بررسی جایگاه بقعه حضرت احمد بن موسی علیه السلام (شاهچراغ) در تحولات سیاسی شیراز

در فاصلۀ زمانی ای که امام رضا(ع) در طوس به سر می بُرد، حضرت احمد بن موسی(ع) با جماعتی کثیر که شمار آن را سه هزار و حتی تا پانزده هزار نفر نوشته اند (عاملی، ۱۳۹۸، ص۴۲۷) با هدف دیدار برادر و حمایت از ایشان در برابر دسیسه های مأمون به قصد خراسان از مدینه حرکت کرد (کلانتری، ۱۳۹۰، ص۴۴)

بررسی جایگاه بقعه حضرت احمد بن موسی علیه السلام (شاهچراغ) در تحولات سیاسی شیراز

مقدمه

در فاصلۀ زمانی ای که امام رضا(ع) در طوس به سر می بُرد، حضرت احمد بن موسی(ع) با جماعتی کثیر که شمار آن را سه هزار و حتی تا پانزده هزار نفر نوشته اند (عاملی، 1398، ص427) با هدف دیدار برادر و حمایت از ایشان در برابر دسیسه های مأمون به قصد خراسان از مدینه حرکت کرد (کلانتری، 1390، ص44). مسیر کاروان، مدینه، بصره، اهواز، فارس، یزد و خراسان بود. چون کاروان به چند فرسنگی شیراز رسید، خبر شهادت امام رضا(ع) به آن نواحی رسیده بود. مأمون که از حرکت احمد بن موسی(ع) و سایر همراهان، توسط مأموران خود آگاه شده بود هراسناک به حاکمان بلاد دستور داد از حرکت ایشان جلوگیری نمایند (ملک الکتاب، 1316، ص95). پیرو همین دستور قتلغ خان حاکم وقت در غرب شیراز در منطقۀ «خان زنیان» رو در روی حضرت و همراهانش قرار گرفت (سلطان الواعظین، 1389، ص110). آنان راه را بستند و پس از پاره ای گفتگو، کار به جنگ کشید. حضرت احمد بن موسی(ع) و همراهانشان با شجاعت مقابله کردند و شماری را به هلاکت رساندند. حاکم عباسی برای تضعیف روحیۀ یاران شاهچراغ(ع)، خبر شهادت امام رضا(ع) را به آنان رساند. این خبر سبب دلسردی آن ها و از بین رفتن روحیۀ گروهی از همراهان حضرت(ع) و در نتیجه پراکنده شدن تعدادی از آنان گردید. حضرت(ع) به ناچار و به اتفاق افراد باقی مانده، ناشناس وارد شیراز شد و پنهان گردید. مأموران پس از تفتیش به محل اختفا که اکنون مرقد ایشان است پی بردند و ضمن نبردی دیگر او را به شهادت رساندند (فرصت شیرازی، بی تا، ص745). مضجع و مدفن احمد بن موسی(ع) مدت ها از دیده پنهان بود و بقعه و ضریحی بر آن قرار نداشت، تا این که در عصر اتابکان فارس (543-686 هجری) جسد مطهر ایشان در حالی که در «حالت اعتدال بود و تغییر و تبدل در آن تأثیر نکرده بود»، پیدا شد و از طریق خاتمی که در انگشت ایشان بود جسد مطهر مورد شناسایی قرار گرفت (زرکوب شیرازی، 1350، ص150). در همان زمان به دستور امیر مقرب الدین مسعود بن بدرالدین، وزیر اتابک سعد زنگی (665 هجری) بر محل پیدایش جسد مطهر بقعه ای ساخته شد و از آن زمان تا کنون مرقد مطهر ایشان در شیراز از لحاظ سیاسی تأثیرات عمیقی بر این شهر گذاشته است.

این بارگاه در طول تاریخ خود شاهد بسیاری از حوادث سیاسی این مرز و بوم و به خصوص حوادث شهر شیراز بوده است. نقش این بقعۀ مطهر در اوضاع سیاسی شیراز بسیار پررنگ و محسوس می باشد و اهداف و ضرورت پژوهش نیز با توجه به عنوان مقاله در هم تنیده شده است. در واقع نویسنده درصدد است ضمن اشاره به اهمیت مذهبی بقعه بر این نکته تأکید کند که وجود بقعۀ احمد بن موسی(ع) در شیراز به عنوان یک مکان مذهبی خاص نه تنها در تحولات سیاسی شیراز در گذشته نقش داشته است بلکه مکانی برای تجهیز نیروها و بسیج توده های اجتماعی بوده است که از این قابلیت می توان در حال و آینده استفاده کرد.

این مقاله با استفاده از روش تحقیق تاریخی (توصیف همراه با تحلیل) و گردآوری اطلاعات به شیوۀ کتابخانه ای و استفاده از مراکز اسنادی (ملی و انقلاب) در صدد پاسخ به این دو پرسش اساسی است که اولاً بقعۀ شاهچراغ چه تأثیری در تحولات سیاسی شیراز داشته است و ثانیاً آزادی خواهان شیراز از این بقعه چگونه به عنوان یک مکان امن جهت مبارزات سیاسی خود استفاده می کردند؟ برای پاسخ به این پرسش ها در ابتدای مقاله به مهم ترین تأثیر بقعه در تحولات سیاسی یعنی از طریق بست نشینی اشاره می کنیم و در ادامه به تأثیر سیاسی بقعه در عصر پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی می پردازیم.

1- بست نشینی

اصطلاح بست نشینی امروزه مفهوم تاریخی خود را از دست داده است اما «بست» به محل های خاص در اماکن متبرکه مثل بقاع متبرکه، مشاهد مکه معظمه و روضۀ رسول خدا(ص)، مزارات امامزادگان اطلاق می شود که عمال حکومتی توانایی تعرض به آن را نداشتند (لغت نامۀ دهخدا، ذیل بست). این ترکیب در دائرۀالمعارف تشیع به معنی حرم، مأمن، قرق و در اصطلاح به معنی مکان واجب الاحترامی آمده است که اگر متهم و مجرمی به آن پناه می برد از مجازات و تعقیب مصون بود و اگر جنایتی می کرد با پرداخت فدیه از قصاص معاف می شد (1375، ج3، ص227). این سنت در دیگر نقاط جهان از دیرباز میان پیروان ادیان گوناگون و ملل مختلف رایج بوده است و وجود اصطلاح «قدس» در زبان عبری و «حرم» و «حرام» در زبان عربی به همین معنی است (همان جا). علی رغم نامشخص بودن زمان پیدایش این پدیدۀ اجتماعی، بست نشینی در جهان پیشینه ای طولانی دارد و بر اساس مستندات تاریخی این سنت در ایران از گذشته های دور وجود داشته است، اما در قالب و شیوه ای خاص از عصر صفویه به بعد رونق بیشتری داشته است. علاوه بر این پیشینه، این سنت اجتماعی در ایران مؤید آن است که بقعه و بارگاه ائمۀ اطهار(ع) و امامزادگان و اماکن منسوب به آنان و نیز مساجد، تکایا و بناهای متبرکه و خانقاه های مشایخ همواره مورد احترام بوده و عاملان حکومتی به راحتی نمی توانستند به این مکان ها تعرض کنند.

1- 1- بست نشینی در بقعه در زمان افاغنه

بقعۀ شاهچراغ(ع) همچون حرم امام رضا(ع) از دیرباز مورد توجه بست نشینان بوده است. دقیقاً مشخص نیست بست نشینی چه زمانی در این بقعه آغاز شده است. اما سابقۀ آشکارتر و مشخص تر بست نشینی در بقعه به عصر افاغنه باز می گردد. هنگامی که اشرف افغان از نادرقلی خان افشار شکست خورد، افاغنۀ شیراز به قلعه های این شهر پناه بردند و با فراهم شدن فرصت به ساکنین شهر حمله کردند و چنان فجایعی به بار آوردند که آن را با حملۀ مغول به ایران مقایسه کرده اند. مردم برای دفاع از جان خود به بقعۀ شاهچراغ(ع) پناه بردند. افاغنه به بقعه حمله کردند و ضمن غارت، تعدادی از مردم را کشتند (کلانتر، 1362، ص5) فرصت انتقام تا پس از پیروزی های سه گانۀ نادر (مهماندوست، سردره خوار، مورچه خورت) بر افاغنه فراهم نشد. اما در نبرد چهارم در نزدیکی زرقان فارس انتقام قتل شیرازی های پناه جسته در بقعه از افاغنه، توسط نادر گرفته شد (شعبانی، 1377، ص20).

1- 2- بست نشینی در بقعه در عصر قاجاری

1- 2- 1- بست نشینی خانوادۀ میرزاجانی در ابتدای سلطنت فتحعلی شاه

از بست نشینی در بقعه در عصر افشاری و زندیه اخباری در دست نیست. اما در عصر قاجاری بقعه چندین مرتبه شاهد حضور بست نشینان بوده است. اولین بست نشینی در این عصر مربوط به سال 1212 هجری است. هنگامی که والی فارس حسینقلی میرزا فرمان فرما، دعوی سلطنت کرد، تعدادی از بزرگان شیراز از جمله میرزاجانی، محمد زمان کلانتر و میرزا نصرالله به طرفداری از فتحعلی شاه با او مخالفت کردند. والی هر سه را به زندان انداخت و دستور داد میرزاجانی را در زندان به قتل برسانند. خانوادۀ میرزاجانی که از تعرض والی در امان نبودند در اعتراض به قتل، در بقعه به بست نشستند. به دستور والی از رساندن آب و آذوقه به بست نشینان ممانعت شد. خانوادۀ میرزاجانی به شیخ محمد مفید متوسل شدند و پس از سه یا چهار روز با حمایت این عالم مذهبی به خانۀ او رفتند (حسینی فسایی، 1378، ج1، ص671).

1- 2- 2- بست نشینی در بقعه در عصر نهضت تنباکو

دومین واقعۀ بست نشینی در عصر قاجاری در جریان نهضت تنباکو رخ داد. ناصرالدین شاه امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباکو را برای مدت 50 سال به کمپانی رژی واگذار کرد (کربلایی، 1382، ص76). از آنجا که فارس مهم ترین منطقۀ تنباکوخیز ایران بود، اولین هیأت کمپانی به سمت شیراز حرکت کرد. آنان سفارش نامه هایی از سوی امین السلطان خطاب به معتمدالدوله حکمران فارس در اختیار داشتند که طبق آن حکمران فارس را ملزم به همکاری با هیأت کمپانی می کرد (سعیدی سیرجانی، 1361، ص374). پس از اطلاع تجار شیرازی از عزیمت هیأت و نگرانی آنان و علما از امتیاز، مبارزۀ علنی خود را در اوایل ماه رمضان 1308 هجری یعنی هنگامی که خبر قریب الوقوع کارکنان کمپانی در شهر منتشر شد، آشکار کردند. بازارهای شهر به نشانۀ اعتراض بسته شد و مردم برای کمک متوسل به علما از جمله مجتهد برجستۀ شهر یعنی سید علی اکبر فال اسیری شدند. سید علی اکبر در سخنرانی های مهیج خود از جمله در شاهچراغ(ع) به شدت نسبت به امتیاز نامه اعتراض کرد (همان، ص376). عالمان دینی دیگر نیز در سخنرانی های خود سید علی اکبر را همراهی کردند (آدمیت، 1360، ص20). چون معتمدالدوله حاکم فارس به اعتراضات توجهی نکرد، مردم به همراهی علما و تجار در شاهچراغ(ع) بست نشستند و سید علی اکبر در یکی از سخنرانی های خود در حرم اعلان جهاد عمومی داد (تیموری، 1361، ص70). تلاش های معتمدالدوله حاکم فارس برای سرکوب اعتراضات بی نتیجه ماند. در این میان محمدرضا خان قوام الملک (قوام الملک سوم-بیگلربیگی شیراز) به امین السلطان پیشنهاد کرد برای حفظ آرامش شیراز سید علی اکبر به عتبات تبعید شود. دولت این پیشنهاد را پذیرفت و در پایان ماه رمضان سال 1308 هجری سید علی اکبر را از شیراز اخراج کرد (سعیدی سیرجانی، 1361، ص378؛ تیموری، 1361، ص71). اخراج و تبعید فال اسیری منجر به حرکت مردم به سمت خانۀ این مجتهد برجسته شد. معترضان پس از تجمع در جلو منزل به سمت شاهچراغ(ع) راه افتادند و تجمعی حدود چهار هزار نفر در بقعه شکل گرفت. آنان یکصدا خواهان بازگشت فال اسیری شدند. بیگلربیگی شیراز برای اخراج مردم از بقعه متوسل به خشونت شد و در جریان آن تعدادی به قتل رسیدند و عده ای نیز مجروح شدند (رحمتی، 1371، ص91-94). پس از دستگیری تعدادی از معترضان، بست نشینان پراکنده شدند. اما این واقعه اعتراض شدید آیت الله محمد حسن شیرازی را در پی داشت. در نخستین تلگراف به ناصرالدین شاه در مخالفت با امتیاز نامه، ضمن آن که امتیاز تنباکو را منافی صریح قرآن و تهدیدی برای استقلال کشور و اخلال در نظم مملکت و پریشانی وضعیت رعایا دانست صریحاً به قتل و جرح تعدادی از مردم در بقعۀ احمدبن موسی(ع) اعتراض کرد (کرمانی، 1361، ص34).

اگر چه به قول ابراهیم تیموری تبعید علی اکبر فال اسیری به عراق یکی از خطاهای بزرگ امین السلطان بود، زیرا به زعم وی همو بود که سرانجام میرزای شیرازی را برای اخذ تصمیم نهایی (تحریم) آماده کرد (تیموری، 1361، ص73) ولی با وجود این طبق گزارش های خفیه نویسان انگلیسی منع استفاده از محصولات دخانی در شیراز توسط واعظان بقعۀ احمدبن موسی(ع) در 20 ربیع الثانی 1309 هجری و قبل از تحریم میرزای شیرازی مطرح شده بود (سعیدی سیرجانی، 1361، ص391). به هر حال یک هفته بعد، متن فتوای میرزای شیرازی به شیراز رسید و مردم متن آن را در اصلی ترین مرکز تجمع شهر یعنی بقعۀ شاهچراغ(ع) چسباندند (همان جا، ص 393) و پیروزی خود را در حرم مطهر جشن گرفتند (همان جا، ص395). پیروزی مردم حاصل همکاری ای بود که طبقات مختلف اجتماعی با هم داشتند. البته سهم بقعه به عنوان یک مکان مذهبی در این پیروزی بی تأثیر نیست. زیرا سخنرانان می توانستند از تجمع مردم در بقعه نهایت استفاده را بکنند به خصوص آن که بخشی از مبارزات مردمی با امتیاز، همزمان با ماه رمضان بود که تجمع مردم در این ماه به اوج می رسید.

1- 2- 3- بست نشینی و تحصن در بقعه ازآغاز انقلاب مشروطه تا استبداد صغیر

اولین جرقه های مشروطه خواهی در شیراز در اعتراض به تعدیات حاکم فارس شعاع السلطنه در سال 1323 هجری و مقارن با اعتراضات آزادیخواهان علیه استبداد قاجاری آغاز شد (قائم مقامی، 1359، ص40). شعاع السلطنه تمام املاک مربوط به عصر کریم خان اعم از بازار، کاروان سرا، میدان و... را از دولت خریداری کرد و از مردم شیراز خواست هرکس دربارۀ املاک مذکور اسنادی در دست دارد برای گرفتن ملک خود رجوع کند (مغیث السلطنه، 1362، ص71؛ نیر، 1383، ص 87). مردم در ابتدا توجهی به این اقدام نکردند، اما چون به نیت واقعی او پی بردند، متوسل به میرزا ابراهیم محلاتی شدند و از او چاره جویی کردند. محلاتی به حاکم فارس هشدار داد چنانچه به خواسته های مردمی توجه نکند به همراه آنان به نشانۀ اعتراض در حرم احمد بن موسی به بست خواهد نشست. علاوه بر این نامه ای مبنی بر تظلم خواهی به تهران فرستادند و نسبت به اقدامات شعاع السلطنه اعتراض کردند. چون دولت عین الدوله خود برآمده از نظام استبدادی بود به خواسته های معترضین شیرازی توجهی نکرد و مردم جواب مساعدی دریافت نکردند و در بقعۀ شاهچراغ به بست نشستند (قائم مقامی، 1359، ص40). این تحصن، آغاز علنی جنبش ضد استبدادی مردم شیراز در نهضت مشروطه بود. عالمان مذهبی که تجربۀ پیروزی در نهضت تنباکو را داشتند این بار نیز تلاش کردند از تحصن مردم در بقعۀ احمد بن موسی و شور مذهبی مردم استفاده کنند و مبارزۀ خود را با رژیم استبدادی پیش ببرند. با همین نیت از همان ابتدا عالمان برجسته ای مثل میرزا ابراهیم مجتهد، سید محمد امام جمعه به تحصن مردم پیوستند و هدایت مبارزات مردمی را به عهده گرفتند. در جریان تحصن، مراسم تعزیه برگزار می شد (همان، ص135) و سخنرانان از فجایعی که بر اهل بیت(ع) رفته بود استفاده می کردند تا مردم را برای مبارزه با استبداد تحریک کنند. بست نشینی و تحصن 50 روز طول کشید و چون همچنان عین الدوله به خواسته های آنان بی توجه بود با ارسال تلگرافی به ولیعهد در تبریز به اقدامات ملک منصور میرزا شعاع السلطنه اعتراض کردند (کرمانی، 1361، ص155-157). بست نشینی در بقعه که از آغاز سال 1323هجری شروع شده بود در ماه رمضان اوج گرفت و همان اتفاقاتی که در ایام رمضان و در نهضت تنباکو رخ داده بود تکرار می شد. علمای دینی در این ایام حداکثر سعی خود را برای گسترش اعتراض و تجمع به کار بردند. سرانجام اعتراضات مردمی و تحصن حرم به گوش مظفرالدین شاه رسید و وی مجبور شد برای پایان دادن به آشوب های شیراز، شاهزاده شعاع السلطنه را به تهران احضار کند. با این فرمان بست نشینی در حرم در اواخر رمضان سال 1323 هجری پایان پذیرفت.

هنوز مدتی از این واقعه نگذشته بود که سردار اکرم -نائب الحکومه- تلاش می کرد زمینۀ بازگشت مجدد شعاع السلطنه را به شیراز فراهم کند. علاوه بر این او هرگونه اعتراض را به شدت سرکوب می کرد و مردم از دست سربازان حکومتی امنیت نداشتند. این اقدامات باعث شد مردم به تدریج در شوال سال 1323 هجری در بقعه جمع شوند (قائم مقامی، 1359، ص123). در دهم ذیقعده همان سال میرزا ابراهیم محلاتی به بست نشینان پیوست و جمعیت زیادی به نشانۀ اعتراض به بست نشستند (شفیعی سروستانی، 1383، ص66). پادشاه قاجاری برای بازگرداندن آرامش به شیراز غلامحسین غفاری را به فارس فرستاد (سپهر، 1368، ص 288). وزیر مخصوص در اواسط ذیحجۀ همان سال تقریباً 3 ماه بعد از تحصن مردم در بقعه عازم شیراز شد. مأموریت نمایندۀ شاه، خاتمه دادن به بست نشینی در بقعه بود (قائم مقامی، 1359، ص177). عین الدوله که از اعزام مجدد شعاع السلطنه به فارس مأیوس شده بود در تلگرافی به وزیر مخصوص، عزل او را به اطلاع مردم رساند و با رسیدن این تلگراف بست نشینان پراکنده شدند و آرامش به شهر بازگشت (شفیعی سروستانی، 1383، ص71).

اقدامات وزیر مخصوص در فارس نتایج خوبی در پی داشت، ولی مستبدین در تهران تمام تلاش خود را به کار بستند تا زمینۀ عزل او و انتصاب مجدد شعاع السلطنه را فراهم کنند. سرانجام مساعی آنان نتیجه داد و وزیر مخصوص در سوم جمادی الثانی 1324 هجری عزل شد هنوز مدتی از عزل او نگذشته بود که مبارزات مشروطه خواهان در تهران به ثمر نشست و فرمان مشروطه صادر شد.

علی رغم تغییر نظام استبدادی به مشروطه، جناح استبداد در فارس به رهبری قوام الملک سوم فعال بود. قوام در آغاز سال 1325هجری به همراه فرزندش از سوی محمد علی شاه برای سرکوب مشروطه خواهان شیراز به فارس اعزام شد. عملکرد او و طرفدارانش در سراسر فارس منجر به تحصن بزرگ مشروطه خواهان در تلگراف خانه شد (کاکس، 1363، ج1، ص42). منابع تاریخی و اسناد روشن نمی کنند چرا مردم این بار در بقعۀ شاهچراغ(ع) به بست ننشستند. به هر حال این تحصن نیز نتیجه داد و قوام الملک به تهران فراخوانده شد. فراخوانی قوام الملک به تهران منجر به آشوب دیگری در فارس شد. طرفداران وی به همراهی همسرش منشأ ناامنی و ظلم و ستم به مردم شدند. اوضاع نابسامان امنیتی و اقتصادی سران و اقدامات مستبدین در شیراز، مشروطه خواه را به تکاپو واداشت. آنان تصمیم گرفتند از مجتهد پرنفوذ لاری دعوت کنند. حضور سید عبدالحسین لاری در پنجم رمضان سال 1325 هجری در بقعۀ شاهچراغ، امیدی تازه در دل مشروطه خواهان برای مبارزه با سران استبداد بود. به خصوص آن که تجمع روزه داران در این ایام فرصت مناسبی را برای رسیدن به اهداف فراهم می کرد. مجتهد لاری پنج روز بعد از حضور در شیراز اولین نماز جمعۀ خود را با جمعیت زیادی در شاهچراغ اقامه کرد. جناح ضد مشروطه که شاهد تجمع مردم در این بقعه بود مسجد نو را به عنوان پایگاه خود انتخاب کرد. درگیری بین مشروطه خواهان به رهبری آیت الله لاری و مستبدان به رهبری قوام الملک آغاز شد. قوامی ها گنبدهای شاهچراغ(ع)، «سید میر محمد» و «سید علاء الدین حسین» را مورد هدف قرار دادند به طوری که اثری از کاشی های این بقاع نماند. از حبیب الله خان قوام (قوام الملک چهارم) پرسیده بودند چگونه به گنبد شاهچراغ بزنیم؟ گفته بود: بزنید کاشی است!! (نیر، 1383، ص138) سه ماه درگیری بین طرفین ادامه داشت و مساعی آیت الله سیدعلی کازرونی برای خاتمۀ درگیری بین طرفین بی نتیجه بود تا این که سرانجام در نهم ذیحجۀ سال 1325 هجری درگیری ها با وساطت آیت الله کازرونی خاتمه یافت (کاکس، 1363، ج1، ص155) و آرامش به شهر بازگشت ولی این آرامش موقتی بود زیرا پس از مدتی سر دستۀ مستبدین در فارس کشته شد و این واقعه منشأ درگیری های بعدی در فارس شد که چون آن وقایع ارتباطی با بقعۀ شاهچراغ(ع) ندارد به آن اشاره نمی شود.

1- 2- 4- بست نشینی برخی اعضای ژاندارمری در بقعه

آخرین نقش بقعه در عصر قاجار مربوط به حضور اعضای ژاندارمری فارس در شاهچراغ(ع) در سال 1334 هجری است. هدف از تأسیس ژاندارمری فارس تأمین امنیت راه های جنوب بود. برای رسیدن به این هدف در سال 1329 هجری، قراردادی سه ساله با ایتالیا منعقد شد (قائم مقامی، 1355، ص 103) این قرارداد به مرحلۀ اجرا درنیامد، زیرا از یک طرف اعتبار لازم تأمین نشده بود و از طرفی نظام السلطنه حکمران فارس از همکاری با ایتالیایی ها خودداری می کرد (همان جا، ص104). دولت برای تأمین اعتبار متوسل به مجلس شد و لایحۀ ارائه شده دولت در دوم محرم 1329 هجری جهت استخدام افسران خارجی با اکثریت آراء به تصویب مجلس رسید. فشار روس و انگلیس باعث شد دولت جهت استخدام مستشار نظامی از یک کشور بی طرف-سوئد-کمک بگیرد (طیبی، 1384، ص75). افسران سوئدی به فارس اعزام شدند و تلاش کردند برای تأسیس ژاندارمری از افراد بومی استفاده کنند (همان جا، ص76). عده ای از جوانان فارسی به دلیل روحیۀ میهن پرستی و برقراری امنیت به ژاندارمری پیوستند (سفیری، 1364، ص172). ظهور ژاندارمری به معنی سلطۀ حکومت مرکزی بر ایالت بود (کرونین، 1377، ص37) و تأسیس آن با منافع خوانین همخوانی نداشت. انگلیس ها علی رغم موضع گیری های بعدی نسبت به ژاندارمری از آن حمایت می کردند، زیرا ضمن این که امنیت راه های جنوب جهت انتقال کالاهایشان تأمین می شد، می توانستند قوۀ نظامی منظمی مقابل نیروهای قزاق شکل دهند (علی بابایی، 1382، ص120)

افسران سوئدی در ابتدا به نیات واقعی انگلیس ها پی نبردند ولی بعد از کسب آگاهی حاضر نبودند آلت دست آنان شوند. انگلیسی ها پس از این جریان حمایت های خود را از ژاندارمری قطع کردند و دولت ایران هم قادر به تأمین نیازهای مالی آنان نبود. افسران سوئدی تحت نفوذ سفارت آلمان قرار گرفتند (گرکه، 1377، ص113). البته با برکناری مخبرالدوله و منصوب شدن قوام به حکمرانی فارس شرایط ژاندارمری فارس بدتر شد، زیرا قوام ارتباط نزدیکی با انگلیسی ها داشت. این در حالی بود که به دلیل شرایط سیاسی بین المللی افسران سوئدی طرفدار متحدین بودند (بیات، 1377، ص354). فعالیت های ضد انگلیسی در شیراز و فعالیت های مخفیانۀ جاسوسان آلمانی منجر به قیام ژاندارمری شد که تصرف کنسول انگلیس را در پی داشت (فراشبندی، 1359، ص15 -17). افسران ژاندارمری تلگراف خانه را نیز تصرف کردند تا مانع ارتباط قوام (طرفدار انگلیس) با تهران شوند. علاوه بر این آنان با کمک جاسوسان آلمانی تلاش کردند هر چه بیشتر حمایت های مردمی را کسب کنند. در همین راستا تلاش خود را در قلب مذهبی شهر یعنی شاهچراغ(ع) متمرکز کردند. محرم سال 1334 هجری در شیراز، عظمت خاصی داشت. افسران ژاندارمری با نظم خاصی در شاهچراغ(ع) عزاداری می کردند، آنان اسبی شبیه ذوالجناح درست کرده بودند و اطراف آن نوحه می خوانند (رئیس الاطباء، 1389، ج1، ص46).

حکمران فارس حبیب الله خان قوام که تمایلات انگلیسی داشت و شاهد فعالیت آلمانی ها بود وارد عمل شد. او نبرد با افسران ژاندارمری را با نیروهای هوادار خود شروع کرد. جنگ دوازده روز طول کشید. در این مدت سنگر ژاندارمری، شاهچراغ، مسجد نو و حرم «علی بن حمزه» بود (همان جا، ص76). نیروهای حکمران شیراز نیز در اماکن مرتفع شهر مستقر شدند (نیر، 1383، ص184). حمایت های مردمی و تمایلات ضد انگلیسی در شیراز پیروزی ژاندارمری را در پی داشت. ولی آنان از این پیروزی استفادۀ درستی نکردند و دست به اقداماتی زدند که منجر به نفرت مردم شد. در حالی که ژاندارمری به تدریج حمایت های مردمی را از دست می دادند، قوام الملک با حمایت انگلیسی ها به شیراز حمله کرد. در همین حال یکی از افسران ژاندارمری که در شیراز به دلیل دلبستگی به قوام زندانی شده بود، فرار کرد و طرح کودتا علیه ژاندارمری را به عهده گرفت و سرانجام توانست کنترل شیراز را به دست گیرد (فراشبندی، 1359، ص131). با تسلط نیروهای طرفدار انگلیس بر شیراز شرایط برای نیروهای ژاندارمری سخت شد. دسته ای فرار کردند و دسته ای نیز به بقعۀ احمد بن موسی(ع) پناه بردند و در حرم شریف متحصن شدند (استخر، 1388، ص154؛ نیلستروم، 1389، ص82). مردم که از اقدامات آنان ناراضی بودند در بقعه جمع شدند و با فریاد آنان را مورد سرزنش قرار دادند (نیر، 1383، ص192).

1- 3- نقش بقعه در فعالیت های حزب برادران شیراز

حزب برادران شیراز از جمله تشکل های سیاسی و مذهبی بود که توسط آیت الله نورالدین حسینی الهاشمی مشهور به نورالدین شیرازی پس از شهریورماه 1320 وارد عرصۀ فعالیت سیاسی شد.

طرح اولیۀ حزب در عصر رضا شاه و در سال 1308 شمسی از درون هیأت های مذهبی که عمدتاً در ایام سوگواری ها در بقعۀ حضرت احمد بن موسی(ع) جمع می شدند پی ریزی شد و نخستین کنش سیاسی رهبری حزب در همین عصر هنگامی رقم خورد که بر کارمند ایرانیِ کنسول گری انگلیس در شیراز به دلیل شرب خمر حد جاری کرد. حاکم ایالتی این اقدام را دخالت در امور سیاسی تلقی کرد و چون آیت الله بر اقدام خود مداومت داشت، در 26 فروردین 1306 هجری به نظمیه احضار شد و به بوشهر تبعید گردید. این اقدام حاکم، اعتراض مردمی را در پی داشت. مردم در بقعۀ احمد بن موسی(ع) تجمع کردند و در درگیری ای که با نیروهای نظامی پیش آمد چهار نفر کشته و هفت نفر زخمی شدند. این شورش و تحصن تا وعدۀ حاکم فارس مبنی بر بازگرداندن سید نورالدین در بقعه ادامه یافت و با بازگشت وی در هشتم اردیبهشت همان سال خاتمه یافت.

حمایت های مردمی از آیت الله شیرازی در تجمع اعتراضی شاهچراغ(ع)، به امیدواری او در خصوص فعالیت های سیاسی بیشتر افزود و در راستای همین فعالیت ها بود که به تهران احضار گردید و مدت دو ماه در آن شهر نگاه داشته شد، زیرا به سیاست های رضاشاه نسبت به کشف حجاب اعتراض کرده بود (حسینی شیرازی، 1383، ص50-55).

فعالیت های سیاسی و مذهبی حزب برادران شیراز پس از برکناری رضاشاه و اخراج او از ایران علنی شد و به محض این که استاندار فارس خبر استعفای او را در شیراز اعلام کرد اعضای این حزب در بقعۀ احمد بن موسی(ع) تجمع کردند (جعفریان، 1383، ص114) و به شادمانی پرداختند.

آیت الله شیرازی در عصر پهلوی دوم و در همان آغاز سلطنت محمدرضاشاه، سازمان روحانیت فارس را سازماندهی کرد (حسینیان، 1381، ص472) و از درون هیأت های مذهبی افراد بیشتری را جذب حزب برادران کرد. پی گیری فعالیت های وی و اعضای حزب در خارج از بقعۀ احمد بن موسی(ع) موضوع این پژوهش نیست، ولی آنچه بقعۀ شاهچراغ و مسجد وکیل را در خصوص فعالیت های حزب برادران برجسته کرده است، موضع گیری های رهبری حزب و سخنرانی های وی در دو مکان مذکور نسبت به ملی شدن صنعت نفت، محمد مصدق و آیت الله کاشانی است. اطلاعات ثبت شده در برخی اسناد موجود در مرکز اسناد ملی گواه بر این است که حزب برادران در مواردی با رهبران جریان ملی شدن نفت همراهی داشته است (مرکز اسناد ملی، ش ب290 /8395؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش ب1407046). برخی از پژوهشگران نیز اقدامات آیت الله شیرازی در برگزاری مجالس دعا، موقع عزیمت محمد مصدق به شورای امنیت، فتوا به خرید اوراق قرضۀ منتشره از سوی دولت و جهاد پنداشتن این عمل، اعلام جشن در موقع انحلال کنسول گری های انگلیس در کشور و در شیراز را از جملۀ این همراهی ها دانسته اند. با وجود این برخی از اقدامات عملی رهبری حزب برادران مثل نزدیکی وی به مخالفان دولت مصدق در شیراز، بر حمایت های رهبر حزب برادران و طرفدارانش از محمد مصدق و آیت الله کاشانی سایه انداخته است (آقاجری و مرادی خلج، 1384، ص11تا13).

آخرین فعالیت سیاسی و مذهبی حزب برادران در بقعۀ احمد بن موسی(ع) مربوط به سخنرانی تحریک آمیز آیت الله شیرازی علیه فعالیت بهایی هاست. در خردادماه 1334 هجری آیت الله شیرازی در یک سخنرانی مهیج به شدت نسبت به اقدامات بهایی ها و تبلیغات آنان اعتراض کرد. تأثیرات سخنان وی به قدری بود که مردم خشمگین برای تخریب حظیره القدس (معبد بهایی های شیراز) به راه افتادند و آن را با خاک یکسان کردند (حسینی شیرازی، 1388، ص90).

1- 4- نقش بقعه در پیروزی انقلاب اسلامی

قیام 15 خرداد 1342 نقطۀ عطفی در پیروزی انقلاب اسلامی است. این قیام هنگامی رخ داد که مردم بسیاری از شهرهای ایران از جمله شیراز نسبت به دستگیری امام خمینی(ره) اعتراض داشتند. دستگیری امام هنگامی توسط مأموران رژیم پهلوی رقم خورد که ایشان در یک سخنرانی اعتراضی و مهیج در مدرسه فیضیه نظام شاهنشاهی را مورد حمله قرار داد و آشکارا اعلام کرد که «اسلام در خطر» است. عکس العمل رژیم در قبال این سخنرانی، شدید بود. نیمۀ شب 14 خرداد، مأموران امام را دستگیر و به تهران منتقل کردند. پس از رسیدن این خبر به شیراز همچون دیگر شهرها اعتراضات گسترده ای صورت گرفت. کانون اعتراضات مردم شیراز در 16 خرداد، حرم احمد بن موسی(ع) بود (تدین، 1384، ج2، ص642). در تجمع مردم، علمای مشهور شهر حضور داشتند و به ایراد سخنرانی پرداختند. هنوز ساعاتی از پایان مراسم نگذشته بود که مأموران رژیم آیت الله بهاءالدین محلاتی و فرزندش مجدالدین محلاتی را شبانه دستگیر کردند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش ب 234، ص49) و به همراه آیت الله سید عبدالحسین دستغیب و جلال الدین آیت الله زاده (برادرزاده آیت الله محلاتی) با یک هواپیمای نظامی به تهران منقل کردند (عرفان منش، 1375، ص171-172). پس از انتشار خبر دستگیری علما، در فردای آن روز تعداد زیادی از مردم در شاهچراغ(ع) و مسجد نو تجمع کردند و در هنگام پراکنده شدن به سینماها و اماکن دولتی حمله ور شدند. در شیراز حکومت نظامی برقرار شد و پس از زخمی شدن سر کلانتر شیراز و تعدادی از مردم، آرامش به شهر بازگشت (تدین، 1384، ج2، ص642).

علمای تبعیدی به تهران 12 روز بدون هیچ محاکمه ای بازداشت بودند. پس از بازجویی های مقدماتی تعدادی به جز آیت الله محلاتی آزاد شدند. دلیل ادامۀ بازداشت آیت الله بهاءالدین محلاتی نقش مهم ایشان در اجتماع اعتراضی شاهچراغ(ع) بود. پس از چند ماه، وی نیز آزاد شد و مورد استقبال باشکوه مردم در شیراز قرار گرفت (عرفان منش، 1375، ص172).

هنوز مدتی از آزادی آیت الله محلاتی نگذشته بود که رژیم، امام خمینی را به دلیل موضع گیری شدید ایشان نسبت به کاپیتولاسیون تبعید کرد. آیت الله محلاتی در یک سخنرانی آتشین (نفس مطمئنه، 1378، ص77) به مردم دستور داد تا در اعتراض به این اقدام رژیم در تکیه های مذهبی از جمله بقعۀ احمدبن موسی(ع) به بست نشینند (روحانی، 1376، ص84 -85). گزارشی از انعکاس این واقعه و واکنش نیروهای رژیم در دست نیست و در سال هایی که امام خمینی در تبعید به سر می برد، سخنرانی های علما در بقعه، بیشتر حول مسائل مذهبی بوده است. مهرماه سال 1356 مبارزات سیاسی در حرم احمد بن موسی(ع) مجدداً رونق گرفت. در ابتدای پاییز همین سال آیت الله مصطفی خمینی به طرز مشکوکی درگذشت. به همین مناسبت مجلس ختمی در مسجد عتیق برگزار شد. پس از خاتمۀ مراسم، مردم به سمت شاهچراغ(ع) به راه افتادند و در صحن و مساجد اطراف آن تجمع اعتراضی برگزار کردند (دستغیب، 1378، ص37). اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی، سال 1357 است و کانون این مبارزات، اماکن مذهبی مثل مساجد و بقاع متبرکه بود. علمای مذهبی در این اماکن مردم را هر چه بیشتر برای رسیدن به خواسته های انقلابی ترغیب می کردند. در این میان حرم احمد بن موسی(ع) در شیراز موقعیت خاصی داشت، زیرا سخنرانان در تمام روز با اجتماع بزرگی از مردم روبه رو بودند که به قصد زیارت به این مکان مذهبی می آمدند، بنابراین می توانستند پیام خود را در پوشش بیانات مذهبی به گوش مردم برسانند.

آخرین تجمع بزرگ مردم شیراز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط به صبح پیروزی انقلاب یعنی 22 بهمن سال 1357 است. در این روز اجتماع بزرگی از مردم در حرم شکل گرفت. سخنرانان با ایراد سخنرانی در این جمع از نیروهای نظامی خواستند به انقلابیون بپیوندند. در پایان مراسم مردم به سوی کلانتری های اطراف حرم راه افتادند و کلانتری ها به دست کمیته های مردمی افتاد (بهار ایران، 1357، ص4) و سرانجام مبارزات مردم در شیراز و سایر شهرها نتیجه داد و انقلاب اسلامی در همین روز به پیروزی رسید.

نتیجه

بقعۀ احمد بن موسی(ع) در شیراز منشأ برکات مختلف در این شهر بوده است. حضرت احمد بن موسی(ع) زمانی به فارس رسید که قصد دیدار برادر و یاری ایشان را داشت. چون به غرب شیراز رسید مأموران مأمون مانع حرکت ایشان و همراهانشان شدند. پس از درگیری، جنگ به داخل شهر کشیده شد و شاهچراغ(ع) و تعدادی از امامزادگان به شهادت رسیدند. جسد مطهر ایشان مدت ها پنهان بود تا این که در عصر اتابکان سلغری کشف و در همان زمان توسط وزیرِ ابوبکر، بقعه ای بر آن ساخته شد. بقعۀ مطهر در طول حیات تاریخی خود در سه عصر افاغنه، قاجاری و پهلوی مکانی برای تحصن و بست نشینی و پناه جستن به آن از ظلم و ستم حاکمان زمانه بوده است. در نهضت تنباکو پایگاهی برای مبارزۀ ضد استعماری و در عصر مشروطه پناهگاه آزادی خواهان مقابل مستبدین بود. البته گاه در این میان نیروهای اجنبی قصد سوء استفاده از آن را داشتند، مثل اقدام نمادین افسران ژاندارمری که در بقعه در راستای جلب حمایت های مردمی انجام شد. نقش بقعه در پیروزی انقلاب اسلامی بسیار مهم بود، زیرا از این مکان بود که سازماندهی نیروهای مذهبی صورت می گرفت و به دیگر نقاط شهر هدایت می شد. رصد اطلاعات تاریخی نیز مؤید این دیدگاه است که اوج اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی در ایام محرم و رمضان در بقعه صورت می گرفت.

منابع

1- ابن اعثم کوفی؛ الفتوح، مترجم: محمد هروی، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، آموزش انقلاب، 1373.

2- ابن بطوطه، محمد؛ رحلۀ ابن بطوطه، مصحح: عبدالهادی تازی، ریاض، اکادیمیۀ المملکۀ المغربیۀ، 1417.

3- ابن بلخی؛ فارسنامه، شیراز، بنیاد فارس شناسی، 1374.

4- ابن حوقل، محمد؛ صورۀ الارض، بیروت، دارالصدر، 1938.

5- ابن عبدالبر؛ الاستیعاب، محقق: علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412.

6- استخر، محمد حسین؛ خاطرات پیر روشن ضمیر، به کوشش مسعود شفیعی سروستانی، شیراز، آوند اندیشه، 1388.

7- آقاجری، هاشم و مرادی خلج، محمد مهدی؛ حزب برادران، علوم انسانی دانشگاه الزهراء، ش 55، 1384.

8- بلاذری، احمد بن یحیی؛ فتوح البلدان، مترجم: محمد توکل، تهران، نقره، 1337.

9- بهار ایران؛ مراسم جشن پیروزی، ش 3104، 1348.

10- بیات، کاوه؛ اسناد جنگ جهانی اول، قم، همسایه، 1377.

11- تدین، پروین دخت؛ والیان و استانداران فارس بین دو انقلاب مشروطیت و اسلامی، شیراز، امید ایرانیان و بنیاد فارس شناسی، 1384.

12- جعفریان، رسول؛ جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.

13- جنید شیرازی، جنید بن محمود؛ تذکرۀ هزار مزار، مصحح: عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، کتابخانه احمدی، 1364-

14- حسینی شیرازی، سید منیر الدین؛ خاطرات سید منیر الدین حسینی شیرازی، تهران، مرکز انتشارات اسلامی، 1383.

15- حسینی فسایی، میرزا حسن؛ فارسنامه ناصری، مصحح: منصور رستگار فسایی، تهران، امیرکبیر، 1382.

16- حسینیان، روح الله؛ بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران1320 -1340، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

17- صدر حاج سید جوادی؛ احمد و دیگران؛ دائرۀ المعارف تشیع، تهران، بنیاد خیریه و فرهنگی شط، 1375.

18- دستغیب، سید علی اصغر؛ خاطرات حجت الاسلام سید علی اصغر دستغیب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

19- رحمتی، محمد رضا؛ نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، قم، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1371.

20- روحانی زیارتی، حمید؛ نهضت امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

21- رئیس الاطبا، میرزا علاءالدین حسین؛ درۀ الانوار حسنی، مصحح: علی اکبر صفی پور و پرتو پروین، شیراز، بنیاد فارس شناسی، 1389.

22- زرکوب شیرازی، احمد بن ابی الخیر؛ شیرازنامه، مصحح: بهمن کریمی، تهران، روشنایی، 1350.

23- سعیدی سیرجانی، علی اکبر؛ وقایع اتفاقیه، تهران، نشر نو، 1361.

24- سفیری، فلوریدا؛ پلیس جنوب ایران، مترجم: منصوره اتحادیه، تهران، تاریخ ایران، 1364.

25- سلطان الواعظین شیرازی، محمد؛ شب های پیشاور، تهران، آدینه، 1389.

26- شعبانی، رضا؛ تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوره های افشاریه و زندیه، تهران، سمت، 1377.

27- عاملی، سیدجعفر مرتضی؛ حیاۀ الامام رضا(ع)، قم، دارالتبلیغ اسلامی، 1398.

28- عرفان منش، جلیل؛ جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو، مشهد، آستان قدس رضوی، 1376.

29-............................. ؛ خاطرات 15 خرداد شیراز، تهران، دفتر حوزه هنری، 1375.

30. عرفان منش، جلیل؛ نامه شیراز، شیراز، شاهچراغ، 1388.

31- علی بابایی، غلامرضا؛ تاریخ ارتش ایران، تهران، آشیانه، 1382.

32- فراشبندی، علی مراد؛ تاریخچه حزب دموکرات فارس، تهران، اسلامی، 1359.

33- فرصت شیرازی، محمدنصیر؛ آثارالعجم، مصحح: منصور رستگار شیرازی، تهران، امیر کبیر، 1377.

34- فروزانی، ابوالقاسم؛ شیراز دلنواز، شیراز، ادیب مصطفوی، 1390.

35- قائم مقامی، جهانگیر؛ نهضت آزادی خواهی مردم فارس در انقلاب مشروطیت ایران، بی جا، مرکز تحقیقات تاریخی، 1359.

36-................................. ؛ تاریخ ژاندارمری ایران، تهران، اداره روابط عمومی ژاندارمری، 1355.

37- کاکس، سرپرسی؛ کتاب آبی، به کوشش احمد بشیری، تهران، نو، 1363.

38- کربلایی، شیخ حسن؛ تاریخ دخانیه. به کوشش رسول جعفریان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

39- کرمانی، ناظم الاسلام؛ تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1361.

40. کرونین، استفانی؛ ارتش و حکومت پهلوی، مترجم: غلامرضا علی بابایی، تهران، خجسته، 1377.

41- کلانتر، میرزا محمد؛ روزنامه میرزا محمد کلانتر فارس، مصحح: عباس اقبال آشتیانی، بی جا، انتشارات کتابخانه سنایی و طهوری، 1362.

42- کلانتری، علی اکبر؛ آفتاب شیراز، شیراز، دانشگاه شیراز، 1390.

43- گرکه، اولریخ؛ پیش به سوی شرق، مترجم: پرویز صدری، تهران، سیامک، 1377.

44- مستوفی، حمدالله؛ نزهۀ القلوب، به اهتمام گای لسترنج، تهران، دنیای کتاب، 1362.

45- مقدسی، محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم، مترجم: علی نقی بهروزی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان، 1361.

46- ملک الکتاب، میرزا محمد؛ بحرالانساب، بمبئی، بی نا، 1316.

47- نصیری طیبی، منصور؛ ایالت فارس و قدرت های خارجی، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، 1384.

48- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ نفس مطمئنه (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم، شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378.

49- نیر، عبدالرسول؛ تحفه نیر، مصحح: محمد یوسف نیری، شیراز، بنیاد فارس شناسی، 1383.

50. نیلستروم، گوستاو؛ جنگ جهانی اول و فارس، مترجم: افشین پرتو، شیراز، بنیاد فارس شناسی، 1389.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان