محمدحسین جهانپناه؛ رالف والدو امرسون، نویسنده مشهور آمریکایی، جایی گفته بود اولین ثروت دنیا سلامتی است. اما سلامتی را دقیقا چطور تعریف میکنیم؟ در متون کلاسیک، سلامتی بر پنج اصل استوار است. خواب کافی، رژیم غذایی مناسب، کاری که از آن رضایت داشته باشیم، روابط انسانی مناسب و ورزشکردن. این پاسخ کلاسیک، اما در دنیای مدرن دیگر کفایت نمیکند.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که بخش قابلتوجهی از وقت و زندگیمان خارج از دنیای واقعی و درون دنیای مجازی سپری میشود؛ دنیای مجازیای که ساعاتی طولانی از روز مغز ما در حال تغذیه از اطلاعات سرسامآوری است که درون آن برایمان منتشر میشود.
غذای دیجیتالی بیحسابوکتابی که پرخوری ما در آن حد و مرزی نمیشناسد. این موضوع آنقدر جدی است که هیچ بعید نیست که تا چند سال دیگر محصولات دیجیتالی هم مانند مواد خوراکی و تجهیزات مصرفی برچسبهایی شوند که میزان انرژی و توجهی را که میسوزانند، به مصرفکننده یادآور شوند.
موضوع وقتی ترسناکتر میشود که بدانیم براساس مجموعهای از پژوهشها استفاده بیرویه از تولیدات دیجیتالی حالا از هر نوع و کیفیتی در کوتاهمدت موجب افزایش میزان افسردگی و بیقراری در جامعه شدهاند. گزارشی که چندی پیش گروهی از محققان جوان منتشر کردند، میگوید که درحالحاضر افسردگی مهمترین علت ناتوانی در سراسر دنیاست و اعتیاد دیجیتالی ما نیز به گسترش هرچه بیشتر افسردگی کمک کرده است. در واقع اگر از همین فردا مصرف دیجیتالی خود را در طول روز محدود کنید، نخستین گام را درراستای بهبود حال خود برداشته اید.
حقیقت این است که مصرف بیرویه و کنترلنشده ما از شبکههای اجتماعی (داخلی یا خارجیبودن آن تفاوتی نمیکند) و دیگر منابعی را که این روزها جریان پیوستهای از اطلاعاتی که گاهی حتی ما خواستار دانستن آنها نیستیم، به سوی ما جاری کرده است؛ اطلاعاتی که بهطور پیوسته فقط در حال پرکردن توجه و ازبینبردن تمرکز ما هستند.
این دیدگاهی بود که همین چند سال پیش نیکلاس کار در کتاب مشهور خود، «کمعمقها» مطرح کرد؛ کتابی که میگفت: زندگی دیجیتالی این روزها عوارض زیادی روی سبک زندگی و عادتهای ما گذاشته است؛ از ضعیفکردن حافظههای کوتاهمدتمان گرفته تا کاهش توان محاسبه ما به خاطر کاهش فشار و تمرکزی که هر روز به کار میبستیم.
هرچند که جور دیگری هم این نوع مصرفگرایی دیجیتالی را میتوان تعریف کرد؛ برای مثال دکتر ماریا ویمبر، استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه بیرمنگام که با آزمایشگاه کسپراسکای همکاری میکند، میگوید: «اینترنت بهسادگی شیوه تحلیل و ذخیره اطلاعات از سوی ما را تغییر داده و در نتیجه اثر گوگل باعث شده است تا ما بهخوبی بدانیم اطلاعات مورد نیاز خود را کجا پیدا کنیم، اما لزوما محتوای این اطلاعات را در حافظه خود نداشته باشیم».
در سال 2003 دانشگاه فیرفیلد ایالات متحده مطالعهای انجام داد که نشان میداد حتی گرفتن عکس نیز بر کاهش عمق تمرکز و حافظه تأثیر دارد؛ به عبارت سادهتر مثلا در بین بازدیدکنندگان یک موزه کسی که مرتب در حال عکاسی است، درمقایسهبا کسانی که تنها در حال مشاهده محیط هستند، اطلاعات کمتری را از محیط در حافظه خود ذخیره میکند، درحالیکه شاید هنوز برای داوری درباره اینکه آیا واقعا اینترنت مستقیما روی ادراک ما تأثیر میگذارد یا نه، کمی زود باشد. مدارک قویای وجود دارد که تکنولوژی الگوی خواب ما را بههم ریخته است، میزان استرس ما را افزایش داده و حتی موجب ظهور نشانههایی از پارانویا شده است.
در این بین، کودکان حساسترند. دکتر میرل تولدانو، از کالج سلطنتی لندن میگوید دو، سوم کودکان گوشیهای تلفن خود را با خود به تختخواب میبرند.
طبیعتا این میتواند مقصر کمخوابی و مشکلات دیگر مرتبط با کاهش دامنه تمرکز باشد. مطالعه دیگری روی 32 هزار دانشآموز دوره عمومی آموزش ثانوی (GCSE) نشانگر نتایج مشابهی است که به این نگرانیها دامن میزند. اما مشکل فقط خواب نیست.
نیازی نیست شما به صفحه نمایشگر موبایل خود نگاه کنید تا آرامشتان به هم بخورد؛ ایمیلهای کاری، پیامکها و پیامهای شبکههای اجتماعی همگی به ساعات شخصی زندگی افراد در جامعه هجوم آوردهاند، تا جایی که بسیاری حتی زمانی که در خانه هستند هم استرس کاری دارند؛ برای مثال آلمان شاهد 50 درصد افزایش در شمار روزهای کاری ازدسترفته بر اثر بیماریهای روحی مثل فرسودگی شغلی ظرف 12 سال گذشته بوده است.
انتظار اینکه هر لحظه صدای زنگ دریافت پیامک یا ایمیل از گوشی شما به گوش برسد، این روزها دیگر به یک پارانویای همهگیر تبدیل شده است؛ همه اینها یعنی اگرچه همین حالا هم دیر شده است، اما باید هرچه زودتر شخصا فکری به حال محدودکردن رژیم غذایی دیجیتالی خود بکنیم.