شناسه : ۱۶۷۲۲۶۳ - دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۴
نرخ واقعی ارز، نرخ بازار آزاد است؟
از سوی دیگر، نرخ ارز ترجیحی دولتی 4200تومان است و وزیر اقتصاد هم میگوید نرخ واقعی آن هشتهزار تومان است!
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، درباره اصول تعیین نرخ ارز و قیمت واقعی آن در اقتصاد ایران با وحید شقاقیشهری- اقتصاددان- گفتوگو شده است که در ادامه میخوانید.
مولفههای اصلی محاسبه نرخ ارز چیست؟
من چهار مولفه اصلی برای تعیین نرخ ارز متصور هستم. تراز ارزی، بدهیهای خارجی، ذخایر ارزی و تورم که جنبه مهمتر آن انتظارات تورمی است، چهار مولفه مهم هستند. این مولفهها ما را راهنمایی میکنند که برابری نرخ ارز و بهعنوان مثال، برابری ریال و دلار یا نرخ دلار باید چه عددی باشد؟ ما بدون این اطلاعات و بدون شناخت دقیقی از آمار و اطلاعات این متغیرها نمیتوانیم نرخ ارز و قیمت دلار را تعیین کنیم.
بر این اساس، نرخ ارز در کشور را چگونه باید محاسبه کرد؟
ابتدا باید این مولفهها را تحلیل کنیم. بدهی خارجی که در طی سال گذشته و امسال، افزایش پیدا نکرده بلکه کاهش هم داشته است. ما در سال گذشته حدودا 11میلیارد دلار بدهی خارجی داشتیم و امسال حدود 9میلیارد و 500میلیون دلار شده است که مقداری کاهش نشان میدهد. پس اکنون مولفه بدهی خارجی را نباید در این معادله تاثیر داد. از سوی دیگر، ذخایر ارزی ما نیز نسبت به سالهای گذشته تفاوتی نکرده است. پس این مولفه هم کنار میرود. آنچه اکنون برای ما در تعیین نرخ ارز مهم است میشود تراز ارزی کشور و نیز تورم و انتظارات تورمی. هر قدر وضعیت تراز ارزی کشور بهبود یابد، میتواند در کاهش نرخ دلار موثر باشد. هر چه انتظارات تورمی کاهنده باشد، میتواند بر قیمت دلار تاثیر مثبت بگذارد. قیمت دلار در آینده بسته به این دو متغیر کلیدی دارد. تراز ارزی کشور مابهالتفاوت ارز حاصل از صادرات است که به کشور وارد میشود و ارزی که برای واردات رسمی و غیررسمی از کشور خارج میشود. اگر تراز ارزی بهبود یابد، قیمت دلار کاهش پیدا میکند و بالعکس اگر کسری تراز ارزی کشور تشدید شود باید انتظار داشته باشیم که نرخ دلار افزایش یابد. وضعیت انتظارات تورمی نیز به این شکل است که اگر انتظارات تورمی حکایت از این دارد که در آینده شاهد جهش قیمت در حوزههای مختلف خواهیم بود و ریسک بالایی در آینده وجود دارد، میتواند نااطمینانی را بالا ببرد و از همین کانال، موجب افزایش قیمت دلار شود. بالعکس اگر انتظارات تورمی مدیریت شود و به سمت کاهش باشد، میتوانیم انتظار داشته باشیم قیمت دلار هم کاهش یابد.
آیا میتوان نرخ دلار را پیشبینی کرد؟
همه اینها بسته به این است که ما نسبت به صادرات غیرنفتی چه برنامهای داریم؛ ایا میتوانیم صادرات غیرنفتی را حفظ و تقویت کنیم؟ آیا ارز حاصل از صادرات غیرنفتی به کشور بازخواهد گشت؟ چه میزان میتوانیم ارز حاصل از صادرات غیرنفتی را به کشور برگردانیم؟ آیا میتوانیم جلوی قاچاق و واردات غیررسمی را بگیریم؟ اینها همه سوالاتی است که به تراز ارزی مربوط میشود. سوال دیگر اینکه آیا ما میتوانیم جلوی افزایش و جهش قیمتها را بگیریم و یک ثبات نسبی را بر اقتصاد حاکم کنیم یا خیر؟ اینها هم در بحث تورم و انتظارات تورمی اثرگذار است. از ماحصل تحلیل این دو متغیر کلیدی میتوانیم بگوییم که روند قیمت دلار چه خواهد شد؟ اگر ما نتوانیم تراز ارزی را بهبود بخشیم و جلوی کسری آن را بگیریم، طبعا در آینده باید منتظر افزایش قیمت دلار باشیم زیرا آن موقع یا بانک مرکزی ناچار است از ذخایر خود استفاده کند یا بر تقاضای بازار فشار وارد میآید و قیمت دلار افزایش مییابد.
وزیر اقتصاد گفته است که نرخ واقعی ارز، هشت هزار تومان است. کارشناسان نیز نرخهای متفاوتی را برای ارز ارائه میدهند؛ نرخ واقعی کدام است؟
ما عملا یک دلار 4200تومانی داریم بهعنوان ارز ترجیحی که دولت برای تامین کالاهای اساسی اعلام کرده و خودش هم میداند که قیمت واقعی الآن این میزان نیست؛ اما برای اینکه فشار بر کالاهای اساسی وارد نشود و دولت بتواند این کالاها را با نرخ ارزانتری به دست مردم برساند، همچنان اصرار کرد که مثل سال گذشته، ارز ترجیحی به قیمت 4200تومان باقی بماند اگر چه ایرادات خاص خود را هم داشت. یک نرخ دلار نیمایی داریم که آن هم روند افزایشی پیدا کرده و تفاوت آن با دلار بازار آزاد، خیلی کمتر شده است. یک نرخ هم که نرخ بازار آزاد است و تقریبا نرخ واقعی ارز در اقتصاد ایران همین است که مبتنی بر متغیرهایی است که گفتیم و وضعیت قیمت دلار را به ما نشان میدهد. اگر میخواهید بدانید کدام نرخ ارز در کشور ما اکنون بازگوکننده اقتصاد ایران و یک نرخ تعادلی است باید بگویم نرخ بازار آزاد که از تراز ارزی و انتظارات تورمی تبعیت میکند. برخی میگویند هشت هزار تومان برخی هم میگویند 12هزار تومان؛ اما عددها مهم نیستند. باید ببینیم که تراز ارزی رو به بهبود است یا تضعیف؟ اعدادی که برخی از اقتصاددانان و دوستان اعلام میکنند باید مبنا داشته باشد. ما نمیتوانیم بدون مبنا تحلیل کنیم و مبنا هم تراز ارزی، ذخایر ارزی، بدهیهای خارجی، تورم و انتظارات تورمی است. در یک سال گذشته آن دو مولفه نوسان نداشتهاند؛ در نتیجه اکنون در قیمت دلار، دو مولفه دیگر یعنی تورم و انتظارات تورمی و نیز تراز ارزی موثر است.
آیا میتوان کاهش نرخ دلار در ماههای نخستین سال را نتیجه این دو مولفه دانست؟
آنچه در این دو سه ماه اخیر موجب شده است قیمت دلار تا حدودی ثبات نسبی داشته و گاهی روند کاهشی تدریجی هم داشته باشد و به کانال 12هزار تومان وارد شود این بود که در این مدت، هشت میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات غیرنفتی سال گذشته به کشور بازگشته است. در اسفند 97 میزان ارز حاصل از صادرات غیرنفتی که به کشور بازگشته بود حدودا 10میلیارد بود اما در دو سه ماه اخیر، دولت و قوه قضائیه فشار آوردند و با صادرکنندگان غیرنفتی مذاکرات فشرده و سختی انجام دادند که در نتیجه حدود هشت میلیارد دلار به کشور بازگشت. این روند سبب شد قیمت دلار تا حدودی کاهش یابد زیرا عرضه دلار بیشتر شد.
برخی معتقدند کاهش ارزش پول ملی در برابر دلار لزوما منفی نیست و میتواند بار مثبت داشته و موجب رشد اقتصادی شود. تحلیل شما از این فرضیه چیست؟
من کاملا با این فرضیه مخالفم و برای آن هم دلیل دارم.کاهش ارزش پول ملی در کشورهایی که صادرکنندگان و صادرات غیرنفتی متنوعی دارند مانند چین، میتواند مفید باشد. در چین هر قدر یوآن در برابر دلار با کاهش ارزش روبرو باشد، صادرات افزایش مییابد؛ زیرا کالای چینی در آمریکا و دیگر کشورها ارزان تمام میشود. چینیها تلاش کردهاند و تولید و صادرات خود را ساماندهی، متنوع و هدفمند کردهاند و نقشه راه هم دارند. متاسفانه در کشور ما، حوزه تولید و صادرات، تنوع کافی ندارد، رقابتی و هدفمند نیست، نقشه راه صادرات نداشته است و اینها همه موجب شده صادرات غیرنفتی با کاهش ارزش پول ملی همراستا نباشد. اگر این اتفاقی که برای پول ما افتاد در چین میافتاد، الآن کل بازارهای آمریکا را تصاحب کرده بودند. اما در کشور ما صادرات غیرنفتی، صادرات هدفمند و با محوریت تصاحب بازارهای منطقه نیست. لذا کاهش ارزش پول ملی چندان بر رشد و توسعه تولید و صادرات اثر نمیگذارد. مطالعات داخلی ما هم در اقتصاد تقریبا این شواهد را تایید میکند.