ماهان شبکه ایرانیان

Breathless: این نبوغ را سر بازایستادن نیست

ژان‌لوک گدار به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفان تاریخ سینما شناخته می‌شود. «از نفس افتاده» اولین فیلم بلند او و یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایش است؛ اما پیش‌ازاین گدار، به‌عنوان یکی از منتقدان مشهور نشریه کایه‌دو سینما فعالیت می‌کرد و همچنین بخشی از اهمیتش را مدیون جنبش موج نو فرانسه است

ژان‌لوک گدار به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفان تاریخ سینما شناخته می‌شود. «از نفس افتاده» اولین فیلم بلند او و یکی از مهم‌ترین فیلم‌هایش است؛ اما پیش‌ازاین گدار، به‌عنوان یکی از منتقدان مشهور نشریه کایه‌دو سینما فعالیت می‌کرد و همچنین بخشی از اهمیتش را مدیون جنبش موج نو فرانسه است. قبل از پرداختن به «از نفس افتاده» بهتر است با جنبش پرحاشیه موج نو شروع کنیم؛ همان مدخلی که گدار از طریق آن وارد سینمای حرفه‌ای شد و تا آخرین فیلم‌هایش هم پای آن ایستاد.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم High Noon: باقی همه خیانت و دروغ

جنبش موج نو در سال 1959 به‌طور مشخص توسط گروهی از منتقدان-فیلم‌سازان جوان و تندروی نشریات فرانسوی به‌ویژه کایه-دوسینما راه‌اندازی شد؛ اما در اصل پیش از آن‌که موج نو یک رویکرد برای اهالی سینما باشد، یک اصطلاح ژورنالیستی بود که در سال 1957 در قالب مجموعه مقاله‌ای درباره نسل جوان بعد از جنگ، در هفته‌نامه اکسپرس فرانسه به چاپ رسید. این مجموعه مقاله نتیجه یک پژوهش گسترده راجع به ارزش‌ها، وضعیت پوشش، اخلاقیات و سبک زندگی بود که بر روی هشت میلیون جوان بین 18 تا 30 سال به انجام رسید. «موج نو فرا رسید» در اصل برای عنوان این مقاله در نظر گرفته شده بود و کسی فکرش را نمی‌کرد که این اصطلاح به‌زودی وارد سینما شود. حتی فرانسوا تروفو جایی گفته بود: «موج نو درباره دکترهای آینده، مهندسان آینده و وکلای آینده بود»؛ اما اولین اثر موج نویی سینمای فرانسه حتی پیش از انتشار مقالات موج نو کلید خورد، فیلم‌سازی به نام روژه وادیم فیلم «و خدا زن را آفرید» را ساخته بود که تصویری بسیار متفاوت از زن فرانسوی دهه 50 ارائه می‌داد و باعث تعجب همگان ازجمله منتقدان شد و آن را یک فیلم تهاجمی دانستند؛ اما برخلاف نظر منتقدان، بسیاری از زنان با شخصیت اصلی فیلم هم ذات پنداری می‌کردند؛ این برخورد دوگانه به‌خوبی نشان می‌دهد که عوامل متعددی در دهه 50 در پیدایش جریان موج‌نوی سینمای فرانسه تأثیر گذار بودند که مهم‌ترینشان فضای اجتماعی فرانسه آن سال‌ها و بعد از جنگ بود.ظهور موج نو در سینما باعث شد کارگردانان جوان بسیاری شروع به فعالیت کنند و در عرض تنها سه سال حدود 160 کارگردان فیلم اول خود را ساختند؛ اما پایه گذاران این جریان یک شرط اساسی برای ورود به این مکتب داشتند و آن داشتن تجربه به‌عنوان یک منتقد و همچنین تسلط بر تاریخ سینما بود.

درک فیلم‌های دوران موج نو به‌صورت قالب برای مردم عامیانه سخت بود زیرا که از زیبایی‌شناسی خاص خود برخوردار بودند و ارجاعات ادبی و هنری بسیار داشتند؛ اما کمی بعدتر فیلم‌های موج نو در نظر منتقدان و همچنین در گیشه شکست خوردند. ازاین‌جهت دوران طلایی این جنبش از اوایل سال 59 تا اواخر سال 60 است. درمجموع از سال 1957 تا 1969 فروش گیشه‌ها بسیار پایین آمد و افت کرد و تعداد مخاطبان تا نصف کاهش یافت.

منتقدان و نشریات انگشت اتهام را به سمت سینمای موج نو گرفتند. فروش بسیار ناچیز برخی از فیلم‌های موج نو باعث آن شد که کارگردانانش مجبور به ساخت فیلم‌های عامه‌پسند شوند یا در روند فیلم‌سازی آن‌ها وقفه‌ای طولانی مدت بیافتد. این موارد به همراه انتقادات سنگین نشریات به فیلم‌های جریان موج نو منجر به آن شد که طول عمر این جریان بیشتر از چهار یا پنج سال نباشد که برای سینمایی که دستخوش تغییر و تحول است عمر کوتاهی نیست. درهرصورت این جریان تاثیراتی همیشگی بر فیلم‌سازان فرانسوی و همین‌طور سینمای ملی سایر کشورها گذاشت. کارگردانان بدنه اصلی موج نو در ابتدای امر در سال‌های 58 و 59 معتقد به فردگرایی و تفاوت از یکدیگر بودند و زیر سایه یک جنبش مشترک بودن را انکار می‌کردند؛ اما بعدتر که زیر حملات سنگین نشریات و منتقدان و کارگردانان قدیمی قرار گرفتند پیوستن به موج نو را پذیرفتند و حتی از ارزش‌های زیبایی‌شناختی مشترک آن دفاع کردند.
از اعضای مهم موج نو می‌توان از فرانسوا تروفو، کلود شابرول، ژان‌لوک گدار و لویی مالش نام برد و البته این نکته را نباید نادیده گرفت که سردبیر کایه‌دو، منتقد مشهور آندره بازن بود. حتی آلن رنه و ژان‌پی‌یر ملویل نیز در حمایت از موج نو آثاری ساختند. گدار در آن زمان هنوز به‌عنوان یک فیلم‌ساز شناخته نمی‌شد و منتقد نشریه کایه‌دو بود؛ اما نام فرانسوا تروفو به دلیل ساخت «400 ضربه» و انتقادهای تندی که به فیلم‌سازان معروف فرانسه و فیلم‌هایی که در نظر عام از احترام برخوردار بودند، وارد می‌کرد بر سر زبان‌ها افتاده بود. هرچند در ابتدای پاگیری موج نو ژان‌لوک گدار کمرنگ‌تر از بقیه اعضا بود (آن موقع فقط می‌نوشت) اما طولی نکشید که به برجسته‌ترین چهره تاریخ سینمای موج نو تبدیل شد.

در سال 1960 گدار فیلم «از نفس افتاده» را ساخت که از آن به‌عنوان بیانیه سینمای موج نو یاد می‌کنند و جالب است بدانید رکورد بیشترین فروش فیلم‌های موج نو را هم دارد.

در میان اعضای این جریان، تروفو و گدار بیش از همه رویکردی انتقادی نسبت به خلاقیت خشکیده کارگردانان بدنه سینمای فرانسه داشتند و ازنظر آن‌ها فیلم‌های جریان اصلی فرانسوی فاقد ارزش‌های هنری بوند. آن‌ها درعین‌حال از فیلم‌هایی تمجید می‌کردند که بازیگران شناخته شده‌ای نداشتند و از هزینه‌های کمتری برای ساخت فیلم بهره برده بودند؛ فیلم‌هایی که جریان اصلی سینما البته آن‌ها را فیلم‌های درجه‌دو به‌حساب می‌آورد. به‌عنوان‌مثال یکی از این فیلم‌ها «باب قمارباز» بود که ژان‌پی‌یر ملویل آن را کارگردانی کرد. تروفو و گدار که از منتقدان اصلی کایه‌دوسینما و همچنین فیلم‌سازان برجسته‌تر موج نو بودند، هردو از ملویل تأثیر پذیرفتند. این تأثیرپذیری تا جایی بود که گدار در اولین فیلم بلند خود از نفس افتاده، از المان‌هایی استفاده می‌کند که ملویل عین به عین در «باب قمارباز» استفاده کرده بود و حتی از خود ملویل برای ایفای یک نقش کوتاه دعوت کرد.
گدار در «از نفس افتاده» که یکی از شاخص‌ترین و موفق‌ترین فیلم‌های موج نو محسوب می‌شود.

به طبع از زیبایی‌شناسی‌ای که یکی از نقاط اصلی پیوند اعضای موج نو است پیروی می‌کند؛ که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به حرکات نامتعارف دوربین فیلم‌برداری، نورپردازی‌ با استفاده از نور طبیعی، فیلم‌برداری در لوکیشن‌های واقعی و نه استودیویی، شکستن مکرر خط فرضی، استفاده بدون محدودیت از جامپ‌کات‌ها و نگاه بازیگران به دوربین و گفتن قسمتی از دیالوگ‌هایشان رو به مخاطبان نام برد.

طبق نظر اعضای موج نو کارگردان باید برای بسط خلاقیت خود از شرایطی برخوردار باشد که نظام استودیویی مانعی بر این شکوفایی خلاقانه می‌نمود. به‌عنوان مثال مسلم است که حرکت آزاد دوربین، امکانات روایی بسیاری را برایشان فراهم می‌کرد اما منجر به ساختارشکنی قواعد دکوپاژ تعریف شده برای مدل تجاری و صنعتی سینما می‌شد که به مذاق کمپانی‌ها و تماشاگران عامه خوش نمی‌آمد.
در بین فیلم‌سازان موج نو گدار بیش از دیگر فیلم‌سازان این جریان در نوشتن فیلم‌نامه‌هایش به خودش متکی بود. اغلب فیلم‌نامه‌هایش را یا کاملا خود می‌نوشت و یا بر اساس یک داستان و یک طرح. فیلم‌نامه اولیه «از نفس افتاده» هم در ابتدا توسط تروفو نوشته شده بود و خود قصد ساختش داشت؛ اما گدار در ازای مبلغ کمی آن را خرید و گسترش داد؛ مثلا گفت‌وگوهای آن سکانس طولانی که میشل و پاتریشیا در اتاق هستند را به آن اضافه کرد که نشان از مهارت او در دیالوگ‌نویسی دارد. چنین صحنه دیالوگ محوری بعدها در بسیاری از فیلم‌هایش تکرار می‌شود و معمولا این گفت‌وگوی بسیار طولانی بین یک زن و مرد که کشش عاطفی و جنسی به یکدیگر دارند روی می‌دهد و بیشتر مواقع شخصیت مرد است که سخنوری می‌کند؛ مانند گفت‌وگوهای بین آنجلا و امیل در «زن زن است»، نانا و نویسنده داخل کافه در «گذران زندگی»، ورونیکا و برونو در «سرباز کوچک» و لمی و ناتاشا در «آلفاویل». گدار با این شیوه گویی خود در جایگاه شخصیت فیلمش می‌نشیند و تعمدا نظراتش را از این طریق بیان می‌کند و این‌گونه نیز شخصیت دراماتیک مرسوم را تغییر می‌دهد.در این میان اشاره به کلود شابرول به‌عنوان مشاور در ساخت فیلم اول گدار نیز بدون اهمیت نیست. گدار بااینکه با الگوهای نظام فیلم‌سازی آمریکا در تضاد است اما در «از نفس افتاده» اشاراتی به فیلم‌های آمریکایی نیز دارد. در آغاز، فیلم را به یک کمپانی آمریکایی تقدیم می‌کند که در سال‌های پیشین از ساخت یک فیلم درجه‌دو حمایت کرده بود، میشل درجایی از فیلم مقابل پوستر هامفری بوگارت، بازیگر محبوب و قهرمان فیلم‌های آمریکایی می‌ایستد و به او خیره می‌شود و انگشتش را بر روی لبش می‌کشد. شخصیت پاتریشیا را یک بازیگر آمریکایی بازی می‌کند که همچنین در فیلم هویت آمریکایی دارد؛ میشل که در تمام فیلم قصد بودن با پاتریشیا را دارد هنگامی‌که به او خیره می‌شود نیز انگشت بر لبانش می‌کشد؛ اما گویا فرجام خیره شدن به آمریکایی‌ها مرگ است. پاتریشیا هنگام فرار از پلیس داخل یک سینما می‌شود که یک فیلم آمریکایی در حال اکران است و بعد با میشل به دیدن فیلم وسترن می‌روند.همچنین تعقیب و گریزهای فیلم‌های جنایی و کارآگاهی آمریکایی که از طریق ژان‌پی‌یر ملویل وارد سینمای فرانسه شد، بر بسیاری از آثار گدار سایه انداخته است. در اولین مواجه میشل با پاتریشیا در فیلم نیز، پاتریشیا در حال فروختن روزنامه‌ای آمریکایی است. این توجه ضدونقیض گدار به عناصر فرهنگ آمریکایی را شاید بتوان رابطه عشق و نفرتی گدار با سینمای آمریکا و همچنین با سیاسیت آمریکایی دانست.

همان‌طور که تروفو در مسیر فیلم‌سازی‌اش از هیچکاک تأثیر پذیرفته است، گدار نیز متاثر از هاوارد هاوکس و ساموئل فولر است؛ اما حضور جین سبرگ (پاتریشیا) را می‌توان استعاره‌ای از همان سیاست آمریکایی دانست. پاتریشیای زیبا و دلبر با همه اعمالی که در «از نفس افتاده» انجام می‌دهد و همین‌طور به‌واسطه روحیه محافظه‌کارانه‌اش که درنهایت امنیت و آسایش خویش را به عشق ترجیح می‌دهد به‌شدت یادآور ذات محافظه‌کار سرمایه‌داری است که گدار در همه فیلم‌های خود علیه آن شوریده.
«از نفس افتاده» در سال 1960 اکران شده؛ یعنی در ابتدای دهه‌ای که بسیاری از جنبش‌های اجتماعی و سیاسی از بطنش سر بیرون آورده‌اند؛ مانند جنبش‌های ضد نژادپرستی، فمینیست‌ها، هیپی‌ها و به‌خصوص جنبش می 1968٫ سال 1960 یک دوران گذار است؛ از کلاسیک به مدرن و این امر در هنر، در اجتماع و در سیاست همگام و هم‌زمان به وقوع می‌پیوندد و به گدار این فرصت و جسارت را می‌دهد تا در اولین فیلمش به یک شورشی نابغه علیه سرمایه‌داری بدل شود.
گدار در ادامه مسیرش هم به این شکل با زبان سینما، به عصیانگری علیه امپریالیسم می‌پردازد و علاوه بر تغییر ساختار فیلم‌های کلاسیک (درحالی‌که همچنان به آن‌ها تعلق‌خاطر دارد)، این روحیه عصیانگر را در خود و همچنین شخصیت‌های درون فیلم‌ها که نمادی از همان جوان‌هایی هستند که طی پژوهش‌ها به آن‌ها عنوان «موج نو فرا رسید» را اطلاق کردند، فیلم به فیلم تکامل می‌بخشد.فیلم های گدار در دوره فیلم‌سازی دوم او که می‌توان آن را از سال 1990 به بعد دانست، بسیار غیر روایی‌ و انتزاعی و بدون داستان یا قصه می‌شوند؛ انباشته از مونولوگ‌های طولانی و ایده‌های فلسفی که بر روی تصاویری بیان می‌شوند و یافتن ربط آن‌ها با متن کار دشواری است. گویا فیلم‌ها یک شرح و بسطی بر گزاره‌ها و تفکرات فلسفی خود گدار و به‌ویژه اندیشه‌های سوسیالیستی او هستند.
در گستره تاریخ سینما، ژان لوک گدار را می‌توان یکی از نابغه‌های فیلم‌سازی دانست. فیلم‌سازی که با نبوغش متفاوت‌ترین شکل سینما را بر پرده به تصویر کشید. شکلی که نه داستان دارد نه روایتی خطی و منسجم و فقط از دل بی‌نظمی درونی‌اش است که به قواعدی سرسختانه و بسیار ایدئولوژیک دست می‌یابد. نکته ویژه گدار و نبوغش اما در اینست که هرگز دست از بسیط کردن موج نو و سبک شخصی‌اش نکشید و روزبه‌روز در عمق آن بیشتر فرو رفت. به شکلی که فیلم‌های متاخر و دوره دوم او به‌غایت «موج نویی» تر، نبوغ‌آمیزتر و به تبع آن سخت‌فهم‌تر هستند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان