ما) باشید نه مایه ملامت (و سرافکندگی). همه دوستی ها را به سوی ما جذب کنید و هر زشتی را از ما دور نمایید؛ زیرا هر خوبی که در حق ما گفته آید ما شایستگی آن را داریم و هر بدی که درباره ما بر زبان برآید ما چنان نیستیم... (چرا که) خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمی تواند ادعای چنین مقامی را نماید مگر اینکه دروغ پرداز باشد.»[39]

8- پرهیز از ریاست طلبی

یکی از صفاتی که سخت گمراه کننده و خطرناک است مقام خواهی و ریاست طلبی است. امام حسن عسکری(ع) با توجه به این خطر است که می فرماید: «اِیَّاکَ وَ الْاِذَاعَةُ وَ طَلَبَ الرِّیَاسَةِ فاِنَّهُمَا یدْعُوَانِ اِلَی الْهلَکَةِ؛ از افشای اسرار (ما اهلبیت(ع)) و ریاست خواهی دوری کن که این دو مایه هلاکت و نابودی است.»[40]

9- استواری بر دین و ولایت

آخرین انتظاری که در این سطور بدان اشاره می شود، مربوط به دوران غیبت کبرای امام زمان (عج) است. انتظار آن حضرت این است که مردم و شیعیان دوران غیبت را تحمل کنند و از خود بردباری و استقامت بخرج دهند و بر دین الهی و امامت و ولایت ثابت و استوار بمانند و همواره برای ظهور مهدی موعود (عج) دعا نمایند، چرا که «وَاللهِ لِیَغْیِبَنَّ غَیْبَةً لاینْجُوا فیهَا مِنَ الْهَلَکَةِ اِلاَّ مَنْ ثبَّتَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِاِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فیها لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ فَرَجِهِ؛ به خدا سوگند (حضرت مهدی) غیبت طولانی خواهد داشت که نجات نیابد در آن دوران مگر کسی که خداوند عزیز و جلیل بر قائل بودن (و اعتقاد ) به امامت او استوارش نگهدارد و توفیق دهد که برای فرج آن حضرت دعا نماید».[41]

نتیجه

براساس اطلاعات به دست آمده از سیره و گفتار امام حسن عسکری(ع) در این مقاله در می یابیم که مدیران سازمانی در جامعه اسلامی می بایست به منظور تحقق هدف کلی مدیریت اسلامی که همانا رشد وتعالی مجموعه نیروی انسانی سازمان خود با بهره برداری از تمامی امکانات مادی و معنوی و فنآوری جدید می باشد نکات کلیدی زیر را در مدیریت خود مراعات نمایند وخود را موظف بدانند همواره تدابیر موثری جهت اجرایی شدن منویات و ایده های رهبران و هادیان الهی خدا از جمله امام حسن عسکری(ع) اتخاذ نمایند و هر روز بیش از گذشته به تحقق اهداف والای مدیریت اسلامی نزدیک گردند.

تربیت وآموزش، پرورش تفکر(کادرسازی)، پشتیبانی مالی، میانه روی درهزینه، شبکه ارتباطی، فعالیت های سری، شبهه زدایی، جاذبه و دافعه، تشویق، عبادت، رعایت دستورالعمل های اخلاقی، پاکدامنی و نجابت، ساده زیستی، اندیشه و تفکر، ایمان گرائی و سود رسانی، یاد خدا و مرگ، توجه به حسابرسی اعمال و پاسخگویی وجدان، تقوا، راستی و امانتداری، عزت نفس، الگوی سرافراز، پرهیز از ریاست طلبی و استواری بر دین و ولایت نکاتی است ارزنده که شایسته است مدیران جامعه اسلامی دراجرای وظایف مدیریتی خود در سازمان ها نصب العین خود قرار داده و تحقق اهداف ارزشمند مدیریت اسلامی را تسهیل نمایند.

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، (بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ه. ق)، ج 36، ص 349.

[2] دلائل الامامهة، محمد بن جریر بن رستم طبری آملی صغیر، (قم، بعثت، چاپ اول، 1413 ه. ق)، ص 424.

[3] تاریخ زندگانی امام عسکری(ع)، علی رفیعی، (قم، پیژوهشکده تحقیقات اسلامی)، ص 11 و 54.

[4] رجال طوسی، محمد بن حسن طوسی، (نجف، المکتبة الحیدریة، 1381 ه. ق)، ص 427.

[5] سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، (قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، 1389 ه. ش)، ص 627.

[6] بحارالانوار، پیشین، ج50، ص311 و ج 10، ص392.

[7] همان، ص 267.

[8] مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی ابن شهر آشوب مازندرانی، (قم، علامه، چاپ اول، 1379 ه. ق)، ج 4، ص 431.

[9] همان.

[10] بحارالانوار، پیشین، ج 50، ص 292.

[11] حیاة الامام العسکری، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1371 ه. ش)، ص 223.

[12] ر. ک. همان، ص 332.

[13] اختیار معرفة الرجال، (مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، 1348 ه. ش)، ص 532.

[14] ریحانة الادب، محمد علی مدرس تبریزی، (تهران، کتابفروشی خیام، چاپ سوم، 1347 ه. ش)، ج 7، ص 570.

[15] مناقب آل ابی طالب، پیشین، ج 4، ص 425.

[16] همان، ص 427.

[17] مناقب آل ابی طالب، پیشین، ج 4، ص 427.

[18] بحارالانوار، پیشین، ج 50، ص 236.

[19] همان.

[20] مستدرک الوسایل، محمدتقی نوری، (قم، مؤسسه آل البیت(، چاپ اول، 1408، ه. ق)، ج 11، ص 380.

[21] الذریعة الی تصانیف الشیعة، آغابزرگ تهرانی، (تهران، المکتبة الاسلامیة)، ج 3، ص 149.

[22] تدوین السنة، سید محمد رضا حسینی، (قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1418 ه. ق)، ص 185.

[23] بحارالانوار، پیشین، ج 50، ص 304.

[24] همان، ص 308.

[25] همان، ج 52، ص 128.

[26] مناقب آل ابی طالب، پیشین، ج 4، ص 429.

[27] مستدرک الوسائل، ج 3، ص 64.

[28] بحارالانوار، پیشین، ج 50، ص 329.

[29] همان، ج 25، ص 336.

[30] همان، ج 22، ص 431.

[31] همان، ج 75، ص 115.

[32] همان، ص 373.

[33] همان، ص 374.

[34] همان، ص 372.

[35] همان، ج 67، ص 69.

[36] همان، ج 75، ص 372.

[37] همان، ج 64، ص 303.

[38] همان، ج 69، ص 232.

[39] همان، ج 75، ص 372.

[40] همان‌، ج50‌، ص 296.

[41] همان، ج 52، ص 24.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان