مقدمه
تعلیم و تربیت، ابعاد مختلفی دارد که عبارتند از: تربیت جسمانی، اخلاقی، معنوی، اجتماعی، جنسی، عاطفی و عقلانی. یکی از مؤثرترین و درعین حال دشوارترین مباحث تعلیم و تربیت، تربیت اخلاقی است. درحقیقت، به دلیل اهمیت ارزش ها و اخلاقیات در سعادت فردی و اجتماعی بشر، محققان و دست اندرکاران تربیت، پیروان ادیان الهی و به طورکلی مصلحان اجتماعی همواره به تربیت اخلاقی توجه داشته اند (نک: وجدانی، 1397: ص115-142). بشر امروزی به دلیل رویارویی با بحران هویت انسانی و ارزش های اخلاقی ناگزیر است به ارزش های اخلاقی روی آورد (نجارزادگان، 1388: ص22). تربیت اخلاقی به منزلۀ یکی از جلوه های متعالی تعلیم و تربیت که هدف عمدۀ آن رشد اخلاقی کودکان است، امری است که مربیان و معلمان ناچارند مستقیم و غیرمستقیم بدان توجه کنند (رهنما، 1378: ص1). بنابراین، علم اخلاق و در پی آن تربیت اخلاقی از کامل ترین علوم مقدمی است که انسان ها به آن نیاز مبرم دارند[1] (میناگر، 1381: ص12). انسان، درجایگاه موجودی هدفمند و اندیشه ورز، تنها در پرتو تربیت صحیح است که به اهداف و آرمان های خود دست می یابد و قلّۀ رفیع سعادتِ مطلوب خویش را فتح می کند؛ تربیت اخلاقی برای انسان مسلمان ضرورتی مضاعف دارد؛ زیرا انسانی که گردنبندی از مرواریدهای دین و بندگی خالق متعال را بر گردن آویخته است، جز در پرتو تربیت اخلاق اسلامی به مدال افتخار عبودیت و تسلیم نائل نمی آید. ازسویی دیگر، انسان مسلمان برای پیمودن راه سعادت و بندگی به الگوهای مطمئن عملی نیاز دارد تا با پیروی از دیدگاه ها و سیرۀ عملی آنان، هم راه درست بندگی و سعادت را بپیماید و هم در این وادی سریع تر گام بردارد و به مقصد برسد. ازاین رو، معصومان (ع) بهترین و مطمئن ترین الگوهای تربیتی هستند و تبیین دیدگاه ها و کشف و عرضۀ سیرۀ تربیتی آنان یک ضرورت انکارنشدنی در عرصۀ تعلیم و تربیت اسلامی است. در این میان، تحلیل دیدگاه ها و سیرۀ تربیتی امام علی (ع) که خود «اَب الائمه» و سرسلسلۀ جانشینان بر حق نبوی، سرآغاز تجلی گاه امامت معصومان (ع) و نخستین تشکیل دهندۀ حکومت اسلامی علوی است اهمیت دوچندان دارد.
امروزه مفهوم تربیت اخلاقی دستخوش دگرگونی هایی شده است؛ ازاین رو، تعریف عارفان و اندیشمندان اخلاقی پیشین - اعم از مسلمان و غیرمسلمان - از اخلاق و تربیت اخلاقی با آنچه اکنون به این نام خوانده می شود، متفاوت است (ر.ک: اسمتانا، 1999م: ص92-85).این اختلاف نظر به زمان شروع تربیت اخلاقی مربوط می شود. بررسی تعاریف تربیت اخلاقی نشان می دهد بیشتر اندیشمندان، تربیت اخلاقی را به دورۀ خاصی محدود نمی دانند؛ اما به دلیل درک متفاوت از مفهوم تربیت اخلاقی، دربارۀ سن آغاز تربیت اخلاقی، اختلاف نظرهایی دارند (نک: آرمند و مهرمحمدی، 1388: ص62-25؛ گلستانی، 1380: ص115-130؛ حسنی و دیگران، 1391: ص295-281؛ رهنما، 1385: ص34 -21). با توجه به اینکه در قرآن کریم، دربارۀ زمان شروع کودکی، آشکارا، سخنی به میان نیامده و در بعضی آیات لفظ «طفل» به کار رفته و به روند خلقت انسان توجه شده است، به نظر می رسد از دیدگاه قرآن آغاز کودکی، زمان انعقاد نطفه و پایان آن بلوغ است (اعرافی، 1393: ص75)؛ درحالی که براساس دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه، دورۀ کودکی از تولد تا 12 -13 سالگی را دربرمی گیرد و سه مرحلۀ کودکی اولیه (شیرخوارگی: از تولد تا 2 سالگی)، کودکی میانه (2 تا 7 سالگی) و کودکی پایانی (7 تا 12-13 سالگی) برای آن در نظر گرفته شده است (آذربایجانی و شجاعی، 1393: ص107). البته امام(ع) در مبحث تربیت اخلاقی، کودکی را به سه دورۀ هفت ساله تقسیم کرده است. دوران کودکی، دوران تقسیم شاکله و تکوین شخصیت انسانی است و از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ به همین دلیل است که گفته اند: «کودک در پنج سالگی، نسخۀ کوچکی از شخص جوانی است که بعداً خواهد بود». در این دوره باید با رعایت اصول تعلیم و تربیت و سازگاری های مناسب، بهره گیری از روش های دموکراتیک، پرهیز از برخوردهای قهری، تکیه بر ارزش های انسانی و ملاک های عاطفی به پرورش و رشد مهارت ها و استعدادهای کودکان و نوباوگان اقدام کرد (ر.ک: اسلامی، 1379: ص231-270). درحقیقت، محیط خانواده مانند دانشگاهی است که در آن درس انسانیت و اخلاق یا عکس آن داده می شود و این محیط برای کودک سرنوشت ساز است. نقش فرهنگی، اجتماعی، عاطفی و اخلاقی خانواده در تربیت کودکان بسیار مهم است. طی سال های اخیر مطالعاتی دربارۀ تربیت اخلاقی در کشور انجام شده است که از جملۀ آن می توان به پژوهش های زیر اشاره کرد:
«نسبت منطق و تربیت اخلاقی کودکان با تأکید بر آرای لیپمن» (حسینی، 1391: ص34-37)؛ «امکان تربیت اخلاقی کودکان تا هفت سال براساس آموزه های اسلام (آیات و روایات)» (موحدی و دیگران، 1397: ص7-24)؛ «فرصت ها و تهدیدهای ساحت تربیت دینی و اخلاقی برنامۀ فلسفه برای کودکان» (کیایی و موسی زاده، 1397: ص97-115)؛ «تربیت دینی و اخلاقی کودکان و نوجوانان » (محمدی ری شهری، 1393: ص27)؛ «بررسی انتقادی مدل تربیت اخلاقی تلفیقی مبتنی بر ایدۀ خبرگی اخلاقی» (وجدانی، 1397: ص115-142).
تفاوت پژوهش حاضر با پژوهش های یادشده در این است که پژوهش حاضر، مؤلفه های تربیت اخلاقی کودکان را از دیدگاه امام علی (ع) بررسی کرده و کوشیده راهکارهایی عملی در اختیار خانواده ها قرار دهد. لذا، مسئلۀ اصلی این پژوهش، بررسی جایگاه و مؤلفه های تربیت اخلاقی کودک از دیدگاه امام علی(ع) است. برای نیل به این هدف پرسش های زیر بررسی می شوند:
1. اخلاق، تربیت اخلاقی و ضرورت آن در کودکی، در اندیشۀ امام علی(ع) چگونه تبیین می شود؟
2. مراحل رشد تربیت اخلاقی کودکان در سیرۀ امام علی(ع) چگونه است؟
3. ابعاد و مؤلفه های تربیت اخلاقی (اهداف، اصول و روش ها) از دیدگاه امام علی(ع) چیست؟
4. با توجه به سیره و کلام امام علی(ع) چه راهکارهای عملی برای تربیت اخلاقی کودکان میتوان ارائه داد؟
برای یافتن پاسخ هریک از این پرسش ها باید روشی متناسب با اقتضائات هر پرسش را به کارگرفت؛ ازاین رو، در این پژوهش روش های توصیفی و تحلیل مفهومی معرفی می شوند. یکی از روش هایی که برای پاسخگویی به چهار پرسش اول به کارگرفته شد، روش توصیفی است. تحقیق توصیفی شامل مجموعه روش هایی است که هدف آن ها وصف شرایط یا پدیده های پژوهش است. اجرای روش توصیفی می تواند موجب شناخت بیشتر وضعیت موجود یابهبود فرآیند تصمیم گیری شود. برای پاسخگویی به سؤال آخر از روش تحلیل مفهومی (مفهوم پردازی) بهره گرفته شد. روش تحلیل مفهومی بر فراهم آوردن تبیین صحیح و روشن از معنای مفاهیم به واسطۀ توضیح دقیق و ارتباط های آن با دیگر مفاهیم استوار است (سجادیه و دیگران، 1389: ص 68-95).
1- اخلاق، تربیت اخلاقی و ضرورت آن در کودکی از نظر امام علی(ع)
واژۀ تربیت اخلاقی مرکب از دو واژۀ «تربیت» و«اخلاق» است. هر مکتب تربیتی از اخلاق تعریفی ارائه کرده است (میالاره، 1375: ص15). اخلاق در لغت به معنی «سرشت و سجیه» و در اصطلاح به معنی «صفات راسخ انسانی » است (Bernard, 1987: p4). بنابراین، تربیت اخلاقی را می توان فرایند ایجاد و پرورش فضایل اخلاقی در فراگیران و تدارک شرایطی برای بازداشتن آن ها از رذایل اخلاقی، در مقام نظر و عمل، دانست (سلحشوری، 1392: ص15-32). امام(ع) به منزلۀ اولین کسی که دربارۀ مکارم اخلاق دست به نگارش زد، اخلاق را شکوفاشدن تمام ابعاد مثبت انسانی می داند که از حدود خوش رویی و نرمی در برخورد با همنوعان فراتر رود و به انسان در رسیدن به هدف اعلای زندگی کمک کند. امام علی (ع) فرموده است: «اگر فرضاً امیدی به بهشت و ترسی از دوزخ نداشته باشیم، اگر فرضاً ثواب و عقابی در قیامت نباشد، باز هم لازم است از خود مکارم اخلاقی و سجایای انسانی را مطالبه کنیم؛ زیرا به کاربستن صفات پسندیده موجب رستگاری و سعادت است»[2]
ازنظر امام علی(ع) عالی ترین سرمایه و افتخار، اخلاق پسندیده است و سجایای اخلاقی و صفات انسانی، رمز کاریابی و موفقیت و بهترین وسیله برای سازگاری با دیگران در اجتماع است؛ چراکه حسن خلق و رفتار پسندیده می تواند آدمی را در نظر مردم عزیز و محبوب نماید و موجب آسایش مادی و معنوی او شود. در نهج البلاغه آمده است: «عالی ترین مایۀ مجد و شرف آدمی، حسن خلق است».[3]
در تحقیقات نظری روان شناسی، رشد اخلاقی با فلسفۀ اخلاق در پیوند است (Kagan & Lamb, 1987)؛ رشد اخلاقی دربرگیرندۀ آن دسته از قوانین و مقررات اجتماعی است که تعیین می کند انسان ها در برقراری رابطه با دیگران چگونه باید رفتار کنند (Flanagan , 1991: p175). به نظر امام(ع)، نفس انسان راه های ورودی گوناگونی دارد که می توان گفت از این میان دو راه، اصلی است: حواس (senses) و باطن (inside) (خیال و خشم). اگر انسان از راه باطن چیزی را دریابد، اثری از آن در دل او حاصل می شود[4] .
امام(ع) این آثار را خواطر[5] می نامد و خواطر را منشاء و انگیزۀ تمام افعال انسان می داند. امام معتقد است هرچه دل بخواهد و اراده کند، باید ابتدا به صورت خاطر نزد فرد حاضر باشد و این خواطر، به حسب ذات، می خواهند به شکل حرکات بیرونی ظاهر شوند. امام(ع) خواطر را به دو قسم دسته بندی می کند: یکی، خواطر شر که سرانجام آن زیان است. این خواطر ناپسند را وسوسه می گویند؛ دیگری، خواطر خیر که سودآور است. این خواطر پسندیده را الهام می نامند. امام معتقد است منشاء این دو دسته خاطر متفاوت است؛ منشاء خواطر خیر، فرشته است و منشاء خواطر شر، دیو، وساوس شیطانی اعم از وسوسه های شیطان و نفس است. با توجه به مباحث بالا می توان نتیجه گرفت که امام(ع) برای ماهیت انسان دو خود فرض می کند[6] یکی «خود حیوانی» و دیگری «خود ملکوتی » و معتقد است دل، میان شیطان و فرشته در حال کشمکش است[7] و این نشان می دهد که خود مدام در حال کشمکش و جدال میان «خود حیوانی» و «خود ملکوتی» است و بر حسب فطرتش صلاحیت و استعداد آن را دارد که هم آثار فرشتگان را قبول کند و هم آثار شیاطین را.[8] در اینجاست که اهمیت اخلاق و تربیت اخلاقی معلوم می شود. این حالات بیانگر این است که اخلاق قابل تغییر است و بر همین اساس امام(ع) اخلاق را یک امکان می داند و می گوید در حیوانات اخلاق وجود ندارد، اما انسان یک موجود دو بعدی است و میان دو بعد ملکوتی و حیوانی او علاقه برقرار است. انسان از این ویژگی همچون یک وسیله و ابزار استفاده می کند و اینجاست که اخلاق معنا می یابد؛ زیرا هدف از آفرینش انسان، رسیدن به بعد ملکوتی و مشاهدۀ حضرت حق است. بنابراین با توجه به خود ملکوتی می توان ضرورت اخلاق را توجیه کرد (ر.ک: سلحشوری، 1392: ص15-32). طبق دیدگاه امام علی(ع): «گرانبهاترین چیزی که پدران برای فرزندانشان به ارث می گذارند، ادب است» (خوانساری، 1384، ج6: ص353). امام(ع) ثمرۀ تربیت صحیح را «پرورش فرزند صالح» و پیامد بی توجهی به امر خطیر تربیت را «رشدیافتن فرزند ناصالح» دانسته و برای هریک از این دو، آثار و نتایج مثبت و منفی برشمرده است. از دیدگاه آن حضرت، فرزند صالح مایۀ انس و آرامش والدین است. امام، فرزند صالح را نیکوترین یادگار و بلکه برابر با همۀ یادگارهای باقی مانده از والدین معرفی می کند. همچنین، آن حضرت به آثار سوء و پیامدهای منفی پرورش فرزند ناصالح اشاره کرده و فرزند ناصالح را مایۀ نابودی شرف و بلندی مرتبۀ پدران و موجب بدنامی پیشینیان خود می خواند (مجلسی، 1386: ج104: ص98). حضرت علی(ع) در سخنان دیگر، از فرزند ناصالح به آلوده کنندۀ پیشینیان خود و فاسدکنندۀ اولاد و بازماندگان یاد کرده، او را مایۀ محنت و شومی دانسته (محلاتی، 1393، ج1: ص95) و در بیانی بلیغ، فرزند ناخلف را شدیدترین مصیبت ها خوانده است (مجلسی، 1386، ج91: ص384). فرزند ناصالح نه تنها خویشتن خود را گم کرده و گوهر بندگی و انسانیت را از دست داده، گاهی ممکن است پدر صالح و شایسته را هم به انسانی ناصالح مبدل کند. امام(ع) دربارۀ زبیر فرمود: « زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا اینکه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد (و او را از ما جدا کرد)» (طبرسی، 1385: ص74).
2- مراحل رشد تربیت اخلاقی در کودکان
امام علی(ع) مراحل رشد تربیت اخلاقی را به سه دورۀ هفت ساله تقسیم کرده است: کودک تا شش سال آزاد است و باید به او آسان گرفته شود، در هفت سال دوم تأدیب شود و در هفت سال سوم به کار گمارده شود.
دورۀ هفت سالۀ اول:
- نخستین میلی که در کودک پدید می آید، شهوت خوردن است؛ پس، در اولین قدم باید آداب خوردن را به او یاد داد. امام(ع) دورۀ اول را دورۀ آمادگی فرد می داند. کودک، در این دوره باید به رفتارهای نیک عادت کند.[9] مربی باید با زشت جلوه دادن چیزهای بد در نظر کودک، هشداردادن به او دربارۀ همنشین بد، تشویق او برای انجام دادن کار نیک و دادن پاداشی که او را شاد کند، بعضی از رفتارهای درست را در کودک تقویت کند.
- اگر کودک مرتکب خطایی شد، یکی دو بار خطای او را نادیده بگیرید تا سخن پیش او بی ارزش نشود؛ زیرا اگر سخنی زیاد تکرار شود، کودک دلیر می شود و آن کار را آشکارا انجام می دهد. زیاده روی در سرزنش باعث شعله ورشدن لجاجت می شود.[10] در این دوره، باید به کودک آداب اجتماعی، مانند احترام گذاشتن به بزرگسالان، مؤدب نشستن در حضور آنان، سوگند نخوردن، حفظ زبان از لعنت و فحش و... را یاد داد.
نکتۀ مهمی که امام(ع) به آن اشاره می کند این است که کودک را به چیز خاصی عادت ندهید، زیرا خوی گرفتن به کارها، مخصوصاً کارهای ناپسند، کودک را کوردل بار می آورد.[11] همچنین، حضرت تأکید می کند که در این دوره، کودکان را از بازی بازندارید؛ زیرا این امر موجب می شود آن ها بدخو شوند و این به کوردلی آنان منجر می شود.[12] امام علی(ع) عادت را در تربیت اخلاقی روا نمی داند؛ زیرا عادت کردن به یک کار اثر آن کار را از بین می برد.
دورۀ هفت سالۀ دوم:
- احساس احترام و شرم در کودکان: امام(ع) معتقد است نماز خواندن را باید در نظر کودکان بزرگ جلوه داد و دروغ و حرام و دزدی... را در نظر آنان زشت گرداند. احساس شرم در کودکان یک عامل بسیار قوی است؛ زیرا اگر کودک به چیزهای پلید گرایش یافت، اما احساس شرم کرد، آن را رها می کند.[13]
- آموختن شعرهای نیکو و جلوگیری از گرایش به شعرها و موسیقی های ناپسند، نکتۀ دیگری است که امام (ع) بر آن تأکید دارد. همچنین، امام(ع) معتقد است که باید کودک را به بازی های نیکو و خوب سوق داد؛ زیرا منع از بازی، کودک را مضطرب می کند، او را از تعلیم گریزان می کند، زندگی را بر او سخت می کند و او را به حیله و دروغ وامی دارد تا از آن کار نجات یابد، اما از طریق بازی نیکو، کودک نشاط لازم را برای تعلیم به دست می آورد و با انگیزۀ بیشتری به تعلیم می پردازد. این نکتۀ بسیار مهم است؛ زیرا اگر نادیده گرفته شود، کودک به سوی بدی و خود حیوانی گرایش پیدا می کند.[14]
دورۀ هفت سالۀ سوم:
- بیان دلایل و فلسفة کارها: هنگامی که فرزند به سن بلوغ رسید، باید اسرار آداب و رفتارهایی را که در دورۀ قبل بر آن ها تأکید می شد، بداند.[15] البته امام (ع) تربیت اخلاقی در این دوره را منوط به دوره های قبل می داند و می فرماید: اگر کودک به صفات نیکو عادت کرده باشد و این صفات در او خوب ریشه دوانده باشد، هنگام بلوغ این سخنان در دل او مؤثر واقع می شود،[16] ولی اگر قضیه برعکس شود؛ یعنی کودکان با بازی های ناپسند و فحش و شهوت خو بگیرند، طعام و لباس خود را بیارایند و به همدیگر فخرفروشی کنند، خود ملکوتی آن ها حق را نخواهد پذیرفت. اگر تربیت اخلاقی کودک از همان ابتدا (قبل از تولد) شروع شود، این آموزش ها همانند نقشی که بر سنگ حک می شود، پابرجا می مانند،[17] اما اگر سنین کودکی (دو دورۀ قبل) نادیده گرفته شود، تأثیر آموزش های اخلاقی در سن بلوغ، همانند نوشتن بر آب، هیچ تأثیری ندارند. به اعتقاد امام، بذر هر کار عظیمی در دورۀ کودکی افکنده شده است.[18] بنابراین مهم ترین کار این است که از همان آغاز تولد (و حتی قبل از تولد) تربیت اخلاقی کودک شروع شود؛ زیرا کودک به طور فطری قابلیت خیر و شر را دارد و قلب او مانند زمین خالی است و تربیت است که وی را به یکی از دو سویۀ خیر و شر می کشاند.[19]
3- هدف غایی تربیت اخلاقی کودکان در سیرۀ امام علی(ع)
در نظام تربیتی اسلام مبحث اهداف از اصلی ترین مباحث است و جایگاه مهمی دارد؛ چراکه بدون تعیین هدف، برنامه ریزی و ارزیابی فعالیت های تربیتی به آسانی ممکن نیست. در تربیت فرزندان، آن هم در جامعۀ اسلامی، داشتن اهداف الهی بسی مهم و تعیین کننده است.
با نگاهی به دیدگاه و سیرۀ تربیتی امام علی (ع) آشکار می شود که هدف غایی در نظام تربیت اخلاقی این است که فرزند به مقام اطاعت و عبودیت الهی برسد؛ هدف نهایی، تربیت انسانی است که مطیع پروردگار و تسلیم آستان او باشد. با توجه به حقیقت وجودی انسان و کمال جویی او، باید این امکان را برای کودکان فراهم آوریم تا در مسیر تربیت حقیقی گام بردارند و استعدادهای خود را شکوفا سازند. با این وصف، اهداف واسطه ای تربیت اخلاقی در نگاه امام علی(ع) عبارتند از:
الف) پرورش ابعاد وجودی و شخصیتی انسان:
هدف از تربیت اسلامی، انسان سازی است. انسان می تواند با تربیت، نقاط ضعف خود را به نقاط قوت تبدیل کند. پرورش ابعاد معنوی و اخلاقی شخصیت انسانی، یک هدف مهم تربیتی در نظام اخلاقی امام علی(ع) است؛ زیرا هرکسی می تواند در مسیر تعالی یا سقوط گام بردارد. اگر پرورش، فقط تأمین نیازهای جسمانی باشد، انسان از پرورش صفات عالی اخلاقی و معنوی بازمی ماند. امام علی(ع) به تربیت بعد اخلاقی و معنوی اهتمام ویژه دارد.
ب) آگاه کردن انسان از پایگاه خویش در جهان و شکوفاکردن لطافت وجودی او:
کار اصلی تربیت اخلاق اسلامی، آشناکردن انسان با ماهیت وجودی او و حرکت دادن وی بر مقتضای فطرت و سرشت او است. شناخت انسان از خود، مقدمه ای برای شناخت خداوند می شود. آن گاه زندگی او معنی می یابد و به سوی کمال خویش گام برمی دارد. حضرت علی (ع) فرمود: «برترین معرفت، شناخت آدمی از خویشتن است[20]» و «هرکه خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است».[21] بنابراین، در تربیت، شناخت انسان جایگاهی بس ارزشمند دارد و چنانچه انسان به این مهم مبادرت نورزد، از فهم مسائل دیگر نیز در می ماند.
ج) آخرت گرایی و پرواپیشگی:
طبق اصول تربیت، انسان باید قوس صعودی را در جهت حقیقت ملکوتی خود بپیماید. امام (ع) در نامۀ تربیتی خود به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) می نویسد: «بدان که تو برای آن جهان آفریده شده ای نه برای این جهان[22]». این جهان مدرسۀ تربیت انسان است و باید به سوی آخرت گام بردارد. امام(ع) همگان را بدین مقصد فراخوانده و فرموده است: «از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا مباشید که روز رستاخیز هر فرزند به مادر خود می پیوندد[23]».
انسان، تنها برای امور مادی کوشش نمی کند و یگانه محرک او حوایج مادی زندگی نیست، بلکه برای اهداف و آرمان های بسیار عالی می کوشد. انسان، دارای روح قدسی است که میل به تعالی، صعود و پرواز دارد و بالارفتن او تا ملکوت قابل تصور است. آنچه انسان ها را به کمال مطلوبشان می رساند در سایۀ پرهیزگاری محقق می شود. پیشوای پرهیزگاران در ضمن خطبه ای فرمود: «خداوند به پرهیزگاری سفارشتان کرده و آن را نهایت خشنودی و خواست خود از بندگان قرار داده است[24]» «بندگان خدا، شما را به تقوای الهی و فرمان برداری او سفارش می کنم که نجات فردا در آن است و مایۀ رهایی جاودان است[25]».
آنان که به این توشۀ تربیتی دست یابند، درهای وصول به مقاصد تربیت حقیقی به رویشان گشوده می شود. امام علی(ع) در وصفشان می فرماید: «پرهیزگاران در این جهان اهل فضیلتند، گفتارشان صواب است و میانه روی شعارشان. در رفتار و گفتار فروتنند، دیده هایشان را از آنچه خدا بر آنان حرام کرده، پوشیده و گوش هایشان را به دانشی که آنان را سودمند است به کارگرفته اند. در سختی چنان به سرمی برند که گویی به آسایش قرار دارند و اگر نه این است که مدت زندگی شان را باید بگذرانند، جان هایشان یک چشم به هم زدن در کالبد نمی ماند. از شوق رسیدن به پاداش - آن جهان - یا از بیم ماندن و گناه کردن - در این جهان - خداوند در اندیشۀ آنان بزرگ است. پس هرچه جز او است، در دیده هایشان خرد نمود. بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده اند و در آسایش آن به سرمی برند و دوزخ چنان که آن را دیده اند و در عذابش قرار دارند. دل هایشان اندوهگین است و مردم از گزندشان ایمن. تن هایشان نزار است و نیازهایشان اندک و به جان و تن پارسایند» (شریف رضی، 1379: خطبه 193).
بنابراین، پرواپیشگی، کلید همۀ نیکبختی ها است؛ انسان را وامی دارد تا در همۀ امور به عدالت رفتار کند، زمینۀ کمالات انسان را فراهم می آورد و موجب نجات او می شود. ازاین رو، تقوا بهترین ذخیرۀ رستاخیز است.
4- اصول تربیت اخلاقی کودکان
براساس سخنان حضرت علی(ع)، موارد زیر اصول اخلاقی امام(ع) را در تربیت اخلاقی کودکان تشکیل می دهد:
- اصل اعتدال:
رفتارها و عملکردهای تربیتی، در صورتی به ما کمک می رساند که تابع اعتدال باشد. تربیت خردمندانه، تربیتی است که مبتنی بر حفظ اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در همۀ امور باشد (همان، حکمت 70).
- اصل تدرج و تمکن:
پرورش اخلاقی باید براساس برنامه ریزی زمان بندی شده همراه با تربیت بدن، به پیروی از عقلو مبتنی بر شناخت نیازها، علایق و قابلیت ها انجام شود. رشد باید مرحله به مرحله صورت پذیرد و حرکت جهشی و تغییر ناگهانی، درست نیست. در گذر از هر مرحله به مرحلۀ بعد، باید متناسب با تغییرات و وضعیت جدید سازمان ذهنی عمل کرد (اسلامی، 1379: ص89). ازاین رو، در آموزه های دینی به رعایت ظرفیت ها و توانایی های ذهنی و عقلی و روحی در پرورش و رشد اخلاقی تأکید شده است. امام علی (ع) دربارۀ تدریجی بودن رشد و تربیت می فرماید:
«یربّی الصبی سبعاً و یؤدب سبعاً و یَستخدم سَبعاً و منتهی طوله فی ثلاث و عشرینَ...».
اختلاف استعدادها، ظرفیت ها، روحیه ها، خواست ها و سلیقه ها، معلول اختلاف طبایع و تأثیرات گوناگون محیطی، جغرافیایی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و اجتماعی است؛ بنابراین، هر عمل تربیتی باید با توجه به این اختلاف استعدادها و نیازها، به طور تدریجی و مرحله به مرحله، براساس توانایی های کودکان انجام شود. اگر در امر تربیت، نیازها، خواست ها، ظرفیت ها و زمان مناسب را در نظر نگیریم، بی گمان برنامه ها و اقدامات تربیتی نتیجه ای جز تباهی در پی نخواهند داشت.
- اصل تسهیل:
اگر تربیت اخلاقی کودکان مبتنی بر زور و اجبار باشد، نتیجۀ مطلوبی نخواهد داشت. والدین باید با رعایت آزادی فردی کودکان به تربیت آن ها مبادرت ورزند. حضرت علی (ع) دربارۀ زور و اجبار می فرماید: «ستمگری و چیرگی بر افراد، آوارگی را برای آن ها به همراه خواهد داشت»[26] (همان، حکمت 476). درحقیقت، آنچه در حوزۀ تربیت اخلاقی مؤثر است، اصل رفتار آزادمنشانه است؛ چنان که حضرت علی(ع) می فرماید: «سودمندترین شما باسماحت ترین شما است»[27] (خوانساری، 1384، ج2: ص370).
- اصل تربیت عقلانی:
رسالت پیام آوران الهی در جهت شکوفایی استعدادها و تربیت عقلانی بوده است. آن ها سعی داشتند عقل ها را بالنده و انسان ها را به حکمت آراسته سازند. در این تربیت، قوای آدمی تسلیم خرد می شود عقل، محور امور قرار می گیرد و هوا و هوس از وجود انسان رخت برمی بندد. حضرت علی در ستایش این شیوه فرمود: «با عقل، هوا را مخالفت کنید[28]» (شریف رضی، 1379: حکمت 476).
اصل تفکر:
انسان موجودی متفکر است و با به کارگرفتن اندیشه، از سود و زیان کارها آگاه می شود و در راه سعادت سیر می کند. بنابراین، در سیرۀ امام علی (ع)، اصل تفکر به منزلۀ یکی از اصول تربیت اخلاقی مطرح شده است.
5- روش های کاربردی تربیت اخلاقی فرزندان در سیره و کلام امام علی(ع)
روش شناسی و بررسی شیوه های تربیتی در نظام تعلیم وتربیت اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است. درواقع، درخت تربیت آن گاه به بار می نشیند که نکات تربیتی در قالب شیوه های درست و مناسب به اجرا درآید. امام علی (ع) در سیرۀ تربیتی خویش شیوه هایی را به کارگرفت که کشف و بررسی آن ها ره توشۀ بزرگی برای رهروان راستین آن حضرت به شمارمی آید. شماری از این شیوه ها عبارتند از:
- شیوۀ محبت
استفاده از محبت، یکی از مؤثرترین و کارآمدترین شیوه های تربیتی است. محبت جاذبه و انگیزه می آفریند، به انسان های پرتلاطم و مضطرب آرامش می بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام می کند. محبت شیوه ای است که به مرحلۀ خاصی از تربیت اختصاص ندارد، اما کودکان و نونهالان بیشتر به آن نیازمندند. حبس کردن محبت در دل و پرهیز از اظهار آن، کارساز نیست و در فرزند انگیزه و جاذبه پدید نمی آورد؛ ازاین رو، محبت باید به روش های مناسب ابراز شود. برای کودکان در آغوش گرفتن و بوسیدن و برای بزرگ ترها دادن هدیه و اظهار محبت زبانی از مناسب ترین شیوه هاست. امام علی(ع) فرمود: «هرکه فرزند خود را ببوسد، برای او پاداش و حسنه خواهد بود و هرکه فرزند خود را شاد کند، خداوند در روز قیامت او را شاد خواهد کرد». آن حضرت هنگام موعظۀ فرزندان، با جملاتی محبت آمیز و پرجاذبه آن ها را آمادۀ شنیدن می کرد؛ برای نمونه، در نامه ای به امام حسن(ع) چنین فرمود: «فرزندم، تو جزیی از وجود و بلکه تمام وجود منی؛ به طوری که اگر به تو بلایی برسد، به من رسیده است و اگر مرگ تو را در کام گیرد، مرا در کام گرفته است. آنچه از وضع و حال تو برای من مهم است، همان وضع و حال خود من است که برایم اهمیت بسیار دارد»[29]
- شیوۀ احترام به شخصیت فرزند
از دیگر شیوه های مهم تربیتی در سیره و کلام امام علی (ع)، شیوۀ احترام به شخصیت فرزند و واگذارکردن مسئولیت به اوست. احترام به فرزند و تکریم شخصیت او، اعتماد به نفس را در وی تقویت می کند و او را برای انجام مسئولیت های مهم فردی و اجتماعی آماده می سازد. درمقابل، تحقیر و سرزنش زیاد، آتش لجاجت و دشمنی را در فرزند شعله ور می کند. امام (ع) دراین باره می فرماید: «زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن می کند»[30] امام در حدیثی دیگر می فرماید: «عقاب و تندی زیاد نداشته باشید؛ زیرا این امر کینه را در پی دارد و فرد را به سوی دشمنی فرامی خواند».
حضرت علی (ع) در سیرۀ تربیتی خود به شیوۀ احترام به شخصیت فرزندان توجه ویژه داشت و با واگذاردن مسئولیت مناسب به آنان، حس اعتماد به نفس را در آنان تقویت می فرمود.
- شیوۀ تشویق و تنبیه
یکی از شیوه های تربیت اخلاقی، تشویق و تنبیه است. تشویق، عامل برانگیزاننده و تنبیه، عامل بازدارنده است. شیوۀ تشویق، در فرزند انگیزه و رغبت پدید می آورد و شوق رفتار مطلوب را در او مضاعف می کند. البته دربارۀ این شیوه مباحث بسیاری مطرح شده است؛ مانند اینکه تشویق مقدم است یا تنبیه؟ درحقیقت، تشویق حتی الامکان بر تنبیه مقدم است و فقط وقتی تشویق کارساز نباشد، از تنبیه بهره می بریم.
- شیوۀ الگویی:
شیوۀ الگویی نیز از شیوه های مهم تربیت اخلاقی است؛ زیرا فرزندان با سرمشق گرفتن از رفتار و کردار الگوها، فضایل آن ها را در خود ایجاد و به تدریج درونی می کنند. در میان روش های تربیتی، این روش بهدلیل کاربردی بودن از نفوذ و تأثیرگذاری زیادی برخوردار است؛ بنابراین، بهتر است والدین به جای آنکه آموزه های دینی و تربیتی را دستوری بیان کنند، آن ها را با اعمال و رفتار خود به کودکان آموزش دهند. چشمان کودکان از تمام حرکات و سکنات والدین و خانواده فیلم برداری می کند؛ ازاین رو، تربیت فرزند بیش از آنکه با آموزه های کلامی و ارتباط زبانی صورت گیرد، بر رفتار عملی استوار است. کودک به طور معمول سخن گفتن، آداب معاشرت و آداب و سنن دینی را در محیط خانه فرامی گیرد و اگر والدین به دستورهای دینی اهمیت دهند و موازین اخلاقی را رعایت کنند، بی شک این گونه عمل بر روح و روان کودک تأثیر می گذارد (یوسفیان، 1389: ص108). این شیوۀ تربیتی در سیرۀ امام علی(ع) اهمیت زیادی دارد. آن حضرت به دو طریق از این شیوه در تربیت فرزندان خود بهره می جستند: یکی، از طریق معرفی الگوهای مطمئن و دیگری، الگوبودن خودشان برای فرزندان. امام (ع) در نامۀ تربیتی خود به امام حسن (ع)، پیامبر اکرم (ص) را الگوی مطمئن معرفی می کند: «فرزندم، بدان که کسی همانند رسول الله (دربارۀ خداوند سخن نگفت. پس به رهبری او راضی شو و در طریق نجات خویش او را پیشوا و الگوی خود قرار بده». اما مهم تر از معرفی و ارائۀ الگو، حضرت علی (ع) خود الگوی کاملی برای فرزندان بود و سیرۀ عملی و رفتارهای درست او بهترین سرمشق برای آنان بود؛ به گونه ای که در موارد متعدد حضرت به فرزندان خود درس عملی داده و رفتارها و آداب اخلاقی را غیرمستقیم به آنان القا کرده است.
- شیوۀ همراه کردن امور اخلاقی با خاطرات خوشایند:
یکی از شیوه های درخور توجه در تربیت اخلاقی فرزندان، همراه کردن امور اخلاقی و معنوی با خاطرات خوشایند آنان است. بدین گونه که باید رفتارهای اخلاقی و مذهبی را در یک فضای مطبوع و همراه با ایجاد خاطرات خوشایند و مطلوب به فرزندان آموخت.
- شیوۀ دوست یابی:
همچنان که بزرگسالان به دوست و رفیق نیاز دارند، کودکان نیز به داشتن دوست نیازمند هستند و والدین نمی توانند آنان را از این خواستۀ طبیعی محروم کنند. همچنین، پدر و مادر نمی توانند مستقیماً به فرزندان بگویند با چه کسانی رفیق شوند و از چه کسانی دوری گزینند، بلکه باید آن ها را در انتخاب دوست آزاد بگذارند. اما بدان دلیل که اخلاق و رفتار رفقا در یکدیگر تأثیر می گذارد و دوستان در بسیاری از اخلاق و رفتارها از یکدیگر پیروی می کنند، در اسلام دستور داده شده که از رفیق بد اجتناب کنیم (امینی، 1378: ص24). بر این اساس، پدر و مادر نباید دربارۀ دوستان فرزند خود بی اعتنا باشند، بلکه اگر بتوانند برای فرزندشان دوستان خوبی انتخاب کنند، صلاح و سعادت او را تأمین کرده اند. بهترین روش آن است که وقتی کودک به حد رشد و تمییز رسید، با نرمی و ملاطفت صفات یک دوست خوب و صفات یک دوست بد را برایش شرح دهند و نتایج دوستی با چنین افرادی را برایش بازگو کنند و آن گاه از دور بر رفتار فرزند و دوستان او نظارت داشته باشند (همان، ص312-313).
ابعاد تربیت اخلاقی کودکان از دیدگاه امام علی(ع)
6- توصیه های کاربردی تربیت اخلاقی کودکان؛ برگرفته از سخنان ناب امام علی (ع)
امام علی (ع) برای بهبود تربیت اخلاقی کودکان، توصیه هایی کاربردی برای والدین ارائه داده اند که به اختصار بیان می شود:
1. تربیت اخلاقی کودکان باید متناسب با سن و عوامل رشدی و محیطی آن ها صورت گیرد و بی توجهی به این نکات می تواند مانعی در تربیت اخلاقی درست کودک باشد.
2. والدین باید نوجوانان و جوانان را از محبت سیراب کنند تا آنان به هر آشنا و بیگانه ای روی نیاورند و به سوی افراد فاسد و اماکن فساد کشیده نشوند؛ چراکه دلیل بسیاری از انحرافات، کمبود محبت است.
3. والدین به فرزندان خود احترام بگذارند و به آنان کمک کنند تا نواقص خود را رفع کنند. نصایح و تذکرات خود را با استدلال و منطق و در خلوت با آنان در میان نهند. هرگز در حضور دیگران، مخصوصاً همسالان، به فرزندان خود پند و اندرز ندهند و سخنی نگویند که خود بدان عمل نمی کنند.
4. والدین بیش از حد توان و ظرفیت از فرزندانشان توقع نداشته باشند و با درک دنیای فرزندان، به هر اندازه که کوشش می کنند، از آنان قدردانی کنند.
5. به نوجوانان و جوانان بیاموزند که نباید از مشکلات گریخت، بلکه راه های مبارزه با مشکلات و راه حل آن ها را به فرزندان خود آموزش بدهند.
6. روح مذهب و معنویت را در فرزندان تقویت کنند و ارزش های انسانی، مذهبی و اخلاقی را با ایمان و اعتقاد به مبانی الهی به درستی در آنان ایجاد کنند.
7. به فرزندان خود مسئولیت های مختلف زندگی را واگذار کنند تا اهل تفکر و کار و سازندگی شوند.
8. به فرزندان خود کمک کنند تا دربارۀ دوست، درست بیندیشند و باادب و نزاکت، حالات عصبی و طغیان احساسات آن ها را فرونشانند. اشتباهات، بی اعتنایی و سنگدلی آنان را دربارۀ دوستانشان گوشزد کنند و شوق بهترشدن، لایق بودن و پاکی و عفت در دوستی را در آن ها به وجودآورند (اسحاقی، 1387: ص125).
نتیجه گیری
با توجه به مفهوم تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی (ع)، چنین برداشت می شود که تربیت اخلاقی به منزلۀ یکی از اجزای تربیت دینی، از همان ابتدای کودکی اهمیت دارد؛ زیرا براساس مستندات ارائه شده، در انسان از همان آغازین لحظه های تولد، مراتبی از عمل اخلاقی مطرح است. این اعمال ممکن است در قالب آداب بیان شده باشد، اما بدان دلیل که ادب برخاسته از اخلاق است، تادیب نه تنها به دوران اولیه زندگی اختصاص ندارد، در همۀ مراحل زندگی انسان وجود دارد و خود جزیی از تربیت اخلاقی است. اینکه تأدیب، بیشتر برای دوران اولیۀ کودکی مطرح می شود، شاید به این دلیل است که در بعضی از مقاطع زندگی مثل دوران کودکی مراتب اعمال اخلاقی بر اثر پایین بودن مراتب مبانی عمل اخلاقی (معرفت، میل، اراده) پایین است و بر این اساس این جنبۀ دگرسازی تربیت اخلاقی نقش بیشتری ایفا می کند و با گسترش مراتب عمل اخلاقی، نقش تأدیب کمتر می شود. درنتیجه، تربیت اخلاقی برای کودکان نه تنها منتفی نیست، بلکه غفلت از آن، تربیت اخلاقی کودکان را در مراحل بعدی دشوار می کند. بنابراین، امام علی(ع) ضمن تأکید بر تسریع تربیت اخلاقی کودکان، هدف غایی تربیت اخلاقی کودکان را رسیدن به مقام عبودیت الهی می داند و به موازات هدف غایی، اهدافی مانند پرورش ابعاد وجودی و شخصیتی کودک، آگاه کردن کودک از پایگاه وجودی خویش در جهان و شکوفاکردن لطایف وجودی او، آخرت گرایی و پرواپیشگی را به عنوان اهداف واسطه ای برای دستیابی به هدف غایی یاد کرده است. در سیرۀ امام علی(ع) با به کارگیری اصولی مانند اعتدال، تدرج و تمکن، تسهیل، تربیت عقلانی و تفکر، راه دستیابی به اهداف میسر می شود. روش های پیشنهادی امام علی برای تربیت اخلاقی کودکان عبارت است از: شیوۀ محبت، شیوۀ الگویی، شیوۀ احترام به شخصیت فرزند، شیوۀ دوستیابی و شیوۀ همراه کردن اموراخلاقی با خاطرات خوشایند. درحقیقت، امام (ع) با بیان اهداف، اصول و روش های تربیت اخلاقی زمینه را برای تربیت کودکان در محیط خانواده هموار کرده است؛ چراکه از نظر ایشان، خانواده در تربیت نقش اساسی دارد و این بدان دلیل است که اولاً، در تأثیر عامل وراثتی و دیگر عوامل محیطی نقش اساسی دارد؛ ثانیاً، تا پیش از بلوغ بیشتر عمر فرزندان در کانون خانواده و با نظارت آنان سپری می شود؛ ثالثاً، نقش الگویی والدین، به ویژه در تربیت اخلاقی، بسیار چشمگیر است. نکتۀ آخر این است که خانواده خود از عوامل تأثیرگذار محیطی در تربیت فرزندان است که می تواند از راه ارتباطات اجتماعی، زمینۀ دوست یابی شایسته را برای فرزندان فراهم آورد. در این میان سخنان گهربار امام علی (ع) دربارۀ تربیت فرزند ره توشه ای عظیم در راه دستیابی به این امر خطیر است. انسان با الگوبرداری از سیرۀ ایشان و به کاربردن روش های اسلامی و تربیت نسل صالح می تواند به سعادت دنیوی و اخروی دست یابد.
کتابنامه
قرآن کریم.
1. آذربایجانی، مسعود و محمدصادق شجاعی (1393)، روان شناسی در نهج البلاغه، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. آرمند، محمد و محمود مهرمحمدی (1388)، «نقد و بررسی الگوی تربیت منش لیکونا براساس آرای علامه طباطبایی »، مطالعات برنامه درسی، ش 13و14، صص 25 -62.
3. اسلامی، احمد (1379)، «اصول اساسی در پرورش اخلاقی با تأکید بر دیدگاه امام علی(ع)»، مجموعه مقالات همایش تربیت در سیره و کلام امام علی (ع)، مرکز مطالعات تربیت اسلامی، کتاب چهاردهم، صص 231 -270.
4. اسمتانا، جودت جی (1999م)، «تأثیر والدین بر رشد اخلاقی کودکان؛ تحلیلی مربوط به حیطۀ اجتماعی»، ترجمه غلام رضا متقی فر، معرفت، ش57، صص85 -92.
5. اسحاقی، سیدحسین (1387)، سلوک علوی (راهبردهای امام علی (ع) در تربیت فرزندان)، چ سوم، قم: بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم).
6. سجادیه، نرگس و دیگران (1389)، «پژوهش تبارشناختی و الهام بخشی آن برای قلمروهای پژوهشی در مطالعات برنامۀ درسی»، مطالعات برنامه درسی، سال 4، ش 16، صص 68 -95.
7. اعرافی، علیرضا (1393)، تربیت فرزند با رویکرد فقهی، قم: مؤسسه اشراق و عرفان.
8. امینی، ابراهیم (1378)، آئین همسرداری یا اخلاق خانواده، چ چهارم، قم: اسلامی.
9. باقری، خسرو (1387)، نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: مدرسه.
10. تمیمی آمدی، عبدالواحد (1390)، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه لطیف راشدی و سعید راشدی، چ سوم، قم: پیام علمدار.
11. حسنی، محمد و دیگران (1391)، مدرسه و تربیت اخلاقی، تهران: مدرسه.
12. خوانساری، جمال الدین محمد (1384)، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج2 و 6، تهران: دانشگاه تهران.
13. رهنما، اکبر (1378)، بررسی، تجزیه و تحلیل خواستگاه ها، غایات و روش های تربیت اخلاقی از دیدگاه کانت و خواجه نصیرالدین طوسی، رسالۀ دکتری، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
14. _____________ (1385)، «مقایسۀ دیدگاه کانت و خواجه نصیرالدین طوسی در زمینۀ تربیت اخلاقی»، فصلنامه تربیت اسلامی، ش2، صص 21 -34.
15. سلحشوری، احمد (1392)، «مراحل رشد تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی (ع)»، پژوهشنامه نهج البلاغه، سال اول، ش سوم؛ صص15-32.
16. شریف رضی (1379)، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: روح.
17. طبرسی، حسن بن فضل (1385)، مکارم الاخلاق، ترجمه ابراهیم میرباقری، تهران: فراهانی.
18. طبرسی، علی بن رضی الدین بن حسن (1385)، مشکاة الانوار فی غررالاخبار، دار الحدیث.
19. کیایی، طاهره و زهره موسی زاده (1397)، «فرصت ها و تهدیدهای ساحت تربیت دینی و اخلاقی برنامه فلسفه برای کودکان»، تربیت اسلامی، دوره 13، ش 26، صص115-97.
20. گلستانی، سیدهاشم (1380)، «نقد و تحلیل تربیت اخلاقی ازنظر بعضی از متفکران اسلامی »، علوم تربیتی و روان شناسی، ش7، صص 115-130.
21. مجلسی، محمدباقر (1386)، بحارالانوار، ج 91 و 104، تهران: اسلامیه.
22. محمدی ری شهری، محمد (1393)، حکمت نامه کودک، ترجمه عباس پسندیده؛ چ9، قم: مؤسسه علمی و فرهنگی الحدیث.
23. موحدی پارسا، فاطمه و دیگران (1397)، «امکان تربیت اخلاقی کودکان تا هفت سال براساس آموزه های اسلام (آیات و روایات)»، تربیت اسلامی، دوره 13، ش 26، صص24-7.
24. میالاره، گاستون (1375)، معنی و حدود علوم تربیتی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران: دانشگاه تهران.
25. میناگر، عبدالرضا (1381)، اخلاق و تربیت اسلامی، بروجرد: فروغ ماه.
26. نجارزادگان، فتح الله (1388)، رهیافتی بر اخلاق و تربیت اسلامی، قم: معارف.
27. نوری، میرزاحسین (1308ق)، مستدرک الوسائل، ج11، بیروت: مؤسسه آل البیت لاحیاء تراث.
28. وجدانی، فاطمه (1397)، «بررسی انتقادی مدل تربیت اخلاقی تلفیقی مبتنی بر ایدۀ خبرگی اخلاقی»، فلسفه تربیت، ش2، صص 115-142.
29. یوسفیان، نعمت الله (1389)، تربیت دینی کودکان، قم: زمزم هدایت.
30 Bernard. G (1989), Morality: A new justification of the Moral Rules, New York: Oxford.
31 lanagan.O.(1991), Varieties of Moral Personality, Cambridge. MA: Harvard Univerdity Press.
32 Kagan.J.and Lamb.S.(eds) (1987), the emergency of Molarity in Young Children, Chicago, IL: University of Chicago Press.
پی نوشت ها
[1] من عرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَه: اگر انسان نفس خویش را شناخت، اعانت بر شناخت آفریدگار خود می کند. (خوانساری، 1384، ج2: ص164).
[2] لوکنا لا نرجو جنة و لا نخشی ناراً و لا ثوابا و لا عقباً لکانَ ینبغی لَنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما سبیل النجاح (نوری، 1308ق، ج11: ص193).
[3] اکرم الحسب حسن الخلق (شریف رضی، 1379: ص1094).
[4] العین برید القلب: چشم قاصد و پیام آور دل است (تمیمی آمدی، 1390: ص368). العین رائد القلب: چشم دیده بان و رائد قلب است. القلب مصحف البصر (همان، حکمت 409). العین رائد الفتن: چشم هوس آلود فتنه به پا می کند (همان، ص366). العیون طلائع القلوب: چشم جاسوس دل است (همان، ص405).
[5] للقلوب خواطر سوء و العقول تزجو عنها...: برای دل و قلب خواطر خوب و بد وجود دارد (همان، ص7333).
[6] امام علی(ع): ان الله رکب فی الملائکة عقلاً بلا شهوة و رکب فی البهائم شهوة بلا عقل و رکب بنی آدم کلهما فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو شر من البهائم (طبرسی، 1385: ج1: ص531).
[7] العقل صاحب جیش الرحمن و الهوی قاید جیش الشیطان و النفس متجاذبة بینهما فایهما غلب کانت فی حیزه: عقل سردار لشکر پروردگار و هوی و هوس سرلشکر و تحریک کنندۀ لشکر شیطان است و نفس میان این دو در حال کشمش است. هر کدام از این ها پیروز شوند، نفس در اختیار اوست (تمیمی آمدی، 1390: ص2092).
[8] منظور از دیو و فرشته، در اینجا، همان خود حیوانی و خود ملکوتی است.
[9] نفس خود را به خوبی کردن عادت بده تا پیروز شوی، گوش خود را به شنیدن خوب عادت بده...، نفس خود را به نیت خوب عادت بده... (تمیمی آمدی، 1390: ص6225 -6230)، کفی بفعل الخیر حسن عادة: برای کار خیر عادت کردن کافی است (همان، ص7036).
[10] ایاک ان تکرر العتب، فان ذالک یغری بالذنب و یهون العتب: از سرزنش پی درپی بپرهیز؛ زیرا این کار فرد را بر گناه گستاخ و سرزنش را بی اثر می کند (همان، ص3748). الافراط فی الملامة یشب نیران اللجاج: زیاده روی در سرزنش آتش لجاجت را شعله ور می کند (همان، ص1768).
[11] للعاده علی کل انسان سلطان: هرکه به چیزی عادت کند، آن عادت بر او مسلط می شود و ترک آن دشوار است (همان، ص7320)؛ ذللوا انفسکم بترک العادات...: نفس هایتان را باترک عادت رام کنید (همان، ص5192).
[12] رسول خدا: عرامَهُ الصبی فی صِغَرِهِ زِیادَةٌ فی عَقلِهِ فی کبَرِهِ: بازی گوشی بچه در کودکی مایۀ فزونی عقل و خرد او در بزرگسالی است. العرام: الشدّة والقوّة والشراسه (کنزالعمال فی سنن الاعمال و الافعال، ج 11، ص 42، حدیث 30747).
[13] الحیاء تمام الکرم و احسن الشیم: شرم و حیا کرامت کامل و بهترین فضائل است (تمیمی آمدی، 1392: ص1333). الایمان و الحیاء مقرونان فی قرن و لا یفترقان: ایمان و شرم همراه هم هستند و از یکدیگر جدا نمی شوند (همان، 1777).
[14] السرور یبسط النفس و یثیر النشاط: شادی نفس را باز می کند و نشاط می دهد (همان، 2016).
[15] وان ابتدئک بتعلیم کتاب الله عزوجل و تأویله و شرائع الاسلام و احکامه و حلاله و حرامه لااجاوز ذلک بک الا غیره: پس در آغاز تربیت تصمیم گرفتم تا کتاب خدای بزرگ را همراه تفسیر آیات به تو بیاموزم و دین اسلام و احکام آن را از حلال و حرام به تو تعلیم دهم و به چیز دیگری نپردازم، اما از آن ترسیدم که مبادا هوایی که مردم را دچار اختلاف کرده... به تو هجوم آورد... پس تلاش کن که درخواست های تو از روی آگاهی و درک باشد (نامۀ 31). فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک و الصلاة تنزیها عن الکبر و... (حکمت 252).
[16] فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک: پس در تربیت تو شتاب کردم پیش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول شود (نامۀ 31).
[17] مثل الذی یتعلم فی صغره کالنقش فی الحجر و مثل الذی یتعلم فی کبره کالذی یکتب علی الماء: مثل کسی که در کودکی می آموزد همانند نقش کندن بر سنگ است و مثل کسی که در بزرگسالی می آموزد همانند کسی است که بر آب می نویسد (به نقل از محمدی ری شهری، 1393: ص185).
[18] امام علی(ع): من لم یتعلم فی الصغر لم یتقدم فی الکبر: کسی که در کوردکی نیاموزد در بزرگسالی پیش نمی افتد (تمیمی آمدی، 1392: 8937).
[19] امام به فرزندش حسن (ع) فرمود: «و انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی من شی قبلته فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک: قلب کودک مانند زمین خالی از بذر و گیاه است؛ هر تخمی که در آن افشانده شود، به خوبی رشد می کند...» (شریف رضی، 1379: نامه 31).
[20] أفضل المعرفة معرفة الانسان نفسه (خوانساری، 1384، ج6: ص172).
[21] من عرف نفسه فقد عرف ربه (تمیمی آمدی، 1390، ج2: ص164).
[22] و اعلم أنک انما خلقت للاخرة لاللدنیا (شریف رضی، 1379: نامه 31).
[23] فکونوا من أبناء الاخرة ولا تکونوا من أبنا الدنیا فان کل ولد سیلحق بأمه یوم القیامة (همان، کلام 42).
[24] و أوصاکم بالتقوی و جعلها منتهی رضاه و حاجته من خلقه (همان، خطبه 183).
[25] أوصیکم عباد الله بتقوی الله و طاعته؛ فانها النجاة غداً و المنجاة أبداً (همان خطبه 161).
[26] العصف یعودُ بالجلاء و الحیف یدعوا الی السیف (شریف رضی، 1379: حکمت 476).
[27] أسمحکم أربحکم (خوانساری، 1384، ج2: ص370).
[28] ضادو الهوی بالعقل (خوانساری، 1384، ج6: ص370).
[29] وجدتک بعضی بل وجدتک کلی حتی کان لواصابک اصابنی...
[30] الافراط فی الملامة یثبت نار اللجاجة.